🌹 #سواد_زندگی
⚠ مواظب این شعار خطرناک باشیم که به ما میگه:
⁉ «بذار امروز همینطوری الکی بگذره تا فردا چه پیش بیاد؟»
☀ فردای ما بر اساس کارهای امروزمون شکل میگیره وقتی امروز همینطوری الکی بگذره،
فردا ممکن نیست الکی نباشه!
👌اگه میخوای تغییر مثبتی در زندگی و احوال خودت ایجاد کنی وقتش همین الان هستش.
⏳هیچ چیزی در آینده، برای بهتر کردن حال و وضعت، منتظر تو نیست.
🆔 @partoweshraq
💚 #یارضیعالحسین
🌺 او که در شش ماهگی باب الحوائج می شود
🌺 گر رسد سن عمو حتماً قیامت می کند...
☀ سلام صبحتون بخیر...
🌹 ولادت با سعادت باب الحوائج #حضرت_علی_اصغر (علیه السلام) مبارکباد.
🆔 @partoweshraq
#شعر
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓لطفا جایگاه #امام_جواد (علیه السلام) رو در نزد علمای #اهل_سنت برامون بیان کنین؟
✅ پاسخ:
1⃣ علامه سبط بن جوزی حنفی درباره امام می نویسد:
🔅«او در علم و تقوا، زهد و بخشندگی شیوه پدرش را در پیش گرفته بود. او با القاب مرتضی و قانع نیز خوانده می شد».
📙 تذکره الخواص، ص ۳۵۸ - ۳۵۹.
2⃣ محمد بن طلحه شافعی می آورد:
🔅«هر چند خردسال بود اما منزلتی والا و آوازه ای بلند داشت. مناقب و فضائل او به قدری فراوان است که نه میدان هماوردی ها گنجایش آن را داشت و نه اجل امان داد تا بر همگان آشکار شود. در عمر کوتاهش خداوند او را از چنان منقبت و منزلتی خاص برخوردار کرد که فروغ آن در طلیعه بزرگداشت و تجلیل می درخشید».
📕 مطالب السوول، ص ۲۳۹.
3⃣ ذهبی از متعصبین اهل سنت درباره امام جواد چنین می نویسد:
🔅«او به جواد، قانع و مرتضی ملقب بود و در شمار بزرگان اهل بیت پیامبر قرار داشت. از آنجا که به سخا و بخشندگی شهره بود «جواد» خوانده شد».
📚 الوافی بالوفیات، ج ۴، ص ۱۰۵.
4⃣ ابن صباغ مالکی یکی دیگر از علمای اهل سنت چنین می نویسد:
🔅«او در عین خردسالی مرتبه و منزلتی والا و آوازه ای بلند و فراگیر داشت. بر اساس نصوصی که درباره امامت او آمده بود و نیز وصیت پدرش علی بن موسی الرضا پس از پدرش عهده دار منصب امامت شد. جماعتی از افراد ثقه و عادل نیز این مطلب را نقل کرده اند».
📘 الفصول المهمه، ص ۲۵۲.
5⃣ شبراوی شافعی چنین می اورد:
🔅«کرامات او فراوان و مناقب او مشهود است و ما بخشی از کرامات بزرگ و مناقب زیبای او را نقل کردیم».
📓 الاتحاف بحب الاشراف ص، ۱۶۸.
6⃣ خیر الدین زرکلی نیز چنین می اورد:
🔅«او منزلت و مرتبه ای بلند داشت، هوشمند و زبان آور و در بدیهه گویی توانمند بود».
📚 الاعلام، ج ۷، ص ۱۵۵.
7⃣ یوسف اسماعیل نبهانی نیز چنین می گوید:
🔅«او یکی از بزرگان ائمه و چراغ هدایتگر امت است».
📚 جامع کرامات الاولیا، ج ۱، ص ۱۰۰.
8⃣ محمود بن وهیب بغدادی نیز چنین می نویسد:
🔅«او وارث دانش و فضل پدر خود و از نظر منزلت و کمال سر آمد بود».
📔 جوهر الکلام، ص ۱۴۷.
📚 برگرفته از کتاب پیشوایان هدایت، ج ۱۱، ص ۲۱ به بعد.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌟 کراماتی از حضرت #امام_جواد (علیه السلام) - {٣}
🌹 مرد شامی و کراماتی از امام جواد(ع)
🏰 #علی_بن_خالد می گوید: روزی در #سامراء بودم که شنیدم یک مرد اهل #شام را زندانی کرده اند چون ادعای پیغمبری کرده، من کنجکاو شدم تا از اصل قضیه سر در بیاورم به همین خاطر با زندانبان ها طرح دوستی ریختم و موفق شدم به ملاقات او بروم.
👨🏻 بر خلاف شایعه ای که راه انداخته بودند، دیدم آدم وارسته و عاقلی است، گفتم:
❓فلانی درباره تو می گویند که ادعای نبوت کرده ای؟
👳🏻 گفت: دروغ می گویند، این حکام زورگو، چون با اهل بیت و پیروان آنها دشمن هستند این نقشه را کشیده اند.
👌اصل جریان این است که من در #رأس_الحسین در شام، مشغول عبادت بودم، ناگاه دیدم شخصی نزد من آمدن و به من گفت:
👣 برخیز برویم، من با او راه افتادم، چند قدم نرفته بودیم که دیدم در #مسجد_کوفه است!!
🕌 در آن جا #نماز خواندیم، بعد با هم بیرون آمدیم، مقداری که رفتیم، ناگاه دیدم که در مسجد #مدینه هستیم.
🕋 به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سلام کرده و نماز خواندیم، بعد از آن جا خارج شدیم، مقداری راه رفتیم که ناگاه دیدم در #مکه هستیم، با هم کعبه را طواف کردیم و بیرون آمدیم.
👣 هنوز چند قدم نرفته بودیم که دیدم را در جای خودم در شام، هستم!!
👳🏻 آن مرد رفت و من بهت زده بودم که خدایا او کی بود و این چه قدرتی بود که او داشت؟!
⏳ یک سال از این جریان گذشت، روزی دیدم باز همان شخص آمد، من از دیدن او شاد شدم، مرا دعوت کرد که با او بروم، و مانند سال گذشته به کوفه و مدینه و مکه رفتیم و به شام برگشتیم، وقتی می خواست برود گفتم:
👳🏻 تو را قسم می دهم به آن خدایی که این قدرت را به تو داده بگو تو کیست؟!
🌹فرمود: من #محمد_بن_علی_بن_موسی_بن_جعفر هستم.
🏰 من قضیه را به چند نفر گفتم و پخش شد تا به گوش #محمد_بن_عبدالملک_زیات رسید، او فرمان داد مرا به #زنجیر کشیده به این جا آوردند و ادعای پیامبری را به من نسبت دادند!!
👨🏻 گفتم: من با محمد بن عبدالملک زیات آشنا هستم، می خواهی سفارشت را بکنم؟
👳🏻 گفت: سفارش کن.
📜 من #نامه ای به محمد بن عبدالملک، وزیر اعظم #معتصم_عباسی نوشتم و حقیقت را گفتم، اما وزیر در زیر نامه من نوشته بود:
✍ احتیاج به خلاص کردن ما نیست، همان کسی که در یک شب، او را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و باز به شام برگردانید، حالا هم آزادش کند!!
📜 من که با این جواب، از نجات او مأیوس شده بودم، گفتم: بروم و به او تسلی بدهم.
🏰 اما وقتی به #زندان رسیدم دیدم مأموران زندان همه غرق در حیرتند و بی خود به این طرف و آن طرف می دوند، گفتم:
👨🏻 چه اتفاقی افتاده؟!
👥 گفتند: آن زندانی مدعی نبوت، در زندان نیست، درها بسته بود و او هم در غل و زنجیر بود، ولی معلوم نیست در زمین فرو رفته و یا مرغان هوا او را ربوده اند!!
👨🏻 #علی_بن_خالد که خودش هم #زیدی_مذهب بود، با دیدن این ماجرا، اعتقادش به ائمه محکم گردید و در زمره #شیعیان درآمد.
📰 منبع: نشریه قدر، شماره ۳۶.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#کرامات
#پندها
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