#انچه_مجردان_باید_بدانند
#مهارتهای_انتخاب_همسر
💗💗💗💗💗💗
🔴#حذف معیارهای متناسب با روحیّههای اشتباه، تا حدّ ممکن
✅ بعضی از معیارها، متناسب با #روحیّههای اشتباه ما، شکل میگیرند. تا حدّ امکان باید آن روحیّهها را اصلاح کرد تا در پی آن، معیارهای اشتباه در #انتخاب همسر هم حذف شود.
💬داستان واره
🔸میگوید:# پسری شهرستانی به خواستگاریام آمده.
🔹میگویم: خیر است، إن شاء الله.
🔸میگوید: #روحیّههامان به هم میخورد.
🔹میگویم: خدا کند که هر چه #صلاح است، پیش بیاید.
🔸میگوید: فقط یک#مشکل.
🔹میگویم: بگو.
🔸میگوید: #میخواهد در شهرستان خودشان زندگی کند.
🔹میگویم: به سلامت! اینکه #مشکل نشد.
🔸میگوید: روحیّهای #حسّاس دارم.
🔹میگویم: بازتابش؟
🔸میگوید: هر روز باید #مادرم را ببینم.
🔹میگویم: خب، اشتباه است. باید #اصلاحش کنی.
🔸میگوید: نمیتوانم.
🔹میگویم: وقتی با #همسرت انس گرفتی و او هم به تو محبّت کرد، #تحمّل دوریات دو چندان میشود.
🔸میگوید: خودم را میشناسم. #وابستگیام به مادر، بیش از این حرفهاست.
🔹میگویم: پس خوب #گوش بده. اوّلاً، این را بدان که این روحیّه، نه فقط در این جا، در هر جایی که باشی، برایت مشکلساز است.
🔸میگوید: میدانم.
🔹میگویم: ثانیاً، با #توکّل به خدا و توسّل به اهل بیت علیهم السلام و مشاوره با #اهل فن، تلاش کن این روحیّه را از بین ببری.
🔸میگوید: اگر نشد؟
🔹میگویم: لطف کن، #همه چیز را فراموش کن و به خواستگارت جواب منفی بده.
🔸میگوید: آخر...
🔹میگویم: مگر اینکه خواستگارت، به قدری تو را #پسندیده باشد که بخواهد با این روحیۀ اشتباه تو، کنار بیاید و #تواناییِ این کار را هم داشته باشد.
📚 نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۵۱
💗💗💗💗💗💗
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
#استاد_محسن_عباس_ولدی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#سوال
⁉️با خانواده هایی که #مهریه بالا میخوان چطوری برخورد کنیم؟
#جواب
1⃣مرحله اول:
باید با خانواده دختر صحبت کنید و به صورت منطقی، دلیل نپذیرفتن مهريه بالا رو توضیح بدید. پدر و مادر دختر باید بدونن که شما نمی خواید زندگیتون رو با #بیصداقتی شروع کنید. وقتی یه پسر تعهد میده پونصد تا سکه رو هروقت که دختر خواست، پرداخت کنه (عندالمطالبه)؛ در حالی که توانایی پرداخت یک دهم اون رو هم نداره، معلومه که با بی صداقتی زندگی رو آغاز کرده.
بذارید والدین دختر بفهمن که شما نمی خواید #تعهدی رو بپذیرید که نمی تونید انجام بدید. اگه اونها هم گفتن که «مهریه رو کی داده و کی گرفته!»، بگیید: «من به مهریه چنین #نگاهی ندارم. مهریه رو حق دخترشما می دونم، نه یه #گرو برای وقتی که خدای ناکرده من و دختر شما خواستیم از هم جدا بشیم»
2⃣مرحله دوم:
اگه #قبول نکردن که مهریه رو پایین بیارن، در صورتی که خود #دختر در مسئله مهریه با شما هم نظره، می تونید قيد «#عند المطالبه» رو به «عند الاستطاعه» تبدیل کنید؛ یعنی بگیید: «من توانایی پرداخت این اندازه از مهریه رو ندارم؛ اما چون دختر شما رو #کفو خودم میدونم، نمی خوهم اونو از دست بدم. بنابراین، #بخشی از مهریه (مثلا چهارده سکه) رو عند المطالبه و بقیه رو عند الاستطاعه قبول میکنم؛ یعنی هروقت #توانایی داشتم، بهش پرداخت میکنم».
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
مجردان انقلابی
#انچه_مجردان_باید_بدانند #قسمت_اول 😍 دو قدم تا #انتخاب_همسر💍 مناسب در #دو مرحله باید برای فردی ک
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_اول
😍 دو قدم تا #انتخاب_همسر💍 مناسب
در #دو مرحله باید برای فردی که گزینه #ازدواج شما است یا با او آشنا شده اید، فیلتر بگذارید، فیلتر اول، #بلوغ های او در زمینه ازدواج را بررسی می کند و فیلتر دوم، #سبک زندگی او را. کسی که به بلوغ ازدواج نرسیده باشد، نمی تواند به فیلتر دوم برسد و همان اول، باید او را از گزینه های ازدواج حذف کرد.
3 بلوغ اجتماعی: #موقعیت و پایگاه اجتماعی که به کار و خانواده #ارتباط دارد مشخص شده باشد و فرد هویت اجتماعی خود را بشناسد.
4 بلوغ معنوی: مشخص بودن #سبک دینداری فرد و احترام به طرف مقابل.
5 بلوغ مالی(مرد): #توانایی برآمدن از عهده دخل و خرج زندگی. منظور از بلوغ مالی ، #صرفاً داشتن تمکن مالی فراوان نیست. بلوغ مالی یعنی وجود درآمد #نسبی، و داشتن توانایی پس انداز و برنامه ریزی و #مدیریت مالی در زندگی، که لازم است این موارد به دقت #چک شود.
#ادامه_دارد...
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#داستان_شب
*از #دزدی بادمجان تا ازدواج💍*
ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب🌸
*شیخ #علی طنطاوی ادیب دمشق درخاطراتش نوشته : یک #مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام *مسجد جامع توبه مشهور است.*
علت نامگذاری آن به مسجد #توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا #محل منکرات بوده ولی یکی از #فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد.
یکی از #طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد #ساکن بود.
دو روز بر او گذشته بود که #غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و #توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت. #روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به #مرگ نزدیک شده است
با خودش فکر کرد او اکنون در حالت #اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا #حتی دزدی در حد نیازش جایز هست.
بنابراین #گزینه دزدی بهترین راه بود.
شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این #قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از #تفاصیل آن در جریان هستم
و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری.
این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم #چسپیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت.
این جوان به #پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد.
به اولین خانه که رسید دید #چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و #دور شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست
اما بوی #غذایی مطبوع از آن خانه میامد.
وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک #آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه #یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به #داخل حیاط پرید.
فورا خودش را به #آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن #بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به #سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، #یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را #ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد.
باخودش گفت : #پناه بر خدا.
من طالب# علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
از کار خودش #خجالت کشید و پشیمان شد و #استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود #سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در #حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست #بفهمد استاد چه می گوید
وقتی استاد از #درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند.
یک# زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه #صحبت هایشان نشد.
شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را #جز او نیافت.
صدایش زد و گفت : تو #متاهل هستی ؟
جوان گفت نه
شیخ گفت : #نمیخواهی زن بگیری؟
جوان خاموش ماند.
شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان : پاسخ داد به خداوند که من# پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟
شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که #شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب
و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک #عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن #خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است.
اکنون آمده #تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای #بدطینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟
جوان گفت : #بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟
زن هم پاسخش #مثبت بود.
عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به #عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر.
دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش #راهنمایی کرد.
وقتی وارد منزلش شد #نقاب از چهره اش برداشت.
جوان از #زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که #واردش شده بود
زن از او پرسید : چیزی# میل داری برای خوردن؟
گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و #بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
مرد به #گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت :
*این #نتیجه امانت داری و تقوای توست.*
*از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی #همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.*
*کسی که بخاطر خدا چیزی را #ترک کند و تقوا پیشه نماید*
*خداوند تعالی در مقابل #چیز بهتری به او #عطا میکند.*
*توبه تولدی دوباره*
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
هدایت شده از مجردان انقلابی
#داستان_شب
!! مردی که #راضی به فروش قلب خود شد !!!
این #داستان واقعی رو تا آخر بخونید، واقعا زیباست،
مردی در #سمنان به دلیل فقر زیاد و داشتن سه فرزند و یک زن (یک پسر🧓 6ساله، یک دختر🧒 3ساله، و یک پسر شیرخوار) قلب خود را برای فروش گذاشت، و از او پرسیدند که #چرا قلبت❤️ رو برای فروش گذاشتی، اونم پاسخ داده بود چون میدونم اگه بخوام #کلیم رو بفروشم کسی بیشتر از 20میلیون کلیه نمیخره که با این مبلغ نمیشه یه #سقف بالا سر خود گذاشت،
اون مرد حدود #چهار ماه در شهرای اطراف به صورت #غیرقانونی آگهی فروش قلب با گروه خونO+ گذاشت،
بعد از 4ماه مرد میلیاردی از تهران که #پسری 19 ساله داشت و پسرش 3سال بود که قلبش توانایی کار کردن را نداشت و فقط با #دستگاه زنده نگهش داشته بودن،
مرد تهرانی چند روز بعد از خواندن آگهی به #سراغ فروشنده قلب میره و باهاش توافق میکنه که 200میلیون تومن قلبش را برای پسرش بخرد،
و مرد تهرانی بهش گفته بود که من# مال و ثروت زیاد دارم و دکتر آشنا هم زیاد دارم و به هرچقدر #بگن بهشون پول میدم که با اینکه این کار غیر قانونیه ولی انجامش بدن، مرد فروشنده به مرد تهرانی میگه #زن و بچه ی من از این مسئله خبر ندارن و ازت خواهش میکنم اول پول رو به #حساب زنم بفرست و بعد من قلبم رو به پسرتون میدم، مرد تهرانی قبول میکنه، و بعد از #کلی آزمایشات دکتر متخصص قلبی که آشنای مرد تهرانی بود میگه با خیال #راحت میشه این عمل رو انجام داد،
روز عمل فرا میرسه و مرد فروشنده و اون پسر19 ساله رو وارد اتاق عمل میکنن و دکتر #بیهوشی مرد فروشنده رو بیهوش میکنه و زمانی که میخواست پسر19 ساله رو بیهوش کنه متخصص قلب میگه دست #نگهدار و فعلا بیهوش نکن، دستگاه داره چیز عجیبی نشون میده و داره نشون میده که قلب این پسر #داره کار میکنه، دکتر جراحی که اونجا بوده به دکتر قلب میگه آقای دکتر حتما دستگاه #مشکل پیدا کرده و به پرستاره میگه یه دستگاه دیگه بیار، دستگاه جدید رو #وصل میکنن و دکتر قلب میگه سر در نمیارم چطور ممکنه قلب این پسر تا قبل از وارد شدن به اتاق عمل #توانایی کار کردن رو نداشت، و میگه تا زمانی که مشخص نشه چه #اتفاقی افتاده نمیتونم اجازه ی این عمل رو بدم، و دکتر قلب میره #پرونده پسر19 ساله رو چک میکنه و میبینه که تمام #اکوگرافی که از قلب این پسر گرفته شده نشون دادن که قلب پسر مشکل داره و دکتر ماجرا رو برای پدر پسر 19ساله تعریف میکنه و بهش میگه دوباره باید اکوگرافی و آزمایشات جدیدی از پسرتون گرفته بشه، دکتر قلب #سریعا دست به کار میشه و بعد از گرفتن آزمایشات و اکوگرافی میبینه قلب پسر بدون کوچکترین اشکال در حال کار کردنه و پدرش میگه یک #اتفاق غیر ممکن افتاده و باید دستگاه ها رو از بدن پسرتون جدا کنیم چون قلب پسرتون خیلی #عالی داره کار میکنه، پدر پسر به دکتر میگه آقای دکتر تورو خدا دستگاه ها رو جدا نکن پسر من #میمیره، دکتر قلب بهش قول میده که اتفاقی برای پسرس پیش نمیاد و دستگاها رو جدا میکنه و میبینه قلب پسر19 ساله بدون هیچ ایراد و مشکلی داره کار میکنه و پدر پسر به دکتره میگه چطور #همچین چیزی ممکنه، دکتره بهش میگه فقط تنها چیزی که میتونم بگم اینه که اون فروشنده باعث شده خدا یک #معجزه به ما نشون بده، پسر19 ساله به پدرش میگه بابا تو اتاق عمل یه آقایی #دستشو گذاشت رو قلبم یه چیزی رو به من میگفت و چندبار تکرارش کرد و بهم میگفت پسرم از حالا به بعد قلب تو واسه همیشه توانایی کار کردن رو داره فقط حتما به پدرت بگو که به #مرد فروشنده کمک کنه که بتونه #زندگیشو عوض کنه،،،
پدر پسره و دکتر قلب از شنیدن این حرف نمیدونستن باید چی بگن و فقط #منتظر شدن تا مرد فروشنده بهوش بیاد، وقتی که مرد فردشنده #بهوش میاد پدر پسر و دکتر قلب باهاش صحبت میکنن و بهش میگن تو اتاق عمل نمیدونیم چه اتفاقی افتاد که یهو همه چی تغییر کرد و قلبی که #3سال توانایی کار کردن رو نداشت یهویی بدون مشکل شروع به کار کردن کرد،
مرد فروشنده بهشون میگه من میدونم چی شده،
و بهشون میگه قبل اینکه من بیهوش بشم، تو دلم گفتم یا #امام حسین خودت میدونی بچه یتیم و بچه ی بدون پدر یعنی چی و بهش گفتم امام حسین قربونت برم تورو به چشمای قشنگ #برادرت ابوالفضل قسم میدم و تورو به اون لحظه ای که پسرت علی اکبر ازت آب خواست و نداشتی بهش بدی قسم میدم #نذار بچه هام یتیم بشن، دکتر قلب و پدر پسر با شنیدن این حرفا بسیار ناراحت میشن و پدر پسره با چشمای پر از اشک بهش میگه چون تو باعث شدی خدا پسرمو #شفا بده 1میلیارد تومن بهت هدیه میکنم که بری زندگیتو تغییر بدی..........:.
ارسالی توسط استاد طباطبایی از شهر مقدس قم
یاعلی و التماس دعا...
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
💞💞💍💍💞💞
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_دوم
#رتباط و #ازدواج
❌وقتی #خودشیفته هستی، ازدواج نکن زیرا همیشه احساس میکنی حرفهای تو، #سلیقه تو، طرز حرف زدن تو، مطالعات تو، دینداری تو، اخلاقیات تو و سکوتهای تو و ... خیلی خاصاند و #همسرت باید فعلا تو و رازهای نبوغت را کشف کند.
آدمهای، خودشیفته به راحتی #توانایی نادیده گرفتن احساسات و شعور دیگران را دارند و ممکن است به خودشان حق بدهند به راحتی #خیانت کنند.
❌مراقب آدمهایی باش که #ظاهر اجتماعی موفقی دارند و خیلی حواسشان به همه #جزییات زندگی تو هست!!
گاهی این افراد زمینه ا#ختلال شخصیتی پارانویا دارند یعنی شک و بدبینی.
#ادامه_دارد
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan