✨آیا حواسمان به نداشتههای دیگران هست؟
🌸(شهید عباس بابایی)از سر کار که آمد، کارتن بسته تلویزیون رنگی وسط اتاق بود و بچه ها لحظه شماری می کردند که پدر بازش کند. اهدایی یکی از مقامات بود.
☘رسیده نرسیده نشست با بچه ها به بازی. گرما گرم بازی که بودند بهشان گفت: بچه ها! الان بچه هایی هستند که نه پدر دارند نه تلویزیون رنگی. شما که پدر دارید بگذارید تلویزیون را بدهیم به آنها.
🌟ساعتی بعد صدای خنده و بازی بچه ها با پدر و تلویزیون سیاه سفید شان در هم آمیخته بود.
📚آسمان؛ بابائی به روایت همسر شهید، علی مرج،ص۳۲
#سیره_شهدا
#ارتباط_با_فرزندان
#شهید_عباس_بابایی
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✅ با فرزندان چگونه رفتار کنیم؟
🌱با فرزندان خود چنان رفتار کنیم که محبت ما در دل آنها بماند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمودند: حسن الخلق يورث المحبه ویؤکد الموده.
🌼خلق نیکو محبت به جای نهد و دوستی را محکم می کند.
📚غررالحکم، ج۳، ص۴۱۸
#حدیث
#ارتباط_با_فرزندان
#عکس_نوشته_باران
🆔 @tanha_rahe_narafteh
📖کتابی از جنس نور
🌞با نوازش پرتوهای نور خورشید از خواب بیدار شد. نگاهی به طاقچه گوشه اتاق کرد. لبخندش را به بهترین دوست زندگی اش نثار کرد. رختخوابش را مرتب کرد و آن را در کمد دیواری روبرو گذاشت. پاهایش با شوق خود را به کنار حوض وسط حیاط رساند.
👱♂️چشم هایش با دیدن آب زلالِ داخل حوض به ذوق درآمد. دستانش بی تاب رسیدن به آب بود، تا ذکر خدا را برلب نشاند. انگار آب هم منتظرش بود که به آرامی او را نوازش کند. لب هایش بی تاب ذکر خدا بود، به همراه رسیدن اولین قطرات آب به دستانش، شروع به حرکت کردند. وضویش نوری شد که تمام وجودش را دربرگرفت و با هاله ای از آن به سمت اتاق حرکت کرد.
🌺دستان بی قرارش را به سوی کتاب نور، بالای طاقچه دراز کرد. لب های بی تابش را به آن رساند و با بوسیدنش نور الهی را به صورت خود هدیه داد. حالا نوبت صدای مشتاقش بود که قرآن کریم را با آهنگ دلنشینی بخواند.
🍀صدای زیبایش به گوش پدربزرگش که مهمانشان بود، رسید. او در سالن روبروی تلویزیون نشسته بود و دعای ندبه را گوش می کرد. پدربزرگ نگاهی به پسرش انداخت که در حال و هوای خودش بود. زمزمه دعای ندبه همراه اشک های بی قرارش برای امام غائب دیدنی بود. زیر لب الحمدلله رب العالمینی گفت.
🌸با تمام شدن دعای ندبه، نگاهی به پسرش کرد و گفت: قبول باشه. آفرین پسرم چقدر ذوق می کنم وقتی صدای قرآن خوندن نوه ام محسن رو می شنوم. پدر محسن نگاهی به پدربزرگ کرد و گفت: پدر جون خودتون بهم یاد دادی! یادتونه همیشه این سخن پیامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) رو به من می گفتی که فرموده اند: فرزندانتان را به سه خصلت تربيت كنيد محبّت به پيامبرتان ، محبّت به خاندان او ، و قرائت قرآن.(1)
با آمدن محسن به سالن پدربزرگ دست هایش را همانند بالهای کبوتر باز کرد آغوشش بی تاب او شده بود.
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🔹(1) قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:أدِّبوا أولادَكُم عَلى ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبِيِّكُم ، وحُبِّ أهلِ بَيتِهِ ، وعَلى قِراءَةِ القُرآنِ.
📚كنز العمّال،ج ۱۶،ص۴۵۶،ح۴۵۴۰۹
#ارتباط_با_فرزندان
#داستانک
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه های روزانه پروانه های عاشق
از: افراگل
به: منجی عالم بشریت
✨سلام آقاجان
🌱مهدی جان ای صفای مجلس و هر انجمن کجایی؟
🌿آقاجان ای همه نور، صفا و مهربانی در جهان کجایی؟
🌷یوسفا بهر چشمان مشتاق یعقوب زمان بیا مهدی جان
🌻دلبرا بهر پاسخ به ندای مادرت زهرا بیا مهدی جان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
☀️پرتویی نورانی
❤ خدای من!
💫 نماز صبح، پرتویی نورانی است که ما را از خواب غفلت بیدار کرده
🌹 و از مسیرهایی که در تاریکی نفس طی میکنیم آگاه میکند.
✨ با پرتو یاد و ذکرت قلبم را از یاد خودت مالامال کن.
#صبح_طلوع
#بهقلمآلاله
#عکس_نوشته_آلاله
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔹هنگام استرس چگونه با همسر صحبت کنیم؟
🔸هنگام صحبت با همسرتان، حرف یکدیگر را قطع نکنید.
🔹وقتی او صحبت می کند صحبت او را قطع نکنید اجازه بدهید خشم خود را بیرون بریزد.
🔸همسرتان را در حالت استرس نصیحت نکنید.
🔹ممکن است همسرتان به شما پیشنهادی بدهد و شما شروع به نصیحت کنید، وقتی استرس دارید این کار را انجام ندهید چون اوضاع بدتر می شود.
💞 هدف از صحبت کردن ارتباط برقرار کردن است نه خشونت و سوء استفاده کردن. بنابر این کلمات خود را بسنجید یا آرام باشید. اینگونه سطح استرس شما پایین می آید و جهان زیباتر دیده می شود.😊
#زندگی_بهتر
#ارتباط_کلامی
#همسرداری
#عکسنوشتهحسنا
@tanha_rahe_narafte
✨آیا شما هم در مراسم های تان خط قرمز دارید؟
🔴خط قرمز حمید گناه بود. با حمید نیت کردیم برای اینکه در مراسم عروسی مان گناه نباشد، سه روز روزه بگیریم.
🌸در شکل مراسم هم خیلی همراهی می کرد. تمام سعی اش این بود که از مراسم راضی باشم. همیشه می گفت اگر این را دوست نداری بگو عوضش کنیم.
🌿تنهاترین اصرارش این بود که عروسی بدون گناه باشد. برای غذا کوبیده به همراه سالاد سفارش داده بودیم. حساس بود که غذا به اندازه؛ اما بدون اسراف باشد.
🌱مراسم خیلی خوب برگزار شد. هم راضی بودیم و هم ساده بود و بدون گناه و دلخوری.
📚 یادت باشد؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی،نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، صفحه ۱۲۷-۱۲۹
#سیره_شهدا
#همسرداری
#شهید_سیاهکالی_مرادی
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💐 آیا می دانید بهترین زنان چه افرادی هستند؟
✨امام صادق علیه السلام فرمودند:«خیر نساءکم التی ان اعطیت شکرت وان منعت رضیت؛
🌺 بهترین زنان شما آن زنی است که چون به او چیزی داده شود، سپاسگزاری کند و اگر به او چیزی داده نشود راضی باشد.»
📚بحار الانوار،ج ۱۰۳،ص ۲۳۹
#حدیث
#همسرداری
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍نیاز به آرامش
🌺رضا بعد از یک روز سخت کاری روی مبل دراز کشیده بود. در حال تماشا تلویزیون دستی هم به ریش هایش می کشید.
🍃مریم با پوشیدن لباس قرمز زیبایی صورتش دو برابر شده بود. با لبانی خندان وارد سالن شد. با سینی چای کنار رضا نشست. انتظار داشت رضا از کارها و جزئیات امروز از او سوال کند، اما رضا ترجیح می داد در سکوت تلویزیون نگاه کند.
🌸مریم پرسید: رضا جان امروز کار چطور بود؟
🍃-بد نبود.
🌺رضا با این گفته فکر می کرد که همه چیز تمام می شود و می تواند اخبار تلویزیون را گوش کند. اما مریم باز پرسید: «امروز جلسه تان برگزار شد؟»
🍃-آره
🌸رضا در دلش می گفت: «باز شروع کرد حالا حتما میخواهد تمام جزئیات را سوال کند.»
🍃مریم در حال خوردن چای باز پرسید: «خوب، خیابان ها چطور بودند؟ امروز هم شلوغ بود؟»
🌺رضا با خودش فکر می کرد چرا مریم راحتم نمی گذارد مگر ترافیک خیابان چه اهمیتی دارد . ابروهایش را در هم کشید و با صدای بلندتری گفت: «آره، مثل همیشه ترافیک بود.»
🍃مریم متوجه عصبانیت رضا شد، سینی استکان را برداشت و به طرف آشپزخانه رفت.
روی صندلی آشپزخانه لم داد و در دنیای افکارش غرق شد:«چرا رضا با من حرف نمی زند؟ حتما من را دوست ندارد؟ چرا وقتی من با او حرف میزنم حوصله من را ندارد؟»
🌸سوال ها یکی پس از دیگری در ذهنش رژه می رفتند. صدای پیام گوشیش رشته افکارش را پاره کرد ، فکری توجه اش را جلب کرد گوشی را برداشت و سرچ کرد چرا شوهرم حوصله حرف زدن با من را ندارد؟ چرا او دوست دارد تنها باشد؟
🍃چندین سایت روانشناسی را مطالعه کرد نکات مهم را یادداشت می کرد.«زن و مرد با هم تفاوت دارند.
باید به تفاوت های یکدیگر احترام بگذارند.
به جای این که بخواهند یکدیگر را تغییر دهند باید با تفاوت های هم کنار بیایند.
زنان بعد از یک روز کاری بیشتر نیاز به حرف زدن دارند اما مردان نیاز به آرامش دارند. »
🌺مریم در دلش خوشحال شد رضا هنوز او را دوست دارد اما در آن شرایط نیاز به آرامش دارد.خودش را مشغول آشپزی کرد تا رضا کمی در دنیای خودش استراحت کند.
#داستانک
#همسرداری
#به_قلم_بهاردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه های روزانه پروانه های عاشق
از:حسنا🌺
به: منجی عالم بشریت🌼
✨ سلام سرور و مولای جهانیان
☘هر روز بیش از پیش حاضر نبودنت حس میشود؛ آقای مهربانم.
🌱بودنت، نعمتی بزرگ است که ما قدر آن را نمیدانیم.
🌻 نعمتی که اگر نبود، هر لحظه ممکن بود زمین، اهلش را در خود فرو ببرد.
🌿خدا را شاکرم که ما را به خاطر گناهانمان مثل حضرت آدم از نعمت وجودت محروم نکرد.
🔸خدایا به ما لطفی بزرگتر کن و آقایمان را برسان
💐اللهم عجل لولیک الفرج
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
🤔تا حالا چقدر گفتی خدایا شکرت؟
✨چشمانت را گشودی و روزی دیگر و نعمتی دیگر از خالق مهربانت را دریافت کردی.
☀️ آیا تاکنون برای اینکه پلک های سنگین و خسته ات ، شاداب و پر انرژی با نور گرمابخش خورشید باز می شود، خدایت را سپاس گفته ای؟!
#انگیزشی
#به_قلم_شاهد
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠امانت های الهی
🔘گاهی پدر و مادر از فرزند 5 ساله توقع دارند مثل فرزند 15 ساله رفتار کند، به طور مداوم از فرزند کوچکشان عیب و ایراد می گیرند. امر و نهی های زیادشان به طفل معصوم، روح او را آسیب می رساند.
🔘برخی از والدین محترم نیز، تمام دغدغه و همّ و غمشان را در بهتر بودن خوراک و پوشاک فرزند خود می گذارند و از تربیت صحیح فرزندشان غافل هستند.
✅فرزندان امانت الهی در دست ما هستند، حواسمان باشد که در تربیت، حفظ و نگهداری این گل های زیبای زندگی کوشا باشیم.
#ارتباط_با_فرزندان
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨بازی با کودکان
🌺عن أنس : كانَ [رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله] يُلاعِبُ زَينَبَ [ربيبته] بِنتَ اُمِّ سَلَمَةَ ويَقولُ : يا زُوَينِبُ ، يا زُوَينِبُ مِرارا.
☘به نقل از اَ نَس : پيامبر خدا با [دخترخوانده اش ]زينب دختر امّ سلمه بازى مى كرد و پى در پى مى فرمود : «اى زينب كوچولو ، اى زينب كوچولو!»
📚كنز العمّال، ج۷، ص۱۴۰، ح۱۸۴۰۳
#سیره_معصومین
#ارتباط_با_فرزندان
#پیامبر صلی الله علیه وآله
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✅می دانید تأثیر اکسیر محبت چیست؟
👨👩👧👦درصورتی که فرزندان اکسیر محبت را در منزل دریافت کنند، خارج از منزل هیچ محبتی را خواستار نخواهند بود.
✅فرزندان تان با محبت و بازی کردن همراه و دوست شما می شوند.
#نکته_تربیتی
#ارتباط_با_فرزندان
#عکس_نوشته_باران
🆔 @tanha_rahe_narafteh
📦صندوق صدقات
🌺اتفاقی که امروز افتاده بود را با خود مرور می کرد. چرا حواسش نبود کارد را از روی میز عسلی بردارد؟ همان کاردی که محمد برداشته بود و کنار چشمش را زخمی کرده بود. خدا را شکر کرد که به چشم او آسیبی نرسید. نگاهی به چهره پاک و معصوم کودکانش که در خواب شیرینی فرو رفته بودند انداخت. فرزندانش را بزرگترین نعمت و هدیه خدا می دانست. چه محمد پسر کوچکش با آن لب های نازک و گلگونش، بینی خوش فرم و موهای وزوزی اش که شبیه او بود و چه علی با لب های پر گوشت و قهوه ای اش، بینی عقابی و موهای سیاه و لَختش که شبیه پدرش بود. با خود عهد بسته بود شُکر این دو نعمت را بجا آورد. برای همین تصمیم گرفته بود شیرینی و لذت دین را در جان کودکانش بنشاند. اولین قدم هایی که در این راه برداشت این بود که سخنان اهل بیت(علیهم السلام) را در مورد کودکان می خواند و در زندگی پیاده می کرد.
🌸یک ماهی می شد که در حدیثی از امام رضا خوانده بود: «به كودك دستور ده كه با دست خودش صدقه بدهد.» از همان روز آن را در زندگی اش به کار می برد. قبل از آن هر روز صبح، خودش این کار را انجام می داد؛ ولی آن روز بچه ها را صدا زد و گفت: نوردیده هایم بیائید اینجا، از امروز شما به جای مامان در این صندوق صدقه بیندازید. بچه ها خوشحال شدند هر دو همزمان گفتند: آخ جووون و بالا و پایین پریدند و بر سر اینکه کدامشان زودتر پول را در صندوق بیندازند دعوا کردند. هر دو وقتی که در قُلک هایشان پول می گذاشتند، کِیف می کردند . صندوق صدقات خونه شان نیز شبیه قُلک هایشان بود.
✨الإمامُ الرِّضا عليه السلام : مُرِ الصَّبيَّ فلْيَتَصدَّقْ بيدِهِ بالكِسْرةِ و القَبْضةِ و الشَّيءِ و إنْ قَلَّ ، فإنَّ كلَّ شيءٍ يُرادُ بهِ اللّهُ ـ و إنْ قَلَّ ـ بعدَ أنْ تَصدُقَ النِّيّةُ فيهِ عظيمٌ ؛ به كودك دستور ده كه با دست خودش صدقه بدهد، اگر چه به اندازه تكّه نانى يا يك مشت چيز اندك باشد؛ زيرا هر چيزى كه در راه خدا داده مى شود، هر چند كم، اگر با نيّت پاك باشد زياد است.
📚الكافي، ج۴، ص۴، ح۱۰۹۹۰۲.
#زندگی_بهتر
#ارتباط_با_فرزندان
#داستانک
#بهقلمافراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما
از: فقط خدا
به: منجی عالم بشریت
🌺نگارا بفرما کجایی...🌹
🌷در این روز و شبهای دلگیرمان کاشکی بیایی...
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
✨زیباترین پیام
🌼ای که نور هستی و نور می بخشی
🌸ای زیباترین کلام و زیباترین پیام
دوست دارم بخوانمت هر مقدار که بتوانم(1)
📗تو همان برنامه زندگی ام هستی
✨تو روشنایی ام هستی
📖(1) فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ؛ پس هر چه از [قرآن] ميسر شد تلاوت كنيد. (مزمل/ 20)
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠محبت بدون چشمداشت
✅ کسی از ما نخواسته است که پدر و مادر را بپرستیم.
🔘امّا کافیست هر زمان که از آنها دلگیر میشویم، به خودمان یادآوری کنیم: اینها همان کسانی هستند که ما را در اوج ناتوانی، بزرگ کردند و به ما محبت کردند.
🔘خوب است اینجور وقتها با خدا معامله کنیم و رضایت خداوند را بخریم.
✅ با این تفکر، احترام به پدر و مادر در ما نهادینه خواهد شد.
#ارتباط_با_والدین
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_ترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ آیا می دانید چگونه لطف الهی شامل حالتان خواهد شد؟
🌺شهید مطهری میگویند: گاه گاهی که به اسرار وجودی خود و کارهایم میاندیشم،احساس میکنم یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگیام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوان بوده است که به والدین خود به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری کردهام.
🌺 یکی از فرزندان شهید مطهری میگوید: من مکرر شاهد تواضع و احترام خاص پدر و معلم عزیزم نسبت به پدر بزرگوارش بودم، هرگاه به فریمان میرفتیم پدرم تاکید داشتند که نخست به منزل پدر و مادرشان بروند. در موقع روبه رو شدن با پدر و مادر،دست آنان را میبوسیدند و به ما نیز توصیه میکردند که دست ایشان را ببوسیم.
📚گنج حکمت، ص۲۲
#سیره_شهدا
#سیره_علما
#ارتباط_با_والدین
#شهید_مطهری
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨شرط خدمت به والدین
🌼خدمت به والدین باید با رغبت، و حداکثر تواضع صورت گیرد. چرا که وجود کمترین اکراه و نارضایتی در چهره و یا عمل فرزند، سبب آزرده شدن ایشان شده، به طوری که خود را سربار و باعث رنج و مشقت فرزند میپندارند به این ترتیب یا از خدمات او شرمنده و سر افکنده میشوند و یا آزرده خاطر شده و دیگر از او خدمت و کمکی نمیخواهند و این آن خدمتی نیست که خداوند به آن امر نموده است.
📚 ترجمه رساله حقوق امام سجاد علیه السلام، ص ۲۹۷
#نکته_اخلاقی
#ارتباط_با_والدین
#عکسنوشتهحسنا
#به_انتخاب_تو
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️کی از فرداش خبر داره؟
🌸مژه های بلندش می خواستند چشمان پیاله خون او را در آغوش خود بگیرند. زهره به چشمان خمار وحید از پشت عینک ته استکانی او خیره شد. دستان زبر و خشن او را در دستانش گرفت. گفت: عزیزم، الان دیر وقته. مامانت حتما تا حالا خوابیده. چشمات داره از حال میره. بذار فردا میریم خونشون.
🍃وحید عینکش را روی صورت آفتاب سوخته اش جا به جا کرد. چشمانش را مالید. دستش را کمی بالا آورد. به ساعت درشتش نگاه کرد. جای جای شیشه ساعت پر بود از خال های سیاه جوشکاری. عقربه ها با سرعت از روی دوازده گذشتند. انگار برای رسیدن به فردا با هم مسابقه گذاشته بودند.
🌺وحید دستی روی ریش هایش کشید. گفت: دلبرم بچه رو آماده کن زودتر بریم. کی از فرداش خبر داره. شاید فردا نبودم.
🍃زهره لبش را گزید: خدا مرگم بده. این چه حرفیه؟ مگه فردا چه خبره؟ عزیزم کجا می خوای بری؟
🌸وحید گونه زهره را بوسید و گفت: جایی که نمی خوام برم. ولی آدم نمیدونه تا کی فرصت زندگی تو دنیا رو داره. منم چند ساعت قبل به مامان زنگ زدم. گفتم میام. میدونم تا من رو نبینه دلش آروم نمی گیره و خوابش نمی بره. میریم و زود برمی گردیم.
🍃زهره آرام و با احتیاط لباس های زینب را درآورد. نمی خواست بیدار شود. لباس بیرونی به او پوشاند. ناگهان با صدای زنگ گوشی همراه وحید چشمان درشت زینب باز شد. خیره به صورت مادر نگاه کرد. زهره به روی او خندید. او را در آغوش گرفت. وحید به تماس مادر جواب داد. به سمت در رفت. زهره چادر روی سر انداخت. زینب را در پناه چادر گرفت. دنبال وحید به راه افتاد. زینب با حرکت کالسکه ای ماشین، در تاریکی زیر چادر، روی کتف مادر خوابید. مادر وحید با اولین فشار زنگ، در را گشود. وحید دست مادر را بوسید. بابت دیر شدن عذر خواست. مادر به طرف آشپزخانه رفت. وحید دست او را گرفت و گفت: مامانم ما اومدیم شما رو ببینیم و بریم. خودت رو تو زحمت ننداز. اینجا رو صندلی بشین، برام تعریف کن چه کردی؟ بابا کجاست؟
🌺مادر روی صندلی پلاستیکی نشست. گفت: امروز روز حسابرسی دفتر بوده، بابات هنوز مغازه است. یکم دیرتر همیشه میاد. ولی گفته وحید رو نگه دار تا بیام.
🍃وحید با شنیدن سفارش پدر، روبروی مادر نشست. پاهایش ضعف می رفت. در ورودی اتاق را نیمه باز کرد. پاهایش را در پناه در گذاشت. مادر گفت: مادر، راحت باش. چرا پاهات رو پشت در گذاشتی؟ میدونم خسته ای. راحت پاهات رو دراز کن.
🌸- نه مامانم، درسته خسته ام، اما احترام شما رو هم باید نگهدارم.
🍃فردا بعد از سحر، وحید نخوابید. به زهره گفت: یه کار عجله ای گرفتیم. حسابی هم نون توشه. ماه رمضونیه تو هوای گرم اذیت میشم کار کنم. الان میرم تا قبل گرم شدن هوا یه مقدار از کار رو پیش ببرم. اگه خدا عمری داد ظهر برا استراحت میام خونه.
🌺نزدیک ظهر، تلفن خانه به صدا درآمد. پدر وحید با بغض گفت: وحید دفترچه بیمه اش تاریخ داره؟
🍃لباس های تمام دنیا را در دل زهره ریختند و یکی یکی مشتمال شان کردند. با نگرانی پرسید: بله آقاجون. چطور مگه؟
🌸- هیچی. از سرِکارِ وحید تماس گرفتن گفتن وحید موقع کار زخمی شده بردنش بیمارستان، دفترچه بیمه اش رو می خواستم ببرم.
🍃- باشه، پس منم میام.
🌺- نمی شه. آخه بچه ات رو کجا می خوای بذاری؟
🍃... زهره الله اکبر آخر نماز را گفت. صدای گریه زینب، سکوت اتاق را درهم شکست. زهره او را در آغوش گرفت. طول و عرض اتاق را دور زد. دل توی دلش نبود. با صدای تلفن به سمت آن دوید. گریه زینب شدید شد. پدر وحید با صدای گرفته گفت: لباس های مشکیت رو بپوش میام دنبالتون.
#ارتباط_با_والدین
#به_انتخاب_تو
#داستانک
#بهقلمصدف
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: صدف
به: منجی عالم بشریت
✨سلام آقاجانم
🌼وقتی رهبرمون رو می بینمم، از متانت و وقار و سعه صدر ایشون لذت میبرم. با خودم میگم رهبر ما تربیت شده مکتب شماست. اگر شاگرد شما اینچنین باشد، خودتان چگونه خواهید بود. گاهی حتی هم مجلسی هایش حرف های تندی به او می زدند، اما ایشان با متانت به حرف هایشان گوش می داد و اصلا هیچ اثری از ناراحتی در چهره شان دیده نمی شد و در آخر توصیه های مفید را می نمودند.
🌺آقاجانم آنقدر از شما دور شده ایم که دیگر باورمان نمی شود شما مهربانترین و بهترین مخلوق خدا هستید. ادب را فراموش می کنیم و شما را در دنج ترین سلول مغزمان جا می دهیم تا دست خودمان هم حتی به شما نرسد.
🌻آقاجانم بی معرفتی مان را ببخش
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
✨السّلام علیک ای نور کبری ای نیّره عظمی
🌿سلام بر تو ای شیرین لقای از دست رفته محمد(صلی الله علیه وآله)
🌟ای چراغ روشن شب های رسالت، کاش هنوز بودی و بقچه محبتت را تا غار حرایِ تنهاییِ رسول، به دوش می کشیدی، تا اوج وفای خود را با پرچم صفای زنانه ات، بر قله کوه های مکه به تماشا بگذاری.
🏴وفات بزرگ بانوی دین، و مظهر بخشش و کرامت را تسلیت می گوییم.
#وفات_حضرت_خدیجه سلاماللهعلیها
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹ملکهیجهان
🧕بانو، ملکه تو هستی.
کسی که در زمانهی زنده به گور کردن دختران، بزرگترین کاروان تجاری از آن او بود.
کسی که در زمانهای که دختران، ارزش وجودی نداشتند، دو خواهرزاده را رشد داد و تربیت کرد.
چنان گوهر وجودی خویش را تعالی بخشیدی که شایستهی همسری، بهترین خلق خدا شدی و آنقدر فرهیخته و رشدیافته بودی که بی لکنت ازعشق آسمانیت به محمدامین، سخن گفتی.
بانوی با عظمت!
مادر بهترین دختر دو عالم!
چقدر روح رشد یافتهای داشتی که در اولین لحظات برخورد با شانههای لرزان محمدامین، پس ازنبوت، ایمان آوردی! گویا در نگاهش، هر آنچه بر او گذشته بود، دیدی و با اوخواندی. چنان در عشق پیامبر ذوب شدی که از هیچ مضایقه نکردی. تمام داشته ات را در راه اسلام نهادی تا جاییکه برای خودت کفن هم نماند.
ما امروز با ۱۴۰۰سال فاصله، همچنان بر خوان مادری تو نشسته ایم. الحق که شایستگی مادری فاطمه و جده بودن برای حسن و حسین را داشتی. آن همه تعریف و تمجید پیامبر که تا بود، بود.
الحق که ملکهی قلب او بودی و شایستهی این مقام.
بانوی عالم!
امروز از ورای قرنها، با تو سخن میگوییم وچنگ در دامن کبریایی ات میزنیم.
ای مادر خوبیها!
زن امروز اگر بیشتر از زمانهی جاهلیت، دشمن نداشته باشد، کمتر ندارد و دستاویزی جز سایهی مادرانهای، برایش متصور نیست. دستگیر بانوان ما باش. همانند تمام سالهای شعب، که دستگیر عشق پاک دو عالم بودی.
تا در گردنههای پیچیده و سخت، در لغزشگاهها نلغزیم و نمانیم.
#ارتباط_با_مادرکوثر
#وفات_حضرت_خدیجه سلاماللهعلیها
#بهقلمترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔸وقایع آخر الزمان
🔸امام سجاد علیه السلام میفرمایند:
زمان غیبت بسیار به طول میانجامد تا اینکه بسیاری از آنان که قائل به او هستند، از او روی میگردانند.
پس بر آن اعتقاد باقی نخواهد ماند، مگر کسی که یقینش قوی و معرفتش صحیح باشد و در خود حرجی از آنچه حکم کردهایم نیابد و تسلیم ما اهلبیت باشد.
📚بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۴
#حدیث
#مهدوی
#عکسنوشتهمیرآفتاب
🆔@tanha_rahe_narafte