eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
360 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خادم اهل بیت 🌺: |⇦•مدینه شاهدِ شب هایِ .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ @majmaozakerine مدینه شاهدِ شب هایِ خاموشیست این شبها علی چون شمع میسوزد کنارِ پیکر زهرا زِاشکِ خویش بِنوشت این سخن بر تربت پاکش بیا برگرد با من! سویِ خانه ای گلِ زیبا منم شمعُ تویی گل؛ کودکانت همچو پروانه به بزم ماتمت سوزند با یاد تو بی پروا چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان *سرشُ از رویِ مزار بلند کرد یه حالت خواب یه مرتبه بلند شد .. گفت بریم ابن عباس بریم، عرضه داشت آقا کجا! شما گفتی کاش شبها طولانی بشه بشینیم راحت گریه کنیم برا خانم .. گفت بریم حسین داره گریه میکنه .... آقا از کجا فهمیدی گفت فاطمه م گفت .. برو حسین داره گریه میکنه ...* چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان که میخواهند ازمن کودکانِ خسته مادرا *فضه که اومد خونه ی مولا، خانه سلطانِ زمینُ آسمان اومدتو در و دیوار رو نگا کرد دلش سوخت بلدِ کار بود میگه یه ظرفِ گلی رو برداشت علمشُ داشت یه دستی روش کشید یه ذکری گفت اومد خدمت امیرالمومنین ، آقا هیچی تو خونه نیست اگه اجازه بدی من اینو تغییرش دادم، بفروشیم مولا فرمود فضه اگه اینو میخوندی این کارو میکردی ایارش بالاتر نمیرفت گفت چرا اقا! شما هم بلدی ؟! گفت فاطمه م بلدِ حسنینمم بلدن ... آنان ک خاک را به نظر کیمیا کنن.. امر خداست ما اینطوری زندگی کنیم .. دو خط روضه و التماسِ دعا ‌.. دیدن بینِ بچه های فاطمه از همه بیشتر امام مجتبی بی تابه .. یه گوشه از خونه زانویِ غم بغل گرفته .. هر کاری میکنن آروم نمیشه ..آقا ، شما بزرگه بچه های فاطمه ای شما هم باید باباتُ آرام کنی همه داداشتُ و هم خواهراتُ .. اینا هم داغ دیدن آخه چرا اینطوری گریه میکنی فرموده باشد آخه اینا که تو کوچه نبودن ...* بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر او پیش تر رسیدُ رَهم بیشتر گرفت قدم نمیرسید که خود را سپر کنم .. همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم @majmaozakerine ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•شبی که آینه‌ام را به دستِ.. روضه و توسل ویژۀ شهادتِ حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج میثم مطیعی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ @majmaozakerine شبی که آینه‌ام را به دستِ خاک سپردم هزار بار شکستم، هزار مرتبه مردم *غریبانه ز خانۀ مولا رود بیرون جنازۀ زهرا .. فقط چندنفر کنارش بودن .. وقتی میخواست بدن رو دفن کنه مَحرمی نداشت که کمک کارش باشه .. مردی نبود که علی بگه بدن رو بگیر و آماده کن .. ای کاش چند نفر بودن کنار بچه هاش .. تسلا میدادن .. گریه نکن زینبم .. بچه هاش کمک می کردن خاک رو قبر بریزن کار دفن تمام بشه .. اگه مردم مدینه بیدار بشن به بدن مادر ما رحم نمی کنند ..* دو دست از سر حسرت به هم زدم که چگونه به دستِ خود گلِ خود را چنین به خاک سپردم؟ شد اشکِ غربت و گل کرد رویِ خاکِ مزارش هر آنچه داغ که دیدم، هر آنچه غصّه که خوردم *چقدر تو رو غصه دادن علی جانم .. امیرالمومنین ، زهرا رو که از دست داد طبق روایت منهدم شد .. دیگه کسی نبود علی رو یاری کنه .. کسی رو نداشت .. هم زمخشری نقل کرده هم منابع شیعه نقل کرده .. پیغمبر،علی رو دید ، صدا زد: «سلام علیک یا ابَالرَّیحانَتَین ..» سلام ای پدر دو گل خوشبوی من از این دنیا.. علی جان «فَاَن قلیلِِ یَنهَدُّ رُکناک ..» چیزی نمیگذره دو رکن تو منهدم میشه....