#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
میاید صـــدای زنی داغ دیده
صدایی حزین و بریده بریده
بغل کرده زانوی غم بانویی که
ز داغ ابالفضل قدّش خمیده
زنی که دلش از زمانه گرفتـــه
کنــــار بقیـــع آه از دل کشیده
و چندی است از کربلای حسینی
خبرهای تلخی برایش رسیده
صدا می زند آه...«لاتَدعُوَنّی»
روی خاک ها اشک چشمش چکیده
نبوده است در کربلا و اسارت
ولی روضه ها را ز زینب شنیده
برای دو دستی که از تن جداشد
شبیه عقیله گریبان دریده
صدا می زند سوختم در عزایت
ابالفضل ، مادر ، بمیرم برایت
در این باغ غیر از خزانی ندارم
به غیر از بقیع آشیانی ندارم
جوانان من را گرفتند از من
به روی سرم سایبانی ندارم
چنان سوخت جانم ز داغ جوانم
که بر زنده بودن گمانی ندارم
به جز یک سپر که پر ازخاک و خون است
ز عباس خود ارمغانی ندارم
ابالفضل من بود آرام جانم
ببینید آرام جانی ندارم
نگویید ام البنینم زنان مدینه
چه ام البنینی؟! جوانی ندارم
به غیرازهمینچهارتاصورت قبر
ز ام البنینی نشــــــــانی ندارم
برای من ازکربلا گفت زینب
زبی تابی خیمه ها گفت زینب
از آن دم که بی دست خوردی زمین و
زدی نالهی یا اخا ، گفت زینب
از آن دم که پیش نگاه رقیه
سرت رفت برنیزه ها ،گفت زینب
#محمدعلی_قاسمی_خادم
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
او حضرت خاتون عالم ما گدایش
شد دستگیر عالمی دست دعایش
باید بگیرد چادر ام البنین را
هر کس که افتاده عقب کرببلایش
پیر و جوان کربلا را داده حاجت
شنبه به شنبه سفره های بی ریایش
مادربزرگم بچه هایش را سپرده
بر معجزات سفره ی مشکل گشایش
هر سال می گیرند اجر نوکری را
گریه کنان فاطمیه در عزایش
دار و ندار او فدای کربلا شد
دار و ندار کربلایی ها فدایش
عباس در دامان این مادر ادب شد
رحمت به شیر پاک و شیر با وفایش
این شیر زن با گریه دنیا را به هم ریخت
مروان کشد آه از جگر با های هایش
تازه نکن داغ دلش را ای مدینه
دیگر نزن ام البنین او را صدایش
ای آسمان خون گریه کن بر غربت او
این پیر زن در علقمه مانده عصایش
اشک بشیر از این همه ایمان در آمد
او نیست اصلا فکر آقازاده هایش
ای کاش او پیری زينب را نمی دید
شد مرگ ، بعد از کربلا تنها دعایش
ام البنین ِ بی بنین را عاقبت کشت
داغ حسین و راس از پیکر جدایش
#محمدحسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ای مادر آب، آبرویت
ای علقمه، جامی از سبویت
ای زمزمِ اشک ما ز جویت
دریا، دو سه قطرهء وضویت
ای نام تو بهترین سرآغاز
یا ام بنین مرا بخر باز
ای خدمت دوست، سرنوشتت
ای گریه، انارِ فصلِ کشتت
ای خاکِ درِ علی، سرشتت
ای خانهء فاطمه بهشتت
اینگونه شدی عزیز زهرا
گفتی که منم کنیز زهرا
زینب بغلت بهار دارد
در بین مدینه یار دارد
در کوچه حسن قرار دارد
با اذن تو ذوالفقار دارد
عباس نه! پرچم تو بالاست
از بس که غمش حسین زهراست
در لشکر خود امیر داری
جنگندهء بی نظیر داری
شیری و چهار شیر داری
در کرببلا سفیر داری
روزی که عطش کنار دریاست
امیّد حرم به مشک سقاست
صد حیف که علقمه نبودی
در غربت و همهمه نبودی
تنها طرف همه نبودی
همنالهء فاطمه نبودی
آنجا که تبر روی نگین خورد
عباس در علقمه زمین خورد
گهوارهء ماه، تاب میخواست
آن چشم سیاه، خواب میخواست
نوزاد رباب، آب میخواست
حال همه را خراب می خواست
از داغ عمو که با خبر شد
سرباز حسین، تشنه تر شد
در معرکه آمد از عطش گفت...
از اینکه چطور کرده غش گفت...
از خشکی آن صدای خش گفت...
از حرمله و سه شعبه اش گفت...
آن روضهء مقتل مقرم،
باشد شب هفتم محرم
#رضا_دین_پرور
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ای که بر دامان مهرت ماه را می پروری
آسمان را زیر دین چشم هایت می بری
درمقاماتت همین بس انتخاب حیدری
تو همان روح زلال از چشمه سار کوثری
بعد زهرا بعد زینب از همه زن ها سری
ای تمام مادران قربان تو نا مادری
خاک پایت سجده گاه نه فلک روی زمین
جای پینه آسمان خورشید دارد بر جبین
بعد زهرا این قبیله مادری خواهد چنین
تا بنی الزهرا تو را خوانند یا ام البنین
زن ولیکن هیبتت مرد آفرین روزگار
رشته های چادرت جود کرم را آبشار
در کلاس درس حجب تو حیا زانو زده
قطره لطف تو بر بحر کرم پهلو زده
شب زلبخندت ستاره بر سر گیسو زده
زیر سایه سار پلکت مهر و مه سوسو زده
گرشرف با عزت و لطف و وفا گردد عجین
عشق معنا می شود با واژه ام البنبن
ردپایت عشق را تا بیت حق تحریر کرد
چشمهایت آیه های حجب را تفسیر کرد
اشک ها را دستهای گرم تو تبخیر کرد
تو چه کردی که خدا کار تو را تقدیر کرد
نو عروسی که پی بخت سپیدت امدی
پیش پای بچه های فاطمه زانو زدی
گفتی ای مردم کجا آیینه زهرا شوم
آمدم خاک در انسیه الحورا شوم
آمدم تا که کنیز زینب کبری شوم
قطره ای امیدوارم وصل بر دریا شوم
اهل این خانه همه شمعند و من پروانه ام
وقت احرام است من حاجیه ی این خانه ام
گرچه با تو باز خانه صاحب غمخوار شد
گرچه قلبت از محبت نورگشت و نار شد
خاطرات فاطمه با نام تو تکرار شد
یاد گل احوال بلبل های خانه زار شد
شد تمام خواهش تو از امیر المومنین
فاطمه نه بعد از این بر من بگو ام البنین
باز می ماند دهان از مهر این نا مادری
شیر را با شیره عشق و وفا می پروری
مثل هدیه پیش کش بر طفل زهرا می بری
عرضه می داری قبولش کن برای نو کری
مادر هرگز ندیدم بگذرد از طفل خود
مثل تو نا مادری نه مادری پیدا نشد
آن هم آن طفلی که چشمش قبله گاه انبیاست
از همان میلاد دستش بوسه گاه مرتضاست
چهره او والقمر چشمان او شمس و ضحاست
گر بگویم لم یلدیولد شبیه او رواست
دُر در آغوش صدف آری چو گوهر می شود
دامن ام البنین عباس پرور می شود
تو ندیدی کربلا از راه تو پا بر نداشت
داغ لبهای خودش را بر دل دریا گذاشت
علقمه یک مشک از عشق و وفا بر دوش داشت
چون نگهبان جان خود را بر سر مشکش گماشت
گفت با خود جان مشک و جان طفلان حرم
هر چه تیر آید به جان خسته خود می خرم
دستهایش رفت اما کم نشد از آن شتاب
می شنید از دور آه از خیمه های اضطراب
با امیدی خویش را انداخت روی مشک آب
ناگهان روی سرش شد اسمان گویا خراب
تیر بر مشکش زدند و مثل مشک از تاب رفت
ایستادو قطره قطره پیکر او آب رفت
انقدر روی زمین شد پیکر او چاک چاک
ماند از آن کوه گویا گرد و خاکی روی خاک
داشت تنها یک نفس درجان خود آن نفس پاک
گفت با ان یک نفس هم یا اخا ادرک اخاک
نه فقط عباس از شرمندگی بی تاب شد
از خجالت مادرش ام البنین هم آب شد
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
محرمانِ این حرم هستیم با اُمالبنین
معنیِ یافاطمه یعنی که یا اُمالبنین
عقل از درک مقامات بلندش عاجز است
عشق میگوید سلامالله علی اُمالبنین
زائزِ زهرا فقط این راز را فهمیده است
مصطفی بالاسر و پایینِ پا اُمالبنین
مرقد این فاطمه پایینِ پای فاطمه است
نیست از آن قبرِ پنهان راه تا اُمالبنین
زندگیات شد علی و بندگیات شد علی
آمدی تا قرب تا حق تا خدا اُمالبنین
با تو باید دید زهرایی شدن زینب شدن
با تو باید خواند ما اَدراک ما اُمالبنین
در نجف نقشِ ضریح مرتضی یافاطمه است
در حرم دیدم به ایوانِ طلا اُمالبنین
ابتدای این غزل از بیت زهرا شد شروع
ابتدایی که ندارد انتها اُمالبنین
آمدی گفتی به اذن الله عشق آغاز شد
نامِ تو شد مادرِ آیینهها اُمالبنین
از همان روزی که زینب گفت مادرجان به تو
از همان روزی که دختر شد تو را اُمالبنین
مادری کردی برای تشنگیهای حسین
مادری کردی برای مجتبی اُمالبنین
با کنیزان مینشستی و کنیزی کردهای
از خودت حتی زِ نام خود رها اُمالبنین
"ای تمام مادران قربان این نامادری"
ای پس از سوءُ القضا حُسن القضا اُمالبنین
چهار فرزندت فدای چهار فرزند علی
زندگی را ساختی با هشت تا اُمالبنین
آه از روزی که آمد بین آغوشت حرم
تکیه میدادی پس از آن بر عصا اُمالبنین
در میان کاروانِ بچههایت رفتی و...
یک نفر اما ندیدی آشنا اُمالبنین
تا که گفتی پیرزن دنبال زینب آمدم
گفت حق داری که نشناسی مرا اُمالبنین
جانِ من داغ کجا اینقدر پیرت کرده است
گفت رفتم قتلگاهِ کربلا اُمالبنین
ای بلا دیده کدامش در کجایش سخت بود
گفت وای از شام از شام بلا اُمالبنین
کربلا بود و هجومِ نیزها در نیزها
شام بود و ضربههایی بی هوا اُمالبنین
کربلا و خندها بر رو زدنهای حسین
شام بود و ناسزا در ناسزا اُمالبنین
خواندهای ویلی علی شبلی علیک یاحسین
خواندهای لاتدعونی ویک یا ام البنین
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
ندارم هیچ یاری وای بر من
ندارم سوگواری وای بر من
بیا بردار تابوت من ، اما ...
تو که دستی نداری وای بر من
#عبدالحسن_رضایی
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#حضرت_اباالفضل
ای قلب داغ دیدهٔ عالم بیا بیا
صاحب عزای ماه محرم بیا بیا
خیمه به خیمه، روضه شدم در فراق تو
ای همنشین گریهٔ نمنم بیا بیا
اشک فراق، شور شعور آفرین بود
شیرین شود ز فیض تو زمزم بیا بیا
شد شامل دعای تو هر کس به روضه ها
بهر فرج دعا کند هر دم بیا بیا
در خیمه ای که روضه عباس شد به پا
من با امید قول تو ماندم بیا بیا
ما نوکریم، خوب و بد از هم سوا نکن
ما را ببر به علقمه درهم بیا بیا
*
افتاد سرو علقمه و گفت یا اخا
نه مشک مانده است و نه پرچم بیا بیا
گر مشک تیر خورده صدا زد نرو نرو
اما گرفته است حرم، دم بیا بیا
چشم و دو دست و فرق سرش، وای مادرم
طوبای من گسسته شد از هم بیا بیا
#سعید_نسیمی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ز ادب تاج افسری دارد
به زنان حق سروری دارد
پایه های ارادتش چون کوه
مهر و ایمان حیدری دارد
پسرانش ستاره و ماهند
چه شکوه منوری دارد
آفتاب از خجالتش ذره
خصلت ذره پروری دارد
در شب چادر مصلایش
لحظه ی عرش گستری دارد
در دل آسمان اهل البیت
حس و حال کبوتری دارد
می وزد عطر یاس از سخنش
وجنات سخنوری دارد
گر چه معصوم نیست ام بنین
عصمت از نوع دیگری دارد
سطر سطر فضیلتش روشن
نور علی نور، دفتری دارد
و سرآمد ترین فضیلت اوست
بر ابالفضل مادری دارد
مثل عباس جان فدای حسین
پسران دلاوری دارد
چشم هایش همیشه بارانی
روضه اش سوز محشری دارد
#حسن_کردی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
تنها چرا نشسته مگر گریه می کند؟
چون شمع شعله ور به نظر گریه می کند
از مردم مدینه شنیدم که روزها
می آید و ز داغ پسر گریه می کند
بالای چار صورت قبری که ساخته
با دیده های سرخ جگر گریه می کند
با ذکر جانگداز «حسینم غریب بود»
دائم زند به سینه و سر، گریه می کند
از سوزِ روضه خواندن این مادر شهید
هر عابری میان گذر گریه می کند
گاهی دلش برای علی تنگ می شود
گاهی برای روضه در گریه می کند
بغض نگاه باد صبا گفت با دلم
دیگر غروب شد، چقدر گریه می کند!
#وحید_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ام البنین دیگر پسر داری؟! نداری!
دور و بر خود شیر نر داری؟! نداری!
یک آسمان ماه و ستاره داشتی، حال
در آسمان خود قمر داری؟! نداری!
شبهای مهتابی که راهی بقیعی
غیر از دل خون، چشم تر داری؟! نداری!
مثل حسین بن علی، بال و پرت ریخت
عباس رفته؛ بال و پر داری؟! نداری!
بین مسیر علقمه تا کف العباس
افتاد دستانش، خبر داری؟! نداری!
«آیا عمود آهنین روی سرش خورد؟!»
جز این سوالی توی سر داری؟! نداری!
تا چشم شمر افتاد بر چشمان او گفت
ای حرمله تیر سه پر داری؟! نداری؟!
سر را به نیزه می زد و با خنده می گفت
زینب ببین، دیگر تو سرداری نداری!
#امیر_عظیمی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
نمک به زخم پر از خون این جگر نزنید
کتاب غصه این خانه را شرر نزنید
به سائلان نجیب مدینه بسپارید
که پشت خانه ام بنین به در نزنید
از آسمان مدینه ستاره ها رفتند
در این سیاهی شب حرفی از قمر نزنید
دلش برای حسین و رقیه اش تنگ است
کنار مادر غم حرفی از پسر نزنید
برای ام بنین داغ میخ در کافیست
تو را قسم به خدا حرفی از سپر نزنید
به گریه زینب مظلومه دائما می گفت
تو را قسم به خدا اینقدر به سر نزنید
به حق بچه زهرا عدو چه بد کردند
حسین فاطمه را چکمه ها لگد کردند
#علی_حسنی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#رباعی
عطر تو دل انگیزتر از هر یاس است
گلزار تو گنجینه ای از احساس است
ای مادر ایثار و وفاداری و فضل
دامان تو مهد حضرت عباس است
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein