eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روضه دفتری
روضه حضرت زهرا (س) بعد شهادت دلا بیا به سرای علی سری بزنیم به خانه ای که درش سوخته دری بزنیم خبر رسیده که این روزها علی تنهاست بیا به خانه ی بی فاطمه سری بزنیم نشد برای مریض علی گلی ببریم بیا گلاب اشک به افتاده بستری بزنیم کسی به گرد یتیمان او نمیگردد بیا به شیوه ی پروانه ها پری بزنیم کنون که جان علی خفته است در دل خاک بیا زخونابه برخاک گوهری بزنیم ( اصبغ ابن نباته میگه نیمه شب بود همسرم منو از خواب بیدار کرد گفت ببین خانه علی چه خبره - چرا این بچه ها امشب اینقدر گریه میکنن - گفتم زن شب از نیمه گذشته این بچه ها مادر از دست دادن - یه ساعتی میگذره آرام میشن - گفت نه - تو مادر نیستی نمیدونی بی مادری چقدر سخته - برو برام یه خبری بیار - میگه اومدم تا در زدم گریه ی بچه ها قطع شد - امیر المومنین دم درآمد - تا چشمش به من افتاد فرمود اصبغ مارو ببخش تا فاطمه بود خودش - حالاهم بچه هاش نمیزارن شما استراحت کنید - گفتم نقل این حرفها نیست چرا این بچه ها امشب اینقدر گریشون طولانی شده - به آستانه ی در نشست - فرمود یه شب من گریه میکنم حسنین دورم میگردن - یه شب زینبین گریه میکنن منو حسنین دلداریشون میدیم - یه شب حسن گریه میکنه منو زینبین و حسین غمخواریش میکنیم - اما هروقت حسین بهانه مادر میگیره همه ما بیقرار میشیم) ----- همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم این جامۀ من است که باید به بر کنم مادر بیا دوباره مرا دراُحد ببر تا حمزه را زغربت بابا خبر کنم   @roze_daftari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Haj Meysam MotieeShab2Fatemieh1-1401[03].mp3
زمان: حجم: 4.49M
بی تو چه کند مولا؟ یافاطمه الزهرا! افــــتاده علی از پا، یافاطـمه الزهرا! وقت ست که از رحمت،دستی زعلی گیری افــــتاده ز پا مــولا، یافاطمه الزهرا! بعد از تو علی از پای افتاد و ز غم خو کرد با خــــانه نشینی‏ها، یافاطمه الزهرا! رفتی و علی بی تو بیت الحزنی دارد پر ناله و پر غـــوغا، یافاطمه الزهرا! چومحرم رازی نیست، باچاه سخن گوید تنهاســـت علی تــنها یافاطمه الزهرا! شب ها به مزار تو،می‏گرید ومی‏سوزد چون شمع ز سر تا پا، یافاطمه الزهرا! برخاک مزار تو،خون ریخت به جای اشک از دیده‏ی خـــون پالا، یافاطمه الزهرا! بر خرمن جان او، چون شعله شرر می‏زد می‏ریخت چو آب اَسما،یافاطمه الزهرا! دامان علی از اشک پر کوکب و اختر شد در آن شـب محنـــت‏زا، یافاطمه الزهرا! هم وصف تو ناممکن، هم قدر تو نامعلوم هم قـــــبر تو ناپیــدا، یافاطمه الزهرا! @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.سنگین مادر سادات بنفس آرمین غلامی (مجنون) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اسما میگه من اب میریختم. فَلما جنَ اللیل غَسّلها بِماء الجنّه.. ملائکه هم دارند بدن رو برمیگردونن... یه وقت دیدم.. فَبَکاءُ ابوالحَسَن..بُکاءًطویلا... ... زیر پیراهن..علی چی دیده...قطعا چیزی ندیده بود...اما.وقتی داره دست میکشه و میده.. مرد جنگه..زخم های کاری دیده...فقط همین نقل شده تو تاریخ... تا دستم رسید به ورم کرده زهرا.... وقتی رسید.قصه به اینجا..شعر من ایام خانه داری شروع شد حال این روزای بی بی دو عالم اینه.. باکیة العین کمک کن ما هم..اذن گریه داشته باشیم... علما اسم فاعله..یعنی نه یه بار نه یه روز.. ..مازالت بعد ابیها باکیة العین محترقة القلب و....... یُغشا... عَلیها ساعَتاً بَعدَ ساعت... یعنی دم به دم از حال میرفت... یه لحظه به اومد... دید بالا سرشه.. نمیدونم تو چشمان امیر المومنین چه دید.. فرمود .... ابک لی یا ابالحسن وابک للیتاما جان برا منو بچه یتیمام گریه کن... اما ولا تَنسَقطی لَلعِدا...بِطف العراق... امیر المومنینم گریه کرد.. زبان حال رو بگم...گفت... خانم شده پاییز بهار منو تو.. غم و ست که کنار من و تو.... برو ولی کن .. ته ..قرار من و تو... حسین.... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️.
ازچه بین در و دیوار زمین گیر شدی بالگدبود به اصرار زمین گیرشدی حبس گشته نَفَس و خون ز سره سینه دمید از فرورفتن مسمار زمین گیرشدی حادثه بودکه رخ داده در آن کوچه تنگ از نهان کردن رخسار زمین گیرشدی نتوانی که زنی شانه به موی زینب از قنوتت به شب تار زمین گیرشدی همه گویند دگر رفتنی هستی بانو پی این وعده دیدار زمین گیرشدی می زنی خنده به تابوت پس از دیدن آن درپی وعده ی گفتار زمین گیرشدی غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
یک تن نبوده تارسد مادر به دادت زودی رسیده پشت درحیدر به دادت درگیرگشتی بین کوچه با مغیره زینب رسید با چشم های تر به دادت دربین کوچه دست مردی رفت بالا دیوارکوچه میرسد مادر به دادت خون می چکد از گوش تو درکوچه مادر اشگ حسن گویارسد دیگربه دادت یکباره مادر دیده ام در شعله ور شد مادر رسددرشعله هامعجر به دادت دیوارودرمیسوخت، معجر سوخت یکبار آمدپدر در پشت در دیگر به دادت در ازدحام لشگری نامرد بودی فضه میان در رسدمادر به دادت آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
دود وصدای آتش ازآن در رسیده است بابابیاکه ناله‌ ی مادر رسیده است صبر علی ببین ، که چه آمدبه خانه اش مامورصبر بود وستمگر رسیده است درکوچه هاارازل و اوباش آمدند دشمن برای کشتن مادر رسیده است در را شکست مردک ولشگر به خانه رفت ازخانه وای وای پیمبر رسیده است طوری زدند فاطمه شدنقش بر زمین ملعون نزن که ناله‌ ی حیدر رسیده است حیدربه کوچه رفت وهمه غرق درفرار آوای یاعلی مدد از در رسیده است دامن کشان بسوی علی رفته فاطمه از بس غلاف تیغ مکرر رسیده است آمدبه گوش، گریه‌ ی در آهه میخ در زینب به گریه گوشه آن در رسیده است دربین کوچه فاطمه سر بر ولی دهد این ارث مادرانه به نوکررسیده است غلامی (مجنون کرمانشاهی
مولاتى یازهرا علیها السلام🌹 مادرپهلوشکسته روی ديوار اوفتاد بین کوچه دستهای مادر از كار اوفتاد ضربه سنگين بودودرکوچه زمینگرش نمود غنچه اي افتاد،گل پژمرده شد،خار اوفتاد فاطمه گشته فدایی و فداي يار شد اوبه پای يارخود در اوج ايثار اوفتاد بین کوچه دست و پهلويش چرا مجروح بود ناگهان او روبروي جمع اشرار اوفتاد روزهاي آخرش بود وبه زحمت راه رفت راه رفتنها برايش بود دشوار،اوفتاد ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون )
پیش از غروب عمرتوبانو خزان شد مابین بستری وتنت نیمه جان شده از روز حادثه توچرا بی تکلمی نا محرمم مگر لب توبی زبان شده اذن دخول توملک الموت میکند بانوبگومگر اجلت ناگهان شده من گرد بسترت همه شب دور می زنم حرفی بزن بگوکه غم توعیان شده گویابه خواب امشب تو محسن آمده خنده به لب شدی ز لب مهربان شده تسبیح وهم ستاره و سجاده شاهداست بر ناله ی شبانه و درد نهان شده دستی که زانوی غم زهرا به برگرفت غمخوار آه وناله ی این کودکان شده زهراببین که قلب حسن تیر می کشید غمدیده از کبودی قد کمان شده زهراشکسته قلب علی درهوای تو درماتم وعزای تو اومیزبان شده بانو به زیرپای توچادر فتاده بود از بس که خم شدی کمرت ناتوان شده زینب کناربسترتوسفره کرده پهن خوشمزه تر برای تو این پخت نان شده گویاردیف دنده ی تان نامنظم است ای وای من شکسته سراستخوان شده این درد پهلویت پس از آن ضربه ی دَرَست احوال مرگ بررخ ماهت عیان شده از چشم پر ستاره ی تو خون چکیده است گریم برای قطره ی اشک روان شده مهمان شدم شبی که بپرسم حال تورا دیدم بهارعمرتوبانو خزان شده غلامی- (مجنون کرمانشاهی)_