🌷یاعلی ابن موسی الرضا (ع)🌷
هر خزان بایک نگاه تو بهاری میشود
منصب خدمتگذارت شهریاری میشود
ضامن آهو کنار پنجره فولاد تو
حاتم طایی گدای افتخاری میشود
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت امام رضا(ع)
نوحه
کنج حجره جان میسپارم
روی خاکش سرمیگذارم
درغریبی کسی نمی باشد به یادم
رفته از کف صبر و قرارم
زد شراره برجان من این زهرکینه
کی می آید پشت و پناهم ازمدینه
هستم.بضعه ی مصطفی
هستم.غرق شور و نوا
ای وای.ازغریبی
آخر.از ستم ای خدا
بهرت.می کنم جان فدا
ای وای.ازغریبی
جانم.ای رضاجانم2 ای رضا جان
درکجایی ای قرص ماهم
خاک غربت شد قتله گاهم
ای جوادم بیابیا مرا کفن کن
بر ره تو مانده نگاهم
نورعینم ای پسرم بیا تماشا
آه ازاین غم من عاقبت افتادم ازپا
خاکی.گشته بال وپرم
غرق.خون دوچشم ترم
ای وای.در عذابم
من با.دل پرآذرم
ناله.می زنم مادرم
ای وای.در عذابم
جانم.ای رضاجانم2 ای رضا جان
چشم گریان درپیچ و تابم
کس نداده یک جرعه آبم
ناله دارم بهر شهید سربریده
روضه خوان طفل ربابم
غنچه ای را با یک تبر ازشاخه چیدند
حنجرش را با تیر کین ازهم دریدند
ای وای.ازغم کربلا
ای وای.راس بر نیزه ها
ای وای.ای حسین جان
ای وای.از تنی بی کفن
ای وای.پاره پاره بدن
ای وای.ای حسین جان
جانم.ای حسین جانم2 ای حسین جان
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
نوحه بالا به این سبک اجرا می شود
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت امام رضا(ع)
نوحه
رسد ازکنج حجره صدای آشنایی
زند ناله غریبی جواد من کجایی
غریب است غریب دیار طوس
دلم گشته با قبر او مانوس
رضاجانم
به روی خاک حجره سرم را می گذارم
به خود می پیچم از زهر دگر جان می سپارم
زکینه زپا تاسرمن سوخت
زدم ناله بال و پر من سوخت
رضاجانم
به خاکم می سپارند شبانه مثل زهرا
تنم دیگرنماند به روی خاک صحرا
فدای تنی که درآن گودال
غریبانه بی سرشده پامال
حسین جانم
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
به سبک زیر خوانده می شود
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت امام رضا (ع)
واحدسنگین
سبک: ایران اگردل تورا شکستند...
آقا
ضامن آهوی بیابان
غریبی و یار غریبان
یار ضعیفان و فقیران
پادشه کشور ایران
عشقم
صحن خمینی و گوهرشاد
سقاخونه پنجره فولاد
مثل کبوتر حریمت
دلم به دام عشقت افتاد
آقا.رضاغریب الغربایی
رضامعین الضعفایی
مولا
دلم یه عمره مبتلاته
کبوتره گنبد طلاته
مقیم صحن باصفاته
اسیره یک گوشه نگاته
آقا
آرزومه برات بمیرم
تاج سرم تویی امیرم
ازکرم و لطف تو هرسال
کربلامو ازت میگیرم
آقا.رضا غریب الغربایی
رضا معین الضعفایی
آقا
آتش گرفته جگرتو
میسوزه پا تا به سرتو
چشمت به در تاکه بیاید
کنارتو گل پسرتو
آقا
روخاک حجره پاکشیدی
نفس نفس نفس بریدی
زبی کسی ازپا فتادی
ازماتم وغصه خمیدی
آقا.رضاغریب الغربایی
رضامعین الضعفایی
ای وای
مسموم زهرکین مامون
ازغصه های کوچه دلخون
در روضه ی جد غریبت
باچشم تر همیشه محزون
ای وای
با روضه های سخت گودال
از غصه وغم رفتی ازحال
بر آن بدن که بی کفن شد
به زیر سم اسب پامال
آقا.رضاغریب الغربایی
رضامعین الضعفایی
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹وداع🔹
پشت سر مسافر ما گریه میکند
شهری که بر رسول خدا گریه میکند
حنانهای که معتکف مسجدالنبیست
اصلاً نپرس از اینکه چرا گریه میکند
از بس که سوزناک خودت گریه میکنی
شانه به شانۀ تو عبا گریه میکند
دستی بکش به قلب پر از درد زینبت
بیتاب در وداع شما گریه میکند
دیدهست شهر تشنه که بر دستت آسمان
سرشار التماس دعا، گریه میکند
زنجیرۀ طلایی نقل حدیثتان
هر یک به سیدالشهدا گریه میکند
یابن الشبیب! گریه به داغ حسین کن
شیعه به یاد کربوبلا گریه میکند
#راضیه_جبهداری
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹هشتمین بهار🔹
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
نامت بلند مثل غزلهای آسمان
هشتآسمان نشسته به ایوان خانهات
از کوچهباغهای نشابور رد شدی
با کولهباری از غم غربت به شانهات
دل در مدینه عاشق روی تو شد ولی
از کوچههای طوس گرفتم نشانهات
دست من و ضریح تو ای هشتمین بهار
امشب دلم عجیب گرفته بهانهات
#حیدر_منصوری
شهری که مثل کعبه نظر کردۀ خداست
نامش به افتخارِ علی «مشهد الرضا»ست
این شهر با بهشت تفاوت نمیکند
اینجا که پایتختِ غریبانِ آشناست..
