دوبیتی
امشب که فرشتگان سخن می گویند
گویا سخن از زبان من می گویند
ذکر لبشان شنیدنی تر شده است
در ارض و سما حسن حسن می گویند
▪️
خاک قدمش شمیم جنت دارد
در هر نفسش عطر اجابت دارد
اعجاز محمدی ست در چشمانش
از بس که به جدِّ خود شباهت دارد
▪️
ای زمزمه ی صبح و نسیم ادرکنی
آئینه ی رحمان و رحیم ادرکنی
ای در کرم و سخاوت و آقایی
بی خاتمه، ایها الکریم ادرکنی
▪️
مانند علی لحن فصیحی داری
در چهره ی خود نور ملیحی داری
آقا حرم الله شده دل هامان
در هر دل بی تاب ضریحی داری
#یوسف_رحیمی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
نیمه ی ماه خدا دل به دلِ ما گره خورد
لب ما با لبه ی جام طهورا گره خورد
چه به جا بود از اول که پس از نامِ حسن
این کرم با لقب حضرت مولا گره خورد
خورد پیوند میان دل ما با کرمش
یک گره ده گره کم بود که صدها گره خورد
از زمانی که شدم عاشقشان حس کردم
که دگر زندگی قطره به دریا گره خورد
از سرِ شُکر، دو رکعت به خدا جا دارد
که به عشق علوی طالعِ ماها گره خورد
آسمان محو زمین شد چو نگاهِ حسنش
به نگاه علی و حضرت زهرا گره خورد
پسر حضرت زهراست که آقای من است
بنگریدش که ز هر بُعد، حسن در حسن است
آمد و کرد دعا بال و پرم شکل گرفت
با همین آمدنش بود کرم شکل گرفت
تپش قلب گرفتم به تمنای رخش
اشک شوق است که در چشم ترم شکل گرفت
چند بیتی ز جمالش به لبم نازل شد
این چنین بود که ذوق و هنرم شکل گرفت
هر زمانی که به لب نام حسن آوردم
صد بهشت است که در دور و برم شکل گرفت
پسر ارشد زهرا که به دنیا آمد
بر لب فاطمه لفظ پسرم شکل گرفت
حرمش گرچه که خاکیست صفایی دارد
هست از حرمت او هرچه حرم شکل گرفت
ما دلی عاشق و شیدای بقیعش داریم
قصد آبادی و احیای بقیعش داریم
قد و بالای تو تأثیر ز طوبی دارد
آسمان گر به تو تعظیم کند جا دارد
بیخودی نیست که مشهور به صاحب کرمی
طول و عرضِ کرمت وسعت دریا دارد
ماه دارد به بغل، ماه در این ماهِ خدا
یا در آغوش تو را حضرت زهرا دارد
وجنات و سکناتت همه از روز نخست
اثری از علیِ عالیِ اعلا دارد
پسر فاطمه ضرب المثلِ حجب و حیاست
سر به زیر است ولی پرچمِ بالا دارد
باب حاجاتِ اباالفضل، حسن بوده و هست
بس که در دادنِ حاجت یدِ طولا دارد
نه که ماه رمضان دل به رخِ ماهش بست
که خدا دل به نگاهِ رخِ دلخواهش بست
یوسف اهل کسا ماه شب تار علیست
تا قیامت همه جا گرمیِ بازار علیست
مثل پروانه علی دورِ حسن می گردید
به گمانم که حسن نقطه ی پرگار علیست
همه در قائله ی جنگ جمل فهمیدند
برق شمشیر حسن قدرت پیکار علیست
هم علی تا به ابد حیدر کرارِ خداست
هم حسن تا به ابد حیدر کرارِ علیست
مثل عباس که گردیده علمدار حسین
این حسن بود که در جنگ علمدار علیست
بوسه از لعلِ لبش وقت غروبِ رمضان
سرِ سفره، رطبِ لحظه ی افطار علیست
باید از خوبیِ او رفت و ز حیدر پرسید
رفت و آوازه اش از مالکِ اشتر پرسید
این دو خط شعر به مدح تو که تصنیف نشد
شأنِ یک مویِ تو سوگند که تألیف نشد
واژه در شأن تو در دست ندارم هرگز
ورنه این یک دو سه خط از تو ، که تعریف نشد
همگان در صفِ اوصاف تو الکن بودند
این دو جمله ز جمال تو که توصیف نشد !
به خداوند قسم اوج لطافت هستی
که فضا بی تو و بی نامِ تو تلطیف نشد
دشمنت خواست که تحریف کند اما نه ...
هرچه کردند کراماتِ تو تحریف نشد
جای دارد که به آقاییِ تو سجده کنیم
گرچه این حرفِ دلم بوده و تکلیف نشد
با وضو نام تو بردن زِ اصول ادب است
نام زیبای تو بردن به خدا مستحب است
غزل و قطعه مکرر به تو کردند سلام
قلم و جوهر و دفتر به تو کردند سلام
تا خدا کرده سلامت به خدا نیست عجیب
عرشیان مثل خدا گر به تو کردند سلام
مطمئنم گل زهرا که به قصد قربت
یک به یک هرچه پیمبر به تو کردند سلام
بی نظیری به خدا چیست از این بالاتر
زهره ی اطهر و حیدر به تو کردند سلام
علمایی چو صدوق و قُمی و شیخِ مفید
وسطِ خطبه و منبر به تو کردند سلام
تو ولی نعمت عباس و حسینی ، حسنی
بارها این دو برادر به تو کردند سلام
جلوه ی عرش خدا چهره ی تابنده ی توست
نام تو حق والانصاف برازنده ی توست
#مهدی_مقیمی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
ماه صیام و ماه نیایش فرا رسید
ماه نماز و روزه و ماه دعا رسید
ماه نزول قرآن ماه خدا رسید
بر اهل قبله رحمت بی انتها رسید
در مصحف شریف، خدا داده این پیام
کای مؤمنین! نوشته شده بر شما صیام
برخیز تا که روی به سوی خدا کنیم
با توبه اعتراف به جرم و خطا کنیم
بهر نجات جامعه وآن گه دعا کنیم
شاید که عقده های فرو بسته وا کنیم
امشب که شام نیمه ماه مبارک است
از حق نصیب اهل دعا را تبارک است
امشب کمال حُسن خدا جلوه گر شده است
کانون وحی، مهبط روح بشر شده است
افزون به خاندان نبی یک پسر شده است
زهرا شده است مادر و حیدر پدر شده است
با صوت احسن احسن و بانگ حسن حسن
زاُم الحسن گرفته حسن را ابوالحسن
نور خدا ز بیت پیمبر بر آمده
بوی خدا ز گلشن حیدر بر آمده
طوبی کنار چشمه ی کوثر بر آمده
یعنی حسن به دامن مادر بر آمده
بر این خجسته مادر و نوزادش آفرین
زین طفل ناز و حُسن خدادادش آفرین
خورشید برج عصمت، بدر تمام زاد
کفو امام و دخت پیمبر، امام زاد
باب الکرم ز خانه ی باب الکِرام زاد
روح صلات نیمه ی ماه صیام زاد
دست خدا چو پرده گرفت از جمال حُسن
مشهور از جمال حَسن شد کمال حُسن
طفلی که روی ماهش، مهرآفرین شده است
طاها رخ است و مهمان بر یا و سین شده است
رحمت عطا به رحمتُ لِلْعالمین شده است
خیرالبنات صاحب خیر البنین شده است
امشب علی و فاطمه لبخند می زنند
پیوسته بوسه بر رخ فرزند می زنند
این سبط مصطفی ست به دامان دخترش
این زاده ی علی ست فرا دست همسرش
این روح فاطمه است که بگرفته در برش
این طفل مجتبی ست در آغوش مادرش
این حاصل تلاقی دو بهر رحمت است
دُرّ یَم ولایت و دریای عصمت است
جان جهان و ماهیت جان حسن بود
راز رحیم و معنی رحمان حسن بود
ایمان محض و جوهر ایمان حسن بود
قرآن اصل و حافظ قرآن حسن بود
قول پیمبر است گواه امامتش
اسلام چشم دوخته بر استقامتش
لطفی که آن امام علیه السلام کرد
از بعد خویش حفظ وجود امام کرد
در بدترین شرایط عصر اهتمام کرد
با بهترین وظیفه در این ره قیام کرد
از صلح خویش نهضت تف را اراده کرد
او نقشه طرح کرد و حسینش پیاده کرد
ای مظهر جمال و جلال خدا حسن!
کز حق جدایی و نئی از حق جدا حسن!
روح نبی توئی لک روحی فدا حسن!
بعد از علی به کشتی دین ناخدا حسن!
مستان عشق باده ز نام تو می زنند
در شهر حُسن سکه به نام تو می زنند
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
امشب ای باده کشان گوش کنید
هرچه جز باده فراموش کنید
ساقی امشب قلم عشق افراشت
خشت را از خم دوم برداشت
تا گرفت از سر خم پرده ی خشت
خاک لبریز شد از بوی بهشت
امشب از دولت می در جبروت
سرخوش اند اهل حریم ملکوت
امشب ای سوته دلان جمع شویم
همه پروانه ی یک شمع شویم
می کشان را شب قدر است امشب
ماه در حالت بدر است امشب
امشب از دولت پیر ازلی
خم به جوش آمده از لطف علی
آدم و روح و ملک در طرب است
آخر امشب شب شوق و طلب است
باید امشب به خدا برد پناه
زاهد از راز نگردد آگاه
سنبل و گل به هم آمیخته باز
به جهان عطر صفا ریخته باز
امشب ارواح نفوس آزاد است
در فلک بانگ مبارک باد است
در سرورند و طرب روح و ملک
امشب از جام تولا به فلک
نخل توحید ثمر داد امشب
گلشن عشق شد آباد امشب
امشب از مقدم گل خاک جهان
سبز سبز است چو گلزار جنان
خانه با فاطمه روشن شده است
در صفا حسرت گلشن شده است
امشب آیینه ی چشمان علی
روشن از پرتو نور ازلی
خانه ی شیر خدا دیدنی است
گل و گلزار لبش چیدنی است
زد قدم بر سر این توده ی خاک
اولین سبط امیر لولاک
دومین جلوه ی آیینه ی عشق
سومین گوهر گنجینه ی عشق
امشب این جلوه نمی دانی چیست
باعث این همه خرسندی کیست
خاک و افلاک منور شده است
حضرت فاطمه مادر شده است
از حضور قدم این فرزند
فاطمه شاد و علی شد خرسند
ماهمه عاشق نام حسنیم
مست از باده ی جام حسنیم
فخر این بس که به درگاه ولا
ما غلامان غلام حسنیم
مکتب صلح و صفا مکتب ماست
چون مریدان مرام حسنیم
من نه تنها همه ی اهل قلم
عاجز از شرح مقام حسنیم
همه ایوب چو «شب خیز» فقیر
طالب لطف عظام حسنیم
#سید_حسن_خوشزاد
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است
در تنِ عاطفه ام، باز توان آمده است
به! چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری!
که در آن عطر خوش خوش نفسان آمده است
چه نشستی که درِ میکده ها باز شده
آی مستان خدا! پیر مغان آمده است
بی نصیبم مگذارید ز جام کوثر
حال که صحبت مستی به میان آمده است
روزه دارانِ شبِ پانزدهم مژده دهید
نمکِ سفره ی ماه رمضان آمده است
سفره تکمیل شد و بزم خدا کامل گشت
سوره ی قدر شب پانزدهم نازل گشت
فصل تنهایی زهرا و علی سر شده است
شب این شهر چنان روز منور شده است
زودتر از همه مژده به پیمبر دادند
نوه ات آمده و فاطمه مادر شده است
نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت
رطب سفره ی افطار پیمبر شده است
طعم چشمان بهاری تو ای روح بهار
میوه ی نوبر هر روزه ی حیدر شده است
سفره ی ماه مبارک، برکت دارد، لیک
با قدم های شما با برکت تر شده است
چه اسیر و چه فقیر و چه یتیم آمده اند
بر در خانه ی ارباب کریم آمده اند
پادشاهی تو و من نیز همان مسکینی
که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی
قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم
سحری هم به کنار دل من بنشینی
مستجاب است دعای من آلوده اگر
پای هر برگ دعا از تو بود، آمینی
به صف مشتریانت نظر اندازی، گر
تهِ صف یوسف دل باخته را می بینی
کوه کن می شوم از شوق شکر خنده ی تو
آب افتاده دهانم چه قدَر شیرینی!
ای که بر خیل جوانان بهشت آقایی
اولین سید آل علی و زهرایی
حسنی، چون که از احسان خدا بودی تو
میوه ی عرشیِ پیغمبر ما بودی تو
لقب سبزترین نور برازنده ی توست
قد یک عرش پر از عشق و صفا بودی تو
چند باری همه ی دارایی خود بخشیدی
از ازل در کرم، انگشت نما بودی تو
شبی افطار بیا خانه ی ما مهمان باش
چون که همسفره ی بزم فقرا بودی تو
اهل این خاک نبودی و نگفتی آخر
مرد خاکی زمین اهل کجا بودی تو؟
ماورای همه افکار نگاه تو بُود
آخر عرش خدا، اول راه تو بود
گاه سوگند خدا گشتی و انجیر شدی
گاه با آیه ی طفلین تو تفسیر شدی
گاه با صلح زدی در دل دشمن، تنها
گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی
زانو از غم به بغل گیری و سر بر زانو
به گمانم دگر از زندگی ات سیر شدی
آه، آقای غریبم چه به روزت آمد
چه شد آخر که تو در کودکی ات پیر شدی؟
قاب شد در نگهت چهره ی یاسِ نیلی
زده چشمان تو را برق شدید سیلی
#محسن_عرب_خالقی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
ما را غلام کوی حسن آفریده اند
مبهوت و مات روی حسن آفریده اند
ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند
مست از خم و سبوی حسن آفریده اند
خورشید را به این همه نقش و نگارها
از طلعت نکوی حسن آفریده اند
روشن ز نور روی مهش گشته روزها
شب را اسیر موی حسن آفریده اند
آری ز مقدمش همه جا بوی گل گرفت
گل را ز رنگ و بوی حسن آفریده اند
از انبیاء و اولیا همه را صف به صف ببین
مدهوش خلق و خوی حسن آفریده اند
میل نگاه هرچه گدایان شهر را
ولله سمت و سوی حسن آفریده اند
#میلاد_یعقوبی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
در نیمه ی ماه خدا نور خدا شد جلوه گر
آمد حسن جلوات حق نور دل خیرالبشر
از خانه ی زهرا دمید انوار روی مجتبی
نوری که بعد از مرتضی حجّت شده بر دادگر
یثرب گلستان آمده از نکهت بوی حسن
گلدسته ی زهرا رسید با نکهت و با جاه و فر
خُلقش حسن خُویش حسن رویش حسن
باشد حسن اندر حسن با نور گل وجه القمر
به به چه میلادی که خوش با عارض رخشان رسید
جَدّش نبی بابش علی آدم به او شد مفتخر
سبط اول بر حیدر و زهرا بُوَد این خوش سیّر
نازش خدایش می کشد چون بنده باشد سر به سر
جبریل می آید فرود نزد رسول کائنات
گفتا که نامش را گذاری مصطفی اینک شَبَر
گفتا رسول کردگار شَبَّر که سریانی بُوَد
جبریل گفتا که حسن بگذار نام این پسر
قرآن ناطق آمده بعد از علی در روزگار
یاسین حَسَب طه نَسَب از کوثر آمد در نظر
باشد امام دوم او از امر حَیّ ذوالجلال
بعد از علیِ مرتضی بر خلق آمد راهبر
جشن حسن را دوستان از جان و دل اجرا کنید
برپا نمایید جشن او ای دوستان خوش سیّر
شام طرب اینک رسید شد نیمه ی ماه صیام
جشن طرب برپا کنید در لیله ی خامس عشر
اندر خراسان رضا جشن حسن برپا بُوَد
اشعار می گردد نثار از شاعران با هنر
بنگر حریم بوالحسن امشب چراغانی بُود
نور چراغانیِ او روشن نموده رهگذر
ای احمدی نظمی بگو در جشن میلاد حسن
کِلکی بزن بر دفتر و از شادمانی ده خبر
#محمود_احمدی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
خدا را شکر نامت بر لب ماست
که نام تو صفای مکتب ماست
حسینت بر تو ما را رهنمون است
رسیدن بر تو اوج مذهب ماست
اگر اهل مناجات خدایی
نگاه تو صفای هر شب ماست
دو چشمت از گدا خسته نباشد
درت بر سائلان بسته نباشد
نبی هنگام دیدار تو، مدهوش
که دیدار تو از سر می برد هوش
بدیِ دیگران و خوبی خود
کنی با حُسن خلق خود فراموش
ادب سازی کنی، در کودکی هم
به نزد مرتضی هستی تو خاموش
بود عمری که از زهرا بخواهیم
کند ما را به راه تو کفن پوش
اگر از نام ثارالله مستیم
رهین لطف و احسان تو هستیم
تو قرآن کریم و راستینی
خداوند کرم روی زمینی
تمام سوره ی المؤمنونی
که فرزند امیرالمؤمنینی
ز تو کم خواستن نوعی گناه است
تو دست باز رب العالمینی
تو آنی که بدون شک بگویم
حسین و کربلا می آفرینی
تو با صلحی که اندر کوفه کردی
مسیر عشق را مکشوفه کردی
الا ای که به هر دوران غریبی
نشان تو بود جانان غریبی
معاویه تو را بهتر شناسد
که تو در لشکر یاران غریبی
زیارت نامه هم حتی نداری
قسم بر تربت ویران غریبی
امام دوم خانه نشینی
ز نامردی نامردان غریبی
تو کودک بودی و غربت کشیدی
تو مادر را به خاک کوچه دیدی
#جواد_حیدری
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
رمضان نیمه ی ماه است امشب
چشم عشاق به راه است امشب
نوبت عاشقی و ختم غم است
صحبت از مرد كریم حرم است
عرش را غلغله و ولوله شد
شب مادر شدن فاطمه شد
وقت دیوانگی شعر من است
قافیه های دلم یا حسن است
راحم الطفل صغیر است حسن
رازق الشیخ كبیر است حسن
سفره دار رمضان های خدا
روزی ما به سر انگشت شما
هر شب عشق تو مرا یاری كرد
به نگاهت دلم افطاری كرد
همه جا پر شده از آقاییت
كوچه ها بند شد از زیباییت
دست و دل باز به وقت كرمی
پس چرا حضرت غم بی حرمی
كی شود بانگ اذانی آقا؟
برود از حرمت تا بالا
شنویم از حرمت این آوا
اشهد انّ علیاً مولا
#حسن_کردی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
امشب دل ما حال و هوایی دارد
در شهر مدینه کربلایی دارد
آن روز که نابود شود آل سعود
ایوان حسن عجب صفایی دارد
#یاسر_رحمانی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
ماه خدا ز جلوه ی تو تور ناب شد
یعنی که میزبان مه آفتاب شد
از بس که دیدنی است جمال جمیل تو
از شرم حسُن روی تو مه در حجاب شد
قامت قیامتی تو و در حُسن محشری
در جلوه ات تجلی یوم الحساب شد
وقتی که بوسه زد به گُل روی تو علی
یکباره بیت وحی پُر از دُر ناب شد
شوق و سرور در دل زهرا نشست و باز
بنیان غم ز فیض قدومت خراب شد
آمد به پاس بوسه به خاک رهت چو اشک
افتاد پیش پای تو گُل، تا گلاب شد
تو گوشوار عرش خدائی که از نخست
نامت برای عرش برین انتخاب شد
قطره بدون فیض تو دریا نمی شود
ذّره رسید محضر تو آفتاب شد
سطری نخوانده اند کریمان ز رحمتت
یک جلوه از کرامت تو صد کتاب شد
تو بی سؤال جود و کرم می کنی، دگر
کی سائلی ز درگه لطفت جواب شد؟
سردار بی سپاه شدی در وطن، ولی
صبر و امید در قدمت همرکاب شد
بی بهره مانده اند ز سر چشمه ی شرف
آن امُتی که تشنه ی موج سراب شد
جلوه گرفت جنگ جمل از شجاعتت
خُرسند از شهامت تو بوتراب شد
کرب و بلا نبود، اگر صلح تو نبود
صلحت گره گشای ره انقلاب شد
کی تشنگی کشد به صف حشر هر کسی
از کوثر محبت تو کامیاب شد
سجاده ی نیاز «وفائی» فکند و باز
بار دگر دعای دلش مستجاب شد
#سید_هاشم_وفائی
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati
من و ماهی که سرتاسر خدایی ست
من و ماهی که پایان جدایی ست
من و مهمانی قرآن و عترت
که ثِقلیْن نبی در حق نمایی ست
نمی دانم چه کس کرده دعایم
که هرچه دارم از فیض دعایی ست
کنم تا این که جبران گذشته
وجودم طالب فیض و عطایی ست
توکل بر خدا کردم که گفتند
بیا امشب که عید مجتبایی ست
خدا باب کرم را باز کرده
گنه بخشی ز نو آغاز کرده
خدا تفسیر کوثر کرد امشب
عجب لطفی مقدر کرد امشب
به زهرا نام مادر را عطا کرد
گلی تقدیم حیدر کرد امشب
برای شرح اسم (یا کریمش)
به دنیا لطف دیگر کرد امشب
حسن را سفره دار خانه ی خود
خدا تا روز محشر کرد امشب
حسن آمد خدا مشعوف گردید
به احسان و کرم موصوف گردید
حسن را باید از قرآن شناسیم
به بطن و کهف و الرحمن شناسیم
حسن را باید از کوثر، نباء، نور
ز بسم الله تا پایان شناسیم
حسن که سوره ی المؤمنون است
که دارد دست پر احسان شناسیم
حسن که در جمل حیدرترین است
چو رعد و برق بر عدوان شناسیم
حسن را زینب کبری شناسد
نبی و حیدر و زهرا شناسد
نبی گوید لب خندان حسن جان!
زند بوسه بگوید جان حسن جان!
به لبخندی ملیح و مادرانه
بگوید بانوی قرآن حسن جان!
علی مابین شکر حق تعالی
بگوید با دل شادان حسن جان!
ملایک همره جبریل گفتند
به قربان تو انس و جان حسن جان!
شده تسبیح و ذکر ما سوی الله
چه در ظاهر چه در پنهان حسن جان!
حسن جان ای حسن جان روزی ماست
که بِین ذکرها این ذکر احلاست
حسن بُشرای باغ مصطفی بود
که از ماقبل خلقت مجتبی بود
(و ما ادرک ما لیلة) شنیدی؟
حسن قدر شب قدر خدا بود
سحر با مادرش می رفت سجده
همیشه محرم خیر النسا بود
کنار مادر خود در مناجات
به هنگام قیامش روی پا بود
ورم می کرد پای امّ زینب
حسن هم ناظر آن صحنه ها بود
حسن که کاو نگار دلبری بود
قسم بر روی ماهش مادری بود
حسن میخانه در میخانه دارد
دو صد مست به کف پیمانه دارد
همان که هر کسی که شد حسینی
ز لطف او دل دیوانه دارد
خودش فرمود: زوار حسینم
بداند پهلوی من خانه دارد
کریمی که هنوز اندر مدینه
عطا بر هر گدا مردانه دارد
به شهر مادرش که بی مزار است
حرم دارد؟ نه یک ویرانه دارد
الهی مرقدش را ما بسازیم
که تا محشر بر این خدمت بنازیم
#جواد_حیدری
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
@nohe_sonnati