#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم
شبیه پرچم مشکی روضههای حسین
خدا کند که شوم وقف در عزای حسین
شبیه مقتل خطی که گم شده باشم
که صفحه صفحه دهم شرح ماجرای حسین
قسم به لحظه تعویض پرچم حرمش
بدل کنید مرا هم به خاک پای حسین
فناء در غم گودال میشود سالک
شبیه خیمه بسوزد شبی برای حسین
خوشا کسی که شود مثل دانه زنجیر
اسیر سلسله گیسوی رهای حسین
فدای موی سر از قفا بریده او
تمام زندگیم باد به فدای حسین
فدای چاک گریبان حضرت عابس
که خوانده مرثیه بر داغ بوریای حسین
#محسن_حنیفی
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
طور سینا بوده گویا سینه ی این سرزمین
ساکن این خاک بوده مدتی عرش برین
هفت پرده خَرق شد از سجده بر این آستان
بارگاه قدس بر این خاک میساید جبین
کعبه مشغول طواف خیمه گاه اقدسش
با نوای "ادخلوها بسلام آمنین"
فخر بفروشد زمین کربلا بر آسمان
چون که با خون حسین بن علی گشته عجین
نام هایش غاضِریه، عَقر یا کرببلا
هر کدام از نامها با مقتلی گشته قرین
آیه های قدر میآیند با هم کربلا
کاروان آیههای نور قرآن مبین
یک به یک حوریهها مستوره و بین حجاب
پردهدار محمل آنها یل ام البنین
شد مطاف نُه فلک قنداقه شش ماههاش
حاجی گهواره ی او آسمان هفتمین
آمده زهرای مرضیه به استقبالشان
پیشواز کاروان آمد امیرالمومنین
پای بگذارد به روی خاک چون ناموس دهر
بال بگشاید به زیر پای او روح الامین
خیمه زد غم در دل زینب به هنگام نزول
آسمانها نیز از اندوه او اندوهگین
گفت بانو این زمین بوی جدایی میدهد
میرسد بر گوش جان از این زمین آهی حزین
مریم و آسیه و هاجر عزادارت شدند
نوحه خوانی میکند زهرا برایت این چنین
گیسوانت را به دست باد دادی عاقبت
حنجرت را دادهای بر خنجر شمر لعین
خاک بر رخساره "خدّ التریب" من نشست
آه ای "شَیبُ الخَضیبم" آه "مقطوع الوَتین"
آه از وقتی که دست سفلگان افتاده بود
خیمه و عمامه و انگشتری شاه دین
"یا غیاث المستغیثینِ" لب تو چکمه خورد
نیزه ها خوردی به وقت گفتن "هل من معین"
خاک بر سر ریخته کرببلا وقتی شنید
رو بگیرد زینب پردهنشین با آستین
#محسن_حنیفی
#امام_حسین_علیه_السلام
وهب مسیح زمانش شد از عنایت تو
چه کیمیای عجیبی است در محبت تو
خدای عزوجل بوده است مشتاقت
کشیده سرمه به چشمان عرش، تربت تو
مرا به دست کسی غیر "جُون" نسپاری
که روزی ام بشود افتخار خدمت تو
خوشا کسی که لُهوف است نامه ی عملش
که صفحه صفحه وجودش شده روایت تو
تمام زندگی ام را به آه خواهم داد
که آه را بکنم خرج در مصیبت تو
شبیه سدره، شده خلق قلب عشاقت
که کنده میشود از جا به یاد غربت تو
چگونه وقت ورودت به عرصه ی محشر
سرم به روی تنم باشد از خجالت تو
به زیر چکمهی دشمن تلاش می کردی
مگر که حُر بشود شمر با شفاعت تو
چه باک از اینکه تنت روی خاک عریان ماند
حریر گریه ی زهرا شده است خلعت تو
#محسن_حنیفی
#امام_حسین_علیه_السلام
وزید از طرف کربلا نسیم حسین
مشام اهل ولا پر شد از شمیم حسین
به شور و هروله تا صبح ، گرم ذکر و طواف
ملائکند شب جمعه در حریم حسین
من از ازل به عطای حسین دل بستم
که هست لطف و کرم سنت قدیم حسین
به ثبت او برسان قولنامه ی خود را
بدا به حال کسی که شود رجیم حسین
نمی شود کسی از آستان او نومید
که بار عام دهد سفره ی کریم حسین
اگر چه تشنه ولی تا به قلب لشکر زد
شکست هیمنه ی دشمنان ز بیم حسین
ز شام حادثه تا شام شوم ، واویلا
چه کرد سیلی بیداد با یتیم حسین
"کمیل" لحظه ای از عشق او جدا نشود
قسم به اشک زلال و دل رحیم حسین
#کمیل_کاشانی
#قاسم_ابن_الحسن__ع__روضه
ای عمو! تنها امیدم در رهت ترک سر است
مرگ درراه تو برمن از عسل شیرین تر است
گرچه می دانی یتیمم، اذن میدانم بده
فرض کن این سیزده ساله علیّ اکبراست
نوجوانان یک به یک رفتند و من جا مانده ام
بر روی داغ دلم هرلحظه داغ دیگر است
گاه می خوانی یتیمم، گاه گویی کودکم
هرچه هستم در وجودم، خون پاک حیدراست
خوش ترین نقل عروسی بارش سنگ بلاست
بهترین دامادی من، ترک جان، ترک سر است
بهترین شاخه گلی را که کنم تقدیم تو
صورت خونین، سر بشکسته، زخم پیکر است
حنجر من تشنه ی آب دم شمشیرهاست
نوش من در راه وصل یار، نیش خنجر است
از شرار تشنگی هر چند می سوزم، عمو
بیشتر سوز من از لب های خشک اصغر است
تیغ کین بر گردنم زیباتر از دست عروس
قتلگاهم خوش تر از آغوش گرم مادر است
میثم از کرب و بلا در سینه داری آتشی
ای عجب! هر مصرع شعر تو کوه آذر است
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
قاسم ابن الحسن (ع)
روضه
اشعار #شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا
چنان ز خون من این خاک سیر خواهد شد
که از تمام جهان دستگیر خواهد شد
علیِ اکبرم امروز مثل دریاییست
که قطره قطره نصیب کویر خواهد شد
به جای آب و نوازش، به جای جرعهٔ شیر
گلوی اصغر من سهمِ تیر خواهد شد
چه بگذرد به دل ساقی حرم وقتی
که چشم مشک به باران، نظیر خواهد شد
به ساربان بدهم خرج این سفر را چون
به نرخ خاتم خونین، اجیر خواهد شد
میان خلعت غم خواهرم در این طوفان
به دست بادِ مخالف اسیر خواهد شد
سپردهام به بیابان و خار، طفلم را
سهسالهای که به یک روز پیر خواهد شد
شاعر:
#احمد_حیدری
اشعار #شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا
لحظۀ پر زدن ما به نظر نزدیک است
راه عرش از دل صحرا چقَدَر نزدیک است
در دل خیمه بیایید همه جمع شوید
همه را سیر ببینم که سفر نزدیک است
مادرم زودتر از ما زده خیمه اینجا
چقَدَر بوی گل یاسِ پدر نزدیک است
تا سری هست به سجده بگذارید امروز
لحظۀ بال درآوردن سر نزدیک است
تا توانید به ششماهۀ من بوسه زنید
بوسههای لب یک تیر سه پر نزدیک است
گریهای کرد و غریبانه به زینب فرمود:
دخترم پیش تو باشد که خطر نزدیک است
گفت آسوده بخوابید همین شبها را
وقت بیداری شب تا به سحر نزدیک است
گریه کرد و به علمدار اشاره فرمود:
که فدای تو شوم درد کمر نزدیک است
بر سر و روی یتیمان حسن دست کشید
گفت قاسم که: عمو مرگ مگر نزدیک است؟
قد و بالای جوانش جگرش را سوزاند
ای خدا صبر بده، داغ پسر نزدیک است
شاعر:
#مجتبی_شکریان_همدانی
#ورود_به_کربلا
از حج ناتمام به سعی و صفا رسید
مداح گریه کرد، حسین (ع) از منا رسید
در پیشواز مقدمش از لطف کوفیان
تیر از مقابل آمد و تیغ از قفا رسید
بستند آب را و به گوش کر جهان
فریاد «هل من» از عطش کربلا رسید
«امن یجیب» خاک بلا ریخت بر سرش
وقتی به استغاثه ی آل عبا رسید
جن و ملک به زانوی غم سر گذاشتند
وقتی که کار روضه به این بیت ها رسید:
از غم بسوز ای دل و ای چشم خون ببار
دیگر حسین فاطمه به کربلا رسید
هرقدر هم که اشک بریزم بر آن کم است
این تازه روز اول ماه محرم است...
شاعر:
#سیده_تکتم_حسینی
اشعار #شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا
"آب زنید راه را هین که نگار میرسد"
دختر مرتضی علی، فاطمهوار میرسد
زانوي شاهزادهها هست ركاب محملش
با چه شكوه و شوکتی کوه وقار میرسد
هاشمیان به گرد او، فاطمیات پشت سر
قامت عصمتش در این حصن و حصار میرسد
دار و ندار فاطمه، گوهر ناب مصطفی
به كربلا حسين با دار و ندار میرسد
خامس آل پنج تن، همره طفل شیرخوار
زودتر از روز دهم سر قرار میرسد
شانهی آسمانیان، محمل دختران شده
چه نازدانه دختری به این دیار میرسد
گرد و غبار این زمین تا نرسد به معجری
بال فرشته از یمین یا که یسار میرسد
رونق کار مأذنه، رکن شباب هاشمی
وارث هیبت نبی، یکّهسوار میرسد
"رونق باغ میرسد، چشم و چراغ میرسد"
"عنبر و مشک میدمد" دولت يار میرسد
وزير اعظم حسين آيهی محكم حسين
صاحب پرچم حسین آن جلودار میرسد
آن سوی دیگر از زمین، نیزه و تیغ آبدار
ارتش زمهریرها چند هزار میرسد
رفت قرار ناگهان، از دل خواهر حسین
در نظرش همه جهان تیره و تار میرسد
پرده کنار میرود، واقعهی روز دهم
صحنه به صحنه از دل گرد و غبار میرسد
"چاک شده است آسمان غلغلهایست در جهان"
ديد ز هر طرف غمی همچو شرار میرسد
ديد كه از جور فرس، چه استخوانها كه شكست
ناله و بانگ قاسمِ لاله عذار میرسد
حلقه زدند کوفیان دور حسین و اکبرش
صداي طبل شادی و داد و هوار میرسد
طفل به دست آسمان، بود و صدای خنده از
لشكر شاميان بر اين طرز شكار میرسد
لحظهی تلخ حادثه چکمهی نونوار شمر
همره کهنه خنجری سرکش و هار میرسد
گوشه به گوشه آسمان سرختر از خون گلو
پنجهی شمر و زلف او! آخرکار میرسد
وقت نفس نفس زدن، زمان دست و پا زدن
نالهی “یا بُنَیَّ” از گوشه کنار میرسد
"آب زنيد راه را"، مادر او به قتلگاه
با پر و بال زخمی و حالت زار میرسد
گوش زمین و آسمان میشنود در آن زمان
آه صدای پای آن چند سوار میرسد
چشم حسین بسته شد، قوم هراس شد جسور
موقع غارت از حرم، وقت فرار میرسد
شاعر:
#رضا_جوان_بخت
اشعار #شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا
کاروان در مدار می آید
بر سر آن قرار می آید
فخر این روزگار می آید
وه! چه با اقتدار می آید
شیر بهر شکار می آید
هان خبر دار! این سپاه علیست
مست از جذبه نگاه علیست
کودک و پیر در پناه علیست
تحت فرماندهی ماه علیست
او که با ذوالفقار میآید
تیغ در دست، یاعلی به زبان
پادشاه زمین، امیر زمان
تحت فرمان او هم این و هم آن
لشکرش مثل رود در جریان
وه! چه با افتخار می آید
دشت انگار غرق احساس است
عطر سیب و شمیمی از یاس است
این که تصویر اشجع الناس است
پسر فاطمه است، عباس است
حیدر آشکار می آید
محضر آفتاب عالمتاب
لشکری مثل کوه، پا به رکاب
جان نثاران حضرت ارباب
همه از شوق وصل در تب و تاب
لشکری جان نثار می آید
می رسد کاروان به شور و نوا
دل اهل حرم پر از غوغا
نام این دشت چیست اهل ولا؟
ماریه غاضریه کرب و بلا
غصه ای ناگوار میآید
دل هفت آسمان پر از خون شد
خاک عالم به چرخ گردون شد
نفس جبرئیل محزون شد
که چرا در حصیر مدفون شد؟
صحبت از اضطرار می آید
بعد از آن وای بر یتیم حسین
چشم نامحرم و حریم حسین
وای از ماتم عظیم حسین
لعن بر دشمن لئیم حسین
که پی گوشوار می آید
چارده قرن آسمان خون است
کفن نسل شیعه گلگون است
حال شیعه اگر دگرگون است
به همین چای روضه مدیون است
شیعه پای قرار می آید
شاعر:
#محمد_جواد_خراشادی_زاده
اشعار #شب_دوم_محرم
#ورود_به_کربلا
جانا ! ببین فکر مرا مشغول کرده
این سرزمین فکر مرا مشغول کرده
ناگفتنی ها را ز چشمان تو خواندم
"هل من معین..." فکر مرا مشغول کرده
میترسم از خنّاس های شهر کوفه
درّ و ثمین فکر مرا مشغول کرده
دلواپسی من فقط محض رباب است
آری همین فکر مرا مشغول کرده
محکم گره زد معجرم را در مدینه
ام البنین فکر مرا مشغول کرده
ای وای اگر سنگی به ابرویت بگیرد
زخم جبین فکر مرا مشغول کرده
رأس به روی نی به مویی بند باشد
باد اینچنین فکر مرا مشغول کرده
انگار مادر نوحه میخواند برایت
صوتی حزین فکر مرا مشغول کرده
انگشترت را در بیاور جان زینب
برق نگین فکر مرا مشغول کرده
گودی حنجر نه فقط کندی خنجر
جانا ! ببین فکر مرا مشغول کرده
شاعر:
#علیرضا_خاکساری
#ورود_به_کربلا
دیدهام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم
بارها از ناقه تا افتاد،دلواپس شدم
نام این صحرا حسین، با قلب زینب آشناست
بر لبانت کربلا افتاد دلواپس شدم
خاکِ سرخ این بیابان بوی کوچه میدهد
گوئیا مادر ز پا افتاد دلواپس شدم
این دمِ پیری مرا آواره صحرا مکن
راهمان دیدی کجا افتاد، دلواپس شدم
من کنارِ تو نباشم زود میمیرم حسین
تا عمود خیمه جا افتاد، دلواپس شدم
این دلم از کودکی بر گیسویت حساس بود
باد در موی شما افتاد دلواپس شدم
حنجر تو معجر من هر دو پاره میشود؟
حرف بین ما دو تا افتاد دلواپس شدم
حنجرت را بازیِ دستان این و آن نکن
چشم من بر نیزهها افتاد، دلواپس شدم
حرمله زانو زده، ای وای بیچاره رباب
صحبت شش ماهه تا افتاد دلواپس شدم
دردِ گوشِ پاره کمتر از شکافِ نیزه نیست
دیدهام بر بچهها افتاد، دلواپس شدم
شاعر:
#قاسم_نعمتی