eitaa logo
پیوندخوبان
179 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
98 فایل
ترویج فرهنگ مهدویت وخدمت به استان قدس مهدوی
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 ٢۶ ماه رجب، سالروز وفات حضرت ابوطالب ﴿؏َـلَیْه روزی مولا ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾در محوطه ای نشسته بود و مردم پیرامون ایشان جمع شده بودند. پس یکی از آنان برخاسته و گفت: یا ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ با این منزلتی که خدا به شما عنایت فرمود، چگونه پدرت در جهنم عذاب می‌شود⁉️ مولا فرمودند: ساکت شو که خدا دهانت را خرد کند! قسم به آن که محمد صَلی الله علیهِ و آله را به حق برانگیخت👈 اگر پدرم شفاعت تمام گناهکاران روی زمین را بکند، خداوند شفاعتش را می‌پذیرد؛ پدرم در جهنم شکنجه شود و پسرش تقسیم کننده بهشت و جهنم باشد⁉️ سوگند به خدایی که محمّد را به حق فرستاد نور پدرم ابوطالب نورهای همه خلایق را جز پنج تن، خاموش می‌کند. و آن پنج نور، نور ، نور ، نور ، نور ، و نور از فرزندانش است. اما نور او از نور ماست و خداوند او را دو هزار سال قبل از خلقت آدم آفرید.💯 📚بحارالانوار ج ٣۵ص١١٠
-🪴 اگر کسی خواست حركت سلوكی به سمت توحيد،به سمت معارف، به سمت شناخت خدای متعال و رسـول خدا ﷺ داشته باشد، این حرکت عليه‌السلام است؛انسان از هر طرفی برود سر و كارش با حضرت است،چه در دنیا و چه در قيامت..! ‌ ¤آیتﷲشیخ‌جعفرناصری¤🌿 @eiliya110133 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا خطرات «زبان» بیشتر از سایر اعضاست؟ (بخش سوم و پایانی) 🔸مسلم است كه خطرات بیشتر از سایر اعضاست؛ چرا كه سایر اعضای بدن معمولاً ندارند، بلكه خطر فردى دارند؛ ولى چنان است كه آتش جنگى را روشن يا آتش جنگى را خاموش مى كند، يعنى خطرش هم مى تواند مثل نفعش را در برگيرد. دارای ريشه ها و علل مختلفی است که به ۷ علت و ريشه آن اشاره مى كنيم: 5⃣، براى انجام است؛ اما ابزارهاى ديگر اينقدر گناهِ متنوّع و متفاوت ندارند. مرحوم فيض در «محجة البيضاء» و غزالى در «احياء العلوم» بیست را برشمرده اند كه از صادر مى شود و استاد مكارم شيرازى در كتاب «زندگى در پرتو اخلاق» را شمارش كرده اند و شخص ديگرى را به زبان منتسب كرده، ولى گناهانى كه به طور مستقيم از زبان صادر مى شود همان حدود سی عدد است و بقيه غير مستقيم است. 6⃣فاصله ميان و در كم است؛ ابزارى كه يك ذره اين طرف و و انحطاط از مقام انسانيّت، و يك ذرّه آن طرف و را به دنبال دارد، خطرش بيشتر از ابزارهاى ديگر است. عبور از جاده باريكى كه يك طرفش دره و سقوط، و طرف ديگرش كوه يا زمين مسطح است، خطرش بيشتر از جاده هاى عريض است، اگرچه يك طرفش دره باشد. مانند عبور از جاده هاى چالوس و گردنه هاى صعب العبور كه خطرش از جاده هاى مسطح بيشتر است؛ اگر چه يك طرفش دره باشد؛ زيرا در آن جاده انحراف كم هم موجب سقوط و نابودى است، به خلاف ديگر راه ها كه چنين وضعيتى را ندارند. 🔹بله وسيله اى مثل هم در واقع جاده اى است كه كمى ، آن را به رهنمون مى كند، و چه بسا به دره و می كشاند. تعجبى ندارد گاهى يك ضمه دادن با توجه موجب تداوم بقاء ايمان و يك كسره دادن موجب كفر مى شود. مثلاً در اين كلام خداوند: «أَنّ اللهَ بَرِىٌ مِّنَ المُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ» [۱] اگر حرف لام در «رسولهُ» را ضمه دهيم همان طور كه در قرآن ها اعراب گذارى شده، موجب تداوم ايمان است؛ زيرا معنا اين مى شود كه: «خدا و رسولش از مشركين برىء و بيزارند. و اگر حرف لام را كسره دهيم، موجب كفر است؛ زيرا معنا اين مى شود كه: «خداوند از مشركين و از رسولش بيزار است!». 