eitaa logo
مثنوی معنوی
49 دنبال‌کننده
21 عکس
0 ویدیو
1 فایل
خوانش کتاب پر از حکمت مثنوی معنوی بصورت (موضوع بندی شده ) و نیز ( ترجمه ی نثر بیت به بیت)
مشاهده در ایتا
دانلود
1 بخش ۱ - سر آغاز بخش ۲ - هلال پنداشتن آن شخص خیال را در عهد خلیفه دوم بخش ۳ - دزدیدن مارگیر ماری را از مارگیری دیگر بخش ۴ - التماس کردن همراه عیسی علیه السلام زنده کردن استخوانها از عیسی علیه السلام بخش ۵ - اندرز کردن عارف خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم بخش ۶ - حکایت مشورت کردن خدای تعالی در ایجاد خلق بخش ۷ - بسته شدن تقریر معنی حکایت به سبب میل مستمع به استماع ظاهر صورت حکایت بخش ۸ - التزام کردن خادم تعهد بهیمه را و تخلف نمودن بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست بخش ۱۰ - یافتن شاه باز را به خانهٔ کمپیر زن بخش ۱۱ - حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان به الهام حق تعالی بخش ۱۲ - ترسانیدن شخصی زاهدی را کی کم گری تا کور نشوی بخش ۱۳ - تمامی قصهٔ زنده شدن استخوانها به دعای عیسی علیه السلام خواند عیسی نام حق بر استخوان بخش ۱۴ - خاریدن روستایی در تاریکی شیر را به ظن آنک گاو اوست بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر بخش ۱۷ - شکایت کردن اهل زندان پیش وکیل قاضی از دست آن مفلس بخش ۱۸ - تتمهٔ قصهٔ مفلس بخش ۱۹ - مثل بخش ۲۰ - ملامت‌کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت
👈 حکایت 1 بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر بود شخصی مفلسی بی خان و مان مانده در زندان و بند بی امان لقمهٔ زندانیان خوردی گزاف بر دل خلق از طمع چون کوه قاف زهره نه کس را که لقمهٔ نان خورد زانک آن لقمه‌ربا گاوش برد هر که دور از دعوت رحمان بود او گداچشمست اگر سلطان بود مر مروت را نهاده زیر پا گشته زندان دوزخی زان نان‌ربا گر گریزی بر امید راحتی زان طرف هم پیشت آید آفتی هیچ کنجی بی دد و بی دام نیست جز بخلوتگاه حق آرام نیست کنج زندان جهان ناگزیر نیست بی پامزد و بی دق الحصیر والله ار سوراخ موشی در روی مبتلای گربه چنگالی شوی آدمی را فربهی هست از خیال گر خیالاتش بود صاحب‌جمال ور خیالاتش نماید ناخوشی می‌گدازد همچو موم از آتشی در میان مار و کزدم گر ترا با خیالات خوشان دارد خدا مار و کزدم مر ترا مونس بود کان خیالت کیمیای مس بود صبر شیرین از خیال خوش شدست کان خیالات فرج پیش آمدست آن فرج آید ز ایمان در ضمیر ضعف ایمان ناامیدی و زحیر صبر از ایمان بیابد سر کله حیث لا صبر فلا ایمان له گفت پیغامبر خداش ایمان نداد هر که را صبری نباشد در نهاد آن یکی در چشم تو باشد چو مار هم وی اندر چشم آن دیگر نگار زانک در چشمت خیال کفر اوست وان خیال مؤمنی در چشم دوست کاندرین یک شخص هر دو فعل هست گاه ماهی باشد او و گاه شست نیم او مؤمن بود نیمیش گبر نیم او حرص‌آوری نیمیش صبر گفت یزدانت فمنکم مؤمن باز منکم کافر گبر کهن همچو گاوی نیمهٔ چپش سیاه نیمهٔ دیگر سپید همچو ماه هر که این نیمه ببیند رد کند هر که آن نیمه ببیند کد کند یوسف اندر چشم اخوان چون ستور هم وی اندر چشم یعقوبی چو حور از خیال بد مرورا زشت دید چشم فرع و چشم اصلی ناپدید چشم ظاهر سایهٔ آن چشم دان هرچه آن بیند بگردد این بدان تو مکانی اصل تو در لامکان این دکان بر بند و بگشا آن دکان شش جهت مگریز زیرا در جهات ششدره‌ست و ششدره ماتست مات 👈 ادامه دارد .... https://eitaa.com/masnavei/1975 🙏کانال مثنوی معنوی 🆔 @masnavei
👈 1 قصه آن مفلس كه در زندان بود و زندانيان از او در فغان [( 585) مفلس بى‏خانمانى در زندان بود و مدتها در آن جا مانده بود] [( 586) نان و طعام زندانيان را بزور مى‏گرفت و مى‏خورد و در دل زندانيان از طمع چون كوه قاف سنگينى مى‏كرد] [( 587) كسى نمى‏توانست لقمه نانى به آزادى بخورد زيرا كه لقمه را از دست افراد ربوده مى‏خورد] [( 588) هر كس از رحمت خداوند دور باشد اگر پادشاه هم باشد گدا طبع بوده و چشم طمعش همواره باطراف نگران است‏] [( 589) اين زندانى مردانگى را زير پا نهاده و زندان را در نظر زندانيان دوزخى ساخته بود] [( 590) اگر باميد راحتى بطرفى بگريزى از آن طرف هم آفتى را خواهى ديد كه بطرف تو پيش مى‏آيد] [( 591) هيچ گوشه‏اى در عالم بى‏مزاحم نيست فقط خلوتگاه خداوندى است كه مى‏توان در آن جا آرام گرفت‏] [( 592) كنج زندان جهان هم بى‏زحمت و درد سر نخواهد بود] [( 593) بخدا كه اگر بسوراخ موشى فرار كنى گرفتار گربه چنگالى خواهى شد] [( 594) انسان اگر خيالش خوش باشد بدنش فربه خواهد شد] [( 595) و هر گاه خيالش ناخوش و ناراحت باشد چون موم كه جلو آتش باشد گداخته مى‏شود] [( 596) اگر ميان مار و عقرب خداوند خيال خوش بتو عطا فرمايد] [( 597) همان خيالات چون كيميايى كه مس را زر كند مار و عقرب را با تو مأنوس خواهد كرد] [( 598) صبر در مقابل شدائد در موقعى شيرين است كه خيال تو خوش باشد فرح و انبساط تو از همين معنى است‏] [( 599) فرح و خوشى از ايمان سرچشمه مى‏گيرد و ضعف ايمان است كه باعث نوميدى و ناله و افغان مى‏گردد] [( 600) صبر از ايمان سرچشمه مى‏گيرد و آن جا كه صبر نيست ايمان نيست‏] [( 601) پيغمبر فرمود كسى كه صبر ندارد ايمان ندارد [اشاره بحديث نبوى: «من لا صبر له لا ايمان له»]] [( 602) يك نفر را تو نگاه مى‏كنى و در نظر تو چون مار است همان شخص در چشم كس ديگر صاحب جمال جلوه مى‏كند] [( 603) براى اينكه تو خيال كفر او را عينك چشم قرار داده‏اى و او خيال مؤمن بودن او را] [( 604) در اين يك نفر هر دو جنبه هست گاه‏ ماهى است و گاه دام‏] [( 605) نيم او مؤمن و نيم ديگر كافر نيمه‏اش حرص و نيم ديگر صبر و شكيبائى‏] [( 606) خداى تعالى فرمود كه بعضى از شما مؤمن و بعضى ديگر كافر باشد [آيه شريفه: هُوَ اَلَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ 64: 2 سوره تغابن) ]] [( 607) مثل گاوى كه نيمه‏اش سفيد و نيم ديگر سياه باشد] [( 608) هر كس اين نيمه را ديد رد مى‏كند و آن كه آن نيمه را ببيند طالب آن مى‏گردد] [( 609) جمال يوسف در نظر برادرانش منفور ولى در ديده يعقوب نور بود] [( 610) از خيال بد بود كه او را زشت ديدند اين چشم كه ظاهراً مى‏بيند فرع چشم اصلى است‏] [( 611) چشم ظاهر سايه آن چشم است هر چه و بهر كيفيت كه او مى‏بيند چشم ظاهر تبعيت از آن مى‏كند] [( 612) تو در مكانى و اصل تو در لا مكان است دكان مكان را ببند و آن دكان را باز كن‏] [( 613) بشش جهت نگريز براى اينكه در جهت شش در است و از شش طرف مات خواهى شد] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
https://eitaa.com/masnavei/2208 : در این شعر، شاعر داستان فردی مفلسی را روایت می‌کند که در شرایطی سخت و زندان‌زده به سر می‌برد. او به طمع خود و لقمه‌های حرامی که از دیگر زندانیان می‌گیرد اشاره می‌کند و می‌گوید که این عمل باعث ایجاد مشکلاتی برای او و دیگران می‌شود. شاعر تأکید می‌کند که هر کس از دعوت الهی دور باشد، حتی اگر سلطانی باشد، در واقع در بند فقر و نکبت است. در ادامه، بر اهمیت ایمان و صبر تأکید می‌کند و می‌گوید که در میان مشکلات، تنها با ایمان و صبر می‌توان به آرامش رسید. شاعر همچنین به طبیعت انسان و دوگانگی‌های او اشاره دارد؛ اینکه در آدمی هم بعدهای نیک و هم زشت وجود دارد. او به مثال گاوی که نیمه‌ای سیاه و نیمه‌ای سپید دارد اشاره می‌کند که نشان‌دهنده تضاد درونی انسان‌هاست. در نهایت، بر این نکته تأکید می‌شود که انسان باید به عمق وجود خود بپردازد و به خیال‌ها و وابستگی‌های دنیوی توجه نکند تا به درک بهتری از حقیقت و آرامش درونی برسد. اینجا