این، کارِ دست و آجر و کاشی و سنگ نیست
این شاهکار، سازۀ دلهای بیریاست
درها گشادهروی و ستونها نمازخوان
گلدستهها قنوتِ سرافرازِ دستهاست
فولادِ سردِ پنجرهاش محکم است و سخت
اما اگر زلال شوی، چشمۀ شفاست
وقتی دلت شکست، نمازت درستتر
گیرم که جانمازِ تو آلودۀ خطاست..
ای قطرۀ رسیده به دریا! سلام کن
بر پهنۀ محبت مولا، سلام کن
::
مردی کنار پنجرهفولاد، ایستاد
با دخترش به ضامن آهو سلام داد..
خود را دخیل بست و دعا کرد و ضجّه زد
آورد آن تصادفِ بیرحم را به یاد
با چشمهای باز به خوابی زلال رفت
کمکم شکفت در دلِ تنگش، گلِ مراد
عطری وزید عین گلاب محمدی
نوری رسید و آن گرهِ بسته را گشاد
ناگاه داد زد که «شِفا یافتم... شِفا»
دنیا پرید، زلزله شد، ساعت ایستاد..
نقارهخانه بود و طنینِ «رضا... رضا...»
صحن عتیق بود و شبی مثل بامداد..
دختر به روی دوش پدر، مقصدش ضریح
زوار هم سلامکنان: «یا اباالجواد»..
سلطانِ سربلند شفاعت که روحِ ماست
یک چشمه از کرامت دریاییاش شِفاست
::
در بارگاه روشنِ مولا، زلال باش
ای رودِ سر نهاده به دریا! زلال باش
با تیرگی به نور ولایت نمیرسی
یا ادعای عشق نکن یا زلال باش..
دیروز در هوای حرم میگریستی
امروز در حریم تولا زلال باش..
این کاروان به کشورِ خورشید میرود
با زائران کعبۀ فردا، زلال باش
ما نائبالزیارۀ دلهای عاشقیم
عشق است این پیام که «با ما زلال باش»
هر کس به قدر روشنیاش بهره میبرد
هر قدر ممکن است در اینجا زلال باش
گردن بزن برای براندازی ستم
اما برای اهل مدارا زلال باش
مثل گلاب قمصر کاشان که عطر آن
پیچیده در سراسرِ دنیا، زلال باش
با چلچراغهای تمام رواقها
همرنگ باش و مثل دعاها زلال باش
وقت دلت گرفت به این آستان بیا
از خاکدان به روشنی آسمان بیا
#حسین_شنوائی
#شهادت_امام_رضا
#غزل_مرثیه
جان بر لب من آمد و جانان به بر من
ای مرگ برو عمر من آمد به سر من
زیباست رخ ماه پس از نمنمِ باران
ای اشک مَیا، آمده تنها پسر من
این طفل، عزیز است و جگرگوشهٔ زهراست
بهتر که نداند چه شده با جگر من
زآن لحظه که با کعبه خداحافظیام دید
دانست که برگشت ندارد سفرِ من
ای دیده مکن گریه که شد وقت تماشا
ای اَبر برو، تا ز در آید قمر من
نُه ساله مگو، ماهِ شب چارده است او
زین روست به در دوخته شد چشم تر من
بُردم به دل خاک، دل چاک و پس از مرگ
گیرید ز داغ دل لاله خبر من
#علی_انسانی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
در طوس دلم هیچ زمان خسته نبود
درهای بهشت، لحظهای بسته نبود
مشهد به کدام جلوه دل خوش میکرد؟
گر حُرمت این گنبد و گلدسته نبود
#محمدجواد_غفورزاده
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ:
مَنْ زَارَهُ وَ بَاتَ عِنْدَهُ لَيْلَةً كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ
انگار به خانهی خدا آمده است
گویا که به مروه و صفا آمده است
مشغول زیارت خدا در عرش است
هر کس به زیارت رضا آمده است
#علی_مقدم
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
بودند دو تن، به جان و دل دشمنِ تو
دادند به هم دست، پیِ کشتن تو
این یک، پیِ آتش زدن جان برخاست
وآن یک، بنشاند تیرها بر تن تو
#علی_انسانی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#رباعی
در باغ همیشه سرو ،سرور، سلطان
در بیشه هماره شیر، رهبر، سلطان
سلطان پرندگان عقاب است ولی
در صحن تو میشود کبوتر سلطان
ای شمس شموس، صبح روشنگر تو
همچون صدف است مشهد و گوهر تو
خورشید جواب نور بر لب دارد
وقتی که سلام میفرستم بر تو
از نغمه ی عشق، شور میگیرد و بس
از دانش او شعور میگیرد و بس
عمریست پس از شاه خراسان خورشید
از شاه چراغ نور میگیرد و بس
باد آمده است در تکاپو باشد
شیر آمده است تا که آهو باشد
ای رویِش هشتمین بهار آقا جان!
گل نام تو میبَرَد که خوشبو باشد
با روح بهار در تکلم هستی
میرویی و از تبار گندم هستی
خورشید به هفت آسمان مینازد
غافل که تو آسمان هشتم هستی
با نام تو عشق، سرمدی خواهد شد
دلها همه خالی از بدی خواهد شد
هر غنچه که بر تو میفرستد #صلوات
یک روز گل محمدی خواهد شد
::
#دوبیتی
همیشه مثل آهو در طوافاند
در این سو و در آن سو در طوافاند
کبوترهای زائر دسته دسته
به دور گنبد او در طوافاند
بنوشم شهدی از پیمانهات را
ببوسم خاک پاک خانهات را
به دریاها نخواهم داد ای عشق
نمی از آب سقاخانهات را
دل شاعر همیشه سنگ میمانْد
زبان شعر بی آهنگ میمانْد
بدون تو یقین دارم رضا جان
که دعبل هم کمیتش لنگ میمانْد
#هادی_فردوسی
هدایت شده از سید عبدالجواد
اشعار استاد قدسی شهادت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
یابن شبیب تاب و تبم روضه های اوست
یابن شبیب خواب شبم روضه های اوست
یابن شبیب با لب تشنه شهید شد
یابن شبیب موی رقیه سپید شد
یابن شبیب شمر به گودال رفته بود
بیرون خیمه عمه ام از حال رفته بود
خیلی زبان دشمنشان تند بوده است
یابن شبیب خنجر او کند بوده است
یابن شبیب مشک گرفتار تیر شد
یابن شبیب عمه ما هم اسیر شد…
چشم رباب بود و تقاضای آب آب
یابن شبیب وای من از مجلس شراب…
یابن الشبیب ! گریه فقط بر غم حسین
یابن الشبیب ! گریه فقط بهر كربلا
یابن الشبیب درد حسین درد جان فزاست
یابن الشبیب ! روضه ی ما داغ پر بلا است
یابن الشبیب ! درد حسین درد بی کسی است
یعنی عزیز فاطمه شبگرد بی کسی است
یابن الشبیب ! عمه ی ما را کتک زدند
آتش هزار بار به باغ فدک زدند
یابن الشبیب ! کوچه به دل غم نشانده است
یعنی هنوز دست علی بسته مانده است
یابن الشبیب ! خنده مرا ترك می كند
خد التریب را چه كسی درك می كند
یابن الشبیب ! غصه دلم را كباب كرد
شیب الخضیب دیده ی ما را پر آب كرد
یابن الشبیب ! جرم یتیم سه ساله چیست ؟
دیگر پس از امام کشی آه و ناله نیست
یابن الشبیب ! قصه ی معجر نگفتنی است
جریان حنجر و دم خنجر شنفتنی است
یابن الشبیب ! غارت خیمه عجیب بود
در شعله ها سلاله ی حیدر غریب بود
یابن الشبیب ! دختر ترسیده دیده ای ؟
در زیر خار طفلک خوابیده دیده ای
یابن الشبیب ! جد مرا سر بریده اند
پیش نگاه عمه ی ما سر بریده اند
یابن الشبیب عمه ی ما داد می زند
حسین حسین حسین حسین حسین
آنانکه عاشقند به دنبال دلبرند
هر جا که می روند تعلق نمی برند
از آنچه که وبال ببینند خالی اند
عشاق روزگار ، سبکبال می پرند
پرواز می کنند به هر جا که جلوه ای ست
گاهی ملائک اند و گاهی کبوترند
دل را به دست هر کس و ناکس نمی دهند
دلداده ی قدیمی آل پیمبرند
آنان که عاشق علی و فاطمه شدند
مدیون خانواده موسی بن جعفرند!
ما عاشقیم عاشق زهرا و حیدریم
ما شیعیان کشور موسی بن جعفریم
آدم بدون مهر تو انسان نمی شود
سلمان بدون عشق مسلمان نمی شود
آن گردنی که تیغ تو را بوسه می زند
سوگند می خوریم، پشیمان نمی شود
وقتی کبوتران حریمت، گرسنه اند
گندم برای سفره ما، نان نمی شود
باید هزار قرن، حکومت کنی مرا
سلطان چند روزه، که سلطان نمی شود
تو خوب جایی آمده ای سروری کنی
هر رعیتی که رعیت ایران نمی شود
تو هشتمین پیمبر قرآنی منی
حق خدا و حق مسلمانی منی
تو آسمان عشقی و خورشید گنبدی
خورشید هشتمی و به ایران خوش آمدی
تو سجده ای و ساجد و مسجود و مسجدی
تو عابدی و معبود و معبدی
تو کربلایی و نجفی و مدینه ای
یعنی شهید و شاهد و مشهود و مشهدی
نه چشمه از علوم، به قلب تو جاری است
با این حساب، عالم آل محمدی
تو آمدی و آمدنت رفتنی نداشت
مانند آفتاب تو در رفت و آمدی
ای آبروی جن و ملک خاکبوسی ات
عالم فدای جلوه شمس الشموسی ات
زائر شدم نسیم، صدای مرا گرفت
از دستم التماس دعای مرا گرفت
یک شب کنار پنجره فولاد، مادرم
آن قدر گریه کرد، شفای مرا گرفت
یک پارچه گره زد و تا سالهای سال
« سهمیه امام رضا » ی مرا گرفت
صحن تو ، آسمان تو ، گنبد طلای تو
حتی مجال کرب و بلای مرا گرفت
ایمان نداشتم که ضمانت کنی مرا
تا اینکه آهو آمد و جای مرا گرفت
ای دستگیر صبح قیامت سرم فدات
هم خانواده هم پدر و مادرم فدات
ای مهربان ترین کرم سفره ی گدا
یا ایها الرئوفی و یا ایها الرضا
امشب خدا کند که تو را ای حضور سبز
این قوم اشتباه نگیرند با خدا
ای لطف بی نهایت شب های زائران
یکبار ما، سه بار شما، پیش ما بیا
با گریه های توست اگر گریه می کنیم
ای روضه خوان گریه ی ابن شبیب ها
یابن شبیب گریه فقط بر غم حسین
یابن شبیب گریه فقط بهر کربلا
یابن شبیب جد مرا سر بریده اند
پیش نگاه عمه ما سر بریده اند
شاعر: علی اکبر لطیفیان
یابن شبیب، گریه فقط بر غم حسین
یابن شبیب، گریه فقط بر غم حسین
یابن شبیب، گریه فقط بهر کربلا
یابن شبیب، درد حسین، دردِ جانفزاست
یابن شبیب، روضۀ ما، داغِ پُر بلا است
یابن شبیب، عمه ما را کتک زدند
آتش هزار بار به باغ فدک زدند
یابن شبیب، کوچه به دل غم نشانده است
یعنی هنوز دست علی، بسته مانده است
یابن شبیب، خنده مرا تَرک میکند
خدّ التریب را چه کسی درک میکند؟
یابن شبیب، غصه، دلم را کباب کرد
شیب الخضیب دیدۀ ما را پُر آب کرد
یابن شبیب، جُرم یتیم سهساله چیست؟
دیگر پس از امامکشی آه و ناله نیست!
یابن شبیب، قصّۀ معجر نگفتنی است
جریان حنجر و، دَمِ خنجر شِنُفتنی است
یابن شبیب، غارت خیمه عجیب بود
در شعلهها سلالۀ حیدر غریب بود
یابن شبیب، دختر ترسیده دیدهای؟
در زیر خار، طفلک خوابیده دیدهای؟
یابن شبیب، جدّ مرا سر بریدهاند
پیش نگاه عمۀ ما سر بریدهاند
علیاکبر لطیفیان
ترکیب بند یابن شبیب (جلوه اول)
یابن شبیب، گریه کن از غربتِ حسین
در کربلا شکسته شده حُرمتِ حسین
شد زخم، از مصیبتِ او پلک چشم ما
خنده رود ز لب، چو شود صحبت حسین
بر تن نداشت جدّ غریبم توان و تاب
یابن شبیب، ذکر لبش بود «آب آب»
٭٭٭
یابن شبیب، نیزه به حلقوم، دیده شد
چون گوسفند، سر ز تنِ او بریده شد
یابن شبیب، پیکر جدّ غریب ما
در زیر نعل اسب، به هر سو کشیده شد
یابن شبیب، چکمه به پهلوی او زدند
در پیش عمّه، چنگ به گیسوی او زدند
٭٭٭
یابن شبیب، جدّ غریبم کفن نداشت
یوسف به قعر چاه، ولی پیرُهَن نداشت
از بس که زخم، بر روی زخمِ دگر زدند
یک جای سالمی به تمام بدن نداشت
یابن شبیب، سنگ به آئینه دیدهای؟
جای سُم سُتور، به یک سینه دیدهای؟
٭٭٭
یابن شبیب، گریه بهجز داغِ او مکن
این حرف را به پیش کسی بازگو مکن
ناموس جدّ ما روی تلّ با اشاره گفت:
ای بیحیا حسینِ مرا زیر و رو مکن
یابن شبیب، تیغ به حنجر کشید شمر
رگها و گوشتهای گلو را برید شمر …
٭٭٭
یابن شبیب، آتش قلبم زبانه زد
نامحرمی به عمۀ ما تازیانه زد
هر دختری بهانۀ بابا گرفته بود
دشمن حیا نکرده و با هر بهانه زد
یابن شبیب، لالۀ پژمرده دیدهای؟
یابن شبیب، طفل کتکخورده دیدهای؟
محمود اسدی
ترکیب بند یابن شبیب (جلوه دوم)
یابن شبیب، یاد کن از پیکر حسین
ضجه بزن برای تن بیسرِ حسین
عالَم اگر بمیرد از این غصه کم بُوَد
کف میزدند دور و بَرِ خواهر حسین
از خیمه تا به تلّ، به زمین خورد عمهام
یابن شبیب، دست به سر بُرد عمهام
٭٭٭
یابن شبیب، شامِ غَمَم بی سحر شده
یاس علی به نیزه و، بی برگ و بَر شده
یابن شبیب، بعد هجوم سنان و تیر
در زیر پای اسب، تنش نرمتر شده
یابن شبیب، قتلهگهَش تنگ بوده است
دور و برِ حسین پُر از سنگ بوده است
٭٭٭
یابن شبیب، گُل، تَهِ گودال دیدهای؟
قرآنِ پارهپاره و پامال دیدهای؟
هنگام دستوپا زدنش دست میزدند
یابن شبیب، غارت و جنجال دیدهای؟
تنها نه آنکه بر بدنش سنگ خورده است
بر صورت و محاسن او چنگ خورده است
٭٭٭
یابن شبیب، بال و پَرَم درد میکند
از سوزِ روضههاش سَرَم درد میکند
یابن شبیب، طفل سه ساله به ناله گفت:
از تازیانهها کمرم درد میکند
یابن شبیب، غارت گهواره دیدهای؟
یابن شبیب، کودک آواره دیدهای؟
٭٭٭
یابن شبیب، زخم تَنَش سخت وا شده
پیش از سنان، سهشعبه بر آن سینه جا شده
یابن شبیب، زانوی قاتل به سینه بود
در پیش چشم عمه سر از تن جدا شده
مذبوح را کسی ز قفا سر نمیبُرَد
از مرغ زنده هیچ کسی پَر نمیبُرَد
محمود اسدی
دو بیتی
یابن شبیب، جدّ مرا بیهوا زدند
یابن شبیب، جدّ مرا با عصا زدند
یابن شبیب، عمۀ ما را چرا زدند؟
نامردها برای رضای خدا زدند!
علی سپهری