eitaa logo
مادران بهشتی
96 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط با مدیر: @sadra_33 نسال الله منازل الشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ----- خاطره‌ها خیلی مهمند… اصلاً فکر میکنم آدم نصف انرژی زندگی اش را از خاطره های خوب می‌گیرد. خاطره های تلخ هم خوبند؛ همین که یادآوری میکنند که "میگذرد، تمام میشود!" ، خودش کلی امید است. یا همینکه یادت می‌آید یک چیزهایی نداشتی و حالا داری. و بعد شکرگذار میشوی... هم که خودش اکسیر اعظمی است برای خودش... یا درس‌هایی که از آن تلخی‌ها گرفتی و رشدهایی که توی آن سختی برایت به وجود آمد... خاطره‌ها خیلی مهمند... وقتی به بعضی شان فکر میکنی، انگار یکهو یک بادکنک بزرگ قرمز میترکد توی قلبت و کلی خون پمپاژ میشود به گونه‌هایت، دست‌هایت، پاهایت... یا خنده میشود روی لبت، یا ذوق و شور میشود توی کلمه کلمه حرف‌هایت... راستش یکهو یاد این افتادم که چقدر مهم است؛ وقتی که دخترم برای هزارمین بار همان چند خاطره محدودی که از ۳-۴ ماه پیش‌دبستانی رفتن داشت را، برایم تعریف کرد. و وقتی که دقت کردم که در عوض هیچ خاطره‌ای از کلاس اولش ندارد… هیچ حرف شورانگیزی ندارد که از این یک سال بزند… این یک سال و نیم، خیلی ما را کم خاطره کرده است. یک سال و نیمِ دفتر زندگی ما را خالی گذاشته… نه، گاهی هم خط‌خطی های درشت غم‌انگیزی کرده و با بی‌خیالی و بی مهری، رفته صفحه بعد… دارم فکر میکنم شاید اگر میفهمید ما آدمیم، باید دورهمی داشته باشیم و همدیگر را در آغوش بگیریم، باید مدرسه برویم، باید عروسی بگیریم، باید زیارت برویم و عتبه‌بوسی کنیم، باید توی مهمانی ها بی ماسک بخندیم و بخندانیم، باید روضه شلوغ بگیریم و اشکمان روی گردن و سینه‌هامان بریزد نه توی ماسک، شاید اگر اینها را میفهمید انقدر بدجنسی نمیکرد… مگر چه هیزم تری بهش فروخته بودیم؟… خاطره‌ها خیلی مهمند خیلی یک سری خاطره هم شگفت‌انگیز ترینند. با فکر کردن بهش دلت غنج میرود، قلبت میتپد، اشکت ناخودآگاه میریزد، خون میدود تا نوک انگشتانت، روحت پر میکشد، "بدون اینکه آن خاطره مال تو باشد"! مثل؟ مثل همین اربعین شما اربعينی که من هرگز نرفته‌ام ولی انقدر وصفش را شنیده‌ام که… انگار خودم صاحب همه آن خاطره‌هایش شده‌ام! مثل مجنون ها، تا میگویند چای عراقی، انگار که خورده ام و میدانم چطوریست، دلم پر میکشد توی موکب‌های جاده‌های خاکی مشایه… تا می‌گویند عمود شماره فلان، انگار که سال‌ها زیر آن عمود با کسی قرار گذاشته‌ام، روحم بی فوت وقت میرود مینشیند آنجا به انتظار که کسی معطل نشود من با خاطره‌های دیگران، غرق میشوم توی هوای گرم مهربان اربعين حسین… پی‌نوشت: حواستان هست من با خاطره‌های عاریه‌ای مردم دارم زندگی میکنم ارباب؟!… 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 عکس: سفره آش خانه مادربزرگ💚
✳ جاهلیت جدید 🔻 در زن زنده‌به‌گور می‌شد، در زن زنده‌به‌گور می‌شود. کاری می‌کنند زن از بودن، بودن، بودن، از این نقش‌های کلیدی خود که خداوند متعال بر دوشش گذاشته پشیمان شود. برای فروش و تبلیغ کالا از تن و بدن زن و از جذابیت‌های او استفاده می‌کنند. این یعنی این‌که زن کمتر از کالاست. کالای من فروش برود؛ به درک که شخصیت زن له بشود. 👤 📝 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
﷽ ---- میراث‌دار مظلوم لباس‌های دست‌چندمِ رُفو شده و اسباب‌بازی‌های شکسته ازکارافتاده و کتاب‌های پاره چسب‌کاری شده به نظر می‌رسند اما به واقع، میراث اصلی آن‌ها پدر و مادرهایی آرام تر، سهل گیر تر، غیرمتوقع تر، پذیراتر، بی وسواس تر و آزادی دهنده تر است؛ فرزندان سوم به بعد را می‌گویم… 🤪🤭 ! 😒🥺 😓😣 😅 پی‌نوشت: ۱- دنیای مادری چهار تا بچه (و بیشتر) گویی کلاً با تک بچه و دو بچه فرق داره😊 یه چیزایی خیلییی ساده‌تر میگذره انگار. اصلاً همین که میفهمی میگذره و باید بگذری، خودش از مهمترین دستاوردهاست... اینکه میفهمی یه چیزایی رو نه باید بشنوی نه ببینی و یه چیزایی رو بهتر بشنوی و ببینی ۲- قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ 😍🥰🥺😞 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
...🌹 📌مادر در خانه چه کند؟ ❓ اگر بنا باشد یک مادر، وقت بیشتر خود را در خانه باشد، چگونه وقت خود را بگذراند؟ 1⃣ مطالعه ✅ یک همسر و یک مادر، برای این که بتواند خوب از عهدۀ شوهرداری و تربیت فرزند بر آید، باید اهل باشد. ❌متأسّفانه برخی از مادران ما فکر می‌کنند که تربیت فرزند، جز آنچه از پدران و مادران خود آموخته‌اند، اصولی ندارد؛ در حالی که ناهنجاری‌های تربیتی در فرزندان، حاصل همین نگاه به است. ✳️ تربیت، یک تخصّص بوده، نیازمند مطالعه و است. اگر مادری عظمت و اهمّیت تربیت فرزند را بداند و به نقش برجستۀ در تربیت هم ایمان داشته باشد، آرام و قرار خود را از دست خواهد داد و برای به دست آوردن راه‌های صحیح تربیت، لحظه‌ای از پای نخواهد نشست. ❇️ همسرداری هم قاعده‌های مخصوص به خود را دارد که فهمیدنش، نیازمند مطالعه و مشاوره است. البتّه این، بدان معنا نیست که مردها نیازی به این مطالعات ندارند. مردان هم باید در زمینۀ تربیت فرزند و همسرداری به اندازۀ زن‌ها و حتّی بیشتر، مطالعه داشته باشند. ⚠️یکی از مشکلات امروز خانواده‌ها، سیاست‌های دوگانۀ تربیت فرزند از سوی پدر و مادر است که به ناهنجاری‌های تربیتی منتهی می‌شود. ⁉️کتاب خواندن، کار آدم بیکار نیست. آنها که کتاب نمی‌خوانند، نمی‌دانند کار چیست؟ کسانی که ضخامت دانسته‌های امروز و دیروزشان فرقی ندارد، نمی‌دانم چگونه زندگی می‌کنند؟ همین قدر می‌دانم که زندگی بدون رشد معرفت، آب راکد است. ✔️کتاب را نباید خواند، را بایدخورد. ماچون فکر می‌کنیم، کتاب خواندنی است، کتاب نمی‌خریم. اگر باور کنیم کتاب خوردنی است، مثل نان شب می‌شود برایمان. قرض می‌کنیم و کتاب می‌خریم و آن را می‌خوریم. یک کتاب را چند نفر می‌توانند با هم بخورند. چه خوردنیِ خوبی! هیچ گاه تمام نمی‌شود. 🔆کتاب خواندن هم مهم نیست. با کتاب زندگی کردن، مهم است. راستی یادت باشد، قرآن هم یک کتاب است. کودک، موجودی زنده است. باید او را شناخت. آنها که بدون معرفت، به تربیت فکر می‌کنند، برای بچّه‌هایشان به اندازۀ یک کاکتوس هم ارزش قائل نیستند. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص١۶۱
﷽ ---- که باشی یک جایی میفهمی گیر افتاده ای. گیر چیزی که سال ها فکر میکردی میشود از آن فرار کنی، میشود بیخیالش باشی، میشود خودت را بزنی به آن راه... مادر که باشی میبینی از هر راه که بروی میرسی به خودت... خودت....... مادر که باشی یکهو میبینی روزگار دست گرفته و نشسته جلویت. رویت را هرطرف هم که بکنی، همان طرف -آینه به دست- ظاهر میشود. مادر که باشی میبینی راه فراری نداری؛ همه‌ی دوروبرت پر شده از مادر که باشی میبینی اخلاق هایی که فکر میکردی میشود بی‌صدا رویش سرپوش گذاشت تا کسی نبیند، خلق و خوهایی که پنهان میکردی و میگفتی حالا آنجا بماند بدون اصلاح، چه میشود مگر؟!، ناپسندهایی که فکر میکردی میشود بی آزار تلنبار کرد یک گوشه، همه یکهو مجسم می‌شوند در قامت فرزندانت! تمام زندگی ات را پر میکنند از نمایش خودت! خودی که اغلب انکارش کرده بودی؛ حداقل گوشه‌هایی اش را... آن جاهایی که دوست نداشتی و پسندت نبود اما همت اصلاح هم نداشتی! میخواهی بگو اثر توارث و ژن ها میخواهی بگو تربیت و اثر رفتار و محیط، حالا این تویی و آینه هایت! تویی و تصویر و تجسم انکار شده هایت تویی و تربیت نشده هایت... آینه های قدی ات نه تنها شکستنی نیستند بلکه هرروز بلندتر میشوند و بیشتر خودت را نشان خودت میدهند مخصوصاً آن گوشه‌های پنهان شده را فراموش شده یا انکار شده را... مادر که باشی، در خلوت سهمگین میان خودت و خودت، هر روز تلنگر میخوری که چقدر خود واقعی ات میتواند ناراحتت کند، عصبانی ات کند، تندی کند، دلت را بشکند، ملاحظه و مراعات را کنار بگذارد، متوقع باشد، خشمش را به بلوغ نیافته ترین شکل بروز دهد، زور بگوید، درک نکند، توی چشم‌هایت نگاه بکند و دروغ بگوید،.... مادر که باشی، در سی و سه سالگی هم که شده، *هر روز یادت میفتد چقدر باید ادب شوی...* باید ادب شوی... 😰 پی‌نوشت: قصد نشر انرژی منفی ندارم، اما واقعیت تلخ سازنده ایست که جاریست در دنیای والدگری 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- این شب‌ها دلم می‌رود جایی که شاید… شاید کسی آن را… هرگز ندیده و روایت نکرده است. این شب‌ها انگار نگاهم، قلبم، کشیده می‌شود به قرن‌ها قبل، گوشه یک خانه، کنج یک اتاق… کنار آن یک نفر که در بستر دراز کشیده، خودش را در خودش جمع کرده، آستین به دهان گرفته، هی اشک ریخته، هی بغض کرده، هی در دل، در سکوت، ضجه زده، ناله کرده نه! شاید اصلاً آنقدَر بی‌قرار میشده که از خانه میزده بیرون هی راه می‌رفته فکر می‌کرده لب میگزیده مینشسته و بلند میشده بی‌صدا به سینه، به سر میزده . عباس را می‌گویم! . برادرها برایش تعریف کرده‌اند…! آنچه نباید را، آن حرف‌های سوزاننده کُشنده را، شنیده است ماجرای رحلت نبی را، بیعت علی را ماجرای در را، مادر را… . سوخته است هزار بار هزاران بار . با آن غیرت و قدرت، فکر میکنم شاید قمر بنی هاشم با چشم‌هایی سرخ و قلبی تپش گرفته، خودش را هر شب در ذهن، سراسیمه میرسانده به کوچه از لابلای جمعیت نامردها رد میشده یک تنه هیزم های گرگرفته را کنار میزده با آن که نوجوانی بیش نبوده، چنان نهیبی میزده که تمام مدینه، مانند خودِ خود خیبر، بر خود میلرزیده و دیگر احدی جرئت نمیکرده بر در نیم سوخته لگدی… یا نه اگر دیر میرسیده، خودش را میکشانده پشت در میرسیده به مادر با آن شانه‌های ستبر، در آغوشش میگرفته، تا اگر درِ آتش گرفته میخواهد بیفتد، لااقل روی مادر… یا نه اگر دیرتر میرسیده میدویده به میان کوچه کنار مادری که هرچه رمق مانده را جمع کرده و چنگ زده به دامنِ ولیّ ، خودش را سپر غلاف آن شمشیر و تازیانه‌ها… یا نه اگر دیرتر هم میرسیده دور آن مخَدَّره‌ی مُلکِ ملکوت، مادرِ خمیده بازوشکسته را میگرفته تا از آن چشم‌های نامحرم بی‌حیا… یا نه…… اگر اصلاً همه اینها تقدیر بوده و گریزی نبوده از اتفاق‌شان، شکسته و آتش گرفته، میرفته کنار زینبینِ دو سه ساله، چشمانشان را میبسته که نبینند، دستانشان را میگرفته که نترسند، سرشان را بر سینه میگذاشته که دق نکنند… . . . فکر کن نوجوان تنومند غیوری باشی و برادرها برایت تعريف کرده باشند!… آب می‌شوی آب…! . تازه آن رازِ مگوی حَسن بماند! شرح آن یکی کوچه بماند… . 🖤 پی‌نوشت: -شاید برادرها نه، ام‌البنین… ذره ذره، کم کم… 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- *مادر است دیگر* بلاتشبیه، خود ما مادرهای زمینی مگر هرجا که می‌رویم ته تهش دلمان پیش بچه‌ها نیست؟ جایی برویم و یک شکلاتی، بيسکوئيتی دستمان بدهند: ببرم برای بچه‌ها کلاسی، جلسه ای برویم و محوطه‌اش دوتا درخت و یک تکه چمن داشته باشد: آخ جای بچه‌هام خالی چشممان به جوبی، آب روانی بیفتد: حیف، کاش بودند یک دستی، پایی به آب میزدند یک تکه آسفالت صاف بی خال ببینیم: وای عجب جای خوبی برای دوچرخه‌سواری شان یک ذره حلوا نذری بدهند: انقدر توی هزارتوی کیفمان میگردیم تا یک پلاستیکی چیزی پیداکنیم حلوا را جاساز کنیم ببریم باهم بخوریم بلاقیاس، ما که اینیم در این مقیاس خرد زمینی، او که مادر خاک و افلاک است، چگونه است با فرزندانش؟… روز محشر که فرا می‌رسد، حضرت مادر سوار بر مرکبی از نور و لؤلؤ و مرجان به عرش خداوند می‌رسد از سوی خداوند بزرگ ندا می‌آید: یا حَبيبَتي و ابنة حَبیبي سلینی تُعطَی و اشفعی تُشَفّعی فوعزّتی و جلالی لا جازنی ظلم ظالمٍ؛ ای حبیبه من و دختر حبیب من! هر چه دوست داری از من بخواه تا به تو عطا کنم برای هر کسی می خواهی شفاعت کن که شفاعتت را بپذیرم و به عزت و جلالم قسم که ستم ستمگر را نادیده نخواهم گرفت. در این لحظه حضرت زهرا عليهاالسلام به خداوند عرضه می‌دارد: الهی و سیّدی! ذرّیتی و شیعتی و شیعة ذرّیتی و محبّی و محبیّ ذرّیتی! خدای من، مولای من! فرزندانم و شیعیانم و پیروان فرزندانم و دوستدارانم و دوستداران فرزندانم را نجات بده و به فریادشان برس… *مادر است دیگر* در آن روزی که هیچ کس یاد و فریادرس کس دیگر نیست، دلش پیش بچه‌هایش است! بهشت را بی فرزندان و شیعیانش و حتی دوستان فرزندانش نمی‌خواهد! درست مثل همان روز آخر از آن روزهای سخت و دردناک، که غسلِ رفتن کرد، رو به قبله نشست و با همان دست شکسته، در اوج درد و رنج، با تنی مجروح و رنجور و قلبی محزون و هزارپاره، باز دلش پیش فرزندان بود و دعایش این شد: إلهی وَ سَیِّدی أسْئلک بِالّذین اصْطَفَیْتَهُم وَ *بِبُکاءِ وَلَدی فی مُفارقَتی* أنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتی، وَشیعَةِ ذُریتی اله و مولای من! به حق برگزیدگانت و به حق گریه‌های فرزندانم در فراق مادر، گناه‌کارانِ شیعه من و فرزندانم را ببخش… . . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---------- شمام مثل ما به جای ، میرین پیک‌نیک؟! 😊 حقش هم همینه!... اگر من امروز اینجا توی این مراسمم، از *مادرمه* ... که با همین تکه‌های میوه و نخود و کشمش‌ها، روح من رو پیوند داد با این فضاها... بچه‌ها به اندازه ما ندارن (منی که مثلاً دارم، قدر شب قدر رو فهمیدم؟! 😔 منم به نوبه‌ی خودم مشغول بازی و سرگرمی‌ام... فقط شکلش یه کم بزرگونه شده...) ساختن خاطره‌ی خوش و خاص از ، مهربانی و عطوفت بیش از هر وقت دیگه، خاص کردن موقعیت زمانی و مکانی با خوراکی و بازی و شادی، باعث میشه در ذهن کودک نقش ببنده: این شب، یه شب خاصه! متفاوته! . و اما توصیه‌های یک «سه بار مادر»! ۱- حتی الامکان و جاهایی برید که مهد و اتاق بازی مخصوص بچه‌ها دارن. یا یه حیاط بزرگ با کلی بچه. خیلی مهم و تأثیرگذاره. این شادی و نشاط ويژه در ذهن بچه‌ها حکاکی میشه ۲- از نشستن کنار افراد سالمند خصوصاً دو سه تا کنار هم، ظاهراً عصبانی، و... پرهیز کنید. نه میشه تا آخر هی به بچه گفت هیس، نه انصافه که این شبِ مخصوص رو برای اونها زهرمار کنیم😕 ارض الله الواسعة!! خب یه جا دیگه بشین 😊 ۳- با دسشویی فاصله‌ی مناسب داشته باشید☺از ما گفتن بود🙄 ۴-از نشستن کنار خانواده‌هایی که انواع خاص و زیادی خوراکی یا برا بچه‌هاشون آوردن بپرهیزین. اعصاب خودتون خرد میشه از نگاه‌های حسرت بار بچه‌هاتون به خوراکی‌ها و اسباب‌بازی‌های زیاد افراطی دیگران! مراعاتم خوب چیزیه. کار درستیه آوردن میوه‌های نوبرانه یا اسباب‌بازی خفن تو محیط عمومی؟ ۵- کنار خانواده‌ای با یا جمعی از دختران نوجوان بشینین😉 خیلی پایه ان تو نگهداری و سرگرم کردن بچه😍 ۶- نزدیک آبخوری و امثاله نشینین!! بچه‌ها خوششون میاد. از یک طرف آب و خیس کاری و دیوانه کردن ملت با رفت و آمد زیاد، از یک طرف پرشدنِ مکرر مثانه‌ی بزرگوار و... ۷- بالشت ببرید. زیرانداز ببرید قلمروتون رو مشخص کنین!😎 بچه هم هرچقد خواست بریزه و بپاشه! یه درصد نجس کاری هم شد🙈کاسه چه کنم دست نمیگیرین😅 ۸- ببرین. مدادرنگی و کاغذ زیاد ۹- حتتتماً یه تیر تو قبضه نگه دارین برا اون آخر کار! یه خوراکی یا سرگرمی ویژه برای زمان قرآن به سر و دعاهای آخر مراسم که مهمترین بخشه و دیگه میخواید حسابی تو حال خودتون باشین. مبادا هرچی خوراکی دارین همون اول کار رو کنین که بازنده این! 🤐😷 ۱۰- بخاطر بچه‌ها با هیچ کسی اوقات تلخی و دعوا نکنیم. ، شب پرواز روحه ۱۱- با بچه‌ها رو بخونیم و بهشون بگیم دعا کنن... و با ما آمین بگن 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- بہ مناسبت سالگردت... همہ از تو مـےگویند من اما… میلیــون‌ها نفر حسرت «تو بودن» را مـے‌خورند من اما... نه ڪه "تو" بودن را دوسـت نداشته‌باشم! چه ڪسے بدش می‌آید سردار یــکه‌تاز خاورمیانه باشد، منطقه و دنیایی به سرانگشتش بچرخد، دشمن از نامش هم وحشت کند، محبــوب دل‌های چندین ملت باشد، آزادی‌بخش میلیون‌ها انسان باشد و در آخر در محل سال‌ها مجاهدتش، ارباً اربا شود... تشییع‌ش تاریخی شود و نایب‌الامام برایش نمــاز بخواند و... باشکوه‌تر از این هم مگر داریم و ؟! من اما... دلم... گیـرِ خودم است مگر نه این‌که از پس می‌آید؟ مـجاهـدت من کجاست؟! من کجـای این دنیا باید باشم؟ کجاست ڪہ *اگر من نباشم، هیـــچ‌کـس نخواهدبود* و آنجا خالـے می‌ماند تا ابــد؟ میدان خاص حضــور و فـعالیــت من کجاست؟؟ ولو گــم‌نام ترین میدان! ولو بی دُهُــل و بی طـمطــراق ترین میدان؟! اصلاً مگر نه این‌که *طوبــی لِلغـُرَباء؟