#امام_حسین_علیه_السلام
تا کند آینه در آینه تکثیر حسین
داشت هفتادو دو گلواژه ی تکبیر حسین
قد بر افراشت به قد قامت و در شط نماز
گشت سیراب عطش از دم شمشیر حسین
آیت بیداری
شد جهان جلوه گه جلوه ی ایمان حسین
تا رقم زد قلم از خون خط فرمان حسین
شعر سازش نسرود و ره ذلت نسپرد
آفرین بر شرف و قدرت ایمان حسین
از ازل دست قضا با قلم صنع خدا
زد رقم نقش شهادت به دل و جان حسین
تا که هفتادو دو پیمانه زند پی در پی
عشق گل کرد به پیمانه و پیمان حسین
داد جان در ره معبود و به مقصود رسید
نور توحید چو تابید به ایوان حسین
درس ایثار گرفتند و سبک بار شدند
جان نثاران ره مکتب عرفان حسین
سر سپردن به ره یار به میدان بلا
نیست غیر از هدف غایی یاران حسین
تا که خورشید وشان آیت بیداری را
از سر نیزه سرودند به دیوان حسین
نوبت قافله سالاری زینب آمد
تا که در شام شود آینه گردان حسین
زینب آن منظره ی درد و غم و رنج و محن
داشت هر لحظه نظر بر تن عریان حسین
او که خود تشنه تر از هرم کویرستان بود
باز می خواند غزل از لب عطشان حسین
بانگ از ماذنه ی عرشِ صبوری می زد
تا کند یاری طفلان پریشان حسین
سبز می شد شجر طور ولا در نظرش
تا که سجاد شود حجت و برهان حسین
او که از روح کلامش به تزلزل افتاد
کاخ بیداد و دل دشمنِ قرآن حسین
باز گفتیم و بگوییم که در کرب و بلا
عرش زد بوسه ی ایثار به دامان حسین
گر شب و روز مناقب بسراییم 《فراز》
نقطه یی بیش نگفتیم ز عنوان حسین
شعر: فراز مردانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#چارپاره
کاشکی خوابم ببره خواب ببینم
سقا برگشته با مشکِ پر از آب
آب مینوشن همه از دست عمو
خیمه ها دیگه نداره تب و تاب
کاشکی خوابم ببره خواب ببینم
روی دست من داری تاب میخوری
دستامو حلقه زدم زیرِ تنت
جلو چشمایِ رباب آب میخوری
کاشکی خوابم ببره خواب ببینم
بین لالاییم داری شیر میخوری
نبینم داری تلظی میکنی
روی دستایِ بابا تیر میخوری
کاش نبینه روی دستای بابا
حرمله سفیدیِ حنجر تو
نزنه تیر سه شعبه به گلوت
رو زمین نیوفته مادر سر تو
کاش نبینم خون زیر گلوتو
کاش نبینم که تو خونین بدنی
نباشم لحظه تلقینت علی
نبینم عزیز من بی کفنی
#حمید_عرب_خالقی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_قدر
#شب_جمعع
#مناجات
#دعای_کمیل
فرازی از یک #مثنوی
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
به آنان که محو نگاهش شدند
شهید سرافراز راهش شدند..
به مردانِ در عشق، ضربالمثل
به مرگی که شیرینتر است از عسل
به شیدایی مسلم بن عقیل
به اول شهید از تبار خلیل..
به دستی که در علقمه، شد قلم
وفایش به عالم، عَلَم شد عَلَم
به آبی که از چشمۀ مشک ریخت
به زینب که از روی تلّ اشک ریخت
به گودال بالاتر از طاقِ عرش
به خونی که پاشید بر ساق عرش
به «روز دهم» زیر چرخ کبود
که «خورشید بر نیزه گل کرده بود»
به قنداقهای که به معراج رفت
به پیراهنی که به تاراج رفت
به اسبی که کوبید سر بر زمین
به خونهای جاری در آن سرزمین
به ماهی که مهرش شده مشتری
به ایثار انگشت و انگشتری
به آیات کهف و به آیات نور
به مهمانی سر، میان تنور
به عاشقترین خواهر روزگار
که صبر و وفا را، شد آموزگار
به غمهای بانوی مَحمِلنشین
به ایراد آن خطبۀ آتشین
به شور مناجات مولا علی
به جانهای پیوسته با «یا علی»
به تأثیر شبنالههایِ کمیل
به سوز علی، در دعای کمیل
به دلهای عاشق، قراری ببخش
فروغی از آیینهداری ببخش
که نور دل اهل بینش تویی
سرآغاز هر آفرینش تویی
به راه تو آنان که سر دادهاند
ز فضل تو ما را خبر دادهاند..
ندارم کسی جز تو فریادرس
تویی دادخواه و تویی دادرس
الهی و ربی! پناهم بده
به سرمنزل عشق راهم بده
مرا جز تو، با کس سر و کار نیست
پذیرندۀ توبه غیر از تو کیست؟
نه چشمی نظر میکند سوی من
نه راه فراری فراروی من..
تو گرداندی از من بلا را به لطف
ندیده گرفتی خطا را به لطف
به صد مرحمت ای خدای جلیل
پراکندی از من ثنای جمیل
ثنایی که شایستۀ من نبود
سزاوار تشریف این تن نبود
ندیدی به کردار من جز قصور
مرا بردی از چاهِ ظلمت به نور
۸
منم شرمسار از بَدِ حال خود
زمینگیرِ زنجیرِ اعمال خود..
نشد دامنم پاک از خارها
شکستم حریم تو را بارها
سزد گر ببارد بلا بر سرم
که در بند نفس جنایتگرم
نه این بددلی، در سرشت من است
حجاب دعا، فعل زشت من است
تو آگاهی از زشتی کار من
نباشد نهان از تو اسرار من
مرا اشکبارانتر از ابر کن
عقوبت اگر میکنی، صبر کن
مرا داد دنیا فریب از غرور
به زندانم از آرزوهای دور
نباشی اگر دستگیرم هنوز
به نادانی خود دلیرم هنوز
مرا خواب غفلت گرفتار کرد
مرا نفس فرمانروا خوار کرد
پی خواهش دل شدم سالها
شکستهست از من پر و بالها
هوای دلم گشت دام فریب
دچارم به این سرنوشت غریب
چرا بیاثر اشک و آه من است؟!
که سَدّ اجابت گناه من است
گناهم، زیان جای سود آورد
بَلا بر سر من فرود آورد..
به کف غیر اندوه چیزی نماند
ز مُلک تو راه گریزی نماند
الهی و ربّی! کرم کن کرم
بخوان چون کبوتر مرا در حرم..
تو پوشیدهای عیبهای مرا
ببین گریۀ هایهای مرا
من آنم که بَر خود ستم کردهام
و کسبِ رضای تو کم کردهام
دلم در حریم تو نااهل بود
دلیری من از سَرِ جهل بود
مرا نیست هر چند قلب سلیم
مکن چیره بر من عذاب الیم
الهی و ربّی! من آن بندهام
که اینک تهیدست و شرمندهام
ضعیفم من و دردمند و حقیر
ذلیلم من و مستمند و فقیر
ز بیم تو در چشم من خواب نیست
به روز عقوبت مرا تاب نیست
عقوبت ز اعمال خود میکشم
که طعم عذاب تو را میچشم
به جُرمی که کردم در آن سالها
اسیرم اسیر سیهچالها..
چو با یادت آوردهام شب به روز
امیدم تویی، هستیام را مسوز
اگر بر عذابت صبوری کنم
صبوری کی از داغ دوری کنم؟
به اکرام تو چشم اگر دوختم
به امید عفوت چرا سوختم؟
تو زنجیرِ جانِ مرا باز کن
در آتش، زبان مرا باز کن
که شیون برآرم در آن آستان
شوم با دل خسته همداستان
به حسرت بنالم ز دل مثل نای
بگریم بر احوال خود، هایهای
بخوانم تو را از سویدای جان
که اِی آرمانِ دلِ عارفان!
پشیمانم و سرپناهی نماند
به جز آستان تو راهی نماند
«عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم»
ندارم به جز لطف تو دادرس
تو بیچارگان را به فریاد رس
که غیر از تو بخشد گناه مرا؟
که رحم آوَرَد اشک و آه مرا؟..
نجاتم از این روسیاهی ببخش
به این بینوا آنچه خواهی ببخش
#محمد_جواد_غفورزاده
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
چشم یک شهر به دست کرم توست حسین
بهترین شادی ما اشک غم توست حسین
سوخت از عمر هرآن لحظه که بی عشق گذشت
عشق نابی که، فقط در حرم توست حسین
از گزند همه آفات سلامت باشد
آنکه تا هست گرفتار غم توست حسین
دل ویرانه که در معرض نابودی بود
سبزی زندگی اش از قدم توست حسین
فکر تنهایی ما بوده ای از صبح ازل
تا قیامت دل ما ملتزَم توست حسین
تا جهان چشم گشوده است تو حاضر بودی
آنچه در ذهن نگنجد عدم توست حسین
لحظه ی آخر و پیراهن خونینی که
شاهد رنج دم و باز دم توست حسین
مثل عباس،سرِ نیزه نشینت، قاری
بر روی نیزه نگین علم توست حسین
#حسن_کردی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_دوم_محرم
#اشعار_محرم
#محرم
#غزل
جانِ زینب ، به لبم آمده جانم چهکنم
نگرانم نگرانم نگرانم چهکنم
خاک این دشت چرا قوَّت پایم را بُرد
قدمی تا که زدم رفت توانم چهکنم
تاکه دلشوره نکشته است مرا دستم گیر
بازگردان و به محمل بنشانم چهکنم
دور تا دور فقط خنجر و تیغ و تیر است
بند آورده تماشاش زبانم چهکنم
نگران توام و ضجهزدنهای رُباب
فکر این حنجر و آن تیر و کمانم چهکنم
نگران تو و زانو زدنت پیش علی
وای دلواپس آن نیزهزنانم چهکنم
دست من نیست اگر هِی به زمین میاُفتم
فکرِ این خیمه و زنهای جوانم چهکنم
آی برگرد مدینه که نگویم در راه
بعد تو همسفرِ شمر و سنانم چهکنم
آه برگرد که در شام نگویم به سرت
بینِ یک شهر پُر از زخم زبانم چهکنم
مادرم گفته به حلقت دو سه تا بوسه زنم
جان زهرا نتوانم نتوانم چهکنم
#حسن_لطفی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شب_دوم_محرم
#محرم
#غزل
پیچیده درهم بی خبر دارد می آید
باد از سر زلفت مگر دارد می آید
تا علقمه مشکی شود لبریز از اشک
یک قافله با چشم تر دارد می آید
نیمی نبی نیمی علی دیدم ابوالفضل
این یک نفر چندین نفر دارد می آید
عکس قمر در عقرب او با ابروانش
انگار عقرب در قمر دارد می آید
دارد می آید سمت طفلان این یل ما
سمت رقیه بیشتر دارد می اید
یک بار انگشتر بیارد گاه زیور
هر آدمی که از سفر دارد می آید
پایش اگر هم زخم باشد باز دختر
پا می شود وقتی پدر دارد می آید
با گوشواره سمت بابا رفت حالا
بی گوشواره سمت سر دارد میآید
این شعر دارد می رود سمت خرابه
آنجا که سر در طشت زر دارد می آید
با بچه هایش با خودش با عون و عباس
زینب ولی از هر نظر دارد می آید
تا آخرش از ابتدا انگار این زن
همراه مادر پشت در دارد می آید
مانند قاسم مثل عبدالله ازطشت..
