📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت تبریز
بخش شصتوسوم
ما زودتر راهافتادهایم که مبادای در شلوغی مبادی ورودی وادی رحمت گیر کنیم و روایتهایی تدفین را از دست بدهیم. نزدیکیهای وادی خانم اشرفی می پیچد سمت پمپ بنزین. من پیاده می شوم چند تا عکس بگیرم.گلفروشی کنار پمپ بنزین تصویر شهدا را جلوی مغازه زده است.میایستم چند تا عکس بگیرم. آقای گلفروش چفیه گردنش انداخته و رفت و آمدها را تماشا میکند.مرا که میبیند، میرود داخل و یک شاخه گل میدهد دستم. متعجب نگاهش می کنم می گوید احسان است؛ برای شهدا.
ادامه دارد...
لیلا طهماسبی
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۰۰ | #آذربایجان_شرقی #تبریز
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش بیستوسوم
ساعت شش صبح بعد از صرف صبحانه همراه تیم مستند ساز راه افتادیم سمت میدان جانباز، همان میدانی که دیشب بچه ها داشتند دور تا دورش باند میگذاشتند و فضا را آماده می کردند.
کم کم مردم از راه دور و نزدیک میرسیدند به میدان.
مشخص بود که بیرجند این همه جمعیت ندارد. جدای از شهرهای مرزی، خیلی ها از استانهای همجوار از جمله یزد، کرمان و سیستان و بلوچستان برای وداع با شهید جمهور آمده بودند.
ادامه دارد...
محمدصالح قدیری | از #یزد
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۷:۰۰ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش بیستوچهارم
صدای گریه مردم بعد از اینکه خبر رسیدن پیکر مطهر شهیدجمهور را شنیدند مرا به یاد مراسم تشییع «حاج قاسم» انداخت؛ امروز انگار حتی درختها و پرچمها و عَلَم ها هم پا به پای مردم گریه میکردند.
ادامه دارد...
محمدصالح قدیری | از #یزد
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۳۰ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت تهران
بخش چهاردهم
اتوبوسها، حرم امام پیادهمان کردند. باید با مترو میرفتیم تا دانشگاه تهران.
راهروهای مترو قفل شده بود از جمعیت. مانند کودکان که قطار بازی میکنند، دست گذاشته بودم روی شانه نفر جلویی و سلانه سلانه پیش میرفتیم.
ناگهان از پشت جمعیت، صدای گریه کودکی بلند شد. بعد از آن صدای زنی آمد که آب میخواست برای فرزندش. صدای زن، فقط به گوش چند نفر دور خودش رسید. مردی از وسط جمعیت داد زد: « آب» و مردی دیگر، کمی جلوتر، کمی بلندتر.
- آب
از کنار خط زرد لبه ریل مترو، یک بطری آب کوچک، روی دست مردم آمد عقب.
زن را نمیدیدیم، اما صدای دعاهایش برای آنکه آب را رسانده، میرسید به گوشمان و آنجا در گوشم متنی که حامد عسکری برای شهیدجمهور نوشته بود، پلی شد.
نوشته بود « آقای رییسجمهور رفته بود روی نقطه صفر مرزی، سد افتتاح کند و برای مردمش آب بیاورد.»
و من در ایستگاه مترو حرم امام، به این فکر میکنم که وقتی آن آب به پای زمین مرد کشاورز برسد و یا لولهکشی شود در خانه آن زن روستایی، آنها هم دعا میکنند برای کسی که آب را به اینجا رسانده، به قول حامد عسکری، آنکه رفت آب بیاورد، ولی خودش نیامد.
بالاخره به مترو میرسیم. سوار میشویم تا ما را به میدان انقلاب برساند برای مراسم تشییع...
ادامه دارد...
محمد حیدری | از #یزد
چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۶:۰۰ | #تهران
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت مشهد
بخش پنجم
تبریز، قم، تهران، بیرجند طعم چشم انتظاری پیکر شهید ریسی را چشیده اند. حالا نوبت مشهد است. مردم توی خیابان اند. پیرزنی عصا به دست گوشه ای ایستاده و سر تکان می دهد. دختر بچه ای دست پدرش را گرفته و خیره شده به حرم. بغض توی گلوی مردم را از چشم های شان می شود دید. ولی مشهد طعم چشم انتظاري اش فرق دارد. اینجا امام رضا چشم انتظار خادمش است و مشهد خیره شده به این چشم انتظاری. اینجا پیکری تشییع نمی شود مریدی به مرادش می رسد. شاه خراسان آغوش باز کرده برای رئیس جمهور.
محمد اصغرزاده
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۰۷ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت زنجان
بخش اول
چادرش را بسته دور گردن و عصا به دستی و عکس شهیدجمهور در دست دیگرش سلانه سلانه وارد جمعیت میشود
میگوید تا جان در بدن دارم صحنه را خالی نمیکنم
میگویم اگر مادرانی چون شما نبودند معلوم نبود این انقلاب کارش به کجا بکشد
قطره اشکی از چشمشش میچکد و در چروک صورتش گم می شود.
ادامه دارد...
رقیه موسوی
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #زنجان
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت مشهد
بخش پنجم
تبریز، قم، تهران، بیرجند طعم چشم انتظاری پیکر شهید ریسی را چشیده اند. حالا نوبت مشهد است. مردم توی خیابان اند. پیرزنی عصا به دست گوشه ای ایستاده و سر تکان می دهد. دختر بچه ای دست پدرش را گرفته و خیره شده به حرم. بغض توی گلوی مردم را از چشم های شان می شود دید. ولی مشهد طعم چشم انتظاري اش فرق دارد. اینجا امام رضا چشم انتظار خادمش است و مشهد خیره شده به این چشم انتظاری. اینجا پیکری تشییع نمی شود مریدی به مرادش می رسد. شاه خراسان آغوش باز کرده برای رئیس جمهور.
محمد اصغرزاده
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۰۷ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت تهران
بخش پانزدهم
پیام آمد: «ظرفیت دانشگاه تهران تکمیل شده است».
میثم خندید و گفت: «بریم دانشگاه امام صادق، شهید رحمتی هم دانشجوی اونجا بوده.»
مجبور شدیم در خیابان بمانیم. دیر رسیده بودیم. صدای مهدی رسولی در خیابان میپیچید. بلندگوها خسخس میکردند و صدا کامل نمیآمد، اما میشد فهمید مداحی مورد علاقه شهیدجمهور را میخواند.
- یه عده پای حق که میرسه فدایی و یه عده پای حق که میرسه فراریاند...
ناگهان جمعیت، مانند دریایی که موج بر میدارد به کنار رفت.
مردی درشت هیکل در وسط جمعیت، انگار که میان استخر شنای پروانه برود، با دو دستش جمعیت را میشکافت و جلو میآمد و میگفت: «راهو باز کن... برو کنار.»
حتم داشتم مقام مسئولی یا سرداری میخواهد رد شود که بادیگاردش این چنین حرص میزند برای عبور. جلو رفتم تا ببینم کدام مقام کشوری یا لشکری در حال عبور است که پشت سر مرد، صفی از خانمها را دیدم.
مردها دستشان را به هم داده بودند و کوچهای باز کرده بودند تا زنها بتوانند راحت رد شوند.
همانجا ماشین تحریر مغزم تایپ کرد: زن زندگی آزادی.
با شکافته شدن جمعیت، راه باز شده بود و میشد پیش رفت. ساعتم را نگاه کردم. میگفتند رهبر انقلاب ساعت ۹ میآیند برای خواندن نماز و حالا چند دقیقهای مانده بود تا نه.
ادامه دارد...
محمد حیدری | از #یزد
چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۵۰ | #تهران
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت تبریز
بخش شصتوچهارم
با سه بچه و خانمش از اهر آمده بود. میگفت سهشنبه هم دلم اینجا مانده بود اما تا از شرکت مرخصی بگیرم و بیایم، نشد که به مراسم تشییع برسم؛ فقط توانستم خودم را به فرودگاه برسانم. امروز صبح باز از اهر راهی تبریز شده بود. یکی از بچههای فامیل را هم همراه خودش آورده بود. حتی میگفت اگر بتوانم از شرکت اجازه بگیرم، حتما میمانیم تا به وادیرحمت هم برویم. آقای آلهاشم انسان مردمیای بودند؛ این وظیفه به گردن ماست تا بیاییم.
ادامه دارد...
حکیمه برتینا
نویسنده: فائزه آسایش
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۳۰ | #آذربایجان_شرقی #تبریز
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت زنجان
بخش دوم
امروز سوم خرداد سالگرد عملیات بیت المقدس صدای یا زهرا یا زهرای جمعیت یادآور شهدای آزادسازی خرمشهر می شود.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
ادامه دارد...
رقیه موسوی
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #زنجان
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا