eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.6هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
آن شب ميان هاله اي از ابر و دود رفت روشن ترين ستاره‌ي صبح وجود رفت آن شب صداي گريه‌ي باران بلند بود دريا به روي شانه‌ي زخمي رود رفت روشن تر از زلالي نور آمد و چه حيف با چند يادگاري سرخ و کبود رفت بال و پري براي پرستو نمانده بود آخر چگونه نيمه‌ي شب پر گشود رفت آتش زده به جان علي با وصيتش غمگين ترين چکامه‌ي خود را سرود رفت رحمي به قبر خاکي او هم نمي کنند اين شد که مخفيانه و بي يادبود رفت مولا خوشي نديده ز دنياي بعد او مي گفت بعد فاطمه ام هر چه بود رفت شبها کنار تربت او ياس کوچکش زانو بغل گرفته که مادر چه زود رفت یوسف رحیمی
دل تنگم هوای مادر کرد یاد آن خاطرات غم بارَش یاد دارم که مادرم را درد چقدر داده بود آزارش هرگز از یاد من نخواهد رفت آنچه را که به چشم خود دیدم مادرم بین شعله گیر افتاد چقدر من ز غصه ترسیدم در هجوم زبانه آتش یاس را زیر پا لگد کردند خواستم پیش مادرم بروم راه من را به شعله سد کردند چه بگویم که بعد پیغمبر قرعه غم به نام ما افتاد روزگارم به رنج و غم سر شد تا که راهم به کربلا افتاد عصر روز دهم در آن صحرا چون حسینم به قتله گاه افتاد شعله ای باز قد عَلَم کرد و به حرمهای بی پناه افتاد در شرر یاد مادرم کردم تازیانه چه آتشی دارد شعله ای که حیا نمی فهمد چه زبانهای سرکشی دارد برگرفته از وب سایت دوستداران حاج منصور
بعد یک چند غم هجر و بلا دختر من آمدی آخر سر دیدن ما دختر من با خدیجه چقدر لحظه شماری کردیم تا بیایی و ببینیم تو را دختر من دو سه ماه است که ز تو دورم اما انگار دو سه قرن است شدم از تو جدا دختر من هیجده ساله عزیزم که چنین پیر نبود از کی این گونه قدت گشته دوتا دختر من به پدر آنچه نگفتی به علی را تو بگو ای فدای تو و این حجب و حیا دختر من از غم یار بگو از در و دیوار بگو بگو از مردم بی مهر و وفا دختر من من خودم با خبرم بر تو و حیدر چه رسید بعد من سخت گذشته به شما دختر من زیر دین زحمات پدر این شهر نماند که مدینه به تو داد اجر مرا دختر من گفتم این خانه بهشت است و توئی ریحانش حقتان شعله نبوده به خدا دختر من هرکجا بوسه زدم سوخت و یا اینکه شکست دست،سینه، سر و پهلو، مژه ها دختر من شاخه یاس کجا داس کجا ضرب غلاف چادر عرش کجا و ردِ پا دختر من این همه مدت از آن روز گذشته و هنوز سیلی اش بر رخت انداخته جا دختر من جای تو روی زمین نیست عزیزم باید مادرت وا کند آغوش بیا دختر من بنشین پیش من و مادرت امروز و ببین سالها بعد رسد کرببلا دختر من آتشی که ز درِ خانۀ تو بر پا خاست می نشیند به لباس اسرا دختر من نوۀ کوچک تو موقع تاراج حرم می شود لحظه ای از عمه جدا دختر من مثل تو که به پدر زود رسیدی او هم می رود زود به جمع شهدا دختر من موقع غسل تنش عمه صدا خواهد زد شده ای آینۀ مادر ما دختر من علی صالحی
مادر فداي زمزمه ي عاشقانه ات جان سوخت از براي غم بي کرانه ات در حسرت نواي خوشت مانده ام هنوز خاموش گشته اي ز چه رو از ترانه ات اي بلبلي که زخم ز پاييز خورده اي آتش گرفته است چرا آشيانه ات؟! رفتي و غم به خانه ي ما پرسه مي زند مادر بيا شبي نظري کن به خانه ات رفتي و داغ تو به دلم ماندگار ماند رفت از دلم قرار و دلم بي قرار ماند رفتي و غرق آتشم و سوختن هنوز چون شمع آتش است سراپاي من هنوز پروانه هاي سوخته دل را نظاره کن آيينه ي غمند حسين و حسن هنوز اي آشناي غربت و مظلومي علي رفتي و اوست بي تو غريب وطن هنوز رفتي و خاطرات تو در خانه باقي است ياد تو هست پرتو اين انجمن هنوز بس ناشنيده است که ناگفته مانده است بس آتش نهفته که بنهفته مانده است سيد مهدي حسيني
کانال متن روضه مجمع الذاکرین شعرمذهبی رضیع الحسین (766).mp3
زمان: حجم: 1.64M
از غمت خون‌جگرم؛شاهدمه چشم ترم سر خاکت می‌ریزم خاک عزاتو به سرم بهتره عُمره علی بعد تو طولانی نشه روبرو شوهرتو با قنفذ و ثانی نشه عالمو سوگوار کنم  قلبمو بی‌قرار کنم  نیام‌سرِ مزارِ تو  خودت‌بگوچیکارکنم؟ فاطمه یا فاطمه حال بچّه‌یتیمات آتیش به قلبم می‌زنه بدتر از گریه‌هاشون سُکوت تلخِ حسنه دو شـبه حُسین تو لب به غـذا نمی‌زنه زینبت با روضه‌خوندن دل مارو می‌شکنه فاطمه‌ی‌جوان‌من  جوان‌قدکمان‌ِمن غم‌ِتو پُشت‌مو شکست شکسته استخوان‌من فاطمه یا فاطمه قسمت‌این بود دلمو به داغ تو دُچار کنم این‌قَـدَر غریبونه ختـم تو برگُـزار کنم نمیشه زندگی‌مو اینجوری از هم بِـپاشن تازه‌قصدِ نبش قبرِ تورو هم داشته باشن به‌رفتنت‌مُجاب‌شدم  ببین‌خونه‌خراب‌شدم تشنه‌ی‌یک‌جواب‌توست‌ سلامِ‌بی‌جواب‌شُدم فاطمه یا فاطمه @majmaozakerine
کانال متن روضه مجمع الذاکرین شعرمذهبی رضیع الحسین (1156).mp3
زمان: حجم: 1.02M
بعد از تو می‌مانم تنهای تنها زهرا خبر داری افتادم از پا یا زهرا   یازهرا   مظلومه زهرا زخم دل حیدر دارو ندارد این بیت الاحزان که جارو ندارد یا زهرا یا زهرا   مظلومه زهرا رفتار تو گوید از رفتن تو ای من به قربان نان پختن تو یا زهرا   یا زهرا   مظلومه زهرا از غسل و تعویض پیراهن تو فهمیده ام کاری است زخم تن تو @majmaozakerine
4_5951766323594801852.mp3
زمان: حجم: 15.51M
‍ ‍ . خوابیدی آروم راحت شدی از غم حیدر اما آخه نگفتی بی تو علی بی کسه توی دنیا بعد از تو حیدر درد دلاشو به کی بگه زهرا خوابیدی آروم انگار دیگه دردِ پهلو نداری راحت شدی از زخم زبون و تب و شب بیداری میزاری واسه حیدر تو این غربتو یادگاری راحت شدی از غم کوچه ها راحت شدی از غمای علی بعد از تو عَجِّل وفاتی میشه زهرای من ربنای علی بند دوم چشماتو وا کن چشم امیدم هنوز به نگاته چشماتو وا کن که قوت قلب من خنده هاته چشماتو وا کن حیدر دلش خیلی تنگه صداته آروم ندارم من موندم و غصه ی بی شمارم خانوم خونم مثل یتیمای تو بیقرارم بعد از تو زهرا من دیگه یه خواب راحت ندارم این التماس یل خیبره میباره اشکاش جلو بچه هاش اونی که کنده درِ خیبرو داره میلرزه ببین زانواش بند سوم کنده دلم رو خونابه هایی که رو بستره کنده دلم رو اون رَدِّ خونی که روی دره کنده دلم رو اون بچه که حالا بی مادره تو چشم زینب دارم میبینم سر خنجرو میبینم انگار داره حسین میگه زینب برو قاتل رو سینش میشینه و میبُره حنجرو این چادری که تو اون کوچه ها خاکی شد ارثیه ی زینبه کرببلای حسین غریب زهرا شروعش همین امشبه ✍ 🎤 @majmaozakerine
🏴 🏴 ﷽ 🏴 🏴 🍁➖🖤💔🖤➖🍁 مظلوم تر نبود از، بابای بی‌کَسِ من😭 دیشب که مادرم را به خاک می‌سپردن بانگ خدا بلند شد، عرش علی بهم ریخت فیض شهادت این!...نور و شبانه بُردن؟! تا مصحفِ کتابِ نورِ علی‌الطلوع رفت منظومه‌‌های شمسی در کنجِ خانه مُردن مادر ترانه‌ی آب، در پهنه‌ی غزل بود در خلوتِ خیالم گلواژه‌ها فِسردن هم صاحبِ مناقب، هم وارثِ مکارم بال و پر فرشته، با میخِ در فشردن؟! گم کرده راه خانه، نعم‌الامیرِ بی‌تاب خطِ ولایتی را به خاک می‌سپردن؟! (بی‌تاب) 🥀 😭 🍁 🏴 🖤💔🖤 🏴 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم چند روزی میشود، بی دلبرم میرسدبرگوش آه فاطمه یاد دارم بالگدهای عمر پشت درشد قتلگاه فاطمه میرسد هرشب نوای آه وغم... زیر سقف وسر پناه فاطمه حال حیدر میشودهرشب وخیم... درهوای روی ماه فاطمه رفتی و هرشب نسیمی خسته ام میچکم در عمق اه فاطمه شوهرت هر روز زانو در بغل خیره می ماند به راه فاطمه همسرم از تو برایم یادگار مانده یک چادر سیاه فاطمه می وزد در لانه ام عطر پر مرغ عشق بی گناه فاطمه خودنمایی میکنداین میخ در در میان قتلگاه فاطمه برسر قبرت گذارم صورتم یک تنه هستم سپاه فاطمه درکناره قبر تو با آه وغم مانده یک شب تاصباح فاطمه آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو امروز زنده ام به هوایِ دعای تو همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه! فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم از بسکه خالی ست در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم باشکوه بگیرم برای تو از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل شِکوه نمی کنند به من از صدای تو دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو وحید قاسمی
حالا میان خانه اش کوثر ندارد تنهاست مولایم علی، یاور ندارد بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد مولاست با طفلان بی حال و پریشان مولاست با یک قبر مخفی، چشم گریان دائم کنار بستر خالی نشسته چشمان بارانی خود را باز بسته هی روضه می خواند به یاد دست بسته با خاطرات کوچه پهلویش شکسته با چادر خاکی که بر روی سرش داشت زینب دوباره رنگ و بوی مادرش داشت حق علی را هیچ کس باور ندارد مولای عالم مانده و لشکر ندارد این خانه دیگر دست نان آور ندارد «دیگر حسین بن علی مادر ندارد» پروانه ای که پهلویش را در گرفته حالا از این خانه شبانه پر گرفته شب ها کنار قبر زهرای جوانش می سوخت از داغ جوان قد کمانش وقتی رمق می رفت او از زانوانش سر باز می کرد او تمام سوزِ جانش: زهرا چرا از حیدر خود رو گرفتی دیدم که دستت را روی پهلو گرفتی با من نگفتی غصه ی غصب فدک را با من نگفتی ضربه ی سخت کتک را شب ها حسن می خوابد اما با تب آخر در خواب می گوید: نزن سیلی به مادر بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن برخیز تا این خانه را از نو بسازم برگرد تا کاشانه را نو بسازم کج می کنم بانو سرِ مسمارها را خود در میارم سنگِ این دیوارها را دیگر توان دیدنِ ماتم ندارم لولای در را رو به کوچه می گذارم انگار وقت رفتنم نزدیک گشته دنیا دوباره تیره و تاریک گشته نه سال بودی بهر تو کاری نکردم زهرا حلالم کن که باید بازگردم زهرا گمانم غرق تب بیدار گشته حالا حسینم تشنه لب بیدار گشته وحید محمدی @majmaozakerine