مهربانو
#تجربه_های_یه_مادر_دهه_شصتیِ_متفاوت(۶) ..سال دوم تموم شد و تابستون از راه رسید با برنامه های متنوع
#تجربه_های_یه_مادر_دهه_شصتیِ_متفاوت(۷)
تو همین ایام من کنکور دادم و رشته مورد علاقه ام یعنی قرآن و حدیث واحد شمال قبول شدم که یه اتفاق جدید و دوست داشتنی مسیر زندگیمون رو تغییر داد....
من باردار شدم😍 و پسر اولم شش روز بعد از بیست سالگی ام بدنیا اومد و من ترجیح دادم دانشگاه رو فعلا به تعویق بندازم...
اونموقع مثل همه مادرها بی تجربه و حساس بودم، به سختی وقت گرفتم و رفتم پیش یکی از دکترهای خوب تهران...
بعد از چند ساعت انتظار بالاخره نوبت من شد. اما، اینطور بگم که شاید اصلا دکتر منو ندید، سه نفر با هم داخل اتاق بودیم و... خلاصه اومدم خونه و با خودم گفتم من که به لطف خدا مشکل خاصی ندارم، چرا باید انقدر به خودم سخت بگیرم، بهتره پیش یه دکتری که سرش خلوت تره برم، چون تو این دوران آرامش از هر چیز واجب تره..
بعد از کمی پرس و جو با دکتر باروتی آشنا شدم و بعد از اولین ملاقات عاشقش شدم 😍 پر از آرامش، صبور و سهل گیر و مومن...
فرزند بعدی و بعدی و بعدی و بعدی رو هم پیش دکتر باروتی بودم و جالب اینکه اصلا تاکیدی هم نداشت که حتما باید سر ماه بیام و همش میگفت خدا رو شکر خوبی.
یادم نیست از چه سالی غربالگری وارد پروسه بارداری شد ولی یادمه از همون ابتدا دکتر میگفت اگه خودت میخوای برو ولی من نمیگم چون اگه خدای نکرده یک درصد نشون بده بچه مشکل داره شاید #اجازه_قانونی برای سقط باشه ولی #اجازه_شرعی وجود نداره و من هم نامه نمیدم من هم تا بارداری پنجم نرفتم..
تا اینکه آقا محمد تقریبا یکساله بود که فهمیدیم دوباره باردارم 😀 بعد چهار ماه رفتم سونو، آخه حالا دیگه چهارتا پسر داشتیم و دخترم یکی یدونه مونده بود😉و ما ته دلمون خدا خدا میکردیم که کاش این یکی دختر باشه. وقتی از سونوگرافی اومدم بیرون به همسرم گفتم مشتلق بده😍
گفت دختره، گفتم اون که بله😄
ولیییی..
#نمونه_موفق_ازدواج_بهنگام👌
#ازدواج_آسان💍
#ازدیاد_نسل👶
#ادامه_دارد..
❄#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib
مهربانو
#تجربه_های_یه_مادر_دهه_شصتیِ_متفاوت(۷) تو همین ایام من کنکور دادم و رشته مورد علاقه ام یعنی قرآن و
#تجربه_های_یه_مادر_دهه_شصتیِ_متفاوت(۸)
وقتی از سونوگرافی اومدم بیرون به همسرم گفتم مشتلق بده😍
گفت دختره، گفتم اون که بله😄
ولیییی
دخترن، باورش نمیشد گفت یعنی چی!!
گفتم یعنی دوقلو دخترن❤️❤️
همونجا تو خیابون پیشونیمو بوسید و بغلم کرد...
خیلی خوشحال شده بود، همه چیز خوب پیش میرفت، حتی تو ماه ششم دکتر گفت ماشاالله رشد شون خیلی عالیه انگار یه ماه جلوتری
همه چیز عالی بود به خاطر دو قلو بودن یه سری سونو ها و آزمایشات دیگه و غربالگری و... باید می دادم و ما که ذوق زده این اتفاق مبارک بودیم سعی داشتیم هر کاری بکنیم برای حفظ سلامتی اونها
تا اینکه..
