eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11هزار دنبال‌کننده
349 عکس
10 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
بلبل از شوق غزل خوان به چمن گردیده با طراوت همه ی دشت و دمن گردیده دانی از چیست که نابود محن گردیده در تلؤلؤ رخ زیبای حسن گردیده شیعه را موسم شادی و سرور آمده است روی زیبای حسن چون به ظهور آمده است حجت رب جلی را گه میلاد رسید نور ذات ازلی را گه میلاد رسید نوگل مصطفوی را گه میلاد رسید نور چشمان علی را گه میلاد رسید عود ریزید به مجمر که حسن آمده است اولین سبط نبی فخر زمن آمده است وقت شادی است برای نبی و آل الله شده مولود مهی کاوست امین اَلله مجتبی آن که وجیه است یقین عند الله هادی ما بود و حافظ دین الله شیعیان را سبب دفع خطر آمده است علی و فاطمه را نور بصر آمده است آن که احسن به حسن های جهان می باشد آن که سید به جوان های جنان می باشد وز حسن نور خدا در لمعان می باشد مادرش سیده ی جمع زنان می باشد نیمه ی ماه مبارک به جهان آمده است وز حسن نور خداوند عیان آمده است گر ز الطاف خداوند شود قسمت ما طوف قبر حسن آن نور دو چشم زهرا همچنان است که بر عرش رویم از اقصی ای عزیزان چو مقدم بنمایید دعا تا کند قسمت تان از کرم آن رب جلیل آستان بوسی فرزند علی پور خلیل @nohe_sonnati
بر ماه شب نیمه ی این میکده سوگند مثل تو ندیده است کسی کودک دلبند خورده دلم از صبح همان روز نخستین با مهر تو ای دست گل فاطمه پیوند در لطف و عطا و کرم و بخشش و رحمت گشتیم و ندیدیم کسی را به تو مانند هر گوشه ای از نام تو حاجات گرفتند از کوفه بگو تا به بخارا و سمرقند حاتم که زبانزد شده در جود و سخاوت یک عمر، بساطش به در خانه ات افکند در بند توام، عبد توام، نام تو بردم کوه گنهم را به تو بخشید خداوند حکاک ازل شیر اُحد، نام حسن را با خط خوشش سر درِ تالار دلم کَند تو زندگی ات خرج فقیران شده عمری هر سائل محزون به کنارت شده خرسند آن شامی بد خُلق هم از سوی تو حتی چیزی نشنیده است به جز رحمت و لبخند در آرزوی وصف تو مردند هزاران تمثال گر و شاعر و نقاش و هنرمند هر بار نقاب از رخت افتاد خدا گفت جبریلِ امین دود کند بهر تو اسپند جنگیدن قاسم همه اش از جمل توست مردانگی ات خوب رسیده است به فرزند "یا فاطمه" را یاد غمت، خیل شهیدان با غصه نوشتند به هر پرچم و سربند آن روز دوشنبه، وسط کوچه و مادر گریان شده ایم از غم این واقعه هر چند... هرگز کسی از راز تو آگاه نگشته آن را که تو دیدی همه در پرده شنیدند @nohe_sonnati
در ماه رحمت جلوه ی توحید آمد نومیدی از دل رفته و امید آمد ماه فلک نقره فشانی کرد از شوق در نیمه ی ماه خدا، خورشید آمد خورشید بر دستان مولا دیدنی بود از این کرامت شوق زهرا دیدنی بود این گلشن توحید چشم انداز دارد چون باغ جنت جلوه ای ممتاز دارد از عرش اعلا تا همین باغ بهشتی جبریل چون پروانه ای پرواز دارد کروبیان در آسمان آئینه بستند یک گل به نام مجتبی بر سینه بستند آمد به دنیا و سپس یا ربنا گفت با لهجه ی شیرین خود نام خدا گفت او بر خدای خود گواهی داد و دیدند او اشهدش را زِبتدا تا انتها گفت آری امام است و زِ خود اعجاز دارد بر کلِّ خلقت افتخار و ناز دارد وقتی علی با فاطمه در گفتگو بود وقتی پیمبر غرق در انوار او بود جبریل از سوی خداوند جلی گفت نام حسن زیبنده ی این ماه رو بود آری حسن او را خداوند مبین گفت باید بر این حُسن آفرین، صدآفرین گفت گفتم حسن، عشق تو در دل شعله ور شد گفتم حسن، حُسن پیمبر جلوه گر شد گفتم حسن، دل میل سایل بودنش کرد گفتم حسن، دل تا مدینه رهسپر شد تو جلوه ای از رحمت رب رحیمی من سائلم اما تو مولای کریمی در راه دین امر تو قانون است مولا دل بر شما شیدا و مفتون است مولا صلحت زمینه ساز عاشورای عشق است اسلام بر صلح تو مدیون است مولا فرمان تو جلوه گر از آیات نور است این صلح، سازش نیست، تدبیر امور است پیوسته در حُسن عمل تو جلوه کردی صد بار در جنگ جمل تو جلوه کردی در کربلا گرچه نبودی، قاسمت بود در بانگ احلی من عسل تو جلوه کردی گل های باغت را که خیراندیش کردی دو شیر را نایب مناب خویش کردی بر لوح هستی خط زرّینی به عالم احیاگر این مکتب و دینی به عالم کلک «وفایی» با خط زر می نویسد تو افتخار آل یاسینی به عالم نیکو شده با مدحت تو حالم امشب مُهری بزن بر نامه ی اعمالم امشب @nohe_sonnati
نام تو را تاج کریمان می‌نویسم با خط زر در عرش رحمان می‌نویسم از تو سخن گفتن اگر چه کار من نیست مدح تو را در حد امکان می‌نویسم آن گونه که زهرا تو را می‌خواند من هم بعد از حسن هر بار یک جان می‌نویسم وقتی خدا شأن تو را معلوم کرده من هم به توصیف تو قرآن می‌نویسم اللهُ یَهدی مَن یَشا، با حُسنِ خلقت پس مرد شامی را مسلمان می‌نویسم باید به راه روشن تو اقتدا کرد یعنی تو را خورشید ایمان می‌نویسم آن قدر زیبایی که تمثالی نداری زیبایی‌ات را وجه یزدان می‌نویسم یک روز می‌آید که با حُسنِ جمالت یک مثنوی نه بلکه دیوان می‌نویسم شهر مدینه روزی از دست تو خورده است بر سفره‌ات یک شهر مهمان می‌نویسم جنگ جمل در حیرت از جان‌بازیِ توست جنگ جمل را جنگ حیران می‌نویسم تیغ دو دم هر چند دست مرتضی بود این جا تو را شمشیر بُرّان می‌نویسم هیهات‌من‌الذله با صلحت شد آغاز کرب و بلا را خط پایان می‌نویسم وصف کریم آل طاها بودنت را شیواتر از تصویر باران می‌نویسم دست کریم فاطمه از برکت توست این سفره‌هامان را پر از نان می‌نویسم وقتی تصور می‌کنم شش گوشه‌ات را از گنبد و از صحن و ایوان می‌نویسم معماری صحن و سرایت را به دستِ معمارهای قوم سلمان می‌نویسم بر طاق سقاخانه‌ات با اشک دیده از غربت ساقیِ عطشان می‌نویسم آقا اگر اذنم دهی حالا برایت این سطر را با چشم گریان می‌نویسم @nohe_sonnati
خورشید نجابت و صفا را عشق است سلطان کرامت و سخا را عشق است در بین تمام خوبرویان جهان رخسار امام مجتبی را عشق است در نیمه ی ماه ماهِ کامل حسن است در سیر و سلوک راه کامل حسن است یک گوشه ای از فضائلش این بس که... در جنگ جمل سپاه کامل حسن است @nohe_sonnati
دوبیتی امروز که میلاد سعید حسن است دلشاد بتول و احمد و بوالحسن است گر دست به دست می برندش چه عجب کاول گلِ نوشکفته ی این چمن است @nohe_sonnati
مرغ دل آوای چمن می زند چنگ توسّل به حسن می زند  باز که هنگامه ی بشکفتن است با گل روی تو سخن گفتن است گل که بگفتم تو ز گل بهتری چون گل گلخانه ی پیغمبری غنچه ز لبخند تو وا می شود خاک ز لطف تو طلا می شود ماه بگویم به تو یا آفتاب ای پسر با ادب بوتراب یا حسن از حُسن، تو مستحسنی فاطمه می گفت که روح منی ای ز همه خوبتران خوبتر پیش خدا از همه محبوبتر  پیر خرابات معانی توئی حجّت حق، حیدر ثانی توئی خضر لب عطشان می ساغرت دهر طفیل پدر و مادرت  نسخه چو سقراط نویسد خطاست نسخه ی تو عافیت است و شفاست ناصیه ات مطلع الانوار عشق سینه ی تو مخزن الاسرار عشق  خال سیاهت حجر الاسود است بوسه گه قبله و نُه گنبد است  شیعه که دیوانه و مفتون توست ای پسر فاطمه ممنون توست فاطمه را نور دو عینی حسن محرم اسرار حسینی حسن نام تو ما را دو جهان آبروست مرحمتی کن که بقیع آرزوست گوشه ی چشمی تو به خوشزاد کن این دل محنت زده را شاد کن @nohe_sonnati
می نویسم جگر حیدر و زهرا آمد آفتاب سحر حیدر و زهرا آمد جلوه ای از هنر حیدر و زهرا آمد اولین تاج سر حیدر و زهرا آمد نیمه ی ماه خدا، قرص قمر پیدا شد روزه ام با رطب نام ((حسن جان)) وا شد چه جلال و جبروتی چه جمالی دارد گوشه ی لعل لبش وه که چه خالی دارد برترین سید دنیاست چه شالی دارد زینت دوش نبی سیر کمالی دارد مادرش فاطمه با خنده ی او می خندد دور بازوش علی حرز نجف می بندد کوری چشم حسودان چقدر ماه شده یوسف از دیدن او معتکف چاه شده نقش انگشتری اش ((عزة لله)) شده منکر صلح حسن کافر و گمراه شده تیغ صلحش همه را از نفس انداخته است پسر عاص چنین قافیه را باخته است عاشق از جلوه ی معشوق سخن می گوید از می و بوسه به پیمانه زدن می گوید یک نفر وقت مناجات به من می گوید: نیمه شب هرکه ((الهی به حسن)) می گوید... ...از دل عرش به او فاطمه گوید((جانم)) شب وصل است و ((الهی به حسن)) می خوانم دست خالی نرود هرکه به او رو بزند نشده سائل او پرسه به هر کو بزند پیش او حاتم طایی است که زانو بزند یا حسن گوید و پیوسته دم از او بزند می نشاند همه را بر سر یک خوان نعیم چه می آید به حسن لفظ((کریم بن کریم)) در حدیث آمده که ((عقل مجسم)) حسن است نوه ی ارشد پیغمبر اکرم حسن است بازدم نام حسین بن علی ، دم حسن است حیدر بی مَثَل خط مقدم حسن است مجتبی در همه جا بازوی تدبیر علیست مرتضی شیر خداوند و حسن شیر علیست از لب او صد و ده کوزه عسل می ریزد آسمان پیش قدم هاش زحل می ریزد از سر و روی حسن واژه ی یل می ریزد به خدا کرک و پر اهل جمل می ریزد... ...اگر او در وسط معرکه پا بگذارد نیزه چرخاندن او وه که چه دیدن دارد بانی جنگ جمل داشت تماشا می کرد تیغ در دست حسن حل معما می کرد رجز حیدری اش بود که غوغا می کرد روی لب های علی خنده شکوفا می کرد ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد سر بدزدید ... حسن نه ...ملک الموت آمد به علی رفته که تیغ سخنش برنده است مثل زهرا چقدر خطبه ی او کوبنده است این که در جنگ جمل زلزله ای افکنده است به گمانم دو سه تا قلعه ی خیبر کنده است رجزش ولوله ای در دل صحرا انداخت نیزه ی او شتر سرخ جمل را انداخت عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد قمر روی تو مهتاب عمل می آرد خم ابروی تو محراب عمل می آرد خاک پای تو زر ناب عمل می آرد روزها ذکر من این است و همه شب سخنم شیعه ی حیدر و مدیون امام حسنم هرچه داری بده در راه خدا می خواهم در مناجات سحر از تو تو را می خواهم بیشتر از همه توفیق غلامی خواهم از شما یک سفر کرب و بلا می خواهم گنبدی را به روی صحن و سرایت بزنیم دو سه تا پنجره فولاد برایت بزنیم @nohe_sonnati
ای علوی ذات خدایی صفات صدرنشین همه ی کائنات پاک ترین گوهر نسل بشر از همه خوبان جهان خوب تر جدِّ تو پیغمبر نوع بشر جن و ملک بر قدمش سوده سر باب تو سرسلسله ی اولیاست چشم پر از نور خدا مرتضی است مادر تو دخت پیمبر بود آیه ای از سوره ی کوثر بود در رمضان ماه نشاط و سرور ماه دعا ماه خدا ماه نور نورفشان شد ز دو سو آسمان از دو طرف تافت دو خورشیدِ جان وحی خدا از افق سرمدی نور حسن از افق احمدی مشک و گلابی به هم آمیختند در قدح اهل ولا ریختند ای رمضان از تو شرف یافته نور تو بر چهره ی او تافته بعد پدر شاخص عترت تویی وارث میراث نبوت تویی صبر هم از صبر تو بی تاب شد کوزه شد و زهر شد و آب شد بعد شهادت نکشید از تو دست تیر شد و بر تنِ پاکت نشست تا ابد ای سرور والا مقام بر تو و بر دین (محمد) سلام کلک (ریاضی) که گهر ریز شد زان نظر مرحمت آمیز شد @nohe_sonnati
رمضان آمد و دارم خبرى بهتر ازین مژده اى دیگر و لطف دگرى بهتر ازین گرچه باشد سپر آتش دوزخ، صومم لیک با این همه دارم سپرى بهتر ازین شب قدر رمضان، گرچه بسى پر قدر است دارد این مه، شب قدر و سحرى بهتر ازین مولد لولو پاک مَرَجَ البَحرَیْن است نیست در رشته ی خلقت گهرى بهتر ازین مادرش فاطمه و باب گرامیش على چه كسى داشته اُمّ و پدرى بهتر ازین رست پیغمبر از آن تهمت ابتر بودن نیست بر شاخه ی طوبى ثمرى بهتر ازین اسوه ی خلق زمین، فخر جوانان بهشت مادر دهر نزاید پسرى بهتر ازین گفت خالق فَتبارک به خود از خلقت او كِلک ایجاد ندارد اثرى بهتر ازین بگذر آهسته تر اى ماه حسن، اى رمضان! عمر ما را نبود چون گذرى بهتر ازین اثر صلح حسن نهضت عاشورا بود امتى را نبود راه برى بهتر ازین زنده شد باز از این صلح موقت اسلام نیست در حُسن سیاست هنرى بهتر ازین لطف كن اذن زیارت كه خدا می داند بهر عشاق نباشد سفرى بهتر از این گرچه مشمول عنایات تو بوده است «حسان» یا حسن! كن به محبان نظرى بهتر ازین @nohe_sonnati
امشب ز لب ماه خدا خنده بر آمد کز خانه ی خورشید ولایت قمر آمد یا از دل دریای نبوت گهر آمد یا مهر فروزنده به بام سحر آمد پیغمبر و زهرا و علی را پسر آمد در ماه خدا ماه خدا جلوه گر آمد هم آینه ی حسن خداوند جمالش هم خلق و خصال نبوی خلق و خصالش هم پیر خرد آمده مبهوت جلالش هم عقل ملک آمده حیران کمالش هم مفتخر از او شده پیغمبر  و آلش هم او ز نبی و ز علی مفتخر آمد در گلشن دین باغ گل یاسمنش بین در لعل لب بسته عقیق یمنش بین شادابی جان را ز گلستان تنش بین آیات خدا در لب شکر شکنش بین آیینه شو و حسن حسن در حسنش بین گوئی به جهان باز رسول دگر آمد ای ختم رسل بوسه بزن بر سر و رویش ای شیر خدا عطر جنان جوی ز بویش ای عصمت حق شانه بزن شانه به مویش ای مهر، ستان وام ز رخسار نکویش ای ماه ببر سجده به خاک سر کویش رشک ملک است این که به شکل بشر آمد در شب نفس صبحدمِ عید ببینید در ماه خدا صورت خورشید ببینید روئی که نبی دید و علی دید ببینید حسنی که ورا فاطمه بوسید ببینید رخسار خداوند درخشید ببینید کز وصف من و مدح شما خوبتر آمد با طلعت او ماه خریدار ندارد مهر است کم از ذره و مقدار ندارد بی یار بود هرکه چو او یار ندارد بر دشمن او نخل عمل بار ندارد گر بار دهد بار به جز نار ندارد مهرش ثمر جنت و بغضش شرر آمد ای حسن حسن در حسنت حسن خدایی ای صورت زیبایی هستیت فدایی عالم به سر کوی تو مشغول گدایی با مهر تو جان کرده ز تن میل جدایی از آینه ی دل تو کنی زنگ زدائی شادی شب میلاد تو باز از سفر آمد ای باغ گل یاسمن آل محمد ای قرص مه انجمن آل محمد اوصاف تو روح سخن آل محمد گفتار تو نقل دهن آل محمد ای حسن خدا ای حسن آل محمد روح تو در آیینه ی حق جلوه گر آمد لطف تو خدایی و گدای تو کرامت در سایه ی سروِ قدت افتاده قیامت دل آمده و جسته به کوی تو اقامت نازد به تو توحید و کند فخر امامت از صبر تو دین نبوی یافت سلامت با صلح تو از راه سپاه ظفر آمد نورِ ابد و جلوه ی حسن ازل از توست مقبولی طاعات و جزای عمل از توست تو طوری و انوار خدا مشتعل از توست رسوایی و نابودی خصم  دغل از توست پیروزی اسلام به جنگ جمل از توست حقا که علی چون تو پسر را پدر آمد ای صحن بقیع تو چراغ ره انجم وی مهر رخت بوسه گه جد و اب و ام بر فاطمه مانند نبی کرده تکلم اول پسر شیر خدا حجت دوم در پاسخ دشنام به لب هات تبسم از خلق تو گلزار صفا بارور آمد تو شمع شب تار بقیع دل مایی هرجا که  کنی جلوه، گل محفل مایی گر بحر بلا موج زند ساحل مایی وز نخل عمل بار دهد حاصل مایی ما خواب و تو مهمان دل غافل مایی ویرانه ی دل از تو بهشت دگر آمد جبریل شراب از لب شیرین تو نوشد کوثر به همه وسعتش از فیض تو جوشد بی چاره کسی کز کرمت چشم بپوشد دریاست دلی کز غم عشق تو خروشد هر کس به کسی فخر و مباهات فروشد "میثم" به تولای شما مفتخر آمد @nohe_sonnati
نور خدا نخله ى سینا، حسن هوش ربا، از دل موسى حسن نغمه ى داوود از او پر ز شور راز شفا بخشى عیسى حسن داد سلامش، ز ادب چون خلیل كرد سلام آتش او را حسن نوگل و ریحانه‏ ى ختم رسل شاخه ى پر سایه ‏ى طوبى حسن یاسمن سرو قد سبز پوش سیم تن گلرخ زیبا حسن بنده‏ ى محبوب خدا مجتبى روشنى دیده‏ ى زهرا حسن در صفت جود یدالله را آیت كبرى، ید بیضا حسن شاه جوانان بهشت برین سبط نبى، فاطمه سیما، حسن كفه‏ ى شاهین ترازوى عشق هست حسین بن على با حسن هر دو به عرش عظمت گوشوار سرخ حسین آمد و خضرا حسن هر دو یكى، هر دو نكوتر ز خوب چون حسنین اند دو همتا حسن تا نشود این یک از آن، اشتباه یاء حسین است در این جا حسن گر نبود كوچكى سن و سال نام حسین است به معنى حسن فرق حسین است و حسن حرف یاء این حسن است، آن دگرى یا حسن من كه «حسان» این همه دارم گناه كیست پناهم دهد اِلّا حسن @nohe_sonnati