eitaa logo
مسار
332 دنبال‌کننده
5هزار عکس
547 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️یاد او ☘️یکسال می‌شود که قاسم ازدواج کرده است. همسرم رضا هرچه برای خودمان می‌خرد برای او هم خرید می‌کند. دیشب قاسم با عروسم نرگس به خانه‌مان آمدند. خیلی دلتنگش بودیم. هنوز به ندیدن و نبودنش عادت نکرده‌ایم. از دیدن آن‌ها خوشحال شدیم. ☘جعبه شیرینی هم با خود آورده بودند. وقتی مناسبتش را پرسیدیم. گفت: «بابت زحماتی‌ست که برای ما می‌کشید. » 🍁حال همسرم تغییر کرد. چشمان قهوه‌ای‌اش پر از اشک شد. بعد از رفتن آن‌ها رضا روی مبل راحتی روبروی تلویزیون نشست. به او گفتم: «خوشحالم از قدرشناسی بچه‌ها. خستگی از تنمان بیرون رفت. » 🍃همسرم سری به علامت تأیید تکان داد و گفت: «چه خوب که حواسشون به نعمت‌های خدا هست. ای کاش ما هم نسبت به نعمت وجود امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه این‌گونه بودیم! او که یادش آرامش زندگی‌مان است. » 💥با حرف‌های رضا فکری به ذهنم خطور کرد و گفتم: «تصورش بکن حضرت چه خوشحال خواهند شد اگر در طول شبانه‌روز یا هفته برای یک‌بار هم که شده، رو به قبله بایستیم و به او بگوییم: یا صاحب‌الزمان، ما قدر نعمت‌ شما را می‌دانیم. سپس دعای فرج را با هم بخوانیم تا کام حضرت شیرین شود. » 📋رضا نگاه قدرشناسانه‌ای به من کرد. برگه‌ای را در دست گرفت. روی آن با خط خوش نوشت: «یادمان باشد هر روز بعد از نماز صبح یاد او باشیم. اللهم عجل لولیک‌الفرج. » سپس آن را روی دیوار اتاقی که نماز می‌خواندیم نصب کرد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم 🔍چرا امام حسین علیه‌السلام زمان معاویه قیام نکرد؟ ۲. ریاکاری معاویه مردم آن زمان به ویژه اهل شام، شخصیت معاویه را قبول داشتند. این باور مردم شکل گیری امر قیام را مشکل می‌ساخت؛ زیرا آن‌ها معاویه را به عنوان صحابی پیامبر صلی‌الله علیه و آله می‌شناختند. در اندیشه و نظر مردم او در رواج اسلام به ویژه در دمشق نقش موثری داشت. 🗞امام حسین علیه‌السلام در نامه‌های خویش تجربه‌ی حکومت‌داری و بیشتر بودن سن معاویه از خود را به عنوان عواملی برای گمان مردم به شایستگی او مطرح کرده است. امام حسین علیه‌السلام: «... و لکن قد علمت انی اطول منک ولایة و اقدم منک لهذه الامة تجربة و اکبر منک سنا ... فادخل فی طاعتی.»* ☄بنابراین معاویه در مقابله با امام حسین علیه‌السلام مانور بیشتری روی اعتقادات مردم داشت. 📚*علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص ۴۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌾عنایت امام حسین (ع) ☘مادر بود و سه ماهه باردار محمد ابراهیم بود. عازم کربلا بودم و او هم هوایی شده بود. آنقدر اصرار کرد که به بردنش راضی شدم. سختی سفر و دوری راه مریضش کرد. دکتر پس از معاینه گفت که محمد ابراهیم بی محمد ابراهیم. مقداری هم دارو داد برای سقط بچه مرده و گفت که اگر دارو ها مؤثر واقع نشد، بیایید تا عمل کنم. 🍃مادر گفت: «داروی پزشک را نمی خورم. مرا برسان کنار ضریح امام حسین (ع). » از حرم که برگشت احساس سبکب عجیبی داشت. خوابش برد. 🌸صبح شادمانه از خواب بیدار شد. در عالم رؤیا خانمی نقاب دار، بچه ای زیبا را توی بغلش گذاشته بود و گفته بود: «این بچه را بگذار لای چادرت و به کسی هم نده. برش دار و برو.» 