eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.4هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ۲۳ محرم ویران نمودن حرم عسکریین (علیهما السلام) در روز چهارشنبه ۲۳ محرم ۱۴۲۷ در ساعت ۴۵ : ۶ یا ۷ صبح، به وقت محلی شهر بغداد عده‌ای از قسم خورده اهل بیت (علیهم السلام) (علیهما السلام) را خراب کردند، آنها با پوشیدن لباس پلیس عراق وارد مطهر شدند، اسلحه‌ی نگهبانان را گرفته همراه با خدّام مرقد شریف ، که حدود ۷ تا ۱۰ نفر گفته‌اند ، در یکی از غرفه های صحن مطهر (علیهما السلام) با دست و پای بسته زندانی نمودند و اطراف شریف و روضه‌ی منوره را با مواد منفجره ، که نزدیک به ۲۰۰ کیلو گرم میشد، نمودند، در پی این حادثه در و یک هفته اعلان شد و دروس حوزه‌های علمیه تعطیل شد و بازارها در اکثر شهرهای بزرگ بسته شد و دسته جات عزا از حسینیه‌ها و مساجد در حالی که به سر و صورت و سینه میزدند و بعضی با پای برهنه و در پیشاپیش بعضی دسته جات مراجع به خیابان ها آمدند و به ساحت مقدس (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) عرض نمودند، اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) با جمع آوری نقدینه و هدیه طلا و جواهرات و ثبت نام عده‌ی زیادی از مهندسین و معماران و کارگران، آمادگی خود را برای حرم عسکریین (علیهما السلام) اعلان نمودند، مخفی نماند که مطهر فعلی سامراء شخصی (علیه‌السلام) است که هنگام ورود به این شهر خریداری نمودند، این مکان شریف مدفن و (علیهم السلام) و محل ولادت آقا و مولایمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) و مدفن دختر امام جواد (علیه‌السلام) و همسر حضرت عسکری (علیه‌السلام) و والده‌ی امام زمان (علیه‌السلام) و مدفن پسر امام هادی (علیهم السلام) است، این شریف تا این زمان که به ناصبیان شد ۱۳ بار شده است، و اکنون که سال ۱۴۲۹ هجری است در حال بنای جدید مطهر می‌باشند. منابع: تاریخ سامرا ج ۲ ص ۲۸۹ و ۳۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5792043804185855305.mp3
649.4K
شهادت امام سجاد )ع( زمزمه من امام ساجدینم      ای مدینه دل غمینم ای مدینه آمد امشب       لحظه‌های آخرینم ای مدینه بوده‌ام من یار عشق       بود‌ه‌ام من قافله سـالار عشق ای مدینه با دو دست بـسته‌ام        رفته‌ام من بر سر بـازار عشق وای من ای وای من ای وای من ** ماندم از كجا بگویم      از غم و بلا بگویم ای مدینه بـا تو امشب   من ز كربلا بگویم دیده‌ام پـر خون دل آواره را          دیده‌ام تن های پاره پاره را من بروی دست بابایم حسین    دیده‌ام لبخند شیــر خواره را وای من ای وای من ای وای من ** جان من بر لب رسیده      دیده‌ام گلهای چیده مثل عمه بوسه دادم        من به رگهای بریده بی كفن جسم بابامو دیده‌ام          از تماشایش به خود لرزیده‌ام خم شدم من تن پاره پاره رو                 در میان بوریـا پیچیده‌ام وای من ای وای من ای وای من ** من ز غم افسرده بودم       مثل گل پژمرده بودم اگر عمه نبود اونجا            توی خیمه مرده بودم كاروان اشك و ناله دیده‌ام               چیدن یك باغ لاله دیده‌ام نیمه شب در گوشه ویرانه من     داغ زهرای سه ساله دیده‌ام وای من ای وای من ای وای من ** كنج ویران در برم بود       او سه ساله خواهرم بود من خودم دیدم كه رویش        مثل زهرا مادرم بود طفل خسته پیكرش آزرده بود       پیش چشمم تـازیانه خورده بود گر نمی شد عمه من سپرش          او براه شام و كوفه مرده بود وای من ای وای من ای وای من @majmaozakerine
4_5789845996406048448.mp3
1.11M
علیه السلام سبک: شعر: مسیر عمرم حکایت عشق میون قلبم حرارت عشق سلام نوکر با چشمای تر به کربلا و به حضرت عشق عمریه دارم ازت میخونم / تا که زندگیم حسینی شه سخته رو به راه بشم من امّا / فاطمه دعام کنه میشه در، هوای، شب روضه ها پر می‌گیرم من، برات، زیارت رو آخر می‌گیرم (یا حسین ۳ جان) ۳ هنوزم از غصه میرم از حال توو ذهنمه خاطرات گودال یه آب خوش از گلوم به پایین نرفته واللّهْ توو این چهل سال عمر من شد سپری با روضه / روضه های غربت بابام یه چِشَم گریونِ گوداله و / اون یکی خونْ واسهْ شهرِ شام آه، از اون روز، که تنها و بی یار و مظلوم از، قفا می بُریدن سرش رو جلو روم (وای حسین ۳ وای) ۳ یه عمر از این داغِ جاودانه زدم زیر گریه بی بهانه زخمی که مونده رو دل تا حالا زخمِ اسیریِ عمه جانه سخته گفتنش برام این روضه / ما کجا و کوچه و بازار با دو دست بسته بُردن ای وای / عمّه مون و وسط انظار حتی فکرش، برای من عین عذابه جون، سپرد خواهر بی کَسم توو خرابه (وای حسین ۳ وای) ۳ @majmaozakerine
نوحه شهادت امام سجاد ع شاعر رسول چهارمحالی(ساقی) سبک قدم قدم با یه علم ---------------------------- بابا حسین،بابا حسین ،شهید بی کفن حسین (2) ---------------------- ----- قدم قدم از کربلا تا کوفه و شام بلا یک قافله بچه و زن با دشمنان عهد شکن زنجیر و غُل به دست و پا سرها همه به نیزه ها از سر شیر خواره بگیر تا ساقی آ ن میر دلیر -------------------------- بابا حسین،بابا حسین ،شهید بی کفن حسین (2) ------------------------ من داغ خواهر دیده ام جسم برادر دیده ام من غمگسار زینبم با ناله های یا ربَّم رقیه را کتک می زد به زخم دل نمک می زد امان که دستم بسته بود عمّه ی ما چه خسته بود -------------،------- بابا حسین،بابا حسین ،شهید بی کفن حسین (2) ----------------------- یه عمریه گریه کنان بودم ز داغی روضه خوان به یاد طفل بی قرار روضه می خوندم از نگار با لب تشنه غرقه خون جسم تو را دید عمّه جون بوسه به رگ های تو زد دشمن به جاش سیلی میزد ------------------------ بابا حسین،بابا حسین ،شهید بی کفن حسین (2) ----------------------- یا رحمة للعالمین مائیم به سوگ ساجدین امشب بقیع بی زائر است اینجا عزایش دائر است هر شیعه شد سینه زنان زهرا رسید گریه کنان مهدی سر قبرت رسید اشک از دو چشمانش چکید --------------------- مولا امام ساجدین ،آقام زین العابدین(2) -------------------- موقع غسل بدنت دیدند جراحات تنت از گردن و بازو و دست دشمن به تو زنجیر بست چهل منزل از کوفه و شام هر خطبه با صدها پیام شد راوی کرب و بلا با اشک و آ ه و ناله ها -------------------- مولا امام ساجدین ،آقام زین العابدین(2) --------------------- @majmaozakerine
4_5773640427668243726.mp3
2.69M
وای حسین.. با این دل پر خونم چشم انتظار میمونم با هر نفس میخونم حسین غریب مادر داغ تو دیده این دل به خون تبیده محنت کشیده قامت خمیده بابا امشب بیا دنبال من ای سر بریده ای سر بریده ای سر بریده بابا دلم توی کرب و بلاس این لحظه ها با یاد تو ای بابا جاریه از کنج لبش خون دل سجاد تو ای بابا با این دل پر خونم.... هنوز با یاد اون سفر خون تو چشمام میباره اشکام میلرزه دستام ای وای از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام3 اون راهی که با هر قدم جونم میومد روی لبم ای بابا مثل تموم قافله مدیون عمه زینبم ای بابا تو آسمون غوغا بود خودش یه عاشورا بود ذکر همه لبها بود حسین غریب مادر هنوز توی گوش منه بعد از چهل سال3 اون ناله جانسوز تو از بین گودال 3 از قتله گه تا خیمه ها صدای زهرا میرسید ای بابا تو ازدحام قتلگاه از نیزه ها خون میچکید ای بابا داغ تو کرده پیرم دیگه دارم میمیرم بازم زبون میگیرم حسین غریب مادر ای کشته دور از وطن دور از وطن3 وای وای وای ای تشنه صد پاره تن ای بی کفن وای 3 چشمای زینب خونه اشک علی بارونه مادر براش میخونه حسین غریب مادر ای کشته دور از وطن دور از وطن3 وای وای وای ای تشنه صد پاره تن ای بی کفن وای 3 @majmaozakerine ____________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬛️🔥 🔥 🔥⬛️اَلسًلَامُ عَلَى ⬛️🔥قَلْبِ زِيْنَبِ الصًبُور تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب ازاین به بعدوبعدازاین آواره زینب بایدخودت یاری کنی ورنه محال است بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب خون گلویت را کسی تا آسمان برد پیراهن و عمامه ات را این و آن برد آیا نگفتم در بیاور خاتمت را راضی شدی انگشترت را ساربان برد گفتند که پیراهنت را می کشیدند تصویر غارت کردنت را می کشیدند نه اینکه نیزه برتنت میریخت دشمن بلکه به نیزه ها تنت را می کشیدند رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود رفتی ز دستم رفتنت چه رفتنی بود؟ تا آن زمانی که به یادم هست داداش وقتی که می رفتی تنت پیراهنی بود رفتی که اشک خواهرت را در بیاری بغض گلوی دخترت را در بیاری آیا نمی شد ای سلیمان زمانه قبل از سفر انگشترت را در بیاری؟ ⚫️🔥یاجبـل_الصبـر💔🍂 🔥 آه از دل زين
چهل سال از تمام عمر خود را فقط با گریه ها و ناله سر کرد امام ساجدین در روضه میگفت مرا آن حرمله خونین جگر کرد امان از شام و آن بازار و کوچه که جانم از بدن آنجا سفر کرد وَ جانم بر لب آمد لحضه ای که حرامی بر نوامیسم نظر کرد من و بزم شراب و عمه جانم که دشمن قلب زارم پر شرر کرد یزید لعنتی مشغول شطرنج جسارت بر سر زارِ پدر کرد سه ساله دختری یک پیرزن شد به گریه اهل عالم را خبر کرد رقیه دختری شیرین زبان بود ولی سیلی دشمن بد اثر کرد میان آن خرابه با تنی زار به پیش مادرش زهرا سفر کرد ز یاد من نرفته ظلم دشمن یقینا شام جانم را به در کرد امان از شام،امان از سنگ بامش امان از دشمن و نیش کلامش امان از شام و آن چشمان ناپاک همان مردان بی فهم و مرامش منم با اشک و ناله سر نمودم به سوی شاه عطشان پرگشودم میان کوچه ها در شام گفتم الهی من در این دنیا نبودم عبدِ کریم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
‌ 🏴 🏴 🔟 گفتگوی امام`سجاد با پیرمرد شامی 🔹 موقع عبور اسرا از کوچه های شام پیرمردى آمد و به زنان و خاندان امام حسین علیه السلام نزدیک شد و گفت: ستایش، خدایى را که شما را کشت و هلاکتان کرد و کشور را از [شرّ] مردان شما، آسوده نمود و شما را در اختیار امیر مؤمنان نهاد! 🔸امام زین العابدین علیه السلام به او فرمود: «اى پیرمرد! آیا خوانده‏ اى؟». 🔹گفت: آرى. 🔸فرمود: «آیا آیه: «بگو: بر آن (رسالت)، اجرى، جز مهرورزى با نزدیکانم از شما نمى‏ طلبم» را خوانده‏ اى؟». 🔹پیرمرد گفت: آن را خوانده ‏ام. 🔻امام علیه السلام به او فرمود: «اى پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم. 🔸آیا در سوره بنى اسرائیل خوانده ‏اى: «و حق نزدیکان را به آنها بده»؟». 🔹پیرمرد گفت: آن را خوانده ‏ام. 🔻امام زین العابدین علیه السلام فرمود: «اى پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم. 🔸آیا این آیه را خوانده‏ اى: «و بدانید که یک‏ پنجم آنچه به دست مى ‏آورید، براى خداوند، پیامبر و نزدیکان است»؟». 🔹گفت: آرى. 🔻فرمود: «اى پیرمرد! آن نزدیکان، ما هستیم. 🔸 آیا این آیه را خوانده ‏اى: «خداوند، اراده آن دارد که آلودگى راى تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند»؟». 🔹پیرمرد گفت: آن را خوانده ‏ام. 🔻امام علیه السلام فرمود: «ما آن اهل بیت هستیم و خداوند، آیه طهارت را مخصوص ما کرده است، اى پیرمرد!». 🔹پیرمرد، خاموش گشت و از گفته خویش، پشیمان شد و گفت: تو را به خدا، شما آنان هستید؟ 🔸زین العابدین علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند، بدون شک، ما همان‏ها هستیم و به حقّ جدّمان پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، ما همان‏ها هستیم». 🔹پیرمرد گریست و عمامه‏ اش را پرت کرد و سپس سرش را به سوى آسمان، بلند کرد و گفت: خدایا! من از دشمن خاندان محمّد جن باشد یا انس، به تو پناه مى‏ برم. روزگارى دراز، قرآن را خوانده ‏ام؛ امّا تا امروز، به این، پى نبرده بودم. 🔹 و سپس گفت: آیا مى‏توانم توبه کنم؟ 🔸زین العابدین علیه السلام به او فرمود: «آرى. اگر به سوى خدا باز گردى، خدا هم به سوى تو باز مى‏ گردد و تو با ما خواهى بود». 🔹پیرمرد گفت: من توبه‏ کارم. ماجراى پیرمرد به یزید بن معاویه رسید و فرمان داد او را بکُشند. 📚 منابع: الملهوف: ص ۲۱۱، بحار الأنوار: ج ۴۵ ص ۱۲۹ الفتوح: ج ۵ ص ۱۲۹، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی: ج ۲ ص ۶ 💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐
امام سجاد ع روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند                        در یک لحظه جدایی قلب مرا شکستند آنجا غریب و تنها بودم میان اعدا                               دیدم که عمه ام را به تازیانه بستند من اینچنین جدایی هرگز ندیده بودم                        همه نعش و عزدار هر دو به خون نشستند امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح  می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند . هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟ فرمود : ما را  سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد 
امام سجاد ع روزِ شهادتِ امام زین العابدین علیه السلامِ .. دلا باید بره مدینه و قبرستانِ بقیع کنارِ آن قبورِ با خاک یکسان شده ..   اَلسَّلامُ عَلَىک یا عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ یَا زَینَ العابِدینَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ..   ان شالله به همین زودی از نزدیک عرضِ ادب کنیم تو حرمِ مطهرشون .. اونجا گریه کنیم برا اون آقایی که همۀ مصائبِ کربلا رو دیده .. همۀ مصائبِ کوفه و شام رو دیده .. تا قریبِ به چهل سال کارش همه گریه و ناله بود ...   جوان میدید گریه میکرد .. طفلِ شیرخواره میدید گریه میکرد .. غذا میاوردن میل کنه ، تا چشمش به می افتاد روضه می خواند .. قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ  جَائِعاً .. آب می آوردن بنوشه ، گریه میکرد .. صدا میزد پسرِ رسولِ خدا رو با لبِ تشنه کشتن .. ای حسین جانم ..   امان از اون لحظه ای که میدید میخوان گوسفندی رو ذبح کنن .. حسینیا .. با گریه سوال میکرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟!   میگفتن آقا ما مسلمانیم .. آب ندیم ذبح نمی کنیم .. گریه و ناله اش بیشتر میشد .. میفرمود کربلا پدرِ منو با لبِ تشنه کشتن ...   حسین ...    سوال کردن آقا تو این سفر به شما کجا خیلی سخت گذشت ؟!! سه مرتبه فرمود الشام .. الشام .. الشام .. اونجا دیگه هم رنجِ اسارت بود و خاکستر به سر و روشون ریختن .. هم خارجی خطابشون کردن .. مقابلشون همه مزمار و نی و چنگ و دف و تار زدن .. بانگِ شادی سر هر کوچه و بازار زدن .. ان شالله غلط باشه این چیزی که منتسبِ به وجودِ نازنینشِ ..   اُقاد ذَلیلا فی دمشق كاننی مِنَ الزَنج عبدُ غاب عنه نصیر   *چون غلام ما رو به غل و زنجیر بسته اند ... من که حورانن کنیزند و بُوَد غِلمان غلامم*   و جَدی رسول الله فی كل مشهد و شَیخی امیرالمؤمنین امیر   فیالیت اُمی لم تلدنی و لم اكن یزید یَرانی فی البلادِ اسیر   *یعنی ای کاش مادر منو نمیزایید .. تا یزید منو این سان اسیر نبینه .. *   تا نمیدیدم یزید این سان اسیرِ هر دیاری کاش در این عالم فانی نمیزایید مامم
4_578293938834637034.mp3
4.32M
🔊 روضه سوزناک حضرت زینب سلام الله علیها 🔘 اربعین حسینی ۱۴۳۹ 🔻 🎤 حاج حيدر خمسه @majmaozakerine
🔊 روضه سوزناک حضرت زینب سلام الله علیها 🔘 🔻 **** ( به سینه هر که تمنای کربلا دارد همیشه در دل خود روضه ای به پا دارد ) ۲ ( کسی که عشق تو دارد، دِگر چه کم دارد؟ )۲ *هر سر موی مرا با تو هزاران کار است ما کجاییم و ملامت گر بی کار کجا؟ بزار هر کی میخواد، هر چی بگه بگه حسین جان، آقا جون اینقدر حرفا به ما میزنن، میگن بابا شما کار و زندگی ندارید، همش دنبال این پرچم هایید، میگن شما افسردگی دارید همش دنبال گریه اید، آره از وقتی زینب افسرده شد... یه روز عبدالله گفتش که خانم این که نمیشه که تو همش داری گریه میکنی، من یه باغی تهیه کردم، فضایی مهیا کردم، پر از گُله، خانم بیا یه چند وقتی برو تو این باغ، تو این بستان بشین، بلکی دلت بازشه، بلکی این غم یادت بره، خانمو با خَدَموهَشَم برد گذاشت باغ بعد یه هفته اومد سر بزنه به بی بی ببینه حالش چطوره، این خدمه ریختن دور عبدالله گفتن چی کار کردی؟ اینقده داره گریه میکنه، گفت چرا؟ گفت یا میره میشینه کنار نهر آب، هی این نهرو نگاه میکنه گریه میکنه، میگیم خانم چرا گریه میکنی؟، میگه نگاه میکنم میبینم این مورچه ها میان آب میخورن میرن، داداشم هی گفت جیگرم داره میسوزه، میگیم خوب دیگه نبریمش کنار نهر، میبریمش تو بوستان پهلو گلها، تا بردیم پهلو گلها نشست اینقدر گریه کرد، گفتیم خانم حالا چرا گریه میکنی؟ یدونه ازاین شاخه گلها رو گرفت یه تکون داد گلبرگها ریخت، گفت گلهای منو یکی یکی همینجور پر پر کردن، به کوچیک و بزرگمون رحم نکردن، قنچه ی ربابو جلو چشم من...* (کسی که عشق تو دارد، دگر چه کم دارد؟)2 (الحمدلله) بدون عشق تو عالم کجا بَها دارد؟ آقا به غیر تو که کرم، میچکد زِ انگشتت کجای پادشهی، این همه گدا دارد؟ حسیـــــــــن، دلم یه کربلا میخواد حسیــــــــن، یه گنبد، طلا میخواد حسیــــــــــن، دلم امام رضا میخواد حسیـــــــــن، سایت یه عمره رو سرم حسیــــــــن، خیلی شما رو دوست دارم حسیـــــــن، بگی برو کجا برم آقا تو هم چو من، سَرِ کویَت هزارها داری (اگه من نیام یکی دیگه، الحمدلله بازارت داغه) آقا تو هم چو من سر کویت، هزارها داری ولی بدان که گدایت فقط، تو را دارد ( حسیــــــــــن، خدا عشقه تو رو ازم نگیره حسیــــــــن، آقا مادرم برات بمیره )2 اومد خدمت امام سجاد گفت آقا، دو راهیه، این ور میره مدینه این طرف کربلا، کجا برم؟ آقا گریان شدن، فرمود از بزرگتر ما بپرس، ببینید عمه جانم چی میگه هر چی عمه جانم بگه، اومد از خانم سوال کرد خانم، این طرف مدنیه این طرف کربلا، نذاشت حرف ساربان تموم شه کربلا، ما هنوز خودمونو برا حسین نزدیم، تاحالا هر چی زدن اونا زدن، بعضی ها این طوری میگن، بعضی ها این طوری آوردن، هنوز نرسیده به قبرها، از دور دیدن دونه دونه از بالای ناقه ها زمین افتادن، زن های بنی اسد اومدن اونایی که کربلان اومدن، خانم قبرا جلوتره، چرا این جا زمین افتادی؟ یکی صدا زد همین جا قاسم رو پاره پاره کردن، یکی گفت علی اکبرو اینجا زدنش، آخ بمیرم عمه سادات چی فرمود؟، صدا زد کجا بودید صبح یازدهم، اسباشونو نعل تازه زدن، تمام این صحرا بوی حسینو گرفته، اینقدر اسب رو بدنش... حسیــــــــــن (شکسته بال ترینم، کبود آمده ام )۲ من از محله ی قوم، یهود آمده ام اِنقدر زدنم، اما داداش، یادته اون روز دوتا بچمو کشتم بیرون نیومدم، یه وقت تو خجالت نکشی، حالا جان زینب، هر چی میپرسی بپرس، اما از اون دختر کوچیکت سوالی نپرس، نذار زینب خجالت بکشه، انقدر کتکش زدن، گوشه ی خرابه جا ماند حسیــــــــــــــــن 🎤 حاج حيدر خمسه @majmaozakerine
اشعار محمل اشعار اربعین امام حسین علیه السلام صفحه اصلی اربعین اربعین آمد دلم را غم گرفت بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت سوز اهل آسمان آید به گوش ناله ی صاحب زمان آید به گوش جان اهل بیت عصمت بر لب است کاروان سالار آنها زینب است جمله مستان سوی ساقی آمدند مست مست از جام باقی آمدند سینه ها آماج رگبار بلا جای زخم ریسمان بر دستها هوش از سر رفته و دل باخته جسم خود را بر زمین انداخته هر یکی در جستجوی تربتی بر لب هر یک کلامی، صحبتی قلبها پر شکوه از بیداد بود آشنای قبر ها سجاد(ع) بود رهبر زینب(س) امام راستین حجت حق بود زین العابدین(ع) با کلامش عمه را مغموم کرد تا که قبر یار را معلوم کرد آمده همراه دخت بوتراب بر سر آن قبر کلثوم و رباب زخمهای این سفر سر باز کرد هر کسی درد دلی آغاز کرد زینب ازم‍‍ژگان خود یاقوت ساخت داستان این سفر را باز گفت گفت ای سالار زینب السلام ماه شام تارزینب السلام بر تو پیغام سفر آورد ام از فتوحاتم خبر آورده ام کرد با من این مسیر عشق طی راس تو منزل به منزل روی نی معجرم نیلی شد و مویم سپید از غم دوری تو قدم خمید گر که دست رحمت و صبرت نبود زینبت در راه کوفه مرده بود ظلم دشمن تا که بی اندازه شد ماجراهای سقیفه تازه شد ریسمان بر گردن سجاد بود غربت بابا مرا در یاد بود دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟ گوییا دستان حیدر بسته بود یاسها را جوهر نیلی زدند کودکان را یک به یک سیلی زدند ازشماتت کردن دشمن مپرس از سه ساله دخترت از من مپرس شد سرت یک نیمه شب مهمان او با وصالت بر لب آمد جان او مرد در ویرانه و من زنده ام بی رقیه(س) آمدم شرمنده ام بارها از دوریت جان باختم بین مقتل من تو را در یافتم گر تو ای لب تشنه برداری سرت حال نشناسی دگر این خواهرت...
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
با ورود اسرا به شام چه تاریخی رقم خورد؟   دوران اسارت اهل حرم امام حسین (ع) سرشار از واقعه تلخی بود که قلب آنان را به درد آورده بود اما در شام واقعه دلخراشی‌تری برای خاندان آل علی(ع) اتفاق افتاد.   به گزارش ایسنا، منطقه زنجان، روز دوم از ماه صفر سال 61 ه.ق است، 18 روز از واقعه عاشورا سپری شده ‌است. اهل حرم امام حسین (ع) با پوشیدن رخت اسارت 18 روز منزل به منزل به همراه سرهای شهدای کربلا توسط سربازان یزید گشتند تا در یکم صفر به شام که مقر حکومت یزید بود، رسیدند.   در منابع تاریخی نقل شده است كه خاندان آل علی (ع) را که سه روز پشت دروازه‌های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌بندی كنند و آماده برای جشن و شادی کنند روز اول صفر سر امام حسین (ع) را همراه كاروان اسرا وارد دمشق كردند.   دوران اسارت اهل حرم امام حسین (ع) سرشار از واقعه تلخی بود که قلب آنان را به درد آورده بود اما در شام واقعه دلخراش‌تری برای خاندان آل علی (ع) اتفاق افتاد، علی‌رغم خواست اسرا مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و به‌طور جداگانه از سرهای شهدای کربلا، ولی شمر ملعون دستور داد سرها جلوی كاروان اسرا و از دروازه ساعت كه جمعیت انبوهی تجمع كرده بودند، وارد كنند.   مردم غافل شام كه از حقیقت ماجرا بی‌خبر بودند با مشاهده كاروان شادی و هلهله ‌كردند و بر سرها اهانت می‌کردند سفر شام برای اهل‌بیت امام حسین (ع) بسیار تلخ و مصیبت‌های دوران اسارت در این دیار، برایشان از سخت‌ترین مصیبت‌ها به‌شمار می‌آید.   وقتی از امام سجاد (ع) پرسیدند در سفر كربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما كجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام» در شام اسرا را در حالی كه به ریسمان بسته بودند، به مجلس یزید وارد كردند، وقتی با آن وضعیت پیش روی یزید قرار گرفتند، سر امام حسین (ع) را در برابر یزید قرار دادند و این صحنه از سوزناك‌ترین صحنه‌هایی است كه برای امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) اتفاق می‌افتد؛ چرا كه یزید ملعون بر سر امام توهین كرده و شماتت کرد و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان دانست و به مردم اجازه حضور داد. یزید در آن مجلس به لب‌های امام مقابل چشمان اسرا خیزران می‌زند.   گویا در این مجلس است كه یك مرد شامی به خود اجازه می‌دهد و این جسارت بزرگ را می‌كند، یزید دختر امام حسین (ع)را با نام فاطمه به كنیزی می‌خواهد و در این حال با پاسخ تند دختر امام و زینب کبری (س) روبه‌رو می‌شود که حضرت زینب (س) با ایراد خطبه‌ای شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره و او را در مجلس خود رسوا و خوار می‌كند.   اسرا در مدتی كه در شام بودند بنا بر روایتی در یك خرابه به صورت زندانی نگه‌داری می‌شدند و در این مدت یزید ملعون چندین مرتبه خواست كه امام سجاد (ع) را به شهادت برساند که حضرت زینب (س) مانع می‌شدند
🎤🥀 روضه_اربعین 🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪  اول به نبی حضرت خاتم صلوات دوم به علی شیر دو عالم صلوات سوم به گل وجودِ پاک زهرا چهارم به حسن خونجگر غم صلوات از بهر حسین آن شه کرب و بلا وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه چهل روز است حسینم را ندیدم بلایش را به جان و دل خریدم چهل روز چهل منزل اسیرم   دعا کن در کنار تو بمیرم چهل روز غم چهل ساله دیدم غم و اندوه دیدم ناله دیدم سر پر خون تو همراه من بود   به هر جا چلچراغ راه من بود همین جاغرق درغم شد وجودم تن پاک ترا گم کرده بودم میان نیزه ها دل با ختم من ترا دیدم ولی نشناختم من اگر امروز برداری سرت را تو هم نشناسی ای گل خواهرت را ز جا برخیز ای نور دو دیده  ببین مویم سپید و قد خمیده قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله .... یه راه میره مدینه .... یه راه میره کربلا... کدوم راهُ بریم؟؟ امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب.... بی بی جان مدینه بریم یا کربلا.... میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد... فرمود بشیر ما رو ببر کربلا.... چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم... چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم .... آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته.... روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ... آخ کاروان رسید کربلا.... این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن .... اما اولین بار روز دوم محرم بود... وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،، جوونای بنی هاشم اومدن.... هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند.... با احترام وارد زمین کربلا شدن.... وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،، عمه جان دستتو بده به من پیاده شو ..... عباس اومد ، زانو زمین زد ... خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو ..... با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن اما اما اما آی کربلائیا..... روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن ..... نه عباسی هست.... نه علی اکبری هست.... از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن .... هر کدوم کنار قبری رفتن... هر یکی سوی مزاری میدوید هر یکی قبری در آغوش میکشید ناگهان بانوی قد خمیده ای قد خمیده مو پریشان خسته ای گفت یارب چه سازم یا کریم رو سوی قبر که باشم یا رحیم ناگهان آمد به خود با شور و شین دید بنشسته سر قبر حسین زینب اومد کنار قبر برادر.... (شاید درد دلش این بوده باشه) حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان...... یه جا نیومدم.... (یادته داداش) اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی..... حسین جان میدونی چرا نیومدم... ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش.... داداش حالا بیا تلافی کن .... سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان .... وقتی سرتو وارد خرابه کردن .... حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش آورده ام تمام عزیزانت ای حسین جز دختر سه ساله ات ای مهربان من از من مپرس حال دل آن سه ساله را در گوشه خرابه برفت از کنار من صل الله علیک یا ابا عبدلله
علیه السلام پسرِ مادرِ آبی؛ پدرِ اشک شدی در مسیر غمِ خود همسفر اشک شدی آسمان خیس شد از بارش بارانِ زمین تا که بالا برود؛ بال و پر اشک شدی در دل سوخته‌ات یک غمِ چندین ساله‌ست چشم تو مقتل مکشوفه‌ای از گودال است لحظه‌ی شعر نوشتن قلمم می‌لرزد موقعِ گفتن از این روضه زبانم لال است تنِ تو تب زده بود و تنِ بابا بر خاک نیزه‌ای شد قلمِ مقتل و شد دفتر، خاک تا نوشتند حسین بن علی را کشتیم ... آسمان خورد زمین؛ ریخت زمین بر سر، خاک روی نی رفت سری، دور و برش هلهله شد دُزدها حمله نمودند، حرم ولوله شد لرزش شانه‌ی تو قافیه را ریخت بهم وای، ناموسِ خدا همسفر حرمله شد مهربان با دلِ تو گردش ایام نشد گریه کردی همه جا و دلت آرام نشد کوفه و کرببلا داغ، فراوان دیدی آه، اما به خدا هیچ کجا شام نشد وای، از شهرِ بلاخیز و حسودی‌هایش دست‌های بزنش، جای کبودی‌هایش همه‌ی بغضِ علی جمع شد و خالی شد بر سر قافله با دستِ یهودی‌هایش قدّ یک عمر، فقط رنج کشیدن سخت است آه، هر ثانیه را زهر چشیدن سخت است قصه‌ی خاطره‌های تو تمامش روضه ست تو چه‌ها دیده‌ای آخر که شنیدن سخت است ؟!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 زهر از راه رسیدست به دادم برسد میرود زخم جگر سوز به مرحم برسد مرگ آبی است که بر آتش قلبم برسد چشک بارانی از گریه روی هم برسد سینه من دم آخر چقدر سنگین است زیر پا نیست ولی مثل پدر سنگین است به خدا زندگی ام سخت تر از مردن بود کار هر روز و شب خون جگر خوردن بود مشکی از اشک سر دوش مژه بردن بود از دل خاطره ها روضه درآوردن بود روز و شب کرب و بلا در نظرم بود فقط سختی شام بلا در نظرم بود فقط نیمه شب دیدن مهتاب عذاب میداد گریه ی بچه بی خواب عذابم میداد دیدن ظرف پر از آب عذابم میداد گریه کن ها ضبح قربانی و قصاب عذابم میداد گذر از کوچه و بازار مرا آتش زد رفتن و دیدن گلزار مرا آتش زد دیدن سفره نان بوی غذا کشت مرا حضرت برای خودش انقدر سخت نبود. اینو اهل روضه و گریه میدونن آخه نیمه شب از جا بلند شد اومد رو دامن عمه گفت جانم عمه قربونت برم چرا نخوابیدی؟ گفت عمه جان گرسنگی امونمو برده بوی غذای اینا توی خرابه پیچیده دیدن سفره نان بوی غذا کشت مرا مجلس فاتحه و ختم و عزا کشت مرا دیدن پیرهن اما عمامه عبا کشت مرا غیرتی ها غارت معجر ناموس خدا کشت مرا صید افتاده ی دربند کمند آبم کرد دیدن دختر با موی بلند آبم کرد چه چهل سال غریبی که در افسوس گذشت در شرار محن و غربت محسوس گذشت هرشب خاطره آشفته به کابوس گذشت روز من با عرق شرم ز ناموس گذشت آه مارا که در انظار گذر میدادند از سر بام همه هلهله سر میدادند بذار برات روضه ای که امام زمان خون گریه میکنه عرض کنم مونس بی کسی و غربت ما سلسله بود سر آزردن ما شام چه بی حوصله بود آتش از چهار طرف منتظر قافله بود نمک زخم دلم قهقه ی حرمله بود تا رسید عمه مظلومه من بزم یزید سر مِی شد موی عباس به یکباره سفید من بمیرم از روی تخت نگاهی به تکر میکرد شعر میخواند و ز می هی قدحی پر میکرد مست از شمر سر آورده تشکر میکرد به سر زخم از این فتح تفاخر میکرد با سر چوب سر قاری قرآن افتاد هم لَبَش ریخت بهم هم دو سه دندان افتاد حسین.... آه.... ــــــــــــــــــــ ..•🥀• 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖤 زیارتنامه آقا امام سجاد علیه السلام "بسم الله الرحمن الرحیم .." اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْعابِدِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْمُتَهَجّـِدِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اِمامَ الْمُتَّقِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِيَّ الْمُسْلِمِينَ  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا قُرَّةَ عَيْنِ النّاظِرِينَ الْعارِفِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَصِيَّ الْوَصِيّـِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ وَصايَا الْمُرْسَلِينَ  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ضَوْءَ الْمُسْتَوْحِشِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ الْمُجْتَهِدِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سِراجَ الْمُرْتاضِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ذَخِيرَةَ الْمُتَعَبّـِدِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الْعالَمِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفِينَةَ الْعِلْمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَكِينَةَ الْحِلْمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِيزانَ الْقِصاصِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفِينَةَ الْخَلاصِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَحْرَ النَّدى  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَدْرَالدُّجى  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الاَوّاهُ الْحَلِيمُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الصّابِرُ الْحَكِيمُ،  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَئِيسَ الْبَكّائِينَ  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامِصْباحَ الْمُؤْمِنِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ يا أَبا مُحَمَّد أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ وَابْنُ حُجَّتِهِ وَأَبُو حُجَجِهِ، وَابْنُ أَمِينِهِ وَابْنُ اُمَنائِهِ وَأَنَّكَ ناصَحْتَ فِي عِبادَةِ رَبِّكَ وَسارَعْتَ فِي مَرْضاتِهِ وَخَيَّبْتَ أَعْداءَهُ وَسَرَرْتَ أَوْلِياءَهُ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ عَبَدْتَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ وَاتَّقَيْتَهُ حَقَّ تُقاتِهِ وَأَطَعْتَهُ حَقَّ طاعَتِهِ حَتّى اَتيكَ الْيَقِينُ فَعَلَيْكَ يا مَوْلايَ يَاابْنَ رَسُولِ اللهِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ.. 🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤🕯 🖤صلوات خاصه امام سجاد علیه السلام 🔹اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ‏ الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَی الَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ‏ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیاً مَهْدِیّاً اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ‏ حَتَّی یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیم ┅═ঊঈ☘🌺☘ঊঈ═┅
امام سجاد علیه السلام : هر كس 👈🏻 در هيچ كارى به مردم اميد نبندد 👈🏻و همه كارهاى خود را به خداى عزّوجلّ واگذارد، 👈🏻 خداوند هر خواسته‏اى كه او داشته باشد اجابت كند. 🌸 حضرت امام سجّاد (ع) میفرمایند: 🍁 همانا معرفت و كمال دین مسلمان، در گروِ رها كردن سخنان و حرف‌هائى است كه به حال او و دیگران سودى ندارد؛ و از ریا و خودنمائى دورى جستن، و در برابر مشكلات زندگى بردبار و شكیبا بودن، و داراى اخلاق پسندیده و نیک سیرت بودن است 🔴 📚 تحف‌العقول، ص 202 🌱
⚫️هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... 🌺از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: ‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! 🔴در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای ‌شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های ‌شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای ‌مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به‌ یک ‌ریسمان ‌بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... ⚫️صلی الله علیک یا سیدالساجدین 📕برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
🏴سالروز تخریب حرمین عسکرین بر شیعیان علی ابن ابیطالب علیه السلام تسلیت باد. تسلی دل داغدار حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف و سلامتی ایشان صلواتی عنایت فرمایید... @majmaozakerine
‍ ‍ ‍ ‍🖤 ‍🕊 ‍🖤 ‍🕊🖤🕊 🖤🕊🖤🕊 🖤🕊 ‍ ‍ ‍ ‍ یازهرا🌺: 🖤 زیارتنامه آقا امام سجاد علیه السلام "بسم الله الرحمن الرحیم .." اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْعابِدِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا زَيْنَ الْمُتَهَجّـِدِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اِمامَ الْمُتَّقِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِيَّ الْمُسْلِمِينَ  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا قُرَّةَ عَيْنِ النّاظِرِينَ الْعارِفِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَصِيَّ الْوَصِيّـِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ وَصايَا الْمُرْسَلِينَ  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ضَوْءَ الْمُسْتَوْحِشِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ الْمُجْتَهِدِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سِراجَ الْمُرْتاضِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ذَخِيرَةَ الْمُتَعَبّـِدِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الْعالَمِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفِينَةَ الْعِلْمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَكِينَةَ الْحِلْمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِيزانَ الْقِصاصِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفِينَةَ الْخَلاصِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَحْرَ النَّدى  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَدْرَالدُّجى  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الاَوّاهُ الْحَلِيمُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الصّابِرُ الْحَكِيمُ،  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَئِيسَ الْبَكّائِينَ  اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامِصْباحَ الْمُؤْمِنِينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلايَ يا أَبا مُحَمَّد أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ وَابْنُ حُجَّتِهِ وَأَبُو حُجَجِهِ، وَابْنُ أَمِينِهِ وَابْنُ اُمَنائِهِ وَأَنَّكَ ناصَحْتَ فِي عِبادَةِ رَبِّكَ وَسارَعْتَ فِي مَرْضاتِهِ وَخَيَّبْتَ أَعْداءَهُ وَسَرَرْتَ أَوْلِياءَهُ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ عَبَدْتَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ وَاتَّقَيْتَهُ حَقَّ تُقاتِهِ وَأَطَعْتَهُ حَقَّ طاعَتِهِ حَتّى اَتيكَ الْيَقِينُ فَعَلَيْكَ يا مَوْلايَ يَاابْنَ رَسُولِ اللهِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ.. 🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤🕯 🖤صلوات خاصه امام سجاد علیه السلام 🔹اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ‏ الَّذِی اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَی الَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ‏ اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ طَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَ اصْطَفَیْتَهُ وَ جَعَلْتَهُ هَادِیاً مَهْدِیّاً اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّةِ أَنْبِیَائِکَ‏ حَتَّی یَبْلُغَ بِهِ مَا تَقَرُّ بِهِ عَیْنُهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَزِیزٌ حَکِیم ┅═ঊঈ☘🌺☘ঊঈ═┅ سلام برآقایی که آب می دیــــــد به فکر فرو میرفت. نوزاد می دیـــــد اشک می ریخـــت. طفلان و کودکان را می دید ناله می کرد. ▪️شهادت جانسوز امام سجاد (ع) تسلیت باد 💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔 باعرض سلام به پیشگاه قطب عالم امکان، ولی عصر آقا امام زمان ((عج)) مظلومانه ی (( علی ابن الحسین امام زین العابدین علیه السلام )) را محضر شریف حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه، وهمه ی دوستاران حضرتش و شما اعضای محترم گروه وزیرمجموعه ی کانالهای (( مجمع الذاکرین ))تسلیت و تعزیت عرض مینماییم ان شاالله مزد عزاداری شما عزیزان تذکره زیارت اربعین با دستان با کرامت مادر سادات (حضرت زهرا سلام الله علیهما ) امضاء بشود به برکت صلوات بر محمد وآل محمد (ص) ملتمس دعا 🖤🕊🖤🕊🖤 🖤🕊🖤 🖤🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شد اسیر غل و زنجیر تنِ بیمارش سوختم یکسره از غربت و حالِ زارش چقدر خواند دعا تا که پدر برگردد رفت دلتنگِ پدر! تازه نشد دیدارش داشت عادت به اذانِ علي اکبر(ع) امّا... بی برادر شده بود و غم دل شد یارش تا در آغوش گرفتش کمی آرام شد و شد رقیه(س) رمقِ هر نفس ِ تبدارش او علی(ع) بود و همین داغ برایش بس بود اینکه عمّه(س) سرِ بازار رسیده کارش یک نفر خنده زنان هستۂ خرما زد و رفت گفت با خنده که از روی سرت بردارش لرزه افتاد به پایش! چه چراغان شده بود دورِ دروازۂ ساعات و در و دیوارش مانده هر ثانیه در خاطرِ ویرانۂ شام چشم ِ گریان شدۂ تا به سحر بیدارش!