در آغاز امامت حضرت مهدی ( عج )
----------
ماه ربیع است و تو ماهِ جهان گشته ای
مطلع انوار دل مِهرِ عیان گشته ای
روز نُهُم از ربیع آینه ات شد وسیع
حجّت ثانی عَشَر جان جهان گشته ای
باغِ امامت ز تو باز گل افشان شده
باغِ دلآرای ما عطر فشان گشته ای
ماهْ رخ ماهِ تو ، مِهرْ به همراه تو
ماه تو و ، مهر تو ، نورْ نشان گشته ای
روز امامت تو را شد نُهُم ماه عشق
حضرت صاحب زمان جان زمان گشته ای
چشم جهان روز و شب بر تو نظر داشته
پیر جهاندیده را عینِ جوان گشته ای
در نظر آسمان یوسف زهرا نشان
آینه از هر کران تا به کران گشته ای
پیش دو چشم زمان روز و شب ای نور حق
از همه پیداتری گرچه نهان گشته ای
«یاسر» ازین رهگذر سوی تو آید مدام
زآن که تو بر جسم وی روح و روان گشته ای
**
محمود تاری «یاسر»
.
#امام_زمان
ماه وخورشید که مانند تونورانی نیست
هرفروغی که چو انوار تو یزدانی نیست
جزهمانی که درآئینه ی عشقت محواست
هیچ کس باخبرازعالم حیرانی نیست
مُلک عالم به امیری تو می نازد وبس
غیرتو هیچ کسی لایق سلطانی نیست
همه آفاق پر ازشعشعه ی مهر شماست
گوهر مهرتو درتاج سلیمانی نیست
عشق مجنون تو گردید و بیابانی شد
در رهت خوشتر ازاین بی سرو سامانی نیست
خواب دیدم که تو می آیی واین روًیا را
هیچ تعبیر به جز آن چه تو می دانی نیست
وارث عدل وامان، جان علی زود بیا!
جمع مارا به خدا غیرپریشانی نیست
جمعه ای را که اثراز تو ندارد سرداست
دم بی یاد شما، لحظه ی روحانی نیست
همگی ندبه کنان ذکر فرج می خوانند
شیعه را طاقت این غیبت طولانی نیست
تا که با یاد تو آقا نفسی تازه کنم
مهدی آباد دلم روی به ویرانی نیست
هرچه گفتم به عنایات تو،عرض ادب است
هدف شعر«وفایی» که غزل خوانی نیست
#سیدهاشم_وفایی
.
#امام_زمان عج
ای گل گلزار شه عالمین
ای به حسین بن علی نور عین
ای هدف خلقت کون و مکان
مالک ملک دل و صاحب زمان
منجی انسانیت و بندگی
عشق به تو مایه ی سرزندگی
رشته جانهاست به دستان تو
عرش خدا گوشه ی دامان تو
نفحه ی صورت به فرمان تو
هر دل دلداده به قربان تو
عطر جنان در طلب بوی تو
باغ جنان در هوس روی تو
حسن خداوندی و پور حسن
جلوه ی حق، آینه ی ذوالمنن
با دل بیگانه توئی آشنا
با همه ای لیک تو نا آشنا
روح خدا در تو تجلا گرفت
وجه خدا در تو تماشا گرفت
عشق به تو عاشق و وابسته است
دل به تو دلداده و دلبسته است
گوهر یکدانه ی زهرا توئی
دلبر دردانه ی طاها توئی
ای به سماوات فروزان قمر
تاج سر حضرت خیر البشر
کی کنی از کوچه ی دلها عبور
کعبه بود چشم به راه ظهور
منتظران همه در انتظار
ازغم هجران تو در احتضار
کی به فراقت تو دهی خاتمه
العجل ای منتقم فاطمه
ذکر لب فاطمه نامت بود
چشم قیامت به قیامت بود
ندبه هر جمعه صدایت کند
مسجد و محراب دعایت کند
صبر ز کف رفته ز هجران تو
خون چکد از دیده ی یاران تو
ای ثمر نخله ی طوبا، بیا
گل پسر حضرت زهرا، بیا
خونجگر از غربت مذهب، بیا
زنده کن مکتب زینب، بیا
گریه کن شاه شهیدان، بیا
ناله کن کشته ی عطشان، بیا
آه، بیا ای به فدای غمت
کرببلا منتظر مقدمت
#اسلام_مولایی
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
#پیامبر_اعظم_ص_حضرت_خدیجه_س_ازدواج
به سیم و زر چه حاجت بود؟! از اینها فراتر داشت
پر از خورشید بود؛ آری نگاهی کیمیاگر داشت
زنان از بی حجابیها سر تسلیم افکندند
ولی، کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت
بزرگان عرب را یکبهیک دیروز پس میزد
که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت
زمانی که همه خورشید را تکذیب میکردند
خدیجه، چشمهای مصطفی را خوب باور داشت
میان قوم خود شأن و مقام او فراوان بود
ولی نزد پیمبر عزتی چندین برابر داشت
نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند
شکوه این سه تن باهم، هزار الله اکبر داشت
کنار مرتضی دین خدا را یاوری میکرد
که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت
لبالب بود از قرآن و آن روزی که مادر شد
به جای طفل، در آغوش خود آیات کوثر داشت
همینجا میشود بر پاکی دامان او پی بُرد
فقط این زن وجودی لایق زهرای اطهر داشت
علی داماد او شد، کاش او آنروز را میدید
که زهرا در نبود مادر خود دیدهای تر داشت
خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت
زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت
حسن روز جمل فریادِ "یا زهرا" به لب آورد
به یاد خاطراتی که مروری گریهآور داشت
::
::
کمک میخواست پشت در صدا زد خادم خود را
فدای فضه؛ اما فاطمه، ای کاش مادر داشت...
#مجید_تال
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
نه تنها مادرِ زهراست، امالمؤمنین هم هست
زنی از مردها برتر، زنی مردآفرین هم هست
نه تنها مادرِ زهراست در ظاهر، که در باطن
خدیجه مادرِ مولا امیرالمؤمنین هم هست
نه تنها اهل اسلام است، در فضلش همین کافی
که در بین مسلمانان خدیجه اولین هم هست
فقط یاور برای حضرتِ ختمِرسولان، نه
که حتی یاورِ پیغمبرانِ پیش از این هم هست
و او بر گردنِ اسلام گردنبند زیباییست
و بر انگشترِ پیغمبرِ خاتم نگین هم هست
خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در سماوات است
خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در زمین هم هست
و در راهِ خدا داراییاش را داده و شاد است
برای اینکه جانش را نداد اندوهگین هم هست
زنانِ دیگری هم داشت پیغمبر ولی این زن
نه تنها اولین زن بود بلکه برترین هم هست
#مجتبی_حاذق
#پیامبر_اعظم_ص_حضرت_خدیجه_س_ازدواج
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
دلش را بردهای، هر وقت صحبت کردهای بانو!
محمد را، چنین غرقِ محبت کردهای بانو!
تو پیش از وحی، ایمان داشتی، اعجاز عشق این است
به قلبت اقتدا، پیش از نبوت کردهای بانو!
به محراب دو ابرویش، تماشا کردهای حق را
میان معبد چشمش، عبادت کردهای بانو!
اگر زر باختی، بردی دل ماه دو عالم را
چه سودی، در میان این تجارت کردهای بانو!..
تمام هستیِ حق: کوثرش، سهم تو شد، زیرا
تمام هستیات را، نذرِ اُمّت کردهای بانو!..
نبودی در خُم، اما با علی داماد و مولایت
به لطف دست زهرایت، تو بیعت کردهای بانو!
چه دُرّی، در دل دلدادگی دیدی، که از دنیا
به یک پیراهن کهنه، قناعت کردهای بانو!
به آن دست کریمت، دارم امّیدی که در محشر
ببینم شاعرت را هم شفاعت کردهای بانو!
#قاسم_صرافان
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
در بين ملائک از تو نام آوردهست
نام از تو شکوه ناتمام آوردهست
هر بار که آمدهست از سوی خدا
جبريل، به محضرت سلام آوردهست
#یوسف_رحیمی
#پیامبر_اعظم_ص_حضرت_خدیجه_س_ازدواج
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
خدا پیداست در آیینهی چشمان دلبندش
زنی که نیست جز احمد کسی درحد پیوندش
به آن بالانشینی باید امالمومنین گویی
که جز زهرا نباشد در دو عالم مثل و مانندش
چنان با بندگیهایش دل از ذات خدا برده
که قبل از وحی میآید سلامش از خداوندش
مقامش نیست در حد تصور آن بزرگی که
گرفته آبرو معصومیت از بند روبندش
برای شرح اوج او چه گویم بهتر از اینکه
پیمبر همسر او باشد و زهراست فرزندش
کسی که سرگذارد پیش پای مادری چون او
روا باشد اگر گویم بهشت است آرزومندش
ندیده بعد او یک روزِ خوش احمد در این دنیا
تمام سال میبارد بهار از دود اسفندش
#محمد_بختیاری
#پیامبر_اعظم_ص_حضرت_خدیجه_س_ازدواج
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
کیستم من، بانوی اسلام، امّ المؤمنینم
مادر کوثر، امیدِ رحمة لِلعالمینم
آسمانِ معرفت، بر روی دامان زمینم
بانوی باغ جنان، محبوبهی جانآفرینم
مثل زهرا دخترم، آئینهی حقّ الیقینم
بارها از حق سلام آورده جبریل امینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم
پیشتر از روز بعثت، مصطفی را همسرم من
از نزول وحی، تنها حامی پیغمبرم من
همسرش نه، همدمش نه، بهترین همسنگرم من
مؤمنين را، بلکه ایمان را، گرامی مادرم من
بحر ایثار و وفا و معرفت را گوهرم من
در جلالت هاجر و حوا و مریم را قرینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم
پیشتر از بودنم، دل برد از دستم محمد
در حقیقت روشنی بخش وجودم بود احمد
گشته بودم همچنان مشتاق آن روح مجرد
بی خبر بودم که از لطف خدای حیّ سرمد
روزی آن یار تمام خلق، با من یار گردد
میکند حق با نخستین شخص خلقت همنشینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم
دختری دارم که خورشید و مه و گردون هلالش
شوهری دارم که قرآن گشته نازل در کمالش
دختری دارم که میآید سلام از ذوالجلالش
حیدری گردیده دامادم که نَبوَد کس مثالش
حجرهای دارم که جبریل امین روبد به بالَش
نی عجب گر چرخ گردون سجده آرد بر زمینم
من خـدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم
میدهد تاریخ در هر عصر، در عالَم شهادت
من خدا را کردهام پیش از شب بعثت، عبادت
داشتم بر خواجهی "لَولاک" از اول، ارادت
با وصال عقل اول یافتم از نو ولادت
در همه زنهای عالم شد نصیبم این سعادت
تـا سر دستم گل رخسار زهرا را ببینم
من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم
#غلامرضا_سازگار
#پیامبر_اعظم_ص_حضرت_خدیجه_س_ازدواج
در دورهای که شام جهالت سحر نداشت
خورشیدِ آسمانِ رسالت قمر نداشت
تا که عروس آمنه باشد بهشت نیز
حوریهای برای نبی زیر سر نداشت
ارض حجاز را همه گشتند و عاقبت
این خاک از خدیجه زنی خوبتر نداشت
وصل امین مکه عجب خوش تجارتیست
جز سود این معامله اصلاً ضرر نداشت
سوگند میخورم که اگر ثروتش نبود
دین ذوالفقار داشت؛ ولیکن سپر نداشت
خرج نبی شده همه داراییاش ولی
شرمنده بود از اینکه چرا بیشتر نداشت
او شیعهی علی شده قبل از غدیر خم
باری اگرچه پرده از این راز برنداشت
آری خدیجه آینهی ایستادگیست
یعنی غبار طعنه به رویش اثر نداشت
او مادر تمامی اولاد فاطمهست
ابتر کسی بُوَد که بگوید پسر نداشت
او آنچنان ز رنگ تعلق گسسته بود
حتی برای خود کفنی در نظر نداشت
#سیدمیلاد_حسنی
#پیامبر_اعظم_ص_حضرت_خدیجه_س_ازدواج
بگذاريد ساده بنويسم
نامهاي سرگشاده بنويسم
بگذاريد گوشهی قلبم
چند خط بي اراده بنويسم
عهد من با قلم همين بودهست
كه از اين خانواده بنويسم
"گردنم زير بار منت اوست"
كه مرا اذن داده بنويسم
بايد امشب به كوري بتها
از دو توحيدزاده بنويسم
شب تزويج، شام پيوند است
خطبهخوان هم خود خداوند است
::
كيست داماد؟ روح غار حراست
همنشين هميشهی فقراست
كيست داماد؟ آفتاب حجاز
كه از او نور روشني ميخواست
ننويسم يتيم مكه، كه او
پدر شيث و آدم و حواست
ننويسم رسول نه، نه هنوز
او محمد، امين شهر خداست
دوستدارش بزرگ تا كوچک
خواستگارش خديجهی كبراست
پيش از اين گفته، باز میگويم
از عروس حجاز میگويم
::
بانويي كه اصيل و با نسب است
در حيا هم زبانزد عرب است
بانويي كه براي ياري دين
از سوي كردگار منتخب است
بانويي كه حساب اموالش
خارج از احتساب محتسب است
وه چه روزيست، روز خوشحالیست
حيف كه جاي آمنه خالیست
#محسن_عرب_خالقی
#پیامبر_اعظم_ص_حضرت_خدیجه_س_ازدواج
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است
قلم از آنچه در افکار من است آگاه است
پُرِ مضمونم و بیت الغزلی در راه است
صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است
باز کردهست اذان حنجرهی مأذنه را
تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را
باغ در رویش خود فصل بهاری دارد
عشق در اوج جوانیست، قراری دارد
نور در حجلهی عشق آمده کاری دارد
پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد
بَه بِه این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر
در خورِ همسریِ عشق، خدیجهست، نه غير
همسر بی بدل حضرت طاها او بود
لایق مادری اُمِ ابیها او بود
نور را آینه هرآینه تنها او بود
مصطفی آن همه تنها شدُ اما او بود
با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست
تا خدیجهست غم از شعب ابیطالب نیست
السلام ای که در این شعر سرانجام تویی
مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی
دینم از اوست ولی پایهی اسلام تویی
ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی
به مقام تو چه اندازه حسادت بردند
لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند
ما کجا و سخن از مدح تو با این دلِ پُر
شرمگینم که نداریم کلامی در خور
ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر
خرج دین شد همهی مال تو اُشتر اُشتر
وای برما و بر این شیوهی مهمانی ما
شده سرمایهی تو خرج مسلمانی ما
#محسن_ناصحی