* خوشا به حال گمـنامان؟! کسانی که هیچکس نمیفهمد این‌ها چه می‌کنند برای کل بشــریت حتی! کسانی که مزدشان را از به‌به و چه‌چه و و "عجـب زن قهرمانی" و "چه انسان بزرگـیِ" مردم نمی‌گیرند! کسانی که نه لزوماً جسم و فیزیک‌شان، که وجودشان را می‌بینی... کسانی که برای دیده شدن زندگی نمی‌کنند و اصلاً دیده نمی‌شوند و اتفاقاً اگر دیده شوند، چه بسا به نگاه‌هایی، تحقیــر می‌شوند! . طـوبی لِلـــغُـرَباء طـوبی لِلـــ... *مـــادران* !! پی‌نوشت: ۱. یک فرزند خوب اگر شما به جامعه تحویل بدهید، برای شما بهتراست از همه‌ی عالم! امام خمینی ره ۲. باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم. آنکس که باید ببیند، می‌بیند... سردار سلیمانی 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- برای بعضیا فاصله افتادن بین مدارج تحصیلات ه برا بعضیا اجبار چندسال (یا ماه) کنار گذاشتن شغل (خصوصاً که شغلشون، عشقشون باشه😔) برا بعضیا کم شدن فرصت تفریح‌های آزادنه و سفرهای آنچنانی برا بعضیا لزوم تقسیم منابع مالی و رفاه مادی (انگار رزق اونا رو بچه‌ها میخورن😞) برا بعضیا محدود شدن دونفره‌ها برا بعضیا بیدارخوابی ها و اذیت های بچه و سروصدا و دنبال بچه دویدن و.... برا بعضیا به هم خوردن هیکل و اندام و سلامتی و... برا بعضیا به جای مباحثه‌ی علمی، بحث کردن با مادرای دیگه سر نحوه‌ی آروغ گرفتن و بردن لک قطره‌ی آهن از رو لباس بچه و کنترل کولیک و... خلاصه، بالاخره مادری آسون که نیست که اگر بود، انقدر ارج و قرب نداشت که اگر بود، مادری برای زن مثل شمشیر زدن در میدان جنگ برای مرد نبود برا منم اکثر اینا بوده با شدت و ضعفش اما الان، خدایا اجازه هست خودشیرینی کنم و یه چیزی بگم؟ . . الان که ماه مهمونیته، و دل مهمونات دم افطار غِنج میره با ربّنا و دنگ دنگ قبل اذان یا وقت سحر و بدو بدویِ مسواک و دویدن به آشپزخونه برا آخرین لیوان آب یا ذکر یا اباعبدلله وقت تشنگی وسط روز . گلوله‌ی بغض، سهم منه ازین مهمون‌بازیهات و مهمون‌داریهات... که چندساله درست و حسابی بخاطر بچه‌داری روزه نگرفتم... و خیلی سخته که حال ماه مبارک رو داشته‌باشی بدون روزه... خدایا بدون (که میدونی) «روزه نگرفتن» برای من خیلی سخته و پا رو دلم میذارم و افطار میکنم روزهایی رو که بهترین بندگانت روزه دارن.... خدایا این روزه‌خواری متعبدانه رو از بپذیر شادم که اطاعت امر تورو میکنم اما نمیتونم نگم که دلم برای روزه تنننننننگ شده😢 . . خدایا جان مولا ارزاق دیگه‌ی این ماه رو نصیب من و همه‌ی مادرهای مثل خودم کن... روزه‌ی زبان، روزه‌ی فکر، روزه‌ی نگاه تلاوت قرآن ذکر و دعا و... عشق... وَ اعطنا به فوقَ رَغْبتنا 😊 . . . 😭😊 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
3.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دخترم این کلیپ را در گالری گوشی من برخلاف روال معمول که اجازه این کار را ندارد، ذخیره کرده ازش علت را می پرسم؟ می گوید: آخه مامان تو زندگی من واقعا اینجوریه...‌ در دلم می گویم آره مامان واقعا اینجوریه.... دیدن این کلیپ در روز سالگرد آسمانی شدن مادرم، دیگر تیر آخر بود .... که: یک نیستان ناله در هر استخوان داریم ما.... رب اغفر لي و لوالدي و للمومنين يوم يقوم الحساب رب ارحمهما كما ربياني صغيرا