تو دیگه مثل مرده متحرک میشی بین این مردم.. راوی میگه: «فَامّا قُبِضَ رسول الله..» وقتی پیغمبر از دینا رفت علی فرمود: «هذا اَحدَ رُکنَی ..» این اولین رکن علی بود....سه روز قبل رحلت این رو فرموده بود به علی....راوی میگه «فَلَمّا تُوُفّیَت فاطمَه..» فاطمه که از دنیا رفت.. «قال علی علیه السلام هذا رکنُ الثّانی ..» این رکنِ دوم علی بود .. شب ها بچه هاشُ می خوابوند می آمد کنار قبر زهرا گریه می کرد ..* شب آمدم که بگریم تمام درد دلم را سحر به غربتِ خانه، جز اشک و آه نبردم *میرالمومنین با هزار زحمت بچه هاشو می خوابوند .. تنها .. بی صدا.. شبانه می آمد کنار تربت زهرا.. همچین که برمیگشت با چه صحنه ای مواجه میشد؟ آیا بچه هاش خواب بودن؟ من که باور نمیکنم .. همیشه این منظره رو تصور کردم.. بچه هاش بلند شدن .. یکی گوشۀ خونه سر به دیوار میذاره .. یکی زانوها رو بغل گرفته سر به زانو گذاشته .. حسنش رو نمیدونم .. زهرا ! این کودکت چه دیده که هی زار می زند؟ هی دستِ مشت کرده به دیوار می زند.. من ایستاده بودم .. نگاه می کردم .. مادرمُ میزدن .. کاری ازم بر نمی آمد .. ای مادر ..* بدون فاطمه سخت است زندگی، که پس از او برای آمدنِ روزِ مرگ، لحظه شمردم شاعر: سیدمحمدجواد شرافت
4_5778314168130078923.mp3
6.84M
|⇦•شبی که آینه‌ام را به دستِ.. روضه و توسل ویژۀ شهادتِ حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج میثم مطیعی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهار پاره-بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها چند شب می شود که آرامی چند شب می شود که بی تابم چند شب می‌شود که خوابیدی چند شب می‌شود که بی خوابم خانه ای سوت وُ کور مانده وُ من وَ حسن می‌گَـزَد لبِ خود را می‌کند مخفی از دو چشمِ ما زینبـم بُقـچه وُ تبِ خود را او نَه تنها به اِرث بُرد از تو چادرِ خـاکی وُ پُر از لاله از تو آموخته که نیمه یِ شب دور از چشمـها کند ناله چادر وُ بُقچه را بَغَل زده وُ ... گوشه ای از اتاق کِز کردهَ ست مثلِ چشم حسن دو چشمش خون مثلِ قلبم دِلش پُر از درد است دختر چـٰار ساله اَم امروز خانه را خوب آب وُ جارو کرد کار از دست وُ بازویَش که کشید یادِ دردِ عجـیبِ بازو می کرد بستـرِ لاله گونِ مادرِ ما جمع کرد وُ دوباره آه کشید یادِ پهلو وُ سینه اُفتاد وُ..... تکّه ای گوشواره آه کشیده یاد آن روزِ سخت که حَسنَش رفت تا کـوچه هَـمـرهِ مادر رفت وُ برگشت وُ شد عصایِ او وای از خـاکِ چادر وُ معجر بُقـچه را باز کرده وُ دیده دو کـفن در کنارِ پـیراهن هِی به خود طعنه می‌زند که چطور دست وُ پا می‌زند ببینم من حسن از خواب می‌پَرَد اِنگار باز کابوسِ کـوچه را دیده باز دیده که ضربه یِ سیلی سَـندی پاره پاره دزدیده او که آرام شد حسین پرید تشنه وُ بی قـرار وُ سَرگردان السَّلامُ علیَ الحـسین بگو می‌خورد خیزران لب وُ دندان آخـرِ روضه ها دلِ تنگـم می‌تَپَد با نوایِ کرب وُ بلا باز هم ندبه خوان وُ بی تابم همنَـفَس با امام با شهدا زیرِ چَترِ حمایتِ شاهم مَنصَبَـم نوکری شاهِ کرم آرزویم وصالِ دلدار است بِخَرم باز هم حرم بِبَـرَم
مادر سلام! می شنوی؟ زینب آمده! با یک بغل شکایت و ذهنی پر از سوال اول بگو که پیش خدا کی ببینمت؟ بعد از سه روز؟ چند دهه؟ یا که چند سال؟ آنجا که خوب می‏گذرد، با خدایتان جمعید دور حوض و کسی هم غریبه نیست اینجا هم اشک ما و دل تنگ خانه و جمع شبانه‏ی پدر و چاه دیدنی است ! در این سکوت غم زده حتی نمی شود با خاطرات دور و برت درد دل کنی اما شما هم از در و همسایه راحتی هم می شود که با پدرت درد دل کنی از ماجرای کوچه نگویی برای او! تنها بگو که حال همه خوبِ خوب بود یادش بخیر،حال همه خوب بود، حیف! دنیا چه زود می گذرد، حیف شد، چه زود... می‏بینمت هنوز میان حیاطمان مشغول کار پخت و پز و آرد کردنی مادر اگر که روسری‏ام را درآورم مثل قدیم موی مرا شانه می زنی بابا برام گفته پس از فوت مادرت می‌گفته‌ای همیشه «پدر! مادرم کجاست؟» حالا شده است نوبت من تا بپرسم از دیوار و میخ و کوچه و در «مادرم کجاست؟» آخر چرا بدون صدا باید اشک ریخت؟ مادر! گلویمان به خدا درد می کند گرچه به حد درد شما نیست... راستی پهلوت خوب تر شده یا درد می کند؟! مادر! چرا شبانه تو را دفن کرده ایم؟ اصلا چرا کسی به سراغت نیامده؟ مردم که گفته اند میاییم، دیر شد! پس هیچ کس چرا سر ِ ساعت نیامده؟! مادر! سوال‌ها که همه بی جواب ماند این بود رسم درددل؟ این بود مرهمت؟ پس می روم دوباره سر پله ی نخست مادر بگو که پیش خدا کی ببینمت؟   ا.سادات هاشمی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
|⇦•صبح و شب راهی بازار.. و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شام شهادت حضرت ام البنین علیه السلام ۹۸_ سید رضا نریمانی •✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ صبح و شب راهی بازار شدن می ارزد یوسفِ فاطمه را یار شدن می ارزد با کلافی که شده بافته از خونِ جگر پیشِ تو جام خریدار شدن می ارزد ای طبیبی که علاجِ غم هجران هستی از غم هجرِ تو بیمار شدن می ارزد کاروان راه بی انداز که ما شاد شویم به خدا قافله سالار شدن می ارزد *یابن الحسین .. عزیزِ فاطمه .. همه دارن میگن باید آماده بشیم .. همه دارن میگن اومدنت نزدیک شده .. کی میای آقاجان .. ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم ..* تا که یک لحظه ی کوتاه ببینیم تو را متوسل به علمدار شدن می ارزد *شنیدم هرجایی نام عموت عباس برده بشه میای آقا .. امشبم هم شبِ عباسِ ، هم شبِ مادرِ عباسِ .. از همون اولم که ام البنین اومد تو خانۀ امیرالمومنین یه دو سه بار که مولا فاطمه صداش زد، اومد جلو سر پایین انداخت گفت ببخشید آقا میخوام یه چیزی بگم اجازه هست؟!.. میشه دیگه منو فاطمه صدا نکنید! .. چرا؟! آخه همچین که میگید فاطمه این بچه ها یهو نگاه به در و دیوار میکنن .. مخصوصاً میبنم حسن میره یه گوشه زانوهاشُ بغل میکنه ..* تا که یک لحظۀ کوتاه ببینیم تو را متوسل به علمدار شدن می ارزد *سقای دشتِ کربلا ، اباالفضل .. دستش شده از تن جدا ، اباالفضل .. اُم البنین در کربلا نبودی ، واویلا .. بر فرق عباست زدن عمودی ، واویلا ..* هر کسی که شده مجذوب جمالت گفته محو خالِ لب دلدار شدن می ارزد دست و پا میزنم آقا که مرا هم بخری پس این نوکرِ دربار شدن می ارزد غافلم غرق گناهم چقدر بدبختم یارِ این عبد گنهکار شدن ، می ارزد *غریبم، تو دنیایی که هستم آقا غریبم رفیقم تو تنهام نذاشتی قد یک دقیقه ام حسین جان .. بمونه، دو خط شعر نوشتم رقیه ات بخونه نوشتم، من هر وقت بهت فکر کنم تو بهشتم حسین جان .. این همه سینه زن داری، رفیق نه حدودی با توییم ولی دقیق نه ..* پسرِ فاطمه این دفعه ، شبیه قبلاً وا نکن دیده که ستار شدن ، می ارزد دل من را به همان پنجره فولاد ببند گاهی اوقات گرفتار شدن ، می ارزد هرکه دارد هوس کربُبَلا بسم الله راهی کعبۀ دلدار شدن ، می ارزد ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
خادم اهل بیت 🌺: 💢اجرانشده 🏴تقدیم به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها بعدازشهادت بی بی @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ ⚘بند اول رفتی و مانده ام تنها بعد تو همسرم زهرا چی بگم که پر از دردم مانده ام بی تو با غمها از این دنیا بریدم من از هجر تو خمیدم من بی تو خیلی برام سخته یه روز خوش ندیدم من تو خونه چشم زینب و حسین گریونه تو خونه بعد زهرا حسن نیمه جونه تو خونه غریب و تنها علی می مونه @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ ⚘بند دوم فضای خونه دلگیره مرتضی داره میمیره کسی بعد تو زهرا جان سراغ از ما نمی گیره از یک سو طعنه ی دشمن آتش می زد به جان من از یک سو هم غم زهرا بر این آتش زده دامن یادمه می زدن تو رو با بغض و کینه یادمه زخمای پهلو و دست و سینه یادمه ماجرای کوچه ی مدینه @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ ⚘بند سوم هرشب با چشمای خونبار میرم بقیع واسه دیدار پیش قبر تو می شینم می سوزم از غمت ای یار درد و دل می کنم هرشب با تو ای مادر زینب اسم تو فاطمه جانم زمزمه میشه رو این لب واویلا رفتی و بی تو علی شد تنها واویلا خم شده پشت علی از غمها واویلا سر می زارم رو مزارت زهرا @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ شاعرین: (خادم الحسین)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀روضه بعدازشهادت حضرت زهرا سلام الله علیها🥀 السلام علیک یا فاطمه الزهرا السلام علیک یا صاحب الزمان ای شوق وصالنده اورکلرتلسن گل ای حسرتینه امتی گوز یاشی توکن گل چوخدا ندی اورکلر تلسور بغص گلوده چیخ کعبدن ای امتینه ناز ایلین گل مولا جانم چوخدا ندی علینون قاپوسی باغلی قالوبدی ای ریشه بیداد وستمکاری کسن گل چوخدا ندی آنان فاطمه نین قبری تانمیر یاالله ای فاطمه نین غملی مزارین تانیان گل آقا جانم گوزوموز یولدا منتظروک یوسف زهرا ارباب من اویانان قاپینین انتقامی آلاسان اوقاپی که مولا علی بویوردی بعد از شهادت زهرا اوغول حسن اوغول حسین دایان یانان قاپیا یاسه گلن اولار بالا بالالار دایاندی قاپیدا امام زمان گلن اولمادی مولا بویوردی بالا قاپینی باغلا قاپینی باغلادیلار بی دویونجا آغلادیلار نه گلن وار نه گئدن واردی علی تنهادی دورت شیرین دل بالا اطرافین آلوب غوغادی بالالار آغلور علی یاسنه یاسین اوخودی اچیغیدی قاپی یاسه گلن اما یوخودی یوز دوتوب زینبه گوزیاشلی اوسلطان ولا زینبیم سن دئدی بی کس ننوی اوخشا بالا اوخشا بوشهریده بی یارو حبیبوک بیلوسن . کیمیمیزوارقاپویا باخماغریبوک بیلوسن. سن شیرین دل لریله اوخشا دی بی کس ننه وای آغلیوم منده دیوم یاره لی زهرا لای لای
آخه غربت چقدر کسی از داغ تو نرنجید آخه غربت چقدر کسی مشکی برات نپوشید آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر نه یه مجلس ختمی گرفتن برات نه یه پارچه سیاه زدن همسایه هات دردشون به کی بگن بچه هات دردشون به کی بگن بچه هات کار زمونس خرمای ختم تو روی طاقچه ی خونه است گلدون یاست وسط باغچه ی خونه است گلدون یاست وسط باغچه ی خونه است آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر کسی رو غیر چاه نداری آخه غربت چقدر جایی واسه یه آه نداری آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر نه یه سنگ مزاری گذاشتم برات نه یه پارچه ی سبزی کشیدم به جات دردشون به کی بگن بچه هات دردشون به کی بگن بچه هات رفتی و موندم زینب و با گریه