تا دشت یک لشگر جگر دارد می آید
یک کهکشانِ شیری شش ماهه از راه
این بار با بار شکر دارد می آید
سمت کسی که در پر قنداقه خواب است
جای سپر تیر سپر دارد می آید
روز دهم برعکس شد می دید دنیا
دیگر پدر سمت پسر دارد می آید
از اول قصه پدر با دیدن او
هی دست هایش بر کمر دارد می آید
بازیگر نقش بریدن چون که شمر است
از اولش قصه به سر دارد می اید
#مجید_شیر_محمدی
#امام_حسین_علیه_السلام
شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید
تو آن عشقی که عاشق پای تو ذلت نخواهد دید
به عشق پادوییِ روضه،جمع نوکران جمع است
محرم هیچکس ما را پی حاجت نخواهد دید
همان خادم که کفش سینهزن را جفت می کرده
شبی که جفت شد بند کفن،زحمت نخواهد دید
خدایا! شاکرم از این حسینی که بمن دادی
گمانم جز محبانش کسی رحمت نخواهد دید
به هر گوشه که اشکی ریختم،آن گوشه،ششگوشه است
حرم را غیر چشم تر به این وسعت نخواهد دید
کسی که طعنهی افسردگی می زد به اشک ما
عزادار تو را یک لحظه ناراحت نخواهد دید
دم عیسیٰ به یُمن خاک کویات مُرده را جان داد
مسیحا هم شفا را جز در این تربت نخواهد دید
بسوزد دخل دُکّانی که خرج روضه هایت نیست
بدون نذرِ هیئت کاسبی برکت نخواهد دید
فقط تو بین جُون و اکبرت فرقی نمی بینی
کسی فرزند را هم شانهی رعیت نخواهد دید
اگر دست گدا ظرف غذا دیدی..،حسن داده
کسی ما را سر این سفره بی دعوت نخواهد دید
به جز روزی که بین دستهها زیر عَلَم رفتم
پدر دیگر مرا اینقدر باهیبت نخواهد دید
لباس مشکی ما دستدوزِ زینبکبراست
جهان اینگونه بانویی پُر از شوکت نخواهد دید
هزاران بار کج رفتم..،ولی زهرا برم گرداند
پسر از مادر خود لطفِ بامنت نخواهد دید
حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..،ارزش یافت
کسی در آستانت شِیِٔ کمقیمت نخواهد دید
پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغیها
دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید
#بردیا_محمدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
ای خطّ تو مکتب مکاتب
ای خاک تو قلهی مراتب
اوصاف تو مثل آفتاب است
پُر کرده مشارق و مغارب
مقهور تو قاهران تاریخ
مغلوب تو فاتحان غالب
احکام تو را کلیم، مشتاق
اسلام تو را مسیح، طالب
در وصف تو بیت “اَنوَری” را
میآورم ای مراد صائب
“گردون به ستایش تو مایل
اختر به پرستش تو راغب”
گفتم پدر عبودیت کیست
گفتا پسر ابوالعجائب
تو جای خود از غلام تُرکت
دیدیم عجایب و غرایب
ما جز به تو رغبتی نداریم
ای صاحب لیلةالرغائب
از حوزهی روضه آبرو یافت
از جمله رسائل و مکاسب
حاضر نشود به حوض کوثر
از درس تو آنکه گشت غایب
بر خلق اگر که مستحبّ است
بر ماست زیارت تو واجب
قربان سرت که دستگیر است
حتی شده در دل مصائب
گویند سر مطهر تو
بر مرکب نیزه بود راکب
نقل است پس از تنور افتاد
یک شب گذرت به دیر راهب
با درهم اندکی سرت را
آن یار گرفت از اجانب
با مُشک و گلاب شستشو داد
پیچید به جامهای مناسب
مبهوت فقط نگاه میکرد
تا با تو شد اینچنین مُصاحِب
ای ماه خوش آمدی به دیرم
ای روی تو حسرت کواکب
تا حال من از سری بریده
این قدر ندیدهام عجایب
شادم که به هر کسی زدی سر
مختوم به خیر شد عواقب
#سیدمیلاد_حسنی
#امام_حسین_علیه_السلام
ذوالفقار است و کوثر است حسین
عشق زهرا و حیدر است حسین
وقت یاسین به گریه می افتم
یاحسین است و بی سر است حسین
خلق بسیار گفته اند از او
هرچه گفتند دیگر است حسین
به قیام نماز می ماند
بس که الله اکبر است حسین
شد دهانم به نام او شیرین
بس که قند مکرر است حسین
من سر از عشق در نمی آرم
گرچه عشق مصور است حسین
به تلاوت نشسته بر سر نی
قاری روی منبر است حسین
همه جا بوی یاس می آید
سر به دامان مادر است حسین..
#سیده_ت_حسینی
#امام_حسین_علیه_السلام
#آخر_محرم
گر زندگیام خلاصه یک دم باشد.
بگذار دمم گرم همین غم باشد
این گریه اگر مرهم هر زخم شماست
عشق است دلم اسیر ماتم باشد
در مجلس تو سیاه لشکر هستیم
اینجا جای رسول اکرم باشد
با روضه ی تو بهشت از یادش رفت
این خاک زمین بهشت آدم باشد
ما در همه ی سال عزادار توایم
سی روز برای ماتمت کم باشد
از شهر نگیر این سیاهی ها را
زیبایی شهرها به پرچم باشد
کی گریه برای تو کند بعد از ما؟!
سخت است نباشیم و محرم باشد
خوب و بد مارا به خدا بخشیدی
این پیشکشی ز یار درهم باشد
باز این چه مصیبت فراق است امشب
شورش به دل تمام عالم باشد
از حُرّ و حبیب تا کسی همچون من
صد شکر که کشتی ات معظم باشد
ای کاش که این گریه ی ناقابل ما
مرضی رضای مادرت هم باشد
تکلیف من اربعینِ تو چیست بگو
وضعیت من عجیب مبهم باشد
زینب دم دروازه ی شام است امشب
اسباب شکنجه اش فراهم باشد
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_با_محرم
محرم ها مشاطه کارگاه خویش بگشاید
به اشک روضه روی روسیاهان را بیاراید
به یک قطره که از دیده میان روضه میریزد
اگر که هفت دریای گنه باشد ببخشاید
در اینجا هیچکس آلوده را از خود نمی راند
در اینجا خار از آغوش گل بیرون نمی آید
هر آنکس طالب سیر و سلوک است و مقاماتش
در اینجا راه صدساله به یک شب گریه پیماید
مرا محرم حسابم کرده زهرا ، دعوتم کرده
چه فخری برتر از فخری که ناچیزی حساب آید
چه کوتاه است شب های محرم کاشکی می شد
«خدا از عمر ما بر عمر این شب ها بیفزاید»
#موسی_علیمرادی
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_با_محرم
نباشد غیر داغ تو، به دل شایسته ماتم را
به شادی دو عالم هم نباید داد این غم را
تویی آن اسم اعظم که حوائج مستجاب از اوست
خدا از برکت نام تو بخشیدست آدم را
تمام اغنیا هم ریزه خوار سفره ات هستند
که دیدم در صف نذری بگیران تو، حاتم را
بخار رحمت از چایی بزمت جلوه گر باشد
به رشک آورده چایِ روضه تو، چاهِ زمزم را
"حسین و یا حسین و یاحسین و یاحسین" ای دل
برای عاشقان عشق است از عالم همین دم را
چنان که باید و شاید نکردم گریه بر داغت
به غفلت دادم از کف دامن ماه محرم را
میان روضه ی گودال از چه جان ندادم من؟!
به سر باید کنم از این مصیبت خاک عالم را
به تیر و نیزه و شمشیر و سنگ آن قوم شیطانی
چرا کشتند اینگونه ولی الله اعظم را؟!
#عاصی_خراسانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر
هم بهتر است پای عزای تو سر شکست
هم بهتر آنکه در غمت از هر نظر شکست
چیزی نداشتم سر بازار عاشقی
جز این دلی که هست-بفرما بخر ؛ شکست
میخواستی برای کسی جز تو نشکند !؟
اصلاً فدای خواستنت دل اگر شکست
هرکس برای روضهی تو خرج می کند
هرگز نمیشود همهی عمر ور شکست
اوج لطافت است سرودن برای تو
گفتم "حسین جان" دل اهل هنر شکست
یک لحظه دست و پا زدی و جبرئیل هم
آنقدر بال وپر به زمین زد که پر شکست
حالا چگونه از غم داغ تو نشکنیم ؟
وقتی برای درک تو کوه از کمر شکست
.
.
بالا سر ضریح تو قلبم شکسته بود
پایین پات آمدم و بیشتر شکست
دنیا هنوز بر سر پا ایستاده بود ؟
روزی که قامت تو ز داغ پسر شکست؟
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_حسین_علیه_السلام
این حسین کیست...
این حسین کیست که عالم همه دیوانهٔ اوست
این چه شمعیست که جانها همه پروانهٔ اوست
هرکجا می نگرم نورِ رخش جلوه گر است
هرکجا می گذرم جلوهٔ مستانهٔ اوست
خلقِ عالم همگی عاشق وشیدایِ حسین
ای خوش آن عاشقِ شوریده که دیوانهٔ اوست
همه کس میل سوی کرب وبلایش دارد
من ندانم که چه سرّ است که درخانهٔ اوست
تا که او جامِ بلا از کفِ ساقی نوشید
همه را چشم به دستِ وی و پیمانهٔ اوست
.....حسین در دل هر ذرّه نهان
صدف دیده از آن قابلِ دردانهٔ اوست
می کند مدح تورا بر سرِ منبر طالب
که به مجلس همه را گوش بر افسانهٔ اوست
از شاعری با تخلّص #طالب
#امام_حسین_علیه_السلام
#رباعی
جانم به فِدات یا أباعبدِ الله
قربانِ وفات یا أباعبدِ الله
صد لعن به کوفیان که منعت کردند
از آبِ فرات یا أباعبدِ الله
#امام_حسین_علیه_السلام
بی قیمتیم و قیمت ما می شود حسین
در اوج فقر، ثروت ما می شود حسین
زهرا میان عرش دعاگوی جمع ماست
وقتی که ذکر هیئت ما می شود حسین
این روزها مساجد ماهم حسینیه است
در این دهه عبادت ما می شود حسین
این چند قطره اشک به پای غمش کم است
بعد از وفات، حسرت ما می شود حسین
آن لحظه ای که خلق سرافکنده می شوند
در روز حشر عزت ما می شود حسین
یارب تو شاهدی که در ایام اربعین
یکجا تمام حاجت ما می شود حسین
زهرا اگر مؤید دل های ما شود
سرمایه محبت ما می شود حسین
وقتی که بالحسین شروع دعای ماست
مشغول استجابت ما می شود حسین
#علی_ذوالقدر
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم
حرارتی است قدیمی که در دلم دارم
اگرچه دستِ تهی دارم و گدا طبعم
دلِ شکسته ی خود را که دستِ کم دارم
میان نامه ی من خالی است از خوبی
گناه و جرم و خطا را همه رقم دارم
مرا به حُرمتِ مولا رضاست می بخشید
خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم
به امرِ حضرت سلطان، حسین می گویم
به لطف فاطمه ارباب محترم دارم
حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد
مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم
نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد
دلم خوش است میان دلم حرم دارم
برات کرب و بلایم به دست عباس است
دوباره مُلتمس دامنِ علمدارم
#محمدجواد_شیرازی