7⃣، جنبه دارند، به خلاف گناهِ جوارح ديگر كه اين چنين نيست. مثلاً استماع موسيقى يا نگاه به نامحرم تأثير سوء در وجود خود مستمع يا بيننده مى گذارد، ولى ، ، ، مؤمن، مؤمن، عدم نهى از منكر، مردم از جاده حق، حمايت از باطل و و... باعث ايجاد و تباهى در روى زمين مى شود. با اين هفت وجه مشخص شد كه چرا بزرگ و در نتيجه خطرات ناشى از آن بيشتر است، و روشن شد كه چرا امير بيان و مولاى متّقيان (علیه السلام) در بیان ویژگی های متقیّن، و را بر صفات ديگر مقدم كرده اند آنجا كه فرمودند: «مَنطِقُهُم اَلصَّوَابُ». پی نوشت؛ [۱] سوره توبه، آيه ۳ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، ۱۳۸۵ش، چ ۱، ج ۱، ص ۹۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در نامه ۳۱ نهج البلاغه، درباره فواید «سکوت» چه فرموده است؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از نامه ۳۱ خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) مى فرمايد: «وَ تَلَافِيكَ [۱] مَا فَرَطَ [۲] مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ» (جبران آنچه بر اثر خود از دست داده اى، آسان تر از جبران آن است كه بر اثر از دست رفته باشد). اشاره به اينكه انسان اگر از گفتن چيزى خوددارى و صرف نظر كند و بعد بفهمد اين اشتباه بوده فورا مى تواند آن را تلافى و تدارك كند، در حالى كه اگر بگويد و بعد بفهمد اين سخن اشتباه بوده و يا گفتنى نبوده است، آن امكان پذير نيست؛ همانند آبى است كه به روى زمين ريخته مى شود و جمع كردن آن عادتا غير ممكن است. 🔹در ادامه اين سخن، راه صحيح را براى رسيدن به اين مقصود با ذكر مثالى نشان مى دهد و مى فرمايد: «وَ حِفْظُ مَا فِي الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِكَاءِ» (نگهدارى آنچه در ظرف است با محكم بستن دهانه آن امكان پذير است). «وِعاء» (ظرف) همان و است و «وكاء» (ريسمانى است كه دهانه مشك را با آن مى بندند) اشاره به و انسان كه اگر انسان آن را در اختيار خود بگيرد يا كلماتى كه موجب است از او صادر نمى شود. حضرت در بخش دیگری از این نامه به مضرات پر حرفی اشاره کرده، می فرماید: «مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ» [۳] (كسى كه مى كند و بى معنا فراوان مى گويد). 🔹آرى يكى از فوايد ، گرفتار نشدن در دام سخنان بى معناست و اين بسيار به تجربه رسيده كه پرت و پلا زياد مى گويند؛ زيرا و حساب شده، فكر و مى خواهد؛ در حالى كه افراد پر حرف مجالى براى فكر ندارند. (عليه السلام) در «کتاب غرر الحكم و درر الکلم» عواقب سوء زيادى براى بيان فرموده از جمله اينكه «مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ زَلَّ» [۴] (كسى كه بسيار گويد فراوان خواهد داشت) و همين امر او را مى برد و سبب خوارى و مى گردد به عكس كسانى كه كم و سخن مى گويند، سبب خود مى شوند؛ و به گفته شاعر: كم گوى و گزيده گوى چون دُرّ - تا ز اندك تو جهان شود پر. پی نوشت‌ها [۱] «تلافى» از ريشه «لفى» بر وزن «نفى» به معناى جبران كردن است و «الفاء» به معناى يافتن. [۲] «فرط» از ريشه «فرط» بر وزن «شرط» به معناى كوتاهى كردن و «افراط» زياده روى كردن است. [۳] «اهجر» از ريشه «هجر» بر وزن «فجر» در اصل به معناى دورى و جدايى است. سپس به معناى هذيان گفتن مريض هم آمده؛ زيرا سخنانش در آن حالت ناخوشايند و دور كننده است. [۴] غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، دار الكتاب الإسلامی، قم، چاپ: دوم‏، ص ۵۸۱ (حکمت ۱۸۰) 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۹، ص ۶۳۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️طبق بیان امام علی (علیه السلام) با انجام چه کارهایی انسان می تواند بدون دغدغه به استقبال «مرگ» برود؟ 🔹 (علیه السلام) در خطبه ۲۰۴ مى فرمايد: «تَجَهَّزُوا، رَحِمَكُمُ اللهُ، فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ، وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا» (خداوند شما را رحمت كند، [از اين جهان] شويد، چرا كه در ميان شما داده شده است و علاقه و تكيه خود را بر كم كنيد). 🔹 (عليه السلام) در اين سخن، را به كاروانى تشبيه كرده كه در پيش دارد و او به عنوان رهبر كاروان به همه كاروانيان فرياد مى زند كه برخيزيد و آماده حركت شويد. به معناى كوچ كردن است، و در اينكه مراد از آن حركت به سوى است، يا سير و سلوك الى الله، هر دو تفسير در كلام شارحان آمده است و مانعى ندارد كه توده مخاطب به آمادگى براى حركت به سوى باشند و خواص براى سير و سلوك الى الله. 🔹در بعضى از روايات به جاى مجهّز شدن براى سفر آخرت، تعبير به «استعداد للموت» آمده است. شخصى از اميرمؤمنان (عليه السلام) پرسيد: «مَا الاسْتِعْدادُ لِلْمَوْتِ؟»؛ (آماده شدن براى و سفر آخرت چگونه است؟) فرمود: «أداءُ الْفَرائِضِ وَ اجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ الاشْتِمالُ عَلَى الْمَكارِمِ ثُمَّ لا يُبالی أوَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيْهِ» [۱] (انجام و پرهيز از و دارا بودن است؛ سپس تفاوتى نمى كند او به سراغ برود [مانند استقبال از شهادت در ميدان جهاد] و يا مرگ به سراغ او آيد). پی نوشت: [۱] الأمالی، ابن بابويه، كتابچى‏، تهران، ‏‏۱۳۷۶ش، چ ششم، ص ۱۱۰؛ عيون أخبار الرضا (ع)، ابن بابويه، مصحح: لاجوردى، مهدى‏، نشر جهان‏، تهران،‏ ۱۳۷۸ق، چ اول‏، ج ‏۱، ص ۲۹۷ 📕پيام امام امير المومنين (ع)، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۸، ص ۷۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در حکمت ۱۷۸ نهج البلاغه، چه راهکاری را برای زدودن «کینه» از دل ها ارائه می نماید؟ 🔹 (عليه السلام) در حکمت ۱۷۸ راه پاك كردن سينه هاى مردم را از درباره يكديگر، نشان مى دهد و مى فرمايد: «اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ» ( و بدخواهىِ ديگران را از سينه خود دور كن، تا نسبت به تو از سينه ديگران ريشه كن شود). بسيار مى شود كه افراد به دليل يا حسادت يا اصطكاك منافع، درباره ديگران در دل مى پرورانند؛ چگونه مى توان آنها را از ميان برداشت؟ 🔹 (عليه السلام) مى فرمايد: از خود شروع كن، ابتدا به مراجعه كن ببين آيا نيت سوئى درباره ديگران دارى يا نه؟ اگر دارى آن را از سينه‌ات پاك كن، چيزى نمى گذرد كه خواهى ديد سينه ديگران نيز از نيات سوء درباره تو پاك شده است. اين مطلب دو دليل دارد: نخست اين كه هرگاه انسان درباره ديگران داشته باشد، خواه ناخواه در چهره يا سخنان و افعالش نمايان مى شود و همين امر سبب مى گردد ديگران در برابر او موضعى مشابه بگيرند؛ اما هرگاه سخنان و چهره و اعمال كسى را از هرگونه پاك ديدند و آثار و در رفتار و گفتارشان نمايان گشت، آنها نيز موضع مشابهى خواهند گرفت‌. 🔹بنابراين انسان براى زدودن از سينه ها و ها و نيات سوء ديگران، بايد از خود شروع كند و اين يكى از «اصول مهم روانشناسى» است كه تا از خود شروع نكنى نبايد انتظارى از ديگران داشته باشى. ديگر اينكه «رابطه‌ مرموز خاصى» در ميان دل ها برقرار است و ضرب المثل معروف «دل به دل راه دارد» يك واقعيت است، گويى در پنهانى با هم سخن مى گويند و رابطه برقرار مى سازند. هنگامى كه كسى مملو از به ديگران گردد، اين پيام به قلب آنها منتقل مى شود و آنها مقابله به مثل مى كنند. شايان توجه اينكه واژه «شرّ» مفهوم وسيعى دارد كه هر و كينه و را فرا مى گيرد. 🔹در «شرح نهج البلاغه» ابن ابى الحديد تفسير ديگرى نيز براى اين كلام حكمت آميز ذكر شده است و آن اينكه منظور (عليه السلام) اين است كه مردم را به كار نيكى موعظه نكن و از كار بدى نهى منما، مگر اين كه قبلاً خودت آن را انجام داده باشى و آن را ترك كرده باشى؛ زيرا سخنان اندرز دهنده انسان ناپاك در دل ها اثر نمى كند. [۱] البته اين سخن يك واقعيت است، اما موافق منظور (عليه السلام) از گفتار حكيمانه بالا نيست، زيرا تعبير به «صدر» در دو جاى اين كلام حكمت آميز نشان مى دهد كه منظور، نيات سوء و است نه افعال بيرونى. 🔹اين معنى نه تنها در رابطه انسانها با يكديگر، بلكه از يك نظر در رابطه انسان با خدا نيز صادق است، چنان كه در حديثى از (عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ أرادَ أنْ يَعْرِفَ كَيْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَاللهِ فَلْيَعْرِفْ كَيْفَ مَنْزِلَةُ اللهِ عِنْدَهُ فَإِنَّ اللهَ يُنَزِّلُ الْعَبْدَ مِثْلَ ما يُنَزِّلُ الْعَبْدُ اللهَ مِنْ نَفْسِهِ». [۲] (هر كس مى خواهد بداند چه مقام و نزد دارد، به منزلت خداوند نزد خود بنگرد، زيرا خدا را همان گونه قرار مى دهد كه بنده منزلت خدا را در دل و جان خود قرار داده است). 🔹در حديث‌جالبى‌از (عليه السلام) مى خوانيم كه: «مردى خدمت آن حضرت عرض كرد: شخصى به من مى گويد من تو را دوست دارم، چگونه بدانم كه او راست مى گويد و واقعاً مرا دوست مى دارد؟ (عليه السلام) در پاسخ فرمود: «اِمْتَحِنْ قَلْبَكَ فَإنْ كُنْتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ يَوَدُّكَ». [۳] ( خود را بيازماى، اگر تو او را دوست مى دارى، او هم تو را دوست مى دارد [قلوب با يكديگر راه دارند])». اين سخن را با حديث ديگرى از (عليه السلام) درباره امام و پيروانش پايان مى دهيم: «يكى از ياران آن حضرت به نام «ابن جهم» عرضه داشت: فدايت شوم مى خواهم بدانم من نزد تو چگونه ام؟ (عليه السلام) در پاسخ فرمود: «أُنْظُرْ كَيْفَ أَنَا عِنْدَكَ». [۴] (نگاه كن ببين من در نزد تو چگونه ام)». پی نوشت‌ها؛ [۱] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، قم، چ۱، ج۱۸، ص۴۱۱، ۱۸۰. [۲] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ۲، ج۶۸، ص۱۵۶، باب۶۳. [۳] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ۴، ج۲، ص۶۵۲. [۴] الأمالی، مفيد، كنگره شيخ مفيد، ۱۴۱۳ق، چ ۱، ص ۲۴۰ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۱۳، ص ۴۱۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️طبق روایات و تفاسیر اهل سنت «آيه انفاق» در شأن چه کسی نازل شده است؟ 🔹در «آيه ۲۷۴ سوره بقره» می خوانیم:  «اَلَّذينَ يُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ بِاللَّيلِ وَ النَّهارِ سِرّاً وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لَا خوفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (کسانی که را در شب و روز و پنهان و آشکار می کنند، برای آنان نزد پروردگارشان و مناسب است؛ و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند). بدون شك مفهوم آيه كلّى و جامع است و تشويق به در راه خدا در اشكال مختلف است، آشكارا و پنهان، در شب و روز، و به كسانى كه مى كنند مى دهد که هم نزد پروردگارشان بزرگ است و هم [اين كه] و اندوهى از گذشته و آينده نخواهند داشت؛ 🔹ولى از روايات اسلامى استفاده مى شود كه فرد شاخص آن، امیرالمؤمنین (عليه السلام) است، زيرا در اين آيه، روايات بسيارى وارد شده كه نشان مى دهد نخستين بار درباره (عليه السلام) نازل گشت. ابن عبّاس مى گويد: اين آيه درباره (عليه السلام) نازل شد؛ او فقط چهار درهم داشت، درهمى را در ، درهمى را در ، درهمى را و درهمى را در راه خدا كرد. (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ما حَمَلَكَ عَلى هذا؟» (چه چيز تو را بر اين كار واداشت؟)، عرض كرد: «حَمَلَنى عَلَيْها رَجاءَ اَنْ اَسْتَوجِبُ عَلَى اللهِ ماوَعَدَنى» (براى اين بود كه وعده اى را كه خدا به من داده است استحقاق پيدا كنم)، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «اَلا ذلِكَ لَكَ» (آگاه باش كه اين وعده درباره تو تحقّق يافت)؛ در اين هنگام آيه فوق نازل گشت. 🔹اين حديث را حاكم حسكانى در «شواهد التنزيل» به اضافه هفت حديث ديگر! به همين مضمون از طرق مختلف آورده است. [۱] سيوطى در «الدّرالمنثور» از طرق متعدّد، همين مضمون را از ابن عبّاس نقل ميكند، كه اين آيه درباره (عليه السلام) نازل شده؛ (عليه السلام) چهار درهم داشت، درهمى را در شب، درهمى را در روز، درهمى را پنهان و درهمى را آشكارا كرد و اين آيه نازل شد. [۲] معنى اين حديث آن است كه (عليه السلام) براى جلب خشنودى خداوند بوسیله مسأله از هر درى وارد مى شد؛ اوّلا: آنچه در بساط داشت در راه خدا انفاق كرد، ثانياً در شب و در حال مختلف (پنهان و آشكار) انفاق كرد و در روز نيز در دو حالت مختلف (پنهان و آشكار) انفاق نمود. 🔹اين و آميخته با اشتياق فراوان براى جلب رضای خداوند از هر طريق ممكن، مقبول درگاه الهى واقع شد و آيه شريفه نازل گشت. از كسانى كه روايت فوق را نقل كرده اند، محبّ الدين طبرى در «ذخائر العقبى» و سبط بن جوزى در «تذكره» و علامه گنجى در «كفاية الطّالب» و مفسّر معروف قرطبى در تفسيرش و گروهى ديگر اين حديث را به عين همان عبارت يا با تفاوت مختصرى در كتاب هاى خود آورده اند. شبلنجى در «نورالابصار» و شيخ سليمان قندوزى در «ينابيع المودة» نيز آن را ذكر كرده اند. نويسنده فضائل الخمسه در كتاب خود اين حديث را از گروه ديگرى نيز نقل مى كند از جمله ابن اثير در «اسد الغابه» و ابن حجر در «الصّواعق المحرقه» و واحدى در «اسباب النّزول». 🔹اين احاديث را با جمله اى از ابن ابى الحديد معتزلى پايان مى دهيم. او به هنگام برشمردن صفات والاى (عليه السلام) هنگامى كه به مسأله جود و مى رسد، بعد از اشاره به آيات سوره «هَل آتى» مى گويد: «وَ رَوَى الْمُفَسِّرونَ اَنَّهُ لَم يَمْلِكْ اِلاّ اَرْبَعَةَ دَراهِمَ، فَتَصَدَّقَ بِدِرْهَم لَيْلا، وَ بِدِرْهَمِ نَهاراً، وَ بِدِرْهَمِ سِرّاً، وَ بِدِرْهَمِ عَلانِيَةً، فَاَنْزِلَ فيهِ اَلَّذينَ يُنْفِقُونَ اَمْوالُهُمْ...» [۳] (مفسّران نقل كرده اند كه (علیه السلام) فقط چهار درهم داشت، درهمى را در شب و درهمى را در روز، درهمى پنهانى و درهمى آشكار كرد و خداوند اين را درباره او نازل فرمود). اين تعبير نشان مى دهد كه مسأله در ميان مفسّران مورد اتفاق يا لااقل مشهور است. پی نوشت‌ها؛ [۱] شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چ ۱، ج ‏۱، ص ۱۴۰. [۲] الدرالمنثور فى تفسير المأثور، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، قم، ج ‏۱، ص ۳۶۳. [۳] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، کتابخانه آية الله مرعشى نجفى، چ ۱، ج ‏۱، ص ۲۱ 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ ش، چ ۶، ج ۹، ص ۳۷۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«امام علی» (علیه السلام) در دوران حكومت خود چه خدماتی به مسلمين ارائه کرده اند؟ 🔹 (عليه السلام) در خطبه ۱۵۹ به گوشه اى از «خدماتش به و كسانى كه تحت حكومت او مى زيستند» اشاره مى كند و آن را در چهار جمله بيان مى دارد و مى فرمايد: «وَ لَقَدْ أَحْسَنْتُ جِوَارَكُمْ». (به يقين، وظيفه را در مورد شما به كار بستم). منظور از «حُسن جوار» اين است كه انسان، در برابر معاشران و دوستان همزيستى مسالمت آميز و توأم با ادب و احترام و خوشرفتارى و تحمل ناملايمات داشته باشد؛ به گونه اى كه از حضور او در جمع‌شان احساس آرامش و خوشوقتى كنند. 🔹بررسى تاريخ زندگانى (عليه السلام) به خصوص در ، نشان مى دهد كه در همه جا با مهر و محبّت با رفتار مى كرد؛ حتى خانه هاى يتيمان و بيوه زنان را شبانه سركشى مى نمود و با دست خود، آنها را تغذيه مى كرد؛ يتيمان را نوازش مى داد؛ بيوه زنان را تسليت مى گفت؛ با رنجوران همدردى مى كرد؛ با مخالفان مُدارا مى نمود و با دوستان، نهايت محبّت را مبذول مى داشت. 🔹به عكسِ دوران كه با نهايت خشونت با مردم رفتار مى كردند، حتى بر بزرگان اسلام، همچون ابوذر، عمّار ياسر و عبدالله‌ بن‌ مسعود رحم نكردند، و همان گونه كه مى دانيم ابوذر را با خشونت زياد به منطقه بسيار بد آب و هواى ربذه تبعيد كردند، که در آن جا از دنيا رفت و اطرافيان خليفه يا خود او عمار ياسر را به علت انتقاد مختصرى از نابسامانى هاى موجود در زمان عثمان چنان زدند كه به فتق مبتلا شد و يكى از دنده هايش شكست، و عبدالله بن مسعود، قارى و حافظ معروف قرآن را نيز چنان بر زمين كوبيدند كه بدنش ناقص شد و بعضى گفته اند: همين امر باعث مرگ او شد. 🔹اگر (عليه السلام) حتى برادرش را با ديگران در سهم كاملا يكسان مى شمرد، اطرافيان عثمان، چنان بر اموال بيت المال چنگ انداخته بودند كه مردم، عراق را بستان قريش و بنى اميّه مى ناميدند. [۱] در دوّمين خدمت خود به مردم مى فرمايد: «وَ أَحَطْتُ بِجُهْدِی مِنْ وَرَائِكُمْ». (من در پشت سر نيز به از شما پرداختم). اشاره به اين كه شما را در مسير و بندگى خدا از وسوسه هاى جنّ و اِنس حفظ كردم، و در برابر گزند از شما نگهدارى نمودم. 🔹و در سوّمين و چهارمين خدمت به آزاد ساختن مردم از بند ذلّت و زنجيرهاى ظلم و اسارت اشاره مى فرمايد: «وَ أَعْتَقْتُكُمْ مِنْ رِبَقِ الذُّلِّ، وَ حَلَقِ الضَّيْمِ». (و شما را از بند و حلقه هاى زنجيرِ آزاد كردم). چرا كه در دوران حكومت و سيطره و بر حكومت اسلامى، دامنه و در همه جا گسترده بود، و كسى جز آن گروهِ خودكامه، ارزش و نفوذى در جامعه نداشت، (عليه السلام) آنها را از اين حكومتِ خودكامه فاميلى و قبيلگى كه به دست افرادی شرور همچون بنى مروان و بنى اميّه اداره مى شد، رهايى بخشيد. 🔹و در پايان اين سخن به نكته لطيفى اشاره مى كند كه اين نه به جهت و شايسته شما در برابر من است؛ بلكه: «شُكْراً مِنِّي لِلْبِرِّ الْقَلِيلِ وَ إِطْرَاقاً عَمَّا أَدْرَكَهُ الْبَصَرُ، وَ شَهِدَهُ الْبَدَنُ، مِنَ الْمُنْكَرِ الْكَثِيرِ» (همه اينها براى سپاس فراوانِ من در برابر نيكىِ اندكى از سوى شما و چشم‌پوشى از بدى‌هاى فراوانى بود كه نسبت به من انجام داديد؛ بدى هاى آشكارى كه چشم، آن را مى ديد و بدن، آن را لمس مى كرد). 🔹در حقيقت، منظور اميرالمؤمنين (عليه السلام) اين است كه شما خدمتى به من نكرديد كه خدمات من براى شكرگزارى آن باشد، بلكه مشكلات و دردسرهايى كه براى من آفريديد بسيار زياد است؛ اگر من به شما كردم براى خدا و اداى‌ بوده است. بنابراین، «الْمُنْكَرِ الْكَثِيرِ» در اين عبارت، اشاره به و و هاى مردم در برابر امام (عليه السلام) است. 🔹شبيه همين معنا در خطبه هاى ديگر «نهج البلاغه» به چشم مى خورد. در خطبه ۹۷ مى فرمايد: «وَ لَقَدْ أَصْبَحَتِ الْأُمَمُ تَخَافُ ظُلْمَ رُعَاتِهَا وَ أَصْبَحْتُ أَخَافُ ظُلْمَ رَعِيَّتِي‏». (همواره امت‌ها از ظلم زمامدارشان در وحشت بوده اند، ولى من از ظلم پيروانم بيمناكم). پی نوشت: [۱] شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، انتشارات آية الله مرعشي نجفي‏، ۱۴۰۴ق، چ اول، ج ۲، ص ۱۲۹ (از قول «سعيد بن عاص» فرماندار كوفه از جانب عثمان) 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۶، ص ۲۰۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) برای مقابله و جنگ با اصحاب «جمل» چگونه استدلال می نمایند؟ 🔹 (عليه السلام) در پایان خطبه ۱۷۲ پس از اشاره به جنایات در بصره چنين مى فرمايد: «فَوَاللهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا رَجُلاً وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ، بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ، لَحَلَّ لِی قَتْلُ ذلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهِ، إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا، وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لَا بِيَدٍ دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ!». 🔹[ترجمه فرمایش حضرت:] (به خدا قسم، حتى اگر يك تن از را به عمد و بى هيچ جرمى كشته بودند، قتل همه آن لشكر بر من روا بود؛ زيرا همه آنان در كشتن آن مرد حاضر بوده اند و كشتن او را نشمرده اند و به دست و زبان ياريش نكرده اند [و به اين ترتيب، همدستِ مفسدان‌ فى‌ الارض بودند] و حال آنكه، از به شماره سپاهيانى كه به شهر داخل كرده بودند، كرده اند.). 🔹در اينجا پرسش و پاسخى از سوى شارحان «نهج البلاغه» مطرح شده و آن اینکه: چگونه (علیه السلام) مى فرمايد: اگر آنها حتى يك نفر را مى كشتند قتل‌ تمام‌ لشكرشان جايز بود، تا چه رسد به اين كه به تعداد خودشان از بى گناه كشتند. اين نابرابرى را با چه عنوانى از عناوين فقهى مى توان تفسير كرد؟ در اينجا در مجموع چهار جواب به اين سؤال داده شده است كه عبارتند از: 1⃣بعضى پاسخ گفته اند: آنها عملا نشان دادند كه را مباح مى شمرند و اين نوعى انكار است و به اين ترتيب مى شوند. 2⃣برخى گفته اند: كشتن آنها به دليل بوده است؛ زيرا اگر نهى از منكر هيچ راهى جز اين نداشته باشد، مجاز است. 3⃣سوّمين و بهترين جواب اين است كه آنها مصداق بودند؛ چرا كه لشكرى به راه انداختند و خود را شكستند و در بخشى از كشور اسلام، به راه انداختند؛ بنابراين داخل در آيه شريفه مى شوند كه: «إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا...». [۱] و اگر (عليه السلام) مى فرمايد: گناه آنها اين بود كه در برابر فجايع آنان سكوت كردند و در واقع مقدمه اى است براى اثبات و مفسد بودن آنها. 4⃣پاسخ چهارمى نيز در اينجا مطابق مذهب پيروان اهل بيت (عليهم السلام) وجود دارد و آن اينكه هر كس بر (عليه السلام) و بر ضدّ خروج كند، است؛ همان گونه كه «خواجه نصير الدين طوسى» در «تجريد العقائد» [۲] مى گويد: «و محاربوا عَلِىٍّ كَفَرَةٌ» (كسانى كه با (عليه السلام) به جنگ برخيزند )؛ زيرا مى دانيم (صلى الله عليه و آله) به (عليه السلام) خطاب كرده، فرمود: «حَرْبُكَ حَرْبِي»؛ [۲] (جنگ با تو جنگ با من است). 🔹در اينجا پرسش ديگرى مطرح است و آن اينكه اگر همه آنها مستحق قتل بودند ـ به سبب اينكه گروهى از مسلمين را حتّى قبل از جنگ كشتند ـ چرا (عليه السلام) بعد از پيروزى، تمام همدستان و را قصاص نفرمود؟ حتى به حكم محاربه با امام مسلمين و قيام بر ضدّ و ايجاد فساد در زمين مستحق قتل بود؛ ولى چنان كه مى دانيم اميرالمؤمنين (عليه السلام) او را با احترام به مدينه بازگرداند؟ 🔹پاسخ اين پرسش روشن است و آن اينكه اوضاع به قدرى طوفانى و شرايط بحرانى بود كه اگر امام (عليه السلام) دست به چنين كارى مى زد، به آسانى مى توانستند توده هاى را بر ضدّ او بشورانند؛ لذا در نقلى از عمروعاص مى خوانيم كه به عايشه گفت: «اى كاش در روز كشته شده بودى!» عايشه به او گفت: «بى پدر چرا؟» عمرو گفت: «تو از دنيا مى رفتى و وارد بهشت مى شدى! و ما كشتن‌ تو را بزرگترين دستاويز بر ضدّ قرار مى داديم». [۳] به هر حال، اين افتخارى است براى (عليه السلام) كه از باقيماندگان صرف نظر كرد و با اين كار خود، را نجات داد. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۶، ص ۴۹۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
⭕️نزدیکی به بهشت و دوری از دوزخ 🔹چرا ما نمی توانیم از همین محدوده‌ی خارج بشویم؟ و چرا نمی توانیم فرض کنیم که ماورای این عالم جسم یک «عوالم ناشناخته‌ی ملکوتی» هم هست که وجود محدود ما و ذهن و هوش محدود ما نمی تواند آنها را درک کند؟ 🔹مگر نمی بینیم که دانش بشری با همه‌ی عظمتش حتی در محدوده‌ی جسمانی هم، هنوز به اعماق نرسیده؟ حقیقت جسم بشر و بسیاری از این حقایق عالم مادی هنوز کشف نشده، چگونه تصور می کنیم که این ذهن محدودمان باید بتواند عوامل ماورای این عالم را اگر باشد کشف کنیم؟ 🔹 مصدق با سخن‌ وحی‌ الهی دارند بما می گویند این هست و باید برای آن «عوالم» تلاش کرد و از عذاب آن عوالم باید ترسید! (عليه السلام) بزرگترین مرد تاریخ اسلام بعد از پیغمبر می‌فرماید: «شغل من الجنه و النار امامه». آن کسی که و پیش روی اوست، از هر هدف دیگری ذهنش منصرف و مشغول است. 🔹به فکر این است که خودش را بتواند به برساند و از عذاب خودش را دور کند؛ این آن توضیح مختصری بود که درباره‌ی آیه خواستم عرض کنم، که البته در خلال بحث تفسیری به مواردی از این قبیل خواهیم رسید. بیانات‌مقام‌معظم‌رهبری در جلسه بیست و ششم تفسیر سوره بقره ۱۳۷۱/۰۲/۲۳ منبع‌؛ وبسایت‌ دفتر حفظ‌ و نشر آثار معظم‌ له @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️وسعت «علم غيب» امام علی (علیه السلام) تا چه حدّ است و چرا جزئيات آن را براى همگان بيان نكرده است؟ 🔹 (ع) در بخشی از خطبه ۱۷۵ به گوشه اى از علم خود به و «حوادث آينده» اشاره كرده، ميفرمايد: «وَاللهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُل مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ، وَ لكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللهِ». (به خدا سوگند! اگر بخواهم ميتوانم هريك از شما را از آغاز و پايان كارش و از تمام شئون زندگانى اش آگاه سازم؛ ولى از آن ميترسم كه اينكار، سبب كافر شدن شما به رسول خدا شود [و درباره من غلوّ كنيد و آن حضرت را به فراموشى بسپاريد]). 🔹در حديثى میخوانيم: روزى پيامبر اكرم (ص) نشسته بود که (علیه السلام) وارد شد؛ (ص) فرمود: «إِنَّ فِيكَ شَبَهاً مِنْ عِيسَى بْنَ مَرْيَمَ وَ لَوْلَا أَنْ تَقُولَ فِيكَ طَوَائِفٌ مِنْ أُمَّتِي مَا قَالَتِ النَّصارى فِي عَيسَى بْنَ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فِيكَ قَوْلاً لَا تَمُرُّ بِمَلَإ مِنَ النَّاسِ إِلَّا اَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ يَلْتَمِسُونَ بِذلِكَ الْبَرَكَةَ». [۱] (تو به عيسى‌ بن‌ مريم شباهتى دارى [از نظر زهد و عبادت] و اگر از اين بيم نداشتم كه گروه هايى از امتم درباره تو [غلوّ كنند و] همان بگويند كه درباره عيسى بن مريم گفتند، سخنى درباره تو میگفتم كه از كنار هيچ جمعيّتى از مردم عبور نمیكردى، مگر آنكه خاك‌ زير قدم‌هاى‌ تو را براى تبرّك بر مى گرفتند!). 🔹 (ع) در ادامه اين بحث به دو نكته اشاره ميفرمايد: نخست اينكه من اين را در اختيار گروهى از خاصّان با ايمان و پرظرفيت و سرّ نگهدار ميگذارم و ديگر اينكه من آنچه میگویم از خودم نمیگويم؛ همه اين امور را از (ص) شنيده ام؛ در قسمت اوّل ميفرمايد: «أَلا وَ إِنِّی مُفْضِيهِ إِلَى الْخَاصَّةِ مِمَّنْ يُؤْمَنُ ذلِكَ مِنْهُ». (آگاه باشيد! من اين را به خاصّانى كه از عدم انحراف و غلوِّ آنها در حق خود مطمئنم خواهم سپرد). 🔹اين گروه، افرادى همانند «كميل بن زياد»، «رشيد هجرى»، «اصبغ بن نباته»، «ميثم تمّار» و «حبيب بن مظاهر» بوده اند كه هر يك حافظ بخشى از اين اسرار محسوب میشدند. در تاريخ زندگى آنها مى خوانيم كه در مواقع حسّاسى پرده ها را بالا میزدند و گوشه اى از آن اسرار را فاش میكردند كه در تواريخ مذكور است. هنگامى كه شاگردان ايشان، حامل چنين اسرار و داراى چنين مقاماتى باشند، پيداست كه استاد آنها در چه پايه و مقامى بوده است!! 🔹سپس به مطلب دوّم پرداخته، مى فرمايد: «وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ، وَاصْطَفَاهُ عَلَى الْخَلْقِ، مَا أَنْطِقُ إِلَّا صَادِقاً، وَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ بِذلِكَ كُلِّهِ، وَ بِمَهْلِكِ مَنْ يَهْلِكُ، وَ مَنْجَى مَنْ يَنْجُو، وَ مَآلِ هذَا الاَمْرِ. وَ مَا أَبْقَى شَيْئاً يَمُرُّ عَلَى رَأْسِي إِلاَّ أَفْرَغَهُ فِی أُذُنَيَّ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَيّ». (به خدايى كه محمّد را به حقّ برانگيخت و او را از ميان مردم برگزيد، سوگند ياد میكنم كه من سخنى جز راست نمیگويم و همه اينها را به من تعليم داد، و از هلاكت آن كس كه هلاك میشود و نجات آن كس كه نجات مى يابد و پايان اين امر [خلافت] مرا آگاه ساخته، [خلاصه] هيچ حادثه اى بر من نمى گذرد، مگر اينكه او آن را در گوشم فرو خوانده و علم آن را در اختيارم گذارده است). 🔹آيا تعليم (ص) در مورد اين به صورت بيان جزئى و مشروح هر واقعه بوده يا اينكه آن حضرت، اصول و كلياتى به (ع) آموخت كه از هر بابى هزار باب گشوده می‌شد؛ و يا اينكه موارد، مختلف بود، گاه به اصول كلى قناعت میكرد و گاه به جزئيات مى پرداخت؟ احتمال سوّم نزديكتر به نظر میرسد. اين مطلب دقيقاً بر ما روشن نيست و خدا و رسولش از آن آگاه ترند؛ 🔹ولى اينقدر می دانيم كه (ع) در موارد مختلف پيشگويی های فراوانى نسبت به آينده كرده كه همه آنها دقيقاً واقع شد و نمونه هاى مختلفى از آنها در خطبه هاى متعددى از بيان شده است كه اگر گردآورى شود، خود، كتاب جالب و پرمعنايى خواهد شد. البتّه همانگونه كه ذكر شد، هيچيك از اينها علم‌ غيب‌ ذاتى ـ كه مخصوص خداوند متعال است ـ نمى باشد؛ بلكه آموزه‌ هايى است كه از آموزگار بزرگى همچون (ص) به آن حضرت رسيده و به تعبيرى كه در خطبه ۱۲۸ آمده است: «إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم»، می باشد. پی نوشت‌؛ [۱] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ۴، ج۸، ص۵۷ 📕پيام امام اميرالمومنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلاميه‏، چ۱، ج۶، ص۵۳۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
⭕️اهمیت حس درد اجتماع 🔹 انسانی بود فقط در فکر خودش و برای خودش، و انسان های دیگر را برای اشباع جاه‌طلبی‏های خود به زور استثمار کرده بود. پس او یک موجود خودخواه، خودپسند و خودپرست بود. ولی برعکس، با اینکه همه امکانات برایش فراهم بود و همین حاضر بود بهترین شرایط زندگی را برای او فراهم کند، به خاطر اینکه معاویه «حقوق مردم» را پایمال کرده بود، 🔹و برای اینکه به سرنوشت دیگران می‌اندیشید، با همین مبارزه کرد تا آنجا که جانش را بر سر این کار گذاشت و در تبعیدگاه رَبَذه در غربت جان داد. پس اینکه ما را «انسان» می‌دانیم و را انسان نمی‌دانیم، بلکه یک حیوان می‌دانیم، به خاطر این است که معاویه فقط در فکر «آخور خودش» بود و ابوذر در فکر «انسان های دیگر». 🔹ما چرا علیه السلام را یک «انسان کامل» می‌دانیم؟ برای اینکه «درد اجتماع» را حس می‌کرده، برای اینکه «من» او تبدیل به «ما» شده بود، برای اینکه «خود» او خودی بود که همه انسان ها را جذب می‌کرد. 🔹او به صورت یک فرد مجزّا از انسان های دیگر نبود، بلکه واقعاً خودش را به منزله یک عنصر، یک انگشت، یک عصب در یک بدن احساس می‌کرد، که وقتی ناراحتی‏‌ای در یک جای بدن پیدا می‌شود، این عضو ناآرام و بی‏‌قرار می‌گردد؛ و اصلًا این تعبیرات مال خود اوست؛ قبل از اینکه در قرن بیستم فلسفه‌های اومانیستی این حرفها را بیاورند علیه السلام اینها را گفته است. 📕آزادی معنوی، مرتضی مطهری، ص ۲۳۴ منبع: پورتال جامع استاد شهید مطهری @tabyinchannel