eitaa logo
مادران بهشتی
96 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط با مدیر: @sadra_33 نسال الله منازل الشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
❤مادر و خواسته‌هایش 🌹👇 بسیاری از مادران فکر میکنند که نباید هیچ علاقه‌مندی دیگری غیر از کودک داشته باشند. در غیر این صورت احساس بد بودن دارند و عذاب وجدان پیدا میکنند. امّا وقتی مادران مختلف ، لحظه‌های خشم شدید خود را توصیف میکنند یک میل در آن مشترک است : میل به خلاص شدن از دست فرزند در این لحظات مادر خواسته‌ها و نیازهای خود را مخالف با نیازهای کودک میبیند. درواقع با این خشم حق خود را طلب میکند‌ در دل این موضوع ، واقعیت مهمی وجود دارد : گذشتن کامل از خواسته‌ها،مادر را بیشتر مستعد خشم میکند. اگر مادر درک کرده باشد که او و فرزند ، دو انسان متفاوت و مجزا از یکدیگر هستند، میتواند به خود حق بدهد که خواسته‌هایی فراتر و مجزا از فرزند داشته باشد. در واقع برای مادر توازن برقرار کردن بین خواسته‌های فرزند و خواسته‌های خود کار مشکلی است؛امّا تلاش در جهت رسیدن به این توازن لازم است .
﷽ ---- -: مامان،چرا نمیشه وقتی داداش گریه میکنه، ما فکر کنیم داره میخنده؟ دیگه اذیت نمیشیم از گریه ی خنده ایش! -: میشه، ما میتونیم گریه رو به شکل خنده تصور کنیم. اما پشت گریه ش یه چیزی هست، یه دلیلی... اون رو چه کنیم؟ با تصور ما که تغییری توش ایجاد نمیشه -: یعنی چی؟ -: یعنی این بچه که داره گریه میکنه، یه اتفاقی تو واقعیت براش افتاده، گریه ش دلیل حقیقی داره، یا گرسنه است، یا خسته است یا دردش اومده یا… ببین، بعضی چیزها قراردادیه، بعضی چیزها واقعی. قراردادها اعتباری ان، میتونن تغییر کنن؛ اما حقیقت ثابته، به خواست آدم ها تغییر نمیکنه. مثلا چراغ راهنمایی رو تصور کن؛ اینکه سبز يعنی برو و قرمز یعنی واستا یه قرارداده؛ آدم ها خودشون قانون گذاشتن. اما گوجه رو درنظر بگیر، اینکه وقتی سبزه یعنی نرسیده است و وقتی قرمز میشه یعنی رسیده، یه واقعیته؛ کسی قرار نذاشته که گوجه ی سبز کاله، نخوریمش اما گوجه قرمز رسیده است بخوریمش. تو دنیا کلی از این مسائل هست: اعتبارها در مقابل حقیقت ها... خیلی مهمه که ما بفهمیم چی قراردادیه چی حقیقته. و حقیقت ها برامون پررنگ تر و باارزش تر باشه. مثلا قانون هایی که خدا گذاشته؛ همه شون از یک حقیقت ناشی میشه. چون خدا داناترینه و همه چیز جهان رو میدونه. پس قانون هایی میذاره که الکی نیستن، واقعی ان، دلیلشون یه حقیقت هاییه که شاید ما بدونیم شاید هم ندونیم اما چون میدونیم همه علم مال خداست و همه چیز رو میدونه، پس میگیم قانون هاش حتماً درسته و قابل اعتماده؛ اگر یه جا ببینیم که قانون چندتا آدم با قانون خدا متفاوته، ما قانون خدا رو قبول میکنیم. چون قانون آدم ها بیشترش قرارداده تازه ممکنه اشتباه باشه، اما قانون خدا، دین خدا، یه حقیقت درست و محکمه... دین خدا حقیقته نه مجاز و اعتبار و قرارداد... پی‌نوشت: می‌دونم که ۱- از جهت افتراق واقعیت و حقیقت متن دقیق نیست ۲- اشتباه کردم که جوابش رو به صورت لقمه آماده دادم. باید وارد گفت و گو میکردمش و بحث رو با خودش جلو میبردم. ولی امان از جو منبر ۳- که سنگینه. اما من میگفتم از بچگی‌ش، و میگم؛ چون به نظرم تاحد خوبی متوجه میشه. بچه‌ها با هم متفاوتن. برا بقیه بچه‌هام شاید نگم ۴- از خداوند طلب می‌کنم یادش بخیر، در دوره ، همیشه در حرم ابالحسن الرضا علیه السلام، کنار ضریح، خواسته‌‌م همین بود از مولا… دلتنگتونم آقا🖤 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- میراث‌دار مظلوم لباس‌های دست‌چندمِ رُفو شده و اسباب‌بازی‌های شکسته ازکارافتاده و کتاب‌های پاره چسب‌کاری شده به نظر می‌رسند اما به واقع، میراث اصلی آن‌ها پدر و مادرهایی آرام تر، سهل گیر تر، غیرمتوقع تر، پذیراتر، بی وسواس تر و آزادی دهنده تر است؛ فرزندان سوم به بعد را می‌گویم… 🤪🤭 ! 😒🥺 😓😣 😅 پی‌نوشت: ۱- دنیای مادری چهار تا بچه (و بیشتر) گویی کلاً با تک بچه و دو بچه فرق داره😊 یه چیزایی خیلییی ساده‌تر میگذره انگار. اصلاً همین که میفهمی میگذره و باید بگذری، خودش از مهمترین دستاوردهاست... اینکه میفهمی یه چیزایی رو نه باید بشنوی نه ببینی و یه چیزایی رو بهتر بشنوی و ببینی ۲- قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ 😍🥰🥺😞 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- *مادر است دیگر* بلاتشبیه، خود ما مادرهای زمینی مگر هرجا که می‌رویم ته تهش دلمان پیش بچه‌ها نیست؟ جایی برویم و یک شکلاتی، بيسکوئيتی دستمان بدهند: ببرم برای بچه‌ها کلاسی، جلسه ای برویم و محوطه‌اش دوتا درخت و یک تکه چمن داشته باشد: آخ جای بچه‌هام خالی چشممان به جوبی، آب روانی بیفتد: حیف، کاش بودند یک دستی، پایی به آب میزدند یک تکه آسفالت صاف بی خال ببینیم: وای عجب جای خوبی برای دوچرخه‌سواری شان یک ذره حلوا نذری بدهند: انقدر توی هزارتوی کیفمان میگردیم تا یک پلاستیکی چیزی پیداکنیم حلوا را جاساز کنیم ببریم باهم بخوریم بلاقیاس، ما که اینیم در این مقیاس خرد زمینی، او که مادر خاک و افلاک است، چگونه است با فرزندانش؟… روز محشر که فرا می‌رسد، حضرت مادر سوار بر مرکبی از نور و لؤلؤ و مرجان به عرش خداوند می‌رسد از سوی خداوند بزرگ ندا می‌آید: یا حَبيبَتي و ابنة حَبیبي سلینی تُعطَی و اشفعی تُشَفّعی فوعزّتی و جلالی لا جازنی ظلم ظالمٍ؛ ای حبیبه من و دختر حبیب من! هر چه دوست داری از من بخواه تا به تو عطا کنم برای هر کسی می خواهی شفاعت کن که شفاعتت را بپذیرم و به عزت و جلالم قسم که ستم ستمگر را نادیده نخواهم گرفت. در این لحظه حضرت زهرا عليهاالسلام به خداوند عرضه می‌دارد: الهی و سیّدی! ذرّیتی و شیعتی و شیعة ذرّیتی و محبّی و محبیّ ذرّیتی! خدای من، مولای من! فرزندانم و شیعیانم و پیروان فرزندانم و دوستدارانم و دوستداران فرزندانم را نجات بده و به فریادشان برس… *مادر است دیگر* در آن روزی که هیچ کس یاد و فریادرس کس دیگر نیست، دلش پیش بچه‌هایش است! بهشت را بی فرزندان و شیعیانش و حتی دوستان فرزندانش نمی‌خواهد! درست مثل همان روز آخر از آن روزهای سخت و دردناک، که غسلِ رفتن کرد، رو به قبله نشست و با همان دست شکسته، در اوج درد و رنج، با تنی مجروح و رنجور و قلبی محزون و هزارپاره، باز دلش پیش فرزندان بود و دعایش این شد: إلهی وَ سَیِّدی أسْئلک بِالّذین اصْطَفَیْتَهُم وَ *بِبُکاءِ وَلَدی فی مُفارقَتی* أنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتی، وَشیعَةِ ذُریتی اله و مولای من! به حق برگزیدگانت و به حق گریه‌های فرزندانم در فراق مادر، گناه‌کارانِ شیعه من و فرزندانم را ببخش… . . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
شعر های کودکانه ✨ به جای یه توپ دارم قلقلیه: یه دل دارم حیدریه 👶 عاشقه مولا علیه 👧 من این دل ونداشتم 👶 از تو بهشت برداشتم 👧 خدا بهم عیدی داد 👶 عشق مولا علی داد. 👧 علی وجود و هستیه 👶 دشمن ظُلمو پَستیه 👧 علی ندای بینواس 👶 علی تجلی خداس 👧 علی قرآن ناطقه 👶 جد امام صادقه 👧 علی که شمشیر خداس 👶 دست علی همراه ماس 👧 رو دلامون نوشته 👶 مولا علیو عشقه 👧 علی وجود و هستی ه دشمن ظلم و پستی ه علی قرآن ناطق ه جدِ امام صادق ه علی که شمشیر خداست دست علی همراه ماست رو دلامون نوشته مولا علی رو عشقه 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 تاب تاب عباسی خداجونم چه نازی ازت میخوام تو بازی (به من نگاه بندازی) ۲ 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 بچه ها با این شعر بشین و پاشو بازی می کنن: کوچولو بچرخ میچرخم دور علی میچرخم قبله ی من همینه امام اولینه کوچولو بایست می ایستم بدون که تنها نیستم دست علی یارمه خدا نگهدارمه کوچولو بشین می‌شینم عشق علیه دینم دشمنی با دشمناش حک شده روی سینم کوچولو پاشو پامیشم فدای مولا میشم نوکر عاشقای حضرت زهرا میشم 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 به جای اتل متل توتوله: اتل متل فرشته تو آسمون نوشته هرکی‌که باشه شیعه جاش وسط بهشته 🌿🌿🌿🌿🌿
﷽ -------- کی می‌تونه ادعا کنه که حسادت جایی در زندگی‌ش نداشته/نداره؟ راستش من ترجیح می‌دم خودِ انسانی‌م رو بپذیرم؛ با همه‌ی نقص‌هاش... تا اینکه انکار کنم و بگم: من و حسادت؟! 😏 هیهااات😌 گاهی حسادت رو شبیه یه جور تنگی یا فشار یا اضطراب تو قلبم حس می‌کنم. اما... یه راه‌هایی پیداکردم که ازش خلاص شم... درواقع یه جور «آگاهی بعلاوه‌ی جداشدن از فکر و احساس» درهمون لحظه که این حس میاد تو دلم؛ چه می‌کنم؟ . ⭐اول، پذیرش: بله من حسادت دارم! هرچند برام ناخوشاینده اما دارم. . ⭐دوم، جدایی: اما "من" حسود نیستم و حسادت نمیتونه "تمام وجود" باشه! یا مسبب رفتاری از من بشه! حسادت فقط یکی از حس‌های منه. . ⭐سوم، مرور عقایدم: عزیزم، چیزی که به این فرد رسیده، هرگززز قرار نبوده به تو برسه! رزق خودش بوده و اگر به این فرد نمیرسید باز هم به تو نمیرسید. به تو چیزی میرسه که قراره برسه؛ چه به این فرد هم برسه چه نرسه! یک کلام! رزقِ کسی را هیچکس دیگر نخورد! خب حالا چرا باید ناراحت باشم از خوبی و نعمتی که نصیب این آدم شده و نصیب من نشده‌؟؟ مال منو که نخورده! رزق من دنبال من می‌دَوه، همچون اَجل... و ذره‌ای از رزق دیگری نصیب من نخواهدشد! سهم منم در جهان هستی مُقدر و محفوظه. . ⭐چهارم، شکرگزاری (میرم تو زندگی خودم): اوووووه خداااا چقد تو نعمت به من دادی😢... نمیتونم بشمارم... من چقد زشت‌کارم که نگاهم به اون یه ذره‌ای‌ه که به اون فرد دادی و به من ندادی😯... خدایا این حقارتِ حسادت رو از من بگیر... شُکرت خدا به انبوه داده‌هات😢 از همینا چه گُلی به سر دنیا زدم که هی طمع بیشترشو دارم😭 . ⭐پنجم، نگاه برعکس: مثلاً یهو فلانی یه خونه سیصدمتری خریده. یا خواهرم تخصص قبول شده. باخودم میگم: الحممممدلله. خوب بود یه خواهر ناتوان داشتی که مدام تحقیر میشد و هیچ فعالیتی نمیکرد و ازدواج هم نمیکرد و مدام باید غصه‌شو میخوردی؟! یا: الحمدلله، خوب بود فلان خویشاوندت مدام مستأجری می‌کشید و برای پول رهن‌ش دستش جلو این و اون دراز بود و مدام باید غصه‌شونو میخوردی؟! ❤ این راهکار خیلی خوبه. اصلاً حسادت رو تبدیل به شَعَف میکنه😍 و دل آدم رو هم بزرگ... . ما هستیم. مخلوقی با بالاترین ظرفیت‌های وجودی و لذا با نقایص بالقوه‌ی بزرگ... مهم‌ترین کاریه که ما رو به جایی که باید میرسونه. خدایا کمک کن خودم و ضعف‌هامو بشناسم و با مدد خود خود تو، رفع کنم. . . 🎯 سؤال : فکرکنید و بگید: نگاهتون به حسادت بچه‌هاتون چیه؟ 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---------- شمام مثل ما به جای ، میرین پیک‌نیک؟! 😊 حقش هم همینه!... اگر من امروز اینجا توی این مراسمم، از *مادرمه* ... که با همین تکه‌های میوه و نخود و کشمش‌ها، روح من رو پیوند داد با این فضاها... بچه‌ها به اندازه ما ندارن (منی که مثلاً دارم، قدر شب قدر رو فهمیدم؟! 😔 منم به نوبه‌ی خودم مشغول بازی و سرگرمی‌ام... فقط شکلش یه کم بزرگونه شده...) ساختن خاطره‌ی خوش و خاص از ، مهربانی و عطوفت بیش از هر وقت دیگه، خاص کردن موقعیت زمانی و مکانی با خوراکی و بازی و شادی، باعث میشه در ذهن کودک نقش ببنده: این شب، یه شب خاصه! متفاوته! . و اما توصیه‌های یک «سه بار مادر»! ۱- حتی الامکان و جاهایی برید که مهد و اتاق بازی مخصوص بچه‌ها دارن. یا یه حیاط بزرگ با کلی بچه. خیلی مهم و تأثیرگذاره. این شادی و نشاط ويژه در ذهن بچه‌ها حکاکی میشه ۲- از نشستن کنار افراد سالمند خصوصاً دو سه تا کنار هم، ظاهراً عصبانی، و... پرهیز کنید. نه میشه تا آخر هی به بچه گفت هیس، نه انصافه که این شبِ مخصوص رو برای اونها زهرمار کنیم😕 ارض الله الواسعة!! خب یه جا دیگه بشین 😊 ۳- با دسشویی فاصله‌ی مناسب داشته باشید☺از ما گفتن بود🙄 ۴-از نشستن کنار خانواده‌هایی که انواع خاص و زیادی خوراکی یا برا بچه‌هاشون آوردن بپرهیزین. اعصاب خودتون خرد میشه از نگاه‌های حسرت بار بچه‌هاتون به خوراکی‌ها و اسباب‌بازی‌های زیاد افراطی دیگران! مراعاتم خوب چیزیه. کار درستیه آوردن میوه‌های نوبرانه یا اسباب‌بازی خفن تو محیط عمومی؟ ۵- کنار خانواده‌ای با یا جمعی از دختران نوجوان بشینین😉 خیلی پایه ان تو نگهداری و سرگرم کردن بچه😍 ۶- نزدیک آبخوری و امثاله نشینین!! بچه‌ها خوششون میاد. از یک طرف آب و خیس کاری و دیوانه کردن ملت با رفت و آمد زیاد، از یک طرف پرشدنِ مکرر مثانه‌ی بزرگوار و... ۷- بالشت ببرید. زیرانداز ببرید قلمروتون رو مشخص کنین!😎 بچه هم هرچقد خواست بریزه و بپاشه! یه درصد نجس کاری هم شد🙈کاسه چه کنم دست نمیگیرین😅 ۸- ببرین. مدادرنگی و کاغذ زیاد ۹- حتتتماً یه تیر تو قبضه نگه دارین برا اون آخر کار! یه خوراکی یا سرگرمی ویژه برای زمان قرآن به سر و دعاهای آخر مراسم که مهمترین بخشه و دیگه میخواید حسابی تو حال خودتون باشین. مبادا هرچی خوراکی دارین همون اول کار رو کنین که بازنده این! 🤐😷 ۱۰- بخاطر بچه‌ها با هیچ کسی اوقات تلخی و دعوا نکنیم. ، شب پرواز روحه ۱۱- با بچه‌ها رو بخونیم و بهشون بگیم دعا کنن... و با ما آمین بگن 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ --- وقتش رسیده که در دنیای مادرانه‌ام، از شما بنویسم! از شما، که پشت صحنه نادیدنی مادرانگی‌های مایید شما که حتی حوصله تان نمیکشد همین چند خط را بخوانید، وقتی به اندازه یک صبح تا شب فشار و تلاش برای تأمین زندگی ما -آن هم نه هرطوری و هرجایی، بلکه پاک و حلال- خسته‌اید. چهره‌تان نشان نمیدهد اما فکر نکنید ما نمی‌دانیم پشت آن چشم‌های بی‌رمق و آن لبخندهای کم‌رنگ، چند لشکر فکر و دغدغه و نگرانی درحال پیکارند؛ ما زن‌ها استاد فهمیدن چیزهای نگفته‌ایم. به روی خودمان نمی‌آوریم تا به مردانگی و قدرت‌تان خدشه وارد نشود اما می‌دانیم خط‌کش های "مرد خوب بودن در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی" چطور دارند یکی یکی مو و محاسن شما را سپید میکنند. فکر کن… قرار باشد هم بیرون از خانه تمام توان و استعدادهایت را بچلانی تا مبادا کم گذاشته باشی برای جامعه، هم خانه که می‌آیی طوری باشی که بانو خستگی سروکله زدن با بچه‌ها و کار منزل را با نگاه و گوش دادن‌هایت کمی زمین بگذارد، هم، چون کارشناسان تربیتی می‌گویند که لازم است پدر با بچه‌ها بازی کند آن هم از نوع تحرکی، نیمه جان باقی مانده را بگذاری برای کولی دادن به بچه‌ها که مبادا شخصیت و تربيتشان آسیب بخورد، هم در امور منزل کمک کنی تا به اسلام و اخلاق عمل کرده باشی، هم برای سلامت خودت وقت بگذاری چون پشت و پناه یک خانواده ای! راستی هرگز نگفته‌ایم اما…با هر تاری که از موهای شما سفید میشود، یک ستون در دل ما میلرزد… فکر نکنید چون های‌وهوی فمنیست‌ها همه‌جا را پر کرده که "چه نشسته‌اید که مادرها برای خودشان وقت و تفریح اختصاصی ندارند"، ما حواسمان نیست که شما هم ندارید! ته تفریح‌تان این است که لم داده روی مبل، درحالی که یکی از سرتان بالا می‌رود یکی از پا، برای رهاشدن از فشارهای بیرون چند دقیقه ای با چشمهای نیمه باز سرتان برود توی کانالهای خبری! هرچند اخبار هم با شما نامهربان است و ناگزیر همه خستگی و خشم‌تان میشود شمشیرهای فروت نینجا یا پرتاب‌های انگری بردز یا ته تهش، شلیک های کال آو دیوتی… آن هم که ما می‌آییم کنارتان، چایی را میدهیم دستتان و در گوشتان می‌گوییم "وقتی تو با این سن و وجاهت سرت تو گوشی و بازیه از بچه‌ها چه توقع!" و شما ناچار از این هم میگذرید و غرق در فکر اجاره آخر ماه و تعمیر ماشین و قسط مدرسه بچه‌ها، چای را تلخ سرمیکشید… قهرمان‌های ساکت و بی‌ادعای ما! هرگز نگفته‌ایم اما ما همیشه تلاش‌هایتان را -ولو کوچک و کوتاه و تصنعی- دیده‌ایم. ما نگفته‌ایم اما عميقاً قدردان‌تان هستیم. قدردان تلاش برای درک بالا و پایین شدن‌های روحی و خُلقی مان تلاش برای فهمیدن مشکل وقتی شانه بالا می اندازیم و میگوییم "هیچی، چیزی نیست!" و تلاش برای گوش دادن به جای مشاوره و همدلی به جای ارائه راه حل! ما حتی قدردان آخر هفته هایی هستیم که دل خودتان فقط کنج خانه و استراحت و قرمه سبزی می‌خواهد اما با ما، با یک ساندویچ کوکو و کوهی از وسایل، با تنفر از خیابان و رانندگی و ترافیک، راهی می‌شوید بیرون. راستی حلال کنید ما را وقتی شما یکی دوبار در سال به بهانه بیماری، فرصتی برای بیرون آمدن از پشت نقاب سنگین مردانگی و صلابت و ابراز خستگی و رنج و نیاز به مراقبت و توجه پیدا می‌کنید و ما در گروه‌های دوستانه‌مان، می‌نویسیم "باز شوهر من مریض شد و اداهای بچگانه ش شروع!" مردهای زندگی ما پدرهای فرزندان ما بهشت خانه‌های ما با شما رنگ و قوام گرفته‌است و بودنتان بزرگترین دل‌گرمی و پشتوانه دنیای ماست. عمرتان پربرکت و بلند! دعا کنید بتوانیم همراه شما، به لطف و مدد خدا، باوجود همه نقص‌ها و کاستی‌هایمان، پسرانی تربیت کنیم بزرگ‌مرد و جوان‌مرد! 😅 پی‌نوشت: برخی قسمت‌های متن، از کتاب "گشتیم نبود نگرد نیست" از ژانر کتب تخیلی اتخاذ شده است 😉🙃 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
🔆 وقتی خانه «مسجد» می‌شود! 🔻 ما در روایت می‌خوانیم: «مسجدِ زن، خانۀ اوست.» یعنی اینکه هر کار و هر اقدامی که در منزل انجام می‌دهد، هر گامی از آن، «سجده» محسوب می‌شود. «شب‌بیداری» او برای مراقبت از فرزندش، تهجد و نماز و سجده محسوب می‌شود. هر کاری که برای کمک به شوهرش انجام می‌دهد، نماز و سجده است. بنابراین، زن می‌تواند زندگی خانوادگی خویش را به عبادت و نماز و سجده تبدیل کند. البته‌، تحقق این امر در صورتی است که زن بخواهد و نیت کند. 👤 📚 از کتاب #⃣ ☘✔️@dr_arefe_dehghani
﷽ --- وقتش رسیده که در دنیای مادرانه‌ام، از شما بنویسم! از شما، که پشت صحنه نادیدنی مادرانگی‌های مایید شما که حتی حوصله تان نمیکشد همین چند خط را بخوانید، وقتی به اندازه یک صبح تا شب فشار و تلاش برای تأمین زندگی ما -آن هم نه هرطوری و هرجایی، بلکه پاک و حلال- خسته‌اید. چهره‌تان نشان نمیدهد اما فکر نکنید ما نمی‌دانیم پشت آن چشم‌های بی‌رمق و آن لبخندهای کم‌رنگ، چند لشکر فکر و دغدغه و نگرانی درحال پیکارند؛ ما زن‌ها استاد فهمیدن چیزهای نگفته‌ایم. به روی خودمان نمی‌آوریم تا به مردانگی و قدرت‌تان خدشه وارد نشود اما می‌دانیم خط‌کش های "مرد خوب بودن در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی" چطور دارند یکی یکی مو و محاسن شما را سپید میکنند. فکر کن… قرار باشد هم بیرون از خانه تمام توان و استعدادهایت را بچلانی تا مبادا کم گذاشته باشی برای جامعه، هم خانه که می‌آیی طوری باشی که بانو خستگی سروکله زدن با بچه‌ها و کار منزل را با نگاه و گوش دادن‌هایت کمی زمین بگذارد، هم - چون کارشناسان تربیتی می‌گویند که لازم است پدر با بچه‌ها بازی کند آن هم از نوع تحرکی- نیمه جان باقی مانده را بگذاری برای کولی دادن به بچه‌ها که مبادا شخصیت و تربيتشان آسیب بخورد، هم در امور منزل کمک کنی تا به اسلام و اخلاق عمل کرده باشی، هم برای سلامت خودت وقت بگذاری چون پشت و پناه یک خانواده ای! راستی هرگز نگفته‌ایم اما…با هر تاری که از موهای شما سفید میشود، یک ستون در دل ما میلرزد… فکر نکنید چون های‌وهوی فمنیست‌ها همه‌جا را پر کرده که "چه نشسته‌اید که مادرها برای خودشان وقت و تفریح اختصاصی ندارند"، ما حواسمان نیست که شما هم ندارید! ته تفریح‌تان این است که لم داده روی مبل، درحالی که یکی از سرتان بالا می‌رود یکی از پا، برای رهاشدن از فشارهای بیرون چند دقیقه ای با چشمهای نیمه باز سرتان برود توی کانالهای خبری! هرچند اخبار هم با شما نامهربان است و ناگزیر همه خستگی و خشم‌تان میشود شمشیرهای فروت نینجا یا پرتاب‌های انگری بردز یا ته تهش، شلیک های کال آو دیوتی… آن هم که ما می‌آییم کنارتان، چایی را میدهیم دستتان و در گوشتان می‌گوییم "وقتی تو با این سن و وجاهت سرت تو گوشی و بازیه از بچه‌ها چه توقع!" و شما ناچار از این هم میگذرید و غرق در فکر اجاره آخر ماه و تعمیر ماشین و قسط مدرسه بچه‌ها، چای را تلخ سرمیکشید… قهرمان‌های ساکت و بی‌ادعای ما! هرگز نگفته‌ایم اما ما همیشه تلاش‌هایتان را -ولو کوچک و کوتاه و تصنعی- دیده‌ایم. ما نگفته‌ایم اما عميقاً قدردان‌تان هستیم. قدردان تلاش برای درک بالا و پایین شدن‌های روحی و خُلقی مان تلاش برای فهمیدن مشکل وقتی شانه بالا می اندازیم و میگوییم "هیچی، چیزی نیست!" و تلاش برای گوش دادن به جای مشاوره و همدلی به جای ارائه راه حل! ما حتی قدردان آخر هفته هایی هستیم که دل خودتان فقط کنج خانه و استراحت و قرمه سبزی می‌خواهد اما با ما، با یک ساندویچ کوکو و کوهی از وسایل، با تنفر از خیابان و رانندگی و ترافیک، راهی می‌شوید بیرون. راستی حلال کنید ما را وقتی شما یکی دوبار در سال به بهانه بیماری، فرصتی برای بیرون آمدن از پشت نقاب سنگین مردانگی و صلابت و ابراز خستگی و رنج و نیاز به مراقبت و توجه پیدا می‌کنید و ما در گروه‌های دوستانه‌مان، می‌نویسیم "باز شوهر من مریض شد و اداهای بچگانه ش شروع!" مردهای زندگی ما پدرهای فرزندان ما بهشت خانه‌های ما با شما رنگ و قوام گرفته‌است و بودنتان بزرگترین دل‌گرمی و پشتوانه دنیای ماست. عمرتان پربرکت و بلند! دعا کنید بتوانیم همراه شما، به لطف و مدد خدا، باوجود همه نقص‌ها و کاستی‌هایمان، پسرانی تربیت کنیم بزرگ‌مرد و جوان‌مرد! 😅 پی‌نوشت: برخی قسمت‌های متن، از کتاب "گشتیم نبود نگرد نیست" از ژانر کتب تخیلی اتخاذ شده است 😉🙃 🖋هـجرتــــــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ -------- برای بعضیا فاصله افتادن بین مدارج تحصیلات ه برا بعضیا اجبار چندسال (یا ماه) کنار گذاشتن شغل (خصوصاً که شغلشون، عشقشون باشه😔) برا بعضیا کم شدن فرصت تفریح‌های آزادنه و سفرهای آنچنانی برا بعضیا لزوم تقسیم منابع مالی و رفاه مادی (انگار رزق اونا رو بچه‌ها میخورن😞) برا بعضیا محدود شدن دونفره‌ها برا بعضیا بیدارخوابی ها و اذیت های بچه و سروصدا و دنبال بچه دویدن و.... برا بعضیا به هم خوردن هیکل و اندام و سلامتی و... برا بعضیا به جای مباحثه‌ی علمی، بحث کردن با مادرای دیگه سر نحوه‌ی آروغ گرفتن و بردن لک قطره‌ی آهن از رو لباس بچه و کنترل کولیک و... خلاصه، بالاخره مادری آسون که نیست که اگر بود، انقدر ارج و قرب نداشت که اگر بود، مادری برای زن مثل شمشیر زدن در میدان جنگ برای مرد نبود برا منم اکثر اینا بوده با شدت و ضعفش اما الان، خدایا اجازه هست خودشیرینی کنم و یه چیزی بگم؟ . . الان که ماه مهمونیته، و دل مهمونات دم افطار غِنج میره با ربّنا و دنگ دنگ قبل اذان یا وقت سحر و بدو بدویِ مسواک و دویدن به آشپزخونه برا آخرین لیوان آب یا ذکر یا اباعبدلله وقت تشنگی وسط روز . گلوله‌ی بغض، سهم منه ازین مهمون‌بازیهات و مهمون‌داریهات... که چندساله درست و حسابی بخاطر بچه‌داری روزه نگرفتم... و خیلی سخته که حال ماه مبارک رو داشته‌باشی بدون روزه... خدایا بدون (که میدونی) «روزه نگرفتن» برای من خیلی سخته و پا رو دلم میذارم و افطار میکنم روزهایی رو که بهترین بندگانت روزه دارن.... خدایا این روزه‌خواری متعبدانه رو از بپذیر شادم که اطاعت امر تورو میکنم اما نمیتونم نگم که دلم برای روزه تنننننننگ شده😢 . . خدایا جان مولا ارزاق دیگه‌ی این ماه رو نصیب من و همه‌ی مادرهای مثل خودم کن... روزه‌ی زبان، روزه‌ی فکر، روزه‌ی نگاه تلاوت قرآن ذکر و دعا و... عشق... وَ اعطنا به فوقَ رَغْبتنا 😊 . . . 😭😊 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8