کانال اشعار اهل بیت علیهم السلام هستی محرابی:
🏴السّلام علیکِ یا بنتِ رسول الله(ص) یا فاطمةالزَّهرا(س)🏴
#زبانحال_حضرت_علی_ع
مرا در سر چه سوزِ التهاب است
که امشب حالِ زهرایم خراب است
دلی از درد و غم آکنده دارم
سرشکِ مژَگانم چون سحاب است
به چند ماهه گلم رنگِ خزان شد
زمین گیر و اسیرِ رختخواب است
کنارش همدمِ رازی ندارد
دلِ عالم به حالِ او کباب است
ندانم از چه با من رو گرفته
چرا در پیشِ من رویش نقاب است
الها شاهدی بر حالِ زارم
چو آتش این دلم در سوز و تاب است
چرا من هر چه می پرسم ز حالش
سؤالِ من دمادم بی جواب است
مگر با او چه کرده تیغِ شیاد
دو گیسویش ز خونِ رو خضاب است
چه شد دردش دگر درمان ندارد
سرا پایش همه در اضطراب است
بزن بالا نقابت تا ببینم_
چه زخمی گونه های آفتاب است
ز بس کردی دعا آسوده گیری
دگر امشب دعایت مستجاب است!
#هستی_محرابی
شور کودکانه حضرت زهرا سلام الله.mp3
1.14M
#شور_شهادت_حضرت_زهرا_س
#شعر_کودکان #فاطمیه
ای مادرِ حسن ای مادرِ حسین
دستم به دامنت بانوی عالمین
ای همسر علی ای دختر رسول
باشد صفات تو صدیقه و بتول
میگم من اسمتو بی حد و بی عدد
جانم فدای تو یا فاطمه مدد...
یا فاطمه مدد..
ما عاشق تو و.. ما نوکر توایم
ما سینه زن همه در سنگر توایم
تو درس زندگی.. دادی به شیعیان
درسِ حجاب و عشق..دادی به مادران
تو حامیِ ولی.. تو نورِ حیدری
در راهِ مرتضی.. مجروح و پرپری
یا فاطمه مدد..
از کودکی همه.. سینه زنه توایم
در فاطمیه ها.. گریه کنه توایم
باشد روایته.. مولایم عسکری
تو شافع همه.. در روز محشری
باشد حسین تو.. اربابِ نوکرا..
مُزد عزا ببر.. ما را به کربلا..
یا فاطمه مدد..
یک روزُ میرسد.. امید ما همه..
مهدی امام ما.. فرزندِ فاطمه
تا انتقام تو... گیرد از اَشقیا
رسوا کند یِروز.. اهل سقیفه را
از کعبه میرسد.. منجی عالمین
میگیرد انتقام.. از قاتلِ حسین
یا مهدی العجل..
ویژه جلسات کودکان و نوجوانان
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
نوحه کودکان زهرایی.mp3
1.35M
#نوحه_شهادت_حضرت_زهرا_س
#شعر_کودکان #فاطمیه
ما کودکانه... زهرائی هستیم
در روضههای زهرا نشستیم
ممنون لطفِ مادرِ صاحبْ زمانیم
که روضه خوانِ بانوی قامت کمانیم
یا فاطمه یا فاطمه..
ما غرق شور و.. غرقِ نوائیم
همراهِ مولا.. غرقِ عزائیم
از کودکی ما عاشقِ شیر خدائیم
بر عشق زهرا و علی ما مبتلائیم
یا فاطمه یا فاطمه..
مادر به گوشم گفته یازهرا
تا که همیشه باشم با زهرا
گفته پدر گو یا علی از جا بلند شو..
با عشق زهرا و علی تو سر بلند شو..
یا فاطمه یا فاطمه..
مادر برام گفت.. یک قصه امشب
چی شد شهید شد مادره زینب..
در کوچه ها شد مادر زینب شهیده
در راه مولایش علی قدش خمیده..
یا فاطمه یا فاطمه..
ویژه جلسات کودکان و نوجوانان
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#صدای_ناله_آید_از_مدینه
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
صدای ناله آید از مدینه
که سوزش می زندآتش به سینه
چه آهنگ جگرسوزی بلند است
یقین ازسینه های دردمند است
خدایا گریه ها از بیت زهراست
دل هر رهگذر زین ناله غوغاست
عزیزان علی از داغ مادر
به زاری می زنند سینه وسر
الهی خانه بی مادر نگردد
و مادر کُشته پشت در نگردد
الهی هیچ فرزندی به دنیا
نبیند داغ مادرِ جوان را
چه جانسوزانه می نالندیارب
حسین وحسن وکلثوم و زینب
حسین نالد که مادر را زکف داد
حسن بی شک به یاد کوچه افتاد
بمیرم بهر زینب جان و کلثوم
یتیمانِ ز مادر گشته محروم
علی از غصه دارد دل پریشان
نمایش فاطمه جان فاطمه جان
گرفته جای خالی تو را درد
دوباره فاطمه به خانه برگرد
بیا زهرا که حیرانم پس از تو
بیا سر در گریبانم پس از تو
بیا زهرا که بی تو غم نصیبم
غریبم من غریبم من غریبم
اگر چه چاره ی بیچارگانم
ولی زهرا بُریده شد اَمانم
چه سازم سینه ازداغت کباب است
بماند که سلامم بی جواب است
غمت شد بر سرم آوار زهرا
چه سازم با در و دیوار زهرا؟
دل طفلان پر از مُخاطراتت
برای هم بگویند خاطراتت
خوشا روزی که مادر بود خانه
دریغا که دگر رفت از میانه
حسین تا دیدگانش بر درافتاد
به زینب گفت اینجا مادر افتاد
دعا کن بچه ها آرام گیرند
چه سازم گر ز داغ تو بمیرند
دل«مداح»ز آه سینه ام سوخت
که باشعرش به جانها آتش افروخت
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#حضرت_زهرا_دلگویه_مازنی
#سبک:خوش اومدی توازسفربابا
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
مِه یاد که در نَشونه زهرا جان
مِـه پَلـی تِـره زونــه زهــرا جــان
مِـه دل کـه پُره خـونه زهراجان
ته غم بَمیرم
خِنـه دیگـه بی سِک و سو بَیّـه
چشـمه ره مـونـدنـه بـی او بَیّـه
دِواره زخـــم سینــه نُــو بَیّــه
تِه غم بَمیرم
تِه که بَـدی تَش بَهیته مه باغ
اِسـا چیـکار هـاکِـنم از تِــه داغ
تـه یتیـمون گیــرنّـه تِـه ســراغ
تِه غم بَمیرم
فاطمه جان بی تِه علی میرنِه
مِه جانّـه عاقبت تِه غم گیرنه
هیچ کسی مِه سـراغه نَهیرنه
ته غم بمیرم
مـن دیگه مدینه غریبـمه
اســـیر قـــوم نـــانجیــبـمه
درد دارمــه امـا بی طبیبمه
چتی هاکنم
از داغ تِه مِه دل تَش وِشِنـه
تِـه غـم و غصــه مـِره کِشـنه
مِـه زار ره زینب زار زار اِشنه
چتی هاکنم
اون شـو کـه دَیمه تِر شِسّمه
تِه کَش خـون اِموعه دَوِسّمـه
از اون شودیگه من بِشکِسّمه
ته غم بمیرم
بُـــونـه دَگِـــردی خِــنــه دِواره
حسیـنِ دل دَره بــونـه پـــاره
تِــه زینـب دیگـه بُـونـه آواره
ته غم بمیرم
حسیـنِ بِـــرمـه مِــره بَکـوشته
زینب خَله شِه سر ره بَروشته
هـرشوحسن خو دِله سِروشته
مه جان مار کو؟
چیـکار بَکـِته مِـره زهرا جان
ازدست هدامه تره زهراجان
مِـه دل از غصه پِره زهراجان
ته غم بمیرم
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#حضرت_زهرا_شهادت
#سبک: خوش اومدی توازسفربابا
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
ببین که در تاب و تبم زهرا
اومـده جـونم بــه لبـم زهــرا
داره مـی میـره زینبـم زهــرا
گذاشتی رفتی
مُشت غـریبی ام دگر وا شد
بی توعلی بی کس وتنهاشد
قَدِ مـن از مصیبـتت تــا شـد
بگوچه سازم
فاطمه داغ توچه جانکاه است
سینه ی خسته ام پرازآه است
مرگ منم بعد تو در راه است
خدانگهدار
بـس کـه مـدینه کـرده تحـقیرم
چون تومنم ازاین جهان سیرم
پــاره شـده رشـته ی تــدبیـرم
بگوچه سازم؟
تــو پشــت در بــا لــگـد افتـادی
محسن شش ماهه توهم دادی
نشـد کـنم مـن از تــو امــدادی
برات بمیرم
تـا کـه تـو را به مُغتَسَل بُــردم
مـوقـه ی شُسـتن تنت مُــردم
ندیده ای چه غصه ها خوردم
گذاشتی رفتی
خـونه بـدون تـو بـرام قبرست
بـاور نـدارم رفـته ای از دسـت
پشت من ازداغ غمت بشکست
بگوچه سازم
بعد تو همدم غمم چاهـه
شاهداشک دیده ام ماهـه
صــدای نــالـه ی دلـم آهـه
خدانگهدار
گریه ی بچه هامو تا دیدن
نمک به زخم سینه پاشیدن
پیش چشام گل مرا چیدن
فغان ازاین غم
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#در_شونی_زهرا_خدا_حافظ
#نوحه_حضرت_زهرا_س_مازندرانی
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
دَر شُونی زهرا
خدا حافظ(۳)
____
مِن بُومِه تنها
خدا حافظ(۳)
____
فاطمه من تِه وفای دور
نصف شو خدا خدای دور
تن داشتی زخم جِرای دور
در نِموعه تِه صدای دور
یار با وفا
خدا حافظ (۳)
زهرا جان بدون تِه سخته
دیگه تِه علی سِیو بَخته
اِسا که تِه بُوردی خاک بِن
دیگه مِه بَمردنِ وقته
مِه خِنِه صفا
خدا حافظ (۳)
فاطمه تِه بِلا مِه سینه
با تِه بَد هاکرده مدینه
به جرم یاری از ولایت
تِه کَشّه با لو بشکِنّینه
مِه دردِ دوا
خدا حافظ (۳)
داد و فغان از این زمونه
مِه چِشِ پیش تِره بَزونه
تِره که خواسّمه بَشورِم
بَدیمه تِه کَش پُره خونه
بَوِّم تِه فدا
خدا حافظ (۳)
تِه کَهو تَن ره که شِسّمه
تا که تِره کفن کِردمه
فاطمه جان من بَمردمه
شِه بُغض و بِرمه خِردمه
مه جان ته فدا
خدا حافظ (۳)
از غمِ تِه وِنِه بنالم
مِه ناله ره بِشنوعه عالم
تِه گناه چی بِیّه زهرا جان؟
هیچ جای تِه تن نَیّه سالم
ته بَدی جفا
خدا حافظ (۳)
تِه یتیمونّه تِه نَعشِ ور
تا بَدیمه زَنِّنِه پرپر
دَنیبی بی بَوینی زهرا جان
چِتی وِشون روشتِنِه شِه سر
زار زو تِه کجیا
خدا حافظ (۳)
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#فاطمه_جان_کار_علی_زار_شد
#نوحه_حضرت_زهرا_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
فاطمه جان کار علی زار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
_
چشم علی چو دیده ات تار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
_
بعد تو زهرا بگرفتم به بَر
ز درد جانسوز تو زانوی غم
جز تو کسی درک نخواهد نمود
اینکه چه آمد ز غمت بر سرم
دل علی غصه تَلمبار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
داغ تو آتش زده بر جان من
سهم من از رفتن تو غم شده
از غم جانسوز تو ای مهربان
فاطمه جانم کمرم خَم شده
غمِ علی بعد تو بسیار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
تا که تو رفتی ز بَرَم ای عزیز
غریب و بی یار و مُعین گشته ام
ز جور قاتلین تو فاطمه
پاک دگر خانه نشین گشته ام
علی ز هجران تو بیمار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
بار غم من چو به دوش تو بود
رفتی من از غصه زمین خورده ام
گر چه من ای یار نفس می کِشم
بی تو بدان فاطمه جان مُرده ام
علی دگر بی کس و بی یار شد(۲)
به درد و داغ تو گرفتار شد
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح
#این_که_ز_داغ_فاطمه
#نوحه_حضرت_زهرا_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
این که ز داغ فاطمه
زند به سینه و به سر
امیر مؤمنین بُوَد
این که ز سینه می کشد
دما دم آه شعله ور
امیر مؤمنین بُوَد
این که گرفته در بغل
زانوی غم علی بُوَد
این که شکسته از غم و
درد و اِلَم علی بُوَد
این که فراق فاطمه
زده به قلب او شرر
امیر مؤمنین بُوَد
علی ز داغ فاطمه
ملول و جان به لب شده
از این مصیبت گران
سخت به تاب وتب شده
آن که فراق یار او
به قلب او کرده اثر
امیر مؤمنین بُوَد
علی دلش چو پهلوی
فاطمه اش شکسته شد
دگر پس از حبیبه اش
ز عمر خویش خسته شد
این که نشسته دلغمین
اشک ببارد از بصر
امیر مؤمنین بُوَد
بزن به سینه با علی
که فاطمه زدست رفت
بگو به صوت منجلی
که فاطمه زدست رفت
به احترام فاطمه
آنکه به ما کند نظر
امیر مؤمنین بُوَد
به جرم یاری از ولی
فاطمه را کتک زدند
دست کِشد تا ز علی
فاطمه را کتک زدند
آنکه ز یاد می برد
وفای یار خود مگر
امیر مؤمنین بُوَد
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#فاطمه_جان_مرو
#نوحه_حضرت_زهرا_س
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
فاطمه جان مرو «۲»
از خانه ی علی «۲»
بی تو خانه گردد «۲»
ویرانه ی علی «۲»
فـاطمـه جـان مـرو تنهـاتـرم مکــن
با رفتــنت دگــر بــی یـــاورم مکـــن
ترک من ای تواز،جان بهترم مکن
بوده ای صفای «۲»
کاشانه ی علی «۲»
فاطمه جان نگر، به حال وروز من
جان زینبین، جان حسین و حسن
من غریب شهرم، کن حذر ز رفتن
از غمت می میرم «۲»
دُردانه ی علی«۲»
روز خوش دراین عالم ندیده بودی
از بـــاغ زنــدگی گــل نچـیده بـــودی
ای چه زود دل از دنیا بریده بودی
می روی شبانه «۲»
بر شانه ی علی«۲»
جــای سـالمـی در پیـکرت نـدیدم
از تن کبـودت مـن بنفشه چیدم
وقت شُستنت ناله ز دل کشیدم
پرپرت نمودند «۲»
ریحانه ی علی«۲»
ای پهــلو شکســته در ره ولایـــت
از«ولی» نمودی با جانت حمایت
با تو گشته زیبا تُحفه ی شهادت
سوخته شمع جانت«۲»
پروانه ی علـی«۲»
ناله ی پشت در مانده توی گوشم
یـا اَبَتـای تـو، بــرده صبـر و هـوشـم
تـا اَبـد ز داغـت مـن سـیه بپــوشـم
علی جان گفتنت«۲»
ترانه ی علی «۲»
بس غم توزهرا جانسوزاست وجانکاه
جـــای نفـس آیــد از سیـنه ی مـــن آه
مـاتمت شـررها، زد بـه جـان «مـداح»
شد مرید تو و«۲»
دیوانه ی علی «۲»
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
آمدنت نزدیک است
و صدای قدم هایت لرزه بر جان طاغوت ها انداخته!
سلام بر تو و بر روزی که بُت های روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمی تو سقوط کنند!
#سلام_بر_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌷🌷
#مرثیه_حضرت_زهرا
وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده
در حسرت بهبود زخم تو دوا مانده
ما نیز بیماریم از بیماری ات بانو
پس خوب شو زهرا و اینگونه شفامان ده
ای مستجاب الدعوه ام طوری دعا کردی
که در دهان زینب آمینِ دعا مانده
محجوب من، حرف تو را میخواندم از چشمت
آن هم که پشت پلک مجروح تو جا مانده
ما هر دوتا مشگل گشا هستیم اما تو
آنقدر مجروحی که این مشگل گشا مانده
حال علي بدتر نباشد بهتر از تو نيست
من مانده ام با اين غرور زير پا مانده
هر بار که میبینمش صدبار میمیرم
حق دارم آخر روی چادر رد پا مانده
داری نفس را نیمه نیمه میکشی، پیداست
یک استخوان دنده از باقی جدا مانده
تا صبح مثل زخم تو خون گریه میکردم
وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده
#مرثیه_حضرت_زهرا
چشمان تو دو ماهی در غم شناورند
یا دو پیالهی غم ساقی کوثرند
افسوس ای عروس قلیل الجهاز من
اسباب خانهی توو عمرت برابرند
درد تو درد ماست نشانم به آن نشان
شب سرفه میکنی همه از خواب میپرند
آرامش تو را جلوی در به هم زدند
امشب دگر بخواب ملائک دم درند
در بستری ولی بغلت نیست محسنی
این لخته ها به جاش ولی خوب نوبرند
از در همین که میگذرم بغض میکنم
دیوار و میخ آینهی دق حیدرند
تقصیر تو نبود که چشمت کبود شد
میخواستند اشک مرا در بیاورند
آنها که با غلاف به بازوی تو زدند
یک روز میرسد که به دنبال خنجرند
طوری که میدرند لباس حسین را
یک گله گرگ پیکر آهو نمیدرند
🔸شاعر:
#وحید_عظیم_پور👆
____
#مرثیه_حضرت_زهرا
گاهی به یک نگاه سخن گفته میشود
ناگفته های شوهر و زن گفته میشود
حالا که ظاهر تو به سنت نمیخورد
راز سه ماهه پیر شدن گفته میشود
دست مرا که بست به دستت قلاف زد!
در این ورم خجالت من گفته میشود
یکروز میرسد که دراین کوچه های تنگ
حتما دلیل بغض حسن گفته میشود
تب کردن از علائم آتش گرفتن است
حال تو از حرارت تن گفته میشود
ای شمع آب رفته ی من!دلخوشم فقط...
به چند استخوان که بدن گفته میشود!
شانه بزن که درد دل بچه ها به تو
درلحظه های شانه زدن گفته میشود
روزی به چادر تو حیا گفته شد ولی..
روزی به چادر تو کفن گفته میشود
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی👆
افتادم مادر افتاد
افتادم تا در افتاد
افتادم میدیدم مادر افتاد
ترسیدم زیر در بود فهمیدم
تا شد رد حال مادر هم شد بد
مادر ما رو میزد واویلا
واویلا واویلا واویلا
صدا صدای مادره
صدا از زیر این دره
بیا درو بلند کنیم
بیا نفس آخره
داد میزد یه طرف فریا میزد
یه طرف جلاد میزد
پر هیزم زیر در شد مادر گم
کشتن این زن رو مردم
جنجاله بین کوچه
بی حاله یه زنه هجده ساله
واویلا واویلا واویلا
حال مادرم بده حلالت نمی کنم
خون تازه اومده حلالت نمی کنم
مادرم وای مادرم وای
مادرم وای مادرم وای
افتادم مادر افتاد حسن
12_Karimi-Shab_04_Fatemiyeh_dovom1396-003_(www.rasekhoon.net).mp3
9.97M
#زمینه
#فاطمیه
#حاج_محمود_کریمی
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
((ای وای مادر،،،،،))
ای وای مــادر رمـق نمــونده تو دستاش
شـــبای آخـــر بهــم نمی خوره چشماش
نمی دونم بیـداره یا خوابه یا بی هوشه
چه بُغضی کـرده مادر که آبم نمی نوشه
بازخم روی پهلوگریه براش خوب نیست
بازخم روی بازوگریه براش خوب نیست
بازخم روی ابروگریه براش خوب نیست
هر کی یه گوشـــــه زانـو بغـل می گیره
بابام گـــمـــونم از غـــــم داره می میره
برای دلگــرمـیمون لبخند رو لبـاش داره
ولی یه بُغض سنگین توعمق نگاش داره
درسته مَـــردِ اما گــــریه براش خـــوبه
مَـــردِ نــبرده اما گــــریه براش خـــوبه
خـــدای درده اما گــــریه براش خـــوبه
چـــه کاری کـــــرده مدینـه با دل حیدر
پریـــده رنگ از صــــورت فاتـــح خیبر
زانوش داره می لرزه بعد از ماجرای در
بانوش داره می لرزه با یاد تــن بی سـر
کـفن ها رو رو دســـتام گریه داره والله
حـــــال برادرهـــام گـــــــریه داره والله
به فکـــــر عاشــــــورام گریه داره والله
بار مصیبـــت هام گـــــــــریه داره والله
اون روز که من تــــنهام گریه داره والله
میــــون دشــــــمن هام گریه داره والله
به فکـــــر دخــــــترهام گریه داره والله
به فکـــر معجـــــــرهام گریه داره والله
79397_14001015132130_699873.m4a
699.9K
#نوحه_سینه_زنی
#درقالب_شور_زمینه_و_نوحه_ایستاده
#حسن_ختام_مجالس_عزا
#سبک_سنتی
#بند_اول
من سینهزنم سینهزن نور دو عینت
مـظلـــوم حســـینـت
شــدم نوکــــر کـویت
دوچشم من به سویت
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_دوم
ما را برســـان به کربلای نور عینت
مظلوم حـسینت
اگر که زیـر دینم
دلتنگ حســـینم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_سوم
در کـرببلا و علقمـه مست ابوالفضل
پا بسـت ابوالفضل
شدم همنفس یاس
ســـینـه زن عباس
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند_چهارم
در زیر علم بیمــــهی شـــاه عالمینم
نوکـــــــر حسـینم
دل را به تو بسـتم
ســـائل تو هستم
#شعر_مرتضی_محمودپور
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
گوشه ی چادر تو تا که به در میگیرد
مرتضی پشت سرت دست به سر میگیرد
تو فقط فضه بیا فاطمه را زود ببر
چون که دارد دَم در معرکه در میگیرد
از همان روز که برگشتی از آن کوچه حسن
زانویش را چه غریبانه به بر میگیرد
دخترت گفت در این خانه که نامحرم نیست
پس چرا مادرمان رُخ ز پدر میگیرد
فاطمه دخترمان حال تو را میداند
چند روزیست تو را زیر نظر میگیرد
زودتر خوب شوی فاطمه جان خوبتر است
زن همسایه سه ماه است خبر می گیرد
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بخند...گریه ات آخر مرا ز پا انداخت
مرا ز پا و تو را دیگر از نوا انداخت
به جان من بخورد درد تو، نخور غصه
غم تو لرزه به اندام مرتضی انداخت
غریبگی نکن ای آشنای مرد غریب
بگو چگونه تورا کوچه از صدا انداخت
بگو چه کار کنم تا مرا حلال کنی؟
تورا حمایتِ از من در این بلا انداخت
دو تا نشان زده با تیر خود، زمین خوردم
همان کسی که تورا بین کوچه ها انداخت
ببینمت! چقدر بد زده تو را نامرد
که ضرب پنجه او روی گونه جا انداخت
ببین نتیجه سیلی بی هوا این است
ز هر کلام تو یک در میان هجا انداخت
نفس کشیدی و من بند آمده نفسم
لباس خونی تو از نفس مرا انداخت
ز لب گزیدن تو درد سینه ات پیداست
جدال دنده و سینه تو را ز پا انداخت
#علی اکبر نازک کار