آن لاله که عشق و خون بهارش بودند
گلهای مدینه داغدارش بودند
آنروز که جای مجتبی خالی بود
در کربوبلا دو یادگارش بودند
#سیدرضا_مؤید
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع_شهادت
کیست ماهی که چنین چهره بر افروخته است
وز عطش بر لب دریا جگرش سوخته است
سیزده ساله جوانیست که در عرصهی عشق
قامت افراخته و چهره برافروخته است
قاسم است این پسرِ حُسن که خیاط ازل
جامهی سرخ شهادت به برش دوخته است
از شرار عطش و تابش خورشید، دریغ!
هم رخش، هم جگرش، هم دهنش سوخته است
این بُود نیروی طوفنده که در کرببلا
بهر امداد برادر، حَسَن اندوخته است
بر عمو هديه کند با تنِ پامال از اسب
آنچه ایثار و وفا از پدر آموخته است
قاسما آنچه "مؤید" به تو تقدیم کند
گوهر اشکی و شعری و دلی سوخته است
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#حضرت_عباس_ع_شهادت
سالها بر درگهت خدمتگزارم یا حسین
وین زمان بر لطف تو امّیدوارم یا حسین
مادرم بودت کنیز و من تو را هستم غلام
ای غلامیّ تو تاج افتخارم یا حسین
ای یدِ مشکل گشایت بر همه عالم محیط
مشکلی "لایَنحَل" افتاده به کارم یا حسین
تشنهگان در انتظار آب و من در پیش آب
غرقِ در خون، تاب ره رفتن ندارم یا حسین
اذن آب آوردنم دادی ولی ممکن نشد
زین جهت از پیشگاهت شرمسارم یا حسین
گرچه چشمم بسته شد از خون ولی در راه تو
باز باشد دیدهگان انتظارم یا حسین
دشمن از تیغ جفا انداخت دستم را چو دید،
دست از دامانِ مهرت بر ندارم یا حسین
ای تو صاحب اختیارم رحمتی کز یک عمود
رفته از دل تاب و از کف اختیارم یا حسین
گر برادر خواندمت، بود از کمال اشتیاق
ورنه در کویت غلامی جاننثارم یا حسین
در ولادت دیده بگشودم به دامان علی
در شهادت سر به پایت میگذارم یا حسین
در حضورت گر نه برخیزم مرا معذور دار
چون که دیگر طاقتی بر جان ندارم یا حسین
بر "مؤید" التفاتی کن به جان اکبرت
کز دلِ سوزان شد این سان سوگوارم یا حسین
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_مناجات #نوکری
#امام_حسین_ع_شهادت
من کشتهی عشقم؛ به منایت سوگند!
احرامى اشکم؛ به صفایت سوگند!
بیش از همه، اى قبلهی حاجات! حسین!
محتاج توأم؛ به خاک پایت سوگند!
اى نوکریات مرام دیرینهی من!
تابیده ز خاکسترت آیینهی من
روى تو و نام تو همیشه است؛ حسین!
در دیدهی من، ایدهی من، سینهی من
ای گشته ز کامت آب، ناکام، حسین!
با نام تو آب گشته ادغام، حسین!
اى شیعه که آب خنکى مینوشى!
کن یاد لبش که داده پیغام، حسین
من گَرد نشسته روى دامان توأم
هرجا که روم حسین! مهمان توأم
کشتند تو را تشنهلب، اى خون خدا!
من سوختهی آن لب عطشان توأم
اى ماه! در آفتاب کشتند تو را
با بغض ابوتراب کشتند تو را
سوزد دل خواهرت که لبتشنه، حسین!
در بین دو نهر آب کشتند تو را
روزى که حسین دست کس میگیرد
دست دو جهان به یک نفس میگیرد
گر قدر غلامیاش ندانیم، بدان!
درّى که به ما سپرده، پس میگیرد
آن گاه که در بستر خون، خفت حسین
لبّیک زد و جواب بشْنفت حسین
بانوى خمیده قامتى را دیدند
میزد به سر و سینه و میگفت: حسین
وقتى که گناه، پشت بشکست از حر
احسان حسین، نقشِ حر بست از حر
یک جلوه ز آقایى مولا این جاست
حر راه از او گرفت و او دست از حر
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#امام_حسن_شهادت
زِینَب چُو حالِ سَخت حَسن را نَظارِه کَرد
دامَن زِ اَشگ و خُونِ جِگر پُر سِتارِه کَرد
آمَد حُسین و کَرد چُو از حالِ او سُوال
آن جا که کُوزه بُود بِه آن سُو اِشارِه کَرد
گُفتَند دَردِ خُود زِ چِه دَرمان نمی کنی
فَرمُود مَرگ را بِه چِه بایِست چارِه کَرد؟
می خواست رُوزِه واکُنَد از آب کُوزِه لِیک
یارَب چِه آب بُود که کارِ شرارِه کَرد
پیدا بُوَد که با جِگر او چِه کَردِه اَست
زَهرِی که رَخنِه دَر جِگرِ سنگ خارِه کَرد
دِل رَشحِه رَشحِه داشت زِ زَخمِ زَبان وَلی
تَزوِیرِ هَمسَرَش جِگرَش پارِه پارِه کرد
جَعدِه به پاسِ مَرحَمَتِ بی حِساب او
دَر حَقِ حَضرتَش سِتمِ بی شُمارِه کَرد
بارانِ تِیر بَر تَن و تابُوتِ او بِرِیخت
تا آن زَنِ سَوارِه بِه مَرکَب اِشارِه کَرد
دَر رُوضهء بَقیع چُو شد دَفن پِیکَرَش
آن خاکِ پاک را هَمِه دارالزّیارِه کَرد
یا مُجتبی بِه حالِ مؤید نِگاه کُن
کَز چِشمِ دِل بِه قَبرِ غَریبَت نَظارِه کرد
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#امام_رضا_ع_شهادت
وقت مرگ است؛ کجایی؟ پسرم! منتظرم
تا در این لحظه بیایی به سرم، منتظرم
زهر، بار سفر آخرتم را بسته است
تا نگاه تو شود همسفرم، منتظرم
مادرم آمده و منتظر رفتن من
تا جوادم تو بیایی به برم، منتظرم
آتش هجر تو از زهر، جگر سوزتر است
تا بیایی بنشانی شررم، منتظرم
ماه من! حجرهی تاریکِ مرا روشن کن
در رهت خونْ جگرم، دیده ترم، منتظرم
گل من! تا که تو را بوسم و بسپارم جان
بر لبم آمده جان؛ محتضرم، منتظرم
خویشتن را برسان تا نرسیده اجلم
تا کنی جلوهای اندر نظرم، منتظرم
تا بیایی و گذاری سر من در دامن
که من آسوده ز جان در گذرم، منتظرم
زودتر هرچه بیایی، کنی آسودهترم
پا سوی قبله، نظر سوی درم، منتظرم
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
در هوای محنآلودۀ غربت، آید
عطر گلهای بهشتی ز فضای حرمت
شمعدانها همه در سوز و گداز از داغت
تیره از آهِ مَلَک، آینههای حرمت..
برسد بوی خدایی، بوزد عطر بهشت
هر طرف باز شود پنجرههای حرمت
یادِ روزی که شهادت به رخت در وا کرد
شور و غوغاست به پا در همه جای حرمت
مهدیات زائر و ای کاش که میدانستم
که گذارد قدم آن ماه، کجای حرمت
یادِ آن روز که شد روضۀ تو کربوبلا
شاهد کربوبلایت، شهدای حرمت
دولت آل علی تا به ابد پایندهست
این بُوَد در همه اَدوار صدای حرمت
پایۀ هستی دشمن ز پی افتاد اینجا
ای برافراشته تا عرش بنای حرمت
هر چه کردند نشد کم ز شکوهت مولا
باز هر روز شد افزوده صفای حرمت
یا رضا! از سر این مُلک نگردد کوتاه
سایۀ مرحمتآمیزِ لوای حرمت
هدیه کردهست «مؤید» به غزالان حرم
غزلی را که سرودهست برای حرمت
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
در هوای محنآلودۀ غربت، آید
عطر گلهای بهشتی ز فضای حرمت
شمعدانها همه در سوز و گداز از داغت
تیره از آهِ مَلَک، آینههای حرمت..
برسد بوی خدایی، بوزد عطر بهشت
هر طرف باز شود پنجرههای حرمت
یادِ روزی که شهادت به رخت در وا کرد
شور و غوغاست به پا در همه جای حرمت
مهدیات زائر و ای کاش که میدانستم
که گذارد قدم آن ماه، کجای حرمت
یادِ آن روز که شد روضۀ تو کربوبلا
شاهد کربوبلایت، شهدای حرمت
دولت آل علی تا به ابد پایندهست
این بُوَد در همه اَدوار صدای حرمت
پایۀ هستی دشمن ز پی افتاد اینجا
ای برافراشته تا عرش بنای حرمت
هر چه کردند نشد کم ز شکوهت مولا
باز هر روز شد افزوده صفای حرمت
یا رضا! از سر این مُلک نگردد کوتاه
سایۀ مرحمتآمیزِ لوای حرمت
هدیه کردهست «مؤید» به غزالان حرم
غزلی را که سرودهست برای حرمت
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#حضرت_سکینه_بنت_الحسین
ای كرامت را تو مجلای تمام!
حضرتت باب الكرم، بنت الكرام
با كلام الله ناطق همكلام
ای سكینه! بر كراماتت سلام!
مشعل روشن ز مصباح الهدی
در عبادت، غرق و مجذوب خدا
گوهر دردانهی ناز حسین
دختر همراز و دمساز حسین
جدّهات انسیة الحورا تو حور
چشمهی خورشید را یك لمعه نور
زینت استی گوشوار عرش را
سرور استی بانوان فرش را
ای سكینه! مسكنت دامان عشق!
سورهی والنّجم در قرآن عشق
قلب مادر از تو تسكین دیده است
زآن سكینه مادرت نامیده است
معرفت بُرده است در كیوان تو را
خوانده مولا «خَیرَة النِّسوان» تو را
برترین زنهای عصر خویشتن
یادگار ماندگار پنج تن
در دل كوثر، طهارت كردهای
پنج حجّت را زیارت كردهای
در زنان هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار
آفتابی خود كه عمری در حجاب
بودهای در سایهسار آفتاب
ای وقار از دامنت آویخته!
هر نگاهت با عفاف آمیخته
چشمت از زمزم، دهان از كوثر است
نامت از طوبی، نشان از كوثر است
مهر و ماه معرفت را كوكبی
در جلالت همقِران زینبی
همنشینی با امامت با امام
دیدهای ماه ولایت را تمام
ای فصاحت بی نوایت، بینوا!
صد نوا از نای تو در نینوا
ای سكینه! ای همآغوش بلا!
وی تو سكاندار فُلك كربلا!
مرد میدانی ولیكن در حجاب
با امام عصر خود پا در ركاب
حرف حق، نطق تو را شمشیر كرد
شیرهی جان ربابت شیر كرد
در اسارت، نقش ایفا كردهای
پا به پای عمّه غوغا كردهای
در حرم، در خیمهگه، در قتلگاه
در مسیر كوفه و شام سیاه،
میدرخشد نام تو، گفتار تو
اشك تو، ایمان تو، ایثار تو
جامهی خون و شرف پوشیدهای
تشنگی را با پدر نوشیدهای
خورده بر جان و دلت مُهر عطش
شام غربت دیدی و ظُهر عطش
از عطش گر چه ز پا افتادهای
سهم آب خود به طفلان دادهای
در مصائب، پایداری كردهای
عمّه را با صبر، یاری كردهای
بانوان را دلنواز پُرتوان
كودكان را سرپرست مهربان
دختری و صبر و همّت این چنین!
مرحبا بر صبرت! ای صبرآفرین!
در وداع آخرینت با حسین
كز حرم برخاست بانگ «یا حسین»
اوّلین كس را كه مولا یاد كرد
نام شیرین تو را فریاد كرد
كای سكینه! حامی ایتام باش
ای دلآرام حسین! آرام باش
قطرههای اشك بر سیما مزن
شعلههای درد بر دلها مزن
منگرم با چشم گریان، دخترم!
قلب بابا را مسوزان، دخترم!
پیشتر آ نزد بابا، پیشتر
گریهها در پیش داری بیشتر
بعد تودیع حرم با التهاب
دست بر شمشیر زد، پا در ركاب
رفت در میدان و دیگر برنگشت
برنگشت و از تن و از سر گذشت
رفت و پنهان از نظر شد منظرش
تا كه دیدی بر فراز نی، سرش
دیدی اندر خون، دو نیم است آفتاب
نیمهای بر نیزه، نیمی بر تراب
چون رسیدی در حریم قتلگاه
معجر دیگر به سر كردی ز آه
طاقت از كف داده و دل باختی
خویش را بر خاك و خون انداختی
یافتی قرآن حق را جزو جزو
جسم خونین پدر را عضو عضو
یوسفت در بین گرگان مانده بود
جسم ثارالله، عریان مانده بود
بر زیارت كردن سبط رسول
چون نبودت مهلت اذن دخول،
زآن زیارت در فضا هنگامه شد
پارههای دل، زیارتنامه شد
پیكری دیدی ولیكن سر جدا
جمله اعضایش ز یكدیگر جدا
زآن تن پامال، اثر باقی نبود
سینه و پشتی دگر باقی نبود
چارسویش حجلهی خون بسته بود
استخوان در استخوان بشكسته بود
در وداع سینهسوز خویشتن
دست بردی زیر آن خونین بدن
تا گرفتی آن تن صد چاك را
سوخت آهت خیمهی افلاك را
زخمهایش بوسهباران ساختی
مرهمی بر جسم عریان ساختی
روح بیتابت ز نو در تب نشست
خاك و خون زآن بوسهات بر لب نشست
خاك مقتل شد ز اشك تو خجل
تا سرودی این سخن از سوز دل:
این بیابان گر شود از شب، سیاه
بر كه آرد دخترت بابا! پناه؟
«این بیابان، جای خواب ناز نیست
ایمن از صیّاد تیرانداز نیست»
ماه محمل! باز انجم را بخوان
«شیعتی مَهما شَرِبتُم» را بخوان
ای تجلّای حرم! نور خیام!
چلچراغ كوفه و قندیل شام!
سوخت این جا از غمت كلك و كلام
عمّه جان! بر روح والایت سلام!
#سیدرضا_مؤيد
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
پسری اشک فشان است به حال پدرش
پدری جام شهادت به لبش بوسه زده
پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
پسری را که بُود نبض دو عالم در دست
شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش
حسن عسکری از زهر جفا میسوزد
حجة بن الحسن از غم شده گریان به برش
چار ساله پسری مانده و صدها دشمن
که خداوند نگه دارد، از هر خطرش
دشمن افکنده ز پا نخل امامت را باز
کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش
خانهای را که عدو دست به غارت زده است
آتش ظلم بر افروخته از بام و درش
آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز
غیبتی را که بُود خون شهیدان اثرش
آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست
بار الها که "مؤید" نفتد از نظرش
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
ز چشمِ پُر گُهَرِ من، خدا خبر دارد
ز جانِ پُر شررِ من، خدا خبر دارد
که بود معتمد و ظلم او؟ چگونه شکست،
ز کینه بال و پر من؟ خدا خبر دارد
ز همزمانیِ با سه خلیفه در شش سال
چه آمده به سر من، خدا خبر دارد
ز سوزِ زهرِ شرر زا، چگونه میگذرد
ز شام تا سحر من، خدا خبر دارد
شرارِ زهرِ ستم هم، چو شمع آبم کرد
ز سوزش جگر من، خدا خبر دارد
میان این همه دشمن چهها کند مهدی؟
ز غربت پسر من، خدا خبر دارد
ز بعد من برسد غیبت خدایی او
ز صبر منتظر من، خدا خبر دارد
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#تبری:
بسم الله الرحمن الرحيم
#یاعلی_مددی
سلام بر دل پاک و به چشم بد لعنت
به هرکسی که هدايت نمیشود لعنت
قسم به اصل برائت که در کتاب خداست
به دشمنان خداوند، مستند لعنت
چقدر خوب! که هر روز قبل صد صلوات
به دشمنان بفرستی هزار و صد لعنت
به دشمنان نبی، دشمنان آلالله
به دشمنان، همه از مهد تا لحد لعنت
"مدد زغير تو ننگ است" پس بههرکسکه
گرفته غير علی از کسی مدد لعنت
به هر فراری غاصب که شد خلیفه بهزور!
ولی دوآیهی قرآن نشد بلد! لعنت
به هر حرامی پستی که بين هرکوچه
مسير را به زنوبچه کرده سد لعنت
به آن زنی که امام مرا اذيت کرد!
به آن زنی که به تابوت تير زد! لعنت
حسين! دشمن تو دشمن خداوند است
به دشمنان تو بیحد و بیعدد لعنت
برائت از دشمن از شعائرالله است
به منکران برائت الیألابد لعنت...
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
#کربلایی_جواد_مقدم
#مجتبی_خرسندی
بسم الله الرحمان الرحیم
عیدالزهرا مبارک 🌺
همیشه دست به دامان مرتضی بودند
بنا به جملهی « لولا علی »فنا بودند
سوال میکنم از اهل بدعت اینکه چرا
همیشه پیرو اولاد ناروا بودند
مگر غدیر نکردند با علی بیعت؟
بگو که جای ولی خدا چرا بودند
خبر به حد تواتر ، سند صحیح اینکه
فراریان اُحد هم همان دو تا بودند
علیست لایق حق یا که جبت والطاغوت
که سالها پس از اسلام بی خدا بودند
به روز خیبر و در لیلة المبیت بگو
خلیفههای دروغینتان کجا بودند
فقط نه اینکه یتیم و اسیر و مسکین بود
که خلق سفره نشین های «هل اتی» بودند
علی کسی ست که در جنگ پهلوان ها هم
ز ترس شیر خدا دست بر عصا بودند
تو را که نون لنا خواندهاند جای چه غم
که بی تو آن دو نفر تا همیشه لا بودند
#علی_کاوند
#مدح_مولا
#امام_زمان
#نوسروده
با بغض، نامت بر لب جوهر نشسته
همراه سَب بر صفحه ی دفتر نشسته
در مجلس لعن تو هر کس که بیاید
راحت بدون غصه ی محشر نشسته
تو در ته دوزخ ولی با لعن ِبر تو
بر تخت شاهی، نوکر حیدر نشسته
روح الامین تا که مقامش حفظ گردد
در مجلس لعن تو تا آخر نشسته
کِی تو نشستی روی منبر،این دروغ است
تا دسته بر تو پایه ی منبر نشسته
رفتی که فتح قلعه ی خیبر نمایی
اما به تو یک کودک خیبر نشسته
در جنگها بر تو تمامی سپاهت
قبل از همه سرهنگ و سرلشکر نشسته
بر تو درختان بلوط و سرو گیلان
از آستارا تا به چابکسر نشسته
نام تو در تاریخ مانده چون که بر تو
یک گونه ی کمیاب از عنتر نشسته
هر روز رفتی در طویله در پی بز
بین طویله بر تو گاو نر نشسته
در بین جنگل هم به تو نوبت به نوبت
شیر و پلنگ و ببر و گورخر نشسته
با اینکه قلبش را عمل کرده جدیداً
بی اذن ِدکتر بر تو #خرمفر نشسته
هر وقت رفتی مزرعه، در دولت خود
بر تو بادمجان و خیارچنبر نشسته
در کودکی بر تو نشسته صبح تا شب
هر کس که شب تا صبح بر مادر نشسته
وقتی که در قبرت نکیر و منکر آمد
دیدند حتی بر تو چوب تر نشسته
ای کاش دیگر حضرت مهدی بیاید
در انتظار کیفرت، مادر نشسته
#خرمفر: یکی از مادحین که قلبش رو عمل کرده😂
#چوب_تر: از مستحباتی که باید کنار جنازه دفن بشه😂
#تولی_و_تبری
صد شکر که ما اهل تولّا هستیم
در زمرهی دوستان مولا هستیم
بر شانهی ما، ای دو ملک! بنویسید
ما دشمنِ دشمنان زهرا هستیم
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
جهان در اقتدا حیدر امام است
نبوت بی امامت ناتمام است
خلافت کردن آن سه حرامی
حرام اندر حرام اندر حرام است
#علی_حیدرمددی...