eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
با هر حساب عاقبتش سروری نشد هرکس که نوکر حسن عسکری نشد این قرعه را به لوح دل ما رقم زدند نام خوش تو زینت هر دفتری نشد هر دل پرنده‌وار به‌این‌خانه خو گرفت دیگر هوایی وطن مادری نشد ای جلوه‌ی تمامی حُسن خدا؛ «حسن» بازار عاشقان تو بی‌مشتری نشد تو ضامن بهشتی و «معروف» باب توست پس روی ما به سوی در دیگری نشد کعبه در آرزوی طواف تو مانده بود چون‌آن صدف که سهم دلش گوهری نشد هرکس که دل به منبر پرفیض تو نبست در آسمان علم و ادب اختری نشد تو از تبار حضرت مولا و کار ما در آستان لطف تو جز قنبری نشد حتی برای شیعه غریبی، ببخش‌مان! ازبس که از مقام تو یادآوری نشد
آن کریم بن کریمی که سخاوت‌ها داشت به گدایان در خانه عنایت‌ها داشت حسن ابنِ علی دیگری از نسل علی به علی و به حسن او که شباهت‌ها داشت راویان مست عسل های کلام حسنند نَقل نُقل کلماتش چه حلاوت‌ها داشت ابن اسحاق اگر جام هدایت نوشید از حدیث حسن آنگونه سعادت‌ها داشت کعبه می خواست طوافش کند اما افسوس آرزو مانده به دل،غِبطه و حسرت‌ها داشت سامرا شد ز دمِ قدسی او سامرّا چون به شدّت نفسش لطف و طراوت‌ها داشت
علیه‌السلام 🔹آفتاب مهر🔹 اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود در پیشگاه حکم تو ذرات، در سجود اى میر عسکرى‌لقب، اى فاطمى‌نسب آن را که نیست مهر تو از زندگى چه سود؟ علمت محیط، بر همه ذرات کائنات فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود تاریخ تابناک حیاتت، گر اندک است بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود عیسى‌دمى و پرتو رأى منیر تو زنگار کفر از دل نصرانیان زدود این افتخار گشته نصیبت که از شرف در خانۀ تو مصلح کل دیده برگشود اى قبلۀ مراد که در برکة‌السّباع شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود قربان دیده‌اى که به بزم تو فاش دید جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود قرآن ناطقى تو و قرآن پاک را اَلحَق مفسّرى، ز تو شایسته‌تر نبود دشمن بدین کلام ستاید تو را که نیست در روزگار، چون تو به فضل و کمال و جود شادى به نزد مردم غمدیده نارواست جان‌ها فداى لعل لبت کاین سخن سرود مدح شما، ز عهدۀ مردم برون بُوَد اى خاندان پاک، که یزدانتان ستود از نعمت ولاى شما خاندان وحى منّت نهاد بر همگان، خالق ودود...
علیه‌السلام 🔹مسیح عترت🔹 بر او سلام که شایستۀ سلام است او که از سلالۀ اِبن الرّضا، بِنام است او که هاشمی‌نسب و فاطمی‌مرام است او که یادگار برومند ده امام است او به شهر سامره، مصداق فیض عام است او به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات جمال گلشن توحید را تبسم اوست مسیح عترت اطهار را تجسم اوست کلیم با شجر طور در تکلم، اوست که دومین حسن، اِبن الرّضای سوم اوست ز حادثات جهان، جان‌پناه مردم اوست به هر که راه برد در پناه او، صلوات خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسَنش ستارۀ سحری، خوشه‌چين انجمنش شفای دیدۀ یعقوب، بوی پیرهنش که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟ شمیم وحی خدا می‌تراود از سخنش به عطر و رایحۀ دل‌بخواه او، صلوات ستارگان همه‌شب شمع محفلش هستند فرشتگان به ادب در مقابلش هستند موالیان خداجوی سائلش هستند معاشران همه محو فضائلش هستند به آیه آیۀ قرآن که در دلش هستند شده‌ست سورۀ قرآن گواه او، صلوات نگاه او، به گل تازه‌چیده می‌ماند شمیم او، به گلاب چکیده می‌ماند لبش، به غنچۀ شبنم ندیده می‌ماند قدش، به سرو ز نور آفریده می‌ماند دلش به پاکی صبح و سپیده می‌ماند به سجدۀ سحر و صبحگاه او صلوات امام گفت که یک‌رنگ باش و یک‌رو باش برای سنجش اعمال خود ترازو باش برای خدمت و ایثار دست و بازو باش مباش در پی شهرت ولی خداجو باش همیشه یاد خدا و عنایت او باش به اوج و منزلت دیدگاه او، صلوات کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست به جذبه‌های بدیع نگاه او، صلوات (استاد_شفق_خراسانی)
علیه‌السلام 🔹بازار حُسن🔹 عرض حاجت با تو دارم یا امام عسکری ای خدایت داده بر خلق دو عالم برتری ای گدایت را به خیل شهریاران سروری خاک پایت زُهره و خورشید و ماه و مشتری ماه رویت احمدی و تیغ نطقت حیدری عید میلادت مبارک یا امام عسکری ای چراغ تابناک حُسن حیّ ذوالجلال یافته خورشید گردون از تجلّایت کمال تا ابد ماه ربیع الثّانی‌ات محو جمال ماه حُسنت بی‌قرین و مهر رویت بی‌زوال آفتاب طلعتت را تا ابد روشنگری عید میلادت مبارک یا امام عسکری.. دل اگر سینا بُوَد طور تجلایش تویی موسی ار آوای حق بشنید آوایش تویی کیستم من عبد، آن عبدی که مولایش تویی آخرین دُرّ خدا مهدی‌ست، دریایش تویی آن‌که بر عیسی کند روز ظهورش سروری عید میلادت مبارک یا امام عسکری خط حَسن، خالت حَسن، خُلقت حَسن، خویت حَسن پای تا سر حُسن در حُسن و گل رویت حَسن کُنیه‌ات اِبن‌الرّضا و نام نیکویت حَسن موی و روی و قدّ و خدّ و چشم و ابرویت حَسن حُسن‌ها گشتند در بازار حُسنت مشتری عید میلادت مبارک یا امام عسکری.. هم تویی آیینۀ حُسن خدای ذوالمنن هم تویی در چارده وجه خدا دوّم حَسن هم دهم مولای عالم بر جمالت بوسه‌زن هم به جسم سامره جان می‌دهی از فیض تن هم به عالم می‌کند فیض تو سایه‌گستری عید میلادت مبارک یا امام عسکری... سامره روشنگر دل، کعبۀ جان من است سامره عطر نسیمش روح و ریحان من است سامره ریگ روانش دُرّ غلطان من است سامره دامان سبزش باغ رضوان من است سامره صحن و سرایش کرده از من دلبری عید میلادت مبارک یا امام عسکری.. ذرّه بودم محو خورشید جهان‌آرا شدم قطره بودم وصل بر دریا شدم، دریا شدم کز سعادت ذاکر ذرّیۀ زهرا شدم عاشق قبر تو و سرداب سامرّا شدم خوش بُوَد آنجا کنم در وصف مهدی شاعری عید میلادت مبارک یا امام عسکری
خیمه گاه این بار در قم بود، مقتل طوس بود جاده ی مشهد به قم لبریز از فانوس بود نامه با خط برادر داشت در دستان خود خواهری از دور می آمد ولی مایوس بود بر لب خشکیده ی قم ذکر یا معصومه و بر لب معصومه خانم ذکر یا قدوس بود بس که چشمش را به راهت دوخته،از راه قم خاک مشهد بیشتر در حسرت پابوس بود رود غم های پدر،دریای دوری رضا بر فراز ناقه ای انگار اقیانوس بود زینب این بار آمده قبل از برادر جان دهد این خودش متن زیارتنامه ی مخصوص بود روضه ی دشت برادرهای از هم ریخته داغ سنگین بود،روضه،روضه ی ناموس بود در فراق هشتمین طاووس جنت جان سپرد آنکه در دستان خدّامش پر طاووس بود مهدی رحیمی (زمستان) حضرت معصومه (س) روضه
تو نوری و خورشید هم خاکستر توست پرواز صد جبریل در بال و پر توست این آیه های مریم در حال تنزیل یا آبشار رشته های معجر توست تا ردّ پای سجده هایت را گرفتم دیدم تو نوریّ و خدا در باور توست فریادهای زخمی دیروز گودال امروز روی شانه های حنجر توست می خواستی زیبا ببینی کربلا را یعنی حسین بن علی هم بی سر توست با محمل عریان تو را سنخیّتی نیست تو زینبی، پرده نشینی بهتر توست مردم نمی بینند حتی سایه ات را هجده سر نیزه نشین دور و بر توست مجموعه ی دردی، گلستانِ کبودی رنگین کمانی ، مدّعایم پیکر توست فردا که پا در عرصه ی حق می گذاری معلوم می گردد قیامت محشر توست شاعر:علی اکبر لطیفیان حضرت زینب (س) مدح
نور تو با نور خدا فرقی ندارد نزد خدا او با شما فرقی ندارد وقتی که صحبت از حسن باشد چه زیباست پس عسگری با مجتبی فرقی ندارد تاکُلُّهم نوراست وصف آل احمد یا مرتضی،یا مصطفی فرقی ندارد ما جود می جوئیم و تو جود تمامی اینجا اجابت با دعا فرقی ندارد اصلا مهم این نیست که ما با تو باشیم دنیا و عقبا نزد ما فرقی ندارد مادر برایش نذر کرده جان خود را او با شهید کربلا فرقی ندارد ام الحسناینجا دگراُمِ وَلَد بود کی گفته با خیرالنسا فرقی ندارد دل،شادِ میلادِ اباالمهدی است اما با هم سُرور هل اتا فرقی ندارد گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است آقا نفسهای تو ما را هم عوض کرد طعم قدمهایت فضا را هم عوض کرد زیبایی نامت بهاری دیگر آورد حالات تو حال دعا را هم عوض کرد ای نور هستی آفرین ، عیدت مبارک میلاد تو حال و هوا را هم عوض کرد آری نفسهای تو اِحیاءُ القلوب است انفاس تو ارض و سما را هم عوض کرد تا دیده واکردی ، نگاهِ رحمت تو سبک عنایات خدا را هم عوض کرد مشمول عفوت شد گناهان خلایق تقدیر تو دست قضا را هم عوض کرد مثل علی ها و محمد های دیگر نام حسن روزیِ ما را هم عوض کرد رزق حسینی ها ز دستان تو بارد آقایی تو این گدا را هم عوض کرد گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است یعنی که فرزندحسن مولی الموالی است در فطرت من جایگاهت بی بدیل است شأن و مقام و منزلت با تو اصیل است مرده است آن دل که تو را از دست داده یا محییاز اسماء تو پورخلیل است ما رعیت کوی شما هستیم اما یک عالمی را رعیت کویت کفیل است حاجات خیل انبیا دست تو آقاست در پیشِ نازِ تو نیاز ما قلیل است کو آن که محتاج نگاه تو نباشد یک بال از اوج نگاهت جبرئیل است مارا ولای حضرتت آب حیات است یک چشمه از آب حیاتت سلسبیل است مدح تو از عبد تو کی آید اماما مداح اوصاف شما رب جلیل است هر کس که با آل محمد دربیفتد پس سرنوشتش همچنان اصحاب فیل است گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است تو پَرتُو نور جمیع اوصیایی یعنی تو در عالم امید اولیایی تو دیده واکردی که زهرا جان بگیرد زیرا که نور دیدۀ خیرالنسایی برق نگاه نیِّرِ اعظم تویی تو سبط رسول اکرمی، ابن الرضایی حیدر به تو می نازد ای فخر دوعالم هرچند بر غمهای عالم مبتلایی مانند جَدّت مجتبی بی یار ماندی مانند زینب ، راز دار کربلایی از کودکی آوارگی را لمس کردی از کودکی با ظلمِ دشمن آشنایی تن داده ای بر حصر و تبعیدت که کم کم اصحاب خوگیرند با آقا کجایی مأمور حفظ جانِ جانانِ جهانی یعنی که ارحام مطهر را سزایی گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است ای دل بخوان نام امام عسگری را تقدیم کن اینک سلام عسگری را مستی مکن هوشیار باید دم زد از او کو دل که بشناسد مقام عسگری را دشمن دقیقا در هدف زد نام او را تبلیغ باید کرد نام عسگری را باید مقیم کوی رفتار حسن شد باید که تابع شد مرام عسگری را باید که دستی تا ضریح معرفت بُرد تا شیعه بشناسد قیام عسگری را حفظ حریمش کمتر از حفظ حرم نیست باید که بشناسی حرام عسگری را آری خوشا آنانکه در حفظ حریمش مستانه نوشیدند جام عسگری را گرچه غریبانه،ولی شیعه در عالم احیا کند با خون ،کلام عسگری را گنجینه ای و نزد تو کنز المعالی است یعنی که فرزند حسن مولی الموالی است شاعر: محمود ژولیده امام عسکری (ع) میلاد
از پنجشنبه های دل من عبور كن یك روز جمعه چشم مرا غرق نور كن آقای پنجشنبه؛ مرا هم نگاه كن چشمان خیس و غم زده ام را مرور كن چیزی دگر نمانده به هنگامهٔ ظهور ما را در این دقایق آخر صبور كن با آخرین ستاره شب های انتظار با یازده ستاره تو در ما ظهور كن با اشك صیقلی بده ما را و بعد از آن سنگ سیاه سینهٔ ما را بلور كن ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن آدم کشیده بود خودش را به التجا غم هم نشسته بود لب جادهٔ فنا کشتیِّ نوح هم به تکسّر رسیده بود و می طنید یک سره دور و بر بلا موسا که رفته بود به دریا عصا به دست! عیسا مریض بود و به ذکر هوالشفا آتش به قهقهه همه جا گـُـر گرفته بود آن سو خلیل بود و دو چشمِ پر از دعا آن غصه ها و این همه غم ها یکی یکی گشتند کو به کو همه جا را جدا جدا تا این که چشم شان همه افتاد سمت تو یا نه! نگاه لطف تو افتاد ابتدا آن سو نگاه زرد و غم انگیز غصه بود این سو نگاه سبز و سرور آور شما از آن به بعد سائل چشمان تو شدیم و خوانده ایم نام تو را سُـرّ مَـن رای از آن به بعد غم که به ما روی می کند مائیم و یک نگاه تو آقایِ سامرا ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن تا كوچه های سامره مردی نجیب داشت آری هوای شهر فقط بوی سیب داشت شب ها كه در ترنّم سجاده می نشست شب های عرش حال و هوایی عجیب داشت هر گاه با دعای فرج اوج می گرفت زیر لبش ترنم اَمَّن یُجیب داشت درد آمد و دوا شد و با یك اشاره گفت: هر گوشه از كلام لبش یك طبیب داشت آن قدر کشته شد دل و آن قدر زنده شد با تیغ ابرویی که فراز و نشیب داشت ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن هر جا که باده هست صفای خُمش تویی هر جا که آیه ای است ضمیر کُمش تویی آدم طمع به کسب مقام شما نمود در صورتی که آب و گلِ گندمش تویی شهر مدینه شادتر از این نمی شود چون که به لطف حق حَسن دومش تویی فهمیدم از ترنم سرداب سامرا هر جا که جمکران شده شهر قُمش تویی خورشید مردمیِ زمین؛ آسمان ترین ای خوش به حال هر که تب مردمش تویی ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن --------------------------------------------- شاعر : رحمان نوازنی امام عسکری (ع) میلاد
از بس حسین بخشش بسیار می کند لطفش مرا همیشه بدهکار می کند این اشک های قیمتی روضه های او خیلی برای عاقبتم کار می کند دستش درست انکه دلم را به دست عشق در این جهان دین زده دیندار می کند او دلبرانه بین من و هر چه غیر خود با دست های عاطفه دیوار می کند با دانه های اشک که خون نامه های ماست ما را چه عاشقانه وفادار می کند خاکش مسیح بود و چه زیبا دل مرا دوری کربلاش گرفتار می کند
احساس میکنم که شبیه کبوترم هرگز به غیر بام‌تو جایی نمی‌پرم از لحظه‌ای که پای بساط تو آمدم مشمول لطف دائم زهرای اطهرم حتی حبیب هم به دلم غبطه می‌خورَد هرجا میان روضه‌ی تو فیض می‌برم بالای عرش می‌رسم از بین روضه‌ها آن‌دم که در عزای تو پایین منبرم هرگز ملائکه به مقامم نمی‌رسند وقتی که در حسینیه‌ پای سماورم هیات، محل تربیت خانواده‌هاست سینه‌زدم کنار پدر، با برادرم گریه‌کن مجالس روضه‌ست مادرت جاروکش مجالس روضه‌ست مادرم جاماندم از زیارت شش‌گوشه یاحسین این غصه را کجا ببرم؟ خاک بر سرم شبهای جمعه فاطمه مهمان کربلاست آید صدای ناله‌ی بی‌بی‌ بی‌حرم: از فرط غصه موی سر من سفید شد لب‌تشنه و گرسنه حسینم شهید شد
گدای نیمه شب آمد گدا پذیر کجاست کسی که رحم کند بر منِ حقیر کجاست دگر به هیچ کجا بند نیست دستانم.. نشسته ام دم این خانه،دستگیر کجاست دوباره ریزه خور سفره ی کمیلم من نگاه مرحمت حضرت امیر کجاست فدای دست کریمی که هرشب جمعه.. میان عرش صدا میزند فقیر کجاست؟! شبیه طفل که گم میشود هراسانم فرار میکنم از آن و این، مجیر کجاست؟! جوانیم به بطالت گذشت شرمندم پناه گریه ی این شرمسار پیر کجاست . فدای نام شهیدی که حضرت سجاد.. زمان دفن تنش گفت که حصیر کجاست