🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 پنجشنبه
🔹 ۱ تیر / جوزا ۱۴۰۲
🔺 ۳ ذی الحجه ۱۴۴۴
🔺 ۲۲ ژوئن ۲۰۲۳
🌓 امروز قمر در برج اسد است.
🌕 مقارنه ماه و مریخ ساعت ۱۶:۱۷
(شدت خشکی و گرما هوا)
✔️ روز مناسبی برای امور زیر است:
تعهد گرفتن از رقیب
خرید حیوان
جراحی
آغاز درمان
⛔️ ممنوعات
امور اساسی و زیر بنایی
امور ازدواجی
🌎🔭👀
🚌 مسافرت
همراه صدقه باشد.
👶 زایمان
نوزاد روزیدار و عمر طولانی دارد.
🌎🔭👀
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت
🔹 امروز
هنگام زوال ظهر برای سلامتی مفید و فرزند هیچگونه انحراف و نادرستی ندارد و عاقل و دانا باشد.
🔹 امشب ( شب جمعه)
فرزند سخنوری توانا و خطیبی ناطق شود.
💇 اصلاح سر و صورت
باعث طول عمر میشود
🩸حجامت، فصد و زالو انداختن
باعث ضعف مغز میشود.
💅 ناخن گرفتن
روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕 بریدن پارچه
روز خوبیست و باعث میشود شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
خوابی که پنجشنبه شب، دیده شود تعبیرش طبق ایه ۴ سوره مبارکه "نساء" است.
﷽ و اتوا النساء صدقاتهن
خواب بیننده یا ازدواج کند یا مال زیاد و یا هدیهای به او برسد. ان شاءالله
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از طلوع فجر تا طلوع آفتاب
از ساعت ۱۲ تا عشاء آخر (وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز پنجشنبه
لا اله الا الله الملک الحق المبین
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۳۰۸ مرتبه «یا رزاق» موجب رزق فراوان میگردد.
☀️ ️امروز متعلق است به
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
اعمال نیک خود را در به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان صبح آغاز و اذان صبح روز بعد پایان مییابد
🌺
🌎🌺🍃
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷 امیرالمومنین امام علی «علیه السلام»⇩:
🌷هرگاه از سختى كارى ترسيدى در برابر آن سرسختى نشان ده ، رامت مى شود.
🌷و در برابر حوادث روزگار چاره انديشى كن ، بر تو آسان مى شوند.
🌷 {غرر الحكم حدیث ۴۱۰۸}
🌷🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّد
🌷🌷وآل مُحَمَّد
🌷🌷وعجلفرجهم
سلام علیکم صبح بخیر التماس دعا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
دفتر خاطرات
عماد . جبار . زعلان . الکنعانی
بعد از عملیات والفجر هشت فاو
#زندانی_فاو
خاطرات
#عماد_جبار_زعلان_الکنعانی
#قسمت_بسیت_و_سوم
#نان
نزدیکتر رفتم. یک #کیسۀ_بزرگ بود که زیر تکهها و بقایای سقف مانده بود. تکههای سقف را کنار زدم و کیسه را بیرون آوردم. در نهایت ناباوری دیدم داخل کیسه حدود #صد_کیلو_آرد هست. بهتر از این نمیشد. از شدت خوشحالی نمیدانستم چه کار کنم. آردها را در چهار کیسۀ بیست تا بیست و پنج کیلویی ریختم و تصمیم گرفتم همان شب کیسههای آرد را به مخفیگاهم ببرم.
ایرانیها معمولاً، به علت بمباران هواپیماهای عراقی و آتش پُرحجم توپخانه، روزها کمتر از مواضع خود بیرون میآمدند و شبها بیشتر رفت و آمد میکردند. این موضوع تردد را برای من دشوارتر میکرد؛ بهخصوص که فاصلۀ مخفیگاه تا مقر #جیش_الشعبی دو برابر فاصلۀ مقر گروهان تا مخفیگاهم بود. بنابراین، با احتیاط بسیار حرکت کردم. بعد از طی مسافتی میایستادم و منطقه را کنترل میکردم و سپس به راهم ادامه میدادم.آن شب، با هر زحمتی که بود، صد کیلو آرد را در چهار نوبت، با هراس و دلهره، به حمام بردم. تصمیم گرفته بودم همۀ آردها را در یک نوبت به نان تبدیل کنم تا خطر لو رفتن آتش و بوی نان به حداقل برسد. برای این کار، باید کبریتی پیدا میکردم
مدت زیادی به طلوع آفتاب نمانده بود. بهرغم خستگی مفرط و بیخوابی، به مقر گروهان خمپارهانداز رفتم تا شاید بتوانم کبریت پیدا کنم. با کمک #شبرنگی که همراه داشتم، توانستم یک #قوطی_کبریت و یک بسته #نمک در آشپزخانۀ مقر پیدا کنم و به مخفیگاهم برگردم. هوا گرگ و میش بود و آفتاب میخواست از مشرق سر برآورد که از شدت خستگی و بیخوابی به خوابی عمیق فرورفتم.
از شدت خستگی سراسر طول روز را خوابیدم. هوا تاریک شده بود که از خواب بیدار شدم. تصمیم گرفتم تا صبح همۀ آردها را خمیر کنم و #نان بپزم. اولین بار بود که میخواستم نان بپزم. تا آن روز نه خمیر تهیه کرده بودم و نه نان پخته بودم. فقط در تلویزیون دیده بودم که مردم فقیر افریقا چگونه برای خود نان میپزند.
برای یافتن وسایل مورد نیاز، گوشه و کنار خانه را گشتم. درپوش آهنی یکی از بشکههای آب را، که کثیف و زنگزده بود، برداشتم و تمیز کردم تا از آن به جای #ساج(#تابه_نان_پزی) استفاده کنم. در اتاق مجاور، چالهای برای روشن کردن آتش کندَم و اطراف آن را با آجر بالا آوردم تا ساج بالاتر قرار بگیرد. پتویی کهنه را هم جلوی در اتاق نصب کردم؛ طوری که از بالا کاملاً چهارچوب را بپوشاند و نور دیده نشود و از پایین با سطح زمین فاصله داشته باشد تا #دود بیرون برود.کارهای تنور و اتاق که تمام شد، با دو #گالن_آهنی، که در منزل بود، از نهر آب آوردم و شروع کردم به خمیر کردن آردها. با فراهم کردن هیزم کافی و روشن کردن آتش، کار پخت نان را شروع کردم. تا صبح بیش از #چهارصد قرص نان پختم و پس از پایان کار کمدِ جلوی حمام را کنار کشیدم و نانها را تا سقف حمام روی هم چیدم. روی آنها را هم با چند پتو پوشاندم که زود خشک نشوند و بتوانم حداقل یک هفته نان نرم و تاره بخورم. بعد از جابهجا کردن نانها، چالۀ آتش را با خاک پر کردم و هیزمهای باقیمانده و نیمسوخته را هم بیرون بردم و همۀ آثار بهجامانده از آرد و خمیر و هیزم و خاکستر را از بین بردن پتویی را هم که جلوی در اتاق آویخته بودم برداشتم. پس از اینکه کمد را سر جایش کشیدم داخل حمام شدم و با خاطری آسوده و دلی شاد خوابیدم.
با اینکه میدانستم آن مقدار نانْ خوراکِ حداقل دو ماهم را تأمین میکند، در مصرف آنها صرفهجویی میکردم و تا زمانی که گرسنه نمیشدم از آنها نمیخوردم.
یک هفته از مخفیگاهم بیرون نیامدم. در آن مدت، هواپیماهای عراقی مواضع نیروهای ایرانیها را مرتب و بهشدت #بمباران میکردند. توپخانه و خمپارهاندازهای خودی هم با دستودلبازی هر چه بیشتر مواضع ایرانیها را زیر آتش میگرفتند. اطراف مخفیگاه من هم از آتش توپخانه و بمباران هواپیماها بینصیب نمیماند و هر از چند گاه با انفجار گلولههای توپ و بمبهای سنگین به لرزه درمیآمد.
خدا را بر نعمت نانها سپاسگزار بودم و از اینکه تا مدتی طولانی نیاز به جستوجوی خوراکی و بیرون رفتن از مخفیگاه و قرار گرفتن در معرض ترکش و تیر نداشتم شاکر بودم.
با ذخیره کردن آن همه نان در حمام جایم تنگ شده بود. به همین جهت، تصمیم گرفتم #آرپیجی ٧ را، که جاگیر بود و از آن نمیتوانستم استفاده کنم، جایی پنهان کنم. بهترین کار خاک کردن آن بود. برای جلوگیری از زنگ زدن، آن را خوب روغن مالی کردم و در کیسهای پلاستیکی گذاشتم. سپس آن را در گونی مخصوصِ ساختِ سنگر قرار دادم تا وسط باغچۀ حیاط، کنار درخت خرما، پنهان کنم.
کلنگی که دیوار پشت حمام را با آن سوراخ کرده بودم در باغچۀ حیاط مشغول حفر گودالی شدم. یکی دو وجب زمین را کنده بودم که ناگهان سر کلنگ به #شیئی_آهنی خورد!
ادامه دارد
.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷 امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف:
🌷 بار الها توفيق بندگی و دوری از گناه و نيت پاک و شناخت حرام را به ما عطا فرما
و با هدايت و استقامت در راهت گراميمان بدار
🌷{المصباح الکفعمي، ص ٢٨١}
🌷🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّد
🌷🌷وآل مُحَمَّد
🌷🌷وعجلفرجهم
سلام علیکم صبح بخیر التماس دعا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
📅 #تقویم_نجومی_اسلامی
🗓 شنبه ۳ تیر ۱۴۰۲
🗓 5 ذی الحجه ۱۴۴۴
🗓 24 ژوئن 2023
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
🗞 وقایع مهم شیعه:
🔹جنگ سویق، 2ه-ق
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️4 روز تا روز عرفه
▪️5 روز تا عید سعید قربان
▪️10 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
▪️13 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم
❇️ #ذکر روز شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان"
❇️ این #ذکر که مربوط به روز #شنبه است به نام رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم میباشد، روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند #بی_نیاز می شود و در این روز #زیارت حضرت رسول الله (صل الله و علیه و آله و سلم) خوانده شود.
❇️ #ذکر (یا #غنی) ۱۰۶۰ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #غنی و #بی_نیاز شدن میشود.
⛔️ برای #حجامت و #خون دادن روز خوبی نیست.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز خوبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز خوبی نیست.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز خوبی نیست.
✅ برای #زایمان روز خوبی است.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز خوبی نیست.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز خوبی نیست.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸امروز برای شروع کارها مناسب است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد.
🔹کسی که امروز گم شود،پس از چند روز پیدا میشود.ان شاء الله.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن انجام نشود.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹در خرید و فروش و تجارت انجام شود.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان موجب دوستی است.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز درصورت راست»است. باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹تعبیرخواب امشب،تأخیر دارد.
🔹مسیر رجال الغیب میان غرب و شمال میباشد. بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.
چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🔹 #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
🔹 اذان صبح ۳:۰۲:۴۹ طلوع آفتاب ۴:۴۹:۲۷
🔹 اذان ظهر ۱۲:۰۶:۴۰ غروب آفتاب ۱۹:۲۳:۵۰
🔹 اذان مغرب ۱۹:۴۵:۰۱ نیمه شب شرعی ۲۳:۱۳:۱۹
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۵:۱۲
🤲 دعا در زمان ذات الکرسی #مستجاب است.
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #شنبه است.
🔰 #جهت_گشایش_و_حاجت_روایی
🔰 مرحوم لواسانی می گوید: دو رکعت نماز بخواند و سپس بعد از نماز رو به قبله ۲۳۹۴ مرتبه بگوید: “لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین” بی شک مطلب او حاصل خواهد شد. مرحوم لواسانی می گوید: اگر سوره و الشمس” را به وقت امدن باران ۱۰۰ بار بخواند و از خدا حاجت خویش را بخواهد البته حاجت او روا خواهد شد.
دفتر خاطرات
عماد . جبار . زعلان . الکنعانی
بعد از عملیات والفجر هشت فاو
#زندانی_فاو
خاطرات
#عماد_جبار_زعلان_الکنعانی
#قسمت_بسیت_و_چهارم
#دبس
با کنجکاوی، اطراف آن را گود کردم. یک #قوطی_فلزی زیر خاک مدفون شده بود. درپوش قوطی زنگ زده بود و شکل و شمایل خاصی داشت که همانندِ آن را در #جنوب_عراق ندیده بودم. به هر زحمتی بود آن را از دل خاک بیرون کشیدم. با توجه به اندازهاش، بیش از حد سنگین بود. فکر کردم شاید صاحبخانه #سکهها و #جواهراتش را داخل آن گذاشته و چونبردن آن برایش مقدور نبوده آن را در باغچه پنهان کرده است تا از دست نیروهای ایرانی در امان باشد. با کلنگ در قوطی را باز کردم و با دیدن محتوای آن یکه خوردم. ظرف فلزی پُر بود از #شیرۀ_خرما یا #دِبِس، که همچون عسل شیرین بود. من در مدت دو ماه و اند پیش از آن فقط نان خشک خورده بودم و دچار #سوءتغذیه شده بودم. آنقدر ضعیف بودم که رگهایم کاملاً پیدا بود و وزنم بهشدت کاهش یافته بود. در چنین وضع ناگواری، یافتن یک قوطی شیرۀ
خرما ایدهآل بود. #شیرۀ_خرما، در اثر گذشت زمان، از حالت مایع به صورت لاستیکی درآمده بود. برای جدا کردن تکهای از آن باید از زور بازو استفاده میکردم؛ اما در آن شرایط همان هم نعمت بزرگی بود.
قوطی شیره را کنار گذاشتم و به کندن زمین ادامه دادم. #آرپیجی را در گودال گذاشتم و روی آن را با خاک و خار و خاشاک و خرت و پرتهایی که کف حیاط ریخته بود پوشاندم. قوطی شیره را برداشتم و با خوشحالی به حمام برگشتم. برای رفع گرسنگی، تصمیم گرفتم مقداری نان بردارم و با شیرۀ خرما بخورم. پتوی روی نانها را که کنار زدم متوجه شدم گوشههای نانها #کپک زده است. تعجب کردم. حصیر شکاف را کنار زدم تا فضای حمام روشن شود. کمد را هم مقداری کنار کشیدم. همۀ نانهایی که پخته بودم، از پایین تا بالا، کپک زده بود. بدتر از این نمیشد. کنارههای کپکزدۀ نانها را از وسط آنها، که سالم مانده بود، جدا کردم و بیرون ریختم. به این ترتیب، نیمی از نانها را، که قابل استفاده بود، داخل حمام روی هم چیدم.
سه روز دیگر به همین منوال سپری شد و من از یافتن آن قوطی شیره خوشحال بودم. در آن مدت، نانهای باقیمانده مثل سنگ سفت شده بود. موقع شکستن یک قرص نان تکههای آن به اطراف پخش میشد و اگر زیر پایم میماند، مثل #شیشه در پایم فرومیرفت. با اینکه دندانهایم سالم بود، خوردن آن نانهای سنگی برایم دشوار بود. از اینکه همۀ آردها را در یک نوبت مصرف کرده و نان پخته بودم پشیمان شدم. اگر آن مقدار آرد را در سه یا چهار نوبت میپختم، نه کپک میزد و نه مثل سنگ سفت میشد؛ اما کار از کارگذشته بود و خودکرده را تدبیری نبود. هر وقت گرسنه میشدم، مقداری از نانهای خشک شده را مدتی در آب خیس میکردم و سپس بهزحمت میخوردم. کمکم خوردن نانهای سنگی برایم غیر ممکن شد و با دیدن آنها حالم به هم میخورد. به همین دلیل، تصمیم گرفتم به مقر نیروهای #جیش_الشعبی بروم بلکه کیسۀ #آرد یا خوردنی دیگری بیابم
پاسی از شب گذشته بود که به سمت مقر نیروهای جیشالشعبی حرکت کردم. با رعایت احتیاط و بررسی منطقه، پیش رفتم تا به آخر خاکریز اطراف #مخازن_نفت، که حد فاصل #جادۀ_اصلی و #مقر_جیش_الشعبی بود، رسیدم. آن جاده محل تردد و عبور نیروهای ایرانی از #اسکله تا خطوط مقدم و برعکس بود. مدتی طولانی به دیدبانی و مراقبت پرداختم. هیچ #سرباز_ایرانی در آن حوالی نبود. ایستاده از خاکریز بالا رفتم و روی جادۀ اصلی قرار گرفتم. هنوز عرض جاده را طی نکرده بودم که ناگاه #چهار سرباز ایرانی را دیدم که صحبتکنان به سمت من میآیند. فاصلهام با آنها بیست تا سی متر بود. نگاههایمان که به هم افتاد، ایستادیم.ظرف چند ثانیه، به این نتیجه رسیدم که باید هر چه سریعتر از آن محل فرار کنم بدون توجه به اطراف، به سمت مخفیگاه شروع کردم به دویدن. صدای پای آنها را بهوضوح میشنیدم.
ادامه دارد
.