eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
249 ویدیو
3 فایل
🇮🇷 روایت مردم ایران از پیکرهٔ حوزه هنری انقلاب اسلامی 🖋 هنر خوب دیدن و خوب نوشتن وابسته به نویسندگان مردمی 🌱 خرمشهرهای پیش‌رو، آوینی‌ها می‌خواهد... ✉️ نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال روایت: ˹ @ravina_ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 مظلومان جهان مردم کشمیر هند، در دل شب، شمع روشن کرده‌اند و عکست را بالا گرفته‌اند. رئیس جمهور و مقامات، پشت هم تسلیت می‌گویند‌. از هند و پاکستان تا ترکیه و عراق عزای عمومی اعلام کرده‌اند. جنبش‌های مجاهدین در فلسطین، فریاد زدند که تو را فراموش نخواهند کرد. لبنان مثل عزیز از دست داده‌ها، پرچمش را نیمه افراشته گذاشته و یک چهارم از کل ساکنین جهان در غم از دست دادنت سوگوارند. می‌دانی آقا سید، اینها برای من فقط یک معنی می‌دهد؛ تو، شهید جمهوری هستی که فقط برای ایران نبودی، تو را مظلومان جهان می‌شناسند. فاطمه ملائی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روایت قم بخش سی‌ودوم تشییع به ثانیه‌های آخر می‌رسد ماشینی که شهدا را حمل می‌کند به مسجد جمکران رسیده و مردم هم‌... مسجد جمکران جمعیت ندیده نیست... نیمه شعبان اینجا جای سوزن انداختن هم ندارد اما این بار یک سر و گردن از همیشه بالاتر است... این بار واقعا حرم تا جمکران بین الحرمین شده ... مردم کم کم متفرق می‌شوند و از بیابان و خیابان راه خود را در پیش می‌گیرند... جمکران چه آمدن و رفتن‌هایی را که به خود ندیده... ادامه دارد... زهرا جلیلی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۹:۱۹ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 امروز دوشنبه است یا جمعه؟ برای زیارت عاشورای دوشنبه‌صبح‌ها، نان روغنی خریده‌ام. شنیده‌ام که بین مورّخان اختلاف است که عاشورا دوشنبه بوده است یا جمعه. شبکۀ خبر رسماً اعلام می‌کند. لباس مشکی می‌پوشم و راه می‌افتم. همه گرفته ایم. حال زیارت عاشورا خواندن هم نیست. مهدی می‌خواند و سفره می‌اندازیم. به زور می‌نشانمشان سر سفره. کسی دست سمت نان روغنی‌ها نمی‌برد. ناگهان صدای گریۀ جمعی، از قسمت خواهران بلند می‌شود. یاد دعای ندبۀ جمعه سیزدهِ دیِ نود و هشت می‌افتم. به آقااسماعیل نگاه می‌کنم: «من و روح الله می‌ریم حجله بگیریم.» سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | حسینیه هنر سبزوار @hoseinieh_honar_sabzevar ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش سی‌وسوم عمری کنار هم اینچنین صحنه‌هایی را دیدند؛ از تشییع شهدای دفاع مقدس تا الان... ادامه دارد... اصغر عراقی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش سی‌وچهارم بجنبید بچه‌ها! دیر نشه یه وقت. کلی کار داریم. یکی دو ساعت دیگه مهمون‌مون می‌رسه ... ادامه دارد... سید طاهر جوادیان سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۳:۴۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش سی‌وپنجم راننده ون ماشین را دور میدان منجی پارک کرده بود. خسته و کوفته رسیدیم به ماشین که یک دفعه صدای شیون بلند شد.!! نگاه کردم دیدم خانمی بچه به بغل فریاد می زند «تو رو خدا کمک کنید! الان ماشین منفجر میشه» راننده ما سریع کپسول آتش نشانی را برداشت و رفت تا آتش را خاموش کند. همراهش رفتم. سیم کشی پراید اتصالی کرده بود. خاموش که شد به صاحب ماشین گفتم: - مدل چنده؟ - مدل ۹۲ - بچه کجایی؟ - شهریار - از شهریار با دو تا بچه اومدی قم برا تشییع؟! تازه چهار پنج میلیون خرج گردن خودت انداختی!! خب فردا که قراره مراسم توی تهران برگزار بشه، میرفتی تهران! نزدیکترم بود. لبخند تلخی زد و گفت: اتفاقا مراسم فردا رو هم میرم. بدن این سید عزیز برای خدمت به ما سوخت. هر کاری براش بکنیم کم کردیم.!! ادامه دارد... سیدمحمد نبوی | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 یوسف گم گشته... شب از نیمه گذشته اما خواب به چشمانم نمی‌آید، مضطر و پریشان کانال‌های خبری را چک می‌کنم... هر چند دقیقه یکبار به تک‌تک صفحه‌های اینستاگرام سرک می‌کشم. چرا کسی خبر جدیدی منتشر نمی‌کند؟ با خودم می‌گویم: یعنی کجا مانده؟؟ کم‌کم ناامید از خبر چشمانم گرم می‌شود اما به ساعت نکشیده دوباره از اضطراب بیدار می‌شوم و با چشمان نیمه بازم گوشی را چک می‌کنم، چقدر این شب طولانی شده؛ دوباره، سه باره و ده باره... خبری نیست که نیست با خودم می‌گویم: یعنی کجا مانده؟؟ دیگر سپیده صبح زده و من مغموم وسط سالن ایستاده‌ام و چشم دوخته‌ام به تلویزیون ولی خبر تازه‌ای نیست. برای بار هزارم بغض می‌نشیند به گلویم و ناامیدی می‌آید که لانه کند در جانم، ناگهان یاد دلنوشته دختر شهید بادپا می‌افتم؛ آنجا که در مقابل حاج قاسم با سیل اشک گفته بود: «در دیوان حافظ خوانده‌ام: یوسف گم گشته باز می آید به کنعان غم مخور... کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور...» بهزادی دوشنبه | ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 مستمعانِ کوچکِ آیت‌الله "مسئولین بیایند استادیوم؛ جشن بماند برای خانواده‌ها" وقتی گفتند آیت‌الله رئیسی این‌ها را گفته، نتوانستیم همه مسئولان را دعوت کنیم برای جشنِ واگذاری زمین‌های طرح جوانیِ جمعیت. آیت‌الله به تیم هماهنگی گفته بود مردمی که می‌خواهند زمین‌هایشان را تحویل بگیرند، با بچه‌هایشان بنشینند روی صندلی‌های جلو و مسئولین اگر می‌خواهند بیایند، عقب‌تر بنشینند. جمعیتِ توی سالن زیاد بود و صدا به صدا نمی‌رسید. مشمولان طرح جوانی جمعیت با بچه‌هایشان آمده بودند و صدای بچه‌ها سالن را پر کرده بود. آیت‌الله که وارد سالن شد، مسئولین هم پشت‌سرش آمدند توی سالن. دوباره اشاره کرد که کسی به خاطر نشستنِ مسئولین، بچه‌ها را از روی صندلی‌هایشان بلند نکند. سخن‌رانی شروع شد. مستمعانِ کوچکِ آیت‌الله احتمالا چیزی از حرف‌های او نمی‌فهمیدند اما حتما یادشان می‌ماند که روزی، از نزدیک‌ترین فاصله‌ی ممکن، یک رئیس‌جمهورِ شهید را دیده‌اند... محسن‌حسن‌زاده | فرماندار شاهرود سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 رای اولی بین قبور شهدا قدم می‌زنم و چهره‌ها را از نظر می‌گذرانم. آخر اینجا باغ دلگشای کرمان است. هم درد دارد و هم درمان. هم زخم و هم مرهم. هرکس جوری با دلش مشغول است. یکی مثل همسر شهید ضیاءالدینی (از شهدای انتظامی ۱۳ دی) غبار قبر عزیزش را با دقت و حوصله با گلاب می زداید. شاید به یاد روزهایی که لباسش را میشسته. عده ای روی صندلی های روبروی نمایشگر به اجرای مجری گوش سپرده اند. این یکی اما نگاهم را جوری می دزدد که ماتش می شوم.بین آنهایی که گریه می‌کنند کم سن و سال تر است. آنقدری که محاسنش برای سر زدن مردد مانده. روی یک صندلی تک و تنها و با فاصله از جمع نشسته. آرام اشک می‌ریزد. محو حال و هوایش می شوم. گمان میبرم یکی از خانواده های شهداست و با شهادت سید داغ دلش تازه شده. لحن مجری که روضه گونه می شود، نمایشگر که تصاویر سید را به رخ می کشد، او هم بنای هق هق می گذارد. شانه هایش تکان می خورد. صورتش را با انگشت های کشیده و لاغرش می پوشاند. دلم نمی آید خلوتش را خدشه دار کنم. صبر میکنم کمی آرام تر شود. - ببخشید شما نسبتی با شهدا دارین؟ - نه. - به آقای رییسی رای داده بودین؟ - نه! من تازه امسال رای اولی میشم. کاش بود منم میتونستم بهش رای بدم. - معلومه که خیلی بهشون ارادت دارین. چانه‌اش می‌لرزد و غبار اشک چشمانش را می‌پوشاند: - بله خیلی! وقتی برای مراسم شهدای ۱۳ دی اومده بود پشت سرش نماز خوندم! زنگی‌آبادی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 الان باید چطوری تشکر کنم؟ هنوز یکماه از قرارگیری در پست ریاست جمهوری خودش و تسلط وزیرش بر امور خارجه نگذشته بود که دغدغه‌ی اول سفر خارجی مردم را حل کردند. وسط بحبوحه‌ی کرونا که هزارتایی بلکم بیشتر از کشورهای مختلف جان می‌گرفت. راه بسته شده‌ی کرببلا را برای ما جامانده‌ها باز کردند. با یک برگه‌ی واکیسناسیون می‌توانستی بروی بلیط هواپیما بگیری و راهی کرببلایی بشوی که سال قبل فاتحه‌اش را تا چندین سال برایت خوانده بودند. خودش و وزير امور خارجه‌اش انقدر رفتند و آمدند تا عراق دانه دانه قيدها و بندها را برداشت و کم و کمتر کرد. آنقدر که آخر دست عاشق‌های کم بضاعت هم از مرز زمینی آزاد شده خودشان را رسانند و به دیار عاشقان، راستش را بخواهید من آنقدر کیفور زیارت کرببلا بودم که نفهمیدم، ماجرای کرونا و مشکلات ورود واکسن و واکیسناسیون را کی و چطوری حل کردند. فقط می‌دانم ترکیب سید ابراهیم رئیسی و حسین امیرعبداللهیان در روابط خارجی انقدر خوب و سریع عمل کرد که مشکل دوساله‌ی واکسن دو سه ماه حل شد. پاییز ١٤٠٠ وقتی توی آمریکا کرونا روزهایی ٧٠، ۸۰ هزار انسان را به کام مرگ می‌فرستاد. توی ایران تعداد مرگ‌های به دلیل کرونا به تعداد انگشتان دست شده بود و آنقدر راحت توی کوچه و بازار راه می‌رفتی که گویی کرونا تمام شده این‌هایی که ماسک بر صورت دارند می‌خواهند از شر هوای آلوده نجات پیدا کنند. من راستش نمی‌دانستم آنهایی که این اتفاقات بزرگ انقدر خوب و زود رقم زدند قرار است به زودی رخت سفر ببندند والا زودتر ازشان تشکر می‌کردم و حالا نمی‌دانم کجا و چطور باید تشکر کنم😔 سید علیمحمد حسینی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تهران بخش اول بسم الله الرحمن الرحیم در این حضور لباس محلی حرف‌ها نهفته... ادامه دارد... سید محمد هاشمی | از چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۷:۳۴ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تهران بخش دوم سیل جمعیت از طلوع خورشید در جریان است... به سمت خیابان انقلاب برای بدرقه‌ی شهید جمهور... ادامه دارد... سید محمد هاشمی | از چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۷:۴۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا