eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
352 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
1.mp3
2.83M
شبی که زهرا(س) رو به خانه امیرالمومنین آوردن ،،، زوجات رسول الله(ص)، هاشمیات،،، همه بدرقه کردند ،،، یه وقت گفتن خود رسول الله (ص) دارن تشریف میارن ،،،آمدن فرمودن زنها دیگه متفرق بشوند ،،، آمد دست زهراشو گرفت، گذاشت میان دست مولا ،،، صدا زد یا علی: « هذِهِ وَدیعَةُ اللهِ وَ وَدیعَةُ رَسُولِهِ »این امانت خدا و پیغمبر رو بدستت میسپارم،،، آآآآآه وااای ،،،،اون امانت اون شب رو پس داد ، دیده اید اگر زنی از دنیا برود،،، کنار قبر میگن محرماش بیان،،،کمک بکنن این بدن رو بگیرن و میان قبر بگذارن،،،کی بود محرم زهرا ؟؟سلمان و اباذر که محرم نبودن ،،،بچه هاشم کوچک بودن ،،،خود مولا گرفت آن بدن را،،، _پرپر شـــــدن گلم _به چشـــــمم دیدم _با دســت خــــودم _لَحـد بر اومیچیدم یوقت دید کمک پیدا شد ،،،محرم پیدا شد ،،، وقتی آقا نگاه کرد دید دست های رسول الله،،، السلام علیک یا رسول الله « عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِکَ » با من تو اگر درد دل خویــش نگفتی برگوی تو درد دل خود با پدر امشب عباس ابن عبدالمطلب،،،عموی امیرالمومنین(ع) اومد دست مولارو گرفت ،،،مگه دل میکند از قبر زهرا (س)،،، یا امام زمان (عج) شما که نبودی آقاتو دلداری بدی ،،،، عباس میگه یوقت دیدم آقا خم شد،،، این صورتو گذاشت رو قبر زهراء(س) آی شهیده زهرا(س)،،، ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
اشعار ناب آئينے: تو زمین گیری و من بی کس و یارم زهرا خوب بنگر گره افتاده به کارم زهرا چقدر پیر شدی خانم هجده ساله حق بده تاب ندارد دل زارم زهرا خانه ام مقتل تو بوده و من شاهد قتل با چه رو پای در این خانه گذارم زهرا ؟ همدم چاهمو هم صحبت نخلستانم بسکه آزرده از این شهر و دیارم زهرا مرد خیبر جلوی بسترت افتاده زمین بعد تو کاش منم جان بسپارم زهرا من صف اول هر غزوه به میدان رفتم ولی اندازه ی تو زخم ندارم زهرا یک دل سیر بگو هر چه دلت میخواهد یک دل سیر برای تو ببارم زهرا تو قدت خم شده یا چشم علی دید خطا؟ خجل از قد تو با دیده ی تارم زهرا کفنت را جلوی چشم علی باز نکن که در آورده عزای تو دمارم زهرا شب به شب مجلس ختمی‌ست،خصوصی اما نه سر قبر تو … بالای مزارم زهرا 🔸شاعر: 👆 ____ بادِ سردی آمد و برگ و برش را جمع کرد پُر شد از پاییز تا کوچه ، پرش را جمع کرد ابرِ تاریکی رسید و کوچه را تاریک کرد غم وزید و شادمانی دفترش را جمع کرد شادیِ یک کودکِ زیبا  چرا کوتاه بود؟ غم زد آتش بر دلش خاکسترش را جمع کرد تکیه‌گاهِ مرتضی را دید از مسجد که رفت نانجیبی لب گزید و لشکرش را جمع کرد گِرد او اوباش بودند و برایش بس نبود از حرامی اولش تا آخرش را جمع کرد وای ناموسِ علی را پیشِ راهش تا که دید در دلِ خود کینه‌های همسرش را جمع کرد کاش می‌شد که حسن هم قَدِ مادر بود کاش رویِ پا برخاست چشمان تَرش را جمع کرد یک صدا آمد... صدای سیلی و دیوار بود چشم وا کرد... از زمین نیلوفرش را جمع کرد تا که او را زد علی درخانه‌اش بر خاک خورد تا که نامحرم نبید مادرش را جمع کرد آه بر خاکِ زمین یک گوشواره پخش شد وای از زیر قدمها چادرش را جمع کرد * * * یک پسر در کربلا هم  پیشِ بابایش نشست عاقبت روی حصیری پیکرش را جمع کرد پیکرش اینجا و سر  بازیچه‌ی سرنیزه‌ها بارها عمه کتک خورد و سرش را جمع کرد آنقدر سرنیزه خورده بود و خنجرهای کُند دخترش تا دیدش اول  حنجرش را جمع کرد... 🔸شاعر: 👆 به شبنم اُنس دارد، لاله‌رخساری که من دارم سر از بستر نگیرد، سروْرفتاری که من دارم کنار ماه خود، شب تا سحر با مهر بنشینم ندارد هیچ اختر، چشم بیداری که من دارم ز چشم نیمه‌بازش بر ندارم چشم و می‌دانم «نگاهش عافیت‌بخش است، بیماری که من دارم» بهشت‌‌آرا گلی بر گلشن من سایه افکنده که با او رشک فردوس است، گلزاری که من دارم به زمزم ناز دارد، کوثرِ اشکی که او دارد ز گردون سر برآرد، آهِ غم‌باری که من دارم اگر در دل غمی آید؛ وگر غم بر غم افزاید علی را غم نمی‌شاید، ز غم‌خواری که من دارم 🔸شاعر: 👆 ____ کوچه گردی می کنم تنهای تنها مانده ام بعد پیغمبر ببین بانو که من وامانده ام در میان کوچه ها پا می کشم با بی کسی کاش می مردم ز ختم الانبیا جامانده ام نیست حتی یک نفر تا که کنم بر او سلام با همین شانه به زیر بار غم ها مانده ام یک نفر مانده برایم بین این شهر بلا زنده با عشق سلامت جان زهرا مانده ام حامی حیدر مبادا خسته از حیدر شوی خوب می دانی که گریان مثل دریا مانده ام هفته ها از دیدن رویت گذشته جلوه کن هفته ها در انتظار روی زیبا مانده ام خواهشا از درد های خود بگو بانوی شهر بهر درد دل ولی تنها و رسوا مانده ام 🔸شاعر: 👆
اشعار ناب آئينے: . اول هر چیز را حیدر مشخص می کند آخرش تکلیف را کوثر مشخص می کند حیدری نیمه ابری یا حسینی شدید پس هوای خانه را مادر مشخص می کند چشم می بندم صدای پای مادر درسرم راه باقیمانده را تا در مشخص می کند اولش آهسته بعدش با قدم های سریع روضه را اینگونه تا آخر مشخص می کند باصدا کردم تجسم صحنه را، ازچشم هم؛ گوش گاهی صحنه را بهتر مشخص می کند در میان بسترش تکلیف کل شیعه را فاطمه بایک تکان سر مشخص می کند درمیان بچه‌های فاطمه ازاین به بعد سهم غربت را فقط خواهر مشخص می کند بین آقا زاده هایش هم مسیر روضه را غالبا فرزند کوچکتر مشخص می کند سرنوشت عالمی را میخ در معلوم کرد بعد از این تکلیف را خنجر مشخص می کند 🔸شاعر: 👆 ____ .اهل مدینه شاهدِ بی یارها شدند مشهور در زمانه به بی عارها شدند رفتی تو و کسی به علی تسلیت نگفت اینگونه همنشین عزادارها شدند می خواستند قبر تو را زیر ورو کنند اسباب زحمت من و تو بارها شدند گفتند تو مریضه شده جان سپرده ای مُنکِر به زخم ِ سینه و مسمارها شدند رفتی تو و به روی سرم خانه شد خراب اینها به فکر شادی و این کارها شدند یادم نمی رود که چگونه تورا زدند اسما و فضه مَحرم اسرارها شدند بارفتن تو زینب و کلثوم وقافله آماده ورود به بازارها شدند اینجا تو پیش چندنفر خورده ای زمین آنها اسیر وارد تالارها شدند آن گیسوان ِ ناز که مثل ضریح بود اسباب دستِ لشگریان بارها شدند 🔸شاعر: 👆 ____ نه تنها روز، کس بر دیدن زهرا نمی‌آید که بردیدارچشمم خواب هم شبهانمی‌آید مریز اینقدرپیش چشم زهرااشک مظلومی ببین ای دست حق دستم دگر بالا نمی‌آید نگوید کس چرا بانو گرفته دست بر زانو به روی پا ستادن دیگر از زهرا نمی‌آید چو می‌بینندحال مادرخود، کودکان گویند که می‌سوزیم وغیر ازسوختن ازمانمی‌آید چراغ عمرکوتاهم،کندسوسو ولی افسوس که هستم چشم بر راه اجل اما نمی‌آید 🔸شاعر: 👆 ____ هر شب برای گریه هایت ، گریه کردم ناله به ناله پا به پایت گریه کردم هر دفعه این نه سال را که یادم آمد از ابتدا تا انتهایت گریه کردم تسکین طفلانت اگر چه کار من بود با بچه هایت هم برایت گریه کردم ای مستجاب الدعوه ای که رفته از دست با آرزویت با دعایت گریه گردم در مجلس ختمِ خودم آندم نشستم هر کوچه ای که در عزایت گریه کردم ای که به پشت درصدایت در نیامد هر بار پشت در به جایت گریه کردم تو پیرهن میدوختی و در کنارت با روضه های کربلایت گریه کردم 🔸شاعر: 👆 ____ مرا از لحظه ی پیدایش عالم دعا کردی همیشه هر کجا نام تو را بردم دعا کردی هزاران سال طی شد تا خدا بخشید آدم را یقینا لحظه ی بخشایش آدم دعا کردی مسیح و حضرت موسی و ابراهیم مدیونت برای هاجر و اسیه و مریم دعا کردی جهان را می توانستی به نفرینی بسوزانی ولی در پاسخ بی مهری عالم دعا کردی تو معنا کرده ای الجار ثم الدار را وقتی که آن همسایه های بی وفا را هم دعا کردی مسلم شد برای اهل خانه رفتنی هستی از آنجا که برای رفتنت ، هردم دعا کردی 🔸شاعر: 👆 ____
این حسین کيست که درقلب همه جا دارد این  همه عاشق دیوانه  و شیدا دارد این حسین کيست که نام کرمش در دو سرا این چنین پیش خدا رتبهٔ اعلا دارد این حسین کيست که از کشتن او چشم خدا اشک خون از حرم عالم بالا دارد این حسین کيست که در قتلگه کربُبَلا رقص او در بر شمشیر تماشا دارد این حسین کيست همان زینت دامان نبی ازلب پاک نبی بوسهٔ زیبا دارد این حسین کيست که در سلسلهٔ عرش خدا این همه از غم این داغ مُعَزّا دارد السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام التماس دعا
بوسه بر نامش زد و با جان و دل تعظیم کرد بوسه بر نامش زد و با جان و دل تعظیم کرد ماتمش رخت عزا را بر تنِ تقویم کرد زنده شد عیسی کنارِ ذکرِ یازهرایِ(س) ما حضرت مریم به اسم اعظمش تعظیم کرد دست تاریخ آمد و در کوچه ای غربت کشید شهر را با مردمانِ بی وفا ترسیم کرد مهربانی های بی حدّ و حسابش عاقبت جملهٔ «ألجار ثمّ الدار» را تنظیم کرد اولین نان تنور خانه اش را فاطمه(س) پخت و بین تک تکِ همسایه ها تقسیم کرد وای از قوم نمک نشناس! آنکه جای حق یاورِ باطل شد و دل را به او تسلیم کرد مکرِ شورای سقیفه کار دستِ شیعه داد مرتضی(ع) را از خلافت سالها تحریم کرد گفت بر آتش بسوزان «چادر» و «در» را سریع بی حیا مزد رسالت را چنین تفهیم کرد در حمایت از علی(ع)زهرا(س)گذشت از هرچه داشت محسنِ(ع)شش ماهه اش را پشت «در» تقدیم کرد! شاعر:
1_2238829305.mp3
4.11M
مصیبت هایم امشب جان گدازه که مانده روی دستم یک جنازه نبیند کاش زینب روی دوشم ز تابوت بریزد خون تازه به یاد لرزه های پیکر تو گرفته لرزه پای شوهر تو به قبرت خاک می ریزم ولیکن بریزد خاک بر سر دختر تو خدا داند دلم خون گریه می کرد به عالم دشت و هامون گریه می کرد ندیدم زخم پهلو را در آن شب ولی دیدم کفن خون گریه می کرد الهی دخترت زینب بمیرد ببین تنهایی ام را ای عزیزم الهی از کنارت برنخیزم خودم با دست خود خاکت نمودم چه خاکی بعد تو بر سر بریزم الا ای چاه یارم را گرفتند گلم،باغم بهارم را گرفتند میان کوچه ها با ضرب سیلی همه دار و ندارم را گرفتند کمی از غسل زیر پیرهن ماند کمی از خون خشک بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند 🎤
دنبال کبریایى؟! بى کبر و بى ریا... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژه شب جمعه به نفس حاج مهدی سلحشور دنبال کبریایى؟! بى کبر و بى ریا باش وقت اَداى دینت، فارغ ز هر اَدا باش وقتی که پشت این در، پیغمبران نشستند در کوی نیک نامان پیوسته خاکِ پا باش هر منسبی که داری، بیرونه روضه داری اینجا که پا نهادی، تا میشود گدا باش آسایش دو گیتى، تفسیر این دو حرف است دیوانه ی حسین و مجنون مجتبى باش آب زلال را در، سرچشمه جستجو کن خواهان خیر هستی، خواهان مرتضی باش حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟! پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش فرمود امام صادق: از پُشت بام‌ِ خانه با یک سلام ساده، الساعه کربلا باش او غرقِ خون‌ِ خود شد، من غرقِ در گناهم سر داد، دل ندادم، ای بی وفا مرا باش کار بنی اسد در تدفین او گره خورد وقتی تنی‌ نمانده دنبال بوریا باش
003 Chador e Khaki.mp3
8.58M
لاله زار عقیقه چادر خاکی گل نیلوفریه روی کبودت . یه جوری آتیش گرفتی از یه سیلی که پیچیده توی کوچه بوی عودت . صدات می لرزه و چشات نم نم بارونه یکم طاقت بیار الان می رسیم خونه . چرا آینه ی بخت من پر غباری می خوای پاشی از جا ولی نا نداری . آه آه آه آه وا امّاه . از زمین بلند شو مادر جوونم تکیه تو بده به دیوار و به شونم . تو که رو گرفتی از حالا بگو من با چه رویی تو رو خونه برسونم . رو خاک دست می کشی پی گوشواره می گردی امون از ناله هات چیکار با دلم کردی . من امروزو حتی به فردا نمی گم من از کوچه هیچی به بابا نمی گم . آه آه آه آه وا امّاه . هاله افتاده چرا به روی ماهت یکی پیدا شه بگه چی بود گناهت . زندگی چی سرت آورده بمیرم خستگی می باره از طرز نگاهت . منو محکم بگیر آروم آروم قدم بردار به این دنیا بگو برو دست از سرم بردار . می خوام باز نگاهت کنم روم نمیشه دلم بعد از این غصه آروم نمیشه . آه آه آه آه وا امّاه
رو گرفتی از من و درد نهانی داشتی بشکند دستی کزو بر رخ نشانی داشتی ماجرای کوچه را با من نمی گوید حسن من نمی دانم چرا قد کمانی داشتی جان حیدر, گریه های های هایم را ببخش تازه فهمیدم شکسته-استخوانی داشتی میخ در, دیوار, آتش, ضربه ی سیلی, لگد یاس هجده ساله پشت در چه جانی داشتی؟ تا نیفتد شعله در جان ولایت, سوختی ایستادی روی پایت تا توانی داشتی تو دعاشان کردی و کاری نکردند, ای دریغ من بمیرم... تو عجب همسایگانی داشتی نه ضریحی مثل زینب, نه حریمی چون حسین کاش مانند حسن, سنگ نشانی داشتی سادات موسوی
السلام چه کرده ایم که آن آشنا نمی آید پیامی از سر کویش به ما نمی آید چه کرده ایم، گره خورده کارمان اینقدر چه کرده ایم که مشکل گشا نمی آید چه کرده ایم که خورشید را نمی بینیم چه کرده ایم که آن رهنما نمی آید چه کرده ایم که اینگونه مبتلا شده ایم چه کرده ایم که دیگر دوا نمی آید چه قدر ندبه این الحسین را خواندیم چه کرده ایم جواب دعا نمی آید چه کرده ایم که بر ما بهشت گشته حرام نسیمی از طرف کربلا نمی آید به دست بسته حیدر قسم، نمی دانم جواب ناله زهرا چرا نمی آید؟ محمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شور شوق لحظه اذان حیدر تا همیشه قهرمان حیدر اونکه با نگاه جذابش میدهد به مرده جان حیدر حیدر(۳)مرد با ایمان حیدر(۳)غرش طوفان حیدر(۳)جان سنه قوربان پشت به کسی نکرده حیدر،مرد نبرد و کارزاره میجنگه مرتضی تو میدون،پشت علی زره نداره حیدر امیرالمومنین ...... دافع بلا فقط حیدر رکن اولیا فقط حیدر پرچمه هدایته یعنی رایه الهدی فقط حیدر حیدر(۳) شیر لافرار حیدر(۳)قاتل الکفار حیدر(۳)حیدر کرار توی نجف همیشه مستِ،گنبد و ایوون طلاشَم الی الابد خودم غلامِ،حیدر و کل بچه هاشَم حیدر امیرالمومنین .......... مستی علی الدوام من حیدره فقط امام من به علی دلم فقط قرصه اوج لذت مدام من حیدر(۳)ساقی کوثر حیدر(۳)از همه سرتر حیدر(۳)مالک محشر امیرمومنین کسی جز،علی مرتضی نمیشه بلند میگم بشنوه دنیا،گدای حیدرم همیشه‌ حیدر امیرالمومنین عجل لولیک الفرج فاطمیه ۱۴۰۱
ما فرّقُ بَیننا _جدایی خیلی زوده مغصوبه حقُها_گناه تو چی بوده چرا نگفتی زهرا( صورتت کبوده۲) بی تو دیگه این زندگی برام مثه قفسه می‌بینی چشام_خیسه اشکه زهرا میدونی ازت دل نمیکنم گریه میکنم ناله میزنم_کاش میموندی حالا آتیش قلبم،مرهم نداره چی میشه بازم،بارون بباره ای یارم ای یار، خدانگهدار ........ حالا کی میده جواب، سلاممو ای بانو زهرا تو راحت بخواب،تمومه درد پهلو تنها شدم بی بی جان(بین این هیاهو۲) خیلی خالیه جات تو خونمون عطر چادرت مونده پیشمون_رفتی بی بهونه منو میکُشه داغ رفتنت خونِ تازه بود روی پیرهنت_وای ازین زمونه شرمندگی از،چهره م عیانه میشه بلندشی،وقت اذانه ای یارم ای یار، خدانگهدار .......... دارم روی پیکرت،خاک عزا میریزم زهرا بین محضرت،از درد و غم لبریزم چرا نموندی آخه(پیش من عزیزم۲) خیلی دادن اینجا تو رو عذاب خونه دیگه شد رو سرم خراب_یار قد کمونم گریه ی حسین بُرده طاقتم بی تو دیگه خم میشه قامتم_یاور جوونم ای سرو زخمی،ای یاس رنجور می‌بینمت باز،فی یوم عاشور ای یارم ای یار، خدانگهدار عجل لولیک الفرج فاطمیه ۱۴۰۱
🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 نشسته بغض سنگینی به سینه ببرما راعلی جان تا مدینه بگو ازآن بهشت قرب احمد بگو از لیله القدر محمد «ص» بگو از فـاطمه روح عبادت بگو از بهترین یار ولایت علی جانم مدد فرما تو ما را بگیریم دامن پر فیض زهرا دلم خواهد مسلمان تو گردم وچون مقداد و سلمان تو گردم بگو از سرگذشتِ آن شبِ سخت چه با زهرای توکردآن نگون بخت بگو از آن شب جانسوز وپردرد شبی که فاطمه با تو وداع کرد شبی کز غصه گشتی مات ومبهوت و زهرا را نهادی بین تابوت مگرآن شب علی جانم چه دیدی که آه سینه سوز ازدل کشیدی؟ بگو زآن شب که دستان تو بستند چگونه پهلوی یارت شکستند؟ تو زهرا راکه می شستی دلِ شب چه حالی داشت درآن لحظه زینب بگـو از نــالـه هـای نــور عینـت چسان آرام می کردی حسینت؟ حسن زد ناله بالحنی صمیمی اَمـــان از داغ جــانسوز یتیـمی از آن شب تیره تــر آیا تودیدی؟ که زهرا را بدوشت می کشیدی؟ شنیدم وقت تشییع جنازه کفن رنگین شد ازخونهای تازه غم زهرا چه کرده باتو، ای داد که افتادی بلندت کرد، مقداد چه شدای قهرمان قهرمانان عصای دست توشد دوش سلمان؟ شنـیدم غـیر دسـتان محـمد«ص» کسی آن شب به یاری ات نیامد گرفت ازدست تو یاس کبودش تمام حاصل و بــود و نبــودش نگفت زهرایم اینگونه نبوداست؟ نپرسید فاطمه از چه کبوداست؟ نمیدانم چه بود آن شب جوابت هـمی دانـم خجـالت کـرده آبـت کتاب عشق تو تـا بـی ورق شد زخجلت صورتت خیس عرق شد علی «مداح» غمت را کرده فریاد مـبر او را به وقت مرگ از یاد. 🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
‍ . شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سبک: امان از گودال بپا شد جنجال امان از آتش ز درب و دیوار نوشته با خون امان از مسمار حرم تنها و هجوم بیداد امان از این غم که مادر افتاد آتش بر عرش کبریا زدند سیلی بر نور هل اتی زدند عصمت خدا را چرا زدند وای بین آن شعله و دود پشت در فاطمه بود وای از آن طفل شهید وای از آن روی کبود ای وای ای وای ای وای ای وای به جنت گریان رسول خاتم سر قدسیان به زانوی غم زمین و افلاک زغم افسردند که دست بسته علی را بردند طعنه بر آیات خدا زدند ای مسلمانان زهرا را زدند ناموس حیدر را چرا زدند وای میرود دیده ی تر بین کوچه خونجگر یک طرف فاطمه و یک طرف چهل نفر ای وای ای وای ای وای ای وای ✍ .................................. . 🔊 (ع) ⭕ متن:امان از گودال... 🎙️ کربلایی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 امان از گودال بپا شد جنجال ببخشن سادات تنش شد پامال میون اعداء غریب و تنها روخاک افتادی زدی دست و پا نانجیبا از راه رسیدن‌و پیکر زخمیتو کشیدن‌‌و اشکای زینب رو ندیدن‌و... وای بی هوا میزدنت/از جفا میزدنت پیرِمردا همگی با عصا میزدنت وای ای وای ای وای ای وای... 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 امان از زینب که شد جون برلب دوچشمش خون بود تو اون تاب و تب میزد روی سر میگفت ای مادر حسینُ کشتن یه عده کافر هرکسی از راه اومد تورو زد یکی با مشت و دیگری لگد تا که دیدن افتادی از نفس شدن از روی پیکر تو رد وای از جفای کوفیان/شد سر از تنت جدا بی مرودا زدند رأست‌و رو نیزه ها وای ای وای ای وای ای وای.... ‌ ..........................................
ای آرزوی دیده کجایی بیا بیا یارا خدا کند که بیایی بیا بیا از پشت ابر تیره ی هجران و بی کسی تا چهره ات به ما بنَمایی بیا بیا در شام تار ظلمت و شب های انتظار تو جلوه گاه نور خدایی بیا بیا بر قلب چون کویر و دل تشنه ی همه باران لطف و مهر و صفایی بیا بیا بی تو به کار ما دو هزاران گره فِتاد تا از همه گره بگشایی بیا بیا یعقوبِ انتظار تو دل های عالم اند تو یوسف حریم ولایی بیا بیا از کعبه کِی ندای اَنَا المهدی ات رسد از بیت حق به ذکر و نوایی بیا بیا با شوق پر زدن به حریم نگاه تو دل ها شده چو مرغ هوایی بیا بیا دل ها دگر به جانب دیگر نمی روند ای مقتدای عشق نهایی بیا بیا بنگر که ذوالفقار علی بی قرار توست ای تک سوار صبح رهایی بیا بیا
شعری در فراق امام زمان(عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم) عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است چرا آب به گلدان نرسیده است چرا لحظه ی باران نرسیده است به هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است وهنوزم که هنوز است غم عشق به پایان نرسیده است بگو حافظ دل خسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است دل عشق ترک خورد گل زخم نمک خورد زمین مرد زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط بود زمین مرد زمین مرد خداوند گواه است دلم چشم به راه است و در حسرت یک پلک نگاه است ولی حیف نصیبم فقط آه است چو آیینه روی من بیچاره سیاه است و جا دارد از این شهر بمیرم که بمیرم که بمیرم عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس و کجایی گل نرگس به خدای نفس های غریب تو که آغشته به حزن است ز جنس غم و ماتم زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوی کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای عشق مجسم که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم بدم از عمق نگاهت نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس واین روضه و این بزم تویی کنون شعله ی آه تو شود حس تو کجایی گل نرگس دل ما سوخته از آه نفس های غریبت دل ما بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده همراه نسیم سحری روی پر فتروس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی به همان صحن و سرایی که شما زایر آنی خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی به خدا در هوس دیدین شش گوشه دلم تاب ندارد نگاهم خواب ندارم قلمم گوشه دفتر غزلی نام ندارم شب من روزنه مهتاب ندارم همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد گریه کن گریه خون گریه کن آری که هر آن مرثیه را شنیده است شما دیده ای آنرا و اگر طاقتتان است کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچون عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبان بلند است به گستردگی ساحل نیل است و این بس طویل است بگذارید که قبلش بنویسم که ببخشید مرا یوسف زهرا اگر این مخمل خون بر حروف است که روضه مکشوف است عطش بر لب عطشان رباب است صدای تپش سطر به سطرش همگی موج نزن آب فرات است به ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ولی حیف که ارباب قتیل العبرات است ولی حیف که ارباب اسیر الکربات است ولی حیف که هنوزم که هنوز است حسین بن علی تشنه آب است و زنی محو تماشاست ز بالای بلندی الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال چه بس آه که از شمر و خدایا چه بگویم که دلم تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرد از تپش روضه که خود غرق عزایی تو خودت کرب و بلایی قسمت میدهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی تو کجایی تو کجایی شب سوم شده باید چه گریزی بزنم آه به یک مجلس پر شور که این کار ثواب است ثواب است و نفس درقفس سینه هر مستمعش مثل عذاب است دل تک تکشان وای کباب است ببین روضه عجب ساده و ناب است که بر پا شده در بین خرابه است بیا گوش کن آری سخن از قحطی آب است ولی یک نفر آنجاست که بی تاب تر از باقی آنهاست ببینید درست است رباب است ببینید گلم رنگ ندارد سر جنگ ندارد چه بزمیست چه شوریست چه حالیست فقط روضه و ناله است و مداح پر از عاطفه از طفل سه ساله است که در دست ظریفش که در دست نحیفش سر باباست سلام ای سر زیبا سر بابا چه کسی کرده به ویرانه مقیمم چه کسی کرده یتیمم شاعر: