#شهادت_امام_رضا_ع
نفسهای آخر، عطش، روضهخوان شد
که لبهای تشنه، به یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرار است امشب جوادم بیاید
قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان مزارم
اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
و قبرٍ بطوسی که خواندم برایش
بگو این نفسهای آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب و بلایش
از آن زهر بیرحم پیچیدهام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظهها روضهٔ مادر از درد
بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است..
اباصلت آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش
#قاسم_صرافان
#شهادت_امام_رضا_ع
فرازی از یک #ترکیب_بند
خورشید گرم چیدن بوسه ز ماه توست
گلدستهها منادی شوق پگاه توست
آری شگفت نیست که بیسایه میروی
خورشید هم ز سایهنشینان ماه توست
از چشم آهوان حرم میتوان شنید
این دشتها به شوق شکار نگاه توست
بالای کاشی حرم تو نوشته است
هرجا دلی شکست همان بارگاه توست
با این که سالهاست سوی طوس رفتهای
اما هنوز چشم مدینه به راه توست
یعنی که کاش فصل غریبی گذشته بود
دیگر مسافرم ز سفر بازگشته بود
هرچند سبز مانده گلستان باورت
آیینهای جز آه نداری برابرت
راه از مدینه تا به خراسان مگر کم است
با شوق دیدنت شده آواره خواهرت
دیگر دلی به یاد دل تو نمیتپد
بالی نماندهاست برای کبوترت
مثل نسیم میرسد از ره جواد تو
یعنی نمینهی به روی خاکها سرت
تنها به خاک کربوبلا سر نهاده بود
مردی که داشت نوحهگری مثل مادرت
اشک تو هست تا به ابد روضه خوان ما
تا کربلاست همسفر کاروان ما
#جواد_محمد_زمانی
#شهادت_امام_رضا_ع
چه غریبانه غریب الغربا را کشتند
با دل زار معین الضعفا را کشتند
آه ای اهل خراسان همه خون گریه کنید
که ولی نعمت و مهمان شما را کشتند
این خبر را به مدینه ببر ای باد صبا
هشتمین بضعه پیغمبر ما را کشتند
خواهرش زنده اگر بود از این غم میمرد
بین یک حجره در بسته رضا را کشتند
از عبایی که سرش بود غلامش فهمید
آخر آن نور دل آل عبا را کشتند
مثل یک مار گزیده به خودش میپیچید
با چه زهری مگر آن نور هدا را کشتند
صورتش را به روی خاک نهاد و می گفت
چه غریبانه شه کرببلا را کشتند
جگر سوخته اش روضه برایش میخواند
با لب تشنه چرا خون خدا را کشتند
ته گودال که با نیزه به پهلوش زدند
روی تل عمه مظلومه مارا کشتند
پای راس شهدا بسکه کف و سوت زدند
سربازارچه ی شام اسرا را کشتند
#عبدالحسین_میرزایی
#شهادت_امام_رضا_ع
سلام حضرت جان،مهربان دوران ها
سلام مأمن آرامش پریشان ها
ضریح نور تو مصداق کعبه ی جان ها
شکوه صحن عتیقت بهشت مهمان ها
نفس بریده ام و جان تازه می خواهم
برای از تو سرودن اجازه می خواهم
رسیده ای که بتابی به آسمان همه
تو ای صبور ترین یار،هم زبان همه
مرام آینه ها را بده نشان همه
دوباره جان بده بر جسم نیمه جان همه
برای شانه ی من تکیه گاه یعنی تو
امید هر دل بی سرپناه یعنی تو
همیشه زائر دور از تو مثل زندانی ست
نصیب عاشق دور از حرم پریشانی ست
و هرچه شیعه در عالم دلش خراسانی ست
ارادت به شما اصل هر مسلمانی ست
لباس خادم این نورخانه سنگین است
خیال نوکری ات حسرت سلاطین است
شکوه ناب ترین عکس هایمان اینجاست
همیشه وقت غم و درد جایمان اینجاست
صداقت دل بی ادعایمان اینجاست
مدینه و نجف و کربلایمان اینجاست
پناه مردم دلخسته از ستم هایی
تمام دلخوشی کشور عجم هایی
اگرچه شهر پر از صحنه های عصیان است
هنوز نام تو اسم شب خراسان است
امید روشنمان ذکر یا رضا جان است
درون سینه به مهرت،گناه سوزان است
همیشه زائر از اینجا به دست پر برگشت
گناه کار به اینجا رسید و حر برگشت
ضریح، سنگ صبور غم مسافر هاست
تمام حوصله ات خرج درد زائر هاست
بهشتِ مشهد تو مقصد مهاجر هاست
رسیدنِ به عبایت امید شاعر هاست
نه دعبلم نه فرزدق،گدا حسابم کن
تو آفتابی و چون ذره ها حسابم کن
نیامدم که تو را باز درد سر بدهم
رسیده ام که در این آستانه سر بدهم
کبوترانه به شوق تو بال و پر بدهم
برای عرض ارادت دو چشم تر بدهم
گرفتم از در این خانه اعتقادم را
جواب داده ای هر ذکر یا جوادم را
به زخم بی کسی ام التیام می خواهم
سلام داده،علیک السلام می خواهم
ز جرعه های مرامت،مرام می خواهم
میان حصن حصینت دوام می خواهم
نفس نفس به هوایت همیشه محتاجم
خرابم و به دعایت همیشه محتاجم
حرم شنیده فقط بغض در صدایم را
نگفته ام به کسی جز تو رنج هایم را
کسی نداشته جز چشم تو هوایم را
فقط تو باخبری بغض کربلایم را
خدا کند که دلم تنگ، بیش از این نشود
دلم مسافر محروم اربعین نشود
اجازه می دهی ام غم نصیب تان باشم؟
منم مخاطب یابن الشبیب تان باشم؟
مرید عشق حسین غریب تان باشم؟
گریز روضه ی شیب الخضیب تان باشم؟
"بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد"
#حسن_کردی
#شهادت_امام_رضا_ع
در مسلک ایرانیان سلطان رضاجان است
شاهیکه بیلشگرکشی سلطان ایران است
آرامِجان ماست آقایی که دامانش
تنها توسلخانهی آهوی حیران است
مهماننواز است آنقدر که زائرش هربار
مانند صاحبخانهها در صحن، مهمان است
هرجای ایران نام او را بر لب آوردیم
دیدیم روی هرلبی بعد از رضا، "جان" است
وقتی ضریحش را بغل کردم دلم وا شد
در وقت دلتنگی فقط آغوش درمان است
از بس که اینجا آه درهم میشود تکرار
انگار در صحن و رواق آیینه بندان است
انگار سائل پادشاهی میکند اینجا
انگار در درب ورودی شاه، دربان است
از آب سقاخانه مینوشند و خوشحالاند
کمتر کسی اینجا گرفتار غم نان است
درماندگان راهی بهجز مشهد نمیبینند
تنها پناه بیپناهان در خراسان است
#میثم_کاوسی
.
#شهادت_امام_رضا
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
در هوای محنآلودۀ غربت، آید
عطر گلهای بهشتی ز فضای حرمت
شمعدانها همه در سوز و گداز از داغت
تیره از آهِ مَلَک، آینههای حرمت
میشود خاطرۀ غربت زهرا ترسیم
خلق را در نظر از حال و هوای حرمت
برسد بوی خدایی، بوزد عطر بهشت
هر طرف باز شود پنجرههای حرمت
یادِ روزی که شهادت به رخت در وا کرد
شور و غوغاست به پا در همه جای حرمت
مهدیات زائر و ای کاش که میدانستم
که گذارد قدم آن ماه، کجای حرمت
یادِ آن روز که شد روضۀ تو کربوبلا
شاهد کربوبلایت، شهدای حرمت
دولت آل علی تا به ابد پایندهست
این بُوَد در همه اَدوار صدای حرمت
پایۀ هستی دشمن ز پی افتاد اینجا
ای برافراشته تا عرش بنای حرمت
هر چه کردند نشد کم ز شکوهت مولا
باز هر روز شد افزوده صفای حرمت
یا رضا از سر این مُلک نگردد کوتاه
سایۀ مرحمتآمیزِ لوای حرمت
هدیه کردهست «مؤید» به غزالان حرم
غزلی را که سرودهست برای حرمت
#سید_رضا_مؤید
#امام_رضا
.
#امام_رضا
نانی نبود اینهمه احسان اگر نبود
آبی نبود رحمت باران اگر نبود
لطفی نداشت زندگی ما بدون اشک
عشقی نبود دیده ی گریان اگر نبود
سیبی اگر نبود که آدم نمیگریست
عفوی نبود فرصت عصیان اگر نبود!
اصلا گناهکار کجا آه میکشید
آغوش باز شاه خراسان اگر نبود
دنیای ما پر از غم و تاریک و سرد بود
شمع و چراغ صحن و شبستان اگر نبود
خورشید تا سحر هم اگر در فراز بود
نوری نداشت سایه ی سلطان اگر نبود
اینگونه پشت پنجره فولاد صف نداشت
حاجت گرفتن از درش آسان اگر نبود
دامن ز دست ما نکشید از سر کرم
سائل چه داشت دست به دامان اگر نبود
هر نیمه شب ز هجر حرم داد میزدم
دستور دین مرنج و مرنجان اگر نبود
یابن الشبیب گفت و زمین غرق ناله شد
دنیا چه داشت روضه ی عطشان اگر نبود؟
کمتر به قلب مادر او داغ مینشست
آن جسم پشت و رو شده عریان اگر نبود
#سید_صادق_رمضانیان
#شهادت_امام_رضا
.
#مناجات_مهدوی
#امام_حسن
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای روضه خوان ِغربت ِقبر کریم ها
شاه غریب ، وارث صبر کریم ها
بین بقیع، صاحب بزم عزا شدی
زائر برای مظهر جود خدا شدی
وقت عزای جدّ کریم تو مجتباست
اما بقیع، بی علم و بیرق عزاست
گریه کنی به دور حصارش نمانده است
جز تو کسی کنار مزارش نمانده است
حالا به روی خاک حریمش نشسته ای
از بی کسی شبیه حسن دل شکسته ای
مثل حسن تو هم شده ای شاه بی سپاه
صحرانشین فاطمه، لبریز اشک و آه
اما دلیل اشک حسن داغ کوچه بود
آن کوچه ای که صورت مادر شده کبود
یک بی حیا رسید و به یکباره جان گرفت
از فرصت نبودن حیدر توان گرفت
جمع ِ تمام کینه ی او مشت بسته شد
بد زد که گوشواره ی مادر شکسته شد
از آن به بعد بر رخ مادر نقاب دید
روی کبود حوریه را در حجاب دید
از آن به بعد روز خوشی مجتبی ندید
در روضه های کوچه ی غربت قدش خمید
راحت شد آخر از غم جانکاه مادرش
وقتی که شد شهید جنایات همسرش
با زهر کینه پاره جگر شد اگر حسن
او را نموده غسل و کفن شاه بی کفن
دیگر نرفته بر سر سرنیزه ها سرش
در زیر نعل تازه نمانده ست پیکرش
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
#آخر_صفر
#استقبال_زائر
#امام_رضا
تو آن حسی که گاهی در دلی آگاه می آیی
مثال حس خوب شاعری، ناگاه می آیی
نگاهت مأمن ایمان و کویت ضامن جان ها
تو آن آرامشی که در "أمین الله" می آیی
تو آن شاهی که با افتادگان همراه می گردد
تو از بس مهربانی با رعیّت راه می آیی
تو آن مهری که مهرت را دریغ از کس نخواهی کرد
تو آن ماهی که بر دل جویی از هر چاه می آیی
تو خورشید زمین هستی و نور آسمان هایی
که از رحمت سراغ مردم گمراه می آیی
بنازم رأفتت را ای امام مهربانی ها
به استقبال زائر در مسیر راه می آیی
رضایی و همه از سایه ی لطفت رضا هستند
که حتی در نگاه دشمنان دل خواه می آیی
وداعت با مزار ختم مرسل گفت با تاریخ
می آیی سوی مرو امّا تو با اکراه می آیی
ولی عهد رسول اللهی و سلطان دل هایی
به ظاهر پیش ظلم دشمنان کوتاه می آیی
تویی آن مَظهر "راضیّةً مرضیّه" ی قرآن
که راضی بر قضا سوی شهادت گاه می آیی
