eitaa logo
مادرانه
9هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
67 فایل
وابسته به گروه مادرانه ؛ مادرانه حق کپی و بهره برداری با لینک کانال مجاز است. t.me/madarane_2 تلگرام عضویت و طرح پرسش در گروه مادرانه امکان پذیر است☟☟ https://eitaa.com/joinchat/2921267247Cb2f27698d8
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹💐🌷💐🌹💐🌷💐🌹💐🌷💐🌹💐 🌷💐🌹💐🌷💐🌹💐🌷💐🌹💐🌷💐 @MADARANE_1 ایتا t.me/madarane_2 تلگرام
خانم فاطمه ماشاالله لاقوه‌ الا بالله العلی العظیم @madarane_1 ایتا t.me/madarane_2 تلگرام
پرچم تهرانی‌ها این‌بار با تلاش خانم و مادر صبورش به یک ضربه بالا رفت. 🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️ فاطمه‌خانم دارای دو برادر ست به نام های آقامحمد و علی آقا علی آقا یک سال و نه ماه سن دارد که از تولد خواهرش بسیار خوشحال ست و از کنار او جدا نمی‌شود😂😂 او با زبان بی‌زبانی ابراز شعف و خوشحالی خود را می رساند🐣 فاطمه‌خانم در محیط گرم و سرشار از محبت منزل در کنار پدر و برادرانش با محبت مادربزرگش چشم بدنیا گشود🌺🌺 این خانواده‌ی مومن، سالیانی‌ست که دوستدار و علاقمند طب اسلامی ایرانی هستند. ♦️🐣♦️🐣♦️🐣♦️ پدر بزرگوار این کنیز حضرت زهرا، اذان و اقامه در گوش دخترش گفت و با دعا و ذکر توسط مادربزرگش بند نافش بریده و بعد غسل تولد و تحنیک آب فرات برای شیردهی به مادر سپرده شد... فاطمه خانم امروز ۲۵ مهرماه ساعت ۱۱:۳۰ با وزن ۳۶۰۰ کیلوگرم در شرایط کاملاً طبیعی بدنیا آمد❤️ ضمناً گزارش و دلنوشته‌ی زائو به محض آماده‌شدن بارگذاری خواهد شد.🌹🌹 @madarane_1 ایتا t.me/madarane_2 تلگرام
پرچم تهرانی‌ها این‌بار با تلاش خانم و مادر صبورش به یک ضربه بالا رفت. 🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️ ❤️به نام آنکه خلقت رادر وجودم آفرید سلام به همه ی مادرانه ای های عزیز من مامان فاطمه هستم 35ساله عاشق بچه 😍 درسن ۲۰سالگی ازدواج کردم از همون اول دوست داشتم هرچه زودترصاحب فرزندبشیم که با مخالفت همسرم مواجه شدم که هنوز زوده فعلا فکر بچه روازسرت بیرون کن😔 تااینکه بالاخره بعد از ۶سال رضایت دادند ومن اولین ثمره ی زندگیم روبه نام آقامحمد به دنیاآوردم روزهای شیرین کنارپسرم سپری میشدومن همچنان در فکر فرزنددیگرکه بازهم با مخالفت همسرم که یکی بسه و توجیه کردن دلایل خود.... که بالاخره بعد از ۶سال دوباره رضایت به اضافه شدن عضو جدید ولی اینبار کلاهمسرم دیدشون نسبت به بچه و اینکه بچه ی زیاد واقعا نعمت بزرگیه و افسوس اینکه بهترین زمانهاروراحت ازدست دادیم.... مشتاق ترازقبل فرزند دوم به نام علی آقا هم پابه این دنیا گذاشتند و به زندگی مانشاط و روح تازه دمیدند. از همون اوایل ورود پسر دومم اینبار با اشتیاق هرچه بیشتر فکر فرزند سوم افتادیم😊 چون فرصتها سریع میگذرند و ما که به نعمت وجودفرزند زیاد واجر و ثواب آن پی برده بودیم نمیخواستیم یک لحظه غفلت کنیم ولی این درصورتی بود که بار بیشتر مسئولیتها به دوش من افتاد و همسرم که واقف به این موضوع بود تمام سعی و تلاش وهمراهی رو بیشتر از هر زمان دیگر مبذول می‌داشت؛ همزمان با یک سالگی پسرم خداوند فرشته ای دیگر را در وجودم نهاد. ازهمان ابتدای بارداری‌، با وجود فرزند شیرخوار خداوند معجزاتش رابه ما نشان داد و مصداق کامل این کلام‌ رب متعالی : به پیش آور دو دست خالی ات را با زبان