eitaa logo
پرتو اشراق
787 دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
13.8هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 روايت امام حسن (عليه السلام) از ظلم مغیره بن شعبه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) 📚 شعبى و ابومخنف و يزيد بن حبيب مصرى، حديث احتجاج (عليه السلام) با عمرو بن عاص، و وليد بن عقبه، و عمرو بن عثمان، و عتبة بن ابى سفيان در حضور معاويه را كرده اند، در اين حديث طولانى آمده كه امام حسن (عليه السلام) به مغيرة بن شعبه فرمود: ▪️«...و تو بودى كه فاطمه دختر رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) را زدى تا مجروح شد و بچه اش را سقط كرد. تو در تحقير رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) و مخالفت با فرمان او، و هتك حرمت، مرتكب اين جنايت شدى. در حالى كه رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) به او فرمود: ▪️يا فاطمه! تو سرور زنان اهل بهشتى...». 📚 الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۱۴؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۹۷؛ مرآةالعقول، ج ۵، ص ۳۲۱؛ ضياءالعالمين، ج ۲، ق ۳، ص ۶۴. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
☝️🏻کودک خطیب 🌷 (علیه السلام) تنها هفت سال داشتند. مادرش فاطمه زهرا (علیهاالسلام) او را به مسجد می­ فرستادند. امام حسن (علیه السلام) آنچه را از پیامبر می­ شنیدند به خاطر می ­سپردند و وقتی به خانه باز می ­گشتند شنیده ­های خود را برای مادر بازگو می­ کردند. 📜 در آن روزها هر وقت حضرت علی (علیه السلام) به خانه باز می ­گشتند، می­ دیدند حضرت زهرا (علیهاالسلام) آیاتی از قرآن را که تازه بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نازل شده بود از حفظ می ­خواندند!! ❓از او می ­پرسیدند این آیات و علوم را از کجا آموختی؟ 🌹حضرت زهرا (علیهاالسلام) پاسخ می­ دادند از پسرم حسن (علیه السلام) آموختم. 🌤 یک روز امام علی (علیه السلام) در خانه مخفی شدند تا ببیند پسرشان حسن (علیه السلام) چگونه سخنان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را برای حضرت زهرا (علیهاالسلام) بازگو می­ کند. 🌷 امام حسن (علیه السلام) طبق معمول وارد خانه شدند تا آنچه از پیامبر شنیده بودند برای مادر تعریف کنند. ☝️🏻ولی این بار هنگام سخن گقتن زبانشان گیر می ­کرد. 🌷 حضرت فاطمه تعجب کردند ولی امام حسن (علیه السلام) پرده از راز برداشتند و به مادر گفتند: تعجب نکن! شخص بزرگی سخنم را می ­شنود از این­ رو زبانم گیر می ­کند. 👣 در همین لحظه حضرت علی (علیه السلام) از مخفیگاه خارج شدند و حسن (علیه السلام) را در آغوش گرفته و بوسیدند. 📚 منبع: بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۲۸۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌟 نمونه‌اى از اعجاز امام حسن (ع) 📚 سعد بن عبد اللَّه به اسنادش از امام باقر (ع) مى‌كند كه: 👥👥 مردمى نزد آمدند و گفتند: از آنچه كه پدرت از شگفتيها به ما نشان مى‌داد اگر نزد تو وجود دارد به ما نشان بده!! ❓حضرت فرمود: آيا به آن ايمان مى‌آوريد؟ 👥👥 گفتند: به خدا سوگند! به آن ايمان مى‌آوريم! ❓باز پرسيد: آيا اميرمؤمنان را مى‌شناسيد؟ 👥👥 گفتند: آرى، او را مى‌شناختيم. 👌🏻در اين هنگام، حضرت يك طرف پرده را بالا برد و فرمود: اين كسى را كه نشسته است مى‌شناسيد؟ 👥👥 همگى گفتند: ✋🏻 «به خدا سوگند! اين اميرمؤمنان است و گواهى مى‌دهيم كه تو فرزند او هستى و او هم مانند اين را به ما نشان مى‌داد!!» [۱] 📚 پی نوشت: ۱. بحار الانوار؛ ۴۳ / ۳۲۸، حديث ۸. 📚 جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده، راوندی، قطب الدین، جلد ۱. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq 
🌴 به ثمر نشستن درخت خشكيده‌! ⚜ عبداللَّه كناسى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‌كند كه: ☀️ روزى (علیه السلام) با يكى از فرزندان زبير كه به امامت آن حضرت قائل بود، به بيرون شهر رفتند. 🏜 در منزلى زير نخل خشكى فرود آمدند و آن نخل در اثر نبودن آب، خشك شده بود. زير آن درخت، براى امام حسن (علیه السلام) زيراندازى گستردند و حضرت بر روى آن نشست و آن مرد زبيرى هم مقابل آن حضرت، زير درخت ديگرى نشست. 👳🏼‍♂ آن مرد زبيرى سرش را بالا گرفت و گفت: اى كاش! اين درخت، خرما داشت و از آن مى‌خورديم! 🌹امام حسن (علیه السلام) به او فرمود: ميل به رطب دارى؟ 👳🏼‍♂✋🏻 گفت: بلى! 🤲🏻 حضرت سر خود را بالا گرفت و دستانش را به سوى آسمان برد و دعا كرد. 🌴 ناگهان درخت خرما سبز شد و برگ دار گشت و خرما آورد! 🐪👨🏾 شخصى كه با آنها بود و شترانش را كرايه داده بود، گفت: به خدا سوگند! اين سحر است! 🌹 حضرت فرمود: «واى بر تو! اين سحر نيست. بلكه دعاى پسر پيامبرى است كه مستجاب الدعوه مى‌باشد». 🌴 پس از درخت، بالا رفتند، خرماها را چيدند و خوردند و آن خرماها بهترين خرما بود و آنها را كفايت كرد. [۱] 📚 پی نوشت: [۱] بحار الانوار، ۴۳/ ۳۲۳، حديث ۱. 📚 جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده راوندی، قطب الدین، جلد ۱، صفحه ۴۱۶. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌋 پاسخ کوبنده امام حسن (علیه السلام) به عبیدالله بن عمر و پیش بینی عاقبت او 👳🏾‍♂ عبیدالله، پسر عمر بن خطاب، یکی از سران لشکر معاویه بود. او، در یکی از روزهای جنگ صفین برای عليه‌ السلام پیام داد: من درخواستی از شما دارم، ساعتی اجازه بده، تا با هم ملاقات کنیم!! 🌴امام حسن عليه‌السلام جواب مثبت داد و آنها در محلی با هم ملاقات کردند. 👳🏾‍♂ عبیدالله، در این ملاقات، با کمال گستاخی و فریبکاری، به امام حسن عليه‌السلام گفت: پدرت علی عليه‌السلام به قریش ستم کرد و آنها را دشمن خود نمود. آیا تو روا می دانی که او را از خلافت خلع کنی و خودت به جای او بنشینی؟ 🌹امام حسن عليه‌السلام فرمود: نه، سوگند به خدا! که چنین کاری نخواهد شد... سپس، آن حضرت خطاب به عبیدالله فرمود: 🔅«ای پسر خطاب! سوگند به خدا! گویی که من تو را می نگرم که امروز یا فردا، کشته شده ای، شیطان، رفتار و گفتار تو را در نظرت آراسته و تو را فریب داد، ولی تو به زودی به هلاکت می رسی و کشته خواهی شد!!» 🌄 راوی می گوید: سوگند به خدا! آن روز هنوز به غروب نرسیده بود که عبیدالله به دست سپاهیان امام علی عليه‌السلام کشته شد. ⚔ همان روز، امام حسن عليه‌السلام در میدان جنگ، شخصی را دید که کشته شده و مردی نیزه اش را در چشم او استوار نموده و اسبش را به پای او بسته است!! 🌹امام حسن عليه‌السلام به حاضران فرمود: ببینید این کشته شده و قاتل او کیست؟ 👥 آنها دیدند آن کشته شده عبیدالله بن عمر است و آن مردی که او را کشته است، مردی از قبیله‌ی همدان می باشد.(۱) 📚پی نوشت: ۱. مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۱۹۳، سیره ی چهارده معصوم عليهم‌ السلام، ص ۲۵۹ - ۲۶۰. 📗 قصه های حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام علی اصغر همدانی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🦋 بخشش به مرد تهى دست 👳🏼‍♂ روزى شخصى به خدمت حضرت (عليه السلام) آمد و گفت: ✋🏻 ای فرزند اميرالمؤمنين! من دشمن بى رحم ستمكارى دارم كه حرمت پيران را نگه نمى دارد و بر خرد سالان رحم نمى كند!! 🌹حضرت چون اين سخن را شنيد فرمود: بگو دشمن تو كيست تا انتقام تو را از او بگيرم؟ ✋🏻 گفت: دشمن من تهى دستى و پريشانى است. 🌹حضرت لحظه اى سر به زير افكند و خادم خود را طلبيد و فرمود: آنچه از اموال ما مانده است حاضر كن! 💰خادم پنج هزار درهم آورد حضرت پول ها را به آن مرد داد و او را سوگند داد كه هر وقت اين دشمن بر تو ستم كرد، شكايت او را پيش من بياور تا من ستم او را از تو دور نمايم. (١) 📗العدد القوية، ص ۳۵۹. 📕چهره هاى درخشان چهارده معصوم عليهم السلام، سيد عبدالله حسينى دشتى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 سخن گفتن فصیح امام حسن (ع) در چهارده ماهگى‌ [۱] ⚜ محمّد بن اسحاق روايت مى‌كند: 🌴 ابوسفيان جهت تجديد پيمان با پيامبر، به مدينه آمد و حضرت او را نپذيرفت. 👣 سپس پيش مولا على علیه السلام آمد و گفت: ❓آيا ممكن است پسر عمويت براى من امان بدهد؟ 🌷 ‌على علیه السلام فرمود: پيامبر (ص) تصميمى گرفته كه هرگز برگشتى در آن نيست... 🌹 (علیه السلام) در آن موقع، چهارده ماه بيشتر نداشت. به زبان فصيح گفت: 🔅«اى پسر صخر! شهادتين (لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‌ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ‌) را بگو تا اينكه من تو را نزد جدّم رسول خدا شفاعت كنم». ‼️ابوسفيان متحير شد!! 🌷 آنگاه حضرت على (ع) فرمود: «حمد خداى را كه در ذريّه محمّد، نظير يحيى بن زكريا، قرار داده است». 🌹امام حسن (ع) در اين هنگام راه مى‌رفت. 📚 پی نوشت: [۱] مناقب آل ابى طالب، ۳/ ۱۷۳. بحار: ۴۳/ ۳۲۶، حديث ۶. 📚 جلوه‌های اعجاز معصومین، نویسنده: راوندی، قطب الدین، جلد ۱،  صفحه ۱۸۷. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌴ماجراى تبعيد ابوذر (رحمت الله علیه) و سخنان دلنشین امام حسن مجتبی علیه السلام در بدرقه وی 🦋 (رحمت الله علیه) صحابى بزرگوار رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) كه از نظر زهد و تقوا و ورع و علم و درستى نمونه و ضرب المثل بود، تا آنجا كه به تواتر از رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) نقل شده كه درباره اش فرمود: 🔅آسمان سايه نيفكنده و زمين برنداشته شخصى را كه راستگوتر از ابوذر باشد، هر كس دوست دارد كه به زهد عيسى بن مريم بنگرد به ابوذر بنگرد». (۱) 🔥 به خاطر حق گويى و اعتراض به كارهاى خلاف عثمان در مورد بذل و بخشش هاى بى حساب و بر خلاف قانون اسلام، و دخالت هاى نارواى او در بيت المال، در آغاز به شام تبعيد شد و سپس به منطقه خشك و سوزان ربذه! 🐪🐫 هنگامى كه مى خواستند او را به ربذه تبعيد كنند، عثمان دستور داد هيچكس از مردم مدينه به بدرقه ابوذر نرود و با او سخن نگويد و از او خداحافظى ننمايد و مروان حكم را نيز ماءمور اجراى اين دستور ساخت. 👥👤👥 اما اميرالمؤمنين عليه السلام به اين دستور ظالمانه توجهى نكرد و هنگام اخراج آن رادمرد الهى، در حالى كه دو فرزند عزيزش و امام حسين عليهماالسلام و همچنين برادرش عقيل و برادرزاده و دامادش عبدالله بن جعفر و عمار را نيز به همراه خود آورده بود، براى خداحافظى و بدرقه ابوذر بيرون آمد و خود را به او رسانيد در اين وقت امام حسن عليه السلام جلو رفت و با ابوذر به گفت و گو پرداخت. 👹 مروان بن حکم كه آنان را ديد پيش آمده و رو به امام حسن عليه السلام كرد و گفت: هان اى حسن! مگر نمى دانى كه عثمان گفت و گوى با اين مرد را ممنوع ساخته، اگر نمى دانى بدان 🌹اميرالمؤمنين عليه السلام كه سخن او را شنيد پيش رفته و تازيانه بر گوش ‍ مركب مروان زده و بر سرش فرياد زد: دور شو خدا تو را به سوى دوزخ ببرد. 🏇 مروان كه آن وضع را ديد گريخت و خود را به عثمان رسانده و جريان را به اطلاع وى رسانيد. 🫂 اميرالمؤمنين عليه السلام نزد ابوذر رفت و با او، با سخنانى كه از سينه پرسوز بيرون مى آمد، خداحافظى كرد و آنگاه به همراه خود رو كرد و فرمود: «با عموى خود وداع كنيد» و به عقيل فرمود: با برادر خود خداحافظى كن. 👌🏻به هر حال امام حسن علیه‌السلام از تهدید مروان نهراسید و با سخنان عمیق خود، موضع گیری‌های ابوذر را تأیید کرد، و به آن ابعاد عظیم تبلیغاتی، فکری و سیاسی داد. 🌷 حضرت امام حسن (عليه السلام) در خداحافظى خود فرمود: 🔅«ای عمو! اگر نه این بود که برای وداع کننده خوب نیست که سکوت کند و برای بدرقه کننده شاسته نیست که (بی‌سخن) بازگردد، سخن کوتاه می‌شد، گرچه تأسف و ناراحتی طولانی و دراز است. 🔅همانا، از ناحیه‌ی این قوم (عثمان و طرفدارانش)، به تو مصیبت‌ها رسیده که دیدی. دنیا را به یاد جدایی از آن، نادیده انگار و به امید پاداش‌های آخرت، از ناراحتی‌ها و سختی‌های دنیا چشم بپوش (و آن را تحمل کن). 🔅صبر و استقامت کن، تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ملاقات کنی، در حالیکه او از تو خشنود باشد». ✋🏽 ابوذر گفت: «اى خاندان رحمت! خدا رحمتتان كند كه من هرگاه شما را مى بينم به ياد رسول خدا (صلّى الله عليه و آله) مى افتم، من در مدينه خاندان و يا دوستانى جز شما ندارم». (۲) 🌷 به این ترتیب، امام حسن علیه‌السلام با این موضع گیری نیرومند خود، اعتراض‌های ابوذر را امضا کرد و هیأت حاکمه را محکوم نمود و رفتار ابوذر را مورد خشنودی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دانست. (۳) 📚 پی نوشت ها: ۱. اسدالغابة، ج ۲، ص ۳۰۱؛ الغدير، ج ۸، ص ۳۱۲. ۲. الغدير، ج ۹، ص ۳۰۰ - ۳۰۱. ۳. سیره‌ی چهارده معصوم علیهم‌السلام، ص ۲۵۴. 📗چهره هاى درخشان چهارده معصوم (عليهم السلام)، سيد عبدالله حسينى دشتى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕎 پاسخ قابل تأمل به انتقاد یهودی! 🌤 روزى (عليه السلام) با لباسى فاخر و وضعى آراسته و قيافه اى جذاب سوار بر مركب خود شد و از منزل بيرون آمد! 👳🏼‍♂ در بين راه يك يهودى فقير با لباسهاى كهنه و اندامى ضعيف و لاغر به او برخورد كرد، از امام عليه السلام خواست توقف كند آنگاه، در برابر او ايستاد و گفت: ✋🏻 يا بن رسول اللّه! جد تو (رسول خدا صلى اللّه عليه و آله ) مى فرمود: 🔅«الدنيا سجن المومن و جنة الكافر»؛ 🔅«دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است». و تو مؤمن هستى و من كافرم ولى دنيا را نمى بينم مگر اينكه بهشت توست، از آن برخوردارى و لذت مى برى و زندان من است كه سختى و فقرش مرا هلاك كرده است!! 🌹وقتى امام عليه السلام سخن او را شنيد فرمود: 🔅«اى پيرمرد! اگر به آنچه خداوند تعالى براى من و مؤمنين در بهشت آماده كرده است بنگرى كه هيچ چشمى آن را نديده و هيچ گوشى آن را نشنيده است خواهى فهميد كه من قبل از ورودم به آنجا در اين دنيا در زندانى تنگ بسر مى برم و اگر به آنچه خداوند از آتش و بدبختى و عذاب آخرت براى تو و هر كافر ديگر آماده كرده است بنگرى خواهى فهميد كه تو قبل از رفتن به عالم آخرت در اين دنيا در بهشتى وسيع و نعمتى كامل بسر مى برى!» (۱) 📚 پی نوشت: ۱. محجة البيضاء، ج ۴، ص ۲۱۸ و ۲۱۹. 📗 قصه هاى تربيتى چهارده معصوم، محمد رضا اكبرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 نمونه ای از کرامت و بخشش حسنین علیهم السلام 👳🏻‍♂🧔🏻‍♂ دو مرد با يكديگر به شدّت نزاع مى كردند. ❓يكى «اموى» بود و ديگرى «هاشمى» و نزاع آنان بر سر اين بود كه قوم كداميك بخشنده تر هستند؟ 🧔🏻‍♂ يكى از آن دو گفت: تو به سوى ده نفر از كسانت برو و من نيز به سوى ده نفر از كسانم مى روم و از آنان مى خواهيم كه به ما چيزى ببخشند! آنگاه مى بينيم كه كدام يك بخشنده ترند. سپس چون اين آزمون به پايان رسيد، اموال را به صاحبانشان باز پس مى دهيم. 🤝 البته آنان با خود شرط كرده بودند كه كسى را از جريان اين آزمون آگاه نسازند. 💰 مرد اموى به سوى ده تن از كسانش رفت و از هر كدام از آنان هزار درهم گرفت. 👳🏻‍♂ مرد هاشمى هم به سوى امام حسن بن على (عليه السلام) رفت. 💰💰💰 آن حضرت دستور داد يكصد و پنجاه هزار درهم به وى ببخشند. 👳🏻‍♂ آنگاه آن مرد به نزد (علیه السلام) رفت. 🌷 آن حضرت از وى پرسيد: آيا پيش از من نزد كسى ديگرى هم رفته اى؟ 👳🏻‍♂✋🏻 وى پاسخ داد: نخست نزد (علیه السلام) رفتم. 🌷 فرمود: من نمى توانم افزون بر آنچه سرورم داده است، بپردازم. 💰💰💰 آنگاه به وى يكصد و پنجاه هزار درهم بخشيد. 👳🏻‍♂🧔🏻‍♂ مرد اموى با ده هزار درهم بازگشت و مرد هاشمى با سيصد هزار درهم آمد. 👌🏻 با اين تفاوت كه اموى اين مبلغ را از ده نفر جمع آورى كرده بود و هاشمى تنها از دو نفر. 🧔🏻‍♂ چون مرد اموى آن همه درهم را ديد خشمگين شد، زيرا شكست خود را در گزافه گويى در مورد قبيله اش مشاهده كرد. چون اين آزمون به پايان رسيد، بنابر شرطى كه داشتند، مرد اموى اموالى را كه گرفته بود به سوى صاحبانشان برد و آنان با كمال خوشحالى هر مبلغى را كه داده بودند، باز پس گرفتند! 👳🏻‍♂ مرد هاشمى نيز اموالى را كه از امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) ستانده بود به آنان باز گرداند، امّا آن دو از پذيرش آن خوددارى كردند و فرمودند: 🔅«ما رد بخشش خود را قبول نمى كنيم». 📗 زندگانى كريم اهل بيت حضرت حسن بن على (ع)، (هدايتگران راه نور)، سيد محمد تقي مدرسي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⏳استراتژى صلح در نظر امام مجتبى (علیه السلام) ❤️‍🔥 نمونه ای از مظلومیت امام (علیه السلام) در نزد یارانشان 💚 سخنی دلنشین از آثار محبت آل الله و عاقبت دنیا 📜 پس از امضاء صلح با معاویه، سفيان يكى از پيروان اميرمؤمنان و امام حسن (عليهم السلام) نزد امام حسن آمد، عدّه اى در محضر امام مجتبى حضور داشتند. 👳🏼‍♂✋🏻 سفيان خطاب به امام گفت: سلام بر تو اى خوار كننده مؤمنان!!! 🌹 امام پاسخ داد: سلام بر تو اى سفيان. 👳🏼‍♂ سفيان در ادامه گويد: از مركبم پايين جستم و آن را بستم و سپس به خدمت (عليه السلام) رسيدم آن حضرت پرسيد: ❓اى سفيان چه گفتى؟ 👳🏼‍♂✋🏻 گفتم: سلام بر تو اى خوار كننده مؤمنان!!! پدر و مادرم به فدايت، به خدا سوگند تو وقتى با اين عصيانگر (معاويه) بيعت كردى و حكومت را به اين ملعون، فرزند آن زن جگرخواره تسليم نمودى ما را سر افكنده ساختى، حال آنكه صد هزار نفر در اختيار تو هستند كه حاضرند در برابرت بميرند و خداوند كار حكومت را به تو وانهاده است. 🌹امام حسن در پاسخ گفت: 🔅«اى سفيان! ما اهل بيت، هرگاه به حقّ پى بريم بدان تمسك كنيم. 🔅من از على عليه السلام شنيدم كه مى گفت از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مى فرمود: 🔅روزها و شب ها سپرى نشود تا آنكه كار اين امّت بر مردى كه سرينى پهن و گلويى گشاده دارد و هر چه مى خورد سير نمى شود، جمع آيد. 🔅خداوند به او نمى نگرد و نمى ميرد مگر آنكه هيچ پوزش خواهى در آسمان و هيچ ياورى در زمين ندارد. 🔅اين مرد همان معاويه است و من مى دانم كه خداوند خود تمام كننده كار خويش است». 🐪 سپس مؤذن بانگ برداشت و ما به طرف كسى كه شير شترش را مى دوشيد، رفتيم، آن حضرت كاسه اى گرفت و همان طور ايستاده نوشيد و سپس مرا نيز از آن نوشانيد و با هم به سوى مسجد رفتيم. 🌹آن حضرت به من فرمود: «اى سفيان چه شد كه آمدى؟» 👳🏼‍♂✋🏻 گفتم: به خدايى كه محمّد را به هدايت و دين حق مبعوث كرد، محبّت شما موجب شد تا بيايم. 🌹فرمود: «پس مژده باد بر تو اى سفيان كه من از على (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: از پيامبر (صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مى گفت: 🤞🏻اهل بيت من و دوستدارانشان مانند اين دو (انگشتان سبابه خود را نشان داد (يا اين دو) انگشتان سبابه و انگشت وسط خود را نشان داد) بر حوض، بر من وارد مى شوند. در حالى كه يكى از آن دو بر ديگرى برترى دارد. 🔅شاد باش اى سفيان كه دنيا نيكوكار و گنهكار را در بر مى گيرد تا آنكه خداوند پيشوايى حقّ از خاندان محمّد (صلى الله عليه وآله) را مبعوث كند». 📗 زندگانى كريم اهل بيت حضرت حسن بن على (ع)، (هدايتگران راه نور)، سيد محمد تقي مدرسي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔥 یاران خائن 📜 به مناسبت ۲۶ ربیع الاول سالروز صلح امام حسن مجتبی (علیه السّلام) با معاویه‌ ⚔ یاران (علیه السلام) در پیروزی بدون دردسر معاویه نقش اساسی را ایفاء نمودند. 🏳 در این میان عملکرد یکی از کسانی که امام حسن (علیه السلام) به او اطمینان کامل نموده و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرده بود از دیگران به مراتب پر رنگ تر است. او کسی جز «عبیدالله بن عباس» نبود. 💰 عبیدالله بن عباس فرمانده لشگر امام حسن (علیه السلام) نتوانست در برابر پیشنهادهای معاویه مقاومت کند و به راحتی فریب خورد و با عده ای زیادی از زیر دستان خود در حدود هشت هزار نفر شبانه به اردوگاه معاویه پیوست و سپاهیان امام را بدون فرمانده رها نمود!! [۱] 🕋 این در حالی بود که در دوره امام علی (علیه السلام) فرستاده به مکه دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس را سر بریده بود!! [۲] 🔥 انتظار آن بود که عبیدالله نه به خاطر امام بلکه به خاطر دو فرزندی که معاویه از او کشته بود به معاویه نپیوندد، ولی دنیا طبی او تمام خاطرات تلخش را نیز به فراموشی سپرد. 🌌 صبحگاه وقتی سپاه امام برای نماز حاضر شدند، عبیدالله بن عباس غایب بود. ناچار شخص دومی که از سوی امام (علیه السلام) به عنوان جانشین عبیدالله منصوب شده بود و قیس بن سعد بن عباده انصاری نام داشت، فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و نماز جماعت را به جا آورد. وسوسه های معاویه در خصوص قیس سازگار نشد. ولی معاویه که به مقصود نهایی خود نرسیده بود با شایعه سازی توسط جاسوسان خود در میان سپاه قیس باعث سردرگمی و کلافگی آنان شد. [۳] ⛺️ با فرار عبیدالله ابن عباس و دیگر فرماندهان سپاه (علیه السلام) شرایط بسیار نامطلوبی پدید آمد، امام حسن مجتبی (علیه السلام) كه برای جمع آوری سپاه به مدائن رفته بود نه تنها موفق به انجام این كار نشد، بلكه عده ای از سپاهیانش بر او شوریدند و به خیمه اش ریخته به غارت پرداختند، آنان حتی سجاده زیرپای حضرت را ربودند و «عبدالرحمن ازدی» ردای آن حضرت را از دوشش كشید،‌ حضرت بدون اینکه ردایی بر تن داشته باشد، سوار اسب شده و در ساباط به راه افتاد. 🔪 همین که به «مظلم ساباط» رسید ناآگاه یکی از خوارج به نام جراح بن سنان پیش آمد،‌ لگام اسب حضرت را گرفت و گفت حسن تو نیز همانند پدرت کافر شدی و خنجری مسموم به ران مبارك حضرت زد كه تا استخوان شكافته شد. [۴] 🛌 این ضربت به طوری سهمگین بود که حضرت بسیار رنجور و بیمار گشت.[۵] 📜 بالاخره همان عواملی که امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) و سپاهش را در مقابل معاویه متوقف ساخت، دوباره کارساز شد و صلح را بر امام حسن (علیه السلام) تحمیل ساخت. گرچه امام مقاومت زیادی نمود، ولی آن حضرت موقعی تن به صلح داد که یارانش از پیرامونش متفرق شدند و او را تنها گذارند. [۶] 🌴 امام حسن(علیه السلام) پس انجام صلح با معاویه، حکومت کوفه را رها نموده و در مدینة الرسول رحل اقامت افکند. 🍶 با این حال معاویه آن حضرت را به حال خود رها نکرد و او را با جاسوسان و عمال خود زیر نظر گرفت و در نهایت با اغوای یکی از زنان آن حضرت بنام جعده، زهر به آن حضرت خورانید و دردانه زهرای اطهر را در بیست و هشتم صفر به شهادت رساند. [۷] 🖊 حجت الله فضلی 📚 پی نوشت: ۱- همان،‌ ص ۵۱ و یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی، محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ هشتم، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۱۴۱. ۲- یعقوبی، همان، ج ۲، ص ۱۰۷. ۳- ابوالفداء اسماعیل بن عمره بن کثیر دمشقی، البدایه والنهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷، ج ۸، ص ۱۵. ۴- شیخ مفید، همان، ص ۸ و ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالثراث ۱۳۷۸، ج ۵، ص ۱۹۵. ۵- یعقوبی، همان، ص ۱۴۲. ۶- طبری، همان. ۷- شیخ مفید، همان، ص ۱۲. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💧خوف شدید، از ارتکاب گناه 🤲🏻 روزی، عليه السلام مشغول نماز بود در این هنگام، یک زن بسیار زیبا، که شیفته‌ی جمال امام حسن عليه السلام شده بود، برای کام گیری از آن حضرت، کنار امام آمد. 🌹امام حسن عليه السلام، نمازش را کوتاه کرد و به پایان رساند و به آن زن فرمود: چه کار داری؟! ✋🏻 آن زن گفت: برخیز و از من کام بگیر؛ زیرا که من شوهر ندارم و به حضور شما آمده ام!! 🌹امام حسن عليه‌السلام فرمود: از من دور شو! من و خودت را در آتش دوزخ نسوزان! 🔥ولی، آن زن (چون زلیخا، نسبت به یوسف عليه السلام ) دست نمی کشید! 💧امام حسن عليه السلام در این هنگام، از خوف خدا به گریه افتاد و مکرر به او می فرمود: وای بر تو! از من دور شو! گریه ی امام حسن عليه‌السلام شدیدتر شد، به طوری که آن زن نیز به گریه افتاد. 🌷 در این هنگام، امام حسین عليه السلام آمد، امام حسن عليه السلام و آن زن را گریان دید. آن حضرت نیز از گریه ی آنها به گریه افتاد و بعضی از اصحاب نیز آمدند و با صدای بلند گریه کردند. 👤👥 سپس، آن زن رفت و حاضران نیز پراکنده شدند. ⏳مدتی طولانی، از این ماجرا گذشت و امام حسین عليه السلام، به خاطر احترام از مقام برادر، راز گریه را از او نپرسید، تا این که شبی امام حسن عليه السلام از خواب بیدار شد و گریه کرد. 🌷 امام حسین عليه السلام پرسید: چرا گریه می کنی؟! 🌹امام حسن عليه السلام فرمود: به خاطر خوابی که امشب دیده ام، گریه می کنم. 🌌 در خواب، یوسف عليه السلام، را دیدم و با عده ای چهره ی زیبای او را تماشا می کردیم. من، بی اختیار گریستم. 👤یوسف‌عليه السلام، در میان جمعیت، به من نگاه کرد و پرسید: چرا گریه می کنی؟ 🌹من گفتم: به یاد رنج هایی افتادم، که از ناحیه‌ی همسر عزیز مصر (زلیخا) به شما رسید و به خاطر آن، به زندان افتادی و پدر پیرت، یعقوب عليه‌السلام، به رنج فراق تو مبتلا شد، از این رو گریستم. و من، از (عفت و خویشتنداری) یوسف عليه السلام تعجب کردم. 👤 در این هنگام، عليه السلام، به من فرمود: آیا، از رفت و آمد آن زن بیابانی، نزد تو و خودداری تو از او، تعجب نکردی؟! (۱) ✋🏻 یعنی: ای یوسف فاطمه! تو نیز مانند من، گرفتار شدی و از خوف خدا، خویش را حفظ کردی. تنها من، یوسف پاک نیستم، تو نیز یوسف پاک، هستی! (۲) 📚 پی نوشت: ۱. مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۱۵؛ بحارالأنوار؛ ج ۴۳، ص ۳۴۰؛ طبق نقل سیره ی چهارده معصوم عليهم السلام، صص ۲۹۴ - ۲۹۵. ۲. سیره ی چهارده معصوم عليهم السلام ، ص ۲۹۵. 📗 قصه های حضرت امام حسن عليه السلام، علی اصغری همدانی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 داستانی خواندنی از جود و سخاوت امام حسن (عليه السلام) 🏜 يك روز و امام حسين (علیهم السلام) و عبدالله بن جعفر - شوهر حضرت زينب (عليها السلام) - با هم به طرف مكه حركت كردند. ⛺️ در اثناء راه گرسنه و تشنه شدند و سنگينى بار هم به آن ها رنج تشنگى را افزود به يك خيمه عرب بيابانى متوجه شدند. 🍶🍪 به طرف او رفته پيرزنى را ديدند از او آب و طعام خواستند آن پيرزن كريمه آن چه داشت آورد كه آخرين درجه بخشش اين است كه هر چه دارى براى مهمان گذارى. 🐐 پيرزن گوسفندى بيشتر نداشت، اول شيرش را به آن ها داد سپس همان گوسفند كه اسباب معيشت او و شوهرش بود كشت و طعامى حاضر كرد براى فرزندان دختر پيغمبر (صلى الله عليه و آله) آورد! 🏜 طعام خوردند و رفتند. ✋🏻 در ميان عرب اگر كسى مهمان عربى شد و پس از غذا خوردن گفت تو هم منزل ما بيا و عوض آن را بگير يا خواست به او پولى بدهد اين است كه پدر ميزبان را كشته سخت بر او حمله مى كند، بدين جهت امام (عليه السلام) فرمود: 🔅«اى امه الله من يكى از قريش هستم كه به حج خانه خدا مى روم انشاء الله اگر مراجعه كردم ميل داريم شما هم در مدينه به ديدن ما بيائى». 👳🏽‍♂ شوهر آمد گفت عجبا گوسفند را براى كسانى كه نمى شناختى كشتى؟! ☝️🏻 زن گفت: چرا، گفتند ما از قريش هستيم! 🕋 امام حسن علیه السلام آن گاه از مكه برگشت... 🏜 آن زن و شوهر بيابانى كه تنها وسيله زندگى آن ها يك گوسفند بود در اثر نيامدن باران در سختى معيشت به عسرت افتاده به طرف مدينه حركت كردند و سراغ خاندان قريش را گرفته آن جا رفتند. 🌴 در كوچه هاى مدينه مى رفتند به امام حسن (عليه السلام) برخوردند امام حسن او را شناخت نزد او رفت و اين ضرب المثل را گفت: 🔅«فقد خل وفاء الدين و المعروف فى ذمه الاحرار دين»؛ 🔅فرمود جوان مردان گفتار خود را از دين مى دانند كه بدان وفا مى كنند (و اين كنايه از دعوت آن ها بود). 🌹امام حسن (عليه السلام) امر كرد او را پيش خواندند فرمود: اى زن مرا مى شناسى؟ ✋🏻 زن گفت: نه! 🌹 فرمود من يكى از مهمانان توام! ✋🏻 پيرزن گفت نمی شناسم! 🌹امام حسن (عليه السلام) فرمود: اگر تو مرا نمى شناسى من تو را مى شناسم... 👤 امر كرد غلامش نزديك آمد فرمود: 🔅از صدقات موجوده يك هزار گوسفند خريدارى كن و با هزار دينار به اين زن و شوهر بده سپس فرمود آن ها را نزد امام حسين (عليه السلام) راهنمائى كردند... 🌷 سيدالشهداء (عليه السلام) مقدارى از مالخود به او بخشيد... 👤 آنگاه او را به عبدالله بن جعفر راهنمائى كردند او هم دستور داد دو برابر يعنى دو هزار گوسفند و دو هزار دينار به او دادند... ⛺️ اين عرب بيابانى متمول و توانگر شد برگشت به خيمه خود. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. زندگانى حضرت مجتبى (عليه السلام)، ص ۴۱۲، اقتباس از كتاب احياء العلوم غزالى، ج ۳، ص ۱۷۳ و دائره المعارف بستانى، ج ۷، ص ۳۹. 📗 داستانهاى شيرين و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم (عليهم السلام )، على گلستانى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌺 زیبایی های ظهور 👳🏻‍♂✋🏻 زید بن وهب جهنی از (ع) - بعد از واقعه صلح با معاویه - نقل کرده است که فرمود: 🌹«به خدا سوگند! می بینم که معاویه برای من از کسانی که خیال می کنند شیعه من هستند، بهتر است. اینها [شیعه ها] به دنبال این هستند که مرا کشته و مال و اموال مرا غارت کنند و بگیرند. به خدا سوگند! چنانچه از معاویه پیمانی بگیرم که خون و ناموسم محفوظ بماند بهتر است مرا بکشند و خاندان مرا ضایع گرداند. به خدا سوگند! اگر با معاویه می جنگیدم، همین ها [شیعه ها] مرا مجبور می کردند تا با او صلح کنم. به خدا سوگند! اگر صلح کنم و محترم باشم، بهتر از این است که در اسارت کشته شوم یا بر من منت گذاشته شود و آزاد گردم و این امر برای معاویه و خاندان او تا آخر دنیا سنت و برنامه ای شود برای تمامی بنی هاشم از زنده ها و مرده های آنها». 👳🏻‍♂ راوی می گوید: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! آیا شیعه هایت را بدون سرپرست رها می کنی؟ 🌹فرمود: «چه کنم؟ ای برادر جهینه؛ به خدا سوگند! من چیزی را می دانم که اشخاص مطمئن و راستگو آن را به من گفته اند. امیرالمؤمنین علی(ع) روزی مرا خوشحال دید و فرمود: حسن خوشحالی؛ چه حالی خواهی داشت اگر مرا کشته ببینی؛ چه حالی خواهی داشت، اگر بنی امیه والی و حاکم این مردم شوند؛ در حالی که رئیس آنها مردی است که حلقومی گشاد و پائین تنه بزرگ دارد و هر چه می خورد سیر نمی شود؟ روزی خواهد مرد که دیگر یک یار و یاور در آسمان و زمین نخواهد داشت. بر شرق و غرب آن [دنیا یا سرزمین عرب] تسلط یافته و مردم مطیع او شده اند و مدت فرمانروائیش نیز به طول خواهد انجامید؛ با روش بدعت گذاران و گمراهان رفتار می کند و حق و سنت رسول الله (ص) را می کشد و اموال را در میان اهل ولایت و حکومت خود تقسیم و صاحبان حق را منع می کند و بی بهره خواهد گزارد. مؤمن در حکومت او خوار و ذلیل و فاسق قدرتمند خواهد بود و اموال را در میان یاران خودش موجب قدرت و سربلندی قرار می دهد و بندگان خدا را اسیر می کند؛ حق در حکومت او کهنه و باطل پدیدار و آشکار می شود. هر که برای احقاق حق با او مخالفت کند، کشته شود و هر که بر باطل با او همکاری می کند، پاداش می گیرد و همین گونه خواهد بود تا در نهایت خداوند در آخرالزمان مردی را مبعوث می گرداند تا مردم را از فتنه و بلا و نادانی نجات دهد او را بر اهل زمین پیروز گرداند و همه به رضایت یا کراهت مطیع او شوند. زمین را از عدل و نور و برهان [و هدایت] پر می گرداند. تمام اهل زمین تسلیم او می شوند و کافری باقی نمی ماند، جز آنکه به او ایمان می آورد و شخص بد سرشت و ناپاک یافت نخواهد شد، جز آنکه صالح و پرهیزگار می شوند. درندگان در حکومت او در آرامش هستند، و زمین، نباتات خود را ظاهر و آسمان برکاتش را نازل می کند و گنج ها برای او آشکار شوند و چهل سال بر شرق و غرب جهان حکومت خواهد کرد، خوشا به حال کسی که او را در آن روزها درک کند و سخنانش را بشنود!» [۱] 📚 پی نوشت: ۱. الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۹۰. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 حکایتی خواندنی از بلاغت و فصاحت امام حسن (علیه السلام) 💚 فرزندان نبوت و رسالت، كانون‌هاى فصاحت و بلاغت و منابع سرشار علم و حكمت هستند امام حسن يكى از آن مشعلهاى درخشان بلاغت و فصاحت دودمان نبوى (صلى الله عليه وآله) است كه كلمات و ابزارى تفهيم و تفهم عموما در اختيارش قرار دارند. 🌴 هنوز كودك است كه مادرش فاطمه مى بيند او بالش ها را روى هم مى گذارد و براى خود منبر مى سازد و آن وقت روى آن مى نشيند و خطابه ايراد مى كند! 🌸 مادر از طرز أداى سخن او سخت خوشحال و شادمان است و مى گويد: به! به! چه خوب حرف مى زنى، و چه نيكو پروردگار خود را ستايش و توصيف مى نمايى؟ و چه فصيح و بليغ به سخن مى پردازى؟ 🕌 در اثر تشويق مادر حسن هر روز شيرين تر و لطيف تر از روز پيشين، سخنرانى مى كند و گفته‌هاى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) را كه در مسجد ايراد كرده است در خانه بازگو و تكرار مى نمايد ولى جز مادر و خواهر و برادر كسى از اين سخنراني ها آگاهى ندارد. 🌤 روزى فاطمه مطلب را به همسرش على (عليه السلام) تعريف مى كند و مى گويد دوست نمى دارى پاى سخن و منبر فرزندت بنشينى؟ 🌷 على (عليه السلام) مى فرمايد چگونه دوست ندارم؟ على فردا موقع سخنرانى در گوشه اى خود را پنهان مى سازد تا به سخنان دل‌بندش گوش فرا دهد. 💚 (عليه السلام) بر عرش منبر قرار مى گيرد، ولى با لكنت زبان رو به رو مى شود و نمى تواند درست اداى كلمات نمايد!! 🌸 مادر چه شده است كه امروز با لكنت صحبت مى كنى؟ تو كه زبانى روان همچون شمشير برنده داشتى؟ 💚 حسن علیه السلام پس از مكث كوتاهى مى گويد: احساس مى كنم، روح بزرگ و شخصيت وارسته اى به سخنانم گوش فرا مى دهد من در برابر عظمت او از سخنانم باز ايستادم. (۱) 🫂 در اينجا على (عليه السلام) از پشت پرده در مى آيد و حسن را به آغوش مى كشد و تشويق و تمجيد فراوان به عمل مى آورد. 📚 پی نوشت: ۱- قل بيانى و كل لسانى، لعل سيدا يرعانى - محدث قمى، سفينة البحار، ج ۱، ص ۲۵۴. 📗 ۱۴ نور پاك (عليهم السلام)، زندگى امام حسن مجتبى (عليه السلام) الگوى حلم و بردبارى، عبدالرحيم عقيقى بخشايشى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
❓چرا امام حسن علیه‌السلام فقرا را ناامید نمی‌کردند؟ 🌹 « علیه السلام در پاسخ به سوالی که چرا هرگز سائلی را ناامید بر نمی گردانید؟ فرمود: من هم سائل و گدای درگاه خداوندم و می خواهم که خدا مرا محروم نکند و شرم دارم که با چنین امیدی سائلان را ناامید کنم. خداوندی که عنایتش را به من داده، می خواهد که من هم به مردم کمک کنم». 📗 منبع: زندگانی امام حسن علیه السلام، قرشی، ترجمه حجازی، ص ۱۳۵. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 گوشه‌ای از مکارم الاخلاق و کرامات امام حسن مجتبی (علیه السلام) ⚜ ۴ 1⃣ مردی شامی علیه السلام را دید در حالی که آن حضرت سوار بر مَرکب بودند. مرد شامی شروع به ناسزا گفتن نمود. حضرت سکوت کرده و پاسخ او را ندادند. وقتی فارغ شد، حضرت به او سلام نموده و لبخندی زدند و فرمودند: 🔅«ای پیرمرد! به گمانم غریبی! گویا دچار اشتباهی شده‌ای! اگر از ما رضایت و حلالیت بطلبی تو را عفو و اگر چیزی بخواهی عطایت می‌کنیم! اگر طالب رشد و هدایت باشی ارشادت می‌کنیم، اگر مرکبی بخواهی آن را به تو می‌بخشیم، اگر گرسنه هستی غذایت می‌دهیم، اگر برهنه باشی تو را می‌پوشانیم، اگر حاجت‌مندی حاجتت را روا می‌سازیم، اگر از وطن رانده شده باشی پناهت می‌دهیم، اگر نیازی داشته باشی نیازت را برآورده می‌سازیم، بهتر است وسایلت را به خانه‌ی ما بیاوری و تا پایان سفرت با ما زندگی کنی، زیرا وسیع است و آسایش در آن فراهم می‌باشد»، وقتی کلام امام را که شنید گریست و گفت: ✋🏻 شهادت می‌دهم تو خلیفۀ خدا بر زمین هستی و حقیقتاً خداوند بهتر می‌داند رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد. تو و پدرت مبغوض‌ترین خلق خدا در نزد من بودید، اما از این پس کسی را بیشتر از شما دوست ندارم. و اسبابش را به منزل امام برد و تا در مدینه بود مهمان ایشان بود و از محبین شد. 📚 مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۱۸۴. 2⃣ قصابی از مقابل امام حسن مجتبی علیه السلام ماده گاوی را برد که بکشد، امام فرمودند: 🔅«این ماده گاو آبستن است و گوساله‌ای هم که در شکم او هست ماده است و در پیشانی و سر دم آن سفیدی هست». 🐃 ابن عباس گفت: من با آن قصاب رفتم و چون آن گاو را کشت، گوساله به آن صفت بیرون آمد که حضرت فرموده بود!! 👤 پس من به نزد آن حضرت رفتم و گفتم: آیا خداوند عزوجل نفرموده است: ﴿ وَيعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ - لقمان/۳۴﴾‏ «و اوست كه از رحم‌های مادران با خبر است»!؟ 🌹حضرت فرمودند: 🔅«ما می‌دانیم علم مخزون مکتوم را که هیچ ملک مقرب و پیامبر مرسل آن را نمی‌دانند مگر محمد و ذریه او علیهم السلام». 📔 دلائل الإمامة، ص ۱۷۱ 📔 نوادر المعجرات، ص ۲۳۵ 📔 فرج المهموم، ص ۲۲۳ 📔 رياض الأبرار، نعمة الله الجزائري، ص ۱۰۳ 📔 بحار الأنوار، ج‏۴۳، ص۳۲۸، ح۷ 📔 مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، ج‏۳، ص۲۴۱. 3⃣ قیصة بن إیاس می گوید: با امام حسن علیه السلام همسفر بودم و به طرف شام می‌رفتم آن حضرت بود و جز مرکبی که داشت هیچ زاد و توشه‌ای با خود برنداشته بود همین که سرخی نور خورشید ناپدید شد و وقت فریضه فرا رسید نماز را بپا داشت، پس گویا درهای آسمان گشوده شد و چراغ‌هائی آویزان گردید فرشتگانی فرود آمدند و با خود ظرف‌های غذا و میوه و نیز طشت‌ها و ظرف‌های آب را بر زمین نهادند سفره گسترانیده شد و ما هفتاد نفر بودیم از سرد و گرم آن سفره خوردیم امام حسن علیه السلام و ما همگی سیر شدیم، دو مرتبه بدون اینکه چیزی کم شده باشد آنها را برگردانیدند. 📔 دلائل الإمامة، ص ۱۶۷. 4⃣ حلبی می‌گوید: از امام صادق عليه السلام درباره فضیلت پیاده روی سؤال کردم، پس حضرت فرمودند: 🔅«حسن بن علی عليهما السلام سه بار، تمام درهم دینار و اموالش حتی کفش و پیراهنش را در راه خدا به فقراء انفاق کرد و او بیست بار پیاده - بدونه اینکه سوار مرکب بشود - به حج مشرف شد.» 📚 تهذيب الأحكام، ج ۵، ص ۱۴، ح ۲۹. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 درد دل آخر مولا با امام حسن (علیه السلام) ⛰ خواب عجیب امام علی علیه السلام 🌌 اضطراب سراسر وجود زينب را گرفته و نگران است. به نزد پدر مى آيد كه بابا، امشب تو به مسجد مرو، كه دلم نگران است. بگذار ديگرى به جاى تو رود. 🌷 فرمود: «لا مقر من القدر»؛ گريز از قدر و قضاى خدا ممكن نيست. اگر بلاى زمينى باشد بر رفع آن قادرم اگر بلاى آسمانى (مرگ) باشد كه بايد جارى گردد». (۱) 🕌 حضرت (ع) برخاست و از پى پدر بزرگوار خود به مسجد رفت، پيش از آنكه داخل مسجد شود به آن حضرت رسيد و گفت: اى پدر بزرگوار چرا در اين وقت شب از خانه بيرون آمده اى؟ 🌷 گفت: اى نور ديده من، خوابى وحشتناكى ديدم. 🌹 جناب امام حسن (ع) گفت: اى پدر خواب خود را براى من بيان كن! ⛰ 🕋 فرمود: ديدم جبرييل بر كوه ابوقبيس فرود آمد و دو سنگ از آن كوه برگرفت و به سوى كعبه رفت، و بر بام كعبه ايستاد و آن سنگ ها را بر هم زد كه ريزه ريزه شدند، پس بادى وزيد و آن ريزه هاى سنگ را پراكنده كرد، هيچ خانه در مكه و مدينه نماند مگر آنكه ريزه اى از آن سنگ در آن داخل شد. 🌹حضرت امام حسن (ع) پرسيد: پدر اين خواب را چگونه تعبير كردى؟ 🌷 فرمود: اين خواب دلالت مى كند بر آنكه پدر تو شهيد شود، و هيچ خانه در مكه و مدينه باقى نمى ماند مگر آنكه اندوهى از مصيبت او در آن خانه داخل شود. 🌹 حضرت امام حسن (ع) فرمود: آيا مى دانى كه اين واقعه وحشتناكى خواهد بود؟ 🌷فرمود: حبيب من رسول خدا (ص) خبر داده است كه اين واقعه هایى كه خواهد بود. پيامبر به من فرمود: 🩸كه در دهه آخر ماه مبارك رمضان شهيد خواهم شد به ضربت شمشير ابن ملجم مرادى! 🌹امام حسن (ع) فرمود: اى پدر هرگاه مى دانى كه او قاتل تو خواهد بود او را به قتل برسان! 🌷حضرت فرمود: اى فرزند گرامى! قصاص پيش از جنايت نمايم؟ فرمود: اى فرزند به رختخواب خود برگرد. 🌹امام حسن (ع ) گفت: اى پدر مى خواهم با تو بيايم! 🌷فرمود: تو را سوگند مى دهم كه برگردى، پس امام حسن (ع) به خانه برگشت و با ام كلثوم محزون و غمگين نشستند، بر سخنان و حالات آن حضرت مى گريستند. (۲) 📚 پی نوشت ها: ۱. در مكتب امام اميرالمؤمنين (ع)، ص ۴۲۱. ۲. تاريخ ۱۴ معصوم، ص ۳۴۰- ۳۳۷. 📗 ۴۰۰ داستان از مصايب امام على عليه السلام، عباس عزيزى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
☝️🏻برخورد منطقى با سخن چين 🌴 شخصى سخن چين، به حضور امام حسن رسيد. 👳🏻‍♂✋🏻عرض كرد: فلانى از شما بدگويى مى كند. 🌹امام به جاى تشويق چهره درهم كشيد و به او فرمود: «تو مرا به زحمت انداختى. از اين كه غيبت يك مسلمان را شنيدم بايد درباره خود استغفار كنم و از اين كه گفتى آن شخص با بدگويى از من، مرتكب گناه شده بايستى براى او نيز دعا كنم». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۰. 📚 داستانهاى بحارالانوار، جلد سوم، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 سخن از غيبت، بعد از پيشگويى شهادت سه امام 🌊 در غيبت نعمانى از حضرت صادق عليه السلام روايت مى كند كه در زمان اميرالمؤمنين عليه السلام وقتى آب فرات زياد شد حضرت با دو فرزندش و عليهما السلام سوار شده و از قبيله ثقيف گذشتند. 👥👥 مردم گفتند: على آمده است آب را برگرداند. 🌹حضرت فرمود: ▪️«قسم به خدا كه حتماً من و اين دو پسرم كشته خواهيم شد و خداوند به يقين مردى از فرزندانم را در آخرالزمان برانگيخته خواهد كرد. او خونخواه ما خواهد بود و حتماً از مردم پنهان خواهد شد تا اهل گمراهى تميز يابند. (كار به جايى خواهد رسيد) تا اين كه جاهل گويد: خدا را به آل محمد نيازى نيست!!» (۱) 📚 پی نوشت: ۱. الغيبة، ص ۱۷۳، ح ۸. 📗 برگى از آسمان، شرحى بر توقيعات حضرت مهدى (ع)، حجت الاسلام ميرزا على بابائى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔬 رمزگشایی از جنس زهر شهادت علیه السلام 📚 در احادیث و روایات، علت شهادت امام حسن علیه‌السلام زهر عنوان شده، اما نوع دقیق زهر مشخص نشد. در این کلیپ با بررسی اسناد تاریخی به این موضوع پرداختیم. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔺 💚 ۷ ویژگی اخلاقی امام حسن علیه السلام 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🩸شهادت فرجامى شايسته 🏛 سياست خردمندانه عليه السلام و جايگاه والاى او در ميان امّت، معاويه را واداشت تا در قدرت خويش نسبت به مخالفت با آن حضرت و ناشايستگى اش در تكيه زدن بر مسند خلافت به ترديد افتد، زيرا او گامى مخالف با مصالح خدا يا امّت بر نمى داشت مگر آنكه امام حسن علیه السلام و در پى او امّت اسلامى بر وى اعتراض مى كردند. 🔥 از اين رو كوشش هاى معاويه با شكست مواجه شده و آرزوهايش به تباهى گراييده بود. 💭 بنابراين در پى يافتن چاره اى بر آمد كه او را تا اندازه بسيارى موفّق گرداند. 🩸اين چاره، ريختن خون امام حسن علیه السلام از طريق زهرى بود كه براى همسر امام فرستاده بود. 🔥 در منطق معاويه، ارتكاب هر جنايتى توجيه شده به شمار مى آمد. 🍯 بنابر تعبير سخيف وى، خداوند سپاهيانى در عسل داشت. هرگاه كه او از كسى ناخشنود مى شد مقدارى از عسل را به زهر مى آميخت و وى را بدين حيله از ميان بر مى داشت. 🍶 معاويه اين حيله را چند بار عليه امام حسن عليه السلام نيز آزمايش كرد، امّا اين زهر در آن حضرت كارگر نيفتاد و كوشش معاويه با شكست مواجه شد. 📜 از اين رو معاويه به پادشاه روم نامه اى نوشت و از وى درخواست كرد كه زهرى كشنده برايش ارسال دارد. ✝ پادشاه روم در پاسخ معاويه گفت: در آيين ما روا نيست در كشتن كسى كه با ما سر ستيز ندارد، همكارى كنيم. 📜 معاويه در پاسخ به او پيغام داد. اين مرد (امام حسن)، فرزند كسى است كه در ديار تهامه خروج كرد (۱) و خواستار سرزمين پدرت شد. من مى خواهم او را با زهر از ميان بردارم تا مردم و كشور را از شرّ او آسوده سازم. 🍶 پادشاه روم آن زهر كشنده را براى معاويه فرستاد و معاويه نيز آن را به وسيله جعده، همسر خيانتكار امام حسن عليه السلام، كه به خاندانى بدكار انتساب داشت، (۲) به آن حضرت نوشانيد! ⏳ چهل يا شصت روز از نوشيدن زهر گذشت وقتى آن حضرت تمام وصاياى خود را به برادرش امام حسين باز گفت و دانست كه مرگش فرا رسيده است، با خداوند به راز و نياز پرداخت و گفت: 🤲🏻 «بار خدايا من خود را در بارگاه تو مى پندارم. اين گرانترين حالت بر من است كه تاكنون به مانند آن دچار نيامده ام. ▪️خداوندا مرگم را با من مأنوس گردان و تنهايى ام را در آرامگاهم با من انس ده. ▪️شربت او - معاويه - در من اثر گذاشت به خدا سوگند او به وعده اى كه داده بود وفا نكرد و آنچه را كه گفته بود، راست نبود». 🦋 آنگاه تا هنگام پيوستن به «رفيق اعلى» آياتى از قرآن مجيد را زمزمه كرد. 📚 پی نوشت ها: ۱. مقصود معاويه، پيامبر اسلام بوده است. ۲. پدر جعده در قتل اميرمؤمنان و برادرش در قتل امام حسين مشاركت داشتند. 📗 زندگانى كريم اهل بيت حضرت حسن بن على (ع)، هدايتگران راه نور، سيد محمد تقي مدرسی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗡 شجاع تر از پسر على عليه السلام! 🚩 در جنگ جمل، حضرت على عليه السلام فرزندش محمد حنفيه را طلبيد و نيزه خود را به او داد و فرمود: - با اين نيزه به سپاه دشمن حمله كن! 🛡محمد حنيفه نيزه را گرفت و به دشمن حمله كرد، گروهى از سپاه دشمن جلوى او را گرفتند، او نتوانست پيش روى كند، به عقب برگشت و به خدمت پدر رسيد. 🌷 در اين هنگام، عليه السلام نيزه را گرفت و به سوى دشمن شتافت. 🩸پس از مدتى، با نيزه اى خون آلود نزد پدر آمد. 💧هنگامى كه محمد حنفيه آن شجاعت را از امام عليه السلام مشاهده كرد، بر اثر احساس شكست، سرخ و سرافكنده شد. 🌹حضرت على عليه السلام به او فرمود: - ناراحت نباش! او پسر پيامبر و تو پسر على هستى! (١) 📚 پی نوشت: ۱. بحار، ج ۴۳، ص ۳۴۵. 📗 داستانهاى بحارالانوار، جلد اول، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq