ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
میجنبد آسمان و زمین با اشاره ات
ای درّ آبدار یدالله، تا ابد
برپاست در دیار نجف یادواره ات
این بیت را به فاطمه تقدیم میکنم
بانو مبارک است نزول دوباره ات
زینب تو کیستی که به دیوان شاعران
پیدا نمیشود مثل و استعاره ات
خاتون کنیزهای شما برگزیده اند
شد همسر خلیل خداوند ساره ات
حق میدهم اگر که بیفتد کلاه عرش
با زُل زدن به شان رفیع مناره ات
دریای بیکران به خدا چشم آفتاب
یک بار هم ندیده به خوابش کناره ات
دین خطبهای برای بقا خواست، باز نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره ات
#میلاد_حسنی
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد
امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد
امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد
با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد
امشب خدا به کوثر خود داد کوثری
در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری
باید دوباره خلقت پیغمبری چنین
آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین
بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین
کز دامنش ظهور کند دختری چنین
او جلوه ی خدیجه به چشم پیمبر است
زین اب است و ام ابیهای حیدر است
صبر است سربلند که این مادر من است
قرآن دهد شعار که احیاگر من است
بالد به خویش فاطمه کاین دختر من است
نازد به او حسین که این خواهر من است
با خون نوشته اند شهیدان مکتبی
زینب حسینی است و حسین است زینبی
یک مصطفی کرامت و یک فاطمه جلال
یک مرتضی ولایت و یک مجتبی کمال
یک کربلا مجاهده یک پنج تن جمال
بر صبر او درود خدا و رسول و آل
تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه
از کودکی است عالمه ی بی معلمه
ام الکتاب صبر و رضا کیست؟! زینب است
فصل الخطاب کرب و بلا کیست؟! زینب است
فریاد خون خون خدا کیست؟! زینب است
آیینه ی حسین نما کیست؟! زینب است
آمد گلی که خون خدا پایبست اوست
گلبوسه های دست خدا روی دست اوست
زهراست جان احمد و این جان فاطمه است
ریحانه ی محمد و ریحانِ فاطمه است
طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است
گویی تمام وحی به دامان فاطمه است
بسیار زن که صابر و نستوه بوده است
کی مثل او رایت جمیلا سروده است
آیات نور معنی سیمای زینب است
چشم حسین محو تماشای زینب است
إعجاز وحی نطق دل آرای زینب است
تفسیر فتح خطبه ی غرای زینب است
وقت سکوت هم نفسش انفجار بود
شمشیر اگر نداشت دمش ذوالفقار بود
وقتی گشوده شد لب اسلام پرورش
وقتی خطابه خواند همانند مادرش
وقتی که گفت از پدر و از برادرش
کوفه دوباره دید علی را به منبرش
فخریه کرد فاطمه این جا به زینبش
نهج البلاغه بود که می ریخت از لبش...
بدر منیر و شمس ضحای علی تویی
بعد از بتول عقده گشای علی تویی
آیینه ی تمام نمای علی تویی
یادآور صدای رسای علی تویی
با خطبه ی تو پرده ی ظلمت دریده شد
از حنجرت صدای محمد شنیده شد
بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین
بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین
بر ذوالفقار نطق تو از حیدر آفرین
بر خطبه ی دمشق تو از مادر آفرین
زهراست کوثر نبی و کوثرش تویی
شهر شهادت است حسین و درش تویی
تو کیستی فروغ چراغ هدایتی
تو لنگر سفینه ی نوح ولایتی
مکتب نرفته بحر عمیق روایتی
تو در مقام صبر و رضا فوق آیتی
تنها نه صدر سوره یمریم به شأن توست
در صبر هرچه آیه ی محکم به شأن توست....
#استاد_غلامرضا_سازگار
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
خدای من! صدف بحر نور، گوهر زاد
ادب کنید که دخت رسول، دختر زاد
چه دختری که ز مردان دهر، بهتر زاد
برای حیدر کرار، باز، حیدر زاد
به جلوه ی حسنینش خجسته خواهر زاد
یقین کنید که امالحسین دیگر زاد
سلام باد بر این خواهر و به خواهریاش
خدای داده مقام حسینپروریاش
محمدند و علی هر دو محو دیدارش
نشان بوسه ی زهرا به ماه رخسارش
هزار مریم و هاجر شده گرفتارش
شرف گرفته شرافت به ظل دیوارش
عفـاف و عصمت و ایثار، جنس بازارش
فقط به روی حسین است و چشم بیدارش
برات عفو خدا ریخته است در قدمش
یقین کنید بود قلب فاطمه حرمش
چه دختری که جلال پیامبـر دارد
ز خردسالی خود صولت پدر دارد
فرشتهایست ولی صورت بشر دارد
نه! بلکه طینتی از حور، خوبتر دارد
به سیدالشهدا الفتی دگر دارد
از آن جمال، محال است چشم بردارد
فقط نه محو جمالش نبی شده امشب
حسینِ فاطمه هم زینبی شده امشب
حجاب فاطمه از چادرش نمودار است
ز کودکی به علی مثل مادرش یار است
مقام امابیهاییاش سزاوار است
چو ذوالفقار، زبانش به خطبه کرار است
حسین از وی و وی از حسین، سرشار است
نماز نافلهاش را خدا خریدار است
زهی نماز شب آن حقیقت زهرا
که سیدالشهدا گفت التماس دعا
جمال اوست به چشم علی تماشایی
خطابههاش همه حیدری و زهرایی
نکرده شوی بود مادر شکیبایی
گرفته سایهاش از آفتاب زیبایی
نهاده چهر به خاک درش توانایی
نخوانده درس، معلم بود به دانایی
ز خردسالی پرواز کرده تا حیدر
به ذوالفقار زبانش نوشته یا حیدر
در آسمان علی اختری چنین باید
ز کوثر نبوی کوثری چنین باید
کنار خون خدا خواهری چنین باید
به حلم و صبر و رضا مادری چنین باید
به بانوان جهان رهبری چنین باید
به حق که فاطمه، دختری چنین باید
نه صبر رفت ز دستش؛ به صبر فرمان داد
کنار مقتل خون بر امام خود جان داد
تو کیستی که علیگونه رهبری کردی؟
به صبـر و همت و ایثار، مادری کردی
سلام بر تو که خون را پیمبری کردی
تو با خطابهات اعجاز حیدری کردی
تو با امام شهیدان برابـری کردی
تو مثـل فاطمه اسلامپروری کردی
حسین، فلک نجات است و ناخداش تویی
علی زبان خدا باشد و صداش تویی
#استاد_غلامرضا_سازگار
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
امشب مدینه شهر طلوع سپیده است
از نور کوکبی که سحرگه دمیده است
خورشید آرزوی دمیدن به شب کند
چندانکه وصف این مه زیبا شنیده است
تبریک یا علی! که به دامان فاطمه
دردانهای چو زینبِ تو آرمیده است
چون سینه ی بتول، بهشت محمّد است
این غنچه از بهشت محمّد دمیده است
گفتا رسول، نور دو چشمم بود حسین
زینب به نور دیده ی او نور دیده است
این زینب است دختر دُردانه ی علی
نامش ز آستانه ی عزّت رسیده است
کلک قضا به دامن کوثر که فاطمه است
از قدّ او شمایل طوبی کشیده است
او را رسانده است به حدّ کمال عشق
شیری که او ز سینه ی عصمت مکیده است
هیچ آفریده نیست چو هم، غیر او که هست
زهرای دوّمی که خدا آفریده است
او مکتبی نداشت به جز دامن علی
او جز زبانِ وحی، معلّم ندیده است
شیواترین قصیده ی عشق و رشادت است
اسرار کربلا همه در این قصیده است
یک امتیاز او که کسی را نشد نصیب
تقدیم بوسهها به گلوی بریده است
این است آن حیای مجسّم که نطق او
کار یزید را به فضاحت کشیده است
پروانه ی قبولیِ قربانیانِ عشق
او میدهد، که فاطمهاش آفریده است
پیغمبران به همّت او غبطه میخورند
وقتی به دستش آن تن در خون تپیده است
ای دختری که مادر صدها فضیلتی
روی تو ماهِ برجِ صفات حمیده است
ای خواهری که هرکه تو را دید با حسین
گفتا خدا دوباره حسین آفریده است
در رتبه، دختری چو تو مادر نزاده است
در مهر، مادری چو تو عالم ندیده است
صبر تو را و نُطق تو را جز ز مرتضی
نه دیده دیدهای و نه گوشی شنیده است
بر آستانهات، عظمت میبرد سجود
این جا قدِ بلند شهامت خمیده است
ارکان کعبه در حرمت بوسه میزنند
بر چار رکن آن که جهاد و عقیده است
منّت خدای را که در این لیله ی سعید
ما را محبت تو به این جا کشیده است
ما را که هیچ مایه نداریم غیر آه
شمع شب ولادت تو اشک دیده است
عیدی ببخش تذکره ی کربلا به ما
ای دختر علی که عطایت عدیده است
گر مورد قبول تو افتد به درگهت
اهدائی «مؤید» ما این قصیده است
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
شب تولد زینب بلند شو مادر
بیا به خاطرم امشب بلند شو مادر
شب تولد زینب دعای مرگ نکن
بیا و خانه مهیا برای مرگ نکن
شب تولد زینب پس از دو ماه بخند
ببین که خانه مان نیست رو به راه بخند
شب تولدِ من را بهانه کن مادر
بیا و موی مرا باز شانه کن مادر
شب تولد زینب به من کفن دادی
به جای هدیه به من کهنه پیرهن دادی
#محسن_عرب_خالقی
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
الا که مقدم تو مژده ی سعادت داشت
به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت
سلام بر تو که ماه جمادی الاول
ز جلوه ی تو به رخ، هاله ی مسرّت داشت
سلام بر تو که امّالمصائبت خوانند
چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت
سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز
به پاس پیرویات از حجاب زینت داشت
تو از همان شجر پاک عصمت آمدهای
که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت
تو دستپرور آن مادر گرانقدری
که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت
تو سر بر آینه ی سینهای گذاشتهای
که بوسهگاه نبی بود و عطر جنّت داشت
تو زیر سایه ی آن گلبُنی بزرگ شدی
که هرچه داشت شکوفایی از نبوت داشت
ندیده دیده ی تاریخ چون تو بانویی
که حق به گردن آزادی و عدالت داشت
چه بانویی که پس از دختر رسول الله
به هر زنی که تصوّر کنی شرافت داشت
چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم
مقام و منزلتی همتراز عصمت داشت
چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا
چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت
چه بانویی که به حدّ کمال در همه حال
اراده داشت، وفا داشت، عزم و همّت داشت
چه بانویی که همه عمر در نیایش شب
هزار بار ز خود تا خدای، هجرت داشت
چه بانویی که به همراه یک مدینه صفا
گلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت
چه بانویی که به خورشیدِ خون گرفته ی عشق
به قدر وسعتِ هفت آسمان محبّت داشت
دل تو بود پر از التهابِ شوق حسین
که لحظهلحظه ی عمرت از این حکایت داشت
حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد
هر آن چه عاطفه و التفات و رأفت داشت
نبود حاجت بوسیدنِ گلوی حسین
حسین با تو هزاران هزار حجّت داشت
حسین از تو جدایی نداشت در هر حال
مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت
چراغ آخرتش باد شاعری که سرود
سه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت:
«نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت»
ستاره ی سحر تو که روی خاک افتاد
هزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت
من و مکارم اخلاق زینبی؟ هیهات!
کجا برابر خورشید ذرّه جرأت داشت
تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل
به دوش خسته ی خود کوهی از رسالت داشت
تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم
ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت
تو خطبه خواندی و در چهرهات تجّسم یافت
علی که در سخنش آیت فصاحت داشت
پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند
صدای روحنوازت که رنگ محنت داشت
هلال یک شبهات جلوه کرد از سر نی
که با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت
پس از زیارتِ خونِ سرِ تو از محمل
شفق طلوع نمیکرد اگر مروّت داشت
#استاد_محمد_جواد_غفورزاده_شفق
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
ز دامان مام درخشان زینب
عیان شد مه روی رخشان زینب
مه و مهر زهرا و حیدر قرین شد
وز آن شد عیان نجم تابان زینب
بنازم بدین نجم آن مهر و این مه
که شد مهر و مه مات و حیران زینب
مهین بانوی بانوان آن که مریم
چو فضّه بود از کنیزان زینب
به پنجم ز ماه جمادیِّ اوّل
بُوَد عید میلاد ذیشأن زینب
پیمبر به مسجد درون با علی بُد
که شد فضّه تبریک گویان زینب
روان شد نبی با علی سوی خانه
که بیند رخِ پرتو افشان زینب
گرفتش به بر تا زند بوسه از جان
به لعل و عقیقِ بدخشان زینب
ولی هیچ از گریه ساکت نگشتی
دو چشم گهرریز گریان زینب
نهادی به دامان بابش که شاید
شود کم سرشک چو باران زینب
نگردید آرام و بنهاد او را
به ذیل حسن بحر احسان زینب
ولی در بر مجتبی هم نگشتی
کم از ناله و آه و افغان زینب
که ناگه بیامد حسین آن که بودی
ز روز ازل مونس جان زینب
چو چشمش به چشم حسین اوفتادی
شد آرام آن قلب سوزان زینب
بخندید بر روی سلطان عطشان
که ای یار همعهد و پیمان زینب
تو را همسفر در ره کربلایم
از امروز تا روز پایان زینب
سر من به دامانت امروز و فردا
سر تو بُوَد زیب دامان زینب
من آن روز رگهای حلقت ببوسم
گر امروز بوسی تو چشمان زینب
مَنَت میهمان در مدینه ولی تو
به ویرانه ی شام، مهمان زینب
خدایا به خون گلوی شه دین
الهی به موی پریشان زینب
گذر از گناهان «خوشدل» که باشد
چو این انجمن از غلامان زینب
#خوشدل_تهرانی
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
تا باب فیض، رو به دلم باز می شود
شعرم به شوق مدح تو آغاز می شود
همچون كليم كار من اعجاز می شود
احساس قلبی ام به تو ابراز می شود
تا با توأم به مردم دنيا چه حاجت است
"خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟"
خاتون مشرقین سلام عرض می کنم
ای عین نور عین سلام عرض می کنم
بانـیِ عالمین سلام عرض می کنم
آرامش حسین سلام عرض می کنم
این جمله، حرف قلبی هرچه برادر است
(روزی که آمدی به زمین روز خواهر است)
چشم و چراغ عترت طاها خوش آمدی
آیینه دارِ هیبت مولا خوش آمدی
ای امتداد حضرت زهرا خوش آمدی
(سوّم امام زاده ی دنیا خوش آمدی)
آن سان که شرح عاشقی تو شنیدنی ست
لبخند تو به چهره ی ارباب دیدنی ست
چون در قفای عشق خودت با سر آمدی
بر هرچه عاشق است در عالم سرآمدی
ای افتخار كرده به تو ذات سرمدی
الحق که تو عقیله ی آل محمّدی
درد از دل رسول به سرعت عبور کرد
با تو خدیجه باز در عالم ظهور کرد
در تو صفات ذات خُدا جلوه گر شده
در خاک با تو مهر و وفا جلوه گر شده
اوج مقام صبر و رضا جلوه گر شده
کرب و بلا به شام بلا جلوه گر شده
تو آمدی که زخم مدینه رفو شود
با خطبه ات بساط ستم زیر و رو شود
از شان تو خُداست که سر در می آورد
سلطان انبیاست که سر در می آورد
زهراست، مرتضاست که سر در می آورد
مظلوم کربلاست که سر در می آورد
چون درخُور مقام تو جز این نداشته
اسم تو را خدای تو زینب گذاشته
با دیده، دیدن تو مُیّسر نمی شود
نوری و خاطر تو مُکدّر نمی شود
بی تو حسین زندگی اش سر نمی شود
جز تو کسی که زینت حیدر نمی شود
با احتساب این که تویی زینت علی
قطعاً یکی ست خَلق تو با خلقت علی
استاد تو خداست، خُدايی علیمه ای
صدّيقه و مُطهّره ای و فهیمه ای
شخصاً شبیه فاطمه حق را ندیمه ای
اُخت الکریم، بنت کریم و کریمه ای
از بس که مثل شیر خدایی تو شیرزن
با دیدن تو یاد پدر می کند حسن
داغی که پیر کرد تو را درد شام بود
با این که دورتان همه جا ازدحام بود
با تو وقار اهل حرم مستدام بود
آن جا که حُبّ حیدر و زهرا حرام بود
با بودن تو شعبه ای از کربلا شده
در زینبیّه اش نجف از نو بنا شده
اندازه ی تو هيچ كسی غم نديده است
داغی كه ديده ای تو مُحرّم نديده است
نسل بشر كه هيچ مَلَك هم نديده است
با اين كه درد و داغ، دلت كم نديده است
جز حمد كردگار دمی بر لب تو نيست
جز يا حسين زمزمه ی هر شب تو نيست
در قتلگاه پير شدی خاک بر سرم
از جان خويش سير شدی خاک بر سرم
گفتند كه اسير شدی، خاک بر سرم
با شمر هم مسير شدی خاک بر سرم
خاكم به سر كه همسفر اشقيا شدی
از يادگار مادرت آخر جدا شـدی
شد مثل مادر تو نصيب تو سوختن
بستند هر دو دست تو را چون ابوالحسن
نه يوسفی برای تو ماند و نه پيرُهن
گفتي دم وداع به سالار بی كفن
"چون چاره نيست می روم و می گذارمت"
"اي پاره پاره تن به خدا می سپارمت"
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
دوبیتی
تصویر تمام کربلا زینب بود
تفسیر پیام کربلا زینب بود
در عشق و فداکاری و ایمان و وفا
زهرای قیام کربلا زینب بود
▪️
زیبایی گلشن علی زینب بود
پرورده ی دامن علی زینب بود
بر خصم شکست داد ولی خود نشکست
آیینه ی نشکن علی زینب بود
▪️
در فضل، محیط بیکرانی زینب
در صبر، بسیط آسمانی زینب
ای خورده به سینه ات مدال عظمت
بانوی همیشه قهرمانی زینب
▪️
زینب که به عشق جوشش آموخته است
ماه است و چو مهر رخ برافروخته است
کارآیی انقلاب خونین حسین
بر قامت صبر او نظر دوخته است
▪️
زینب که به کار عاشقی غوغا کرد
صد بار شهادت به رخش در وا کرد
دو دسته ی گل یاس که در دامن داشت
تقدیم به باغبان عاشورا کرد
▪️
من مظهر صبر، زینب کبرایم
هرجا که بود حسین، من آن جایم
هر چند که آفتاب بی سایه بود
من سایه ی آفتاب عاشورایم
▪️
در عشق علامتی به جز زینب نیست
در صبر قیامتی به جز زینب نیست
آن جامه ی عصمتی که زهرا پوشید
زیبنده ی قامتی به جز زینب نیست
▪️
زینب که شکوه جاودانی دارد
هر جا حضور آسمانی دارد
از دست حسین بن علی، خون خدا
بر سینه مدال قهرمانی دارد
▪️
زینب که شکوه عشق پاینده از اوست
ماهی ست که نور صبر تابنده از اوست
اسلام ز کربلا بود زنده، ولی
تاریخ حیات کربلا، زنده از اوست
▪️
زینب که دل و روح دلیری دارد
در یاری دین سهم کثیری دارد
همچون حسن و حسین و زهرا و علی
نیرویِ شکست ناپذیری دارد
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
آتشم آتشی از سمت سحر
شعلهام شعلهای از شمس و قمر
هوهویَم هوهویِ یک تیغِ دو سَر
نعرهام نعرهای از عمقِ جگر
"ها علی بشر کَیفَ بشر
که بشر میشود این گونه مگر؟*
مثل یک قایقِ طوفان زدهام
مثل یک شیشهی باران زدهام
مثل یک دست به دامان زدهام
که خوش این فال به دیوان زدهام
آمده جانِ علی جانِ نجف
حضرتِ زینبِ سلطانِ نجف
به جلال و جبروتش سوگند
به کمال و ملکوتش سوگند
به قمات و به قنوتش سوگند
به ثُبات و به ثبوتش سوگند
نورِ ثارالَهِ زهرا و علیست
باء بسمالله زهرا و علیست
باز زهراست که مولا شدهاست
یا علی هست که زهرا شدهاست
چه در این قاب هویدا شدهاست
که حسن غرقِ تماشا شدهاست
جَبلُ الصَبرِ دو دنیا زینب
سومین معنیِ زهرا زینب
جلوه در جلوه تنزُّل دارد
نور در نور تسلسل دارد
مصطفی در بغلش گُل دارد
فاطمه هست ؛ تامل دارد
روز اول به خدا گفت بَلا
اِنَماالعِشق هوالکرببلا
ذوالفقاری که دو دَم دارد اوست
آن که خود هفت حرم دارد اوست
شاه دُختی که عَلَم دارد اوست
آن که از صبر قدم دارد اوست
به عُلُوَّش که تمام دین است
نام زینب چقدر سنگین است
زینبی هم قدمِ ثارالله
زینبی با عَلَمِ ثارالله
معنیِ محترمِ ثارالله
در حجابِ حرم ثارالله
"زینبی سایه به سایه با دوست
سایه هم دورتر از او تا دوست"
نفس او دو هَجا بود: حسین
زینب این گونه دو تا بود: حسین
با حسینش همهجا بود: حسین
هم حسن هم به خدا بود: حسین
تا که او هست سری خَم نشود
سرِ مویی زِ علی کم نشود
کیست او راویِ راه سه امام
کیست او خطبهی پولاد و پیام
کیست او شیرِ خدا در احرام
کیست او معنیِ ویرانیِ شام
کیست او بیرقِ غیرت باشد
قسمِ حضرت حجت باشد
شب که تا تربت مادر میرفت
هر قدم با سه برادر میرفت
پیشِ رو حضرت حیدر میرفت
زود عباس جلوتر میرفت
نور جز نور از این آیه ندید
سایهاش را زنِ همسایه ندید
بارَش از کوه کمر میشکند
داغش از مَرد سپر میشکند
بال او از همه پر میشکند
زینب است او و مگر میشکند؟
رفت از کوفه جگر درآورد
رفت از شام پدر درآورد
کربلا دید پَرَت تیر کشید
پایِ گودال سَرَت تیر کشید
بی حسینت کمرت تیر کشید
نیزهای زد جگرت تیر کشید
کربلا دید اسیرش کردند
آه یک روزه چه پیرش کردند
*از سلیمان امیـنی تبریزی
#حسن_لطفی
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
او تولد یافت طنّازی کند
با الفبای جنون بازی کند
او تولد یافت گردد نور عین
تا شود سرمست از جام حسین
او تولد یافت تا زینب شود
در سخن علامه ی مکتب شود
آری آری زینب آمد بر جهان
تا شود همگام عاشورائیان
در حوادث یار می خواهد حسین
محرم اسرار می خواهد حسین
کیست زینب تابع فرمان دوست
هفت شهر عشق زیر گام اوست
کیست زینب صاحب عنوان عشق
تاج خونین سر سلطان عشق
عشق هر جا خود نمایی می کند
نام زینب دلربایی می کند
هر کجا منشور ضد مکتب است
بی گمان الغاء آن با زینب است
نوحه خوان!شعری بخوان زینب پسند
تا شوی در پیش زهرا سر بلند
نکته ای گویم به گوش آویز کن
از کلام ناروا پرهیز کن
خوانی اش آواره، خود آواره ای
دانی اش بیچاره، خود بیچاره ای
نسبت آوارگی بر او، مده
نسبت بیچارگی بر او، مده
کیست زینب عامل تکمیل عشق
بعد زهرا فارغ التحصیل عشق
کیست او؟ پروانه ی پر سوخته
سوختن از فاطمه آموخته
در فدک صبر علی را دیده است
عشق را با فاطمه سنجیده است
مرحبا زینب که طوفان کرده است
آن چه زهرا گفته بود آن کرده است
او به بحر العشق نوح کربلاست
عشق او فتح الفتوح کربلاست
خلق را زینب شناسی نیست نیست
فاطمه داند که زینب کیست کیست
گرچه خوشزادم، حسینی منصبم
گر قبول افتد غلام زینبم
#سيد_حسن_خوشزاد
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
دوبیتی
امشب ملک از زینب کبری گوید
از نور دل و دیده ی طاها گوید
تبریک به هم ولادت زینب را
زهرا به علی علی به زهرا گوید
▪️
امید به قلب ما همه آورده
خود عالمه است و عالمه آورده
آیینه گرفته است زهرا در دست
یا باز خدیجه فاطمه آورده
▪️
با گریه ببست فاطمه قنداقش
بوسید علی به زمزمه قنداقش
گه احمد و گه فاطمه و گاه علی
چرخید به دستان همه قنداقش
▪️
او آمد و خلق زیر دِینش می رفت
کم کم به حضور نور عینش می رفت
لبخند به صورت برادر می زد
وقتی که در آغوش حسینش می رفت
#عبدالزهرا
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati