eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ای شأن نزول آیه‌های کوثر از آسیه و ‌هاجر و مریم برتر وقتی که خدا تو را به احمد بخشید فرمود به او: صَلِّ لِرَبّک وَانحَر  ☆✿✿☆ در باغ نبوت از نهال توحید هنگام سحر گلی شکوفا گردید چون غنچه گل، خدیجه خندید چو دید زهرا چو گُل محمدی می‌خندید ☆✿✿☆ جبریل به عرش نقش کوثر زده است طوبی گل تسبیح به پیکر زده است از خانه کوچک محمد امشب خورشید زمین و آسمان سر زده است  ☆✿✿☆ نور دگری به بیت احمد آمد محبوب رسول حیّ سرمد آمد تا عطر وجودش همه عالم گیرد زهرا گل گلزار محمد آمد ☆✿✿☆ بر عالمیان رحمت بی‌حد آمد زیبا گهر رسول امجد آمد تبریک به شیعیان اهل عالم چون فاطمه دختر محمد آمد ☆✿✿☆ عالم ز فروغ احمدی لبریز است از جلوه حیِ سرمدی لبریز است میلاد بتول است و فضای مکه از عطر گل محمدی لبریز است
این مژده جانبخش ز سرمد آمد میلاد  یگانه بنت احمد آمد ای شیعه تو را دهم بشارت امشب یکدانه گل باغ محمد آمد ☆✿✿☆ امشب همه جا جشن مبارکباد است دل‌ها همه از مقدم زهرا شاد است از بهر محمد و خدیجه صلوات روشن همه‌جا ز نور این اُولاد  است ☆✿✿☆ این جشن و سرور سرمدی ما را بس از فاطمه یک خوش آمدی ما را بس لبخند به لب مهدی زهرا باشد عطری ز گل محمدی ما را بس ☆✿✿☆ خدا کند اثری حق به آه ما بخشد بصیرتی به دل عُذر خواه ما بخشد به احترام محمد چه می‌شود که خدا شب ولادت زهرا گناه ما بخشد
ما میهمان روضه ایم و میزبان زهراست ما کارمان گریه ست صاحب کارمان زهرا ست آنجا که آیات از بحبل الله می گویند منظور رب العالمین از ریسمان زهراست فرمود مرد از دامن زن میرود معراج آنکه نبی را برد تا هفت آسمان زهراست هر چند نامش را موذنها نمی‌گویند اما شهادت می دهم اصل اذان زهراست عباس امان نامه ز نامحرم نمی‌گیرد چون خوب می داند که در واقع امان زهراست فرمود پیغمبر به او یا بضعه منی یعنی به جان احمد محمود جان زهراست ای کاش قدری شأن او را حفظ می کردند این زن که تنها مانده با نامحرمان زهراست شاعر :
استجابت زیر دستِ دستهای فاطمه است بهترین کرسی عرش الله جای فاطمه است «لافتی الا علی» حمد و ثنای فاطمه است چونکه حیدر هم خودش اهل کسای فاطمه است مرتضی فرمانده کل قوای فاطمه است نور حق زهراست، زهرا هم تمامش حیدر است پیشوای عرشیان است و امامش حیدر است او یکی شد با علی یعنی که نامش حیدر است روز محشر فاطمه ختم کلامش حیدر است یک علی دارد خدا آن هم برای فاطمه است دردمند عشق استعلاج می خواهد چه‌کار؟ جز محبت عاشق محتاج می خواهد چه‌کار؟ فاطمه که هست حیدر تاج می خواهد چه‌کار؟ با وجود او نبی معراج میخواهد چه‌کار؟ «قاب قوسینِ» خدا دولتسرای فاطمه است نُه بهار زندگی را با رسالت طی نمود نُه بهار دیگرش را با علی همراه بود چون خدا پیغمبرانه واجب است او را ستود باب رحمت را به روی خلق عالم می گشود خلقتی هم شد اگر محض رضای فاطمه است کوثر اهل یقین اعجاز یزدان فاطمه حمد و توحید و دخان و آل عمران فاطمه مرسلات و عادیات و ‌فجر و انسان فاطمه محتوای تک تک آیات قرآن فاطمه لام و میم و طا و ها اسرار «طا»ی فاطمه است بانوی لولاک شد بنیانگذار پنج تن روی دوشش میکشد او کوله بار پنج تن با حسینش میشود سرمایه دار پنج تن شد شکوه او‌تجلی وقار پنج تن هل أتی شد هل أتی چون هل أتای فاطمه است یاعلی و یاعلی ذکر لب صدیقه است «مادر بابا» فقط این منصب صدیقه است فضه سازی از علوم مکتب صدیقه است کل هستی ریزه خوار زینب صدیقه است زینبی که جلوه هایش رونمای فاطمه است بانوی احساس با دستاس دستش پینه بست روی دامانش چه با وسواس شبنم می نشست تا قیام قائم و روز قیامت از الست أشهدُ أنَّ علیّاً حُجَهُ اللّٰهی که هست بی گمان مدیون آن صوت رسای فاطمه است بر رکاب حق نشسته این نگین خوش تراش کرده ام با نان او یک عمر امرار معاش ما برای نوکری هستیم در آماده باش جانِ جبرائیل و جِن ها جملگی یک جا فداش جان فدای هرکسی که جان فدای فاطمه است دخترانش مرجع تقلیدهای هاجرند تک تک اولاد زهرا جلوه‌ی پیغمبرند خانه های بچه هایش کعبه های دیگرند کعبه هایی که خداوندانه عشق مادرند قبلهء عالم علی موسی الرضای فاطمه است
سر سرودن اجلال تو قلم عاجز تو را برای تصور خیال هم عاجز خدا که بر تو فرستاده صد هزار درود چه عاشقانه برایت سه آیه شعر سرود! «حضور خلوت انس‌ست و دوستان جمع‌ند» به پاس جلوه‌ی تو اهل آسمان جمع‌ند به دور نقطه‌ی تو گشته‌اند دایره‌ها و می‌روند به قربان تو مخدّره‌ها تمام عرش معلّا شده‌ست مشتاقت نشست آسیه از شوق ، پای قنداقت برای ماه خدیجه ، ستاره آمده‌است زنان مکّه ببینید ساره آمده‌است میان بیت محقّر خدیجه تنها نیست رسید مریم و دیگر خدیجه تنها نیست و با رسیدن کلثومْ خواهر موسی رسیده‌اند ز جنت تمام قابله‌ها فراتر از تو برای خدیجه ثروت نیست که گرم مادری‌ست و پی تجارت نیست تویی بهشت چنین و چنان پیغمبر تو سیب گاز زده در دهان پیغمبر نفس نفس پی یک گنج می‌رود با تو پیمبری که دلش غنج می‌رود با تو پیمبری که تو را دلبر خودش خوانده‌ یتیم مکّه تو را مادر خودش خوانده «سروشِ عالمِ غیبم چه مژده‌ها داده‌ست» خوشا به تو که عروسیّ و او که دامادست جواب خواستگاران تو بلی نشود مراد قلب تو آخر به جز علی نشود تویی که رخت عروسی به رهگذر دادی «ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزادی» «غلام همت آنم که زیر چرخ کبود» انار خواستنش هم برای سائل بود تویی دچار علی و علی دچارترست و نام تو دم پیکار ، ذوالفقارترست و از دهان خداوند این کلام پرید جهان به یمن قدوم تو آمده‌ست پدید «تو را به کار جهان گرچه التفات نبود» شدی شهید ، وگرنه تو را ممات نبود شبیه داغ دلت داغ نیست ای مادر میان کوچه خدا هم گریست ای مادر
⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 💠 مدح مادر نغمه خوان بهشت من مادر عندلیبی در این چمن مادر گل بی خار بوستان منی شاد و خرم چو یاسمن مادر قمری سرو باغ والایی طوطی هندی از سخن مادر مَهد من پُر ز لای لایی تو عطرتو مُشگی از خُتن مادر تو جوان بودی و بُدم کودک پیر گشتی برای من مادر پر و بالت زجورحادثه ریخت از ستم ها و صد محن مادر شد گلستان خانه ام ویران تا تو رفتی از این چمن مادر نظم حلوائی کی ؛ رسا باشد وصف تو گفته ذُالمَنَن مادر 🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌺قال رسول الله : الجنته تحت اقدام امهاه 🌺 شود جانم فدای جان مادر تمام هستی ام قربان مادر بهشت در زیر ماد ران است بهشت من بود دامان مادر کسی که عهد بست و عهد نشکست فدای عهد و این پیمان مادر بود خدمت گزاری بی مواجب قلم قاصر شد از احسان مادر علی را یاد من داد قبل بابا فدای نغمه پنهان مادر بود او گوهر نشناخته ما فلک مات است از ایمان مادر اگر یک لحظه دیر آیا یی به خانه رسیده بر لب او جان مادر پرستاری بود تا صبح بیدار بگردم دور آن چشمان مادر بمیرد گر وجودت تب بگیرد بسوزد در تبت قربان مادر چه عشقی در وجودش آفریده خدای خالق رحمان مادر شده زهرای حق ام ابیها که تا ثابت شود ایمان مادر خوشا آنان که مادر دارند امشب ببوسند دست پر احسان مادر ولی شاهد جز بی مادران است ببوسد سنگ پر عنوان مادر 🌺روز مادر مبارک باد🌺
سلام و درود گرامیان پیشاپیش سالروز ولادت حضرت صدیقه ی طاهره ، زهرای مرضیه (س) همراه با روز تکریم از مقام مادر را خدمت دوستان تبریک و در این راستا ابیاتی گزیده از قصیده ی زیبایی از مرحوم استاد حداد کاشانی را تقدیم عالی جنابان می کنم . نوش نگاه تون ز بس دارم به سر سودای مادر کشم بـر دیده خاک پــای مــادر دلم همچون صدف در سینه دارد ولای گــــــوهــــــر والای مـــادر محبت در محبت بود و باشد دلـــم گــــرم محبت های مادر ز‌ شفقت بر سرم بُد سایه انداز همای چترِ گــردون سای مادر به رؤیا هم دل از من برنمی داشت که بـــــود ایـــن عادت رؤیای مــادر به بانگ لای لای خویش می گفت بخــــواب ای لــــؤلـــــؤ لالای مــــادر گهی گفت و گهی خفت و گهی ریخت سرشک از چشـــم خـــون پالای مادر تــــو هم آن بِه که ای فرزند ، امروز کـــنی اندیشـــــه ی فـــــردای مـــــادر نباشد جـــــز عبــــادت ، گـــر ببینی رخ چـــون زهره ی زهرای مادر چو کرد از شیره ی جان بی نیازم غنــــی گشتم ، ز استغنـــای مــادر نوشته در خَمِ قوس صعودی ورای غــــایة القصــــوای مادر که ای کودک ، خدا را بندگی کن که جز این نیست استدعای مادر هزاران گنج حکمت ، ایـــــزد پاک نهــــاده در دل دانــــای مـــادر شنیدم ذکر تسبیح ملک را سحر در مسجد الاقصای مادر براق عقل راندم ، گوش دادم به سبحان الـــــذی اسرای مادر چو موسی یافتم ، نور حقیقت ز طـــــور سینــه ی سینــــای مادر کف موسی که بودی نور در نور همه بــــود از یــــدِ بیضای مادر بقای خضر،از آن شدکه نوشید زلال جــــام جــــان افـــزای مادر علی می گفت تا خوانم علی را فـــــدای شیــــوه ی شیـــوای مادر فضیلت درفضیلت هرچه می گفت حقیــقت در حقیـــقت ، رای مادر من از قــــول رسول الله گویم که جنات است زیر پای مادر جنان(حداد)جایش باد،کآنجاست مقـــــــام عـــــالی اعـــلای مــــادر استاد فقید حداد کاشانی ( ره)
بازهم پیک صبا مُشک فشان آمده است برمشام همه عطری ز جنان آمده است هاتفِ غیب خبر می‌دهد از رویش گُل صحبت از بانوی گُل‌ها به میان آمده است با گُل یاس، زمین را به فلک پُل زده‌اند روی سینه به ادب، خیل مَلک گُل زده‌اند این چه شوری است که در ذکر جمیل همه است کوثری ناب روان‌گشته از این زمزمه است ابر رحمت به سر خلق دمادم جاری است همه آفاق پُر از فاطمه یا فاطمه است به فلک وادی این طور چه دیدن دارد نغمه‌ی اهل سماوات، شنیدن دارد تا که قدسی نفسان جلوه‌ی طوری دیدند در دل ختم رُسل شوق و سروری دیدند همه لبخند زنان عطرفشانی کردند روی دامان خدیجه، گُل نوری دیدند مات بودند که نوزاد چها می‌گوید که شنیدند همه، حمد خدا می‌گوید چه مبارک سحری داشت شب میلادش جبرئیل آمده ازبهر مبارک‌بادش همه جا پُرشده از زمزمه‌ی «اعطینا» دیدنی بود رسول للَه و روی شادش کوثری گشت روان، عطر حیاتی برخاست و به شادیِ دلِ او صلواتی برخاست کوثر و قدر بخوان، جلوه‌ی توحید رسید قبله‌ی جانِ همه، کعبه‌ی امید رسید باز هم زمزمه کن آیه‌ی تطهیر بخوان زُهره و فاطمه و طاهره، خورشید رسید ذرّه ذرّه همه محو گُل خورشید شوید زائر عارف این کعبه‌ی توحید شوید به فروغش، به جمالش، به جلالش به فضائل، به خصائل، به کمالش صلوات به خداوند که سادات جهان مادری‌اند به خود فاطمه تنها نه، به آلش صلوات هردل غرق غمی، نور امیدش زهراست هرکه مشتاق جنان است، کلیدش زهراست آمد او تا که بشر فانی فی‌الله شود بشر از جهل رها گردد و آگاه شود می رود زود ولی چند بهاری کافی است تاکه او بر همه روشنگر این راه شود تاکه از خواری دنیا به همه حرفی گفت عطر بیداری او خواب جهان را آشفت هر زبانی که به «یا فاطمه» تطهیر شود گوید او آمده تا نور سرازیر شود هدف آمدنش چیست؟ همین می دانم تا ولایت به خود فاطمه تفسیر شود صحبت اهل ولایت به جز این زمزمه نیست «زیر این چرخ، علی دوست‌تر از فاطمه نیست» عمر پُر برکت او از چه حکایت دارد؟ از چه از مردم این شهر، شکایت دارد؟ همه ی عمر کمش گفت، «وفایی» بر خلق که علی برهمه‌ی خلق، ولایت دارد بی علی هیچ ره سیر الی‌اللهی نیست جز از این راه، به فردوس برین راهی نیست
🌸🌸ا🌸🌸 بسمِ ربِّ فاطمه ، آغاز شد دنیای عشق بشنوید از آسمان ها و زمین آوای عشق میشود تعبیر امشب اینچنین رویای عشق میرسد مادر ، که تا آخر بماند پای عشق در کتاب عاشقی گلواژه نامِ مادر است عقلِ ما درمانده از درکِ مقامِ مادر است نام او روی لبم گل کرد، دل شد بی قرار می برم این نامِ غرقِ عشق را با افتخار پنج حرفِ "فاطمه" شعر است، شعری بی شعار از ره آمد شاعرانه این زمستان شد بهار چشمه ی کوثر به روی خاک جاری می شود با قدومِ فاطمه ، دنیا بهاری می شود دلبری آمد به دنیا عشقِ دلبرها شود دختری آمد که هستی بخشِ دخترها شود بهترین الگو برای جمعِ مادرها شود آمده تا علّتِ تغییرِ باورها شود کرد ثابت بر همه دختر جدا از نور نیست زندگی بخش است، جای او درونِ گور نیست نورباران گشته امشب آسمان ها و زمین راهیِ دنیا شده هستیِ ربّ العالمین روی دامانِ خدیجه، دختِ احمد را ببین شد عطا "امّ الائمّه" بهرِ "امّ المومنین" آن همه چلّه نشینی خوش نتیجه داده است نورِ زهرا را به دامانِ خدیجه داده است باید امشب دید شوقِ خواجه ی لولاک را بوسه باران می کنند افلاک روی خاک را خاک هم بوسد جمالِ طلعتِ افلاک را کرده حیران مادرِ خلقت همه ادراک را لیله القدرِ نبی تقدیرِ عالم را نوشت فاطمه از راه آمد خاک پایش شد بهشت فاطمه آمد که بر خلقِ جهان مادر شود تا شود امّ ابیها ، مامِ پیغمبر شود او شده کوثر که عشقِ ساقیِ کوثر شود آمده کفوِ امیرالمومنین حیدر شود عیدیِ میلاد زهرا هست با مولا علی بهرِ مادر بهترین هدیه است ذکرِ یا علی
چنان که قصد می‌سازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را "ولولا فاطمه" یعنی که بی‌زهرا نمی‌دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه‌دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می‌آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی‌باشد الفبا را حماسه می‌تراود آنقدر از خطبه‌هایش که به خطبه می‌کَند از جای، کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه‌ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق، عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرَد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه‌اش حتی فرستاده خدایش "سَوفَ یُعطیکَ فَتَرضی" را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او بهم زد حیله‌ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت‌پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره‌اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می‌کند امروز و فردا را ** مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمی‌دانم که سیلی با رُخش... اصلاً چه می‌گویم؟! که حتی گل اذیت می‌کند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله‌ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه می‌گفتند اطفالش: به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته‌ی ما را گره وا می‌کند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه‌ی امّ‌ابیها را
از آسمان قدوّسیان آواز کردند درهای رحمت را دوباره باز کردند درموسم میلاد یاس باغ عصمت درباغ جنت بلبلان آواز کردند درآسمانهاعرشیان با شور وشادی جشن سرور وشادمانی ساز کردند در وصف ومدح کوثر ختم رسولان امشب تمام قدسیان لب باز کردند اومحرم راز خدا بعد از نبی بود گر مکه را آئینه دار راز کردند امشب ملائک برنبی تبریک گفتند تا صبح گرد خانه اش پرواز کردند آن دم که سرزد آفتاب روی زهرا سادات زین مادر به عالم ناز کردند حیرت مکن ای دل اگر گویم به عالم پیغمبران با مهر او اعجاز کردند درهر گرفتاری وغم حتی امامان با ذکر نامش درد خود ابراز کردند امروز آمد ازجنان امّا «وفایی» خلق جهان رابعد از او آغاز کردند
🌸 بر مادران فاطمی مبارک باد. در زندگی من است محور، مادر آرام دل است و سایه‌ی سر، مادر گفتند که نام دیگر عاشق چیست آمد ز دلم ندا که: مادر مادر ✍
از چشم تو عطر ‌زندگی ‌می‌بارد عطر ملکوت و بندگی می‌بارد محراب تو معراج ملائک گشته از سجدهٔ تو پرندگی می‌بارد
دل سرگشته‌ام سامان ندارد تب پائیزی‌ام درمان ندارد در این فصل فراق روی جانان شب یلدای من پایان ندارد
محبوبۀ ذات پاک سرمد زهراست جان دو جهان و جان احمد زهراست ما را شده از «بضعةُ مِنّی» معلوم زهراست محمّد و محمّد زهراست
به‌مناسبت خورشید شد و کنارِ او تابیدم خیر از همهٔ دقیقه‌هایم دیدم معنایِ بهشت را بدونِ اغراق با بوسه به دستِ مادرم فهمیدم!
سرمنشاء خیر و برکاتی زهرا بـانـیِّ تــمــــام هَیَئاتی زهرا با دست تو کربلای ما امضا شد تو بـــرگ بــرات عتباتـی زهرا
اولاد علی گوهرشان فاطمه است در غصه و غم، ياورشان فاطمه است گويند که با تاب و تعب می‌آيند هر جا سخن از مادرشان فاطمه است
هر کوچه‌ی ما پیام زهرا دارد راهی به فراز بام زهرا دارد برطاق فلک نشیند از قدر و شرف هر منطقه‌ای که نام زهرا دارد
خالی شده از حضور ما خلوت صبح فیضی نگرفته‌ایم از صحبت صبح شب طول کشیده، ما به وجد آمده‌ایم از بس‌که غریبه‌ایم با «حضرت صبح»
بهاران رفت و دل تنهاست بی تو زمستان از زمین برخاست بی تو «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» همه شب‌های ما یلداست بی تو!
آدينه‌ی انتظار سر مى‌آيد موعود غدير، از سفر مى‌آيد پايان شب بلند يلدا، آن مرد با سيصد و سيزده قمر مى‌آيد
روزم ز غمت چون شب یلدا...آقا چشمم شده از هجر تو دریا...آقا توفیق اگر رفیق راهم باشد... تا صبح صدایت کنم آقا...آقا
ای شب‌زده را ماهِ دل آرا، برگرد خورشیدِ سحرگاهیِ دنیا، برگرد تنها نه شبِ اولِ دِی، نه مولا... ای هر شبِ بی تو شبِ یلدا، برگرد
دوری تو را بهانه کردن خوب است شِکوِه ز غم زمانه کردن خوب است از دیده به جای اشک، خون می‌گریم یلداست... انار دانه کردن خوب است
پاییز من امشب شده بارانی‌تر از اشک من آسمان، چراغانی‌تر در دیده‌ی من که از تو دورم، یلدا رنجی‌ست که یک دقیقه طولانی‌تر
ندارد لذتی دنیای بی‌تو هراسانیم از فردای بی‌تو تمام آرزویم امشب این است؛ که باشد آخرین یلدای بی‌تو
والفجر که نوبت ظفر خواهد شد از شام و عراق، جلوه‌گر خواهد شد با معجزهٔ خون شهیدان، آخر یلدای مقاومت، سحر خواهد شد
بیا که بی‌تو کار ما تمام است جهان چون آفتاب روی بام است تمام عمر ما در انتظارت شب یلدای دوری از امام است