eitaa logo
پرتو اشراق
807 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
17.3هزار ویدیو
74 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟 کراماتی از (ص) - {٣} 💧جارى ساختن آب و بركت غذا و تسبیح سنگریزه ها 🔰 ۵ 🌴 در ، مشركين، مدينه را محاصره كردند. 🍪 در ، آذوقه كمياب شد. و مردم دچار گرسنگى شدند. ✊ حضرت پارچه‌اى را گسترد و يك مشت در آن ريخت و دعا كرد. بعد به يك نفر دستور داد كه مردم را براى غذا فراخواند. 👥👥 اهل مدينه جمع شدند و از آن خرما خوردند و سير شدند. همان طور خرما از اطراف پارچه مى ريخت. (١) 🕋 هنگامى كه در ، مشركين جلو پيامبر را گرفتند و مانع ورود حضرت به مكّه شدند، مردم از كمبود آب شكايت كردند. حضرت يك سطل آب خواست. 💧بعد در آن گرفت و مضمضه كرد و در سطل ريخت و از تركش خود تيرى درآورد و دستور داد آب را در چاه ريختند و تير را به چاه پرتاب كرد. ⛲ در اين موقع آب فوران كرد و به لبه چاه رسيد و مردم از آن برداشتند و مصرف نمودند. 👳🏻 در اين هنگام اوس بن خولى به عبد اللَّه بن ابى سلول گفت: آيا وقتش نرسيده كه چشمهايت را باز كنى و ببينى. (٢) 🌴 مسلمانان در حديبيه بيشتر از ده روز ماندند. و ره توشه آنها تمام شد. دچار گرسنگى گرديدند. از اين جهت به پيامبر شكايت كردند. 🌹 - صلّى اللَّه عليه و آله - سفره اى را پهن كرد و فرمود: «اگر از غذا چيزى مانده بياوريد». 🌹همه را جمع كردند، يك مشت خرما شد. حضرت برخاست و دعا كرد تا خدا به آن بركت دهد. بعد از آن، دستور داد تمام ظروف خود را آوردند و پر كردند تا اينكه چيزى خالى نماند. (٣) 🕳 در جنگ مسلمانان به بى آبى مبتلا شدند، و نزديك بود كه مردم و چارپايانشان تلف شوند. 💧پيامبر اكرم - صلّى اللَّه عليه و آله - در آب كمى كه مانده بود، دعا كرد و داخل مشك ريخت و انگشتان را در آن گذاشت. 💦 در اين هنگام آب از زير انگشتان آن حضرت جوشيد تا تمام سى هزار لشكر، بعلاوه چهارپايان آشاميدند و سيراب شدند. (۴) 🌹پيامبر اكرم - صلّى اللَّه عليه و آله - سنگ ريزه هايى را بر كف دستش گذاشت و همه گفتند: 🔅«سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر». (۵) 📚 منـابـع: ١- بحار: ٢٠ / ٢۴٧، حديث ١۶. ٢- بحار: ٢٠ / ٣۵٧، حديث ۶. ٣- بحار: ٢٠ / ٣۵٧، حديث ٧. ۴- بحار: ٢١ / ٢٣٢، حديث ٧. ۵- بحار: ١٧ / ٣٧٩، حديث ۴٨. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
پرتو اشراق
🏳 فاتح خندق 🌕 به مناسبت ۱۷ سالروز جنگ خندق 🏇🏇 در عمرو بن عبدود و ضرار بن حطاب توانستند اسب خود را به آن سوى خندق برسانند. 🐪 عمرو بن عبدود در قدرت و زورمندى بعضا بچه شترى را بلند مى كرد و به عنوان سپر خود از آن استفاده مى كرد و با هزار نفر جنگ مى كرد! 🩸البته عمروبن عبدود در اوائل سنش از بعضى از كاهنها شنيده بود كه قاتل او شخصى است بنام حيدر، اما او بدون خبر از اينكه على (عليه السلام) در اين ميدان به جنگ او خواهد آمد، طلب مبارز مى كرد. 🔥 ابتدا عمر بن خطاب به اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله گفت كسى نزديك او نرود كه كشته خواهد شد و آشكارا اظهار عجز مى كرد!! 🥷🏻 على (عليه السلام) در آن وقت جوانى بيست و پنج ساله بود و در مقابل مردى مى خواهد بجنگد كه با دست خود بچه شتر را سپر مى كند و با دست راست شمشير مى زند! 🥷🏻 بالاخره على (عليه السلام) به ميدان عمرو بن عبدود رفت على (عليه السلام) طى رجزى خود را معرفى كرد! 💭 عمروبن عبدود تا نام حيدر را شنيد ناگهان به ياد پيش بينى كاهنان افتاد و ترس او را گرفت، خواست كارى بکند كه على (عليه السلام) برگردد!! 👈🏼 شروع كرد به ترساندن حضرت، و گفت تو جوانى چگونه مى توانى با من بجنگى؟ معلوم مى شود محمد صلى الله عليه و آله حسابش را نكرده و تو را فرستاده به جنگ من، چه اطمينانى دارى كه من اين نيزه را به شكمت فرو كنم و بين آسمان و زمين نگهت دارم؟! 🥷🏻 حضرت فرمود: اين حرفها را رها كن من هم خيلى دلم مى خواهد كه تو بدست من كشته شوى... على (عليه السلام) سه پيشنهاد به او كرد؛ + اول اينكه به او گفت، بيا و مسلمان شو! - او گفت اين پيشنهاد تو غير قابل قبول است اگر كوه ابوقبيس را روى گردنم بگذارم سبك‌تر و آسان‌تر از اين است كه بگويم: لا اله الا الله! 🥷🏻 على (عليه السلام) فرمود: برگرد با من جنگ نكن! - عمرو گفت: من نذر كردم كه با مسلمانان جنگ كنم و تلافى جنگ بدر را بكنم 🥷🏻 حضرت على (عليه السلام) پيشنهاد سوم خود را مطرح كرد و فرمود: تو سواره اى و من پياده هستم پياده شو، تا با من مطابق شوى و جنگ كنيم. (١) 👈🏼 عمرو خشمگين شد، و گفت: من باور نمى كردم كسى از عرب چنين جراتى كند به من بگويد كه از اسب پياده شوم، از اسب پياده شد و ضربه اى بر سر على (عليه السلام) زد! ⚔ على (عليه السلام) ضربه را با وسيله سپر خود دفع كرد ولى شمشير از سپر گذشت و سر على (عليه السلام) لطمه اى خورد در اينجا على (عليه السلام) از روش خاصى استفاده كرد و فرمود: - تو قهرمان عرب هستى و من با تو جنگ تن به تن دارم اينها كه پشت سر تو هستند براى چه آمده اند؟ 🗡 تا عمرو نگاهى به پشت سر خود كرد، على (عليه السلام) با ضربه اى پاى او را قطع كرد، و او بر زمين افتاد. 🥷🏻 حضرت وقتى بر سينه او نشست تا سر او را جدا كند، عمرو در صورت حضرت آب دهن انداخت، حضرت برخاست و دوى زد و مجدد اراده كرد تا سر او را جدا كند، سپس سر او را جلوى رسول خدا صلى الله عليه و آله انداخت 🌹اينجا بود كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود اگر اين كار امروز تو را با اعمال جميع امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم مقايسه كنند بر آنها برترى خواهد داشت. 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۹. 📔 ۱۰۰۱ داستان از زندگانى امام على عليه السلام، محمد رضا رمزى اوحدی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
12.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋🏻 ✋🏻 خاک بودیم و یا علی گفتیم ❤️ جان گرفتیم تا علی گفتیم ❤️ روز خندق همین که جبراییل ✋🏻 نعره زد «لا فتی» علی گفتیم 🖊 امیر عظیمی 🗡 به یک ضربت که در خندق زدی، در برقِ شمشیرت 🗡 جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم 🖊 استاد محمد جواد غفورزاده 🎬 دلنشین «هوالفاروق هوالاعظم» 🎤 با نوای محمد رضا خامه چیان تقدیم نگاهتان 🌕 به مناسبت ١٧ ماه شوال، سالروز 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🪨 برقى که از سنگ جهید! ⛏ عمرو بن عوف گوید - قبل از آغاز جنگ خندق - : سهم من، سلمان، حذیفه، نعمان و شش تن دیگر از انصار چهل ذراع شده بود و مشغول کندن آن قسمت بودیم که ناگهان سنگ سختى بیرون آمد که کلنگ در آن کارگر نبود و چند کلنگ را هم شکست ولى خود آن سنگ شکسته نشد!! 👥👤👥 ما که چنان دیدیم به سلمان گفتیم: پیش رسول خدا برو و ماجراى این سنگ را به آن حضرت بگو تا اگر اجازه مى‏دهد از پشت سنگ حفر نموده و راه خندق را کج کنیم و گرنه دستور دیگرى به ما بدهد. زیرا ما بدون اجازه او نمى‏خواهیم راه را کج کنیم! 👤 سلمان خود را به آن حضرت رسانده و جریان را معروض داشت. 🪨 پیغمبر از جا برخاست و در حالى که همه آن نه نفر کنار خندق ایستاده بودند تا سلمان دستورى بیاورد پیش آنها آمد و کلنگ سلمان را گرفت و وارد خندق شد و با دست خود کلنگى به آن سنگ زد و قسمتى از آن سنگ شکسته شد و برقى خیره کننده جستن کرد که شعاع زیادى را روشن نمود، همچون چراغى که در دل شب فضاى مدینه را روشن سازد! ✋🏻 پیغمبر بانگ به تکبیر (الله اکبر) بلند کرد و مسلمانان دیگر نیز بانگ الله اکبر برداشتند، سپس رسول خدا(ص) کلنگ دوم را زد و قسمت دیگرى از سنگ شکسته شد و مانند بار اول برق زیادى جستن کرد و دوباره پیغمبر تکبیر گفت و مسلمانان نیز تکبیر گفتند و براى سومین بار کلنگ زد و برق جستن نمود و همگى تکبیر گفتند. 🤝 سنگ شکست و رسول خدا(ص) دست خود را به دست سلمان گرفت و از خندق بیرون آمد و چون سلمان ماجراى آن برق هاى زیاد و خیره کننده و تکبیر آن حضرت را به دنبال آنها پرسید؟ 🌹 پیغمبر (ص) در حالى که دیگران نیز مى‏شنیدند فرمود: ⛏✨ کلنگ نخست را که زدم و آن برق جهید، در آن برق قصرهاى حیره و مداین را که همچون دندانهاى نیش سگان مى‏نمود مشاهده کردم و جبرئیل به من خبر داد که امت من آن کاخها را فتح خواهند کرد، ⛏✨ در دومین برق کاخهاى سرخ سرزمین روم برایم آشکار شد و جبرئیل به من خبر داد که امت من بر آنها چیره مى‏شوند، ⛏✨ و در سومین برق قصرهاى صنعا را دیدم و جبرئیل مرا خبر داد که امتم آن قصرها را مى‏گشایند، پس بشارت باد شما را! 🔥 گروهى از منافقان که این سخن را شنیدند از روى تمسخر به هم گفتند: آیا از این مرد تعجب نمى‏کنید! و این نویدهاى دروغ او را باور مى‏کنید؟ وى مدعى است که از یثرب قصرهاى حیره و مدائن را مى‏بیند و وعده فتح آنها را به مردم مى‏دهد و شما اکنون از ترس به دور خود خندق مى‏کنید و جرئت بیرون رفتن از آن را ندارید! 📙 زندگانی حضرت محمد (ص)، سيد هاشم رسولى محلاتى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq