#حضرت_معصومه_شهادت
ای سایه ی بالا سرِ خواهر، برادر!
ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر!
خواهر همان احساس مادر بر برادر
دارم برایت می شوم مادر، برادر!
ای سوره چشمی بر منِ آیه بیانداز
یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز
یك بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز
بر خواهرانش سایه دارد هر برادر
چیزی به غیر از چشم تر دارم، ندارم
از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم
اصلاً نمی دانم پدر دارم-ندارم
دیدم كمالاتِ پدر را در برادر
از جانب زُلفت صبایی می فرستی؟
با التماس من دعایی می فرستی؟
دارالشِفای من دوایی می فرستی؟
افتاده ام در گوشه ی بستر، برادر!
اینجا مسیرِ كوچه تا خوب است خوبم
وقتی نگاهِ مردها خوب است خوبم
حالا كه احوالِ رضا خوب است خوبم
از بس فنا گردیده ام من در برادر
در كوچه ها با حالِ بیمارم نبردند
وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند
این معجری را كه سرم دارم نبردند
این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر!
ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند
جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند
هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند
افتاده روی تلِّ خاكستر برادر
نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت
نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت
نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت
پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر
با نیزه ای تا شاه را از حال بردند
یك یك تماماً رو سوی اموال بردند
هر آن چه را كه بود در گودال بردند
تسبیح عبا عمامه انگشتر ، برادر
#علی_اکبر_لطیفیان
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_مدح
رواق دختر موسى بن جعفر است این جا
حریم فاطمه بنت پیمبر است این جا
درِ بهشت برین گر طلب کنى به خدا
ببوس با ادب آن را که آن در است این جا
زمین قم به مثل چون صدف بُوَد آرى
وجود حضرت معصومه گوهر است این جا
ببند عقد نماز اندر این مقام رفیع
که جاى گفتن الله اکبر است این جا
مخوان به خلد برینم ز کوى او واعظ
براى من ز دو صد خلد، برتر است اینجا
حبیبه ی حق و ریحانه ی رسول و على
یگانه دختر زهراى اطهر است این جا
ببوس از سر صدق و صفا ضریحش را
که مورد نظر حىّ داور است این جا
مسیح زنده شود در حریم این بانو
عجب ز فیض دمش روح پرور است اینجا
ز یمن موکب اجلال فاطمه بنگر
که درّ تاج سر هفت کشور است این جا
فروغ روضهی او پرتو افکن است به مهر
چرا که مطلع خورشید انور است این جا
اگر به دیده ی ادراک بنگرى بینى
که مهر و ماه هم از ذرّه کمتر است این جا
از آن شدند سلاطین مقیم در کویش
که خاک درگه او زیب افسر است این جا
کند به درگه او سجده صبحدم خورشید
که از فروغ ولایت، منور است اینجا
اگر تجلى حق بینى از در و دیوار
عجب مدار که دخت پیمبر است این جا
تبارک الله از این روضه ی بلند رواق
که از تصوّر و از وصف برتر است این جا
برو طهارت دل کن بیا به روضه ی او
که جاى مردم پاک و مطهّر است اینجا
از آن پناه به کوى تو آرم اى بانو!
که فیض روح ز لطفت میسّر است این جا
مرا که نام بُوَد حیدر، آمدم به درت
چرا که نور دو چشمان حیدر است این جا
زمین قم شده روشن از آن به غیب و شهود
که نور حق به جمالت برابر است این جا
ز آفتاب قیامت، غمى نخواهد بود
مرا که سایه ی لطف تو بر سر است این جا
سزد که «معجزه»! قم هم چنان بهشت بُوَد
چرا که دختر موسى بن جعفر است اینجا
#حیدر_تهرانی_معجزه (فرزند مرحوم #مرشد_چلویی_ساعی)
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_مدح
چشم دلم به سمت حرم باز میشود
با یک سلام صبح من آغاز میشود
پر میکشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه لحظه پرواز میشود
قفل دلم شکسته کنار در حرم
از مرقدت دری به جنان باز میشود
فهمیدهام ز حکمت ایوان آینه
اینجا دل شکسته سببساز میشود
کو چشم روشنی که ببیند در این حرم
هر روز چند مرتبه اعجاز میشود
اعجاز توست اینکه دلم یاکریم توست
قلب تپنده حرم قم، حریم توست
اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است
از نفحه شهود و تجلی معطر است
برپا شده است مکتب قرآن و اهل بیت
دارالعلومِ مریم آل پیمبر است
اینجا کلید علم و فقاهت ارادت است
خاک در حریم تو علامه پرور است
چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست
اینجا چقدر چشمه جوشان کوثر است
تنها پناهگاه دلم صحن آینه است
وقتی دلم از آه زمانه مکدر است
هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل
دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است
صحن تو غرق بوی گل یاس میشود
اینجا حضور فاطمه احساس میشود
با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه
اینجا دمیده کوکب اقبال فاطمه
بیاختیار پای ضریحت رسیده است
هر زائری که آمده دنبال فاطمه
دارد تمام مرقد تو بوی آسمان
اینجاست سایه سار پر و بال فاطمه
فرمود آشیانه امن الهی است
صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه
خورشید آل فاطمه از راه میرسد
هر سال ما اگر که شود سال فاطمه
ای عمه امام زمان! کاش در حرم
یک صبح جمعه لایق دیدار میشدم
خاتون ملک ارض و سما إشفعی لنا
محبوبه حبیب خدا إشفعی لنا
آرامش و قرار دل ثامن الحجج
ای زینب امام رضا(ع) إشفعی لنا
عصمت دخیل بسته به پرهای چادرت
ای آفتاب حُجب و حیا إشفعی لنا
در هر سحر به سوی ضریح اجابتت
میآورم دو دست دعا إشفعی لنا
روی سیاه و بار گناهان ما کجا
لطف و کرامت تو کجا إشفعی لنا
مهر و ولایتت شده حبل المتین ما
در صبحگاه روز جزا إشفعی لنا
یوم الحساب تو همه امید شیعهای
تنها نه شیعه اهل جهان را شفیعهای
با حبّ تو کسی که دلش را محک زده
طعنه به پارسایی حور و ملک زده
سرشار از زلالی نور یقین شود
در مرقد منور تو قلب شک زده
از چشمههای فیض تو سیراب میشود
هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده
تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست
بر گنبد تو دست توسل فلک زده
شبهای جمعه طوف حرم میکنم ولی
گویا کسی به زخم دل من نمک زده
دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا
قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده
امشب گره گشاست دم یا رضا رضا
در دست توست تذکرهی کربلای ما
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_مدح
دختر فاطمه هستی و منم نوکرتان
اهل بیتم به فدای پدر و مادرتان
نگذارید که دل بسته جایی بشویم
بگذارید بمانیم به دور و برتان
کاش در صحن تو می شد که کبوتر باشیم
تا که هرروز بگردیم به دور سرتان
از طفولیت خود عالمه بودی بانو
فیض بردند بزرگان همه از محضرتان
چون علی دگری خلق نشد هیچکسی
نیست هم کفو شما تا بشود همسرتان
عصمت فاطمه در تو متجلی شده است
که شدی وارث معصومیت مادرتان
با ورود تو به قم شهر قیامت شده بود
صف کشیدند ملائک همه در محشرتان
صاحب خانه تویی ما همه مهمان توایم
آمدی تا بشود کشور ما کشورتان
آنقدر دور و برت پر شده بود از محرم
باد هم دست نینداخته بر معجرتان
لحظه آخرتان جای برادر خالی است
همدم و همنفسی نیست دم آخرتان
#آرش_براری
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_مدح
قبله ی هفتم ما قبله ی هشتم دارد
تا خراسان رضا آینه در قم دارد
توبه شد عاقبت گریه ی هر زائر مست
بر زمین ریخته هر باده که در خم دارد
((بُعد منزل نبود در سفر روحانی))
هر سلامی بفرستیم ، علیکم دارد
می روم در حرم از صحن به صحنی دیگر
موج تا در دل دریاست تلاطم دارد
عکسم افتاد در آیینه ی صحن و دیدم
شیشه این مرتبه با سنگ تفاهم دارد
هم کریمه ست و هم از نسل کریمان بانو
پس گدا در حرمش حق تقدم دارد
لطف بی بی ست که در جمعیت شاعر ها
شاطر عباس قمی فیض تکلم دارد
مرغ دل گرچه سیاه است ولی از سر لطف
از سر گنبد او حسرت گندم دارد
#مجتبی_خرسندی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
آقا سلام خواهرتان روبراه نیست
دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست
می خواست تا به طوس بیاید ولی نشد
ور نه رفیق بی کسی ات نیمه راه نیست
وقتی به قم رسید خرابه نشین نشد
آسوده باش خواهر تو بی پناه نیست
یک مرد هم نیامده نزدیک محملش
شب را به آفتاب که اذن نگاه نیست
اذنم بده به طعنه بگویم به شامیان
در قم محب فاطمه بودن گناه نیست
دروازه را که دید به یاد رباب گفت
در شهر شام هیچ کسی سر به راه نیست
زینب کجا و محمل بی سایبان کجا
بال و پر رقیه کجا ریسمان کجا
___
زهر فراغ خورد ولی دست و پا نزد
معصومه ات بجز تو کسی را صدا نزد
مسموم شد ولی به هوای زیارتت
با اهل خویش حرفی ازین ماجرا نزد
میخواست تا شهیده شود مثل مادرش
هرچند تازیانه به او بی حیا نزد
از کوچه ای گذشت که نامحرمی نداشت
اطراف او کسی سخن نابجا نزد
آقا اجازه؟! فاطمه ی تو زمین نخورد
اینجا کسی به ساحت او پشت پا نزد
اصلا به جان فاطمه سوگند یارضا
اورا کسی برای رضای خدا نزد
اذنم بده به طعنه بگویم مدینه را
قم ،امن بود، فاطمه را بی هوا نزد
این کوچه ها کجا؟! غم آن کوچه ها کجا
زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا
#مجید_تال
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
معصومهای که تالی زهرای اطهر است
ناموس حقّ و دختر موسی بن جعفر است
همچون رضا برادر والاتبار خویش
باشد غریب و دور ز بابا و مادر است
اوّل به گریه پاک شو و بعد سر گذار
بر آستانهاش که به کعبه برابر است
نومید کس نرفته و هرگز نمیرود
تا حشر هر که چشم امیدش بر این در است
جبریل گرد این حرم آهسته میپرد
خواهر دلش شکستهی هجر برادر است
گویی که یاد روی رضا میکند هنوز
بهر برادر اشک فشان چشم خواهر است
با پهلویی شکسته به قم آید از بقیع
زهرا دلش گرفتهی غمهای دختر است
چشم و چراغ فاطمه است و به ماتمش
هر دیده را که بنگری از خون دل، تر است
معصومه خود به عمّهی خود گریه میکند
زینب که از ستاره غم او فزونتر است
آن خواهری که هر چه نظر کرد روی نی
دید آفتاب، نیزه نشین است و محشر است
گفت: ای هلال یکشبهام! ای که همرهت
هجده ستاره است و مرا در برابر است!
چون آسمان کوفه گرفته دلم حسین
قرآن بخوان که صوت تو تسکین خواهر است
ای «رستگار»! کاش نمیشد به خون، خضاب!
مویی که جای شانه زدن های مادر است
#سيد_محمد_رستگار
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_مدح
اى دختر عقل و خواهر دین!
وى گوهر درج عزّ و تمکین!
عصمت شده پاىبند مویت
اى علم و عمل مقیم کویت!
اى میوهی شاخسار توحید!
همشیرهی ماه و دخت خورشید
وى گوهر تاج آدمیّت!
فرخنده نگین خاتمیّت
شیطان به خطاب «قم» براندند
پس تخت تو را به قم نشاندند
کاین خانه بهشت و جاى حوّاست
ناموس خداى، جایش این جاست
اندر حرم تو عقل مات است
زین خاک که چشمهی حیات است
جسمى که در این زمین، نهان است
جانى است که در تن جهان است
این ماه منیر و مهر تابان
عکسى بُوَد از قم و خراسان
ایران شده نوربخش ارواح
مشکاة صفت به این دو مصباح
از این دو حرم دِلا! چه پرسى؟
حق داند و وصف عرش و کرسى
هر کس به درت به یک امیدى است
محتاج تر از همه «وحیدى» است
#آیت_الله_وحید_خراسانی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را
گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را
هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را
به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را
گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را
در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را
شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را
پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را
ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را
#علی_اکبر_لطیفیان
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_مدح
#عاميانه
مريمِ قبيله ي خُـدا ، سلام
دختره تمام خوبيا ، سلام
به نيابت از امام رضا ميگيم :
اي حبيبه ي امام رضا ، سلام
الـسّـلام اي بركاتـت عـلوي
السّلام اي كرمت مُجتَـبوي
السّلام اي جَـلَواتِ فاطـمه
السّلام اي سَكناتت رضوي
اي كه داري به گدا لطف زياد
لقب كريمه خـيلي بِـت ميــاد
با بهشت معادله ، زيــارتت
اين حديثو فرموده امام جواد
تو حساب كتابِت از همه جُداست
شأن تو خدا ميدونه تا كُجاست ؟
ثواب زيارتـت تو شـهر قــم
ثواب زيارت امـام رضاست
دلمــون خوشه مُجاور توأيم
گـرد و خاك دورِ حائر توأيم
حرم تـو عُـشّ آل فاطـمه س
خوشبحال ما كه زائر توأيم
عرض حاجتاي مارو ميشنوي
صوت ربـّـنـاي مارو ميشنوي
اعتـقـادمونــه كه ، نگـفـته هـم
إشــفعي لَناي مارو ميشـنوي
باز داره شـباي بي ماه ميرسه
روزاي بي كـسيِ شاه ميرسه
روزيِ اشـــك مارو يادت نـره
فــاطمـيّه داره از راه ميـرسـه
بده چــشما واسه زهرا تر نَشَن
توي روضه ش دلا خونجگر نَشَن
قول ميديم آستين بگـيريم يه دهن
تا كه نامحـرما با خـبر نَشَـن
گــريه بر غُـربت مولا ميكنـيم
دستارو با صورت آشنا ميكنيم
جيگرامون به خدا تير ميكِشه
وقـتي يادِ غُـسل زهرا ميكنيم
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
چه حیف شد، نشد آخر به دلبرش برسد
دوباره باز به وصل برادرش برسد
به سرنوشت نوشتند از ازل ،در قم....
شکوه تربت زهرا به دخترش برسد
علاقه ای که پیمبر به دختر خود داشت
نوشتهاند به موسیابنجعفرش برسد
کنار محملش آهستهتر قدم بزنید
مباد گرد و غباری به معجرش برسد
ندید دیده نامحرمی عبایش را
خدا کند که به گوش برادرش برسد
ز پا فتاد و نیفتاد یا رضا زلبش
امید داشت که ساعات آخرش برسد
تنش کفن شد و اما برادرش نرسید
برای دفن تنش کاش بر سرش برسد
شبیه عمه خود ماند بین نامحرم
رضا کجاست به فریاد خواهرش برسد
ز ره رسید برادر،نخواست دست کسی
پس از وفات به جسم مطهرش برسد
همیشه روضه معصومه ستمدیده
به عمهجان گرفتار و مضطرش برسد
.......
به وقت ناقهسواری زشش برادر او
یکی نبود به فریاد خواهرش برسد
نه قاسمی نه علی اکبری نه عباسی
نه یک پسر که به یاری مادرش برسد
نگه به پیکر صدپاره حسینش کرد
سری نداشت که آن سایه سرش برسد
فتاد لرزه به پایش چو دید نزدیک است
که شمر داد زنان در برابرش برسد
نگاهی از روی حسرت به سمت علقمه کرد
امید داشت علمدار لشکرش برسد
صدا زد ای کس و کارم بلندشو عباس
گره فتاده به کارم بلندشو عباس
میان این همه دشمن غریب افتادم
کفیل زینب حورا برس به فریادم
#عبدالحسین
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است
یوسفم رفته واز آمدنش بی خبرم
سالها میشود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته وبا قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریخته اند
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد
چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت
...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه وبازار کجا؟
بنویسید که عشاق همه مال هم اند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید..
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سالها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود،خدایا شکرت
هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت
یار هم آنقدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
...
بنویسید سری بر سر نی جا میکرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد
#علی_اکبر_لطیفیان
@raziolhossein
#حضرت_معصومه
#دوبیتی
هر دَم به ضَريح بي نِشانَت اي ماه
بسته ست دَخيل قَلب مَن با هر آه
عمري ست تَپش هاي دِلَم مي گويد:
« يا فاطِمة اِشفَعي لَنا عِندَالله »...
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
گرچه از دوریِ برادرِ خود
ذره ذره مریضتر میشد
عوضش میهمانِ مردم قم
لحظه لحظه عزیزتر می شد
تا بیایی تبرکی ببرند
همه درهای خانهها وا بود
در میان اهالی این شهر
سرِ مهمانیِ تو دعوا بود
خوب شد پردههایِ محمل تو
هر کجا رفتهای حجابت شد
خوب شد با محارمت بودی
زانویی خم شد و رکابت شد
آب پاشیدهاند و خاک مسیر
ذره ای روی چادرت ننشست
رد نشد ناقهی تو از بازار
محملِ چوبیات سرت نشکست
کوچهها ازدحام داشت اما
سرِ این شهر رو به پایین است
میروی کوچه کوچه میگویی
ضربِ شامی عجب سنگین است
میرسی و حواسِ مردم هست
آب هم در دلت تکان نخورد
از کنارِ خرابه رد نشوی
یا نگاهت به خیزران نخورد
دختری بود با شما یا نه؟
که اگر بود غصهای کم داشت
جایِ زنجیر و خار و نامحرم
گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت
معجرت احترامِ خود دارد
چه خیالی اگر برادر نیست
رویِ سرهایشان طبق آمد
ولی اینبار رویِ آن سر نیست
آه بیماری و همه بیمار
شهر قم شد مریضِ روضهی تو
حرف دختر شد و دلت لرزید
شده وقت گریزِ روضهی تو
عمه اش گفت خوب شد خوابید
چند شب بود تا سحر بیدار
کمکم کن رباب جای زمین
سر او را به دامنت بگذار
آمد از بین بازوان سر را
تا که بردارد عمهاش ای داد
یک طرف دخترک سرش خم شد
یک طرف سر به روی خاک افتاد
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
برای بار غمت سوگوار باید شد
تمام عمر از این غصه زار باید شد
برای خضرشدن در کنارصحن تو با
غلام و نوکر تو همجوار باید شد
نوشته اند برای زیارت زهرا
بسوی مرقد تو رهسپار باید شد
برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی
به روی فرش حریمت سوار باید شد
برای اینکه امام رضا مرا بخرد
ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد
ندیدی آخر کاری برادر خود را
از این مصیبت تو غصه دار باید شد
نوشته اند: کریمه، به مصحف نامت
به شوق دانه رسیدم دوباره بربامت
تو آمدی و همه آمدند دیدن تو
بهار شد همه جا با تب رسیدن تو
شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود
کریمه،پشت امام رضا دویدن تو
اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر
ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو
تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی
به تازیانه نیامد برای چیدن تو
تو را نبرد کسی بر دهانه بازار
فقط فراق شده علت خمیدن تو
عنان ناقه ی تو دست محرمان بود و
نیامدند برای اسیر دیدن تو
ولی زسینه ی زینب زبانه بالا رفت
به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت
سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد
به روی گونه ی این تک ستاره جا افتاد
هزار مرتبه جای همه کتک زدنش
هزار مرتبه از ناقه بی هوا افتاد
به تازیانه کتک خورد و پاشد از جایش
ولی دو مرتبه با ضربه های پا افتاد
زمین که خورد سه ساله کنار او عمه
به یاد صحنه گودال کربلا افتاد
کنار دیده درخون نشسته اش صد بار
سر عموی رشیدش ز نیزه ها افتاد
شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش
به روی ناقه روان بود و بی صدا افتاد
ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت
به سوی قافله زخمی تراز همه برگشت
#مهدی_نظری
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
کشیده اند سوی گنبدش پر ما را
پر از مکاشفه کردند ساغر ما را
سراغ فاطمه را از کریمه میگیرم
که میدهد حرمش بوی مادر ما را
اگر شفیعه شده پس خیالها تخت است
درست میکند او کار محشر ما را
مقابل حرمش خم شدیم یک دفعه
رساند پای ضریح رضا سر ما را
نداشت هیچ زنی در میان آل الله
مقام دختر موسی بن جعفر ما را
اگرچه حضرت معصومه جلوه زهراست
میان این دو زمظلومیت تفاوت هاست
نماز هرشب بی بی ما نشسته نبود
نرفت پشت در و دنده اش شکسته نبود
کسی قلاف به بازوی لاغرش که نزد
و بند بند تن او زهم گسسته نبود
همیشه نان و غذایش براه بود اینجا
نبود چرخش دستاس.خون به دسته نبود
نرفت پای برهنه به کوچه کوچه ی قم
دوان دوان پی مولا نرفت خسته نبود
بجای چند نفر مشت و تازیانه نخورد
شبیه حضرت زینب که دست بسته نبود
کسی به عمد رهش را به خانه دور نکرد
کریمه از سر بازار قم عبور نکرد
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
دل شده راهی دوباره سوی قم
بر مشام جان رسیده بوی قم
پر زدم تا کعبه دلجوی قم
سائلم من سائل بانوی قم
فاطمه اینجا پناهم داده است
حضرت معصومه راهم داده است
این حرم بوی خراسان می دهد
بوی الطاف فراوان می دهد
بهترین ها را به مهمان می دهد
مردگان را خادمش جان می دهد
تا ابد قم خانه امید ماست
کاظمین و مشهد و کرببلاست
چون نگینی در جهان پیداست قم
مرکز فقه و اصول ماست قم
شعبه ای از عالم بالاست قم
یار ما در شادی و غم هاست قم
جای جای قم معطر گشته است
مرجع تقلید پرور گشته است
واشده از قم دری سوی جنان
گشته قم سنگ صبور عاشقان
دارد این شهر ملائک پاسبان
از مزار مخفی زهرا نشان
حضرت معصومه از روز الست
فاطمه در فاطمه در فاطمه است
اوست که اعجاز عیسی می کند
درد را نامش مداوا می کند
مثل بابایش گره وا می کند
دخت موسی کار موسی می کند
در قیامت هم قیامت می کند
خوب و بدها را شفاعت می کند
بود آن نور دو چشمان رضا
سخت دلتنگ و پریشان رضا
روز و شب دلواپس جان رضا
پیر شد از داغ هجران رضا
از مدینه تا به قم بی تاب بود
چشم او از غصه ها پر آب بود
گرچه بار غم روی شانه کشید