روی زانو نشوندم آخ که با چه حالی برات فاتحه خوندم رفتی و موندم رفتی و موندم زینب و با گریه روی زانو نشوندم آخ که با چه حالی برات فاتحه خوندم رفتی و موندم آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر همسایه ها به مجلس ختمت نیامدن من بودم و همین دو سه تا بچه های تو زهرا زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتت یک ختم باشکوه بگیرم برای تو آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر آخه غربت چقدر رفتی و موندم زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتت یک ختم باشکوه بگیرم برای
لاله ها پژمرد و بلبل را دگر آوا نبود هیچ کس در باغ مثل باغبان تنها نبود یک مدینه دشمن و یک خانه ی بی فاطمه بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود روی سیلی خورده ی زهرا شهادت می دهد از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود نیست جایز خانه ی کفار را آتش زدن ای مسلمانان مسلمان بود زهرا یا نبود؟ ای جنایت کار ای بیدادگر رویت سیاه اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی بی حیا سیلی زدن اجر ذوی القربی نبود ریخت دشمن بر سر زهرا ولایت را ببین بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود من نمی گویم چه شد گویند در چشم علی سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود ای مدینه آتش غیرت چرا آبت نکرد؟ جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت در سقیفه اتفاق افتاد عاشورا نبود استاد حاج غلامرضا سازگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️🎤اشعار مدح و وفات حضرت ام البنین (س) 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم روضه شرم تو برپاست کجایی عباس مثل هر روز منم فاتحه خوانت مادر دلم از داغ تو غوغاست کجایی عباس سائلت آمده تا خرجیِ سالش گیرد نا امید از همه دنیاست کجایی عباس کاش امروز سرم بر روی زانوی تو بود مادرت بی کس و تنهاست کجایی عباس من شنیدم که شده فرق تو هم مثل علی چشمم از داغ تو دریاست کجایی عباس من شنیدم روی تل زینب کبری گفته شمر بالا سر آقاست کجایی عباس واشده روی همه در سرِ این ها فکر غارت خیمه ی زن هاست کجایی عباس 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
خادم اهل بیت 🌺: ▪️🎤متن اشعار و روضه ی وفات حضرت ام البنین(س) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ کی مدینه ز یاد خواهد برد صحن چشمان گریه پوشت را صبح تا شب کنار خاک بقیع ناله و شیون و خروشت را چشم‌های تو پر شفق می‌شد در کنار چهار صورت قبر مصحف دل ورق ورق می‌شد در کنار چهار صورت قبر خوب فهمیده حال و روزت را آنکه امُ البکا تو را خوانده مادر اشک، مادر ناله پاره‌های دلت کجا مانده آه وقت غروب مادر جان تو و زینب چه عالمی دارید یکی از دیگری پریشان تر حال محزون و درهمی دارید می نشیند عجب غریبانه ام کلثوم در کنار رباب می شود روضه خوان مجلستان روی زرد و نگاه تار رباب یکی از میهمان نوازی شان یکی از تیر و دشنه می‌گوید یکی از هُرم آفتاب و عطش یکی از کام تشنه می‌گوید پیش چشمان خون گرفته‌ عشق از نگاهی کبود می‌گوید یعنی از ماجرای بی کسی و خیمه‌ی بی عمود می‌گوید حرف سقا که پیش می آمد گریه های سکینه دیدن داشت ماجرای شهادت عباس با لب تشنه اش شنیدن داشت: او به سمت شریعه می‌رفت و روح از پیکر حرم می‌رفت همه‌ی دلخوشی خون خدا صاحب بیرق و علم می‌رفت همه در آستانه‌ی خیمه چشمها خیره سمت علقمه بود ناگهان عطر و بوی یاس آمد به گمانم شمیم فاطمه بود بانگ أدرک أخا در آن لحظه مثل تیری به قلب بابا خورد رفت سمت فرات اما حیف بیقرار و خمیده بر می‌گشت کوه غم روی شانه‌هایش بود با دو دست بریده بر می‌گشت ▪️ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره، مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک الله عباسم، خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ اما خانم جان وسط راه یه دست عباس تو رو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک رو گرفت، باریک الله عباسم؛ خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رو رها نکرد، باریک الله عباسم؛ خانم دست دیگرش رو بریدن، رنگ ام البنین پرید، گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک رو به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد، گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم. میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب رو گرفت، عباسم هلال کن نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم ▪️وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر اربعاً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباس رو بریدن، به شیر خوارمون رحم نکردن؛ یه مرتبه میدیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد، نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای، اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسمو بغل کردی، حسین... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خادم اهل بیت 🌺: ▪️🎤روضه و توسل جانسوز_وفات حضرت ام البنین( ع) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ گر غِیر آل الله لیلایی نمانده در عشق جُز عباس شیدایی نمانده در جای‌جایِ قلبِ فرزندانِ زهرا با بودنِ فرزندِ من جایی نمانده *امشب فقط یه نفر میتونه روضۀ عباس بخونه ... اونم مادرِش ام البنینِ ... هر کی اومدِ امشب هم روضۀ عباس بشنوه . هم روضۀ حسین بشنوه ... امشب فقط یه نفر روضه میخونه ... هیچ صدایی محزون تر از صدای مادرانه نیست ... اگر مادر زبون بگیره زمین و زمان میلرزه ... دلِ سنگ آب میشه .... اگه مادر زبون بگیرِ ... دشمنا با گریۀ ام البنین گریه می کردن ... سنگ دل ترینِ آدما تو مدینه وقتی رد می شدن میدیدن دارِ به سینه ش میزنه هی می گه بُنیَّ .... امشب تو هم ناله داری بزن .... فاطمیه دارِ تموم میشه ها .....* امِ بنینم من نه، امِّ بی‌بَنینم یعنی برایم دیگر اَبنائی نمانده دور و برم پُر بود از اولادِ حیدر *یه روز خونم شلوغ بود ... حسین بود حسن بود عباس بود الان دمِ آخری هیشکی نیست این لحظه های آخر سرَمُ به دامن بگیرِ ... آخ بمیرم برات ....* _____________ دور و برم پُر بود از اولادِ حیدر این آخرِ عمری منم ... مایی نمانده ... بر چهارقبرِ خالی از بس ریختم اشک از من به غیر از گریه سیمایی نمانده شد گونه هایم چون کویر از آفتابُ *آخه میگن زیر آفتاب مینِشست برا حسین گریه می کرد ... چرا زیرِ آفتاب؟؟؟ شنیدم بدنِ حسینِ زیر آفتابِ گرمِ کربلا ....* شد گونه هایم چون کویر از آفتابُ جز خون دل در چشم دریایی نمانده آن قدر خواندم واحسینا واحسینا در زخم های حنجرم نایی نمانده عباس،نایِ پایِ راهِ باورم بود ... رَفته عَصای پیری ام،پایی نمانده رَفته عَصای پیری ام،وامصیبت ... آمد شبِ دلگیریِ من،وامصیبت ... رفتهِ عصایِ پیریِ من ، وامصیبت ... ___________ بعد از رباب و قِصۀ اصغر برایم غمگین تر از لالای نجوایی نمانده بر آب غیر از شرمُ غیر از شرم بر آب بر مشک غیر از اشک سودایی نمانده سقا بدون مَشک یعنی جِسمِ بی روح مشکی اگر شُد پاره سقایی نمانده گفتند جِسمش آب رفت از شرمُ شمشیر زان سروِ رعنا قد و بالایی نمانده .... *ای وای ... هرکی هرچی میرسید برا ام البنین تعریف می کرد،شاید ضرباتِ شمشیر ... شاید تیرِ تو چشم زدن ... شاید دستِ بریده ... انقد ام البنین رو اذیت نمی کرد که میگفتن به بچه ها قول داد آب بیاره ... همچین که میشنید عباس نتونست آبُ برسونه ..... (الهی برا خجالتت بمیرم ..) شنیدم آب شدی کنارِ علقمه ... شنیدم یه نگا کردی به حسین گفتی آقا خجالت زدۀ خودتُ بچه هاتم .... با الله ... عباس من عوضِ تو مادر ... رفتم از همۀ بچه ها حلالیت گِرفتم .... هر وقت نگاش به سکینه می افتاد ... نگاش به رباب می افتاد ... حسین ...... _____________ مشکُ علم یک طرف .... دستِ قلم یک طرف ... العطشِ کودکان بین حرم یک طرف ... نالۀ ادرک اخا ... میرسد از علقمه زادۀ ام البنین شد پسر فاطمه امیدِ خیمه شد نا امید جیب الماء للاسکینِ ... بعدِ تو دیگر خسین،بی کَسُ تنها شده پایِ حرامی ببین به خیمه ها وا شدهِ کرببلا والسلام ... کارِحسین شد تمام میرود امشب اسیر زینب او ...... حسین .... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خادم اهل بیت 🌺: ▪️🎤روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ وفاتِ خانم ام البنین(ع) 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷 "السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ اَمیرالمؤمنین..." این آخرِ عمری دلم باور ندارد هفت آسمان من یکی اَختر ندارد *اصلاً وجود این مادر به خاطر این چهارتا پسرِ،وقتی چهارتا پسرش رو از دست داد دیگه بهانه ای برای زندگی نداشت،یه یک ساله و نیمی بهانه داشت، اونم زینب بود،می رفت برای زینب آب وضو می آورد، کمک زینب بود، وقتی زینب هم رفت،گفت:خدا! من دیگه برا چی زنده بمونم؟* دیروز من را باغ هجده لاله‌ای بود امروز باغم هیچ برگ و بر ندارد *دلم خوش بود پسر بزرگ می کنم عصای پیریم باشه،"دیدی مادرا اینجور حرف می زنن؟ مادری که داغ جوون ببینه دیدی چه جوری زبون می گیره؟" دلم خوش بود ثمره ی زندگیم جلوم راه بره،قد و بالاش رو ببینم...* ای کاش دستی که بهارم را خزان کرد یک لحظه سر از خاک ذلّت برندارد من که نمردم چشم‌هایم تا قیامت گریان آن لب تشنه که مادر ندارد * دیگه کسی نگه حسین مادر نداره....* گهوارۀ غارت زده، آغوشِ خالی یعنی ربابی که علی اصغر ندارد آخر که گفته خنده می‌باشد جوابِ اندوه شاهی که دگر لشگر ندارد ای نامسلمانان سرِ بر نیزه رفته بردن کنار محمل خواهر ندارد *آی حسین.....* گفتند از صد سرو در خاک آرمیده از سرو من کس قبر کوچکتر ندارد گفتند عمودی ابروانش را دریده این روضه را اصلاً دلم باور ندارد *مادرای شهید به من اجازه بدند روضه بخونم،آخه امشب شب مادر چهارتا شهیده،یه مادر شهید ببینی احترام می کنی،میگن مادر دو تا شهیدِ بیشتر احترام میکنی،مادر چهار تا شهید "الله اکبر"... مادرای شهیدِ ما به اُم البنین اقتدا کردن شدن مادر شهید...مواضعی که مادرای شهدا به اُم البنین اقتدا کردن،درود خدا بر شما... موضع اول:موضعی ایست که مادر میخواد ثمره ی وجودش رو فدا کنه،مادرا می فهمن،بچه ای که با شیره ی جونت،با همه ی وجودت بزرگ کنی،آدم یه خار تو دست بچه اش بره خودش رو میزنه،اما روز اول به همه ی عالم نشون داد این بچه واسه چی به دنیا اومده،دیدن هی قنداقه رو دور سر حسین می چرخونه،هی میگه همه زندگیم فدای حسین،همه بچه هام فدای حسین... موضع دوم:اشتیاقِ به شهادت،تشویقِ به شهادت،آی مادرای شهید! یادتونِ بچه هاتون می اومدن خداحافظی چی می گفتید؟ با اشتیاقی ثمره ی وجودت رو می فرستادی؟ اُم البنینِ،وقتی داشت کاروان از مدینه می رفت،دست عباسش رو گرفت،دست بچه هاش رو گرفت،گفت:دارید از مدینه میرید،با حسین دارید میرید،یه قول مردونه به من بدید،مبادا بی حسین برگردید،مبادا شما زنده باشید یه مو از سر این آقا کم بشه،مبادا شما زنده باشید ازگل نازک تر به این آقا بگن،باید خودتون رو براش فدا کنید... اما موضع سوم روضه ی من تمومِ:چه صبری،چه طاقتی داشت این مادر،یه بار سراغ بچه هاش رو نگرفت،کجایید مادرای شهید؟ همچین که خبر شهادت بچه ات رو آوردن، اومدی جنازش رو دیدی،اما خم به ابرو نیاوردی،اولین جمله ای که گفتی،گفتی:فدای لبِ تشنه ات حسین، اولین جمله ای که گفتی،گفتی: "صل الله علیک یا مظلوم" همه چیزِ من فدای راه حسین،اما من میخوام یه جمله بگم،میخوام بگم: مادرای شهید! شما جنازه ی بچه هاتون رو دیدید،اما اُم البنین جنازه ی بچه اش رو ندیده،هنوز مادرایی هستن هنوز یه تیکه استخون از بچه شون ندیدن،هنوز منتظرن،هنوز مادرایی هستند خبر از جگر گوششون نیاوردن... اما برا اُم البنین خبر آوردن، اُم البنین! خوب شد کربلا نبودی،ندیدی به سر بچه ات چی آوردن،میخوام بگم اُم البنین! تو که مدینه بودی،تعجبی نداره بدن عباس رو ندیدی،این همه راه از مدینه تا کربلاست،اُم البنین! زینب هم بدن عباس رو ندید،زینبی که از قتلگاه تا علقمه راهی نبوده،چرا؟ آخه کسی نمیتونه این بدن رو ببینه،آخه این بدن،بدن معمولی نبوده،بابا زینب بدنِ "اِرباً اِربا" دیده،زینب بدن تیکه تیکه شده دیده،زینب بدن بچه هاش رو دیده،چی داری میگی؟ زینب بدنِ توی گودال رو دیده،اما بدن عباس فرق داره،میخوام بگم:یا اُم البنین! فقط تو کربلا یه نفر بدن عباست رو دید،یه نفر بدن بچه ات رو دید، تا نگاش به بدن افتاد،دیدن یه دست به کمرش گرفت،حسین..... یه نفر میتونه ببینه اونم کوهِ صبرِ،اونم حسینِ،کسی که داغ زیاد دیده،اما همین که نگاش افتاد به بدن اباالفضل، دستش رو گذاشت رو سرش،یه دست گذاشت به کمرش، همه بگید:حسین.... فرج امام زمان:حسین.... شفای مریضا:حسین.... 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
) بانوا ی حاج ⬛️⬛️⬛️ این آخر عمری دلم باور ندارد هفت آسمان من یکی أختر ندارد دیروز من را باغ هجده لاله ای بود اما امروز باغم هیچ برگ بر ندارد دلم خوش بود پسر بزرگ میکنم عصای پیریم باشه دلم خوش بود ثمره ی زندگیم جلوم راه بره قد بالاشو ببینم این آخر عمری دلم باور ندارد هفت آسمان من یکی اختر ندارد دیروز من را باغ هجده لاله ای بود امروز باغم هیچ برگ بر ندارد ای کاش دستی که بهارم را خزان کرد یک لحظه سر از خاک ذلت بر ندارد من که نمردم چشم هایم تا قیامت گریانه آن لب تشنه که مادر ندارد دیگه کسی نگه حسین مادر نداره گهواره ی غارت زده آغوش خالی یعنی ربابی که علی اصغر ندارد گهواره ی خالی آغوش خیالی یعنی ربایی که علی اصغر ندارد آخر که گفته خنده میباشد جوابت اندوه شاهی که لشکر ندارد ای نا مسلمانان سر بر نیزه رفته بردن کنار محفل خواهر ندارد گفتند دستت سرو در خاک آرمیده از سرو من کس قبر کوچکتر ندارد گفتند أمودی ابرو وانش را دریده این روضه را اصلا دلم باور نداره @majmaozakerine__ ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5877681427683737739.mp3
2.98M
روضه بعد شهادت حضرت زهرا حاج محمد بذری