ماه هفتم یه مسافرت رفتیم، یه اتفاقاتی اونجا افتاد که گفتنش خیلی هم لازم نیست اما، وقتی رسیدیم چند شب بعد من تو خواب یهو لرز کردم، به قدری که از شدت لرزش همسرم بیدار شد، عرق سرد کرده بودم و تا مدتی این حالت رو داشتم و بعد خوب شدم.
شب بعد دوباره همون حالت و دیگه نگران شدم، صبح تا ظهر هر چی دقت کردم دیدم بچه ها تکون نمیخورن، با دکتر تماس گرفتم و گفت سریع برو سونوگرافی
رفتم و وقتی ماجرا رو گفتم اورژانسی منو فرستاد داخل.
مدام سوالاتی ازم میکرد که نگرانیم بیشتر میشد تا اینکه گفت همراه داری؟ همسرم رو صدا زدم و منو بیرون کرد😔 وقتی بیرون اومد چشماش خیس شده بود😭 خودمو انداختم بغلش و گفتم چی شده؟! حالا دیگه هق هق میکرد، گفت:...
#ادامه_دارد..
❄#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib
🔴#افسردگی_یا_کسالت؟(۳)
❓❓چرا حالمان خوش نیست؟!
این حس ناخرسندی، به صورت #مقطعی و بعضا مزمن، در بسیاری از ما خانمهای خانهدار به وجود میآید؛ اما دلیلش چیست؟!
سادهترین علت ایجاد این حالتها در روحیهی خانمهای خانهدار، ابتلا به #روزمرگی است؛
📛بسیاری از ما تمام روز خود را صرف کارهای #تکراری و روزمرهای میکنیم که بدون کوچکترین #چالش_ذهنی انجام میشوند، و مابقی زمانمان را به کارهای #بیهوده و بیفایده (مثل تماشای سریال، گردش #بیهدف در #فضای_مجازی یا #بازارها و...) اختصاص میدهیم و در پایان روز، چون #خروجی_مفیدی از فعالیتهایمان دستمان را نمیگیرد، ناخوش میشویم..
🔸👌 چهکار کنیم حالمان خوب شود؟!
پاسخ ساده است! #غنیسازی برنامهی روزمره و گنجاندن کارهای مفید در فعالیتهای روزانه.
✨اگر در طول روز در کنار وظایف روزمرهی مادری و همسری، کارهای مفیدی برای #اغنای_روحی خود انجام دهیم، حالمان هر روز بهتر میشود.
🔸 در ادامه بعضی از این کارها را برایتان مثال میزنیم...
#مسائل_زنان
#مهارتهای_زندگی
#ادامه_دارد..
❄#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib
🔴#افسردگی_یا_کسالت؟(۳)
❓❓چرا حالمان خوش نیست؟!
این حس ناخرسندی، به صورت #مقطعی و بعضا مزمن، در بسیاری از ما خانمهای خانهدار به وجود میآید؛ اما دلیلش چیست؟!
سادهترین علت ایجاد این حالتها در روحیهی خانمهای خانهدار، ابتلا به #روزمرگی است؛
📛بسیاری از ما تمام روز خود را صرف کارهای #تکراری و روزمرهای میکنیم که بدون کوچکترین #چالش_ذهنی انجام میشوند، و مابقی زمانمان را به کارهای #بیهوده و بیفایده (مثل تماشای سریال، گردش #بیهدف در #فضای_مجازی یا #بازارها و...) اختصاص میدهیم و در پایان روز، چون #خروجی_مفیدی از فعالیتهایمان دستمان را نمیگیرد، ناخوش میشویم..
🔸👌 چهکار کنیم حالمان خوب شود؟!
پاسخ ساده است! #غنیسازی برنامهی روزمره و گنجاندن کارهای مفید در فعالیتهای روزانه.
✨اگر در طول روز در کنار وظایف روزمرهی مادری و همسری، کارهای مفیدی برای #اغنای_روحی خود انجام دهیم، حالمان هر روز بهتر میشود.
🔸 در ادامه بعضی از این کارها را برایتان مثال میزنیم...
#مسائل_زنان
#مهارتهای_زندگی
#ادامه_دارد..
❄#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib
#تجربه_های_یه_مادر_دهه_شصتیِ_متفاوت(۹)
...گفتم چی شده؟! حالا دیگه هق هق میکرد، گفت هر دو فوت شدن😭😭😭
یادم نمیره روی موتور تا رسیدن به مطب دکتر هر دومون زار زار گریه میکردیم، بدون هیچ حرفی، وقتی رسیدیم منشی تا حالم رو دید گفت برو داخل
دکتر سونو ها رو دید و گفت خیره ان شاءالله، غصه نخوری ها، خواست خدا بوده، نا شکری نکنی
گفتم آخه چرا؟!!
گفت یه اتفاق خیلی خیلی نادر افتاده و باعث فوت شده، اون تب و لرز ها هم بخاطر لحظه مفارقت روح این دو تا بوده😭
خلاصه قسمت نبود که ما صاحب این دو تا فرشته بشیم، حتی اسماشون رو هم انتخاب کرده بودیم 😢
دکتر گفته بود امکان تزریق آمپول فشار نیست و باید منتظر بشم تا درد زایمان بیاد سراغم.
من هفت ماهه بودم و تا ماه هشتم دو قلوها رو با اینکه مرده بودن همراه داشتم، تا یک هفته با کوچکترین تکون به دکتر زنگ میزدم و میگفتم دکتر بخدا تکون خوردن😭 اونم میگفت عزیزم، بگذر، فوت شدن😞😭
اون مدت چه قدر سخت گذشت بهم😢
هفته به هفته چک میشدم که بدنم عفونت نکنه، تا اینکه یک روز به دکتر زنگ زدم و گفتم، احساس میکنم عفونت دارم، گفت سریع خودت رو به بیمارستان برسون، اوضاع سختی بود، مدتی بود همسرم کارش رو از دست داده بود و اون روز حتی پول ویزیت بیمارستان رو نداشتیم، وقتی رفتیم بیمارستان مدارک گرو گذاشت، رفتم داخل و به هر جا می رسیدم کلی بد و بیراه نثارم میشد..
#ادامه_دارد..
❄#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib
#افسردگی_یا_کسالت(۴)
📝 در شماره قبل گفتیم دلیل احساس ناخوشایند ما خانمهای خانهدار، معمولا انجام کارهای غیرمفید و بیبرنامه است، نه افسردگی.
✨ضمن اینکه اگر به #اهمیت کاری که انجام میدهیم، واقف باشیم، #هرگز بیانگیزه و کسل نمیشویم.
🌸رهبر گرانقدر انقلاب میفرمایند: «خانهداری و اداره کردن همسر و فرزندان، #طبیعیترین، #فطریترین و #مطلوبترین کار برای زنان است، اما این امر هرگز توانایی زنان را در میدانهای علمی، عملی و معنوی #نفی_نمیکند...» ۷۲/۰۹/۰۸
🔻ماراهکارهایی برای غنیسازی برنامهی روزانهی خانمهای خانهدار بیان میکنیم، اگرچه بهتر است خودتان #علایقتان را پیدا کنید.
1️⃣ ز گهواره تا گور #دانش بجوی!
اگر به فراگیری یک رشتهی هنری، ورزشی، زبان خارجی یا... علاقه دارید، در اسرع وقت شروع کنید. لازم نیست حتما سر کلاس درس یا آموزشگاه بنشینید؛ در دنیای امروز، ابزارهای زیادی برای آموزش وجود دارد، از جمله نرمافزارها و فیلمهای آموزشی.
2️⃣ برنامهی #متنوعی بچینید
مطالعهی بیشتر و عمیقتر در حوزهی موردعلاقه، تماشای فیلم و سریالهای خوب، گوش دادن به سخنرانی و پادکستهای مفید، رفتن به سینما، آشپزی به روشهای جدید، کارهای هنری، پرورش گل و گیاه و... را هم در برنامهتان بگنجانید. حتی میتوانید به کارهای #خیرخواهانه و #عامالمنفعه هم بپردازید؛ مثلا به دانشآموزان خانوادههای تحت پوشش مرکز خیریه، در درسهایشان کمک کنید.
....
#مسائل_زنان🌸
#مهارتهای_زندگی🌺
#ادامه_دارد..
❄#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib
مهربانو
#تجربه_های_یه_مادر_دهه_شصتیِ_متفاوت(۹) ...گفتم چی شده؟! حالا دیگه هق هق میکرد، گفت هر دو فوت شدن😭😭😭
#تجربه_های_یه_مادر_دهه_شصتیِ_متفاوت(۱۰)
...رفتم داخل و به هر جا می رسیدم کلی بد و بیراه نثارم میشد که چرا حالا اومدی؟ اگه بلائی سرت بیاد ما چکار کنیم😡
با اصرار رفتم پیش همسرم و گفتم منو ببر بیرون، تو روخدا نذار اینجا بمونم.
خیلی پریشون بود گفت بذار استخاره کنم، جواب این بود اگر برید، اتفاقی میوفته که جبرانی نداره، باز هم پیشونیم رو بوسید و گفت میدونم سخته فاطمه جان ولی برو😞
رفتم تو بخش و بستری شدم و شروع کردم به راز و نیاز، تا اینکه به خواست خدا درد شروع شد و من یکی دو ساعت بعد، دو قلوها رو بدنیا آوردم.
دو قلوهای مرده ام😭
پرستارها اصرار داشتن که نبینمشون ولی گفتم میخوام ببینم و برای اولین و آخرین بار، روی ماهشون رو دیدم😭😭
این اتفاق خیلی برامون سخت بود
اما خواست خدا بود, راضی شدیم به خواست او..
بعد از دو قلوها به فاصله یکسال باردار شدم. اینکه اطرافیان هر کدوم دور و نزدیک یه حرفی بزنن، هر چند باز هم ناراحت کننده بود اما برامون عادی شده بود.
من بخاطر تجربه تلخ بارداری قبل یه مقدار روحیه ام خراب شده بود و از همون اول ترس و نگرانی درباره سالم بودن بچه تو وجودم بود، هر چند دکتر بهم امید میداد که همه چیز خوبه و فقط به خودت برس و ....
الان که فکر میکنم واقعا نمیدونم چرا برای سونوی غربالگری اقدام کردم، سونوی دوم رو که میخواستم بدم همون خانومی بود که خبر فوت دوقلوها رو داده بود و من از همون اول استرس وجودم رو گرفت. و باز هم سوالات مبهم و آزار دهنده شروع شد.
قلبم داشت از جا کنده میشد تا اینکه بهم گفت چندتا غده تو سر بچه اس..😥
#ادامه_دارد..
❄#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib
#تجربه_های_یه_مادر_دهه_شصتیِ_متفاوت(۱۱)
..قلبم داشت از جا کنده میشد تا اینکه بهم گفت چندتا غده تو سر بچه اس و باید بری آزمایش اما قبلش به دکترت نشون بده...
ساعت حدود یک بعدازظهر بود که سونو رو گرفتم و رفتم سمت مطب... وقتی رسیدم به قدری حالم بد بود و مدام درباره سلامتی بچه و ... سوال میکردم و استرس داشتم که دکتر بهم گفت تو با این حالت الان من هر چی هم بگم فایده نداره، اما میفرستمت پیش یه خانوم دکتری که از کل ایران میرن پیش ایشون و جواب آخر رو تو این موارد ایشون میده...
راه افتادم سمت مطب این خانوم دکتر
وقتی رسیدم حدود سی نفر تو مطب بودن😳
به منشی گفتم من موردم اورژانسی هستم، دکتر با نامه اورژانسی منو فرستاده..
گفت عزیزم تمام اینها همینطور هستن همه اورژانسی، یعنی با مواردی مشابه من مراجعه کرده بودن...
ساعت حدود پنج عصر بود و من بچه ها رو از صبح تنها گذاشته بودم، حالا دیگه دلشوره هم به استرس و ضعف و ناراحتی اضافه شده بود، ساعتها مثل یک روز میگذشت و خدا میدونه چه فشاری رو تحمل میکردم، ساعت حدود هشت زنگ زدم به آقای همسر و گفتم من دارم از حال میرم از صبح سرپام، خودشو رسوند با یه آبمیوه...
یه مقدار آروم شدم ، اما هنوز خیلی مونده بود تا نوبت من بشه و ببینم چه خبری در انتظارمه...
ساعت ده شب شده بود و من حس میکردم دیگه توان ندارم، دستیار دکتر که اومد بیرون با التماس بهش گفتم من چندتا بچه کوچیک رو گذاشتم خونه، سپردم همسایه بهشون سر بزنه
تو رو خدا ....
ده دقیقه بعد اومد بیرون و اسمم صدا زد، نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت
با عجله با همسرم رفتیم داخل..
#ادامه_دارد..
❄#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib
✅خواب(۱)
✍امروزه خیلی از مردم از مشکلات #بیخوابی و #کم_خوابی رنج میبرند.
⭕علت اصلی این مساله این است که سبک زندگی ما مناسب با بدن ما نیست.از جمله :
🔸خداوند متعال عشاء (سیاهی شب) را برای خوابیدن و بین الطلوعین (ابتدای اذان صبح تا طلوع آفتاب) را برای بیداری قرار داده است. اما عموم مردم تا نزدیک نیمه شب بیدار و روزها را میخوابند.
🍃امام صادق علیه السلام میفرماید:
خواب صبحگاهی شوم است، روزی را طرد و رنگ پوست را زرد و زشت و دگرگون خواهد کرد و این خواب، خواب هر آدم شومی است؛ زیرا خداوند متعال روزی را بین طلوع فجر و طلوع خورشید تقسیم میکند. پس، از این خواب برحذر باش.(من لایحضره الفقیه)
#سلامت
#ادامه_دارد..
❄#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib
مهربانو
#تجربه_های_یه_مادر_دهه_شصتیِ_متفاوت(۱۱) ..قلبم داشت از جا کنده میشد تا اینکه بهم گفت چندتا غده تو س
#تجربه_های_یه_مادر_دهه_شصتیِ_متفاوت(۱۲)
با همسرم رفتیم داخل...
دکتر اول سعی کرد با پرسیدن درباره بچه ها و.... منو آروم کنه و بعدش گفت باید همین الان بری آزمایش بدی...
دو روز مونده بود به پایان سال، همه خیابون ها شلوغ و پر رفت و آمد و همه یه نشاط خاصی داشتن، اما ما دوتا باز هم رو موتور کز کرده بودیم تو خودمون و من هزاران فکر تو ذهنم میرفت و میومد، من که نمیتونم سقط کنم ، حالا با چندتا بچه و یه بچه معلول چه کنم؟ امتحان خداست؟؟من از پسش برنمیام😔
اطرافیان چی میگن، حالا حتما میگن بهت گفتیم بسه همینو میخواستی ؟ و هزاران فکر دیگه...
رسیدیم به آزمایشگاه، نامه رو دادیم و چند دقیقه بعد من رفتم داخل، دیگه بخاطر ضعف و فشاری که بهم اومده بود مثل مرده متحرک شده بودم. آزمایش انجام شد و قرار شد فردا شب آماده بشه، برگشتیم خونه و من یه حالی شده بودم که حتی نمیتونستم گریه کنم ، فردا شب جوابی آزمایش رو گرفتیم و رفتیم مطب، تا حالا شده بخاطر یه صدا دلتون هری بریزه؟ من تمام اون روز این حالت بودم، رسیدیم و بعد یکی دو ساعت رفتیم تو، دکتر همه چیز رو بررسی کرد و در آخر گفت:
"همه چیز خوبه، این یه خطای سونوی غربالگری بوده و هیچ مشکلی نیست، ازین خطاها زیاد پیش میاد و حدود پنجاه درصد😱 مشکلات غربالگری ها در مراحل بعدی اشتباه تشخیص داده میشن" 😕😐
همین ....خطای پزشکی..
اما اگر من پیش اون دکتر نمیرفتم؟؟؟
(چون خیلی کم ایشون رو میشناسن )
اگر دکتر با دیدن همون سونو مجوز سقط میداد؟؟
و خیلی اگر های دیگه.....
مهدی من چند ماه بعد بدنیا اومد با شرایط بسیار عالی، الان چهار سالشه و زیباترین و باهوش ترین و البته شیرین ترین پسر ماست😍☺️
#ادامه_دارد..
❄#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib
#در_بیان_تشریفات_فرزندآوری..(۱)😐😧
⛔چگونه با رسم های اضافی و نادرست ، #فرزندآوری را به یک مشکل بزرگ تبدیل می کنیم..
ماجرا از آنجایی شروع شد كه ما به یك مهمانی «اعلام خبر بارداری» دعوت شدیم. اول با خودمان گفتیم «آخی! خودشون خوشحالن دارن بچهدار میشن، میخوان ما رو هم شریك كنن».😌
آن موقع نمیدانستیم از این به بعد هربار كه آنها خوشحال هستند، قرار است ما هم شریك باشیم و كادو بدهیم..😬
ما بیخبر از سرنوشت شومی كه در انتظارمان بود، خوشحال به آن مهمانی رفتیم. به عنوان هدیه هم از این سكه گرمیها دادیم كه هم بالاخره طلاست، هم خیلی گران نیست.
...........
چند هفته بعد از آن مهمانی، با ذوق و شوق تماس گرفتند و گفتند به مناسبت «تعیین جنسیت بچه»، یك مهمانی كوچك گرفتهاند.🙄
هرچه اصرار كردیم بگویند بچه دختر است یا پسر، كه حداقل بدانیم هدیه صورتی تهیه كنیم یا آبی😕
قبول نكردند و گفتند كه باید همان شب سورپرایز شویم. ما یك هدیه سفید خریدیم و به مهمانی رفتیم؛ سعی كردیم خودمان را سورپرایز شده نشان دهیم و در حالی كه وانمود میكنیم اصلا انتظارش را نداشتهایم، بابت مشخص شدن جنسیت بچه، به والدینش با هیجان تبریك بگوییم.😏
نه ماه كه تمام شد، فرزند دلبندشان به دنیا آمد و..
#ادامه_دارد..
#مسائل_جامعه
#ضرورت_ترک_تشریفات_آسیب_زا👉
🌸#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib
❓چه کسی باور میکرد
یک هیئت ایتالیایی که برای مأموریت به سومالی رفته بودند پس از پایان دورۀ مأموریت خود از دولت سومالی خواستند تا با ادامۀ اقامتشان در آن کشور موافقت و جواز اقامتشان را تمدید کند چون نمیخواهند به کشورشان باز گردند!!!
❓چه کسی باور میکرد
نخست وزیر پیشین سومالی که پس از پایان نخست وزیریش، برای زندگی در بریتانیا سومالی را ترک کرده بود، در اثر ابتلا به کرونا در بریتانیا از دنیا برود!!!
❓ چه کسی باور میکرد
دیوار حائلی که ترامپ برای جلوگیری از مهاجرت غیرقانونی مکزیکی ها به آمریکا در مرز مکزیک ایجاد کرد اینک مکزیک آن را بر روی مهاجران غیر قانونیِ آمریکایی که قصد مهاجرت به مکزیک دارند ببندد!!!
❓ چه کسی باور میکرد
خداوند ترس را در جان نیرومندترین ارتش، برترین اقتصاد و قلّۀ پیشرفت جهان بیفکند؛ همانان که می گفتند: هیچ نیرویی در جهان ما را به وحشت نمی اندازد!!!
#سبحان_الله
#ادامه_دارد..
🥀#مهربانو ، محفلی برای خانواده:
@Mehrbanooirib