.
#منظر_رندان
موضوع: #حضرت_مسلم
گونه: #مدح
قالب: #قصیده
وزن: #مفاعلنفعلاتنمفاعلنفعلن
شاعر: #جلال_الدین_همایی /#سنا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر جمال عمل خواهی و مقام جمیل
بیا به روضهی درگاه مسلم بن عقیل
سفیر مذهب حق، پیشتاز جانبازان
که در طریق رضای خدای گشت قتیل
هماره در حرم قدس او فرشته ز عرش
پیامآور تسبیح باشد و تهلیل
ز چاکران ره او یکی بُوَد میکال
ز خادمان در او یکی بُوَد جبریل
ز وصف مرتبتش دست لفظ کوتاه است
وگر به مدحش گویی هزار بحر طویل
به هر سلام که گویند زائران درش
رسد ز پاسخ حقْشان هزار اجر جزیل
به دعوتی که ز اهل عراق آمده بود
امام کردش زی کوفه از مدینه، گسیل
که تا تمام شود حجّت خدای به خلق
به گمرهان طریقش رسول کرد و دلیل
شهید گشت در این راه و فخر داشت که کرد
درود حقّ و رضای امام را تحصیل
ورا به عزّ شهادت، مقام و منزلتی است
که نفس عاقله از درک کنه اوست علیل
گمان مبر که رسی با عصای کور آنجا
که پای واهمه لنگ است و چشم عقل، کلیل
حقیقتی که شه کربلاست مجمل او
ز مسلم است و شهیدان دیگرش تفصیل
تبارک اللَّه از این بارگه! که بر در او
به حاجتند شهان چون گدای ابن سبیل
در این رواق مطهّر سزد که افروزند
ز مهر و ماه، چراغ؛ از ستارگان، قندیل
مسافران که بیابند فیض این درگاه
بَدَل به قصد اقامت کنند عزم رحیل
بسای جبهه بر این در که خسروان جهان
کنند فخر ز خاکش به سجده و تقبیل
بسای جبهه بر این در که از غبار رهش
به حجلهگاه جنان حور عین کند تکحیل
در این مقام کریم از خدایْ حاجت خواه
که حق مهمّ تو را میشود کفیل و وکیل
کسی که قصد خرابیّ این مشاهد کرد
همان ببیند کز کعبه دید صاحب فیل
ز مکر دشمن، اندیشهای نباید داشت
که کید خصمان دارد خدای در تضلیل
کسی که تفرقه انداخت در مسلمانان
جزای خویش ببیناد روز ویل و عویل
ز جاه مسلم، این بقعه فرّ و جاه گرفت
چنان که کعبه شرف یافت از مقام خلیل
فزود رونق این روضه از ضریح که ساخت
امام و سیّد ما محسن حکیم جلیل
زعیم شیعه که در دین و دانش و تقوی
به صدق در خور تعظیم باشد و تبجیل
بزرگ حجّت اسلام، آیه اللّهی
که در زمانه نباشد ورا نظیر و عدیل
به مدح او بسپردم از آن ره ایجاز
که در ستایش او خوش نداشتم تطویل
هماره ناصر او سرفراز باد و عزیز!
همیشه دشمن او خوار باد و پست و ذلیل!
به سال سیصد و هشتاد و نه ز بعد هزار
شد این ضریح نوآیین در اصفهان، تکمیل
حسین پرورش اصفهانیاش صانع
مباشر عملش سیّد سمیّ خلیل
«سنا» سرود مر این چامه را و از حق است
امید خیر کثیرش بدین متاع قلیل
#شب_اول_محرم
اشعار مندرج بر ضریح حضرت مسلم
.
.
#امام_زمان
#جمعه #انتظار
آقای جمعه های غریبی ظهور کن
دل را پر ازطراوت عطر حضور کن
یک گوشه از جمال تو یعنی تمام عشق
یک دم فقط بیا و از اینجا عبور کن
آقا تو را به حرمت مولایمان علی
آقا تو را به حرمت زهرا ظهور کن
آخر کجایی ای گل خوشبوی فاطمه
برگرد و شهر را پر امواج نور کن
شبهای جمعه یاد تو بیداد می کند
آدینه ای ز کوچه دنیا عبور میکند
آقا چقدر فاصله اندوه انتظار
فکری برای این سفر راه دور کن
آقا چقدر ضجه زنیم دعا کنیم
یا باز گرد یا دل ما را صبور کن
آقا اگر که آمدی و عاشقت نبود
یـک فاتحه نوازش اهل قبور کن
#محمد_ناصری
.#مشهد_امام_رضا
#تخریب_قبرستان_بقیع_روضه
سلام غربت بی خاتمه،سلام بقیع
سلام سوزدل فاطمه،سلام بقیع
سلام تربت پرماجرا،سلام بقیع
سلام ای حرم اولیا،سلام بقیع
سلام مدفن نورجلی،سلام بقیع
سلام محرم رازعلی،سلام بقیع
سلام ای حرم الله،ای دیارحبیب
سلام تربت پاک چهارامام غریب
سلام برتووبرغصه های پنهانت
سلام برتوو برقبرهای ویرانت
توخاک نیستی اصلاً،توعرش رحمانی
تو کعبه ای،نه،بهشتی،اگرچه ویرانی
خداکند حرمی دربقیع کنیم بنا
به وسعت حرم حضرت امام رضا
خداکند که ببیند دوچشم جاریِ من
کنارصحنِ بقیع،صحنِ قاسم بن حسن
بقیع،ازغم و از رنجِ بی حساب بگو
بقیع،چندسؤال مرا جواب بگو
بقیع درست شنیدم امام رابردند؟
به سمت بُت خودِ بیتُ الحرام رابردند
بقیع سوز درون رابگو به عالمیان
چه شد که خورد زمین مادرامام زمان
چرابه صورت ماه ازفدک نشانه زدند؟
چرابه مادرسادات تازیانه زدند؟
بقیع فاطمه رابی هوازدند،چرا؟
لگدبه پهلوی خیرالنسازدند،چرا؟
بقیع درست شنیدم شرارو وادی طور؟!
بقیع درستشنیدمکه سوختصورت حور؟!
بقیع،روضهٔ یاس پیمبراست،بس است
بقیع،روضهٔ ناموس حیدراست،بس است
بقیع درست شنیدم زغربت پسرش؟
بقیع درست شنیدم که پاره شدجگرش؟
بگو ازآنکه غریبیش بین یاران شد
واز تنی که کنار تو تیرباران شد
به سرزنان پِیِ تابوت او دوید حسین
چقدرچوبهی تیر ازتنش کشیدحسین
عمامه زدبه زمین ، عطر انتخاب نکرد
پس از برادرمظلوم خودخضاب نکرد
ولی به کرببلا سَرخضاب کرد حسین
چه شد که چند برابر خضاب کردحسین
همینکه روی تن پارهی علی افتاد
زخون صورت اکبرخضاب کرد حسین
گذاشت صورت خود رابه صورت عباس
زخون چشم برادر خضاب کردحسین
رسیدتیرسه پر برگلوی طفل رضیع
زخون حنجراصغرخضاب کردحسین
زدند تیرِ سه شعبه به قلب ثارالله
زخون قلب مطهّر خضاب کردحسین
به روی سینهی او تیر خورد عبدالله
زخون طفل برادر خضاب کردحسین
هزارونهصدوپنجاه زخم یعنی که...
زپای تاسر انور خضاب کرد حسین
زن یهودی و مردان شام و سنگ جفا...
بروی نیزه مکرر خضاب کردحسین
بقیع،روضهی شَیبُ الخَضیب میخوانم
بقیع،روضهی خَدُّالتَّریب میخوانم
توگریه کن زغم جسم پاره پاره ومن
برات روضهی جِسمُالسَّلیب میخوانم
تخریب قبرستان بقیع
روضه
یا اباعبدالله (ع)
دلشوره دارد این دلم شبهای جمعه
پرمیزندسوی حرم شبهای جمعه
گریم به یادساقی لب تشنه ی عشق
باروضه ی مشک وعلم شبهای جمعه
دلتنگی ام هرهفته میگردد مداوا
باتربت شاه کرم شبهای جمعه
تامینویسم خواهرش درقتله گاه است
دردست من گریدقلم شبهای جمعه
باناله های یابُنَیَ سوی مقتل
زهرارود باقدخم شبهای جمعه
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_جمعه
منی که غرق گناهم، شکسته بال و پرم
چگونه نام بلند تو را به لب ببرم؟!
اگر که دوست نداری "خدا خدای" مرا
اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟!
خودم نیامدهام نیمهشب به درگاهت
تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم
بیا مرا جلوی دیگران خراب مکن
بگیر دست مرا که به سنگ خورده سرم
مرا ببخش و دوباره بگیر در آغوش
قسم به حرمت خون مدافعان حرم
بنا نبود فقط خوبها حرم بروند
شبی بیا و مرا هم به کربلا ببرم
تمام هستی من هست مادر و پدرم
فدای حضرت ارباب مادر و پدرم
اگر حسین نشد عاقبت کفن بشود
چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟!
**
هنوز نیمهی شبهای جمعه میآید
نوای مادر او: تشنه ذبح شد پسرم
#محمدجواد_شیرازی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
نويد وصل پدر را به كاروان میداد
به ماه، ماهِ سر نيزه را نشان میداد
رقيه توليت آستانِ رأسِ شريف
به ماه، اذن زيارت در آسمان میداد
هزار حوريه از چادرش زمين ميريخت
اگر كه چادر خود را کمی تكان میداد
رقيه دختر آقای مهربانی كه
سرش به حامل سر نيزه سايبان میداد
گرسنه بود، ولی از كرامتش اين بس
به دست دشمن خود رزق آب و نان میداد
پدر عقيق یمن را به ساربان بخشيد
و او النگوی خود را به ساربان میداد
شبانه از لب بابا كمی شكايت كرد
چرا كه بوسه به لبهای خيزران میداد
توان پاشدنش را گرفت سيلیِ زجر
وگرنه پيش پدر، ايستاده جان میداد
درست لحظهی وصل رقيه و بابا
برادرش به روی نيزهها اذان میداد
حجتالاسلام #محسن_حنیفی
#امام_حسین_ع_شهادت؛ #شب_جمعه
هر شب جمعه صدای مادر آید از حرم
من تمام عمر دنبال صدای مادرم
میزند ناله بُنَیَّ کو لباس کهنهات؟
کو سرت، کو حنجرت، کو یاورت، کو دخترم؟
بشکند دست کسی که دستْ بر مویت زده
گیسویت خاکی شد و من خاک میریزم سرم
مثل من پیشانیات با تیزی سنگی شکست
درد میگیرد کنار تو دوباره پیکرم
پیش چشمانم تو را با حوصله سر میبرند
پیکر تو زیر و رو شد پیش چشمان ترم
#قاسم_نعمتی
©
#امام_حسین_ع_مناجات
یک عمر در عزاي تو باران نوشتهايم
اسم "هواللطيف" فراوان نوشتهايم
اسم هو اللطیف خدا را یکی یکی
دور و بر حسینیههامان نوشتهایم
با دستخط گریه، عزای حسین را
یک عمر بر کتیبهی ایمان نوشتهایم
مؤمن دلش عزای حسین است و والسلام
این را برای هر چه مسلمان نوشتهایم
ما جملهی «حسین و نعم الامیر» را
روی کفن به دیدهی گریان نوشتهایم
هر قطره میچکیم که پیدایتان کنیم
بر روی پلکمان غم کنعان نوشتهایم
اين گريه، اين عبادتِ شيرينِ خويش را
نذر كبوترانِ خراسان نوشتهايم
سرهای ما اگر چه به نيزه نشد ولی
در پای نیزه، گریه فراوان نوشتهایم
#رحمان_نوازنی
.
#امام_حسین
نُورِ وُجُود از طُلوعِ روی حُسین است
ظُلمتِ اِمکَان سَوادِ مُوی حُسین است
شاهدِ گیتی به خویش جِلوه ندارد
جلوهء عالَم فُروغِ روی حُسین است
مشیِ قَدَم را وُصولِ ذاتِ قِدَم نیست
جُنبِشِ سالک به جُستجُوی حُسین است
ذاتِ خدا لایُری است روزِ قیامَت
ذکرِ لَقا بر رُخِ نِکُوی حُسین است
جان نَدهم جُز به آرزوی جَمالَش
جانِ مَرا دِل به آرزوی حُسین است
عاشقِ او را چه اِعتناست به جَنّت
جَنّتِ عُشّاق خاکِ کُوی حُسین است
عالَم و آدَم که مَستِ جامِ وُجودَند
مَستی این هر دو از سَبوی حُسین است
ذاتِ خدا را مَجو وَلی به صِفاتَش
نیک نَظر کُن که خُلق و خُوی حُسین است
حَضرتِ حقّ را به عشقِ خَلق چه نِسبت
مَسألَهء عشق گُفتگوی حُسین است
عاشقِ او را چه غم زِ مَرگِ طَبیعت
زندگیِ عارفان به بُوی حُسین است
در غمِ او آب روی ما به حَقیقَت
مُوجبِ غُفران به آبروی حُسین است
عَقلِ فواد از خود این فُروغ ندارد
جلوهء این قَطره هم زِ جُوی حُسین است
#زنده_یاد_فؤاد_کرمانی✍
#جلالت_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
.
.
در نعت #امام_رضا علیه السلام
----------
یار من دلدار من مولا رضاست
یاور و غمخوار من مولا رضاست
می فروشم گل به شوقش بر مَلک
رونق بازار من مولا رضاست
آهوی چشمان من محتاج اوست
آسمانی یار من مولا رضاست
جان من جانان من مولای من
سَید و سالار من مولا رضاست
گلبُن من گلشن من یاس من
باغ من گلزار من مولا رضاست
عشق می ورزَم به مولای رئوف
نور حق در کار من مولا رضاست
هست ایوان طلایش والقمر
شمس من انوار من مولا رضاست
بر ضریح اطهرش دَوار دل
نقطه ی پرگار من مولا رضاست
تشنه ی درگاه آن مولا منم
چشمه ی سرشار من مولا رضاست
زائرش گردیده ام ، چون در ممات
جلوه ی دیدار من مولا رضاست
نیست دست من تهی با عشق او
گوهر شَهوار من مولا رضاست
مهر او در سینه ام گنجینه ای ست
ثروت بسیار من مولا رضاست
بی کران دریای مواج امید
در دل خونبار من مولا رضاست
«یاسر» از آئینه ها آموخته
نور در گفتار من مولا رضاست
**
حاج محمود تاری «یاسر»
.
#امام_رضا_علیه_السلام
تا ابد باب الرضا در حکم باب الحاجت است
این حرم دارالشفایش هم بدون نوبت است
زیر دین هر کسی رفتم سرم منت گذاشت
در عوض شاه خراسان سفر اش بی منت است
با وجود پنجره فولاد مشهد هر کسی
حاجتش را جای دیگر می برد در غفلت است
هر که را دیدیم از این سفره روزی می برد
هر که را دیدیم از فضل رضا در حیرت است
کاش پشت پنجره فولاد پابندم کنند
روزهای بی حرم در اصل یوم الحسرت است
از امامم قول می خواهم بیاید وقت مرگ
کار وقتی با رضا باشد خیالم راحت است
روضه ها سمت بقیع و چار قبرش می رود
روزهایی که شبستان های مشهد خلوت است
#احسان_نرگسی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت؛ سالروز #جنگ_خندق؛ #امیرالمومنین_ع_غربت
دستِ اسلام را چرا بستيد!؟
فاتح بدر و خندق است اين مرد
يادتان رفته درب خيبر را
با همين دستها شكست اين مرد
يادتان رفته در حنين و احد
ذوالفقار گرهگشايی داشت
يادتان رفته تا همين ديروز
در مدينه برو بيايی داشت
شرمتان باد! ناجوانمردان
نكشيدش چنين غريبانه
اسدالغالب است، میجنگد
پنجه در پنجه، مرد و مردانه
يادتان رفته از لبِ تيغش
جايِ خون، رأفت و كرم میريخت
يادتان رفته بیزره، تنها
لشگری را علی به هم میريخت
يادتان رفته ذوالفقارش را
ماجراهای فنِ دستش را
مَرحبُ و عَمروَد دو نيم شدند
يادتان رفته ضربِ شصتش را
يادتان رفته آن رشادتها
مرد ميدان غزوهها میشد
تا شماها فرار میكرديد
سپر جان مصطفی میشد
نبريدش چنين، يدالله است
كفر از او سيلی عيان خورده
ای عربهای بیحياء؛ اصلاّ
اسم حيدر به گوشتان خورده؟
نور توحيد را نمیبينيد!؟
كور دلهای باطنآلوده
وا كنيد اين طنابها را زود
او برای خودش كسی بوده
تيرهبختان ز فيض محروميد
در صف دشمن ولی هستيد
رفته از يادتان كه مديونِ
دست پُر پينهی علی هستيد
چاههای مدينه میدانند
كه كمر قصدِ كشتنش بستيد
آبروی تمام عالم را
ريسمان دور گردنش بستيد
حرمتش را نگه نمیداريد!؟
روي دوشش عبا بيندازيد
او غرورش شكسته نامردان
از سرش تيغ را بيندازيد
پا برهنه به مسجدش نبريد
او خودش خاكیِ خدايی هست
نيمی از كينه را نگه داريد
چون كه گودال كربلايی هست
كربلا باز فرصت خوبی است
عقدههاتان به كار میآيند
سرِ بر نيزه رفتن پسرش
همه با هم كنار میآيند
#وحید_قاسمی