ملانصرالدین👳♂️
⭕️ مرکز فرهنگی رسانهای هاتف برگزار میکند: 💠 مسابقه بزرگ کتابخوانی 🔹 با موضوع منطق مقاومت 🔸 همرا
🔹بعد از ورود اطلاعات جهت ثبت نام در مسابقه کتابخوانی، دکمه ثبت نام نهایی را بزنید و منتظر بمانید تا به کانال مسابقات هاتف منتقل شوید.
♦️سپس در کانال عضو شده، مطالب آن را به دقت بخوانید و فایل pdf کتابچه تبیین منطق مقاومت را از داخل کانال دانلود کنید.
روزگار عجیبی شده است،
حتی وقتی میخندیم
منظورمان چیز دیگریست،
وقتی همه چیز خوب است میترسیم،
ما به لنگیدن یک جای کار عادت کردهایم...
#هوشنگ_ابتهاج
👳 @mollanasreddin 👳
بار دیگر هم شبم، با نور چشمت صبح شد
ای یگانه آفتاب شهر دل، صبحت بخیر
#محمود_احمدوند
صبح زیباتون بخیر
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
بايد یکبار به خاطر همه چيز گريه كرد.
آن قدر كه اشکها خشک شوند، بايد اين تن اندوهگين را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد.
به چيز ديگری فكر كرد.
بايد پاها را حركت داد و همه چيز را از نو شروع كرد...
📕 #من_او_را_دوست_داشتم
✍🏻 #آنا_گاوالدا
👳 @mollanasreddin 👳
#داستانک
مامانم زن خیلی خوبیه
از اون خوبایی که واسه خودش یه پا خانوم خونهست.
از اونا که آشپزی و کدبانوییش بیسته.
از اون زنایی که با حرف زدن با مرد غریبه لپشون گل میندازه و چادرشو سفت میگیره
مامانم خیلی زن خوبیه
از اون خوبا که بابام دوست داره و هی قربون صدقش میره و هی دورش میگرده.
چند سال پیش یه روز داداش بزرگم اومد و گفت عاشق شده!
میگفت طرف دختر خیلی خوبیه!
از اوناست که تو دانشگاه جزء نمره اولهاست!
از اونا که تَهِ منطقن و میشه یه عمر زندگیو باهاشون ساخت!
از اونا که حرف نمیزنن هرجا، و هر چیزیو نمیگن!
خلاصه اینکه خیلی دختر خوبیه!
وقتی اینا رو تعریف میکرد داداش کوچیکم اخماش تو هم بود!
وقتی ازش پرسیدم چته، با حرص گفت خب آخه چه جوری میشه عاشق همچین دختری شد؟!
یه هفته پیش واسه همین داداش کوچیکم رفتیم خواستگاری...
دختری که با سینی چایی اومد داخل، شیطنت از چشاش میریخت!
بوی عطرش کل اتاق رو گرفته بود...
از اون دختر حاضرجوابا بود که اگه تو یه جمع بود صدای قهقهاش همهجا پخش میشد!
که دل داداش کوچیکه منو با همون نگاههای دلرباش برده بود...
داداش کوچیکم میگفت خیلی دختر خوبیه!
میدونی...
خوبِ آدمها با هم فرق میکنه!
مردم به خوب بابام میگن آپدیت نشده!
مردم به خوبِ داداش بزرگم میگن از دماغ فیل افتاده!
مردم به خوبِ داداش کوچیکم میگن سرکش!
از من میشنوین بگردین دنبال خوبِ خودتون...
با خوبِ خودتون زندگی بسازین و زندگی کنین، نه خوبِ مردم.
نه داداشِ من میتونه با یه زن مثل مامانم به تفاهم برسه،
نه بابام میتونه کنار دختر مورد علاقهی داداشم آرامش داشته باشه!
بچسبین به خوبِ خودتون، حتی اگه از نظر بقیه خوب نباشه!
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از قاصدک
چیزی تا شب یلدا نمونده🍉🌒
پسته شب یلداتو با «قیمت مناسب و با کیفیت » از اینجا بخر 🌱🧑🌾
👇
https://eitaa.com/joinchat/3530818355Cba4ae99cb0
#شعر
بزن حرفی، بخوان شعری، مرا هم یاد کن گاهی
اگرچه غرقِ اندوهم دلم را شاد کن گاهی
بیا تا سنگفرشِ خیسِ باران خورده و دلتنگ
هوایِ برگِ زردی که به خاک افتاد کن گاهی
غروبی بس غم انگیزم، از آه و غصه لبریزم
شبِ هوهویِ پاییزم گله با باد کن گاهی
نه بیش از این، به قدری که سرم بر شانه ات باشد
برایِ گریه کردن فرصتی ایجاد کن گاهی
#شهرادمیدری🍃🌺
👳 @mollanasreddin 👳
MohammadReza Ajdari - Nil.mp3
7.8M
#موسیقی_بیکلام
دریــا مــیشــوم؛
وقتــی هــر شــب
در بستــرم، یــــاد تــو جــاریســت؛
مثــل رود . . .
عنوان: نیل
آهنگساز و پیانیست: #محمدرضا_اژدری
#ویولن #امیرحسین_محمودی
#ایرانی
#ویولن
╔🎻══🎹══🎸╗
👳 @mollanasreddin 👳
@BookTopرونوشت بدون اصل.pdf
1.69M
#معرفی_کتاب 📚
کتاب رونوشت بدون اصل اثر نادر ابراهیمی، شامل هفت داستان میباشد که هر کدام موضوعی متفاوت دارند.
به موضوع هر داستان از زاویه دیگری نگاه و تعریف شده است.
📕 #رونوشت_بدون_اصل
✍🏻 #نادر_ابراهيمی
👳 @mollanasreddin 👳
چند جایگزین فارسی
فرار 👈 گریز
قادر توانا
قبل پیش
قبیح زشت
فتنه آشوب
فعلی کنونی
فقیر تهیدست
لذا بنابراین
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
👳 @mollanasreddin 👳
#متن_خاص
«مرور»
محال ممکن است که انسانی با خودش مرور نکند. هرچیزی را؛ از خوبیها و بدیها، خوشحالیها و ناراحتیها تا داشته و نداشتههایش ...
یکی دو شب پیش، اتفاقی به مرور افتادیم، هم زندگی دیگری و هم خودمان. بخش دیگریاش را کار ندارم چون تنها فایدهاش این بود که متوجه شدیم آنقدری که فکر میکردیم هم بدبخت نشدیم. اما بخش خودمان را دوست داشتم، اینکه از حدود یکسال و نیم پیش چهشد که به اینجا رسیدیم و چهها بر ما گذشت. فهمیدم داشتهای دارم وصف ناشدنی، که خیلی از نداشتههایم را جبران کرده است.
میگویند لحظه مرگ، هفت ثانیه از بهترینهای زندگی را مرور میکنیم. من که تا امروز دو سه ثانیهاش را احتمالا میتوانم پیشبینی کنم؛ یعنی چهچیزی را مرور خواهیم کرد ؟!
[نیما بحریه]
👳 @mollanasreddin 👳
#طنز_جبهه
[🚑]تعداد مجروحینبالارفتهبود
فرماندهاز میانگرد و غبار انفجارهادوید طرفموگفت:
سریعبیسیمبزنعقبو بگو یهآمبولانس بفرستند مجروحینروببره
بیسیمزدم
بهخاطر اینکهممکن بود عراقیهاشنود کنن،از پشتبیسیمباکُدحرفمیزدیم
.
گفتم: حیدر،حیدر،رشید!
چندلحظهصدایفشفشبهگوشمرسید و بعدصدایکسیامد:
+رشیدبهگوشم
-رشیدجانحاجیگفتیهدلبرقرمز بفرستید!
+ههههدلبر قرمز دیگهچیه؟
-شماکیهستید؟!پسرشید کجاست؟!
+رشید نیست. مندر خدمتم
-اخوی!مگهبرگهیکُد نداری؟!
- برگهکُد دیگهچیه؟!بگوببینمچیمی خوای؟!
.
بدجوریگرفتار شدهبودم
از یهطرفباید باکُد حرفمی زدمکه خواستهمونلو نره
ازطرفیهمبا یهآدمشوتبرخورد کرده بودم
بازمتلاشموکردموگفتم:
-رشیدجان! ازهمونهاکهچرخدارند!
+چیمیگی؟!درستحرفبزنببینمچی میخوای؟!
- بابا از همونهاکهسفیده
+ههههنکنهتربمیخواهی؟!
-بیمزه! بابا از همونها کهرو سقفشیه چراغقرمز داره
+دِ لامصبزودتر بگوآمبولانسمیخوام دیگه!
.
کاردمیزدند خونمدرنمیاومد
هر چیبد وبیراهبود پشتبیسیمبهش گفتم
اونهمهتلاش کردمدشمننفهمهچیمی خوایم،اما اینبندهخدا...😕😂
👳 @mollanasreddin 👳
#ضربالمثل
«آفتابه دزد» :
زمانی که آفتابهها از مس بود ، آنها دارای ارزش مادی خوبی بودند اما بعد از آن که آفتابههای پلاستیکی آمد ، این آفتابه تبدیل به چیزی بی ارزش شد ، برای همین اگر کسانی که آفتابههای مسی را میدزدیدند ، دارای مشتریهای دست به نقد بودند، برای این آفتابههای پلاستیکی هیچ مشتری نبود.
کسی که از مسجد یا سایر مکانهای عمومی وخصوصی آفتابه میدزد ، دزدی خرده پا و بی عرضه است که نمیتواند دزدیهای بزرگ انجام دهد.
ضرب المثل آفتابه دزد در مورد کسانی به کار میرود که دزدیهای کوچک انجام میدهند و در پروندههای بزرگ کارهای نیستند.
👳 @mollanasreddin 👳
یار چون گیسو کشان در پای یار آمد ز در
مژده ای دل کان شب سودا به پایان می رسد
خوش بخند ای دل که اینک صبح خندان می دمد
خوش برقص ای ذرہ که اینک مهر رخشان می رسد
سلمان_ساوجی
صبح تون بخیر و شادی
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
خیلی خوبه، خیلی خوبه که عقربههای ساعت اینوری میچرخن!
یه لحظه فکر کن عقربهها برعکس میچرخیدن...
اون وقت ما با یک جر و بحث الکی با هم آشنا میشدیم و بعدش کلی خاطره دو نفره داشتیم، کلی جاها رو میگشتیم، کلی حرف میزدیم و ناگهان حس میکردیم به هم علاقهمندیم.
آخر سر هم با یه لبخند زیبا از هم جدا میشدیم!
با این که بعد از یه دعوا با هم آشنا بشیم میتونم کنار بیام، اما این که به هم لبخند بزنیم و جدا بشیم خیلی وحشتناکه!
الکی نیست که عقربههای ساعت اینوری میچرخن...
📙 آنتارکتیکا، هشتاد و نه درجه جنوبی
👤 #روزبه_معین
👳 @mollanasreddin 👳
📚از حموم نمره در اومدیم بیرون و نم نم بارون میزد.
خانمی جوان بساط لیف و جوراب جلوش پهن بود
رفت جلو بهش سلام کرد و نصف بیشتر لیف و جوراباش رو خرید. تعجب کردم و پرسیدم واسه کی میخری ؟
ما که الان از حموم اومدیم بیرون اونم اینهمه
گفت :
تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی داره خرجشو در میاره وگرنه الان میتونست ...
پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس جامعه مان حفظ بشه.
برگشت تو حموم و صدا زد نصرت اینا رو بذار دم دست مردم و بگو صلواتیه .🌺
✍️برگی از زندگی جهان پهلوان تختی💐
✅️📻📚
👳 @mollanasreddin 👳
pdfscom.mp3
12.04M
#کتاب_صوتی 🎧
داستان، بیانگر جامعهای است کوچک که در سطح توقعات و خواستهای کم خود مانده و بدون هیچ اطلاعی از دنیای بیرون، به حیات خود ادامه میدهد .
📕 #زیباترین_غریق_جهان
✍️🏻 #گابریل_گارسیا_مارکز
🏅برنده جایزه نوبل ادبیات
👳 @mollanasreddin 👳
ملانصرالدین👳♂️
⭕️ مرکز فرهنگی رسانهای هاتف برگزار میکند: 💠 مسابقه بزرگ کتابخوانی 🔹 با موضوع منطق مقاومت 🔸 همرا
📚📚📚📚📚📚📚📚
مخاطبان گرامی! این مسابقه رو از دست ندید، هم جوایز خوبی داره، هم فرصت خوبیه برای آشتی با کتاب و اطلاع از وضع منطقه. کلا 20 صفحه هست. حتما بخونید و شرکت کنید
📚📚📚📚📚📚📚📚📚
🎶 #شعر
آنی تو
آن کنایه ی مرموز
که در نهفت عشق روان است
دانستنش ضرور و گفتنش محال!
تو
آنی تو
از ما گذشت
باید به ابر بیاموزیم
تا از عطش، گیاه نمیرد
باید به قفلها بسپاریم
با بوسهای گشوده شوند
بیرخصت کلید
#نصرت_رحمانی
👳 @mollanasreddin 👳
#متن_خاص
«جهان واقعی من و تو دو فنجان چای بود
ڪه با هم از آن چای مینوشیدیم و گاهی ڪه در باران راه خانه را گم میکردیم.
.....
میتوان جهان را ساده دوست داشت.
به من آموختی میتوان در فقر هم جهان را در یڪ لیوان شیر سرد یا گرم نوشید و بیمحابا نوشید.»
#احمدرضا_احمدی
👳 @mollanasreddin 👳
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی
✅ کارایی رو که وظایف کوچولوهایی مثل منه
❌ کارایی رو که وظایف کوچولوهایی مثله منه
* به جای کسره، نباید "ه" گذاشت. "مثله منه" درست نیست. "مثل منه" درست هست.
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
👳 @mollanasreddin 👳
زمانی که استالین فوت کرد، نیکیتا خروشچف جانشین او در کنگره حزب کمونیست شروع به بازگویی جنایات استالین کرد. همه حاضرین تعجب کرده بودند که چگونه یک رهبر از رهبر پیشین این چنین تند انتقاد میکند، در حین سخنرانی که سالن مملو از جمعیت بود ناگهان فردی خطاب به خروشچف فریاد زد: پس تو آن زمان کجا بودی؟
سالن ساکت شد خروشچف رو به جمعیت گفت: چه کسی این سوال را پرسید؟ هیچکس جواب نداد دوباره گفت: کسی که این سوال را کرد بایستد اما هیچ کس بلند نشد. خروشچف درحالی که لبخند بر لب داشت گفت: در آن زمان من جای تو نشسته بودم.
خاطرات من
نیکیتا خروشچف
👳 @mollanasreddin 👳
#شعر
به او که دور است بگویید :
در اندیشه ی تو
در هوایی بغض آلود
یادت را نفس می کشم ..
به او که گاهی هست
و گاهی نیست بگویید :
بوی عطرِ سیبِ دستهایت
هنوز در این حوالی
به مشام می رسد ..
به او محبوبه یِ پاییزی ٬ بگویید :
که مداردلخوشی هایم
به دور او می چرخد ..
به آن باده ی ناب
به آن سَروِ خَرام
به آن قُرصِ قَمَر
به او بگویید : دوستش_دارم ..
#باران_قیصری
👳 @mollanasreddin 👳