امید ما تویی روز قیامت ای که فرمودی:
سه جا بر یاری زوّار این درگاه می آیی
#سید_روح_الله_مؤید
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ترکیب_بند
آقای مهربان غزلهای من سلام
از راه دور آمدهام خسته، تشنهکام
دست من و کرامت تو ایها الکریم
شوق من و زیارت تو ایها الامام
پیچیده است در همه جا همچنان نسیم
آوازۀ کرامت تو بین خاص و عام
شد خانۀ تو جای نزول ملائکه
بوی بهشت میوزد از خانهات مدام
هرگز مسیر خانۀ تو گم نمیشود
تا روشن است مشعلی از عشق روی بام
در رفت و آمدند فقیران عَلَی الطّلوع
در رفت و آمدند اسیران عَلَی الدّوام
از صبر تو عبادت تو یا شجاعتت
آری خودت بگو که بگویم من از کدام
تاریخ مانده است که باید چگونه خواند
تقویم روزهای تو را، صلح یا قیام؟
مشتاق خطبهخوانی تو مسجدالنبی
مشتاق میزبانی تو مسجدالحرام
شمشیر تو تجلّی صبر جمیل توست
از بس به اعتکاف نشستهست در نیام
ای وارث غریبی حیدر، امام صبر
صلح تو را همیشه بنامم «قیام صبر»
::
تا بر عبای تو ننشیند غبارها
فرشیست زیر پای تو از سبزهزارها
هر روز میرسد به حضور تو با امید
خورشید، عاشقانه از این کوهسارها
یک شمّه از نگاه تو شد هفتآسمان
یک چشمه از کرامت تو جویبارها..
وقتی میان باغ به سیب است میل تو
خونِ دل است سهم تمام انارها
از کوچه با ملاحظۀ بیشتر برو
قدری بده مجال به چشمانتظارها..
«ما همچنان در اوّل وصف تو ماندهایم»
از تو شنیدهایم اگرچه هزارها
باید حدیث حُسن تو را با طلا نوشت
باید که خاک پای تو را کیمیا نوشت
::
رنگ از رخت دوباره پریدهست، بیگمان
آماده میشوی که مؤذن دهد اذان
بین وضو چه لرزهای افتاده بر تنت
از اشتیاق اوست شده اشک تو روان
از بارگاه قدس کسی گفت: عَجّلوا
آغوش باز کرده برای تو آسمان
الله اکبر از دو لب تو شنیدنیست
احلی من العسل شده این ذکر توأمان
اما زره بپوش و به مسجد روانه شو
تا که خدا نکرده در این جمع ناکثان...
هرگز کسی برای نمازت سپر نشد
سخت است در کنار تو سخت است امتحان
بعد از نماز فرصت خوبی فراهم است
ما اهل منبریم بیا خطبهای بخوان
خطبه بخوان که از تو جهان کم شنیده است
مانند تو خطیب به منبر ندیده است
::
ایام حج رسید و تو بی زاد و راحله
راهی شدی پیاده به همراه قافله
بوسه زدند بسکه به پای تو جادهها
گل کرده است در کف پای تو آبله
داری به سمت خانۀ معبود میروی
هرچند نیست بین خدا و تو فاصله
در منزلی همین که شب اطراق میکنی
جویای حال میشوی از کل قافله
کم سنّ و سالها به تو نزدیک میشوند
تا بشنوند از جریان مباهله
حالا که قلبها همه در اختیار توست
قرآن بخوان برای همه بینِ نافله
سعی صفا و مروه نشسته به انتظار
تا حس کند قدوم تو را وقت هروله
با تو صفا و مروه و زمزم غریب نیست
کعبه اگر به دور تو گردد عجیب نیست
::
فتنه رسیده است چنان آبِ زیرِ کاه
دیگر نمانده است کسی بین این سپاه
از غربت تو وادی ساباط خون گریست
صفّین دیگریست و حق باز بیپناه
رفتند از سپاه تو یاران یکی یکی
رفتند از سپاه تو با سکّهای سیاه
رفتند از کنار تو با وعده و وعید
رفتند از کنار تو با بدترین گناه..
اشباح کوفه! وای به این حال و روزتان!
دنیای بی امام چه دارد جز اشتباه؟
دنیای بی امام چه دارد به غیر اشک؟
دنیای بی امام چه دارد به غیر آه؟
ای زخم خوردۀ غم دنیا! صبور باش
نعم الامیر بی کس و تنها! صبور باش
::
وقتی که روز با غم و اندوه سر شود
شب بی حضور گریه نباید سحر شود..
باید میان سجده ببارد دو چشم تو
وقتی کلام اِبنِ عَدیها تشر شود
آهی بکش به مأذنۀ مسجدالنبی
تا که به عرش آه تو پیغامبر شود
دلتنگ مادر و پدر و جد اطهری
چیزی نمانده آه که ماه صفر شود
«گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود»
«حافظ» که خواند مرثیه از هجر تو، بگو
حالا «وصال» از غم تو نوحهگر شود
«از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد
آن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد»
::
این آب نیست، شعلهبرافروزِ تشنگیست
این جَعده نیست، شاهد مرموز تشنگیست
با فتنه ریخت زهر خودش را دم غروب
فهمیده بود خاصیت روزه، تشنگیست
هرچند تشنهای ولی این آب را ننوش
زهر هلاهل است در این کوزه، تشنگیست
از سوز زهر نالۀ جانکاه میکشی
یا اینکه نالههای تو از سوز تشنگیست
با قاسمت بگو پسرم روز تلخ من
یک چشمه از حکایت آن روز تشنگیست
در بین روضه بغض برادر شکسته شد
وقتی میان گریه دو چشم تو بسته شد
::
تشییع بود و سختترین لحظههای من
باران تیر بود و غریبانه سوختن...
این تیرهای شوم که جا مانده از جمل
دارند یک به یک خبر از کینهای کهن
اینجاست فرق بین خدیجه وَ... بگذریم
وقتی که فتنهایست شروعش به نام زن
مانند تو کسی نشده اینچنین غریب
مانند تو غریب ندیدهست این وطن
خورشید اینچنین که رسیدهست در بقیع
انگار آمدهست به تدفین خویشتن
زینب به ناله گفت که وای از دل حسین
زهرا به گریه گفت که وای از غم حسن
پایان ندارد این غم و اندوه ناتمام
تا لحظههای آمدن آخرین امام
#رضا_خورشیدی_فرد
🌷یاعلی ابن موسی الرضا (ع)🌷
هر خزان بایک نگاه تو بهاری میشود
منصب خدمتگذارت شهریاری میشود
ضامن آهو کنار پنجره فولاد تو
حاتم طایی گدای افتخاری میشود
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت امام رضا(ع)
نوحه
کنج حجره جان میسپارم
روی خاکش سرمیگذارم
درغریبی کسی نمی باشد به یادم
رفته از کف صبر و قرارم
زد شراره برجان من این زهرکینه
کی می آید پشت و پناهم ازمدینه
هستم.بضعه ی مصطفی
هستم.غرق شور و نوا
ای وای.ازغریبی
آخر.از ستم ای خدا
بهرت.می کنم جان فدا
ای وای.ازغریبی
جانم.ای رضاجانم2 ای رضا جان
درکجایی ای قرص ماهم
خاک غربت شد قتله گاهم
ای جوادم بیابیا مرا کفن کن
بر ره تو مانده نگاهم
نورعینم ای پسرم بیا تماشا
آه ازاین غم من عاقبت افتادم ازپا
خاکی.گشته بال وپرم
غرق.خون دوچشم ترم
ای وای.در عذابم
من با.دل پرآذرم
ناله.می زنم مادرم
ای وای.در عذابم
جانم.ای رضاجانم2 ای رضا جان
چشم گریان درپیچ و تابم
کس نداده یک جرعه آبم
ناله دارم بهر شهید سربریده
روضه خوان طفل ربابم
غنچه ای را با یک تبر ازشاخه چیدند
حنجرش را با تیر کین ازهم دریدند
ای وای.ازغم کربلا
ای وای.راس بر نیزه ها
ای وای.ای حسین جان
ای وای.از تنی بی کفن
ای وای.پاره پاره بدن
ای وای.ای حسین جان
جانم.ای حسین جانم2 ای حسین جان
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
نوحه بالا به این سبک اجرا می شود
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت امام رضا(ع)
نوحه
رسد ازکنج حجره صدای آشنایی
زند ناله غریبی جواد من کجایی
غریب است غریب دیار طوس
دلم گشته با قبر او مانوس
رضاجانم
به روی خاک حجره سرم را می گذارم
به خود می پیچم از زهر دگر جان می سپارم
زکینه زپا تاسرمن سوخت
زدم ناله بال و پر من سوخت
رضاجانم
به خاکم می سپارند شبانه مثل زهرا
تنم دیگرنماند به روی خاک صحرا
فدای تنی که درآن گودال
غریبانه بی سرشده پامال
حسین جانم
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
به سبک زیر خوانده می شود
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت امام رضا (ع)
واحدسنگین
سبک: ایران اگردل تورا شکستند...
آقا
ضامن آهوی بیابان
غریبی و یار غریبان
یار ضعیفان و فقیران
پادشه کشور ایران
عشقم
صحن خمینی و گوهرشاد
سقاخونه پنجره فولاد
مثل کبوتر حریمت
دلم به دام عشقت افتاد
آقا.رضاغریب الغربایی
رضامعین الضعفایی
مولا
دلم یه عمره مبتلاته
کبوتره گنبد طلاته
مقیم صحن باصفاته
اسیره یک گوشه نگاته
آقا
آرزومه برات بمیرم
تاج سرم تویی امیرم
ازکرم و لطف تو هرسال
کربلامو ازت میگیرم
آقا.رضا غریب الغربایی
رضا معین الضعفایی
آقا
آتش گرفته جگرتو
میسوزه پا تا به سرتو
چشمت به در تاکه بیاید
کنارتو گل پسرتو
آقا
روخاک حجره پاکشیدی
نفس نفس نفس بریدی
زبی کسی ازپا فتادی
ازماتم وغصه خمیدی
آقا.رضاغریب الغربایی
رضامعین الضعفایی
ای وای
مسموم زهرکین مامون
ازغصه های کوچه دلخون
در روضه ی جد غریبت
باچشم تر همیشه محزون
ای وای
با روضه های سخت گودال
از غصه وغم رفتی ازحال
بر آن بدن که بی کفن شد
به زیر سم اسب پامال
آقا.رضاغریب الغربایی
رضامعین الضعفایی
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹وداع🔹
پشت سر مسافر ما گریه میکند
شهری که بر رسول خدا گریه میکند
حنانهای که معتکف مسجدالنبیست
اصلاً نپرس از اینکه چرا گریه میکند
از بس که سوزناک خودت گریه میکنی
شانه به شانۀ تو عبا گریه میکند
دستی بکش به قلب پر از درد زینبت
بیتاب در وداع شما گریه میکند
دیدهست شهر تشنه که بر دستت آسمان
سرشار التماس دعا، گریه میکند
زنجیرۀ طلایی نقل حدیثتان
هر یک به سیدالشهدا گریه میکند
یابن الشبیب! گریه به داغ حسین کن
شیعه به یاد کربوبلا گریه میکند
#راضیه_جبهداری
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹هشتمین بهار🔹
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
نامت بلند مثل غزلهای آسمان
هشتآسمان نشسته به ایوان خانهات
از کوچهباغهای نشابور رد شدی
با کولهباری از غم غربت به شانهات
دل در مدینه عاشق روی تو شد ولی
از کوچههای طوس گرفتم نشانهات
دست من و ضریح تو ای هشتمین بهار
امشب دلم عجیب گرفته بهانهات
#حیدر_منصوری
شهری که مثل کعبه نظر کردۀ خداست
نامش به افتخارِ علی «مشهد الرضا»ست
این شهر با بهشت تفاوت نمیکند
اینجا که پایتختِ غریبانِ آشناست..
این، کارِ دست و آجر و کاشی و سنگ نیست
این شاهکار، سازۀ دلهای بیریاست
درها گشادهروی و ستونها نمازخوان
گلدستهها قنوتِ سرافرازِ دستهاست
فولادِ سردِ پنجرهاش محکم است و سخت
اما اگر زلال شوی، چشمۀ شفاست
وقتی دلت شکست، نمازت درستتر
گیرم که جانمازِ تو آلودۀ خطاست..
ای قطرۀ رسیده به دریا! سلام کن
بر پهنۀ محبت مولا، سلام کن
::
مردی کنار پنجرهفولاد، ایستاد
با دخترش به ضامن آهو سلام داد..
خود را دخیل بست و دعا کرد و ضجّه زد
آورد آن تصادفِ بیرحم را به یاد
با چشمهای باز به خوابی زلال رفت
کمکم شکفت در دلِ تنگش، گلِ مراد
عطری وزید عین گلاب محمدی
نوری رسید و آن گرهِ بسته را گشاد
ناگاه داد زد که «شِفا یافتم... شِفا»
دنیا پرید، زلزله شد، ساعت ایستاد..
نقارهخانه بود و طنینِ «رضا... رضا...»
صحن عتیق بود و شبی مثل بامداد..
دختر به روی دوش پدر، مقصدش ضریح
زوار هم سلامکنان: «یا اباالجواد»..
سلطانِ سربلند شفاعت که روحِ ماست
یک چشمه از کرامت دریاییاش شِفاست
::
در بارگاه روشنِ مولا، زلال باش
ای رودِ سر نهاده به دریا! زلال باش
با تیرگی به نور ولایت نمیرسی
یا ادعای عشق نکن یا زلال باش..
دیروز در هوای حرم میگریستی
امروز در حریم تولا زلال باش..
این کاروان به کشورِ خورشید میرود
با زائران کعبۀ فردا، زلال باش
ما نائبالزیارۀ دلهای عاشقیم
عشق است این پیام که «با ما زلال باش»
هر کس به قدر روشنیاش بهره میبرد
هر قدر ممکن است در اینجا زلال باش
گردن بزن برای براندازی ستم
اما برای اهل مدارا زلال باش
مثل گلاب قمصر کاشان که عطر آن
پیچیده در سراسرِ دنیا، زلال باش
با چلچراغهای تمام رواقها
همرنگ باش و مثل دعاها زلال باش
وقت دلت گرفت به این آستان بیا
از خاکدان به روشنی آسمان بیا
#حسین_شنوائی
#شهادت_امام_رضا
#غزل_مرثیه
جان بر لب من آمد و جانان به بر من
ای مرگ برو عمر من آمد به سر من
زیباست رخ ماه پس از نمنمِ باران
ای اشک مَیا، آمده تنها پسر من
این طفل، عزیز است و جگرگوشهٔ زهراست
بهتر که نداند چه شده با جگر من
زآن لحظه که با کعبه خداحافظیام دید
دانست که برگشت ندارد سفرِ من
ای دیده مکن گریه که شد وقت تماشا
ای اَبر برو، تا ز در آید قمر من
نُه ساله مگو، ماهِ شب چارده است او
زین روست به در دوخته شد چشم تر من
بُردم به دل خاک، دل چاک و پس از مرگ
گیرید ز داغ دل لاله خبر من
#علی_انسانی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
در طوس دلم هیچ زمان خسته نبود
درهای بهشت، لحظهای بسته نبود
مشهد به کدام جلوه دل خوش میکرد؟
گر حُرمت این گنبد و گلدسته نبود
#محمدجواد_غفورزاده
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ:
مَنْ زَارَهُ وَ بَاتَ عِنْدَهُ لَيْلَةً كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ
انگار به خانهی خدا آمده است
گویا که به مروه و صفا آمده است
مشغول زیارت خدا در عرش است
هر کس به زیارت رضا آمده است
#علی_مقدم
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
بودند دو تن، به جان و دل دشمنِ تو
دادند به هم دست، پیِ کشتن تو
این یک، پیِ آتش زدن جان برخاست
وآن یک، بنشاند تیرها بر تن تو
#علی_انسانی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#رباعی
در باغ همیشه سرو ،سرور، سلطان
در بیشه هماره شیر، رهبر، سلطان
سلطان پرندگان عقاب است ولی
در صحن تو میشود کبوتر سلطان
ای شمس شموس، صبح روشنگر تو
همچون صدف است مشهد و گوهر تو
خورشید جواب نور بر لب دارد
وقتی که سلام میفرستم بر تو
از نغمه ی عشق، شور میگیرد و بس
از دانش او شعور میگیرد و بس
عمریست پس از شاه خراسان خورشید
از شاه چراغ نور میگیرد و بس
باد آمده است در تکاپو باشد
شیر آمده است تا که آهو باشد
ای رویِش هشتمین بهار آقا جان!
گل نام تو میبَرَد که خوشبو باشد
با روح بهار در تکلم هستی
میرویی و از تبار گندم هستی
خورشید به هفت آسمان مینازد
غافل که تو آسمان هشتم هستی
با نام تو عشق، سرمدی خواهد شد
دلها همه خالی از بدی خواهد شد
هر غنچه که بر تو میفرستد #صلوات
یک روز گل محمدی خواهد شد
::
#دوبیتی
همیشه مثل آهو در طوافاند
در این سو و در آن سو در طوافاند
کبوترهای زائر دسته دسته
به دور گنبد او در طوافاند
بنوشم شهدی از پیمانهات را
ببوسم خاک پاک خانهات را
به دریاها نخواهم داد ای عشق
نمی از آب سقاخانهات را
دل شاعر همیشه سنگ میمانْد
زبان شعر بی آهنگ میمانْد
بدون تو یقین دارم رضا جان
که دعبل هم کمیتش لنگ میمانْد
#هادی_فردوسی
هدایت شده از سید عبدالجواد
اشعار استاد قدسی شهادت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
یابن شبیب تاب و تبم روضه های اوست
یابن شبیب خواب شبم روضه های اوست
یابن شبیب با لب تشنه شهید شد
یابن شبیب موی رقیه سپید شد
یابن شبیب شمر به گودال رفته بود
بیرون خیمه عمه ام از حال رفته بود
خیلی زبان دشمنشان تند بوده است
یابن شبیب خنجر او کند بوده است
یابن شبیب مشک گرفتار تیر شد
یابن شبیب عمه ما هم اسیر شد…
چشم رباب بود و تقاضای آب آب
یابن شبیب وای من از مجلس شراب…
یابن الشبیب ! گریه فقط بر غم حسین
یابن الشبیب ! گریه فقط بهر كربلا
یابن الشبیب درد حسین درد جان فزاست
یابن الشبیب ! روضه ی ما داغ پر بلا است
یابن الشبیب ! درد حسین درد بی کسی است
یعنی عزیز فاطمه شبگرد بی کسی است
یابن الشبیب ! عمه ی ما را کتک زدند
آتش هزار بار به باغ فدک زدند
یابن الشبیب ! کوچه به دل غم نشانده است
یعنی هنوز دست علی بسته مانده است
یابن الشبیب ! خنده مرا ترك می كند
خد التریب را چه كسی درك می كند
یابن الشبیب ! غصه دلم را كباب كرد
شیب الخضیب دیده ی ما را پر آب كرد
یابن الشبیب ! جرم یتیم سه ساله چیست ؟
دیگر پس از امام کشی آه و ناله نیست
یابن الشبیب ! قصه ی معجر نگفتنی است
جریان حنجر و دم خنجر شنفتنی است
یابن الشبیب ! غارت خیمه عجیب بود
در شعله ها سلاله ی حیدر غریب بود
یابن الشبیب ! دختر ترسیده دیده ای ؟
در زیر خار طفلک خوابیده دیده ای
یابن الشبیب ! جد مرا سر بریده اند
پیش نگاه عمه ی ما سر بریده اند
یابن الشبیب عمه ی ما داد می زند
حسین حسین حسین حسین حسین