eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
624 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم تاسحرگوشه ی قبره ، توپریشانت منم خیس ِ باران غمت هستم ومهمانت منم عاقبت کشت مرا، رفتنت ای فاطمه جان پای تابوت تو،ای یارپریشانت منم در کنار قبرتو، حیدربه سینه میزند در نماز لیلة الدفن تو گریانت منم سوت و کور،است نه فامیل! نه همسایه ، ببین در کنار بچه ها قاری قرآنت منم دست لرزانِ حسین(ع) ومجتبی (ع) در دست من با محبت! جورِ دیگر مرد میدانت منم از غذا افتاده اندوطفل ها لاغر شدند با چه بغضی پایِ سفره خیره بر نانت منم زیر نور ماه زانو زدعلی بر روی خاک آشنای هر شبِ این قبر پنهانت منم شاعر: غلامی _(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم یاد آن روز که درخانه توبودی زهرا حال درزیرلحد خفته تنت ای حورا رفتنت فاطمه جان کشت مرایکباره رفتنت کردمرا فاطمه جان بیچاره فاطمه با پسرش از گذری رد میشد دست ملعون پلیدی به رهش سد میشد یادآن روز عمر، راه ز زهرا بگرفت وسط کوچه ره ، بضعه طاها بگرفت یاد آنروز که سیلی چه غریبانه زدند شعله وآتش کین، برگل و پروانه زدند رفتن وپر زدنت فاطمه جان زود بود بر دره خانه ی تو هاله ای از دود بود یادآن روزکه پهلوی تو را بشکستند ریسمان برسره دست وگردنم می بستند دیده ام فاطمه، بین در و دیوار شدی وای من، خسته از آن ضربه ی مسمار شدی دیده ام فاطمه گلبرگ علی پرپر شد سینه ات سوخت ومجروح ز میخ در شد بعده تو فاطمه از غصب فدک میگویم من ازآن کوچه ی تنگ و ز کتک میگویم کمر سرو تودر کوچه کمان شد،چکنم اشک حیدرزغمت باز روان شدچکنم رفتی وذکرتورافاطمه برلب دارم تا ابدازعمرودشمن تو بی زارم قبر نورانی تو راه نشانم داده سره این خاک تو را ماه نشانم داده بی تو قرآن علی، آیه ندارم زهرا غیر خورشید رخت سایه ندارم زهرا منکه با سوز و دعا ، نام تورامیخوانم برسره قبرتوتا وقت سحر، مهمانم عهد بستم به دلم ، باتوکنم طی سحرم جلوه روی توشد زنده چنین درنظرم کاشکی با دل او خاک ، مدارا بکنی بسته ام دیده به تو، درد مداوا بکنی فاطمه نور دلم هستی و میسوزم من درکناره قبره تو، شمع دلفروزم من شمع کاشانه ی من بوده ای و آب شدی پای من سوختی و گوهر نایاب شدی دیده ام فاطمه ،باتو در و دیوار چه کرد، دوریت فاطمه با حیدر کرار چه کرد آتش عشق علی شعله بر آن جانت شد شب سوم علی ات بود، که مهمانت شد شاعر: (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم صلّـی‌اللّه‌علــیكِ‌یافاطـــمه‌‌الزهـــــرا: •🏴 ✿ درفراق تو همه جان علی می لرزد چکنم قبرتورا، ای گل طاها دیدم ✿ پهلوان تو زمین خورد ، کجایی زهرا نیمه شب ، خودبه سر قبر تو زهرا دیدم ✿ بشکند دست عمرکه... اثرش معلوم است ✿ جای دستش به روی صورت حورا دیدم ✿ شده جبریل هم آوای من وطفلانت ✿ درغمت ولوله در عرش معلّی دیدم ✿ پدرت بود تنت را وسط قبر گرفت ✿ من از این شرم، چه گویم ، چه خدایا دیدم ✿ به پدرجان تو زهرا، به چه رویی گویم ✿ "نقش بر روی زمین، ام ابیها دیدم شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ━━━━━⊰✾✿✾⊱━━━━━