پای دوری رضا قدش خمید
جز ادب چیزی ازین مردم ندید
پیش دنیا شهر قم شد رو سفید
خیره بر قم بود چشم آسمان
احترامش کرد هر پیر و جوان
حرف مهمان است و حرف احترام
آی مردم هست ناموس امام
واجب التعظیم چون بیت الحرام
داد قم مهمان نوازی یاد شام
قبر خانم بین ویرانه نبود
دفن و تشییعش غریبانه نبود
بین ویرانه رقیه پیر شد
با لگد با تازیانه سیر شد
خسته از زخم غل و زنجیر شد
غیر زینب از همه دلگیر شد
زنده کرد او داغ هجده ساله را
کشت غسل او زن غساله را
#محمد_حسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_معصومه
جبرییل اینجا هر از گاهی کبوتر میشود
خاکبوس دختر موسی ابن جعفر میشود
قم بهشت آرزوی هر پریشان خاطری است
عافیت خواهی اگر ، اینجا میسر میشود
عصمت و شرم و نجابت ارث او از فاطمه است
در صفات و خلق ، دختر عین مادر میشود
در وقار و صبر ، تمثال شریف زینب است
در کمال علم ، تالی تلو حیدر میشود
حضرت معصومه هم شأن نزول کوثر است
در زلال مهر او دلها مطهر میشود
در مثل آئینه آئینه است کوچک یا بزرگ
هر که انکار مقامش کرد کافر میشود
یک اشارت از نگاهش بانی فیضیه شد
دست لطفش امتداد فیض کوثر میشود
نام او را چون به حاجت بر زبان می آورم
باغ جانم از نسیم او معطر میشود
تا زند جوش شفاعت زمزم احساس او
عرصه ی محشر"کمیل"،آن لحظه محشر میشود
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
اهل قم خیر ببینید که غوغا کردید
احترامی که به این دختر زهرا کردید
اهل قم خیر ببینید پناهم دادید
با سلام و صلوات آمده راهم دادید
همه گفتید به هم عمه سادات آمد
گوییا فاطمه از سوی سماوات آمد
اهل قم خیر ببیند چه مسرور شدید
غیر زنها همه از محمل من دور شدید
اهل قم خیر ببینید گلاب آوردید
تا که دیدید که لب تشنه ام آب آوردید
اهل قم خیر ببینید شما کف نزدید
دور ناموس خدا ساز و نی و دف نزدید
اهل قم خیر ببینید به خواهر نزدید
طعنه ام بر سر هر کوچه و معبر نزدید
اهل قم خیر ببینید مراقب بود
تا نیفتم زروی ناقه مواظب بودید
اهل قم خیر ببینید خدایی مردید
چقدر چادر و پوشیه نثارم کردید
اهل قم خیر ببینید محبت کردید
کوچه را وقت ورودم همه خلوت کردید
اهل قم خیر ببینید مودت دارید
سر ناموس خدا این همه غیرت دارید
شاد کردید شما قلب رضا را به خدا
همچو زینب سر بازار نبردید مرا
اینکه با گریه معصومه مدارا کردید
همه جبران غم زینب کبری کردید
بعد از آن خستگی راه توانم دادید
بهترین نقطه این شهر مکانم دادید
به خدا حق مرا خوب رعایت کردید
روز و شب از من بیمار عیادت کردید
زحمتی بود اگر غرق ملالم نکنید
من دگر رفتنی هستم ،حلالم بکنید
غربت و درد و غم و غصه هماهنگ شده
بهر بابای غریبم دلم تنگ شده
بعد مرگم اگر از کوی رضا میگذرید
کمی از خاک مزارم به خراسان ببرید
تا که در قبر شود یار من و همسخنم
نامه اش را بگذارید درون کفنم
اهل قم اجر شماها همگی با زهرا
وقت تشییع بگویید فقط یا زهرا
مادرم فاطمه شب دفن شد و یار نداشت
به جز از هفت نفر او که عزادار نداشت
نیمه ی شب چه غریبانه و مظلومانه
بدن مادر ما رفت برون از خانه
لرزه ها بود که بر عرش برین می افتاد
پی تابوت علی هی به زمین می افتاد
#عبدالحسین
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
قرار بود بيايي کبوترش باشي
دوباره آينهاي در برابرش باشي
نه اينکه پر بکشي و به شهر او نرسي
ميان راه پرستوي پرپرش باشي
«مدينه» شهر غريبي براي «فاطمه»هاست
نخواست گم شدهاي مثل مادرش باشي
خدا تو را به دل تشنه ی زمین بخشيد
که قاب روشنی از نور کوثرش باشي
به «قم» رسيدي و گم کرد دست و پايش را
چو ديد آمدهاي سايهي سرش باشي
اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
و تا هميشه تو ياس معطرش باشي
کرامتت، همه را ياد او مياندازد
به تو چقدر ميآيد که خواهرش باشي
خدا نخواست تو هم با «جوادِ» او در طوس
گواه رنج نفسهاي آخرش باشي
نخواست باز امامي کنار خواهر خود ...
نخواست «زينبِ» يک شام ديگرش باشی
#قاسم_صرافان
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی
بانو عوضش هم غم بسیار ندیدی
گل روی سرت از سر هر بام رسیده
گل روی سرت آمده و خار ندیدی
چشمان همه خاک کف پای تو بودند
در کوچه و پس کوچه تو آزار ندیدی
ای فاطمه ی حضرت کاظم به خداوند
یک لحظه غم دختر کرار ندیدی
دست احدی چادرتان را نکشیده
شرمندگی چشم علمدار ندیدی
با معجر پاره رخ خود را نگرفتی
ناموس رضا مجلس اشرار ندیدی
بانو وسط برده فروشان که نرفتی
دور و بر خود چشم خریدار ندیدی
دختر به امانت به شما کس نسپرد و
کم مو شدنش را به شب تار ندیدی
در حجره تن عشق تو افتاد نه گودال
خس خس زدن سینه ی آن یار ندیدی
دستان برادر به دل خاک سپردت
با اینکه به چشمت رخ دلدار ندیدی
#علیرضا_درودیان
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند
از من تمام روزگارم را گرفتند
از این جدایی جان من بر لب رسیده
هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند
انگار قسمت نیست وصل ما دوباره
در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند
اما خیالت تخت هر جایی رسیدم
خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند
حالم بد است اما خدا را شکر در قم
با مهربانی حال زارم را گرفتند
با احترام و عزت و شوکت کمی از
این بار غم هایی که دارم را گرفتند
حتی زمان پر زدن از این قبیله
مردم همه دور مزارم را گرفتند
در شام اما خواهری مضطر چنین گفت:
یارب ببین دار و ندارم را گرفتند
بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است
وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند
نیمی ز معجر سوخت...نیمی را کشیدند
اصلا تمام اعتبارم را گرفتند
در گوش من مانده صدای ذوالجناحش
میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند
یک "یادگاری" بود... اما در خرابه
"بنت الحسین" آن یادگارم را گرفتند
#محمد_جواد_شیرازی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
از گریه چون ابر بهارانم رضاجان
ماتم زده از داغ هجرانم رضاجان
آرامش قلب پریشانم رضاجان
از دوریت پیوسته می خوانم رضاجان
جانم رضا جانم رضا جانم رضاجان
با کوله باری از غم و آه آمدم من
با محرمان خویش همراه آمدم من
گفتی بیا و این همه راه آمدم من
گرچه برای دیدن شاه آمدم من
رویت نبینم،خوب می دانم رضاجان
سخت است نور دیده تر را نبینی
دل داده باشی روی دلبر را نبینی
بالا سر خود سایه سر را نبینی
خواهر شوی اما برادر را نبینی
ای روی تو خورشید تابانم رضاجان
در راه بودم راه من را سد نمودند
چها که با ذریه احمد نمودند
از دستشان هر آنچه که آمد نمودند
خصم علی بودند با من بد نمودند
از دست دادم جمله یارانم رضاجان
الحمدلله اهل قم اهل ولایند
اینها خدایی مردمانی با خدایند
در بی کسی با ناله هایت هم نوایند
بیمار اگر گردی به درد تو دوایند
چه خوب در این شهر مهمانم رضاجان
اینجا اگر گریه کنی منعی ندارد
همسایه بر همسایه عزت می گذارد
هر قدر هم چشمت زغصه خون ببارد
جای گلایه ، دایه رأفت بیارد
با یاد زهرا دیده گریانم رضاجان
شد روضه من بین بستر ، وای مادر
ناله زنم این شام آخر ، وای مادر
ای وای از آن ضربت در ، وای مادر
افتاد پیش چشم دختر ، وای مادر
من تا ابد زین غصه نالانم رضاجان
زینب تمام صحنه ها را دید ، ای وای
مادر ، میان شعله ها ، را دید ، ای وای
فرق علی شیر خدا را دید ، ای وای
هم تشت هم دشت بلا را دید ، ای وای
صبر جمیلش کرده حیرانم رضاجان
اینها همه یک سو ، عزای شام یک سو
گریه میان خنده های شام یک سو
رقصیدن رقاصه های شام یک سو
بد چشمی نامردهای شام یک سو
من بی قرار شام ویرانم رضاجان
گویم به صد شور و نوا ، بیچاره زینب
بر درد و غصه مبتلا ، همواره زینب
از دست داده هست خود یکباره زینب
در کوچه ها و شهرها آواره زینب
سر گشته غمهای جانانم رضا جان
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
#دوبیتی
ماییم گدای حضرت معصومه
محتاج عطای حضرت معصومه
همراه رضا ز دیده خون می باریم
در روز عزای حضرت معصومه
آمد ز مدینه تا که در قم باشد
در مملکت امام هشتم باشد
شاید که خدا نخواست تا مرقد او
مانند مزار فاطمه گم باشد
در سر هوس دیدن دلبر دارد
بر سینه ی خود داغ برادر دارد
افسوس که تا دیار ساوه آمد
دیگر نتوانست قدم بردارد
زخمی به جگر داشت و در تب می سوخت
از داغ برادرش مرتب می سوخت
هر جا که سر دردِ دلش وا می شد
می گفت : " امان از دل زینب " می سوخت
با ناله دو چشمان ترش را وا کرد
تا سِیر کند دور و برش را ، وا کرد
نومید ز دیدن برادر بود و
با ذکر رضا بال و پرش را وا کرد
صد آه اگر بر جگرش افتاده
هر چند جدا ز دلبرش افتاده
کِی بر بدن برادرش رقصیدند ؟
کی دست کسی به معجرش افتاده
او خواهر یک امام بود و زینب... !
او شاهد احترام بود و زینب... !
ظلم بسیار اگر چه دید ، اما کِی -
در مجلسی از حرام بود ؟ و زینب... !
#محمود_مربوبی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه
#دوبیتی
با روی سیاه و بار سنگین گناه
با خجلت و شرمساری و حال تباه
در حضرت معصومه گزیدیم پناه
یا فاطمه اشفعی لنا عند الله
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
در عمر خود ای دختر موسی ابن جعفر
گویا به غیر غم خوشی دیگر ندیدی
شوق زیارت داشتی در دل ولی حیف
روی برادر را تو در آخر ندیدی
هرچند هم چون لاله ای برگ و برت سوخت
اما دگر باغ گلی پرپر ندیدی
هرچند دوری رضا قلب تو آزرد
اما دگر جسم ورا بی سر ندیدی
وقتی که در قم آمدی ای دخت زهرا
از احترام و عزتت کمتر ندیدی
اینجا تو شمع و مردمش پروانه تو
اینجا به دورت لشگری کافر ندیدی
اینجا تو را کی بر سر بازار بردند
اینجا دگر بر روی نی ها سر ندیدی
اینجا زنان قم دورت را گرفتند
اینجا تو یک لحظه غم معجر ندیدی
گل ریختند اینجا به روی محمل تو
روی سر خود سنگ و خاکستر ندیدی
#عبدالزهرا
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
دو خواهر در جهان مظلومه باشد
یکی زینب یک معصومه باشد
یکی دخت امیرالمومنین است
یکی معصومه محنت غمین است
یکی عصمت همیشه پرده دارد
یکی عفت بود آئینه دارد
یکی آئینه شرم و حیا بود
یکی ناموس ذات کبریا بود
یکی نور دل زهرای اطهر
یکی دسته گل موسی بن جعفر
یکی ریحانه بستان زهراست
یکی جان علی جانان زهراست
یکی گل بوسه زد مادر به رویش
یکی چون گل پدر می کرد بویش
یکی نام حسین ورد زبانش
یکی هجر رضا آرزده جانش
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم
محتضر ،خسته ،از این بی کسی ایامم
ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد
چهرده سال هم از وصل پدر ناکامم
از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟
شده تسکین به همین نامه کمی آلامم
چقَدَر خوب شد اینجا سروکارم افتاد
میهمانِ قم و این سلسلة خوش نامم
چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من
فکر آوارگی زینب و شهرِ شامم
جز سلام ، از همه یک بی ادبی نشنیدم
سرِبازار ندادست کسی دشنامم
داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم
دست بسته سرِهر کوچه تماشا نشدم
عزتم را نشکستند خیالت راحت
غیرتم را نشکستند خیالت راحت
پَرِ خاکی ننشسته است روی چادر من
حرمتم را نشکستند خیالت راحت
مثلِ کوفه وسط خطبة من کف نزدند
صحبتم را نشکستند خیالت راحت
دست بر سینه مودب همه ره وا کردند
شوکتم را نشکستند خیالت راحت
با لگد باز نکردند درِ بیت النور
خلوتم را نشکستند خیالت راحت
قم کجا شام کجا غربت سادات کجا
سرِ بر نیزه و دروازة ساعات کجا
دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند
چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند
ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم
شود این حادثه تکرار خدارحم کند
یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها
بر اسیران گرفتار خدا رحم کند
یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای
یک سر و این همه آزار خدا رحم کند
نیزه داران همه مستند نیفتی پایین
حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند
گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد
بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند
ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت
شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند
دست انداخت یکی پرده محمل را کَند
جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند
راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد
این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند
زنی از بام صدا زد که کدام است حسین
نوبت من شده این بار خدارحم کند
یک نفر گفت اگر بغض علی را داری
سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#حضرت_معصومه
#دوبیتی
عمریست که سرنوشتِ ما دستِ شماست
پاکیزگیِ سرشتِ ما دستِ شماست
"یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه"
ای بانوی قم! بهشتِ ما دستِ شماست
#عادل_حسین_قربان
@raziolhossein
#حضرت_معصومه_شهادت
معصومه،نور چشم عزیز پیمبرم
اخت الرضا و دختر موسی بن جعفرم
هر چند در کتاب خدا نیست نام من
اما قسم به فاطمه،برتر ز هاجرم
گر قبر فاطمه ز نظرها نهان شده
پیدا بود به قم،که من از نسل کوثرم
از بس که داغدیده ام،افتادم از نفس
عمرم به سر رسید و شده روز آخرم
نام رضا بود به لب و نامه اش به بر
دارم به سینه آتش هجر برادرم
از هجر سوخت سینه ام،اما لگد نخورد
وز سینه آه می کشم ای وای مادرم
میسوخت در ز آتش و،زهرا به پشت در
هر لحظه یاد سینه و مسمار آن درم
دیگر نخورده است به دیوار صورتم
از ضربه ای کبود نگشته است منظرم
گل ریختند بر سر من اهل قم؛دگر
چون شامیان کسی نزده سنگ بر سرم
بگذاشت خصم داغ عزیزان به قلب من
اما نبود چشم کسی سمت معجرم
با معرفت هر آنکه بیاید زیارتم
شائق بگو؛شفیعه ی او روز محشرم
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein