eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
(فرازی از یک ترکیب‌بند) چه خوب شد به غلامی‌اش انتخاب شدیم دعای فاطمه بودیم مستجاب شدیم به هر کتیبه قسم مادرش صدامان زد اگر که گریه کن محفلش حساب شدیم به قدر بال مگس چشم‌هایمان تر شد و صاحب دو سه تا کوهی از ثواب شدیم همیشه بیشتر از احتیاج‌مان دادند به من بگو درِ این خانه کی جواب شدیم؟ میان این همه عنوان به لطف حضرت حق گدای گل‌پسر فاطمه خطاب شدیم میان روضه‌ی سنگین ماتمش هرشب شبیه شمع همه ذره ذره آب شدیم همین که از لب خشکیده و عطش خواندند کنار تک تک اهل حرم کباب شدیم حسین خواسته که ما دخیل دستانِ گره گشای علی اصغر رباب شدیم
بی قیمتیم و قیمت ما می‌شود حسین در اوج فقر، ثروت ما می‌شود حسین زهرا میان عرش دعاگوی جمع ماست وقتی که ذکر هیئت ما می‌شود حسین این روزها مساجد ما هم حسینیه است در این دهه عبادت ما می‌شود حسین این چند قطره اشک به پای غمش کم است بعد از وفات، حسرت ما می‌شود حسین همراه کم حجاب نشسته محجبه بنیان‌گذار وحدت ما می شود حسین ما ملت امام حسینیم و تا ابد پشت و پناه ملت ما می‌شود حسین آن لحظه‌ای که خلق سرافکنده می‌شوند در روز حشر، عزت ما می‌شود حسین یارب تو شاهدی که در ایام اربعین یکجا تمام حاجت ما می‌شود حسین زهرا اگر مؤید دل‌های ما شود سرمایه‌ی محبت ما می‌شود حسین وقتی که بالحسین شروع دعای ماست مشغول استجابت ما می‌شود حسین
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است قیام اوست که پیوسته نهضت‌آموز است تمام زندگی او، عقیده بود و جهاد اگرچه مدت جنگ حسین یک روز است... حسین و ذلّت تکریم ظالمان، هیهات! که آفتاب عدالت از او دل‌افروز است به نزد او که شهادت، به جز سعادت نیست ردای مرگ برایش قبای زر دوز است رهین همت والای سیّدالشهداست هر آن‌که از غم اسلام در تب و سوز است... حرارتی که ز عشق حسین در دل‌هاست برای ظالم هر عصر، خانمان‌سوز است... مرحوم
به صحنش آمدم پیچیده گویا عطر سیب اینجا همان عطری که می‌سازد ز هر لالی خطیب اینجا چه تصویری از این بهتر؟چه شوری هست شیرین‌تر؟! "هلا بیکم" به زائرهاش می‌گوید حبیب اینجا چه اکسیری میان بارگاه خویش دارد که زده بر دامنش دست توسل هر طبیب اینجا مسلمان و یهودی و مسیحی فرق دارد؟ نه... نمی‌ماند کسی از بارِ عامش بی نصیب اینجا خریده کربلا را تا که زائرخانه‌اش باشد غریب است و نمی‌خواهد کسی باشد غریب اینجا :: میان قتلگاه انگار دستی می‌رود بالا به لب دارد گمانم مادری "امن یجیب" اینجا به خود که آمدم دیدم که تا امروز می‌آید صدای بغض "هل من ناصر" مردی غریب اینجا نوشته می‌شود با تیغ مردی از تبار او سرودِ انتقام حضرت شیب الخضیب اینجا
کلامش نور، فعلش خیر، نامش دلنشین باشد دلیل عالم ایجاد باید اینچنین باشد یکی از معجزات حضرت موسی بن جعفر اوست علیِ سوم و دست خدا در آستین باشد هوالاول، هوالاخر، هوالظاهر، هوالباطن رضا آئینه‌ی فضل امیرالمؤمنین باشد "رضی الله عنهم و رضوا عنه است" شأن او به قرآن بهترین مصداق آیات مبین باشد حدیث سلسله پای دلم را قرص و محکم کرد ولای حضرتش تنها مرا حصن حصین باشد شبیه تک تک اجداد خود باب نجاتم شد نخی از ریشه‌ی سجاده‌اش حبل المتین باشد به جز او چه کسی با حُسن رفتار و صمیمیت سر هر سفره با جمع غلامان همنشین باشد؟! کجا رد می‌کند از محضر خود سائلانش را کسی که دامنش باب الحوائج آفرین باشد ادب شرط قدم برداشتن در نزد آقایی‌ست که دربان حریمش حضرت روح الامین باشد شکوه بارگاهش را که دیدم با خودم گفتم بهشتی هم اگر روی زمین باشد همین باشد از اینجا دل به سوی آسمان‌ها راه پیدا کرد حریمش مهبط الوحی و به نوعی مهد دین باشد تلاقی می‌کند اینجا نگاه سائل و سلطان چرا که آستان‌اش نقطه‌ی عطف زمین باشد گره وا می‌شود از کارها با یک "امین الله" به قدر یک سر سوزن اگر در دل یقین باشد اگر مولا سراغم را نگیرد روز وانفسا بدون شک حسابم با کرام الکاتبین باشد منِ بد را ضمانت می‌کند جای تعجب نیست تعجب می‌کنم روزی اگر که غیر از این باشد همیشه وقت پابوسی تمام ترسم از این است مبادا این زیارت... این سلامِ آخرین باشد کسی از عهده‌ی مدح و ثنایش بر نمی‌آید همیشه سهم بیت آخر من نقطه چین باشد...
سخت در نفس خود گرفتارم نیست جز‌ معصیت دراین بارم دور افتاده ام ز آغوشت تو به فکر منی و من زارم فیض آماده است و من کورم نور آماده است و من نارم با تو بودم ولی عوض نشدم این همه با گلم ولی خارم مثل خوبان به من محل دادی نه! نگفتی که من گنهکارم تو به رویم نمیزنی اما... چه کنم با گناه بسیارم عمر رفت و اجل رسید و هنوز بنده ی زرق و برق بازارم نیمه شب آمدم که عرض کنم.. عذرخواهم خدای غفارم! تو دوای منی شفای منی نظری کن که سخت بیمارم به سرم فکر کربلا زده است به هوای حسین بیدارم کربلای مرا ضمانت کن برسان تربتی ز دلدارم فاطمه امشب آمده به حرم آرزومند شام دیدارم ناله ی یا بنی خواهد زد به تنت هرکسی که آمد زد.. اهل کوفه چرا نفهمیدند به بزرگان لگد نباید زد.. تو بریده بریده جان دادی خنجرش را کشید و ممتد زد حرمله بر گلوت محکم زد و سنان بر دهان تو بد زد
آمد به برم یکی زیاران قدیم گفتم که چه کرد باتو دادار کریم گفتا به محبّتِ حسین بن علی بخشید گناهِ من خداوندِ کریم
کربلایت به خدا قبله ی دلهاست حسین شب جمعه حرمت محشر کبراست حسین «مادرت» آمده با ذکرِ «بُنَیَّ قَتَلوکْ» عطر سیب حرمت جلوه ی زهراست حسین «حوریان از غم تو لطمه به صورت بزنند» روضه خوان حرمت اکبر لیلاست حسین هر که آمد به حرم تا که شهادت خواهد او سفارش شده ی زینب کبراست حسین تا که بر نیزه سرت همسفر زینب شد خواهرت بین حرامی تک و تنهاست حسین بی گمان فاطمه بعد حرم زیبایت زائر و گریه کن حضرت سقاست حسین سینه زن های تو دل تنگ محرم هستند روزی گریه ما دست تو آقاست حسین نوکران را بطلب یک شب جمعه به حرم حرمت تا به ابد آرزوی ماست حسین
اشکِ مناجات سحر را می خرد زهرا گریه‌کُن خونین جگر را می خرد زهرا وقتی شریک‌‌ات "شمع" باشد،سود خواهی بُرد پروانه ی بی بال و پر را می خرد زهرا از عِیش دُنیا باخبر باشی،ضرر کردی از عِیشِ‌دُنیا‌بی‌خبر را می خرد زهرا هی این در آن در می زنی تا در به در گردی وقتی گدای در به در را می خرد زهرا باید درِ این خانه کسبِ اعتباری کرد آن نوکران مُعتبر را می خرد زهرا هرجا بساط روضه ای برپاست،شرکت کن خار و خَس آن دور و بر را می خرد زهرا گاهی حوالی حسینیّه کمی بنشین گوشه نشین این گذر را می خرد زهرا هر آنچه که در چنته داری خرجِ اشکت کن فردای محشر "چشم تر" را می خرد زهرا اندازه ی بال مگس نذر حسین‌اش کن این قطره های مختصر را می خرد زهرا . . از ساعتی که سینه ی او زیر سُم ها رفت سینه زنان این پسر را می خرد زهرا
هوا هوای حسینیه ها شب جمعه رسیده این دل من تا خدا شب جمعه شب زیارت مخصوص سیدالشهدا شب زیارت ارباب ما شب جمعه حوائج همگی مستجاب خواهد شد رواست حاجت دل با دعا شب جمعه "حسین" گفتم و در بین روضه می شنوم صدای مادر سادات را شب جمعه خدا کند که همین روزها حرم باشم خدا کند برسم کربلا شب جمعه حرم بیایم و بر سینه مُهر غم بزنم کنار مرقد شش گوشه از تو دم بزنم
نوکر این خانه در مدار حسین است جان و دلش تحت انحصار حسین است عارف و عالم , بزرگ و کوچک این جمع هر که به هر جا رسیده کار حسین است این که گدا سروری کند به دو عالم کار جدیدیست , ابتکار حسین است نوکری اصلا که اعتبار ندارد چیزی اگر هست اعتبار حسین است ما که نمیخواستیم زنده بمانیم زندگی ما به افتخار حسین است شرح مقامات او بس است همین که خون خدا نام مستعار حسین است فاطمه قبرش نهان شده که بگوید وعده ی دیدارمان مزار حسین است
ای قبله‌گاه دل، در دولت‌سرای تو! تاج سر ملوک جهان، خاک پای تو یاد بهشت کی کند؟ آن ‌کس که با خضوع یک شب نمود صبح به کرببلای تو دیهیم سلطنت به یکی جو نمی‌خرد از روی معرفت شد اگر کس، گدای تو بیگانه گشت از سر و جان و جلال و مال هر کس‌ که گشت از دل و جان، آشنای تو راضی است حق به آنچه تو هستی از آن رضا زیرا رضای حق نبُوَد، جز رضای تو بهر نجات خلق گذشتی ز جان و سر ای جان جمله آدم و عالَم، فدای تو! دشمن خموش خواست کند نور تو ولی عالَم قوام جُست، به ظلّ لوای تو گفتند از میان ببرندت ز سمّ اسب غافل که هست در دل احباب،جای تو ای چشمه‌سار کوثر و زمزم! چه شد؟که خصم لب‌تشنه سر جدا بنمود از قفای تو قربان حلق خشک و لب تشنه‌ات! که مانْد بر خاک ره، سه روز، تن توتیای تو آتش فتاد کاش به ارکان نُه فلک آن‌گه که سوخت ز آتش کین،خیمه‌های تو تا از زبان تشنۀ تو، حق کند سخن بر نوک نیزه‌های عدو خواست، جای تو بار دگر شد آتش موسی، عیان به دهر تا بر درخت شد، سرِ از تن جدای تو آن حسرتی که در دل«طایی»است،این بُوَد چون نی نوا کند، به ره نینوای تو