#پرسش
🔍علل قیام عاشورا چه بود؟
#قسمت_سوم
#پاسخ
۳_ عدم اعتماد قلبی امام به وعده کوفیان و نیاز به اتمام حجت با آنان:
🔅روایات فراوانی که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) وحضرت علی برای امام حسین (علیهالسلام )نقل کردهاند به ایشان خبر داده بودند که در عراق کشته می شود. اکنون به طرف کوفه حرکت می کند و دعوت آنها را قبول میکند و اما به دعوت آنها خوشبین نیست و احتمال مساوی برای شکست و پیروزی میدهد.
💡 بنابراین مسئله اتمام حجت مورد توجه است و ایشان باید برود تا حجت برآنها تمام شده باشد، دراین هنگام امام (علیه السلام) از یک طرف با یزید و از طرف دیگر با مردمی که بیان علاقه وحمایت می کنند روبه رو می شود امام (علیه السلام) گمان می کند که این سفر، سفر پیروزی نباشد، بلکه سفر شهادت باشد و حمایت مردم با یک تهدید از میدان برود اما حتماً باید برود چون اگر به خاطر این احتمالات از حرکت چشم پوشی کند حجت را برآنها تمام نکرده است.
📚(۱): اندیشه عاشورا ، چاپ اول ، بی جا ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) ، ۱۳۷۵ ، صص۱۶_۱۴.
#درس_های_عاشورا
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍حسرت
⚡️در آن دنیا چه چیز موجب حسرتمان میشود؟
🌹آیت الله بهجت (ره):
استادم سید علی قاضی(اسوه العارفین) را در خواب دیدم به او گفتم چه چیزی حسرت شما در دنیاست که انجام ندادهاید؟
💡ایشان فرمودند:
حسرت میخورم که چرا در دنیا فقط روزی یک مرتبه زیارت عاشورا را میخواندم....*
🤲کاش روزیِ همه ما، خواندن چندین باره زیارت عاشورا در طول شبانهروز باشد.
🏴بیایید وضو بگیریم و با هم زیارتعاشورا بخوانیم. روز خود را با خواندن آن برکت دهیم...
📚*طرحینو از زیارتعاشورا،ص۲۱۲.
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_sazvar-[www.Patoghu.com].mp3
5.87M
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨
#زیارت_عاشورا
#سازور
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨مداحی شهید بابائی
🌺 ازساختمان عملیات که آمدیم بیرون، رانندهاش را فرستاد تا بقیه را برساند. وقتی دسته عزاداری را از دور دید که متشکل از کادر و پرسنل نیروی هوائی بودند، نشست زمین. پوتین هایش را در آورده، آنها را به هم گره زد و به گردنش انداخت. آن روز حُرّی شده بود برای خودش.
☘صدای نوحه اش که از میان جمعیت بلند شد، دسته عزاداری حرکت کرد به سمت مسجد پایگاه.
راوی: سرهنگ خلبان فضل الله نیا
📚خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۱۹ به نقل از (پرواز تا بی نهایت، ص ۱۱۲)
#سیره_شهدا
#شهید_بابایی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
📌حال خوب
🔺حال خوب یعنی؛
با هرسختیای هم که باشه، بتونی حال خودت رو مدیریت کنی،
❌فریاد نکشی، ناشکری نکنی، بزرگوارانه و بزرگمنشانه برخورد کنی.
⁉️چرا؟
چون مادر قوام خونه است،
وقتی خوشاخلاق و مهربونه و حالش خوبه، حال همهی اهالی خونه خوبه
و خدا نکنه که حال مادر خوب نباشه...
💯پس تلاش کن همیشه خوب باشی.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_ترنم
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍جوجهی تنها
🍃تقریبا تا ساعت دوازده بیدار ماندند. درباره همه چیز صحبت کردند. مرجان خمیازهای کشید و گفت: «من دیگه خوابم میاد.»
پتو را آرام روی مرضیه کشید و با گفتن شب بخیر اتاق را ترک کرد.
☘صبح مرضیه با نوازش دستی از خواب بیدار شد. خیال کرد مادرش او را بیدار میکند. چشمهایش را باز کرد؛ اما یادش افتاد خانهی خوشان نیست، بلکه خانهی خواهرش مرجان است.مرضیه با بغض گفت: «یه لحظه فکر کردم خونهی خودمونه، مامان داره بیدارم میکنه!»