بسم الله الرحمن الرحیم بانو سه روزه نیستی اندر کنارم امشب به روی قبر تو سر می‌گذارم بانوسه روزه خانه ام داردغم تو از دست رفته بعد تو زهرا، قرارم! زهرا به قرآن ‌خواندنت دلتنگ هستم کوثر بخوان بار دگر تامن ببارم رفتی نگاهت از رهایی حرف می‌زد درخانه ام، دیگرتو راهرگز ندارم زهرای من ،در بین دررفتی زدستم رفتی ومن،هر روز و شب چشم‌انتظارم سر می‌گذارم روی قبرت ، تاسحرگاه دارم تمناسر ز خاکت برندارم -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_زهرا رفتی وبر سقفِ ما بارانِ نم‌نم آمده فاطمه در آشیانم یک جهان غم آمده سیل دارد می‌برد این خانه ام،کاری بکن در نگاه حیدره تو، آب زمزم آمده فاطمه بارفتنت ،جان علی رفته زدست چار طفلم بینِ آغوشِم چه باهم آمده قبرتو دارالشفای هرشب تنهایی است برسر خاکت عزیزم اسم اعظم آمده اشکهایم ای شکسته سینه خاکت خیس کرد دخترت پشت سرم زهرا به سویم آمده فاطمه آنروزها زخمت چرا بهتر نشد اشکهای زینبت بهره تومرحم آمده رفتی وبنگرکه دارد بچه‌ام جان می‌دهد گوییا انگار در کامِ حسن سم آمده آمدم اندر بقیع تا راز خود گویم به تو درپی ام ،طفلان تو، یکباره باهم آمده مادرحیدربیا، حالِ عروست را ببین بین کوچه برعلی ،چند ابن‌ملجم  آمده بر تودر اُفتاد ه زهرا و از آن رد شدکسی بار شیشه داشتی آن ضرب محکم آمده چادرت خاکی و من هم این محاسن روی خاک تو زمین خوردی سرِ من خاکِ عالم آمده ریسمان بر گردنم افتاد وتودرآتشی ضرب وشتمی ،بر  سرِ طفلانِ ما هم آمده رفتی و حالا برای زینبِت دلواپسی آه می‌بینی که در گودال یکدم امده وای من بسیار بسیار، است آن سرنیزه ها زینبم درپیش آن لب تشنه باغم آمده 🔸شاعر: (مجنون کرمانشاهی) _______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم بانوی من ، مَردُم ، دگر ، رفتی سه روزه زهراي من ای همسفر ، رفتی سه روزه رفتی زکاشانه ، بیابرگرد زهرا مهمان شده نزد پدر ، رفتی سه روزه زانوبغل کرده علی درماتم تو شد پير خيبر بي سپر ، رفتی سه روزه بانو نمي آيد صداي آه آهت از درد پهلو تا سحر ، رفتی سه روزه بيمار بدحال علی درخاک خفتی جان داد ه ای تو بي خبر ، رفتی سه روزه بانوبه یاد سينة مجروح وزارت من ماندم و اين ميخِ در ، رفتی سه روزه سيلي به رخسارت میان کوچه هاخورد كشتند یارم در گذر ، رفتی سه روزه دیدم که هستيِ مرا آتش كشيدند شد دامن تو شعله ور ، رفتی سه روزه دل تنگم و آیم کناره قبر ت ای یار هر نيمه شب با چشم تر ، رفتی سه روزه -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم چند روزی میشود، بی دلبرم میرسدبرگوش آه فاطمه یاد دارم بالگدهای عمر پشت درشد قتلگاه فاطمه میرسد هرشب نوای آه وغم... زیر سقف وسر پناه فاطمه حال حیدر میشودهرشب وخیم... درهوای روی ماه فاطمه رفتی و هرشب نسیمی خسته ام میچکم در عمق اه فاطمه شوهرت هر روز زانو در بغل خیره می ماند به راه فاطمه همسرم از تو برایم یادگار مانده یک چادر سیاه فاطمه می وزد در لانه ام عطر پر مرغ عشق بی گناه فاطمه خودنمایی میکنداین میخ در در میان قتلگاه فاطمه برسر قبرت گذارم صورتم یک تنه هستم سپاه فاطمه درکناره قبر تو با آه وغم مانده یک شب تاصباح فاطمه آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین لعنت به آنکه ازتن ارباب، سر برید راس عزیزحضرت خیرالبشر برید با سینه ی شکسته به گودال آمده شمرآمدوبه خنجر خود ازتو، سر برید باضرب پا ، تنت شده ارباب جابجا از پا فتاد مادر و اوازتو پر برید با خنجرش حرامیِ بی دین به باد داد درپیش مادری سر پاک،پسر برید مادر صدای واعلیاش بلند شد وقتی که شمرازتن توبال وپر برید افتاده بود، دست به رویش بلند کرد ابرِی سیه .چهره همچون قمر برید جانت چه بی رمق شده درقتلگاه خون خنجربدست شمرپلیدازتو،سر برید بی توتمام خیمه ی ما بین شعله سوخت دیدی فلک زخواهرتوبال وپر برید 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -حضرت_حسین بین گودالی تمام پیکرت ،تبخیر شد.. جسمِ توباتیغ وباسرنیزه ها،تسخیر شد استخوان های تنت درهم شده اینجاحسین برلبان این جماعت ناله ی تکبیر شد... خنجرملعون زپشت سر ، سرت راتابرید فکر و ذکرم با سربی پیکرت درگیر شد.. خونِ رگهایت مرا بیچاره ی عالم نمود... قامت من درغمت،در هم شکست و پیر شد درسرازیری گودال تنت غارت شد خواهر گریان تو،از زندگی اش سیر شد یاری ام کن تاکه چشم من بیفتد بر رُخ ات زینبت رنجیده از دیدارِ این تصویر شد بین گودالت مگر خونابه ها کم‌می شدند؟ ای برادر،وقتِ تشییعِ جنازه دیر شد در نهایت بی کفن هستی ، گل صحرانشین بینِ گودالت دوباره خونِ دل تکثیر شد 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ✨شب جمعه✨ هرشب جمعه همه دنیا به نامم میشود روبه قبله سوی تو عرض سلامم میشود من نمیدانم چه سری دارد این نام عجــیب هرکجایی نام تو تــکه کلامم میشود آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
بسم الله الرحمن الرحیم ✨شب جمعه✨ ازتویک عمریست کسب آبروکردم حسین با لباس مشکی ات همواره خو کردم حسین بهرمجنون ازبرای توشب جمعه خوش است درپی لیلا ی خود هرجا وضو کردم حسین دیده ام بی اشک بی خیراست،رزقش رابده بهرتو ازاین جهان چشمم سبو کردم حسین حق تودر روضه ها با اشک گفته میشود درمیان گریه باتو گفتگو کردم حسین پاک کردی دامن آلوده ام راهرکجا روسیاهی دلم باتو رفو کردم حسین حامی کل علمداران تو ، عباس شد چه هراس از این و آن ، ذکر عمو کردم حسین دل بدستت داده ام ، دیگربریدم ازهمه هرکجایی کربلایت آرزو کردم حسین شادم ازاینکه به کوی توپناه آورده ام! خوب و بد آقابه سمتت ب،از رو کردم حسین  دیدن صحن وسرایت آرزوی هرکسی است ازتودورم لیک صحنت، آرزو کردم حسین تاحسین گویم خدا،شهری معطر میشود هرکجا بانام تو من، های و هو کردم حسین آب خوردنهای ما هابوی،روضه میدهد فکر خشکی لب و بغض گلو کردم حسین میکند آیات قرآن روضه خوانی درغمت میکندخاربیابان روضه خوانی درغمت 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی) _________________
بسم الله الرحمن الرحیم ✨شب جمعه✨ ازتویک عمریست کسب آبروکردم حسین با لباس مشکی ات همواره خو کردم حسین بهرمجنون ازبرای توشب جمعه خوش است درپی لیلا ی خود هرجا وضو کردم حسین دیده ام بی اشک بی خیراست،رزقش رابده بهرتو ازاین جهان چشمم سبو کردم حسین حق تودر روضه ها با اشک گفته میشود درمیان گریه باتو گفتگو کردم حسین پاک کردی دامن آلوده ام راهرکجا روسیاهی دلم باتو رفو کردم حسین حامی کل علمداران تو ، عباس شد چه هراس از این و آن ، ذکر عمو کردم حسین دل بدستت داده ام ، دیگربریدم ازهمه هرکجایی کربلایت آرزو کردم حسین شادم ازاینکه به کوی توپناه آورده ام! خوب و بد آقابه سمتت ب،از رو کردم حسین  دیدن صحن وسرایت آرزوی هرکسی است ازتودورم لیک صحنت، آرزو کردم حسین تاحسین گویم خدا،شهری معطر میشود هرکجا بانام تو من، های و هو کردم حسین آب خوردنهای ما هابوی،روضه میدهد فکر خشکی لب و بغض گلو کردم حسین میکند آیات قرآن روضه خوانی درغمت میکندخاربیابان روضه خوانی درغمت 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی) _________________
بسم الله الرحمن الرحیم با اشک خواهرانه مداوا نمی شوی زین دست وپازدن ، تودگر! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی فصل بهار من برخیز ای تویاور ِ شب‌زنده‌دار من برگردوحال این دل من روبه راه کُن با چشم کَم سویت توبه زینب نگاه کُن رفتی ودرفراغ توغم را چشیده ام درزیرتیغ پیکره پاک تودیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی حسین جای همه فقط تو سلامم کُنی حسین گودال رفتی و پُر خون گشته پیکرت درزیر خنجری وبریده شدحنجرت خونابه ها به ورطه ی سیلاب آمده گوال رابگو که چِقَدَر آب آمده شمشیر پیش زخم تنت سد شده چرا سرنیزه ها زبازوی تو رد شده چرا افتادی وصدای نوا در دُعا ی توست این دستِ بی تعادل تو مبتلای توست اندوه واین غم تو چقدر بی حساب بود ذکرلبت فقط همه جا، آبِ آب بود ثانیه های رفتن تو تند می زند دیدم نفس نفس زدنت کُند می زند با سنگ،شیشه ی دل زینب محک زدند آئینه ی تورا دم گودال چک زدند دیدم که خاک بوی لباس تو را گرفت شمرآمدوتورا وسط قتلگا گرفت لطفاً بیا بمان و نرو ای قرارمن جانانمی شود نَروی از کنارِ من!؟ خورشیدمن سری به دلِ شب بزن دگر شانه به زلف درهم دختر بزن دگر توگیسوان پُر گره اش، غرق بوس کن یارابمان و دخترکانت عروس کن شاهاوداع سخت توبامن چه زود بود رخساره ات به دست جماعت کبود بود تنها کتاب عشق که بندت گسسته شد دیدم کبوتری که پر تو شکسته شد جانا بمان و ترک نکن خیمه های ما بگذار روبه راه کنم وضع خیمه را شمشمیرآمدو به سر ت خورد..،وای من صدنیزه آمدو به پر ت خورد..،وای من بعدازتوجان من! سرمن،درد می کند ‌بارفتن تواین، پرمن درد می کند راست به نیزه،گریه نموده به حال من گردیده سُرخ آن رخت ازشرمِ بال من گریان بیاده روی توامشب شدم حسین جانم به لب رسیده ودرتب شدم حسین دست از همه توشسته ای وبی کفن شدی پیش دوچشم خواهرخود بی بدن شدی رفتی وآفتاب امیدم غروب کرد رفتی! وگریه لعل لبم راچو، چوب کرد چشمان من بدون تو خوابش نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد دارم برای رفتن تو سوز و اشک و آه رفتی قرار و وعده ی ما بین قتلگاه 🔸شاعر: غلامی_مجنون کرمانشاهی _______________________________ ╭┅──────——
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه الحسین علیه‌السلام قتلگاه ناگهان ازسره، اسبی گل طاها افتاد ازفرس بودبه گودال که بابا افتاد درسرازیری گودال ؛ سری برخاک است یوسف فاطمه برخاک بلایاافتاد پدرم بین مناجات و نماز است ولی بین گودال گمان،حضرت موسی افتاد یوسفم از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد به روی خاک گل، خوش قد و بالا افتاد بهترین در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری افتاد به زمین عشق اباالفضل میان گودال ذوالفقار علی عالی اعلی افتاد کیست او ، مشتری اش هست خداوندکریم درحرم با رجزش، زینب کبری افتاد درحرم، من چه بگویم که چه شد ازعم او بخداپاسخ این شاید و امّا افتاد 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی)_ 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه الحسین علیه‌السلام قتلگاه دربین گودالی سرت را جمع کردی درگوشه ای بال و پرت را جمع کردی درزیرخنجر، دست وپایی میزدی تو ای بسمل زینب ،سرت را جمع کردی برسینه ات باچکمه میزدشمرملعون دیدم که این سوپیکرت را جمع کردی خنجربه روی گردنت افتاده دلبر باخنجرملعون سرت را جمع کردی گودال را شستی به تنهایی حسین جان خونابه ی جسم وپرت را جمع کردی پایی زدوجسم توبرگرداندای وای درزیرخنجرپیکرت را جمع کردی شدازقفا راست بریده ای برادر خونابه های حنجرت را جمع کردی 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی) 👉 🔹 🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه_امام_حسین_گودال 🎤 آرمین غلامی پی تو، ای دل و دلدار شب جمعه خوش است درپی ات،سید و سالار شب جمعه خوش است شب جمعه است دلم، یاد حسین افتاده درحسینیه سیار شب جمعه خوش است من حسینی شده از آن نفس گرم توام گشتم ازعشق بدهکار شب جمعه خوش است عشق تو داده نتیجه چه قیامت کردی این همه لشکر زوار شب جمعه خوش است در و دیوار نوشتم ز غم بی کسیت می زنم تا به ابد زار شب جمعه خوش است مادرت بود که آمدنیمه شب درحرمت اه گوید در و دیوار شب جمعه خوش است روضه خوانت شده زهرا، دراین صحن وسرا گفت بااشک که ای یار، شب جمعه خوش است درسرازیری گودال تنت شدپامال ناله ی حیدر کرار شب جمعه خوش است تو علی گشته ای و بودسنان هم قنفذ وای از این همه تکرار شب جمعه خوش است این چه سری است که شد ذکر لبم وای حسین با زمین خوردنت هر بار شب جمعه خوش است سر ِ پیری گذر ِ تو ، سره گودال افتاد وای از آن همه آزار شب جمعه خوش است هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش چشم های توشده تار شب جمعه خوش است خواهر توشده ای شاه برای پسرت در دل شعله پرستار شب جمعه خوش است کفنت خار بیابان شده و بی تو برفت خواهرت بر سر بازار شب جمعه خوش است غلامی _(مجنون کرمانشاهی) 🥀هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🥀 ┈••✾•🌿
بسم الله الرحمن الرحیم 🎤 آرمین غلامی گودال بود وبرسره تو، بی هوا زدن باتیرونیزه ها به توازهرکجا زدن درمعرکه عبای تورابدکشیده اند اینان لگد به دلبره کرب و بلا زدن آتش زدی به زندگی اش حرمله بس است دیدم نمک به زخم دلت ای شها زدن همواره بس نبوده غرورم شکسته شد بانیزه ها مرابه بره بچه ها زدن تا سنگهایشان به سر و صورتم نشست حرفی بدی به حضرت خیرالنساء زدن بالای مرکبی و شدی واژگون زاسب پیچیده پای تو، چه کنم ؟! بی هوا زدن موی سپید داری و هستی امیرعشق پیران طایفه به ننت با عصا زدن اینجا گریزمن شده زینب دوید و گفت : غریب مرا زدن املعون توبس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ها قدم روی عرش خدا زدن ازدست و پا زدن گره ات وا نمی شود باهرچه داشتند بخدا که تورا زدن ( غلامی _مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم..: البنین(ع) یک عمر غمت سوخت تمام بدنم را انداخته داغ تو دراین هجره تنم را عمریست دگر یار و مددکار ندارم باور نکنی این همه تنها شدنم را من ام بنینم که گلانم شده پرپر سوزانده دگرداغ پسر ها بدنم را افتاده‌ام از پا و کسی نیست کنارم تابنگرداین لحظه ی پرپر زدنم را در آتش هجران ابالفضل بسوزم تا آیدو بیند کمی از سوختنم را بال و پرم ازداغ حسینم چه کبود است زینب نگرد لحظه‌ی برخواستنم را ازداغ حسین تار شده چشم پر اشکم سیراب نکرد آب گوارا دهنم را یک عمر‌شده کار دلم نوحه سرایی پرچم زده‌ام سر درِ بیت‌الحزنم را ازداغ پسرهای رشیدم چه بگویم زینب به گواه است فقط این سخنم را گویندبه چشم پسرم تیر نشسته از دست ربودند عقیق یمنم را غارت شده درکرببلا جسم ابالفضل سوزانده شرارغم عباس تنم را درلحظه مرگم به برم نیست ابالفضل(ع) کس نیست مهیا کنداین دم کفنم را دیگربه تن از سُمِ ستوران خبری نیست دیگر زفغان وناله هایم اثری نیست
(س) چهار گل زکفت رفت، چها ر یل پسرت ولی به وقت وفاتت نبوده کس به برت میان بستری و دل گرفته از ایام قمرنداری و شب ها به صبح شد سحرت میان بسترمرگی عجب غریبانه دوباره مانده به ره، دیدگان پر گهرت درست کرده ای بانو چهار صورت قبر جمال روی یلانت همیشه در نظرت به دشت کرببلا گر نبوده ام بنین ولی شکسته شده از غم حسین(ع) کمرت نبوده ای وشنیدی چگونه حرمله ها به تیرکینه دریدندودیده ی قمرت ندیده ای که ببینی بریخت روی زمین به روی خاک بیابان و پاره جگرت ندیده ای که بدانی بدون عباست چه ها رسیده سر خواهران خون جگرت ندیده ای که بدانی به شام باطعنه شدیم وارد بزم شرا ب باقمرت چنان که ازهمه ماکنیزمیخواهد نبود صحنه بزم شراب در نظرت به روی نیزه بدیدم تمام هست تورا به پارچه شده بسته به نیزه هاقمرت بیاکه ام بنین باتو حرفها دارم که وقت مرگ توبانو نبوده کس به برت -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
(س) چهار پسر داشته ای چو نور چشم ترت ولی به وقت وفاتت نبوده کس به برت میان بستری و دل گرفته از ایام قمرنداری و شب ها به صبح شد سحرت میان بسترمرگی عجب غریبانه دوباره مانده به ره، دیدگان پر گهرت درست کرده ای بانو چهار صورت قبر جمال روی یلانت همیشه در نظرت به دشت کرببلا گر نبوده ام بنین ولی شکسته شده از غم حسین(ع) کمرت نبوده ای وشنیدی چگونه حرمله ها به تیرکینه دریدندودیده ی قمرت ندیده ای که ببینی بریخت روی زمین به روی خاک بیابان و پاره جگرت ندیده ای که بدانی بدون عباست چه ها رسیده سر خواهران خون جگرت ندیده ای که بدانی به شام باطعنه شدیم وارد بزم شرا ب باقمرت چنان که ازهمه ماکنیزمیخواهد نبود صحنه بزم شراب در نظرت به روی نیزه بدیدم تمام هست تورا به پارچه شده بسته به نیزه هاقمرت بیاکه ام بنین باتو حرفها دارم که وقت مرگ توبانو نبوده کس به برت آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بانوی حیدر ،مه این خانه ای ام بنین کنیز کاشانه ای به مرتضی همسر دردانه ای به گرد اهل خانه پروانه ای بانویی و مست می کوثری توبعدفاطمه فقط مادری با دم اواهل تولا شدی کنیزذریه ی زهرا شدی مام ادب دلبر این خانه ای گردعلی همیشه پروانه ای مام ادب پیش علی رو زدی حرف عطا و کرم او زدی ام بنین قلب و دلت با علی ست به روز وشب ذکر لبت یا علی ست نام و نشانت همه جا شدبپا ام بنین همسر شیر خدا همیشه من عبد و گدای توام ریزه خور خوان عطای توام بر دل زارم تو کنی سروری بوده ای از روز ازل حیدری ماه سر راه منی تا ابد مادر خوش خواه تا ابد از قفس غصه رهایم بکن تو راهی کرب و بلا بکن ام بنین مهر ت چراغ شبم خوشم که من سینه زن زینبم باتوخوشم گر چه که بی مایه ام عشق تو بانو همه جا سایه ام تا به ابد مست می او شدم ام بنین گرم هو الهو شدم ام بنین نوکر و (مجنونتم) تابه ابد همیشه دلخونتم اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزینب سلام الله علیها -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
روضه میخواند از فراسویی گریه ها میکند به هرکویی قدخمیده گردیده بانویی نالد ام بنین به هرسویی مادر و حرفِ غیرتِ عباس ام العباس و گریه برآنِ یاس مشکِ پاره میـان صحرابود تهِ گـودالِ بس چه غوغابود گرد وُ خاکی اگرکه برپابود خنـجر ی برحنـجرِ مولابود برزمین مشک وُ دیده یِ پاره بی تو شدبچّـه هاییِ آواره روی سیـنه همیشه می کـوبید درعزای حسین می بارید درغم زبینبش می لغـزید بی پسرگشتنش را می دید پیکر چار گل به رویِ زمین روی سینه نشسته چکمه یِ کین ازسر نیزه دلبرم افتاد زینبیت گفت معجرم افتاد خیمه درآتش وعَلَم افتاد تاوَلِ پایِ پُـر وَرم افتاد روی نیزه سَری زده پهلو تازیان خورده بر سر بازو گشته این روزگار تیره وُ تار رویِ نیـزه سرِ توبوده سوار خورده ای سنگی از سر بازار مادری داغدیده پرچمدار مادر وناله بر یل وشیران درعزای حسین شده گریان -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_