#حضرت_رقیه_شهادت
دیگر شکستن ندارد ،بال وپر کوچک من
میترسم از هم بپاشد،این پیکر کوچک من
آه ای سر روی زانو،ای ماه آشفته گیسو
دیشب خودت روضه خواندی ،بر منبر کوچک من
این درد درمان ندارد،میدانم امکان ندارد
زخم سرت را ببندی،با معجر کوچک من
غارت گران دل نکندند،از گوش واز گوشواره
انگشت وانگشتر تو،انگشتر کوچک من
آتش به جان جهان زد،دستی که با خیزران زد
یا بر لب خونی تو یا بر سر کوچک من
بابا برایم دعا کن،شام مرا کربلا کن
یکبار دیگر صدا کن:ای دختر کوچک من!
#احمد_علوی
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
آرام کمي راه براي پدرش رفت
يکباره شکسته شد از اينکه پسرش رفت
انداخت نظر بر قد وبالاي جوانش
مي سوخت از اين غصه که آن همسفرش رفت
تا گفت علي ابن حسين ابن علي ام
هي نيزه پس از نيزه به سمت کمرش رفت
يک ضربه ي شمشير به فرق سر او خورد
آن ضربه چنان بود که تا عمق سرش رفت
گم کرد عقاب از غم او راه حرم را
آنجا که نبايد ببرد همسفرش رفت
هي ضربه پس از ضربه به روي بدنش خورد
فرياد کشيد و سوي خيمه خبرش رفت
افتاد به سمت علي اکبر پدرش راه
افتاد زمين سو ز دوتا چشم ترش رفت
با کنده ي زانو پدر پير وشکسته
آرام کنار پسر محتضرش رفت
#محسن_صرامی
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
خورده ترک لب ها ولی آب آورش نیست
نائی برای گریه در چشم ترش نیست
شیب الخضیب افتاده روی خاک گودال
ای کاش میمردم برایش مادرش نیست
تکیه زده بی کس به شمشیری شکسته
حتی عصای پیری او اکبرش نیست
پس آخرین سربازش عبدالله آمد
دیگر نباید گفت شاهم لشگرش نیست
هی زخم ها را می شمرد و گریه میکرد
اینقدر زخم و یک بدن در باورش نیست
دست از سرش بردار دیگر جای سالم
حتی به قدر یک نگین در پیکرش نیست
پس دست شست از هر دو دست اش پای عشق اش
نائی برای ناله ای در حنجرش نیست
سر داد تا گردد نصیب اش سربلندی
قبل از عمو دید عمه عبدالله سرش نیست
#محسن_صرامی
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
گشت قنداقهات به دور سرش
این چنین بود که شدی قمرش
مادرت خویش را کنیزش خواند
پدرت بود اگرچه که پدرش
پدرت گفته بود خواهی شد
روزگاری فدایی پسرش
بوسههای پدر اثر دارد
این چنین دستهات شد سپرش
آه از چشمهای خونینت
آه از داغ چشمهای ترش
تیری از پیکرت نشد بکشد
چقدر تیر میکشد جگرش
چه بگویدبه کودکان حرم
میکشد اهل خیمه را خبرش
بعد تو خیمه بر زمین افتاد
بعد داغت شکسته شد کمرش
دور دیدند چشمهایت را
سر نیزه اگر که رفت سرش
می رسد تا اسارت این روضه
زینب و بی تو بودن و سفرش
#س_کرمانی
#حضرت_رقیه_شهادت
#رباعی
بر نیزه مدام گریه کردی بابا
تا کوفه و شام گریه کردی بابا
وقتی که به گریه کردنم خندیدند
آهسته برام گریه کردی بابا
#مهدی_محمدتقی
#امام_حسین_علیه_السلام
آنکه جانان طلبد بهر چه خواهد جان را؟
ترک جان گوی اگر میطلبی جانان را
قرب جانان هوس هر دل وجانیست ولی
دل کسی داد به جانان که نخواهد جان را
کیست آن بنده زیبنده به جز نفس #حسین
که به لطفی اثر از قهر برَد سبحان را؟
بحر موّاج کرم اوست که با تشنه لبی
نخورد آب و دهد آب، لب عطشان را
خالق عزوجل کرد ز ایجاد حسین
ختم بر امّت خاتم، کرم و احسان را
دید پیش از گِل ما، بار گنه بر دل ما
کآفرید از پی این درد، خدا، درمان را
مظهر اسم "عفُوّ" ست چو این منبع جود
مغفرت جوی و بدین اسم بجو غفران را
رحمت واسعه نامش برِ خاصان خداست
که رحیمیّت از این اسم بود رحمان را
یادِ ابروش به چشم دل من شمشیریاست
که بدین تیغ، موحد بکشد شیطان را
#فؤاد_کرمانی
#امام_حسین_زیارت
#رباعی
فطرس برسان سلام ما را به حسین
با او بگو ای به مصطفی نور دو عین
مشتاق زیارت تو و عباسیم
ما را برسان شبی به بین الحرمین
#سیدجواد_محمدی
#حضرت_رباب
آه از دل رباب امان از دل رباب
سوزد دل تمام جهان از دل رباب
جانها رسیده اند به لب از غم حسین
دلها کشیده اند فغان از دل رباب
صبح و مسا به گریه ی ششماهه ی رباب
خون گریه کرد امام زمان از دل رباب
زینب که داشت صبر عظیمی به کربلا
صبر اینچنین نداشت گمان از دل رباب
در بین داغ های توانکاه کربلا
داغی گرفته است توان از دل رباب
توصیف داغ آن دل خونین که میکند؟
لکنت گرفته است زبان از دل رباب
دانی که تیر وقت وداع کمان چه گفت؟
آهی کشید و گفت امان از دل رباب
تیر سه شعبه کرد اصابت سه جا ولی
اول گرفته بود نشان از دل رباب
بوسید حلق اصغر و بازوی شاه دین
وانگه گذشت ناله کنان از دل رباب
تیر و کمان دو چشمه ی خون باز کرده است
تیر از دل حسین و کمان از دل رباب
زان خون که شد به چشم رباب از دلش روان
یارب به چشم ما برسان از دل رباب
زیرا به چشم گریه کنانش دو چشمه خون
تا صبح محشر است روان از دل رباب
#مرتضی_جام_آبادی
#امام_حسین_علیه_السلام
#زیارت #اربعین
شکسته باد دهانی که از تو دم نزند
بریده باد زبانی که حرف غم نزند
شب زیارتیات زار میشود حالم
اگر دوباره هوای تو بر سرم نزند
کسی که نذر تورا با خلوص هم بزند
بساط زندگیاش را غمی به هم نزند
تمام حاجتم این بود در شب احیاء
خدا بدون تو سال مرا رقم نزند
عجیب نیست اگر مرده جان تازه گرفت
بیار قلب کسی را که در حرم نزند
قرار ماست پیاده نجف به کرببلا
اگر که وعدهی ما را اجل بهم نزند
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_حسین_مناجات
#امام_حسین_شهادت
#شب_جمعه
شب جمعه به دل هوا دارم
در سرم شور کربلا دارم
شب جمعه دوباره پَر بزنم
در خیالم به دوست سر بزنم
گوشهی قتلگاه میآیم
با دَمِ آه آه میآیم
مادرش آمدهست میدانم
روضهی "یابُنَیَّ" میخوانم
دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت
دل من پا به پای زهرا رفت
(تا كه او بيشتر نفس ميزد
بيشتر ميزدند زينب را)
(تيغشان مانده بود در گودال
با سپر ميزدند زينب را)
شب جمعهست روضهخوان زهراست
مجلسی گوشهی حرم بر پاست
یکی از گودی زمین میخواند
یک نفر روضه اینچنین میخواند
(لب گودال خواهر افتاده
ته گودال مادر افتاده)
(آن طرفتر برادری تنها
بین یک مشت خنجر افتاده)
(عزت آب و آبروی حرم
زیر یک چکمه بی سر افتاده)
شب جمعهست مبتلا شدهایم
باز مهمان کربلا شدهایم
رو به سمت حرم بایست به او
السلام علی الحسین بگو
#سیدروح_الله_مؤید
#امام_حسین_مناجات
سر نخواهم کرد خم، پیش کسی اِلا حسین
قلب من خورده به نامِ، نامیِ مولا حسین
در رَهَش امروز هرکس یک قدم برداشته
خوب میداند تلافی میکند فردا حسین
آه از آن روزی که خلوت میشود دورِ مزار
بعد میبینی که مانده پیش تو تنها حسین
بندگان شیخ و شاه و مال و دنیا نیستیم
از همه عالم کفایت میکند ما را حسین
شک ندارم نوکران را، از صف یوم الحساب
میکشد بیرون ملک، میگوید: اینها با حسین
ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در مشت اوست
لحظهای ابرو بیاندازد اگر بالا حسین
کولهباری از گناه آوردهام، چون گفتهاند
با دو قطره اشک، پاکش میکند یکجا حسین
رمز و راز کاف و ها و یا و عین و صاد، اوست
کَلْمَهُ الحُسنیٰ حسین و عُرْوَة الْوُثْقَی حسین
بس که بخشیدهست میترسم میان قتلگاه
شمر را بخشیده باشد روز عاشورا حسین
مادرم میگفت اگر شوق حرم داری بگو
بعد تسبیحات بیبی حضرت زهرا …حسین
هر که دلتنگ است بسم الله، هموار است راه
خرج چندانی ندارد کربلا، یک یا حسین!
#سعید_پاشازاده
#امام_حسین_مناجات
روضه در دیده من آب بقا ریخته است
که در این کاسه دل خون خدا ریخته است
توتیا هر ملک از روضه داغت ببرد
بس که در بزم تو خاکستر ما ریخته است
اشک خود می خورم و نازطبیبان نکشم
در قنوت نظرم روضه شفا ریخته است
چادر مادر تو اشک مرا میگیرد
اشک از دیده بر این عرش خدا ریخته است
من نمک گیر توام روز ولادت پدرم
در دهان تربتی از کرببلا ریخته است
کربلا خاک شفا دارد اگر حق دارد
پاره های بدنت در همه جا ریخته است
گنج پیدا شده گویا ته گودال بلا
لشکری بر سر یک جسم چرا ریخته است
#موسی_علیمرادی