بسته ات کاری ندارم برای درک آغوشم شروع کن یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید : ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رهایت من نخواهم کرد😍 همه چیز را سپردم به خودش وهیچ نگرانی نداشتم؛ میدونستم؛ کار که برای رضایت اوباشد حتما در همه ی لحظات کمکم خواهدکرد.... پسرم عین یک مرد بزرگ همراهی کرد😉 وشکرخدا بدون هیچ مشکلی بارداریم طی شد. اوایل بارداری به خانم شریفی پیام دادم و از ایشون خواستم که مزاجم رو تعدیل کنم؛ هرچند مدتی بود پیگیر شرایط جسمانی ام بودم ولی باید تحت نظر میشدم... بخاطر غلبه صفراوبلغمی که داشتم ازاون اوایل باخانم شریفی ارتباط گرفتم بنظر خیلی جدی میومدند😠 ولی خدا میدونست که چه قلب مهربونی دارن و میخوان فرشته نجات من بشن😍 خلاصه تدابیر روگرفتم و درحدتوان عمل کردم بخاطر غلبه سردی، جنین پایین اومده بود که خانم شریفی عزیز خیلی راحت برطرفش کرد... من حتی یکدونه قرص شیمیایی هم نخوردم وشکرخداباتدابیرخانم شریفی هیچ نیازی به ویزیت دکتر و غربالگری وصرف هزینه های واقعا اضافی ندیدم و شکر خدا هیچ مشکلی هم پیش نیومد ازهمون اول فکر بودم ونا امید نبودم.. اصلا دوست نداشتم بیمارستان برم ولی خب مطمئن هم نبودم که کسی بیاد بالا سرم یانه ولی بااین حال تاآخرای بارداری به همین منوال گذشت.. وخانم شریفی بودندکه آرامش واطمینان بهم دادند که همه چیز رو بسپارم به خدا و من به حرفشون ایمان داشتم.. با یک خانم دکتر هم هماهنگ کرده بودم که اگر کسی نبود بیاد بچه رو بگیره؛ برم بیمارستان.. ولی ته دلم یه صدایی میگفت که همه چی درست میشه... خانم شریفی عزیز مدام پیگیر تدابیر بودند و احوالات من رو رصد میکردند هرچند شاید من تدابیر رو اونطور که ایشون انتظار داشتند انجام نمیدادم بخاطروجوددوتابچه ودرگیرکاراشون واقعا وقت نمیکردم یکسریاشو مدام انجام بدم. خلاصه من چهل هفته م تموم شد ولی انگار دخترم خیال اومدن نداشت یکسری علایم ظهور کرده بود ولی کافی نبود؛ اینجا بود که خدا فرشته ی خودشو برام فرستاد باورم نمیشد که خانم شریفی بهم گفتند اگر میخوای میتونم هماهنگ کنم بیان منزل ازنزدیک شرایط رو ببینن باورم نمیشد که خانم شریفی تا این اندازه اوضاع را پیگیری کنند... نور امید در دلم تابید و انگار خدا بهم گفت نگران هیچی نباش بسپار به خودم خلاصه ماما تشریف آوردند ومنم خیلی خوشحال 😄 ایشون شرایط رودیدند و یکسری ورزشها و تدابیر رو انجام دادند و مثل یک فرشته ی مهربون تا اذان صبح صبورانه پیش من بودند و تو انجام تدابیر کمکم کردند. ولی هنوز از درد زایمان خبری نبود😏 دوسه روزی بهمین منوال گذشت ومن هم با تمام توانم ورزشها رو بیشتر کردم و تدابیر رو بدقت انجام میدادم تا اینکه باز انقباضاتم زیاد شد دلدرد و کمر درد داشتم همان دردهای شیرین 🍇🍐🍎🍏 به خانم شریفی پیام دادم گفتند که هماهنگ می‌کنند.. @madarane_1 ایتا t.me/madarane_2 تلگرام
ماما که اومدند گفتند که باید بریم پیاده روی خدا خیرشون بده مثل یک فرشته ی مهربون من رو دوساعت پیاده روی بردند و ورزش های موثر را به من آموزش دادند و همه.... ازاونجا که اومدیم حموم رفتم ولی دوباره بعد حموم دردام آروم شد و باز من 🙁 دیگه خسته شده بودم 😔😔 خانم شریفی تدابیر جدید رو بهم گوشزد کردند.... و ماما گفتند تا سه نشه بازی نشه 😘 من هم با جدیت تمام و بیشتر از هر زمان تدابیر رو انجام دادم دوروز بعد بود که دیدم دردام زیاده و شدتش ازقبل بیشتره ولی باز اعتنا نکردم شب رفتیم منزل پدرهمسرم کم درد داشتم خانم شریفی هم گفته بودند که نوار قلب جنین بگیرم تا خیالمون از وضعیت جنین راحت باشه ولی من دیدم دردام کمه گفتم ولش کن صبح میرم تا اومدیم خونه دیدم دردام شدید شد ولی بااون حال گرفتم خوابیدم 😄 گفتم شاید کاذبه خوب میشه ولی تاصبح دلم میگرفت ول میکرد تا که اذان صبح بود دیدم نمیتونم دیگه بخوابم.. البته این روهم بگم تاصبح باخانم شریفی درارتباط بودم و گزارش میدادم همسرمو بیدار کردم تا بریم نوار قلب بگیریم پسرکوچیک رو کول کردیم بردیم😊 ولی بزرگه روتنها گذاشتیم خونه تا بیایم هنوز خواب بود.. رفتم نوار گرفتم همچنان انقباض داشتم شدید با همون حال رفتم نوار گرفتم توبیمارستان خانمه میگفت انقباضات شدیده نمیخوای بری بیمارستانت بستری شی گفتم باشه 😜 گزارشات روبه خانم شریفی میگفتم فاصله ش خیلی کم شده بود و شدید😫😄😉 گفتم خانم شریفی ماما..... پیام دادن که هماهنگه توراهن دارن میان 🚑🚑 از اونور هم رفتیم دنبال خواهرم و به مادر شوهرمم زنگ زدیم که بیاد کمک البته به هیچ کس تااون لحظه نگفته بودیم که شاید تو خونه زایمان کنم؛ خواهرم و مادر همسرم با فهمیدن موضوع خیلی استقبال کردند ... البته از شجاعت وهمراهی مادرهمسرم خبر داشتم💪 و میدونستم که مخالفتی نمیکنن🇮🇷 و همچنین خانواده خودم خیلی استقبال کردند خلاصه همه اومدند همسرم بچه ها رو برد طبقه بالای خونمون وسرگرمشون کرد. ناگفته نمونه که اگر همراهی همسر مهربون و صبورم نبود شاید نیمه راه کم میاوردم ایشون بودندکه بامحبت و صبوری من رو همراهی کردند. البته همت مادر هم خیلی مهمه بارداری روبه عهده ش باید بگیره .خلاصه ماما هم رسید و هر کس یکاری میکرد زمان بسرعت میگذشت و من دردام شدید شد تدابیر رو انجام میدادم ماما گفتن که بریم حموم تو حموم حنا و تدابیر زایمان و .... همونجا بود که کیسه آبمم پاره شد 😊بعدش دیدم بچه داره میاد که سریع بردنم بیرون به حالت اسکات نشستم و بچه دنیا اومد.. 🐣❤️🐣❤️🐣❤️🐣❤️🐣❤️🐣❤️🐣❤️ اصلا غیرقابل مقایسه با بیمارستان بود فکرش رومی‌کنم آرامشی که تو خونه و شرایط اون داره با هیچ بیمارستانی نمیشه به دست آورد تا بچه دنیا اومد ماما بچه رو گرفتن تحنیک وجاوشیر و بقیه کارها رو انجام دادند و ناف دخترم به دست مادربزرگشون😍 بریده شد بعد هم حمومش کردند و بغلم دادند و همسرم و بچه هام که دل تو دلشون نبود تانوزادو ببینن ذوق زده وخوشحال اومدند طبقه‌ی پائین.. لحظه ی بسیار شیرینی بود آرزو میکنم چنین زایمانی قسمت همتون بشه در زمان درد کباب بعد زایمان رطب، کاچی گرم 😍خیلی لذت بخش بود که درمحیط گرم و صمیمی خانه و عزیزانم و محیط پر از بوی اسفند و گلاب و دعا آرامش وصف ناپذیری که برایم داشت دخترم روبه دنیا آوردم... هرچقدر از لطف و مهربانی خانم شریفی🥰 بگم کم گفتم ایشون فرشته ای بودندکه به وقت به یاری من اومدند و ازخداوند بزرگ ومهربان ممنونم که چنین فرشته ای را سر راه من قرار دادند.. خداوند به ایشون عمر طولانی و پر برکت عطا کنن و در این کار بزرگی که شروع کردند موفق وموید باشند و دعای چهارده معصوم بدرقه راهشون 💐🤲. بنده روهم دعا کنید که خدا لطفش رو شامل حالم کنه تا ان شاالله فرشته های دیگری رو به این دنیا بیاریم و سربازای امام زمانمون رو بیشتر کنیم 😍🤲🌹🌹 @madarane_1 ایتا t.me/madarane_2 تلگرام