eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
624 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ✨شب جمعه✨ هرشب جمعه همه دنیا به نامم میشود روبه قبله سوی تو عرض سلامم میشود من نمیدانم چه سری دارد این نام عجــیب هرکجایی نام تو تــکه کلامم میشود آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
بسم الله الرحمن الرحیم ✨شب جمعه✨ ازتویک عمریست کسب آبروکردم حسین با لباس مشکی ات همواره خو کردم حسین بهرمجنون ازبرای توشب جمعه خوش است درپی لیلا ی خود هرجا وضو کردم حسین دیده ام بی اشک بی خیراست،رزقش رابده بهرتو ازاین جهان چشمم سبو کردم حسین حق تودر روضه ها با اشک گفته میشود درمیان گریه باتو گفتگو کردم حسین پاک کردی دامن آلوده ام راهرکجا روسیاهی دلم باتو رفو کردم حسین حامی کل علمداران تو ، عباس شد چه هراس از این و آن ، ذکر عمو کردم حسین دل بدستت داده ام ، دیگربریدم ازهمه هرکجایی کربلایت آرزو کردم حسین شادم ازاینکه به کوی توپناه آورده ام! خوب و بد آقابه سمتت ب،از رو کردم حسین  دیدن صحن وسرایت آرزوی هرکسی است ازتودورم لیک صحنت، آرزو کردم حسین تاحسین گویم خدا،شهری معطر میشود هرکجا بانام تو من، های و هو کردم حسین آب خوردنهای ما هابوی،روضه میدهد فکر خشکی لب و بغض گلو کردم حسین میکند آیات قرآن روضه خوانی درغمت میکندخاربیابان روضه خوانی درغمت 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی) _________________
بسم الله الرحمن الرحیم ✨شب جمعه✨ ازتویک عمریست کسب آبروکردم حسین با لباس مشکی ات همواره خو کردم حسین بهرمجنون ازبرای توشب جمعه خوش است درپی لیلا ی خود هرجا وضو کردم حسین دیده ام بی اشک بی خیراست،رزقش رابده بهرتو ازاین جهان چشمم سبو کردم حسین حق تودر روضه ها با اشک گفته میشود درمیان گریه باتو گفتگو کردم حسین پاک کردی دامن آلوده ام راهرکجا روسیاهی دلم باتو رفو کردم حسین حامی کل علمداران تو ، عباس شد چه هراس از این و آن ، ذکر عمو کردم حسین دل بدستت داده ام ، دیگربریدم ازهمه هرکجایی کربلایت آرزو کردم حسین شادم ازاینکه به کوی توپناه آورده ام! خوب و بد آقابه سمتت ب،از رو کردم حسین  دیدن صحن وسرایت آرزوی هرکسی است ازتودورم لیک صحنت، آرزو کردم حسین تاحسین گویم خدا،شهری معطر میشود هرکجا بانام تو من، های و هو کردم حسین آب خوردنهای ما هابوی،روضه میدهد فکر خشکی لب و بغض گلو کردم حسین میکند آیات قرآن روضه خوانی درغمت میکندخاربیابان روضه خوانی درغمت 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی) _________________
بسم الله الرحمن الرحیم با اشک خواهرانه مداوا نمی شوی زین دست وپازدن ، تودگر! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی فصل بهار من برخیز ای تویاور ِ شب‌زنده‌دار من برگردوحال این دل من روبه راه کُن با چشم کَم سویت توبه زینب نگاه کُن رفتی ودرفراغ توغم را چشیده ام درزیرتیغ پیکره پاک تودیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی حسین جای همه فقط تو سلامم کُنی حسین گودال رفتی و پُر خون گشته پیکرت درزیر خنجری وبریده شدحنجرت خونابه ها به ورطه ی سیلاب آمده گوال رابگو که چِقَدَر آب آمده شمشیر پیش زخم تنت سد شده چرا سرنیزه ها زبازوی تو رد شده چرا افتادی وصدای نوا در دُعا ی توست این دستِ بی تعادل تو مبتلای توست اندوه واین غم تو چقدر بی حساب بود ذکرلبت فقط همه جا، آبِ آب بود ثانیه های رفتن تو تند می زند دیدم نفس نفس زدنت کُند می زند با سنگ،شیشه ی دل زینب محک زدند آئینه ی تورا دم گودال چک زدند دیدم که خاک بوی لباس تو را گرفت شمرآمدوتورا وسط قتلگا گرفت لطفاً بیا بمان و نرو ای قرارمن جانانمی شود نَروی از کنارِ من!؟ خورشیدمن سری به دلِ شب بزن دگر شانه به زلف درهم دختر بزن دگر توگیسوان پُر گره اش، غرق بوس کن یارابمان و دخترکانت عروس کن شاهاوداع سخت توبامن چه زود بود رخساره ات به دست جماعت کبود بود تنها کتاب عشق که بندت گسسته شد دیدم کبوتری که پر تو شکسته شد جانا بمان و ترک نکن خیمه های ما بگذار روبه راه کنم وضع خیمه را شمشمیرآمدو به سر ت خورد..،وای من صدنیزه آمدو به پر ت خورد..،وای من بعدازتوجان من! سرمن،درد می کند ‌بارفتن تواین، پرمن درد می کند راست به نیزه،گریه نموده به حال من گردیده سُرخ آن رخت ازشرمِ بال من گریان بیاده روی توامشب شدم حسین جانم به لب رسیده ودرتب شدم حسین دست از همه توشسته ای وبی کفن شدی پیش دوچشم خواهرخود بی بدن شدی رفتی وآفتاب امیدم غروب کرد رفتی! وگریه لعل لبم راچو، چوب کرد چشمان من بدون تو خوابش نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد دارم برای رفتن تو سوز و اشک و آه رفتی قرار و وعده ی ما بین قتلگاه 🔸شاعر: غلامی_مجنون کرمانشاهی _______________________________ ╭┅──────——
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه الحسین علیه‌السلام قتلگاه ناگهان ازسره، اسبی گل طاها افتاد ازفرس بودبه گودال که بابا افتاد درسرازیری گودال ؛ سری برخاک است یوسف فاطمه برخاک بلایاافتاد پدرم بین مناجات و نماز است ولی بین گودال گمان،حضرت موسی افتاد یوسفم از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد به روی خاک گل، خوش قد و بالا افتاد بهترین در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری افتاد به زمین عشق اباالفضل میان گودال ذوالفقار علی عالی اعلی افتاد کیست او ، مشتری اش هست خداوندکریم درحرم با رجزش، زینب کبری افتاد درحرم، من چه بگویم که چه شد ازعم او بخداپاسخ این شاید و امّا افتاد 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی)_ 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه الحسین علیه‌السلام قتلگاه دربین گودالی سرت را جمع کردی درگوشه ای بال و پرت را جمع کردی درزیرخنجر، دست وپایی میزدی تو ای بسمل زینب ،سرت را جمع کردی برسینه ات باچکمه میزدشمرملعون دیدم که این سوپیکرت را جمع کردی خنجربه روی گردنت افتاده دلبر باخنجرملعون سرت را جمع کردی گودال را شستی به تنهایی حسین جان خونابه ی جسم وپرت را جمع کردی پایی زدوجسم توبرگرداندای وای درزیرخنجرپیکرت را جمع کردی شدازقفا راست بریده ای برادر خونابه های حنجرت را جمع کردی 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه_امام_حسین_گودال 🎤 آرمین غلامی پی تو، ای دل و دلدار شب جمعه خوش است درپی ات،سید و سالار شب جمعه خوش است شب جمعه است دلم، یاد حسین افتاده درحسینیه سیار شب جمعه خوش است من حسینی شده از آن نفس گرم توام گشتم ازعشق بدهکار شب جمعه خوش است عشق تو داده نتیجه چه قیامت کردی این همه لشکر زوار شب جمعه خوش است در و دیوار نوشتم ز غم بی کسیت می زنم تا به ابد زار شب جمعه خوش است مادرت بود که آمدنیمه شب درحرمت اه گوید در و دیوار شب جمعه خوش است روضه خوانت شده زهرا، دراین صحن وسرا گفت بااشک که ای یار، شب جمعه خوش است درسرازیری گودال تنت شدپامال ناله ی حیدر کرار شب جمعه خوش است تو علی گشته ای و بودسنان هم قنفذ وای از این همه تکرار شب جمعه خوش است این چه سری است که شد ذکر لبم وای حسین با زمین خوردنت هر بار شب جمعه خوش است سر ِ پیری گذر ِ تو ، سره گودال افتاد وای از آن همه آزار شب جمعه خوش است هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش چشم های توشده تار شب جمعه خوش است خواهر توشده ای شاه برای پسرت در دل شعله پرستار شب جمعه خوش است کفنت خار بیابان شده و بی تو برفت خواهرت بر سر بازار شب جمعه خوش است غلامی _(مجنون کرمانشاهی) 🥀هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🥀 ┈••✾•🌿
بسم الله الرحمن الرحیم 🎤 آرمین غلامی گودال بود وبرسره تو، بی هوا زدن باتیرونیزه ها به توازهرکجا زدن درمعرکه عبای تورابدکشیده اند اینان لگد به دلبره کرب و بلا زدن آتش زدی به زندگی اش حرمله بس است دیدم نمک به زخم دلت ای شها زدن همواره بس نبوده غرورم شکسته شد بانیزه ها مرابه بره بچه ها زدن تا سنگهایشان به سر و صورتم نشست حرفی بدی به حضرت خیرالنساء زدن بالای مرکبی و شدی واژگون زاسب پیچیده پای تو، چه کنم ؟! بی هوا زدن موی سپید داری و هستی امیرعشق پیران طایفه به ننت با عصا زدن اینجا گریزمن شده زینب دوید و گفت : غریب مرا زدن املعون توبس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ها قدم روی عرش خدا زدن ازدست و پا زدن گره ات وا نمی شود باهرچه داشتند بخدا که تورا زدن ( غلامی _مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم..: البنین(ع) یک عمر غمت سوخت تمام بدنم را انداخته داغ تو دراین هجره تنم را عمریست دگر یار و مددکار ندارم باور نکنی این همه تنها شدنم را من ام بنینم که گلانم شده پرپر سوزانده دگرداغ پسر ها بدنم را افتاده‌ام از پا و کسی نیست کنارم تابنگرداین لحظه ی پرپر زدنم را در آتش هجران ابالفضل بسوزم تا آیدو بیند کمی از سوختنم را بال و پرم ازداغ حسینم چه کبود است زینب نگرد لحظه‌ی برخواستنم را ازداغ حسین تار شده چشم پر اشکم سیراب نکرد آب گوارا دهنم را یک عمر‌شده کار دلم نوحه سرایی پرچم زده‌ام سر درِ بیت‌الحزنم را ازداغ پسرهای رشیدم چه بگویم زینب به گواه است فقط این سخنم را گویندبه چشم پسرم تیر نشسته از دست ربودند عقیق یمنم را غارت شده درکرببلا جسم ابالفضل سوزانده شرارغم عباس تنم را درلحظه مرگم به برم نیست ابالفضل(ع) کس نیست مهیا کنداین دم کفنم را دیگربه تن از سُمِ ستوران خبری نیست دیگر زفغان وناله هایم اثری نیست
(س) چهار گل زکفت رفت، چها ر یل پسرت ولی به وقت وفاتت نبوده کس به برت میان بستری و دل گرفته از ایام قمرنداری و شب ها به صبح شد سحرت میان بسترمرگی عجب غریبانه دوباره مانده به ره، دیدگان پر گهرت درست کرده ای بانو چهار صورت قبر جمال روی یلانت همیشه در نظرت به دشت کرببلا گر نبوده ام بنین ولی شکسته شده از غم حسین(ع) کمرت نبوده ای وشنیدی چگونه حرمله ها به تیرکینه دریدندودیده ی قمرت ندیده ای که ببینی بریخت روی زمین به روی خاک بیابان و پاره جگرت ندیده ای که بدانی بدون عباست چه ها رسیده سر خواهران خون جگرت ندیده ای که بدانی به شام باطعنه شدیم وارد بزم شرا ب باقمرت چنان که ازهمه ماکنیزمیخواهد نبود صحنه بزم شراب در نظرت به روی نیزه بدیدم تمام هست تورا به پارچه شده بسته به نیزه هاقمرت بیاکه ام بنین باتو حرفها دارم که وقت مرگ توبانو نبوده کس به برت -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
(س) چهار پسر داشته ای چو نور چشم ترت ولی به وقت وفاتت نبوده کس به برت میان بستری و دل گرفته از ایام قمرنداری و شب ها به صبح شد سحرت میان بسترمرگی عجب غریبانه دوباره مانده به ره، دیدگان پر گهرت درست کرده ای بانو چهار صورت قبر جمال روی یلانت همیشه در نظرت به دشت کرببلا گر نبوده ام بنین ولی شکسته شده از غم حسین(ع) کمرت نبوده ای وشنیدی چگونه حرمله ها به تیرکینه دریدندودیده ی قمرت ندیده ای که ببینی بریخت روی زمین به روی خاک بیابان و پاره جگرت ندیده ای که بدانی بدون عباست چه ها رسیده سر خواهران خون جگرت ندیده ای که بدانی به شام باطعنه شدیم وارد بزم شرا ب باقمرت چنان که ازهمه ماکنیزمیخواهد نبود صحنه بزم شراب در نظرت به روی نیزه بدیدم تمام هست تورا به پارچه شده بسته به نیزه هاقمرت بیاکه ام بنین باتو حرفها دارم که وقت مرگ توبانو نبوده کس به برت آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بانوی حیدر ،مه این خانه ای ام بنین کنیز کاشانه ای به مرتضی همسر دردانه ای به گرد اهل خانه پروانه ای بانویی و مست می کوثری توبعدفاطمه فقط مادری با دم اواهل تولا شدی کنیزذریه ی زهرا شدی مام ادب دلبر این خانه ای گردعلی همیشه پروانه ای مام ادب پیش علی رو زدی حرف عطا و کرم او زدی ام بنین قلب و دلت با علی ست به روز وشب ذکر لبت یا علی ست نام و نشانت همه جا شدبپا ام بنین همسر شیر خدا همیشه من عبد و گدای توام ریزه خور خوان عطای توام بر دل زارم تو کنی سروری بوده ای از روز ازل حیدری ماه سر راه منی تا ابد مادر خوش خواه تا ابد از قفس غصه رهایم بکن تو راهی کرب و بلا بکن ام بنین مهر ت چراغ شبم خوشم که من سینه زن زینبم باتوخوشم گر چه که بی مایه ام عشق تو بانو همه جا سایه ام تا به ابد مست می او شدم ام بنین گرم هو الهو شدم ام بنین نوکر و (مجنونتم) تابه ابد همیشه دلخونتم اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزینب سلام الله علیها -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
روضه میخواند از فراسویی گریه ها میکند به هرکویی قدخمیده گردیده بانویی نالد ام بنین به هرسویی مادر و حرفِ غیرتِ عباس ام العباس و گریه برآنِ یاس مشکِ پاره میـان صحرابود تهِ گـودالِ بس چه غوغابود گرد وُ خاکی اگرکه برپابود خنـجر ی برحنـجرِ مولابود برزمین مشک وُ دیده یِ پاره بی تو شدبچّـه هاییِ آواره روی سیـنه همیشه می کـوبید درعزای حسین می بارید درغم زبینبش می لغـزید بی پسرگشتنش را می دید پیکر چار گل به رویِ زمین روی سینه نشسته چکمه یِ کین ازسر نیزه دلبرم افتاد زینبیت گفت معجرم افتاد خیمه درآتش وعَلَم افتاد تاوَلِ پایِ پُـر وَرم افتاد روی نیزه سَری زده پهلو تازیان خورده بر سر بازو گشته این روزگار تیره وُ تار رویِ نیـزه سرِ توبوده سوار خورده ای سنگی از سر بازار مادری داغدیده پرچمدار مادر وناله بر یل وشیران درعزای حسین شده گریان -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
شده ای حجب و شرف را، تو هما ام البنین تو یی سرچشمه خورشید ولا ام البنین مادرشیر نران،ای تووقارعلوی تویی استاد به کل ادبا ام البنین مادرچار شهید، مام ابرمردقیام شرف و حیثیتِ شیر خدا ام البنین در جهان گریه ی توبود تلاطم انداخت نطق کوبندهٔ تو، بود رها ام البنین چارشیرنرخودرا به خدابخشیدی مادری برحرم آل عبا ام البنین نهضت کرببلا زنده ز عباس توشد آفرین بر تو، و تحسین به شما ام البنین -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
هنرحجب و حیا خصلت بانوی ادب عشق در سایۀ شخصیت بانوی ادب قدرت چهار یل اش راهمگی میدیدند قدرت لَم یزلی قدرت بانوی ادب گر ابالفضل امان نامه ز دشمن نگرفت دین فروشی بری از ساحت بانوی ادب یارودلدار امین ،حامی دین، اُم بنین هرچه دارم همه از دولت بانوی ادب شیر حق راهمسرو آن پسرانش همه شیر قدرت وشورو شعف صولت بانوی ادب گر شب چاردهم ، پرتو مه، پر نور است بوده عکسی ز رخ صورت بانوی ادب پسرانش همه لب تشنه فتادندبه خاک پرورش دادنشان طینت بانوی ادب دادن چارپسر در ره اسلام عشق است بود این قطره ای از همت بانوی ادب بی بدیل است اگر غیرت سلطان نجف بدل غیرت او غیرت بانوی ادب شده آوازه به عالم همه جا ام بنین بوده اماهمه جا صحبت بانوی ادب مادر باب حوائج به جهان است چنین به حقیقت قسم این شهرت بانوی ادب متحیرشده هرکوه به اثبات قدم در تعجب همه از قامت بانوی ادب پیکر ساقی او گر چه ز شمشیر شکست این ابالفضل بود عزت بانوی ادب بعد عباس دگر ام بنین پیر شده گریه وناله شده حالت بانوی ادب دست وپای پسرانش شد قلم در لب آب سینه ها پرشده از محنت بانوی ادب ای بشیر ازتن صدپاره سلطان بگو سر پرخون حسین غربت بانوی ادب -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
دو دیده ام شده ابری برای ام بنین نشسته در دل زارم هوای ام بنین قنوت امشب من درهوای آن بانوست چقدر زمزمه كردم به جاي ام بنین تو ناله کرده ای بانو به یادعباست رسدزخانه خدایا صدای ام بنین به گوشه ای زبقیع ناله های توبرپاست رسدزصحن پیمبر دعای ام بنین اگرتمامی عالم خدابه من بخشد کنم نوا که گدایم گدای ام بنین به خانه ی شه مردان علی شده ماتم نواوماتم وغم شد برای ام بنین چه غربتی است که همسایه با خبر است ز داغ مرگ عزیز و عزای ام بنین قسم به سرخی خونهای چادرت بانو نمیدهم به جهانی سرای ام بنین -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
بر امیرالمومنین شاه نجف ،همسر تویی بعده زهرای مطهر مادری دیگر تویی گر که زمزم پاگرفته با دم هاجر بدان حضرت ام البنین دریای صد هاجر تویی بوده ای همسفره ی سلطان عالم مرتضی درمیان خانه ی او خادم الحیدر تویی تاکه دستانِ خدا باب الحوائج را کشید ابتدا ام البنین آن ماه را لنگر تویی کرده ای عباس رااز جان و دل وقف حسین(ع) بوده ای مادر برایش؛ نازنین مادرتویی -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
ام البنین تمامی ره توشه ات غم است ازداغ نوگلان قد رعناي تو خم است ام البنین بدون علمدار گشته ای گریان به یادشان سر بازار گشته ای گرد و غبار ِ چادر خود را تکان مده آثار خستگي به تنت رانشان مده رنگ كبود و جاي زدن راندیده ای آن آه آه و لحن سخن نه شنیده ای خيلي ميان راه اذيت شدم بدان ام البنین اسير اسارت شدم بدان من زینبم زني كه شبيه فرشته بود ام البنین حجاب سرم رشته رشته بود ام البنین به من چقدر بد گذشته است با اشك روي قبر برادر نوشته است قبر حسين كشته ي عطشان كربلاست ام البنین دلم بخداپیش بین قتلگاست ام البنین کناره شریعه فتاده بود عباس سربه خاک بیابان نهاده بود ام البنین دو دست علمدار شدجدا باضرب آهنی شده فرقش زهم دوتا افتاده در دل همه ی خیمه آه وغم ام البنین دریده شده چشم او زهم افتاده عون وجعفر وعبدالهت به خاک باتیرونیزه شدتن عباس چاک چاک ام البنین شده به سره نیزه ها سری دیدم به روی خاک بیابان بال وپری -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
ميان كوچه مسیر عبور اُم ِبَنین دگرنمانده زمان سرور اُم ِبَنین همیشه کنج بقیع گریه میکندبانو نشسته بر سرخاکی حضور اُم ِبَنین بیاده کربوبلاوبیاد عباسش نشسته درغم ورفته سرور اُم ِبَنین رسیده صبر به پایان وقلب اوزخمی است قسم به اشک شبیه بلور اُم ِبَنین خزان، گرفته وجودش ، تمام زندگی اش فدای قلب عظیم وصبور اُم ِبَنین میان خانه دگر جا برای ماندن نیست بقیع گرفته عزابهره نور اُم ِبَنین گرفته باد عجل چار پوروفرزندش میان کوچه مسیر حضور اُم ِبَنین -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
تونبودی که یل لشگرم افتاد زپا به زمین میکشدعباس به میدان پا را تونبودی همه‌ی دل‌خوشیت رفت زدست خس خس سینه اش انداخت زپا مولا را تونبودی که تنش رفت به زیر خنجر به زمین ریخته‌ای می‌نگرم برمولا تونبودی شده زینب راهی کوفه وشام بست با نیزه به رویم مردکی راه مرا تونبودی پهلویم رابشکستند به شام خوردم ازشمروسنان وحرمله من ناسزا تونبودی خُنکای جگرم! رفت زست من نخواهم لحظه‌ای زندگی این دنیا چکنم ام بنین درد دلم هست زیاد که به هر زخم دوتصویر کشیدند به ما -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
کیست نامش حضرت ام البنین اسم او شد زینت عرش برین کیست این بانو مه ارض وسما مادر سقای دشت کربلا ثبت بنموده کلامش برهمه خوانده خود را او کنیز فاطمه   با نوی ملک سماوات و زمین کیست این بانو بود ام البنین بانوی بیت امیر المومنین نقش کرده نام حیدر برجبین با ادب بود وبه روی دامنش پرورانده چارفرزند ازتنش من کنیز خانه ی پیغمبرم من به اولاد علی یک مادرم درسرای عشق زیبا گوهرم همسر وتنها کنیز ه حیدرم حضرت عباس عشق مرتضاست بچه شیر سوم شیر خداست بزل لطف وعاطفه مرهون کیست جود والطاف خدادر خون کیست از ازل عشق و وفا مدیون کیست عاشق وعاشق کشی مجنون کیست همسرحیدر توزیبا گوهری بر علی مرتضا توهمسری روزاول آمدی باچشم تر باعلی گفتی چنین در پشت در من کنیزم برتو ای خیرالبشر فاطمه هرگز نخوانم تاج سر بعده زهراهمسرت هستم ولی بهره طفلانت کنیزم یا علی خاک راه زینبت هستم علی ازمی زهرای تومستم علی بر در کوی توبنشستم علی ازهمه غیرتوبگسستم علی همسرم من برتو شاه عالمین من کنیزم بر تو ای باب حسین جنس ایمان تواز احساس بود عطر ناب حرف تو از یاس بود آن ابر فرزند خیر الناس بود هستی تو حضرت عباس بود حک شده بر قلب (مجنون )تا ابد حضرت ام البنین مادر مدد -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
خانه ات از داغ ها ويرانه شدام البنین برتو دیدارپسر افسانه شدام البنین آن قدرگریه مکن از داغ آقایت حسین خانه بر روی سرت ویرانه شدام البنین گریه ات در روضه ی عباس وشیرانت بپاست ناله وافغان تودر خانه شدام البنین هر کسى فانى شوددر عشق اولاد شما در قبال سوختن پروانه شدام البنین چارقبری دربقیع کردی برای خود درست ناله هایت دربقیع مستانه شد ام البنین تابشیرآمد،گرفتی ازحسین خود خبر نام اولادشماجانانه شد ام البنین شدحسینت درسرازیری گودالی به خون دست وپامیزد گلت ، پروانه شد ام البنین بعد رفتن خاک دلبر وقف ميخانه کنيد درغم شیران خودویرانه شدام البنین گریه از داغ حسین شد روز وشب کار دلش از غم دل ناله مستانه شدام البنین آن که مي ماند در اين خانه در آخر غصه بود مي رود مهمان و صاحبخانه شدام البنین هر کجا رفتيم صحبت ازیلان کربلاست بيشتر از عاقلان ديوانه شدام البنین صاحب پرچم بود ام البنین بانوی عشق عمرصرف خدمت اين خانه شدام البنین -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
ام البنین به چشم ترت گریه میکنی از داغ چار گل پسرت گریه میکنی برخاکهای صحن بقیع روضه خوان شدی بانو ، ز شام تا سحرت گریه میکنی خون میچکد گمان کنم از پلک های تو ازبهررفتن جگر ت گریه میکنی داری نگاه خودبه سوی ماه آسمان با یاد صورت قمرت گریه میکنی کشته کنار شط فرات است ساقی ات اینگونه مثل گل پسرت گریه میکنی بشنیده ای که رفته به غارت لباس ما بانوبرای گل پسرت گریه میکنی -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_