#داستان_شب
💎آبگیری که #ماهیهای کوچولو و چند تا قورباغه در آن زندگی می کردند.
کنار آبگیر #تنگ کوچولوی شیشه ای هم بود، که یه ماهی کوچولوی قرمز توش زندگی می کرد.
هر روز #پرنده ها دور آبگیر جمع می شدند و آب می خوردند. یک روز وقتی همه ی #پرنده ها رفتند، یک #پرنده سفید اومد و نشست کنار تنگ ماهی و پرسید: تو چرا نمی ری تو آبگیر #پهلوی ماهیهای دیگه؟ #ماهی قرمز گفت: من از اون ماهیها و قورباغه ها می ترسم.
پرنده گفت: #ولی دنیای واقعی تو اونجاست. می خوای #تنگ آبتو بندازم تو آبگیر؟
ماهی با تردید گفت: نه. پرنده گفت: #دوست داری با نوکم تُنگتو بلند کنم و ببرم تو #لونۀ خودم که تنها نباشی؟
ماهی گفت: دلم می خواد ولی می ترسم، پرنده #خداحافظی کرد و رفت.
مدت ها گذشت، آبگیر #خشک شد. یک روز پرنده آمد تا #سری به ماهی بزند و #احوالپرسی کند.
ماهی گفت: آبگیر #خشک شده، می شه تنگمو با نوکت بلند کنی و ببری تو لونت؟
پرنده گفت: دیگه #پیر و فرسوده شده ام توان بلند کردن این تنگ رو ندارم. پرنده #خداحافظی کرد و رفت و ماهی تنهای تنها ماند.
🌟فرصتهای #خوب زندگی به انتظار ما نمی نشینند، برای #پیشرفت کردن تردید نکنید از فرصتهایتان استفاده کنید.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🆔
@mojaradan
#داستان_شب
🔴🔵عذاب شمر ملعون در عالم برزخ:
علامه امینی رحمت الله ارادت خالصانه اے به اهل بیت #عصمت و طهارت داشت؛ آقازاده محترم ایشان آقاے حاج شیخ رضا امینی نقل میکند:
پدرم در #آخرین بیمارے؛ روے تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا؛ من این #داغ و عقده ے دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سیدالشهدا علیه السلام در عمرم گریه سیری نکرده ام با خداوند عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ #پنج سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیرے بکنم. و این عقده دلم را به پایان برم.
و اینک یکی از #رؤیاهای عجیب علامه امینی را که از زبان خودشان نقل شده و حاکی از #رابطه مخصوص او با خاندان نبوت است را نقل میکنیم:
ایشان فرمودند: مدت ها فکر میکردم که #خداوند چگونه #شمر را عذاب میکند؟
و جزای تشنه لبی و جگر سوختگی #حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام را چگونه به او میدهد؟!
شب هنگام در #عالم خواب دیدم آقا امیرالمؤمین علیه السلام در مکانی خوش #آب و هوا؛ روی صندلی نشسته و من هم به خدمت آن جناب ایستاده ام.
#دو کوزه نزد ایشان بود؛ فرمودند: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا #آب بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار شاداب در اطراف آن بود؛ که# صفا و شادابی محیط و گیاهان؛ قابل بیان و وصف نیست.
کوزه ها را برداشته و رو به آن محل نهادم.آن ها را پر آب نمودم.حرکت کردم تا به خدمت #آقا امیرالمؤمنین علیه السلام بازگردم.
ناگهان دیدم #هوا رو به گرمی نهاد ، و هر لحظه هوا گرم تر و سوزندگی صحرا بیشتر میشد.دیدم کسی از #دور به طرف من می آید. هرچه به من نزدیک تر میشود، هوا گرم تر میگردد،گویی این #حرارت از آتش اوست.
در خواب به من الهام شده بود که او شمر، #قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، وقتی به #من رسید ، دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن #ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب گیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر #هلاک هم شود نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشی.
حمله شدید به من کرد و من #ممانعت می نمودم دیدم اکنون کوزه ها را از دست من میگیرد ،آن هارا چنان به هم کوبیدم که #کوزه ها شکسته و آب آن ها به زمین ریخت.
چنان آب کوزه ها #بخار شد که گویی آبی در آن ها نبوده است، او که از من #ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه غمیگن و #مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر آشامیده و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به #استخر چنان آب استخر ناپدید گردید که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده.
درختان هم #خشک شده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راهی ڪه آمده بود بازگشت، هرچه دور تر میشد ، هوا رو به صافی و شادابی میگذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول باز گشتند.
به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم ، حضرت فرمودند:
خداوند متعال این #چنین شمر ملعون را جزا و عقاب میدهد اگر یک قطره آب استخر را می نوشید از هر #زهری تلخ تر و از هر عذابی برای او دردناک تر بود، بعد از این فرمایش از #خواب بیدار شدم.
----------------------------------------------
📚 منبع:
یادنامه علامه امینی، ص ۱۳ و ۱۴ ، از کتاب های عذاب قبر
برزخ،پس از مرگ بر ما چه میگذرد؟ ، ص ۱۲۵و ۱۲۶و ۱۲۷ ، نویسنده کتاب:
مهدی فربودی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
‼️ #نکات_خواستگاری
❤️✨🌺🍃🌹🍃🌺✨❤️
👈 #خواستگاری رفتن دراین روزها کمی تغییر کرده اما در هر صورت یکی از مراحل ازدواج است که #قواعد کلی خودش را دارد. به زودی با رفتن #کرونا زندگی به شکل قبل بر خواهد گشت.
🔸لباس #آراسته بپوشید. لازم نیست گران باشد اما مرتب و تمیز و نشان دهنده #شخصیت خودتان و خانواده تان باشد.
🔸بهتر است دست خالی نروید. منظور ما تهیه ی یک #سبد_گل بزرگ یا چیزی گران قیمت نیست اما یک دسته گل کوچک یا جعبه ای شیرینی همراه تان باشد.
🔸حتی اگر #استرس دارید سعی کنید در برخورد اول مردی با اعتماد به نفس دیده شوید.
🔸با احترام و صمیمانه صحبت کنید و سعی کنید با #والدین دختر خانم ارتباط خوبی داشته باشید.
🔸رفتار بیش از حد #خشک و رسمی و یا زیادی صمیمانه در این جلسه به ضرر شما خواهد بود.
🔸به وسایل خانه و دور واطراف زیاد دقت نکنید.
🔸عروس خانم را هم به میزان لازم نگاه کنید نه بیشتر و نه کمتر.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
❤️ @mojaradan