#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
#حضرت_زینب_س_مصائب
فرازی از یک #مثنوی
دید بالای بلندی ازدحام
صد حرامی، دور یک بیتُالحَرام
حملهور، بر کعبه دید اصحاب فیل
دشتی از نمرود گِرد یک خلیل..
کَعب نیها گِرد کعبه، در طواف
سنگها دارند قصد اعتکاف..
«دیدهای تلفیق خون و خاک را؟
بر زمین افتادن افلاک را؟»
دیدهای مرگی بدین حَد، باشُکوه؟
دیدهای تکیه دهد بر نیزه کوه؟
دیدهای پَرپَر، گُل احساس را؟
دیدهای یک یاس و، صدها داس را؟
دیدهای صد سنگ و یک آیینه را؟
نُو به نُو، صد کینۀ دیرینه را؟..
ماهتابی با شفق، آمیختهست
خون پیشانی به رویش ریختهست..
زخمهها در پردۀ بیداد بود
یک گلو، صد حنجره فریاد بود
::
دید بالای بلندی، خواهر است
دست او گه بر فلک، گه بر سر است
درد، در دل بود بر لب آه داشت
یا «رسولالله» و «یا الله» داشت..
هر دو تن، گویی دو بیجان پیکرند
شاهد جان دادن یکدیگرند
در صدای او، ولی جوهر نبود
جوهر گفتار، با خواهر نبود..
در نگاه خود، پیام صبر داشت
کوه را با استواری وا گذاشت
ای امید من برو اینجا مباش
خود نمک بر زخمهای من مپاش..
رُو به خیمه رهبری آغاز کن
خار، بَر کَن، راه طفلان باز کن
ماه من، منظومهام را کن رَصَد
بوی آتش بر مشامم میرسد..
آسمان در شب، پر از اَنجُم شود
در دل شب، قرص ماهم گم شود
جستجوی خویش را دنبال کن
گر نجُستی، روی در گودال کن..
کودکان ما همه دُردانهاند
گِرد شمع داغها پروانهاند
بر سر بیمار من تیمار باش
در کنارش کاروانسالار باش..
::
هر چه گفتش چشم بربند از حسین
زینب، امّا دل نمیکَند از حسین
داشت یک تن بیمِ جان دو امام
گاه در گودال، دل، گه در خیام
زین طرف، بییار، مانده یک غریب
ز آن طرف، بیمار میخواهد طبیب
مرغ دل، گه در حرم، پَر میکشید
گه به سوی قتلگه، سر میکشید..
بود زینب، مُحرِمِ حجّ وفا
گه به سوی مَروه، گاهی در صفا
زیر پایش دید میلرزد زمین
رنگ گردون، همچو روی شرمگین..
آبها، گویی تلاطُم میکنند
بادها هم، راه خود گم میکنند
جامه گردون در خُم نیلی زند
خود به روی خود، شفق سیلی زند
ز آسمان، خورشید باشد جلوهگر
یا که داغی را نهاده بر جگر؟..
رنگ از مهتابِ روی او پرید
بوی پرپر گشتن گُل را شنید
عشق، کوه صبر را از جای کَند
رفت سوی مجمر آتش، سپند
پای از ره ماند، امّا دل دواند
بر زمین چون سایه، خود را میکشاند..
با تن بیجان، سوی جانانه رفت
شمع، سوسو میزد و پروانه رفت..
آمد و دید از عِناد قوم کین
گوشوار عرش، بر روی زمین..
بانگ زد: آیین مهمانیست این؟
کافران! رسم مسلمانیست این؟..
آه ای نفرین بیحد، بر شما
نیست آیا یک مسلمان در شما؟
این گلو را مصطفی بوسیدهست
صد گُل از گلبرگ رویش چیدهست..
دیدۀ او، مشعل اُمّالقُراست
سینۀ او، لوح محفوظ خداست
سرخ بود این گُل، که بر آن رنگ زد؟
کی به یک آیینه، صدها سنگ زد؟
این شَفَقرخسار، ماه زینب است
کعبۀ دل، قبلهگاه زینب است..
از لبش دارد حیات، آب حیات
دست هَستی خواهد از دستش برات..
::
دیدهای در پیش چشم خواهری
خنجری و، قاتلی و، حنجری؟..
دیدهای روی حریر، الماس را؟
دیدهای داسی نبُرّد یاس را؟..
خواهر از این سو و از آن سو، عدو
بود یک خنجر، به روی دو گلو
گر چه او را طاقت دیدن نبود
همچنان وحی، آمد از بالا فرود
لیک با او هالهای از نور بود
چشم خفّاشان به رویش کور بود
از خدای عشق، نیرو میگرفت
صبر، زیر بازوی او میگرفت
پیکر بیجان خود را میکشاند
میفتاد و عشق او را میدواند
تا حسین از عزم او آگاه شد
صحنه بیش از زخمها، جانکاه شد
گفت، ای همسَنگر من خواهرم
ای تو ناموس خدا رُو در حرم..
باز سوی خیمهها پیمود راه
ای قلم برگرد سوی خیمهگاه..
بس زبان افصح اینجا لال شد
کسی چه میداند چه در گودال شد..
هر قلم اینجا شکسته بهتر است
جز لبان عشق، بسته بهتر است
::
نِی توان دارد زبان، بر گفتنش
نِی دلی را طاقت بشنفتنش..
آیههای عاشقی تفسیر شد
خنجری با حنجری درگیر شد..
باغ را عطر خدا پُر کرده بود
کربلا را دو صدا پر کرده بود
خواهری گفتا: به قربان سرت
بانویی گفتا: بمیرد مادرت
آسمانا، گریه سر کن بر زمین
«سر بریدند آسمان را در زمین»
#علی_انسانی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#غزال
جیبشان پر میشود
جیب هر مرد و زن و پیر و جوان پر میشود
با فروش دین خود
کوفیان بیمروت جیبشان پر میشود
هرکسی بیعت شکست
یک سپر گندم برایش رایگان پر میشود
آه از اشباه الرجال...
قصهی کوفی جماعت در جهان پر میشود
چوبخط عدهای
در بزنگاه خطیر امتحان پر میشود
لشگر ابن زیاد
با هجوم مردمی نامهربان پر میشود
محض تکفیر حسین
دشت از یک عده بینامونشان پر میشود
کولهبار حرمله
بعد بغض و کینه از تیر و کمان پر میشود
شمر مهمانش شده
دامن مهمان به لطف میزبان پر میشود
قتل صبرش را ببین
قتلگاه از خولی و شمر و سنان پر میشود
روضه خیلی سخت شد
با سر نیزه همه حجم دهان پر میشود
هر شکاف زخم او
با عصای پیرمردی ناتوان پر میشود
فاخر است انگشترش
با عقیقش دستوبال ساربان پر میشود
بعد غارت شک نکن
جیب خولی از النگوی زنان پر میشود
از رد پای شبث
چادر طفل یتیم کاروان پر میشود
پیش چشمان رباب
مشکهای خالی از آب روان پر میشود
گوش اطفال حرم
از رجزخوانی چوب خیزران پر میشود
#علیرضا_خاکساری
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
زینب کنار رأس برادر شکسته شد
از دور دید ، شمر کجا پا گذاشته
اینگونه شد نماز عقیله نشسته شد
می دید دسته دسته به گودال آمدند
می دید جسم دلبر خود دسته دسته شد
با نیزه ای که روی گلویش گذاشتند
راه نفس کشیدن ارباب بسته شد
خیلی مسیرِ خیمه و گودال را دوید
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
#احسان_نرگسی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
شده آتش بیار صحرا شمر
جان ندارد برای بلوا شمر
هر که آمد به محضرت امروز
دست خالی نرفت حتی شمر
جان زهرا! به جانت افتادند
دو سه تا شمر نه چهل تا شمر
گره افتاده است در مویت
چه کسی واکند خودم یا شمر؟
وقت ذبحات تعارفش کردند
همه گفتند که بفرما شمر
قتل وهن است نیت اینها
همگی رفتهاند اما شمر ...
لب گودال ناسزایی گفت
با همان طعنه کشت ما را شمر
#علیرضا_خاکساری
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_عاشورا
آبرو حیثیّت دینی حسین
یکتنه ناجی آئینی حسين
خون تو احیای اسلام عزیز
راه مکتب را تو تضمینی حسین
هم شریعت را اصالتبخش تو
هم طریقت را جهانبینی حسین
تو قنوت مستجابی در نماز
بر دعای خلق آمینی حسین
گریهکنهای خودت را روز حشر
در لوای خویش میچینی حسین
تو پناه محشری، از وحشتِ
دختران خویش غمگینی حسین
خار میچینی چرا پشت خیام
عصر عاشورا چه میبینی حسین؟
پای مجروح یتیمان تو را
نیست جز شلاق تسکینی حسین
آه از دلواپسی امشبت
وای از فردا و حال زینبت
وای اگر فردا تو تنهاتر شوی
بیاباالفضل و علیاکبر شوی
وای اگر فردای پر رنج و ملال
جسم قاسم را ببینی پایمال
وای اگر فردا در آن قحطی آب
حرمله از غنچهات گیرد گلاب
وای فردا جای زهرا مادرت
خواهرت باید ببوسد حنجرت
وای اگر فردا تو ای سالار دین
از فرس ناگه بیفتی بر زمین
وای اگر حال تو را ناخوش کنند
تیرها بر پیکرت جا خوش کنند
وای هر جا بوسه زد احمد بر آن
مینشیند نیزهای تا استخوان
لحظهی پایان عمرت آه، آه
شمر میآید به سمت قتلگاه
وای اگر زانو زند بر پیکرت
خنجرش افتد به روی حنجرت
وای اگر با ضربههای بیامان
سر جدا گردد ز جسمت آنزمان
...
وای اگر در شام روزی این سرت
پرت گردد روبروی دخترت
نازدانه دخترت دق میکند
خواهرت از غصه هقهق میکند
#امیر_عظیمی
#حضرت_زینب_س_شب_عاشورا
الهی زخم باغت را نبینم
خموشی چراغت را نبینم
اگرخواهی نمیرد زینب تو
دعاکن تاکه داغت را نبینم
#سیدهاشم_وفایی
#دوازده_ضربت
اولین ضربه کربلا لرزید
سرِ گودال مادری افتاد
از حرم یک نگاه پُر خواهش
به لب کُند خنجری افتاد
دومین ضربه شمر هم لرزید!
چکمه اش بر گلو ترحم کرد
ناله ی یا بُنیه ای آمد
خنجری دست و پای خود گم کرد
سومین ضربه غنچه ای پژمرد
لاله در چنگ خاروخس افتاد
سینه ای غرق زخم بود اما
خنجری کُند از نفس افتاد
چارمین ضربه ، پنجمین ضربه
وضع حنجر وخیم تر می شد
ششمین ضربه ، هفتمین ضربه
فاطمه داشت بی پسر می شد
هشتمین ضربه کعبه هم لرزید
درد بر استخوان مماس افتاد
نهمین ضربه خنجر کهنه
پشتِ گردن به التماس افتاد !
دهمین ضربه کاسه ی صبرِ
لشکری رفته رفته سر می رفت
زودتر از سر بریده به شام
قاصدی داشت خوش خبر می رفت
نوبت ضربه ای عجیب رسید!
یازده بار آسمان غش کرد
حرمله سمت خیمه ها می رفت
در حرم معجری جوان غش کرد
وای از ضربه ی دوازدهم !
ضربه ای که سنان پسندتر است
شمر با دست های لرزان گفت:
چه کسی نیزه اش بلندتر است ؟
#وحید_قاسمی
#شب_عاشورا
آبرو حیثیّت دینی حسین
یکتنه ناجی آئینی حسين
خون تو احیای اسلام عزیز
راه مکتب را تو تضمینی حسین
هم شریعت را اصالتبخش تو
هم طریقت را جهانبینی حسین
تو قنوت مستجابی در نماز
بر دعای خلق آمینی حسین
گریهکنهای خودت را روز حشر
در لوای خویش میچینی حسین
تو پناه محشری، از وحشتِ
دختران خویش غمگینی حسین
خار میچینی چرا پشت خیام
عصر عاشورا چه میبینی حسین؟
پای مجروح یتیمان تو را
نیست جز شلاق تسکینی حسین
آه از دلواپسی امشبت
وای از فردا و حال زینبت
وای اگر فردا تو تنهاتر شوی
بیاباالفضل و علیاکبر شوی
وای اگر فردای پر رنج و ملال
جسم قاسم را ببینی پایمال
وای اگر فردا در آن قحطی آب
حرمله از غنچهات گیرد گلاب
وای فردا جای زهرا مادرت
خواهرت باید ببوسد حنجرت
وای اگر فردا تو ای سالار دین
از فرس ناگه بیفتی بر زمین
وای اگر حال تو را ناخوش کنند
تیرها بر پیکرت جا خوش کنند
وای هر جا بوسه زد احمد بر آن
مینشیند نیزهای تا استخوان
لحظهی پایان عمرت آه، آه
شمر میآید به سمت قتلگاه
وای اگر زانو زند بر پیکرت
خنجرش افتد به روی حنجرت
وای اگر با ضربههای بیامان
سر جدا گردد ز جسمت آنزمان
...
وای اگر در شام روزی این سرت
پرت گردد روبروی دخترت
نازدانه دخترت دق میکند
خواهرت از غصه هقهق میکند
#امیر_عظیمی
#امام_حسین_علیه_السلام_گودال_قتلگاه
حیدر رسیده بود، پیمبر رسیده بود
همراه این دو، سورهی کوثر رسیده بود
خواهر دوید سمت برادر ولی دریغ
آن لحظهای رسید که لشگر رسیده بود
از خاتم حسین، تعاریف بیشمار
به گوش ساربان ستمگر رسیده بود
کار عصا و نیزه و شمشیر شد تمام
نوبت به شمر و سینه و خنجر رسیده بود
خنجر نمیبرید گلوی حسین را
به بوسه گاه حضرت مادر رسیده بود
حق داشت زینبی که به صبرش ملقب است
با قتل صبر، صبرش اگر سر رسیده بود
هنگام ظهر کشتن آقا شروع شد
اما غروب، کار به آخر رسیده بود
#شهریار_سنجری
🏴 #محرم۱۴۰۳
#امام_حسین علیه السلام
#عاشورا #گودال
#احسان_نرگسی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
زینب کنار رأس برادر شکسته شد
از دور دید، شمر کجا پا گذاشته
اینگونه شد نماز عقیله نشسته شد
می دید دسته دسته به گودال آمدند
می دید جسم دلبر خود دسته دسته شد
با نیزه ای که روی گلویش گذاشتند
راه نفس کشیدن ارباب بسته شد
خیلی مسیرِ خیمه و گودال را دوید
یک نصفه روز قدر چهل سال خسته شد
.
.
#امام_حسین
صلی الله علیک یا اباعبدالله
شب تا به سحر ستاره می گفت حسین
مهتاب به هر اشاره می گفت حسین
هر لاله ی پرپری که بر خاک افتاد
با پیکر پاره پاره می گفت حسین
#محمدعلی_شهاب
#آزادگان_عالم_در_خیمه_حسین_اند
.
#شب_دهم_محرم
#روضه_شب_عاشورا
مرد قیام از خلوت شب جا نمی ماند
عبد خدا از سفره ی نجوا نمی ماند
امشب که مهلت داده ما را در مناجاتش
دور از ملاقاتش دل شیدا نمی ماند
من عاشق صوم و صلاتم، عاشق قرآن
از ما کسی در پشت این درها نمی ماند
دین خدا حالا که جانِ تازه میخواهد
پس جانِ ما دیگر در این تن ها نمیماند
باید کنون بار سفر بست ای همه عشاق
اهل لقاءالله در دنیا نمی ماند
هر کس که میخواهد،، بماند در کنار ما
مهلت برای فرصت فردا نمی ماند
امشب شهادتنامه عشاق امضا شد
این صفحه های سرخ بی امضا نمی ماند
ما لشکر زهرائیانِ کربلا هستیم
فردا کسی از لشکر زهرا نمی ماند
مردانِ ما جمله شهیدان خدا هستند
جز سید سجاد کس از ما نمی ماند
زنهای ما بعد از شما گردند اَسیرالله
سالم سَری، از جمعِ این زنها نمی ماند
غارت شود اینجا تمام خیمه های ما
بر گوشِ طفلان گوشوار اینجا نمی ماند
دستانِ سیلی باز گردد، بعدِ عباسم
هرگز گلِ یاسی ز سیلی جا نمی ماند
دست همه اهل حرم را ریسمان بندند
دیگر برای کودکانم نا نمی ماند
این خارها را از زمین باید بگیرم من
دیگر برای طفل، دست و پا نمی ماند
#شب_عاشورا
#محمود_ژولیده