eitaa logo
مطالب ناب در منبر
3.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1.2هزار فایل
👈 مطالب کانال: ــــمناقب وفضایل اهلبیت علیهم‌السلام ــــمطاعن ومثالب دشمنان ــــPDFکتب اعتقادی ــــنقدوهابیت وجریان یمانی وتصوف ــــمنابر اعتقادی‌، معرفتی ــــصوت دروس حوزوی ــــمداحی کانال دیگر ما👇 @Fishe_menbar ارتباط با ادمین @Abdulhossein235
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 ت_علیهم_السلام 👈🏼 مرحوم از مرحوم نقل كرده كه فرمود: عادت و طريقه من بر اين بود كه هر كس از دنيا مى‌رفت از دوستان اهلبيت علیهم‌السلام و خبر فوت او را مى‌شنيدم دو ركعت نماز در شب دفن او براى او مى‌خواندم خواه آن ميت را بشناسم يا نشناسم. و هيچكس از اين طريقه من مطلع نبود. ➖ تا آنكه يكى از دوستان مرا در راهى ملاقات كرد و گفت: ديشب خواب ديدم فلان شخص را كه در اين ايام وفات يافته است پرسيدم از حال او از آنچه بر او گذشته است بعد از مردن، گفت: من در سختى و بلا بودم تا آنكه آن دو ركعت نمازى كه فلانى خواند و اسم شما را برد آن دو ركعت نماز مرا از عذاب نجات داد خدا رحمت كن پدرش را با اين احسانى كه از او به من رسيد. ➖ مرحوم حاج ملا فتحعلى فرمود: آنگاه آن شخص از من پرسيد كه آن نماز چه نمازى است پس من او را خبر دادم به طريقه مستمره خود براى اموات. 📚منازل الاخرة، ، ص۱۸ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🌿 مرحوم ملافتحعلى سلطان آبادی و نماز ليلةالدفن براى دوستان اهل‌بيت علیهم‌السلام 👈🏼 مرحوم از مرحوم نقل كرده كه فرمود: عادت و طريقه من بر اين بود كه هر كس از دنيا مى‌رفت از دوستان اهلبيت علیهم‌السلام و خبر فوت او را مى‌شنيدم دو ركعت نماز در شب دفن او براى او مى‌خواندم خواه آن ميت را بشناسم يا نشناسم. و هيچكس از اين طريقه من مطلع نبود. ➖ تا آنكه يكى از دوستان مرا در راهى ملاقات كرد و گفت: ديشب خواب ديدم فلان شخص را كه در اين ايام وفات يافته است پرسيدم از حال او از آنچه بر او گذشته است بعد از مردن، گفت: من در سختى و بلا بودم تا آنكه آن دو ركعت نمازى كه فلانى خواند و اسم شما را برد آن دو ركعت نماز مرا از عذاب نجات داد خدا رحمت كن پدرش را با اين احسانى كه از او به من رسيد. ➖ مرحوم حاج ملا فتحعلى فرمود: آنگاه آن شخص از من پرسيد كه آن نماز چه نمازى است پس من او را خبر دادم به طريقه مستمره خود براى اموات. 📚منازل الاخرة، ، ص۱۸ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
علیه‌السلام 🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم نقل فرمودند که: «در بغداد مردی نصرانی به نام (یعقوب) مبتلا به مرض استسقاء بود که از معالجه آن نامید شده بودند و به طوری بدنش ضعیف شده بود که توان راه رفتن نداشت. ▫️او می گوید: مکرر از خدا مرگم را خواسته بودم تا آنکه در سال (۱۲۸۰ هـ.ق) در عالم خواب سید جلیل القدر نورانی را دیدم که کنار تختم ایستاده، و به من گفت: اگر شفا می‌خواهی باید به زیارت کاظمین بیایی. ▫️از خواب بیدار شدم و خوابم را به مادرم گفتم. مادرم که مسیحی بود گفت: این خواب شیطانی است. دو مرتبه خوابم برد. این مرتبه زنی را در خواب دیدم باچادر و روپوش که به من گفت: برخیز که صبح شد آیا پدرم با شما شرط نکرد که او را زیارت کنی و تو را شفا بخشد؟ گفتم پدر شما کیست؟ گفت: موسی بن جعفر. گفتم شما کیستی؟ فرمود: من معصومه خواهر رضا (علیهم‌السلام) هستم. ▫️ از خواب بیدار شدم و متحیر بودم که به کجا بروم؛ به ذهنم آمد که به خدمت بروم. به بغدادی رفتم تا به در خانه او رسیدم، در زدم صدا آمد کیستی؟ گفتم: در را بازکن. همین که سید صدایم را شنید به دخترش گفت: در را باز کن که یک نفر نصرانی است آمده مسلمان شود. ▫️وقتی بر او وارد شدم گفتم: از کجا دانستید که من چنین قصدی دارم؟ فرمود: جدم در خواب مرا از قضیه خبر داد. او مرا به کاظمین نزد برد؛ داستان خود را برایش گفتم، دستور داد مرا به حرم مطهر حضرت کاظم علیه‌السلام بردند و مرا دور ضریح طواف دادند عنایتی نشد. ▫️از حرم بیرون آمدم احساس تشنگی کردم؛ آب آشامیدم، حالم منقلب شد و روی زمین افتادم، گویا کوهی بر پشتم بود و از سنگینی آن راحت شدم. ورم بدنم از بین رفت و زردی صورتم به سرخی مبدل شد و دیگر اثری از آن مرض ندیدم. ▫️خدمت شیخ بزرگوار رفتم و به دست ایشان مسلمان شدم.. 📚 ، مرحوم میرزای نوری، ج۲، ص۱۶۹ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم (اعلی‌الله‌مقامه) در کتاب نقل کرده: استاد ما علامه بزرگوار ، برای توسعه سمت غربی صحن مطهر حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام خانه‌هایی خرید و به صحن شریف متصل کرد. ➖ نزدیک به شصت سرداب برای دفن اموات در همان قسمت قرار دارد و روی آنها را طاق زدند و مردم مُردگان خود را در آن سرداب‌ها دفن می‌کردند. چون مدتی گذشت دیدند که طاق سرداب‌ها بر اثر زیاد شدن عبور مردم ممکن است فرو ریزد و سبب زحمت و هلاکت شود؛ از این روی شیخ امر فرمود که طاق را بردارند و از نو، با استحکام بیشتری بنا کنند و چون جماعت بسیاری در سرداب‌ها دفن شده بودند، امر فرمود سردابی را خراب و بنا کنند و هر سردابی را خراب می‌کردند یک نفر پایین می‌رفت و خاک بر جسد ميت می‌ریخت، به مقداری که کشف نشود و هتک حرمت اموات نشود. ➖ پس مشغول شدند تا رسیدند به سردابی که مقابل ضریح مقدس بود. وقتی برای پوشاندن جسدها پایین رفتند دیدند، تمام جسدها سرشان به جای پایشان روی به قبر شریف قرار گرفته و پاها به سمت غرب است. ➖ مردم خبر شدند جماعت بی‌شماری می‌آمدند و این منظره عجیب را مشاهده می‌کردند. یکی از آنها، جسد بود که در صحن مقدس نقاشی می‌کرد. وقتی پسرش جسد پدر را می بیند گواهی می‌دهند که من هنگام دفن پدرم حاضر بودم و بدن پدرم را که دفن کردم پاهایش روی به ضریح مقدس بود. خلاصه بر مردم آشکار شد که این تغییر وضع جسد، تأدیبی از طرف خداوند است که راه ادب و طریقه معاشرت با ائمه علیهم‌السلام را بشناسند. ➖ و اتفاقا در همان روز، فاضل صالح متقی، نقل کرده بوده: مدتی پیش از این واقعه، خوابی دیدم که در تعبیر آن حیران بودم و امروز تعبیرش برایم آشکار شد و آن خواب این بود: وقتی تقیه صالحه، خاله فرزندم فوت شد، او را در همین قسمت از صحن شریف دفن کردم. شبی او را در خواب دیدم و از آنچه برایش پیش آمده بود پرسیدم. گفت: خوب و سلامت هستم غیر از این که تو مرا در مکان تنگی دفن کردی که نمی‌توانم پایم را دراز کنم و همیشه باید سرم را به زانو گذارم. وقتی بیدار شدم جهت آن را ندانستم تا این‌که الان دانستم دراز کردن پا به سمت قبر مطهر، بی‌ادبی به ساحت مقدس امام علیه‌السلام است. این واقعه در ماه صفر ١٢٧٦ هجری قمری رخ داده است. 📚 دارالسلام (ط_بیروت)، ج۲ ص١٦٩ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @AmirGrali
🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم در کتاب خویش از برخی علمای بزرگ حوزه علمیه نجف آورده است که: در آنجا یک طلبه‌ای بود، بنام: که از سه مشکل بزرگ رنج می‌برد. این سه مشکل عبارت بودند از: ١) دچار درد سینه وبیماری سختی بود که خون از سینه‌اش می‌آمد. ٢) به آفت فقر وتهیدستی گرفتار بود. ٣) دل در گرو مهر دختری نهاده بود، امّا خانواده دختر، به دلیل فقر و بیماریش با ازدواج او موافقت نمی‌کردند. ➖ هنگامی که از همه جا مأیوس و نومید گردید با خود عهد بست که به برای عبادت و نیایش برود چرا که میان مؤمنان مشهور بود که اگر کسی چنین کند، به‌خواست خدا به دیدار امام‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مفتخر خواهد شد. ➖ براین اساس بود که این مرد، بدین برنامه همّت گماشت بدان امید که به دیدار حضرت مهدی صلوات الله و سلامه علیه نایل آید وسه مشکل خویشتن را با آن مشکل گشا وچاره ساز در میان بگذارد. آخرین شب چهارشنبه بود، شبی بسیار تیره وتار وسرد وطوفانی. باد تندی می‌وزید و او بر سکوی مسجد کوفه نشسته و غرق در غم و اندوه بود، چراکه به.خاطر جریان خون از سینه‌اش به هنگام سرفه، نمی‌توانست در داخل مسجد توقّف کند واحترام طهارت مسجد وآن مکان مقدّس را می‌نمود و نیز در این اندیشه بود که آخرین چهارشنبه که چهلمین هفته بود فرا رسید و او نتوانسته به دیدار آن کعبه مقصود نایل آید و این محرومیت نیز غمی بزرگ بر غمهایش می‌افزود. ➖ او به‌نوشیدن قهوه عادت داشت به‌همین دلیل آتشی برافروخت تا قهوه را ردیف کند که بناگاه در آن شب تاریک وخلوت، مردی را دید که به‌سوی او می.آید، از این رخداد، آزرده خاطر شد وبا خود گفت: «اندکی قهوه به همراه دارم آن را هم این بنده خدا خواهد نوشید وبرایم چیزی نخواهد ماند». ➖ خودش می‌گوید: در این فکر بودم که آن مرد رسید ومرا با نام ونشان صدا زد وبه من سلام گفت، از شناخت او که مرا با نام صدا زد تعجّب کردم و گفتم: «شما از کدام قبیله می‌باشید؟ از قبیله فلان هستید؟» گفت: «خیر!» ومن نام بسیاری از قبایل را آوردم و او مرتب گفت: «خیر!» واز هیچ یک از این عشیره‌ها نبود. ➖ آنگاه او پرسید: «چه مشکل وخواسته‌ای تو را به اینجا آورده است؟» گفتم: «شما چرا از من در این مورد می‌پرسی؟» گفت: «اگر به من بگویی چه زیانی به تو خواهد رسید؟» فنجانی پر از قهوه کردم وبه او تقدیم داشتم و او کمی از آن نوشید، سپس فنجان را بازگردانید و گفت: «شما بنوشید». فنجان را گرفتم و تا آخرین قطره آن را نوشیدم، آنگاه گفتم: «حقیقت این است که من دچار فقر و تنگدستی بسیار سختی هستم، از سوی دیگر به‌بیماری علاج ناپذیری گرفتارم که به هنگام سرفه، خون از سینه‌ام می‌آید ودیگر اینکه به بانویی دل بسته‌ام ومی‌خواهم با او پیمان زندگی مشترک ببندم، امّا به‌خاطر دو مشکلم خانواده‌اش موافقت نمی‌کنند. برخی از روحانیون مرا سرگرم ساختند وگفتند: اگر چهل هفته و هر هفته شب چهارشنبه به مسجد کوفه بیایم وخواسته‌هایم را به بارگاه خدا برم ودست توسّل به دامان پر برکت امام عصر (علیه‌السلام) بزنم، خواسته‌هایم برآورده شده ومشکلات سخت زندگیم، حلّ خواهد شد. من نیز رنج و خستگی این چهل شب را به‌جان خریدم و اینک آخرین شب فرا رسیده است، امّا نه آن گرامی را دیده‌ام ونه به خواسته‌های خود رسیده‌ام»‌. ➖ من گله می‌کردم و در اوج بی‌توجّهی به‌آن بزرگوار بودم که رو به‌من کرد و فرمود: «أمّا صدرك فقد برأ، وأمّا الإمرأة فتاخذها عن قریب، وأمّا فقرك فيبقي على حاله حتّی تموت». یعنی: شیخ محمّد! اینک سینه‌ات خوب شده ودیگر از بیماریت اثری نخواهی یافت و آن بانوی مورد علاقه ات نیز، بزودی به وصالش خواهی رسید، امّا فقر وتهیدستی همراهت خواهد بود.شگفتا! وقتی به خود آمدم دیدم سینه‌ام شفا یافته، و پس از یک هفته با بانوی مورد علاقه‌ام ازدواج کردم، امّا همان‌گونه که فرمود، تهیدستی هنوز همراه من است، مصلحت آن را نمی‌دانم. 📚 منابع: ۱‌. امام مهدی (علیه‌السلام) از ولادت تا ظهور، ص۴۲۱ ۲. بحارالأنوار، ج۵٣، ص٢۴٠ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🌿 مرحوم ملافتحعلى سلطان آبادی و نماز ليلةالدفن براى دوستان اهل‌بيت علیهم‌السلام 👈🏼 مرحوم از مرحوم نقل كرده كه فرمود: عادت و طريقه من بر اين بود كه هر كس از دنيا مى‌رفت از دوستان اهلبيت علیهم‌السلام و خبر فوت او را مى‌شنيدم دو ركعت نماز در شب دفن او براى او مى‌خواندم خواه آن ميت را بشناسم يا نشناسم. و هيچكس از اين طريقه من مطلع نبود. ➖ تا آنكه يكى از دوستان مرا در راهى ملاقات كرد و گفت: ديشب خواب ديدم فلان شخص را كه در اين ايام وفات يافته است پرسيدم از حال او از آنچه بر او گذشته است بعد از مردن، گفت: من در سختى و بلا بودم تا آنكه آن دو ركعت نمازى كه فلانى خواند و اسم شما را برد آن دو ركعت نماز مرا از عذاب نجات داد خدا رحمت كن پدرش را با اين احسانى كه از او به من رسيد. ➖ مرحوم حاج ملا فتحعلى فرمود: آنگاه آن شخص از من پرسيد كه آن نماز چه نمازى است پس من او را خبر دادم به طريقه مستمره خود براى اموات. 📚منازل الاخرة، ، ص۱۸ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم ، در کتاب شریف ، در حکایت شصت وهفتم، داستان تشرف شهیدثانی را در شب چهارشنبه، دهم‌ربیع‌الأول ۹۰۶ق، این‌گونه می‌نویسد: ➖ مرحوم به‌همراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه به‌جایی به‌نام رسیدند. شهید خواست به‌مسجدی که معروف به است، به‌جهت زیارت نمودنِ انبیایی که در آنجا مدفون هستند، برود. پس از ورود، مشاهده نمود که درب ورودی، قفل است و هیچ‌کسی در مسجد نیست. ➖ دستش را بر روی قفل گذاشت و کشید. به‌اعجاز الهی در باز شد. داخل مسجد شد و مشغول به‌نماز و دعا گردید. پس از انجام اعمالش، به‌خاطر توجّه‌اش به‌سوی خداوند متعال، متوجّه شد که کاروان رفته و هیچ‌کسی از آنها نمانده، لذا از قافله خود جا ماند. ➖ نمی‌دانست باید چه کند؟! و در مورد رسیدن به آن‌کاروان فکر می‌کرد؛ چرا که وسایل او نیز بار شتر بوده و همراه کاروان رفته بود! شروع به‌پیاده رفتن به‌دنبال کاروان کرد، و به راه افتاد تا اینکه از پیاده رفتن خسته شد و به‌آن‌ها نرسید و از دور هم آن‌ها را نمی‌دید‌. ➖ وقتی در آن وضعیّت سخت و دشوار گرفتار شده بود، ناگهان مردی را دید که به‌طرف او می‌آمد، که سوار بر سوار استری است. وقتی به‌او رسید، فرمود: «پُشت سر من سوار شو [تا تو را به‌کاروان، برسانم]». ➖ ایشان، وی [=شهید ثانی _رحمه‌الله_] را ردیف خود سوار، و مانند برق، در مدّت کوتاهی، به‌کاروان رسانده، او را از استر پیاده کرد و به‌او فرمود: «پیش دوستانت برو». او هم پیاده شد و وارد کاروان گردید. ➖ شهید می‌گوید: «در جستجوی آن بودم که در بین راه، او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم و قبل از آن هم ندیده بودم». 📚 نجم الثاقب، محدّث‌نوری، (انتشارات مسجدمقدس‌جمکران، چاپ اوّل، ۱۳۷۵ش)، ص۵۹۸_۵۹۹ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
🔷🔶 👈🏼👈🏼 مرحوم (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در کتاب شریف می‌نویسد: امّا در توسّل به حضرت رسول وائمه -صلوات الله علیهم- به‌وسیله نماز و بردن هدیه نماز در نزد ایشان، تقسیم آن به‌حسب ایّام هفته به‌روایت شیخ طوسی در مصباح، چنین است که: ➖ شروع می‌کند از روز جمعه وهشت رکعت نماز می‌خواند. چهار رکعت را هدیه می‌کند از برای رسول‌خدا (صلی الله علیه وآله) وچهار رکعت برای فاطمه زهرا (علیهاالسلام). روز شنبه چهار رکعت برای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام). روز یکشنبه چهار رکعت برای حضرت مجتبی (علیه‌السلام). روز دوشنبه چهار رکعت برای سیّدالشّهداء (علیه‌السلام). روز سه شنبه چهار رکعت برای حضرت سجاد (علیه‌السلام). روز چهارشنبه چهار رکعت برای حضرت باقر (علیه‌السلام). روز پنجشنبه چهار رکعت برای حضرت صادق (علیه‌السلام). روز جمعه هشت رکعت. باز چهار رکعت برای رسول‌خدا (صلی الله علیه وآله) وچهار رکعت برای حضرت حجّت (علیه‌السلام). روز شنبه چهار رکعت برای امام موسی کاظم (علیه‌السلام). و به همین ترتیب تا روز پنجشنبه چهار رکعت برای حضرت حجّت (علیه‌السلام). واین از اعمال نفیسه است. ➖ در خبر دیگر که در آن ذکر این نماز هدیه شده، فرمودند: «کسی که ثواب نماز خود را، چه فریضه چه نافله، قرار دهد برای رسول‌خدا وامیرالمؤمنین واوصیای بعد از او -صلوات الله علیهم- خداوند مضاعف می‌کند ثواب نماز او را اضعاف مضاعف تا نفس قطع شود. وبه او می‌گویند پیش از آن که روحش از بدنش مفارقت کند: ای فلان! دلت خوش باد وچشمت روشن به آنچه مهیّا کرده آن را خدای تعالی برای تو وگوارا باد برایت آنچه را که رسیدی به آن». ➖ بهتر آن است که در این نمازها، تسبیح رکوع وسجود را سه مرتبه بگوید وپس از آن بگوید: وصلّی الله علی محمّد وآله الطیّبین الطاهرین. ➖ و بعد از هر دو رکعت بگوید: أللهم أنت السّلام ومنك السّلام وإليك یعود السّلام حینا ربّنا منك بالسّلام. أللهم ان هذه الرکعات هدیة منّی إلي فلان بن فلان! (ونام آن حجت را برد که هدیه برای اوست) فصلّ علی محمّد وآل محمّد وبلّغه ایّاها واعطنی أفضل أملي ورجائی فیك وفی رسولك صلواتك علیه وآله وفیه. آنگاه دعا کن، هرچه را که خواستی. ➖ و مخفی نماند که: از برای ایّام ماه نیز تقسیمی است منسوب به ایشان که در هر روز باید خوانده شود وتسبیحی که مختص است به آن حجّت که آن روز منسوب به اوست وسیّد فضل الله راوندی در کتاب «دعوات» آن تسبیح‌ها را نقل کرده. ➖ و تسبیح حضرت حجّت (علیه‌السلام) از روز هیجدهم ماه است تا آخر ماه وآن، این است: سبحان الله عدد خلقه، سبحان الله رضا نفسه، سبحان الله مداد کلماته، سبحان الله زنة عرشه، والحمد لله مثل ذلك. 📚 نجم‌الثاقب، میرزای‌نوری (انتشارات مسجدمقدس‌جمکران، ۱۳۷۵ش)، ص۴۵۸_۴۵۹ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
◼️ 👈🏼👈🏼 در کتاب فیما یتعلق بالرؤیا و المنام، می‌نویسد: برایم تعریف کرد: ➖ در سالی که اکثر شیعیان، مقلد خاتم الفقهاء صاحب کتاب جواهر الکلام شده بودند، به زیارت امیرالمومنین علیه‌السلام مشرف شدم. همت و تلاش صاحب جواهر بر پیدا کردن مسائل متفرقه‌ای بود که در رساله عملیه موجود نبود. من نیز نزدیک به نهصد مسأله را جمع آوری کردم که صاحب جواهر جواب آن‌ها را به‌خط خود نوشت. ماه محرم نزدیک شده بود و شیخ _صاحب جواهر _ به‌خاطر کثرت اشتغال به‌جمع‌آوری مسائل و استخراج آن‌ها به‌زیارت نمی‌رفت. من نیز در این کار به‌دنبال او بودم و به‌خاطر مشغول بودن به‌این کار در نجف ماندم. ➖ در یا عاشورا امیرالمومنین علیه‌السلام را در خواب دیدم که سرزنش کنان و خشمگین به‌من فرمودند : "آیا زیارت حسین علیه السلام یا مانند حسین را در روز عاشورا ترک می‌کنی؟!" ➖ محدث نوری در ادامه گوید: شیخ استاد _ شیخ انصاری _ اعلی الله مقامه برای من تعریف کرد که خود این امر را تجربه کرده، و هم چنین از گروهی از مشایخ نقل کرد که ایشان نیز هرگاه به‌خاطر اشتغال زیاد، زیارت امام حسین علیه‌السلام را ترک می‌کردند، مدت بیشتری از مدت زیارت آن حضرت، توفیقات خود را از دست می‌دادند. ⬅️ متن کتاب دارالسلام: رؤيا فيها إشارة إلى شدة الإهتمام بالزيارة وحدثني [العالم العامل ... شيخنا الأعظم ومولانا الأكرم المولى فتح علي بن المولى حسن السلطان‌آبادي] أكمل اللّه له تحف الألطاف: انّه لما تشرف لزيارة أميرالمؤمنين (علیه‌السلام) في السنة التي رجع أمر تقليد جل الشيعة إلى خاتم الفقهاء صاحب جواهر الكلام، كان همّه وهمّته أخذ المسائل المتفرقة المحتاجة إليها التي لم تكن موجودة في الرسالة العملية، قال: وجمعت منها قريبا من تسعمائة مسألة، قدكتب جوابها بخطه وأقبل علينا شهر محرم الحرام والشيخ (رحمه الله) ترك الزيارة لكثرة اشتغاله بتهذيب المسائل واستخراجها، فتبعناه في ذلك، واشتغلنا بذلك و بقينا في النجف، فلما كان في ليلة تاسوعا أو عاشوراء رأيت أميرالمؤمنين (علیه‌السلام) في المنام وهو يقول لي معتبا: «أيترك زيارة الحسين أو مثل الحسين عليه‌السلام في عاشوراء»؟! قلت: وحدثني الشيخ الأستاذ [الشیخ الأنصاري] (أعلى الله مقامه) انه جرب هو بنفسه ونقله أيضا عن جماعة من المشايخ انّهم متى تركوا الزيارة لمانع الإشتغال عوقبوا بعدم التوفيق به في أزيد من زمان الزيارة. 📚 دار السلام، ج۲، ص۳۰۳ 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @seyyed_hossein_kashfi
شاخه‌طوبی_میرزاحسین‌نوری‌طبرسی،معروف‌به‌محدث‌نوری.pdf
22.31M
🔴 کتابی کشکول‌وار، در برائت و مایحتاج مجالس عيدالزهرا علیهاالسلام (احاديث، تاريخ، شعر، فكاهی و...)، باعنوان: 🩸 پیشنهاد دانلود به‌پژوهشگران وطلبه‌ها واهل‌منبر 🩸 دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام 🔘 مرحوم () 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @AmirGrali
ترجمه‌النجم‌الثاقب‌في‌أحوال‌الإمام‌الحجةالغائب_ميرزاحسين‌نوری‌طبرسی.pdf
7.69M
. 🌿 کتابی با متن اصلی به‌فارسی، و ترجمه ، آن کتابی در ۱۲ باب و شرح احوال امام دوازدهم شیعه، علیهم‌السلام. معنی لغوی نجم الثاقب ستارهٔ نافذ یا درخشان است ➖ کاری‌اختصاصی از کانال‌مطالب‌ناب‌درمنبر ➖ پیشنهاد دانلود به‌پژوهشگران وطلبه‌ها واهل‌منبر ➖ دانلود با ذکر صلواتی بر محمدوآل‌محمد علیهم‌السلام و لعن بر دشمنانشان 📥 احوالات مرحوم مؤلف را، 👈🏼 در اینجا ببینید.. 📥 درباره‌ی این‌کتاب‌شریف، 👈🏼 اینجا رو ببینید.. 🔘 مرحوم 🔆 کانال 🆔 @matalebe_nab_dar_menbar 🆔 @Fishe_menbar