💠⚜ خشم خدا⚜💠
همایش مبلغین نهاد رهبری در دانشگاهها بود.
قرار شد هر کس یک خاطره از دوران تبلیغش تعریف کند.
خانم صادقی گفت:
من پانزده سال سابقهی تبلیغ در دانشگاهها را دارم. همه جور آدم دیدهام. از لائیک لامذهب گرفته تا مؤمن مستجابالدعوه. از همه قشر و همه نوع اعتقاد. ولی در یکی از دانشگاهها دانشجویی داشتم که نمونهاش را ندیده بودم.
همیشه در برنامه درست صف اول و دقیقاً رو به روی من مینشست. هر چه میگفتم به باد استهزاء میگرفت. خدا را پیغمبر را قرآن را. 😨
به هیچ چیز معتقد نبود و بیدینیاش را علناً فریاد میزد، هیچ کس هم جلودارش نبود.
نه اعتراض بچهها
نه مسئول خوابگاه
نه خود من.
کلافه شده بودم 😫 تا اینکه یکی از همشهریهایش گفت که پدرش از نزولخورهای قدیمی شهرشان است. بعد از آن دلم برایش میسوخت 😔 و دیگر زیاد از حرکاتش تعجب نمیکردم و ناراحت نمیشدم.
یک روز که بحثمان سر توبه بود باز شروع کرد:
ببین صادقی جون! اینکه میگی نباید گناه کنیم، یا اگه کردیم باید زود توبه کنیم شاید بعداً فرصت توبه پیدا نکنیم، از نظر من یه حرف چرته. 😕 من فردا بعد از ظهر با بچهها قرار گذاشتم برم عشق و حال. قولم بهت میدم که فردا شب همین جا روبه روی تو بشینم. من مطمئنم که فردا زندهم. پس فردا هم زندهم .پس تو جوونی حال میکنم. بعداً اگه فرصت شد به خدا میگم ببخشه دیگه! 😜
با لبخند گفتم: ان شاء الله صد سال زنده باشی. ☺️
فردا شب که به خوابگاه رفتم، غوغایی بود. بچهها به طرفم دویدند. فقط جیغ میکشیدند. نمیفهمیدم چه میگویند.
مهناز دوست سمیرا دستم را گرفت و گفت: «خانم سمیرا مرد!» 😭😭😭
بعد از ظهر همان روز موقع رد شدن از خیابان با ماشینهایی که با هم کورس گذاشته بودند، تصادف کرده بود.
مهناز میگفت: وقتی ماشین بهش زد، دو متر پرت شد هوا و با سر خورد زمین. 😣 وقتی بالا سرش رسیدم، خون از بینی و گوشش فوران میکرد. فقط دستمو فشار داد و گفت :خانم صادقی!
همین! 😭
خانم صادقی اشک میریخت، دیگران هم همراهش.
خانم صادقی وسط گریههایش بریده بریده گفت:
سمیرا در حیاتش کسی را به سمت خدا نبرد، ولی مرگش خیلیها را با خدا آشتی داد.
🌼🍂
#خاطره
#داستانک #زندگی #مرگ
✍ #زهرا_حاجیپور
🌼🍂 @mangenechi
✨🌷 باسمه تعالی 🌷✨
💠⚜ #چهارديواري_اختياري ⚜💠
بچه كه بوديم با پشتي ها و بالشت ها براي خودمان يك چهار ديواري درست مي كرديم.
يك چهار ديواري كه سقفش چادر مامان بود.
انقدر تنگ و كوتاه كه فقط خودمان آن هم خوابيده درونش جا مي شديم.
اما اختياري بودن اين چهار ديواري انقدر لذت بخش بود كه آن را با هيچ كجاي خانه عوض نمي كرديم.
بزرگتر كه شديم اتاقمان شد چهار ديواري اختياريمان.
ازدواج كه كرديم خانه بختمان شد چهار ديواري سر نوشتمان.
شاغل كه شديم دفتر كارمان هم به چهار ديواري هاي تعلقاتمان اضافه شد.
روز ها و شب ها مي گذرد و هر بار دل سر گردانمان را مهمان يك چهار ديواري تنگ مي كنيم و دلمان را به اختياري بودنش خوش .
غافل از اينكه روزي مي رسد كه همه به اجبار بايد مهمان ابدي يك چهار ديواري شويم كه مانند كودكي هامان آنقدر تنگ و كوچك است كه فقط خودمان درونش جا مي شويم.
يك چهار ديواري، آن هم نه اختياري! كه اجباري
آن هم رو به اختياردار تمام چهار ديواري هاي عالم!!
#مرگ
#در_محضر_خدا
#خاطره
#تلنگر
✍ #zahra.hajipour61
🔗 #منگنهچی
http://eitaa.com/joinchat/1637810190C4e7588d495
🌼🌿
هیولا
میان هیاهوی جیغ و داد داغدیدهها، صدای دختر شهید به گوشم رسید: «حسین جان! هوای بابا حسینم رو داشته باش!»
جملهاش دلم را لرزاند.
دلم خواست از مرگ بنویسم.
از خاک.
از داغهایی که سرد نمیشود،
از تلخی دنیا.
از اینکه چرا این دنیای وامانده شده شبیه یک هیولای ترسناک و شروع کرده به بلعیدن عزیزانم! 😔
انگار تا جایی دنیا جوری بوده و حالا یک روی دیگرش را نشانم داده است!
اما میان تلخی و سردی قبر و اشک و عمق قبر،
شیرینیای وجود دارد که مخصوص بعضی آدمهاست:
نخست اینکه چقدر به چشم میآید وعدهی راست امام رضا -علیهالسلام- که چقدر هوای کسانی را که دوستش دارند و به عشق او عمری سرکردهاند، دارد! 😃
چقدر خوب است که در لحظهی تلخ و سخت جدایی، عزیز دلت را زیر این خروارها خاک، به امام علی و امام رضا، یا حسین فاطمه -سلامالله علیهم- بسپاری! 😊
چقدر فرق است میان کسانی که به روضهی حسین -علیهالسلام- پناه میبرند و به حرم و نماز برای صبر...
چقدر دنیای مصیبت زدههای مؤمن با دیگران متفاوت است و حال اینکه مصیبت برای همه است!
🌼🌿
#انتمالاعلون
#مرگ
#شفاعت
#گروه_فرهنگی_تبار
✍ #زهرا_نجاتی
🔗 #منگنهچی
🌼🌿 @mangenechi
🌸🍃
پدری هنگام مرگ به پسرش وصیت کرد: موقع دفن، آن جورابهای کهنهای را که کنار گذاشتم، پایم کن.
پدر از دنیا رفت. پسر، هر چه به اطرافیان اصرار کرد و سراغ علما رفت، اجازه ندادند. ناامید و عصبانی بود از اینکه نمیتواند وصیت سادهی پدر را عملی کند.
در همین احوال، یکنفر نامهای دستش داد: پسرم! دیدی از این همه مال و منال، حتی نمیگذارند جوراب کهنهای را با خودم ببرم! پس به داشتهها و اموالت، مغرور نشو!
🌸🍃
حضرت رسول اکرم -صلی الله علیه و اله و سلم- فرمودند: كَفي بِالْمَوْتِ واعِظاً؛ بهترين پنددهنده براي انسان مرگ است.
(بحارالانوار، جلد ۷۴، صفحه ۱۳۹)
🌸🍃
#در_محضر_روایت #داستانک
#مرگ #سبک_زندگی
✍ #مهدیه_مظفری
@mangenechi
هدایت شده از منگنهچی
💠⚜ خشم خدا⚜💠
همایش مبلغین نهاد رهبری در دانشگاهها بود.
قرار شد هر کس یک خاطره از دوران تبلیغش تعریف کند.
خانم صادقی گفت:
من پانزده سال سابقهی تبلیغ در دانشگاهها را دارم. همه جور آدم دیدهام. از لائیک لامذهب گرفته تا مؤمن مستجابالدعوه. از همه قشر و همه نوع اعتقاد. ولی در یکی از دانشگاهها دانشجویی داشتم که نمونهاش را ندیده بودم.
همیشه در برنامه درست صف اول و دقیقاً رو به روی من مینشست. هر چه میگفتم به باد استهزاء میگرفت. خدا را پیغمبر را قرآن را. 😨
به هیچ چیز معتقد نبود و بیدینیاش را علناً فریاد میزد، هیچ کس هم جلودارش نبود.
نه اعتراض بچهها
نه مسئول خوابگاه
نه خود من.
کلافه شده بودم 😫 تا اینکه یکی از همشهریهایش گفت که پدرش از نزولخورهای قدیمی شهرشان است. بعد از آن دلم برایش میسوخت 😔 و دیگر زیاد از حرکاتش تعجب نمیکردم و ناراحت نمیشدم.
یک روز که بحثمان سر توبه بود باز شروع کرد:
ببین صادقی جون! اینکه میگی نباید گناه کنیم، یا اگه کردیم باید زود توبه کنیم شاید بعداً فرصت توبه پیدا نکنیم، از نظر من یه حرف چرته. 😕 من فردا بعد از ظهر با بچهها قرار گذاشتم برم عشق و حال. قولم بهت میدم که فردا شب همین جا روبه روی تو بشینم. من مطمئنم که فردا زندهم. پس فردا هم زندهم .پس تو جوونی حال میکنم. بعداً اگه فرصت شد به خدا میگم ببخشه دیگه! 😜
با لبخند گفتم: ان شاء الله صد سال زنده باشی. ☺️
فردا شب که به خوابگاه رفتم، غوغایی بود. بچهها به طرفم دویدند. فقط جیغ میکشیدند. نمیفهمیدم چه میگویند.
مهناز دوست سمیرا دستم را گرفت و گفت: «خانم سمیرا مرد!» 😭😭😭
بعد از ظهر همان روز موقع رد شدن از خیابان با ماشینهایی که با هم کورس گذاشته بودند، تصادف کرده بود.
مهناز میگفت: وقتی ماشین بهش زد، دو متر پرت شد هوا و با سر خورد زمین. 😣 وقتی بالا سرش رسیدم، خون از بینی و گوشش فوران میکرد. فقط دستمو فشار داد و گفت :خانم صادقی!
همین! 😭
خانم صادقی اشک میریخت، دیگران هم همراهش.
خانم صادقی وسط گریههایش بریده بریده گفت:
سمیرا در حیاتش کسی را به سمت خدا نبرد، ولی مرگش خیلیها را با خدا آشتی داد.
🌼🍂
#خاطره
#داستانک #زندگی #مرگ
✍ #زهرا_حاجیپور
🌼🍂 @mangenechi
هدایت شده از منگنهچی
💠⚜ خشم خدا⚜💠
همایش مبلغین نهاد رهبری در دانشگاهها بود.
قرار شد هر کس یک خاطره از دوران تبلیغش تعریف کند.
خانم صادقی گفت:
من پانزده سال سابقهی تبلیغ در دانشگاهها را دارم. همه جور آدم دیدهام. از لائیک لامذهب گرفته تا مؤمن مستجابالدعوه. از همه قشر و همه نوع اعتقاد. ولی در یکی از دانشگاهها دانشجویی داشتم که نمونهاش را ندیده بودم.
همیشه در برنامه درست صف اول و دقیقاً رو به روی من مینشست. هر چه میگفتم به باد استهزاء میگرفت. خدا را پیغمبر را قرآن را. 😨
به هیچ چیز معتقد نبود و بیدینیاش را علناً فریاد میزد، هیچ کس هم جلودارش نبود.
نه اعتراض بچهها
نه مسئول خوابگاه
نه خود من.
کلافه شده بودم 😫 تا اینکه یکی از همشهریهایش گفت که پدرش از نزولخورهای قدیمی شهرشان است. بعد از آن دلم برایش میسوخت 😔 و دیگر زیاد از حرکاتش تعجب نمیکردم و ناراحت نمیشدم.
یک روز که بحثمان سر توبه بود باز شروع کرد:
ببین صادقی جون! اینکه میگی نباید گناه کنیم، یا اگه کردیم باید زود توبه کنیم شاید بعداً فرصت توبه پیدا نکنیم، از نظر من یه حرف چرته. 😕 من فردا بعد از ظهر با بچهها قرار گذاشتم برم عشق و حال. قولم بهت میدم که فردا شب همین جا روبه روی تو بشینم. من مطمئنم که فردا زندهم. پس فردا هم زندهم .پس تو جوونی حال میکنم. بعداً اگه فرصت شد به خدا میگم ببخشه دیگه! 😜
با لبخند گفتم: ان شاء الله صد سال زنده باشی. ☺️
فردا شب که به خوابگاه رفتم، غوغایی بود. بچهها به طرفم دویدند. فقط جیغ میکشیدند. نمیفهمیدم چه میگویند.
مهناز دوست سمیرا دستم را گرفت و گفت: «خانم سمیرا مرد!» 😭😭😭
بعد از ظهر همان روز موقع رد شدن از خیابان با ماشینهایی که با هم کورس گذاشته بودند، تصادف کرده بود.
مهناز میگفت: وقتی ماشین بهش زد، دو متر پرت شد هوا و با سر خورد زمین. 😣 وقتی بالا سرش رسیدم، خون از بینی و گوشش فوران میکرد. فقط دستمو فشار داد و گفت :خانم صادقی!
همین! 😭
خانم صادقی اشک میریخت، دیگران هم همراهش.
خانم صادقی وسط گریههایش بریده بریده گفت:
سمیرا در حیاتش کسی را به سمت خدا نبرد، ولی مرگش خیلیها را با خدا آشتی داد.
🌼🍂
#خاطره
#داستانک #زندگی #مرگ
✍ #زهرا_حاجیپور
🌼🍂 @mangenechi
#نهج_البلاغه
ای بندگان خدا
هم اکنون به اعمال نیکو پردازید،
تا ریسمانهای #مرگ بر گلوی شما سخت نشده و روح شما برای کسب کمالات آزاد است.
📚 خطبه ۸۳
#در_محضر_روایت #اخلاقی
🌸🌿 @mangenechi
🌸🍃
پدری هنگام مرگ به پسرش وصیت کرد: موقع دفن، آن جورابهای کهنهای را که کنار گذاشتم، پایم کن.
پدر از دنیا رفت. پسر، هر چه به اطرافیان اصرار کرد و سراغ علما رفت، اجازه ندادند. ناامید و عصبانی بود از اینکه نمیتواند وصیت سادهی پدر را عملی کند.
در همین احوال، یکنفر نامهای دستش داد: پسرم! دیدی از این همه مال و منال، حتی نمیگذارند جوراب کهنهای را با خودم ببرم! پس به داشتهها و اموالت، مغرور نشو!
🌸🍃
حضرت رسول اکرم -صلی الله علیه و اله و سلم- فرمودند: كَفي بِالْمَوْتِ واعِظاً؛ بهترين پنددهنده براي انسان مرگ است.
(بحارالانوار، جلد ۷۴، صفحه ۱۳۹)
🌸🍃
#در_محضر_روایت #داستانک
#مرگ #سبک_زندگی
✍ #مهدیه_مظفری
@mangenechi
🌸🍃
پدری هنگام مرگ به پسرش وصیت کرد: موقع دفن، آن جورابهای کهنهای را که کنار گذاشتم، پایم کن.
پدر از دنیا رفت. پسر، هر چه به اطرافیان اصرار کرد و سراغ علما رفت، اجازه ندادند. ناامید و عصبانی بود از اینکه نمیتواند وصیت سادهی پدر را عملی کند.
در همین احوال، یکنفر نامهای دستش داد: پسرم! دیدی از این همه مال و منال، حتی نمیگذارند جوراب کهنهای را با خودم ببرم! پس به داشتهها و اموالت، مغرور نشو!
🌸🍃
حضرت رسول اکرم -صلی الله علیه و اله و سلم- فرمودند: كَفي بِالْمَوْتِ واعِظاً؛ بهترين پنددهنده براي انسان مرگ است.
(بحارالانوار، جلد ۷۴، صفحه ۱۳۹)
🌸🍃
#در_محضر_روایت #داستانک
#مرگ #سبک_زندگی
✍ #مهدیه_مظفری
@mangenechi
*پنج تحلیل غلط در مسائل اخیر لبنان و فلسطین*
صفحات #تاریخ آنچنان سریع در حال ورق خوردن هستند که خیلیها تحت تاثیر رسانهها و یا کماطلاع از جوانب میدان، تحلیلهایی را ولو دلسوزانه به خورد #جامعه میدهند که غلط بودن پایههای آن، میتواند ناخواسته موجب سستی و بدفهمی اجتماعی در #نقطه_عطف_تاریخی موجود شود حتی خسارتهایی را به بار آورد؛ برخی از پرطرفدارترین #تحلیلهای_غلط اینروزها به شرح ذیل است:
۱. ما چون پاسخ ترور هنیه و برخی فرماندهان را ندادیم، رژیم جرات چنین جنایتی را پیدا کرد:
قطعا خیر، سید مقاومت، سالهاست در صدر فهرست ترور هست و بارها بارها در شرایط جنگی و غیرجنگی رژیم اقدام به ترور کرده ولی ناموفق بوده است، اینبار اما به واسطه ارتقای سطح تکنولوژیکی و البته خفگیهای #مرگبار حاصل از عملیاتهای #موفق جبهه مقاومت، از روشی انتحاری و #بسیار_پرهزینه استفاده کرده است و توانست با بمبهای جدید ترکیبی، مقصود خود را عملیاتی کند.
۲. استراتژی نظام #صبر_استراتژیک و عدم مقابله سخت با آمریکا و رژیم است:
قطعا خیر، نظام با همان #شجاعت و #معنویت و #عقلانیت که در دهههای مختلف توانسته است قطرات مقاومت اسلامی را به دریای خروشان تبديل کند، از فرصت تاریخی طوفان الاقصی استفاده کرده و ظرف یک سال طرح خود را دههاسال به پیش برده و رژیم را به حالت خفگی قبل از #مرگ رسانده است.
۳. مسئولین و فرماندهان در اجرای فرامین رهبری معظم تمرد یا تعلل یا سستی به خرج دادهاند:
قطعا خیر، این حرفها را کسانی میزنند که از دستورات حکیمانه و زیرکانه ابلاغی هیچ، تاکید میکنم هیچ اطلاعی ندارند چراکه نوع دستورات در شرایط پیچیده و دشوار و تاریخی کنونی به شکلی است که بایستی مقدمات آن به شکل واقعی و صحیح محقق شود تا اقدامات بسیار موثر و کلیدی مربوطه به ثمر برسد، این مهم به شکلی مناسب و موفق در حال انجام است و انشاءالله آیندگان از آن حیرت خواهند کرد.
۴. ما توازن و بازدارندگی خود را از دست دادهایم و نمیتوانیم اگر یکی بخوریم دهتا بزنیم:
قطعا خیر، مسائلی از این قبیل اساسا برای شرایط غیر جنگی است، ما الان وسط یک جنگ بزرگ #تاریخ_ساز هستیم. در این شرایط هر دو طرف در حال طراحی و اجرای ضربات کاری و شدید به طرف مقابل هستند و از هیچ تلاشی که در چارچوب اصول و مبانی خود میگنجد فروگذار نمیشوند و زد و خوردهای بزرگ، جزو مسائل طبیعی چنین جنگهای #سرنوشتسازی است.
۵. توان #جبهه مقاومت تخلیه شده و بدنه اصلی آن ضعیف شدهاند.
قطعا خیر و قطعا خیر، دشمن اگر میدانست که با این جنایتها از یک طرف وعده قطعی و حیرت انگیز الهی برای آزادسازی نیروی بینهایت شهیدان را فعال کرده و از طرف دیگر بدنه اصلی جبهه مقاومت را به نسلهایی جوانتر، به روزتر و قدرتمندتر از گذشته و خصوصا #ناشناخته با امکان #ابتکار عمل بیشتر تحویل داده است؛ هیچ وقت تاکید میکنم هیج وقت چنین اشتباهات مهلکی را انجام نمیداد.
پ ن: جنگ تمدنساز ایران و آمریکا در پنجاه سال گذشته از سنگر ایران و عراق و سوریه و لبنان و یمن قدم به قدم جلوتر رفته و رسیده است به قلب فتنه و پایگاه بزرگ نظامی آمریکا در منطقه! به پیروزیهای بسیار بزرگ گذشته نگاه کنید و به جای تحقیر و تضعیف جبهه خودی، هر آنچه در توان داریم را در اختیار فرماندهان و مسئولین دلسوز و کاربلد خود بسپاریم تا در آیندهای نه چندان دور آرزوهای بزرگ اولیا و انبیای #الهی را برای همیشه محقق سازیم.
یادداشتهای صادق ملکی
🍃🌺🍃
@mangenechi