🎋مرجان کنارش نشسته بود و همینطور که موهای او را پشت گوشش میداد گفت: «دیگه کمکم باید عادت کنی!»
🍂باشنیدن حرفهای مرجان اشک در چشمان مرضیه موج زد.
⚡️_چرا ساکتی؟
☘_چیزی نیست، یه لحظه دلم گرفت.
مرجان دست مرضیه را در دستانش گرفت: «عزیزم نگران نباش! تو که نمیتونی به تنهایی تو اون خونه زندگی کنی. اینجا هم خونهی خودته، بهش عادت میکنی. »
☘_آبجی! دلم برا مامان و بابا تنگ شده.
✨_عزیز دلم حالا پاشو! صبحانه آمادهست. صدای حسن کوچولو رو میشنوی، داره گریه میکنه! میگه بدون خاله اصلا حموم نمیرم!
🍃مرضیه از حرف خواهرش لبخندی زد. مرجان دست او را گرفت تا از رختخوابش بلند شود.
💫پدر و مادرشان هنگام بازگشت از مسافرت در سیل گرفتار شدند و در آن حادثه جان باختند. مرضیه به خاطر این که مرجان باردار بود، همراه پدر و مادرش به شهرستان نرفت.
🍂مرجان هم غصهدار مصیبت از دست دادن پدر و مادرش بود؛ اما به خاطر مرضیه صبوری میکرد.مرضیه هفده سال بیشتر نداشت و مرجان میخواست در این شرایط خاص، مراقب او باشد.
مرضیه مانند جوجههایی که از لانه بیرون افتادهاند؛ با چشمانش التماس آغوش گرم مادرش را داشت و در میان هیاهو و شلوغی قبرستان با نگاهش دنبال دستهای پر مهر پدر در میان مردم ناآشنا. ناگهان مرجان خواهر کوچکش را به آغوش کشید و به پدر و مادرش قول داد که از تنها یادگاری آنها همچون مادری مهربان مراقبت کند.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_رخساره
🆔 @tanha_rahe_narafte
#پرسش
🔍علل قیام عاشورا چه بود؟
#قسمت_چهارموپایانی
#پاسخ
۴- افشا کردن چهره امویان:
⚡یکی از علتهای قیام امام حسین (علیه السلام) رسوایی بنی امیه در دیدگان مسلمانان بود.
آن قیام پرده هارا کنار زد و همه چیز را آشکار ساخت. * به خوبی توانست چهره واقعی و زشت آنان را برای امت نشان دهد. میزان بی رحمی، پستی و پایبند نبودن آنان به اصول انسانیت را آشکار سازد، حضرت سیدالشهدا( علیه السلام) برای خودشان لازم میدیدند که با ظلم مقابله نماید تا این اوضاع و احوال را به هم بزند و با جان گذشتگیهایی که خود و یاران فداکارش انجام دادند آنها را رسوا سازند .
💢 شهادت امام حسین (علیه السلام) و اسارت اهل بیت (علیهم السلام) اسلام را از بنیامیه و بنیامیه را از اسلام جدا ساخت و اعمال ، رفتار و کردار آنها را در خارج و داخل کشور از اعتبار واژگون کرد.
💡قیام امام حسین(علیه السلام) به مردم درس آزادگی خواهی و دینداری را تعلیم داد و تاریخ سیاه بنی امیه را تاروز قیامت در جایگاه انکار مردم قرارداد و سرآغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن و محور رسوا کردن بنی امیه در طول تاریخ بود.
📚* علی ، ربانی گلپایگانی ،کنگره بین المللی امام رحمةالله علیه ، جلد۳، چاپ اول ، قم ، آثار امام (ره) ، بی تا ، ص۳۲۸.
#درس_های_عاشورا
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍انتقام
💢میخواهی انتقام خون سیدالشهداء علیهالسلام را بگیری؟
✋السلام علیک یا ثـار الله و ابن ثاره.
✨سلام بر تو ای کسی که خداوند خونخواهی تو میکند و هرکسی که خدا خونخواه اوست.
🥀ثار بـه مـعنی انـتقام کشیدن و خونخواهی است. ثار الله یعنی آن خونی که خدا ولی اوست و آن را مطالبه میکند.
✊این انتقام را خداوند توسط آخرین حجت خود، خواهد گرفت.
ما هم میتوانیم در صف یاران او باشیم.
🏴وضو بگیریم، دو زانو و با ادب رو به قبله بنشینیم و زیارت عاشورا را به نیت سرباز امام زمان شدن بخوانیم...
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_habibi-[www.Patoghu.com].mp3
6.25M
🌺 برنامه امروزتون چیه؟
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨
#زیارت_عاشورا
#منصوری
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌾ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
🌷شهید تقی رفیعی مقدم
🍃شب عملیات بود و ما هم درگیر کارها. تنهایی آمد تقاضایی داشت. قبول نکردم. رفت با واسطه آمد. می گفت: «می خواهم برایم روضه بخوانی. فقط چند دقیقه. شاید دیگر فرصتش را نداشته باشم. »
🌾رفتیم پشت سنگر. گفتم چه روضه ای بخوانم گفت: «دلم خیلی هوای حضرت عباس (ع) را کرده. فقط خواندن یک بیت کافی بود که با هم غرق مصیبت شوند.
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حرم سید و سالار نیامد.
✨عملیات که شروع شد رمزش «یا ابوالفضل العباس (ع)» بود. یاد حرفش افتادم. بی سیم که زدم برای جویای احوالش. گفتند: «شهید شده است. »
روای: حسین کاجی
📚 خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۱۹
#سیره_شهدا
#شهید_رفیعیمقدم
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍احترامگذاشتن در هر شرایطی
⭕️مواقعی پیش میآید که والدین بخاطر بیحوصلگی یا عدم توجه به زمان، سراغ فرزندان خود را میگیرند.
❌مثلا صبحزود یا ظهر وقت خواب با فرزند خود تماس میگیرند.
💯در چنین مواقعی نیز فرزندان باید با روی گشاده پذیرای آنان باشند.
🔘فراموش نکنند که همین والدین برای کمک و اجابت خواستههای آنان، نه تنها از خواب پریدهاند؛ بلکه اصلا شب تا صبح را نخوابیدهاند.
✅ پس حواسمان باشد همواره و در هر شرایطی باید با والدین خود با احترام برخورد کرد.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_بهاردلها
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍سوپرمارکت
🍃با آستین عرق پیشانی را پاک کرد. همانطور که به دیوار انبار سوپرمارکت تکیه داده بود، سُر خورد و نقش زمین شد.
شانههایش از خستگی آویزان بود مثل برگهای گلدانی که چندین روز آب بهشان نرسیده باشد، به زور سرش را تکان میداد.
☘مدیر سوپرمارکت از دوربین او را میبیند. صدایش در فضای خلوت سوپرمارکت اکو میشود: «محسن بدو قفسههای راهرو ششم خالیست. الان مشتریها سروکلهشون پیدا میشه. »
🌾محسن با همهی اینها کارش را دوست دارد، مخصوصا وقت مزد گرفتن، مزه لذت کار زیر دندانهایش حس میشود. آن روز محسن خداخدا میکند زود تعطیل شود، تا همهی داراییاش را یکجا به پدر قطع نخاعش بدهد.
دست پدر را ببوسد. سرش را در آغوش پدر رها کند. موهای فرفریاش زیر نوازش دستان پدر مثل فنر صاف و پیچپیچ شود.
⚡️محسن خدا را شکر میکند که با کار کردن پارهوقت او موافقت کردهاند تا ترک تحصیل نکند. وقتی دوستش آرش از او پرسید: «محسن تو چطور این همه کار میکنی و همیشه شاگرد اولی؟ »
✨محسن خندهای کنج لبانش نقش بست. ادای آدم بزرگها را درآورد و گفت: «جانم بهت بگه! موفقیتم ارتباط زیادی داره با زود از خواب بیدار شدن، سخت کوشترین آدم جمع بودن، کمک خواستن، تحملِ شکست دوباره و دوباره و کار کردنِ مداوم برای پیشرفت خودم و کمک به خونوادم. »
💫آرش! اما باورش نمیشود محسن عاشق کار کردن باشد. آنهم پادویی در یک سوپرمارکت.
ولی برای محسن مهم نیست کجا کار میکند، همینقدر وقتش به بطالت نمیگذرد و دل پدرش را شاد میکند لذت میبرد.
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte