eitaa logo
مجردان انقلابی
13هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 ادمین کانال ↶ @mojaradan_adm (تبلیغات انجام میشود) متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir_ir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
💞💞💍💍💞💞 🌺موضوعاتی که قبل از ازدواج باید درمورد آن صحبت کنید ✅باید صادقانه درمورد علت دوست داشتن داشته باشید. 👈🏻نمونه سوالات: چرا با من ازدواج کنی؟چه چیزهایی تو هست که من نمیدانم؟ چیزی درمورد من هست که کند؟ ✅باید چیزهایی که دارید و «ارزشهای اصلی» رابطه تان را تشکیل میدهند با مطرح کنید (آنچه در رابطه با همسرتان بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد). 👈🏻نمونه سوالات: چه معنوی داری؟ تا چه اندازه به محترمانه رفتار کردن با متعهد هستی؟ صداقت و روراستی تا چه اندازه برای شما مهم است؟ ✅باید درمورد اینکه دار شدن برایتان مهم است یا خیر با هم حرف بزنید. 👈🏻نمونه سوالات: آیا داری بچه داشته باشی؟ آیا بیماری آمیزشی خاصی داری که در بچه دار شدن داشته باشد؟ ✅باید درمورد تکامل رابطه تان در طول این مدت و طوری که دوست دارید آینده باشد با هم حرف بزنید. 👈🏻نمونه سوالات: سال آینده ازدواجمان را چطور میبینی؟ چه امیدها و برای ازدواجمان داری؟ ازدواجمان چه تاثیری بر روابطمان با و خانواده خواهد گذاشت؟ @mojaradan
📚 👈 ده برابر آقای مجتهدی تهرانی نقل کرده است که الله میرزا علی مشکینی فرمودند: در ایامی که تحصیل می کردم یک روز ریال بیشتر پول نداشتم و در خیابان راه می رفتم که یکی از به من رسید و گفت: پنج ریال داری به من قرض بدهی؟ فکر کردم که اگر این پول را به او بدهم خودم بی پول می مانم ولی با خود گفتم که کار این بنده خدا را راه می اندازم کریم است، پول را به او دادم. چند قدمی که رفتم یکی از من از اهالی مشکین شهر به من رسید با هم مصافحه کردیم. موقع خداحافظی در دست من گذاشت و رفت چوننگاه کردم دیدم پنج تومان (پنجاه ریال) است. بار دیگر یکی از طلاب به من رسید و از من پنج تومان (پنجاه ریال) قرض خواست این دفعه نیز با خود گفتم خدا کریم است اکنون که این معطل است کار او را راه می اندازم پول را به او دادم. چون مقداری جلوتر رفتم یکی دیگر از همشهریهای خود را دیدم پس از مصافحه و احوال پرسی موقعی خداحافظی پولی در دست من گذاشت و رفت چند قدم جلوتر رفتم نگاه کردم دیدم تومان ( پانصد ریال) است. ناگاه به یاد شریفه افتادم که من جاء بالحسنه فله عشر امثالها (انعام/ 160) یعنی: هر کس عملی نیک انجام دهد ده برابر به او پاداش می دهیم دیدم بار اول پنج ریال داشتم چون به یکی نیازمندی قرض دادم خدای کریم پنجاه ریال رساند و چون پنجاه ریال را قرض دادم خداوند کریم در عوض پنجاه تومان (پانصد ریال) یعنی درست ده برابر رسانید. ایشان فرمودند: هر چه شدم ودعا کردم که کسی پیدا شود و این پنجاه تومان (پانصد ریال) را قرض بگیرد بلکه پانصد تومان (پنج هزار ریال) شود مستجاب نشد. 📗 ، ج6 ✍ سید نعمت الله حسینی @mojaradan
🔴🔵عذاب شمر ملعون در عالم برزخ: علامه امینی رحمت الله ارادت خالصانه اے به اهل بیت و طهارت داشت؛ آقازاده محترم ایشان آقاے حاج شیخ رضا امینی نقل میکند: پدرم در بیمارے؛ روے تخت در تهران خوابیده بود؛ به من فرمود: رضا؛ من این و عقده ے دلم را از کربلا نگشوده ام؛ من برای سیدالشهدا علیه السلام در عمرم گریه سیری نکرده ام با خداوند عهد کرده ام که اگر خوب شدم؛ سال در کربلا ساکن شوم؛ شاید گریه سیرے بکنم. و این عقده دلم را به پایان برم. و اینک یکی از عجیب علامه امینی را که از زبان خودشان نقل شده و حاکی از مخصوص او با خاندان نبوت است را نقل میکنیم: ایشان فرمودند: مدت ها فکر میکردم که چگونه را عذاب میکند؟ و جزای تشنه لبی و جگر سوختگی سیدالشهدا امام حسین علیه السلام را چگونه به او میدهد؟! شب هنگام در خواب دیدم آقا امیرالمؤمین علیه السلام در مکانی خوش و هوا؛ روی صندلی نشسته و من هم به خدمت آن جناب ایستاده ام. کوزه نزد ایشان بود؛ فرمودند: این کوزه ها را بردار و برو از آنجا بیاور. اشاره به محلی فرمود که بسیار شاداب در اطراف آن بود؛ که# صفا و شادابی محیط و گیاهان؛ قابل بیان و وصف نیست. کوزه ها را برداشته و رو به آن محل نهادم.آن ها را پر آب نمودم.حرکت کردم تا به خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بازگردم. ناگهان دیدم رو به گرمی نهاد ، و هر لحظه هوا گرم تر و سوزندگی صحرا بیشتر میشد.دیدم کسی از به طرف من می آید. هرچه به من نزدیک تر میشود، هوا گرم تر میگردد،گویی این از آتش اوست. در خواب به من الهام شده بود که او شمر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، وقتی به رسید ، دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب گیرد، من مانع شدم و گفتم‌: اگر هم شود نمیگذارم از این آب قطره ای بنوشی. حمله شدید به من کرد و من می نمودم دیدم اکنون کوزه ها را از دست من میگیرد ،آن هارا چنان به هم کوبیدم که ها شکسته و آب آن ها به زمین ریخت. چنان آب کوزه ها شد که گویی آبی در آن ها نبوده است، او که از من شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه غمیگن و شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر آشامیده و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به چنان آب استخر ناپدید گردید که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده. درختان هم شده بودند. او از استخر مأیوس شد و از همان راهی ڪه آمده بود بازگشت، هرچه دور تر میشد ، هوا رو به صافی و شادابی میگذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول باز گشتند. به حضور حضرت علی علیه السلام شرفیاب شدم ، حضرت فرمودند: خداوند متعال این شمر ملعون را جزا و عقاب میدهد اگر یک قطره آب استخر را می نوشید از هر تلخ تر و از هر عذابی برای او دردناک تر بود، بعد از این فرمایش از بیدار شدم. ---------------------------------------------- 📚 منبع: یادنامه علامه امینی، ص ۱۳ و ۱۴ ، از کتاب های عذاب قبر برزخ،پس از مرگ بر ما چه میگذرد؟ ، ص ۱۲۵و ۱۲۶و ۱۲۷ ، نویسنده کتاب: مهدی فربودی @mojaradan
17.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#السلام_ایها_غریب #مهدےجان❤️ بيا ای بهترين درمان قلبــم مداوا كن غم پنهان قلبــم قسم بر خالق دلـــهای عاشق تو هستی اولین وآخرين سلطان قلبــم تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 #اللهم_صل_علي_محمدﷺو #آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی. @mojaradan
‍ عابد و زن زیبارو 🔹 در اسرائیل زنی زیبارو بود، که هرکس با دیدن او، به گناه آلوده می شد درب خانه اش به روی همه باز بود، در نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و عابد را به دام می کشید. هرکس به نزد او می آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می داد! از آنجا می گذشت، چهره حیرت انگیز زن را مشاهده کرد و به هوس افتاد، پول نداشت، ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست و هنگام همبستر شدن با زن زیبارو، ناگهان چشمانش به اندام خیره کننده زن افتاد و آه از نهادش برآمد که ای وای بر من که ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! 🔻 با این عمل خوبی هایم از بین خواهد رفت!!رنگ از صورت عابد پرید، پرسید این چه وضعی است. گفت: از می ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند. گفت: ای زن! من از خدا می ترسم، مال را به تو کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش و حسرت می خورد و سخت می گریست! زن را در ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می خواست مرتکب شود، این گونه به افتاد؛ من سال هاست در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید ترس من خیلی شدیدتر از او باشد؛ 🔻 در همان حال کرد و در را بست و جامه کهنه ای پوشید و روی به آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد می دهم، شاید با من ازدواج کند! و من از این با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد. و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: دارد که مرد خداست ولی از تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق فرزند عطا کرد که همه از کنندگان دین خدا شدند! 📗 : عرفان اسلامی / حسین انصاریان •┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• 🔸 @mojaradan 🔸
💕عـزاداران عـالـم امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: نفر در تاریخ بسیارگریه کرده اند: 1- حضرت آدم برای انقدرگریه کرد که اشک بر گونه اش افتاد. ۲–حضرت یعقوب به اندازه ای برای خود گریه کرد که دیده اش را از دست داد. ۳- یوسف در فراق پدر گریه کرد که گفتند یاشب گریه کن یا روز. ۴-حضرت فاطمه زهرا(س) در پدر آنقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتند ما را به تنگ اوردی با هایت…یا شب گریه کن یا روز... ۵_امام_سجاد(ع) بیست تا سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد. هر گاه و خوراکی برایش می آوردند گریه می کردند ومی گفتند هرگاه فرزندان فاطمه را به یادمیاورم گریه رامی فشارد. 🥀 📚 مناقب آل ابى طالب، همان، ج3، ص137. @mojaradan
🛑توجه خاص آقا امام زمان عج به نرجس خاتون.... ☀️حضرت بقیه الله روحی له عنایتی خاص به مادرشان دارند. 🌸مثلاً یک قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون..🌹 ✅حاج محمد که از صلحا بود می گفت: رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، ایشان را زیارت کنم. 🔰طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم. 💠 حدود یک ساعت و نیم به صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او . 🌸 فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم.. 🌺آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این را به او بدهید» ✳️یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند. 🌼بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. قبـول می کند؛ ان شـاء الله». ♻️یک دفعه نگاه کردم، دیدم کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم: «اصلاً آرزویم همین بود که را ببینم و چقدر مستجاب شد...» 🌾🌾🌷🌷🌷🌷🌾🌾 📒منابع کمال الدین، ج 2، ص 670. بحارالأنوار، ج 68، ص 96. @mojaradan
✅کسب و با 🌱 🌱 علیه السلام مى فرماید: 🔶🔹 «ان الله سبحانه وضع خمسة فى خمسة: العز فى الطاعة، والذل فى المعصیة و الحکمة فى جوف البطن و الهیبة فى و الغنا فى القناعة»🔹🔶 ✍🏻 «خداوند متعال چیز را در پنج چیز دیگر قرار داده است: را در ، را در ، را در و خالى بودن شکم، و را در روى آوردن به و و بى نیازى را در ». 💛🧡💛🧡 📚 إرشاد القلوب إلى الصواب، ج۱، ص ۱۱۹. 🏴 🦋✨ @mojaradan
❣ بیا که با تو بگویم غم ملالت دل💔 چرا که بی تو ندارم گفت و شنید بهای تو💞 گر بود خریدارم که جنس خوب به هر چه دید خرید 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 امـــــامـ زمـــانـــے شــــو🌼 @mojaradan