پرتو اشراق
💚 #حـلقـہ_عشـاق {پاے درس بزرگان}
✋🏻 کاش من هم با شما بودم!
🌷 #شهید_آیت_الله_دستغیب نقل کرده است یکی از دوستان، این حکایت را تعریف کرد:
🎙مکرر بر زبان جاری می کردم:
✋🏻 «یا لیتنی کنت معکم»
🔅ای #امام_حسین (علیه السلام) و یاران آن امام، کاش من هم با شما بودم، و تصور می کردم، ثواب شهدای کربلا را خواهم داشت.
🌌 شبی در عالم رؤیا وقایع کربلا را آن طور که اهل منبر می گفتند، ملاحظه کردم، لشکر امام و سپاه «ابن سعد» در مقابل هم قرار گرفتند و من رو به خیمه های سالار شهیدان رفتم و جزء اصحابش قرار گرفتم.
🗡 آن وقت بنی هاشم یکی یکی به عرصه رزم رفتند.
💭 پیش خود می گفتم: الآن نوبت من فرا می رسد و موقع فداکاری نزدیک است، مواظب بودم که آقا امام حسین (علیه السلام) مرا نبیند.
👣 بعد به سرعت پا به فرار گذاشتم و به قدری در متواری شدن التهاب و هیجان داشتم که از سرعت و دویدن از خواب بیدار شدم!!
❌ آری با زبان و لفظ کار درست نمی شود و گاهی انسان طی رؤیایی صادق مورد امتحان قرار می گیرد.
📘 شهید آیت الله دستغیب، عدل، ص ٢۵٠.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🐕 حیایی غریب از سگ!!
⚜ مرحوم #آقای_بلادی فرمود:
🏠 یکی از بستگانم که چند سال در فرانسه برای تحصیل توقف داشت در مراجعتش نقل کرد که در پاریس خانه ای کرایه کردم و سگی را برای پاسبانی نگاه داشته بودم، شبها درب خانه را می بستم و سگ نزد در می خوابید و من به کلاس درس می رفتم و برمی گشتم و سگ همراهم به خانه داخل می شد.
👨🏻 شبی مراجعتم طول کشید و هوا هم به سختی سرد بود به ناچار پشت گردنی پالتو خود را بالا آورده گوش ها و سرم را پوشاندم و دستکش در دست کرده صورتم را گرفتم به طوری که تنها چشمم برای دیدن راه باز بود، با این هیئت درب خانه آمدم تا خواستم قفل در را باز کنم سگ زبان بسته چون هیئت خود را تغییر داده بودم و صورتم را پوشیده بودم، مرا نشناخت و به من حمله کرد و دامن پالتو مرا گرفت و فوراً پشت پالتو را انداختم و صورتم را باز کرده صدایش زدم تا مرا شناخت با نهایت شرمساری به گوشه ای از کوچه خزید در خانه را باز کردم آنچه اصرار کردم داخل خانه نشد به ناچار در را بسته و خوابیدم.
🌄 صبح که به سراغ سگ آمدم دیدم مرده است، دانستم از شدت حیا جان داده است!!
👌🏻اینجاست که باید هر فرد از ما به سگ نفس خود خطاب کنیم که چقدر بی حیاییم، راستی که چرا از پروردگارمان که همه چیزمان از او است حیا نمی کنیم و ملاحظه حضور حضرتش را نمی نماییم.
🌹 #امام_سجاد (علیه السلام) در دعای #ابی_حمزه می فرماید:
🔅«انَا یا رَبّ الَّذی لَمْ اسْتَحْیک فِی الْخَلاءِ وَلَمْ اراقِبْک فِی الْمَلاءِ...اوْ لَعَلَّک بِقِلَّةِ حَیائی مِنْک جازَیتَنی». [١]
📚 پی نوشت:
[١]. پروردگارا کسی هستم که در خلوت از تو حیا نکردم، و در آشکار از تو ملاحظ ننمودم... یا شاید برای کمی حیایم از تو مجازاتم نمودی.
📖 دعای ابوحمزه ثمالی.
📙 منبع: #شهید_آیت_الله_دستغیب (ره)؛ داستانهای شگفت، ص ١١۵.
🌻 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
🌸 #امام_على (عليه السلام):
🔅غايَةُ الحَياءِ أن يَستَحيِىَ المَرءُ مِن نَفسِهِ؛
🔅اوج حيا اين است كه آدمى از خودش حيا كند.
📗 تصنیف غررالحکم و دررالکلم.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#داستان_کوتاه
#حـلقـہ_عشـاق
#حدیث
#پندها
💚 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
🌹سخنی تکان دهنده از جناب #عزرائیل
⚜ مرحوم #شهید_آیت_الله_دستغیب (ره) در کتاب « #داستانهای_شگفت» حکایتی درباره اهمیت #زیارت_عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است:
🛌 یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزرائیل را می بیند.
✋ پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟
⚜ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم #میرزا_ابراهیم_محلاتی را قبض کردم.
⁉ شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟
⚜ عزرائیل می فرماید:
🌳 در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ... خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
⁉ آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟!
⚜ فرمود: نه!
⁉ گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام!
⚜ فرمود: نه!
⁉ گفتم پس برای چه؟
⚜ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.
📖 نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.
📔 داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#حـلقـہ_عشـاق
#داستان_کوتاه
#پندها
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 #حـلقـہ_عشـاق {پاے درس بزرگان}
🎧 #بشنوید
🕯️اهمیت زیارت قبر پدر و مادر
🎙️ #شهید_آیت_الله_دستغیب (رحمت الله علیه)
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
🍷داستان زیبای توبه از شراب
📚 در كتاب گناهان كبيره، جلد ۲ مرحوم #شهيد_آيت_اللّه_دستغيب (رضوان اللّه تعالى عليه) مى خواندم:
📖 وقتى كه آيه تحريم خمر (شراب) فرود آمد منادى حضرت #رسول_اللّه (ص) ندا داد كسى نبايد شراب بخورد؛ داستانى آورده، كه جالب است.
🌴 روزى آقا رسول اكرم (ص) از كوچه اى مى گذشتند؛ اتفاقا يكى از مسلمانها شيشه شرابى در دست داشت وارد همان كوچه اى شد كه حضرت داشتند مي گذشتند تا حضرت رسول خدا (ص) را ديد مى آيد خيلى ترسيد، گفت الا ن است كه آبرويم بريزد (زيرا به حضرت خيلى علاقه داشت ) گفت:
🤲🏻 خدايا غلط كردم توبه كردم و ديگر لب به خمر و شراب نمى زنم فقط مرا جلوى حضرت رسول اكرم (ص) رسوا نكن!!
👤 وقتى كه نزديك حضرت شد. حضرت رسول اللّه (ص) فرمود:
❓در اين شيشه چيست؟
✋🏻 از ترس گفت: آقا سركه است!!!
🤲🏻 آن حضرت فرمود: اگر سركه است قدرى در دست من بريز حضرت دست مبارك را پيش برد.
🍶 آن مرد هم شيشه را برگردانيد يك وقت متوجه شد كه مقدارى سركه در دست حضرت ريخته شده!!
👤 مرد به گريه در آمد و گفت يا رسول اللّه قسم بخدا كه در اين شيشه شراب بود ولى چون توبه كردم و از خدا خواستم كه مرا رسوا نكند خدا هم توبه مرا قبول كرده و دعايم را مستجاب فرموده.
🌹حضرت رسول اكرم (ص) فرمود:
🔅چنين است حال كسى كه توبه كند از گناهان خود و خداوند متعال تمام سيئات و بديها و زشتى هاى او را تبديل به حسنه و خوبى فرمايد:
🔅«اولئك يبدّل اللّه سيّئاتهم حسنات».
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
#حـلقـہ_عشـاق
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🌹 ماجرای شهیدی که کیسه ای در کفن خود گذاشته بود!
🎙همسر شهید: هنگامی که خلعتی (کفن) ایشان را بیرون آوردم، در میان پارچههای کفن، کیسهای دوخته شده از پارچه سفید یافتم، متحیر شدم
این دیگر برای چیست؟ آن را کنار گذاشتم و بقیه تکهها و پارچهها را دادم.
🗓 یک هفته گذشت، اربعین حسینی (هفتم شهدای جمعه خونین شیراز) بود، قضیه خوابهایی که شب پیش از روز هفتم شهادتشان دیده شده بود که پارههای بدن آقا هنوز لای دیوارها و پشت بامها و بر سر درختهای خانههای مجاور باقیمانده است. وقتی معلوم شد این خوابها درست است هیاهویی در شهر افتاد. گوشتها را جمع آوری نمودند و از من کیسهای جهت جا دادن آن خواستند.
💭 فورا به یاد آن کیسه همراه خلعتی افتادم، رفتم و آن را آوردم و به بعضی از بستگان دادم و جریان را گفتم؛ که آقا از پیش این کیسه را جز کفنی خود به حساب آورده و از قبل تهیه کرده است. گویا به ایشان الهام شده بود که برای تکه پارههای باقیمانده بدنشان کیسه مخصوص لازم است.
🌌 شب هنگام (شب جمعه بعد از #اربعین) با حضور دستههای عزاداری، پایین قبر را شکافتند و کیسه مزبور را دفن کردند.
💥 این شهید سعید، در حال رفتن به نماز جمعه و ایراد خطبه ها بر سر کوچه منزل خود به دست منافقین کور دل به شهادت رسید و بیشتر بدن مطهر ایشان تکه تکه گشت...
🌷 #شهید_آیت_الله_دستغیب
🗓 #سالروز_شهادت (۱۳۶۰/۰۹/۲۰)