🍃دوباره رفت پیش همان دکتر. او فقط متعجانه نگاه می کرد. وقتی جریان را فهمید همه پول ویزیت و نسخه را پس داد و داروی تقویتی نوشت. بالاخره « محمد ابراهیم همت» با عنایت امام حسین (ع) به دنیا آمد. راوی: پدر شهید 📚برای خدا مخلص بود؛ خاطراتی از شهید محمد ابراهیم همت، نویسنده: علی اکبری، ناشر: یاز رهرا (س)، نوبت چاپ: یازدهم- زمستان ۹۵ ، صفحه ۱۲-۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
♨️کاهش محبوبیت 💯در زندگی زناشویی برخی کارها مثل مخفی کاری و پنهانی کار کردن می تواند باعث کاهش محبوبیت هر یک از طرفین شود. ❌وقتی هر یک از زوجین از امور پنهان، مطلع شود، باعث ناراحتی‌اش می‌شود چرا که فکر می کند، طرف مقابل او را چیزی حساب نکرده و نظرش برای او مهم نبوده است. 🔻 ممکن است حتی تا مدت‌ها نسبت به آینده‌ی طرف مقابل بدبین شود که باز هم ممکن است برخی کارها را از او پنهان کند. 📌پس یکی از مهم‌ترین اصل‌ها در زندگی زناشویی، صداقت و یکرنگی می‌باشد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍شادابی صبحگاهی 🍃از تخت خواب بلند شدم. بدون اینکه نگاهی به اطرافم بیندازم پاورچین پاورچین و بدون کوچکترین صدا به طرف چوب‌لباسی رفتم. لباس پوشیدم و مثل همیشه از راهروی اتاق خواب به سمت پذیرایی حرکت کردم. دستم را روی دستگیره در گذاشتم تا آن را باز کنم. صداهایی از سمت آشپزخانه توجهم را جلب کرد. ☘فکر کردم اول صبحی توهم زده‌ام؛ ولی نه! اشتباه نکردم، به سمت آشپزخانه آرام آرام حرکت کردم وقتی از کنار ستون پذیرایی به داخل سرک کشیدم؛ با دیدن عاطفه که مشغول سفره انداختن بود چشمهایم چهار تا شدند. در تمام این دو سال زندگیمان، سابقه نداشت ۷ صبح بلند شود و برای من صبحانه درست کند. 🌾دست‌هایم را روی چشمانم گذاشتم. کمی آن‌ها را مالیدم. هنوز باورم نمی‌شد. جلو رفتم آرام انگشتم را به شانه‌اش زدم سریع برگشت و گفت: «عههه ترسیدم.» ⚡️_چی‌شده اول صبحی خبریه؟ 💫چشم هایم را ریز کردم و گفتم: «جایی میخوای بری؟می‌خوای برسونمت؟ » 🍃چشمانش برق می‌زدند؛ ولی خیلی عادی نگاهم کرد و گفت: «نه جایی نمی‌خوام برم. بلند شدم برای همسر عزیزم صبحانه درست کنم. » ☘_امروز آفتاب از کدوم طرف سر زده؟! خُب بعدش؟ 🌾 به زور جلوی خنده‌اش را گرفت و گفت: «اگه لطف کنه و اونقد با تعجب نگام نکنه بدرقه‌شم می‌کنم... » 🍃_یا خدا الان چی گفتی؟؟! ✨الان چی گفت؟ این حالتش برایم تازگی داشت. همان طور که خشکم زده بود دستم را کشید خیلی پر انرژی گفت: «بفرمایید صبحانه. » ☘ برای هر دویمان چای ریخت و گفت: «ریتم روزمرگی زندگی باعث شد بهم بریزم و هرروز خسته و کسل‌تر بشم. تصمیم گرفتم این راهو امتحان کنم. اگه تاثیری توی روح و روانم داشت که هیچی! وگرنه جنابعالی دوباره به همون منوال ادامه می‌دی! » ⚡️نیم نگاهی به او کردم و گفتم: «خب آزمایش بر روی حال بانو چگونه پیش رفت؟ » 🍀 چشمکی زد و گفت: «فعلا حس شادابی دارم. دعا کن این حس بمونه. » 🍃با خیال شیرین این‌که هر روز صبح قبل از رفتن لبخند زیبایش را می‌بینم‌، لب‌هایم کش آمد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم 🔍چرا امام حسین علیه‌السلام زمان معاویه قیام نکرد؟ : ۳.سیاسی‌کاری معاویه معاویه در زمان امام علی علیه‌السلام به بهانه خون‌خواهی عثمان، با سر نیزه زدن قرآن در جنگ صفین و ... تا مسموم و به شهادت رساندن امام حسن علیه‌السلام با نیرنگ اهداف خودش را پیش برد. ⚡️معاویه حکومتش را با انعقاد صلح نامه با امام حسن علیه‌السلام مشروعیت داد و مانع جمع شدن مردم، گرد امام حسین علیه‌السلام شد و این گونه ریشه‌های خطر را خشکاند. ✉️امام حسین علیه‌السلام با نگاشتن نامه به معاویه، با یادآوری جنایات و بدعت‌هایش با ولیعهدی یزید مخالف می‌کرد.* 💡امام می‌دانست با توجه به ابزارهای تبلیغاتی حکومت و سیاست‌های معاویه، افکار عمومی او را در صورت قیام نه تنها یاری نکرده بلکه حق را به معاویه خواهند داد. 📚*بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۱۲ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟عشق و ارادت شهید حمید سیاهکالی مرادی به حضرت ابوالفضل (ع) 🍃حمید میاندار هیئت خیمة العباس بود. اهل بالا و پائین پریدن نبود؛ اما حسابی و محکم سینه می‌زد تا جایی که بعضی وقتها احساس می‌کردم بدنش توان این همه سینه زدن را ندارد. ☘ شب حضرت عباس (ع) شب ویژه‌ای برای حمید بود. آن شب موقع برگشت گفت: «دوست دارم مدافع حرم شوم و دست و پاهایم فدایی حضرت زینب(س) شود مثل حضرت عباس (ع). » ✨گفتم: «حمید! لازم نیست این همه سینه بزنی. کمتر یا آرام تر سینه بزن. » گفت: «فرزانه! به خاطر این سینه زدن‌هاست که این سینه هیچ وقت نمی‌سوزد نه در دنیا و نه در آخرت. » 🌾چه خوب به آرزویش رسید. وقتی بدنش را آوردند، پاهایش بر اثر انفجار تله انفجاری متلاشی شده بود و مثل حضرت عباس (ع) دست و پاهایش در راه دفاع از حرم قطع شده بود. همه جای بدنش ترکش خورده بود؛ مگر سینه‌اش که سالم سالم بود. آنجا بود که یاد جمله حمید افتادم که می‌گفت: «این بدن هیچ وقت نمی سوزد. » 📚 یادت باشد؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، صفحات ۱۹۹، ۳۰۱ و ۳۰۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍سلام بر ماه 🌕ای قمر بنی‌هاشم! ای مجنون‌تر از لیلی! مشک بر دوش انداختی، گام بر می‌داشتی به سوی آب؛ اما تشنه‌تر گشتی. 🌊کنار نهر آب با خود گفتی: «چگونه آب بنوشم!؟ نگین پیغمبر، تشنه لب است.» 💦به یک باره گوهر هستی از کف دستانت غلتید. 🍁ای پریشان لب! مشک را چون جان شیرین در بغل گرفتی هنگامی که ناگهان در نخلستان شمشیر کینه فرود آمد. 🏹زیر بارش تیرها مشک آب هم، با تو گریست. 🥀ای سقای دشت کربلا! ای قامت شکسته! ☀️لبانت روز عاشورا زمزمه کرد: «ای خورشید! روی من، از عطش طفلان، گلگون است نه از جویبار خون. 🏴ایام سوگواری تاسوعا و عاشورای حسینی بر شیعیان تسلیت باد🏴 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍دلتنگی ستاره 🍃وقتی پنج ساله بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند. پدرم برای رسیدن به هدف‌های خیالی‌اش به استرالیا رفت و دیگر برنگشت. مادرم مرا نخواست و ازدواج کرد و هرگز او را ندیدم. ☘ یک لحظه مثل یک برگ خشکیده به آینه‌ی روبروی هال خیره ماندم. هر وقت یاد خاطره‌ی کودکی‌‌ام می‌افتم، حالم عوض می‌شود. با دقت به آینه نگاه کردم؛ چون همه اقوام می‌گویند: «خیلی شبیه مادرت شدی.» 🌾به خودم نهیب زدم: «بیل زدن توی این باغچه‌ی گذشته، برام هیچ ارزشی نداره، تنها یه چیز برام با ارزشه، اونم مادر بزرگ مهربونمه.» ⚡️مادر بابایم را عزیز صدا می‌زنم. یکی از آن روزها زانوهایم را بغل کرده بودم و گریه‌کنان، پشت سر هم می‌گفتم: «بابامو می‌خوام.» عزیز جون بغلم کرد موهامو نوازش کرد و گفت: «ستاره! بریم برات پیراهن مشکی بخرم.» 🍃_عزیزجون! من پیراهن صورتی دوس دارم. ☘_دختر قشنگم! اول یه قصه برات بگم، بعد بریم. روزی یه آقایی که امام بود، برای این که زیر بار ظلم نره، با خانواده‌اش میره سمت شهر کوفه، مردم اون‌جا خوب نبودن، کسی رو که ظالم بود دوس داشتن. اونوقت جنگ میشه، اون مردمی که خوب نبودن، تو لشکر ظالمه میرن و بهش کمک می‌کنن. امام تو صحرای کربلا با هفتاد و دو تا یارانش با شجاعت می‌جنگه؛ ولی چون دشمن‌ها زیاد بودن،امام شهید میشه. ☘_عزیز جون! دختر هم داشت؟ ✨_آره، اسمش رقیه بود. وقتی دل‌تنگ باباش شد، عمه زینب‌، نوازشش کرد. مسلمونا به خاطر این که امام حسین علیه‌السلام رو دوس دارن، ماه محرم مشکی می‌پوشن. 🍃_عزیزجون برا منم، پیراهن مشکی میخری؟ 🍀عزیزجون پانزده سال با مهربانی، غم را از وجودم دور کرد. آقاجون هم به جای بابا مرا به آغوش کشید. ✨هر سال دهه‌ی محرم با عزیز جون برای عزاداری به مسجد می‌رویم؛ اما دلتنگ حرم اباعبدالله علیه السلام هستم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم 🔍چرا امام حسین علیه‌السلام زمان معاویه قیام نکرد؟ : ۴.شرایط زمان پس از شهادت امام حسن علیه‌السلام عده‌ای از کوفیان نامه نوشتن و ضمن عرض تسلیت به امام حسین علیه‌السلام، خود را منتظر فرمان امام معرفی کردند.* 💢امام با توجه به عواملی همچون تسلط امویان بر شهر کوفه، سابقه‌ی عملکرد سوء کوفیان در برخورد با امام علی و امام حسن علیهماالسلام می‌دانست شکل گیری امر قیام با نیروهای اندک، اثری در پی ندارد. 🔸مردم شخصیت به ظاهر وجیه معاویه را به عنوان خلیفه مشروع پذیرفته بودند. 💡معاویه آن زمان حاکم بلا منازع جامعه‌ی اسلامی از شام تا عراق و حجاز و یمن بود؛ چون قدرت در شام ثبات داشت قیام ایشان بی نتیجه می‌ماند. 📚*تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨زیارت امام حسین (ع) 🍃شش روز بعد از شروع جنگ شهید شد. خوابش را که دیدم، پرسیدم چرا سراغ ما را نمی گیری؟ جواب نداد. ☘اصرارم را که دید، گفت: «فقط یک مطلب می گویم و آن اینکه ما شهدا، شب های جمعه می رویم خدمت حضرت ابا عبد الله (ع). » راوی: حاج علی اکبر مختاران 📚خط عاشقی ۱، حسین کاجی، ص ۲۳به نقل از (ماهنامه جاودانه ها، شماره ۶، ص ۶) 🆔 @tanha_rahe_narafte
💡کلام شیرین 💯گفت‌وگو برای مادر، بیش از پدر دارای اهمیت است. هر مادری با صحبت کردن حس می‌کند به خانواده‌اش نزدیک‌تر می‌شود. ⭕️گفت‌و‌گو و درد دل کردن یک مادر با فرزندش، فقط مادرانه است؛ اما گاهی فرزند گمان می‌کند که مادرش، قصد دخالت در امور کاری یا زندگی مشترک او را دارد. ❌این همان نقطه‌ای است که اغلب منجر به نگاه تند یا بی اعتنایی فرزند در هم کلام شدن با والدین می‌شود. 🔺شنونده خوبی برای پدر و مادرمان باشیم؛ زیرا لبخند مادر و رضایت پدر بهترین هدیه برای فرزند است. 🔹رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله: «نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است.»* 📚*بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۸۰ 🆔 @tanha_rahe_narafte