eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
537 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر حاجتمان بسته به نامش آمد صد شکر که قلبمان به دامش آمد سلطان ادب ببین که میلادش هم از روی ادب پس از امامش آمد @raziolhossein
سرو قد است و ماه رو عباس یاس عطر و نسیم خو عباس می و سرمستی مدام، حسین ساقی و ساغر و سبو عباس کار بالا که می گرفت حسین چاره ای ناب داشت: کو عباس؟ شرحه شرحه اطاعت از حق را شرح داده ست مو به مو عباس کربلا را ورق ورق گشتم هرکجا بود کو به کو عباس چه نمازی ست این که دستش را داده در لحظه ی وضو عباس؟ ناله ای می رسد به گوش هنوز تشنه ام تشنه ام عمو عباس مشک اما به خیمه ها نرسید استخوان مانده در گلو عباس گره افتاده بود در کارش... گره افتاد اگر که در کارت از ته دل فقط بگو عباس من گرفتار یک نگاه توام مددی یا مَن اِسْمُهُ عباس @raziolhossein
زبانزد همه خوبان عالمی عباس اگر غلط نکنم اسم اعظمی عباس برای شاه شهیدان تو کاشف الکربی که مانع محن و رافع غمی عباس سرت گرفته به زانو به کربلا زهرا که پیش او تو یکی بس مکرمی عباس نظر به صورت ناموس کبریا کردی قسم به عصمت زهرا که محرمی عباس به رتبه ی تو شهیدان تمام غبطه خورند چرا که تاج شهیدان عالمی عباس کسی ندید برای حسین پشت و پناه که از تو شیر خدا ساخت ضیغمی عباس اگر هلال محرم به نیمه کامل شد تو ماه کامل ماه محرمی عباس اگر که مرده بود زنده میشود بی شک نفس به صورت هر کس که میدمی عباس تمام اهل حرم چشم شان به دست تو بود که ساقی همه از نهر علقمی عباس عجیب نیست امید حرم شدی زیرا تو قرص ماه در آن روز مظلمی عباس به زیر آنهمه باری که روی دوش تو بود به ابروان تو نیاورده ای خمی عباس ایا منادی انی احامی عن دینی که در رکاب امامت مصممی عباس خدا قلم کند آن دست بی مروت را که زد به دست تو شمشیر محکمی عباس به روضه ی شهدا بعد سیدالشهدا تو در مقام مصیبت مقدمی عباس نگفته بود که پشتم شکست اما گفت حسین دید چو بی دست و پرچمی عباس همینکه رفت و حرم بی تو شاه دین برگشت نشست بر دل زینب چه ماتمی عباس از آنچه بر سرت آمد خدا خبر دارد هنوز راز مگوی محرمی عباس ز قبر کوچک تو با کسی نگفت حسین هنوز راز مگوی محرمی عباس خدا به نام تو کم عزتی نبخشیده است چه میشود که ببخشی به ما کمی عباس مسیح هر چه سرود از تو کم سروده هنوز که در تمام فضائل مسلمی عباس ازین دو چشم که دارم چه طرف بربندم که من بمردم و رویت ندیدمی عباس @raziolhossein
شبیه حیدر کرار دریا دل ابوفاضل که با هر ضرب تیغش فتح شد حاصل ابوفاضل کسی که خنده‌اش آئینه‌ی آیات رحمت بود و با خشمش عذابی سخت شد نازل، ابوفاضل همانکس که جلال از هیبت چشمش مجلل شد همانکه شد کمال از خلقتش کامل أبوفاضل به لطف گوشه‌ی چشمش مسلمانیم و آنکس که به طاق ابروانش قبله شد مایل ابوفاضل میان موج غم با دیدنش ارباب میخندید به دریای حسین بن علی ساحل ابوفاضل به عشق او دلم با هر تپش در سینه میگوید أبوفاضل ابوفاضل أبوفاضل أبوفاضل شبیه مجتبی وقت کرم یکدفعه هم حتی نرفته نا‌امید از خانه‌اش سائل، ابوفاضل مسلمانان چه غم دارید وقتی اینچنین بوده برای ارمنی ها حل هر مشکل أبوفاضل @raziolhossein
سیمرغ در غبارِ خودش ایستاده است خورشید در مدارِ خودش ایستاده است غرق ادب تمامِ جهان کوچک و بزرگ هر قُله در دیارِ خودش ایستاده است در بینِ سینه‌هاست نفس‌ها که دیده‌اند آری علی کنارِ خودش ایستاده است رزم آوری رسیده که امروز عَبدو وَد مبهوت بر مزارِ خودش ایستاده است میدان به احترام امیرش بلند شد از هیبتِ سوار خودش ایستاده است شیرافکنِ قبیله‌ی  آلِ علی است یا... شیری به بیشه‌زارِ خودش ایستاده است هرکس که دید گفت یقینا که مرتضی... با تیغِ ذوالفقارِ خودش ایستاده است او امتدادِ قلعه‌تکانیِ مرتضاست عباس خاطراتِ جوانیِ مرتضاست سمت بهشت جاده نبود و تو آمدی مستی حریفِ باده نبود و تو آمدی تو از نژاد حیدری و فرق می‌کنی چون تو امیرزاده نبود و تو آمدی سوگند می‌خورند تمامیِ آبها دریای ایستاده نبود و تو آمدی پیش از تو ای مدار تمامیِ کیش‌ها این قدر عشق ساده نبود و تو آمدی بر خاک آستانه  ماهی  تمام عمر خورشید سر نهاده نبود و تو آمدی قبل از تو دل به هیچ جمالی نداده‌ایم این عشقِ بی اراده نبود و تو آمدی این خانواده داشت هر آن چیز غیرِ تو شوری به خانواده نبود و تو آمدی تو آمدی و از تو علی بوسه چین شده است از این به بعد فاطمه ام‌البنین شده است گفتم که جرعه‌ای زنم از آبشارِ تو لکنت زبان گرفته‌ام اما کنار تو الکن کَن است آنکه که از هیبت تو گفت بیچاره خشک ، پیش تو شد شد شکارِ تو سَرسَرخوشم نـ نـ نذرِ توام تا ابد ابد هر هر نفس زِزنده‌ام از از بهار تو از از ازل شده شده‌ام مبتلای تو دل دل دلم شده شده دل دل دچار تو من من غلاغلام د در درگه توام من من کجا کجا و شـ شهـ شهریار تو الـ الکنم مـ مدح تو گفـ گفتنم خطاست بگشا گره گره زِ من شرمسار تو این بار هم زبان مرا باز می‌کنی تا از تو گویم از طپش چشمه‌سار تو باب‌الحسین  باب دلی  بو الفضائلی ای شکل مرتضی چقدر خوش شمایلی از آن زمان که فیض سحر آفریده‌اند از جلوه‌های روی قمر آفریده‌اند شیرانِ بیشه‌های شجاعت نوشته‌اند از خاکِ مقدم تو جگر آفریده‌اند در پیش بچه‌های علی خاک زاده‌ای بالای کعبه سایه‌ی سر آفرینده‌اند دورِ سرِ حسین و حسن چرخ می‌زنی از ابتدا به دوشِ تو پَر آفریده‌اند ام‌البنین گرفته تو را نذر کرده است بهر حسین چشم نظر آفریده‌اند جمع است جمع  خاطرِ زهرا از این به بعد زینب برای توست سپر آفریده‌اند می‌خواستند تا که بریزیم زیرِ پات بر روی شانه‌ی همه سر آفریده‌اند جز گِردِ تو عشیره‌ی زهرا نمی‌رود زینب جز از رکابِ تو بالا نمی‌رود من دلخوشم همیشه ولی با شما خوشم تنها به زیرِ سایه‌ی ایوان‌طلا خوشم در پشت در نیامده‌ام گیرم و روم من با همین گداییِ بی انتها خوشم از بینِ در که نه...، درِ این خانه باز کن من سائلم به دیدنِ روی شما خوشم تا سُرمه کرده‌ایم به تربت دو چشم خویش از بین هرچه هست به این خاکِ پا خوشم گیرم که هیچ چیزم نگیرم  نمی‌روم تاجر نیَم ، به خاطرِ این اعتنا خوشم چیزی نداشتم که گذارم برای قبر... تنها به لطفِ مرحمت مرتضی خوشم باب الحوائجیِ تو ما را جریح کرد من با بهشت نه به  شبِ کربلا خوشم عمری گدای گریه کن این حوالی‌ام دستم بگیر ساقی بی دست ، خالی‌ام ای نیزه‌زار زخمِ جگر را چه می‌کنی با این سه‌شعبه دیده‌ی تر را چه می‌کنی با من بگو که دست خودت را چه کرده‌ای با من مگو که درد کمر را چه می‌کنی گیرم تو را به خیمه برم پیشِ دختران این زخم‌های تیغ و تبر را چه می‌کنی قدری بهم نریز رسیده است مادرم من هیچ گریه‌های پدر را چه می‌کنی بر روی نیزه هم بِروی بی تعادلی در بینِ راه  سنگِ گذر را چه می‌کنی ای غیرتی به خاطر زینب نگاه کن دور حرم هزار نفر را چه می‌کنی دیگر کسی برای حرم بردنم نبود ای تکیه گاه ، وقتِ زمین خوردنم نبود @raziolhossein
با آمدنت ام بنین غوغا کرد دیدند تو را نذر بنی الزهرا کرد دست تو علی!چهار شعبان بوسید کاری که حسین!روز عاشورا کرد… @raziolhossein
باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد نخل پر برکت توحید ثمردار شده نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده کهکشان های خداوند خبردارشده پدر خاکیِ افلاک پسردار شده صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد دست آب‌ور خود را چِقَدَر می بوسد ابرویش جلوه‌ی ربّ است اُبُهَت دارد زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد نام او جامِ طهوری است که شربت دارد صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره پلک باران به تماشای نگاهش خیره آسمان خیره به چشمان تر این ماه است چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است رشته‌ ی وصلت عُشاق،نخ دامن او رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او دَرِ جنّات عَدَن،دُکمه ی پیراهن او ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد دست عباس به دامان امام حسن است سند قلب اباالفضل به نام حسن است سالیانی است که درگیر مرام حسن است گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته کرم حضرت ساقی به برادر رفته ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت آفریده شده عباس برای زینب سینه ی او سپر دفع بلای زینب جان عشاق اباالفضل،فدای زینب ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم ما گدایانِ دمشقیم به عباس قسم سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش دست ما را برسانید به اعطینایش این که خوانده است حسین بن علی آقایش ارمنی های محلّه اند علم‌کِش هایش هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش آن که از خاک درش کور شفا می گیرد با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد سرو سبز علویّات برومند شده شانه ی او به بلندای دماوند شده چهره اش بانی پیدایش لبخند شده خطبه خوان حرم امن خداوند شده مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است بین اطفال حسین بن علی،محبوب است سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد آه!از لحظه ی شومی که بلا نازل شد بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد @raziolhossein
ای ماهِ بنی هاشم خورشید لقا عبّاس وی نور دل حیدر، شمـعِ شهدا عبّاس با محنت و درد و غم، ما رو به تو آوردیم دست من محزون گیر، از بهر خدا عبّاس @raziolhossein
رسیده ماه ولی جای شب سحر شده است ابوتراب از امشب ابو قمر شده است @raziolhossein
مژده بده از زندگانی سیر ها را آمد به سر عشق جوانی  پیرها را امشب شب مخصوص ما دیوانگان است آماده سازید عاقلان ، زنجیر ها را در فطرس دل شد قیامت ، آمد آنکه این رو به آن رو می کند تقدیرها را قربان نقاشی که اینگونه کشیده از عشق در یک رخ ، همه تصویرها را شیر علی بن ابیطالب رسید و لرزاند دلهای تمام شیر ها را روح الامین گوید بزن فریاد با من : یا عشق ، یا نعم الامیر اهلا و سهلا ..... ای عشق شد تشریف فرما  سفره دارت ای کربلا دیده گشوده شهریارت یا مرتضی دوم عصای دستت آمد آسوده شد زین پس خیال ذوالفقارت یا فاطمه برده است دل از باغ رضوان این عطر سیبی که وزیده در بهارت کوری چشم هر چه بدخواه حسود است یا مجتبی ! آمد قرارت ، بی قرارت مولای مظلومان این عالم رسیده ای ظلم از این پس سیه شد روزگارت ای شمر از حالاست او دل ناگرانت ای حر از امروز است او چشم انتظارت مستانه می آید ندایی ای منابر آمد حبیبت ای حبیب بن مظاهر ....... تو زنده ی دیروز و امروزی و فردا تو بوده ای از قبل خلقت ، مثل مولا السابقون السابقون عاشقانت نوح و خلیل و آدم و عیسی و موسی ای عرش تا فرش خدا در اختیارت ای آبرودار زمین و آسمان ها نام من از قبل ولادت هست نوکر نام تو از قبل ولادت هست آقا آقای من وقتی تو کشتی نجاتی در موج طوفان میزنم دل را به دریا راه نجاتی نیست جز راه نجاتت تنها صراط المستقیم ما صراطت ....... ما در غلامی تو دیدیم آبرو را نامت دوا کرده است هر درد مگو را نا اهل ها را هم محل دادی همیشه بنده نوازا ! سرورا ! سنگ صبورا ای مهربان تر از پدرها مهربانیت نگذاشت بر دل حسرت یک آرزو را ناکام یعنی آن کسی که وا نکردند با تربت کرببلایت کام او را آقا دم چایی موکب های تو گرم حتی خیالش می کند کار سبو را هر چیز که خرج تو شد بالا نشین شد بد در بهشت روضه آمد ،  بهترین شد ...... ای سایه ی خورشید ِ چشمت سرپناهم من رو به تمثال تو تنها رو به راهم جان همین پیراهن ِ مشکی ِ کعبه تنهاست باب القبله ی تو قبله گاهم من هر چه باشم بد ، تو خوب خوب خوبی من هر چه باشم شب ، تو هستی قرص ماهم جان ابوفاضل صدایم کن ، صدایم جان زهیر آقا نگاهم کن ، نگاهم هرگز سوا کردن نباشد در مرامت لطفت خریدار بد و خوب است با هم پایین نیاید پرچم آوازه ی تو عاشق ندارد هیچ کس اندازه ی تو ...... ای فوق ادراک ، ای قیامت در قیامت ای آبروی عشق ، ای فخر شهادت عیسای آنها حرف زد در گاهواره عیسای ما وا کرده لب ، قبل از ولادت شش ماه زهرا بود و اشک و بی قراری شش ماه می خواندی برای او مصیبت شش ماه مادر گریه کرده ،گریه کرده قربان این سوز ِ اناالمظلوم هایت شش ماه ، تنها بود کار مادر و تو گریه برای زینب و داغ اسارت یک مقتل و یک پیکر و یک کربلا درد شش ماه گفتی ماجراها ، از سه ساعت مادر بهارش از غمت رنگ خزان شد دیگر انا العطشان نگو ، او نصفه جان شد @raziolhossein
بوی گل سرخ تا صبا را پُرکرد شوق آمد وجان اولیا را پُرکرد با آمدن مژدۀ میلاد حسین عطر صلوات ما فضا را پُر کرد . . برعرش دوباره زیب وزین آمده است محبوب رسول ثقلین آمده است از کنگرۀ عرش به ذکر صلوات گفتند حسینیان حسین آمده است @raziolhossein
شعبان شد و خیل رحمت آمد از راه در سال نبوده ماه همچون این ماه یک ماه و طلوع پنج خورشید در آن لاحول ولا قوه الا بالله @raziolhossein
شب رحمت ، شب توبه ، شب فطرس شدن آمد در این غوغای عجز از معجزه امشب سخن آمد بخوانید انما حُسن ِ ختام پنج تن آمد کرم باران شده عالم ، علمدار حسن آمد دوباره یاس بی مثل مدینه یاسمن دارد جناب حیدر کرار از امشب دو حسن دارد گنهکاران گنهکاران برات آمد برات آمد برای هر چه لا ممکن ، خبر از ممکنات آمد بگو بر خضرهای تشنه لب ، عین الحیات آمد چه غم از موج طوفان ها ، که کشتی نجات آمد رسیده حضرت معشوق ِ بی پایان ِ دوران ها همان ساده ترین راه ِ رهایی بخش ِ حیران ها سلام ای لطف بی پایان ، خدای مهربانی ها پر ِ پرواز خاکی ها ، حسین ِآسمانی ها امانی امن تر از تو ، ندارد بی امانی ها چه لذت بخش تر از این ، شود نذرت جوانی ها تو آن پیری که پیران طریقت ، پیر این دیرند غلامانت چو اربابان، رها از منت غیرند سلام ای ناب تر از لحظه های آشنایی ها سلام ای خوش تر از ساعات ِآغازِ رهایی ها سلام ای یوسف مصر بقای کربلایی ها سلام السابقون السابقون ِ مجتبایی ها تو آن ضرب المثل بین ِ کرامت آفرین هایی چه غم از بی کسی وقتی ، کس ِ بی کس ترین هایی تو آن هستی که تا محشر ، جهان باشد به فرمانت تو آن شاهی که مادر می کند فرزند قربانت نبودی آدم و حوا ، شدند اول مسلمانت نبودی شد خدا سر حلقه ی مرثیه خوانانت نبود ارض و سما اما ، تو مثل مرتضی بودی نبودی ظاهرا اما ، رفیق انبیا بودی فدای آن پیمبر که ، تو هستی زینت دوشش فدای کعبه ای که عشق تو کرده سیهپوشش منم مجنون ِ آن مجنون که تقدیم تو شد هوشش خوشا رندی که در روضه قدح نوشیده با گوشش تو ای ساقی کریمانه به خوب و بد سبو دادی تو ای با آبرو حتی جنون را آبرو دادی من آن رودم که خیلی تشنه ی دیدار دریایم حلالم کن که گم گشته ، حسین بچگی هایم چه شد آن حال رویایی، چه شد آن عشق زیبایم چه شد آن روضه گردی ها ، چه شد آن شور و غوغایم تمام دلخوشی من ، به الطاف مدام توست عوض کن حال و روزم را ، عوض کردن مرام توست محرم حال عالم، احسن الاحوال می گردد به گِرد روز عاشورا تمام سال می گردد همین که بین ما حرف از غم گودال می گردد زبان ها از بیان ماجرایت لال می گردد تو را که آسمانی ها ، به جسمت پیرهن کردند چرا از خاک و خون اینجا ، تنت آقا کفن کردند @raziolhossein
ماه عشق است ماه عشّاق است ماه دل‌های مست و مشتاق است در میخانهٔ کرم شد باز الدخیل این حریمِ رزاق است ریزه‌خوارش فقط نه اهل زمین جرعه‌نوشش تمام آفاق است بی‌حساب است فضل این ساقی شب جود و سخا و انفاق است بین دل‌های بیدلان امشب با سر زلفِ یار میثاق است «قبره فی قلوب من والاه» حرمش قبله‌گاه عشّاق است ماه شعبان رسید! ماه سه ماه کربلا می‌رویم! بسم الله السلام ای پناه مُلک و مکان در یدِ قدرتت عنان جهان رفته قنداقه‌ات به عرش خدا تشنهٔ پای‌بوسی‌ات همگان در طوافت قیامتی شده است می‌رسد هر فرشته با هیجان پَر قنداقهٔ تو می‌بخشد پر و بالی به فطرس نگران از سرانگشت پاک مصطفوی جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان خواند جدّت «حسینُ منّی» را «وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان با تو جود و شجاعت نبوی‌ست ای شکوه حماسه‌های عیان در نمازت شبیه فاطمه‌ای بین میدان علی‌ست جلوه‌کنان چشم‌های تو مرز خوف و رجاست قَهر و مِهر تو آتش است و امان رحمت محض! یا ابا الأیتام! پدری کن برای عالمیان ای که آقایی تو بی‌حد است باز ما را به کربلا برسان شب جمعه شمیم سیب حرم منتشر می‌شود کران به کران روضه‌هایت بهشت اهل ولاست چشم ما چشمه‌های کوثر آن «وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَی» اشک‌ها از غمت همیشه روان السلام ای شهید روز دهم السلام ای امام تشنه‌لبان تا ابد در فراز، پرچم توست خون سرخت همیشه در جَرَیان کربلای تو از ازل بوده‌‌ست مبدأ حرکت زمین و زمان شب سوم رسیده‌ای، ای ماه السلام علیکَ ثارالله السلام ای نگین عرش برین سروِ بالا بلند اُم بنین جذبه‌های نگاه هاشمی‌ات ماه را می‌کشد به سوی زمین عبد صالح! مُواسِیاً لله! پدر فضل! روح حق و یقین! به حضورت گشوده دست، فلک به قدوم تو سوده عرش، جبین وقت هوهوی ذوالفقار علی‌ست به روی مرکب حماسه نشین می‌شود با اشارهٔ‌ تو دو نیم هر کسی آید از یسار و یمین زینبت «إن یکاد» می‌خواند آسمان محو هیبت تو! ببین کاشف الکرب اهل‌بیت نبی! بازوان تواند حصن حصین ماه من! بازوی رشید تو را که برافراشته‌ست بیرق دین ـ زده بوسه علی به گریه چنان چیده از آن حسین بوسه چنین سائلان تو بی‌شمارند و ... گوشه چشمی به ما! بس است همین شب جود و کرامت و بذل است شب چارم شب اباالفضل است السلام ای حقیقت جاری روح تقوا و زهد و بیداری سید السّاجدینِ شهر رسول عبد مسکینِ حضرت باری روزهایت مجاهدت، ایثار نیمه‌شب‌هات بخشش و یاری در مناجاتت ای صحیفهٔ نور آیه آیه زبور می‌باری همه مجذوب ربّنای تواند محوِ این سِیْر و این سبک‌باری گوش کن این صدای داوود است که به شوق تو می‌شود قاری پا برهنه به حجّ که می‌آیی کعبه را هم به وجد می‌آری خطبه‌های تو تیغِ برّانند ثانی حیدری و کرّاری در مصاف تو سهم دشمن تو چیست غیر از مذلّت و خواری وارث عزت و سخای حسین ای که بعد از عمو، علمداری به محبان خود نظر فرما بیشتر موقع گرفتاری رو سیاهی من گذشت از حدّ تو برایم مگر کنی کاری در نماز شبت دعایم کن تو عزیزی تو آبروداری دلم از بند هر غم آزاد است شافع من امام سجاد است @raziolhossein
دوباره گلشن آل عبا تماشایی است بهار سبز بهشت ولا تماشایی است فرشتگان زفلک تا به فرش پل بستند مسیر فرش به عرش علا تماشایی است به دست فاطمه هدیه رسیده از فردوس نگاه او به رخ مرتضی تماشایی است نماز شکر علی پیش دیده ی زهرا میان ذکر خوش ربنا تماشایی است به بام خانه ی زهرا فرشتگان جمعند از این حضور مقدس، فضا تماشایی است حسین آمده و صحنه ی ولادت او به پیش اهل زمین وسما تماشایی است امین وحی به پاس تهیت آمده است پیام دادن او از خدا تماشایی است نبی که بوسه به زیرگلوی او زد ،گفت شروع و آخر این ماجرا تماشایی است حسین آمدو جبریل زد صدا ،فطرس بیا که حال تو دراین شفا تماشایی است حسین آمده تا همدم سپیده شود سپیده ای که به دست دعا تماشایی است حسین آمد واین جلوه ی همیشه بهار هماره درنظر اولیا تماشایی است حسین آمدنش مژده ی تحول داشت تحولی که دراین ماسوا تماشایی است حسین آمدو فوج فرشتگان گفتند امیر قافله ی نینوا تماشایی است حسین آمده تا برحسینیان گوید بهشت روی زمین ، کربلا تماشایی است شب ولادت او حال بهتری دارید دوباره حال وهوای شما تماشایی است خدا گواست به وقت شفاعتش درحشر چقدر دیدن او در جزا تماشایی است سرود نور «وفایی»بخوان ،که این خورشید میان چشمه ی خورشیدها تماشایی است @raziolhossein
تو‌ حسینی که تو را اهل دعا می شناسند  به باران عطا ... پنجمین اختر تابان کسا شاه بیت غزل کرب و بلا السلام ای همه دارایی من بهترین همدم  تنهایی من ای حسینی که سراپا حسنی با خبر باش که دنیای  منی ... روشنی بخش شب پنج تنی کور گشتم برسان پیرهنی ... پر دهی نامه برت خواهم شد ندهی خاک درت خواهم شد در خورت بود دُر ناب شدن در دل خاطره ها قاب شدن قبله گاه دل احباب شدن ناگزیری تو به ارباب شدن ورنه خاکی تر از این القابی همنشین با همه ی اصحابی چوب،  منبرشد از این خانه نرفت خاک تو ، زر شد از این خانه نرفت پر ، کبوتر شد از این خانه نرفت هرکه نوکر شد از این خانه نرفت آبرو یافته از این خانه زندگی کرد گدا شاهانه لطف ، سر می رود از محضر تو فطرس آورد نیازی برِ تو پر در آورد به زیر پر تو هر دری بسته شود جز در تو نگرفته ست کسی جای تو را از تو داریم تمنای تو را ما هم از آمدنت خرسندیم به پر شال تو دل می بندیم اشک داریم ولی می خندیم گریه کن های ارادتمندیم ... پر به شوق علمت آوردیم سر برای قدمت آوردیم بر نداریم سر از دامانت همه هستیم بلا گردانت آمدی جان جهان قربانت روضه می خواند :( أنأ العطشانت) غم تو قبل تو آمد به وجود از ازل گریه کنت فاطمه بود دل مادر به عزیزش بند است لذتش بوسه ی بر فرزنداست شاد از  آمدن دلبند است شب میلاد شب لبخند است پس چرا مادر تو گریان بود ؟ وقت بوسیدن تو نالان بود جمله ات بغض به ما داد حسین کردم از غصه ی تو یاد حسین کربلا یاد من افتاد ، حسین نمک روضه ی میلاد : حسین ... ای مرتب شده در بین حصیر از پریشان شده ها دست بگیر @raziolhossein
ای بال و پر و پهنه و پرواز حسین ای خون خدا خون سرافراز حسین بی نام تو نامه کی کنم باز حسین؟ ای نام تو بهترین سرآغاز حسین @raziolhossein
امشب ازقافله ی نور خبردارم من از سواران سلحشور خبردارم من از نشاط وپری وحور خبردارم من از شکوه دل پُر شور خبردارم من شب زیبایی و روز طرب انگیز رسید ساقی میکده با ساغر لبریز رسید امشب از نور دل دل فاطمه صحبت دارم با شما صحبتی از جلوه ی عصمت دارم سخن از شادی گل های مسرت دارم خبر از آینه ی عشق و محبت دارم غرق شیدایی و شورم اگراز شور حسین جبرئیلم که خبرمی دهم از نور حسین شهر یثرب ز رُخش نور علی نور بود رشک فردوس برین رشک دل طور بود خاطر اهل ولایت همه مسرور بود خانۀ فاطمه پُر ولوله و شور بود مرتضی شکر خدا کرد و رویش بوسد مصطفی گریه کنان زیر گلویش بوسد این گل سرخ که زیبنده ی زهرا وعلی ست لالۀ گلشن ارزنده ی زهرا وعلی ست این همان چشمه ی جوشندۀ زهرا وعلی ست این همان مهر درخشنده ی زهرا وعلی ست از فروغ رخ او تا که تکلم کردند بررُخش این دو گل یاس تبسّم کردند نور او منبع وسرچشمه ی خورشید بود روی او خوب تر از ماه شب عید بود مهراو آینه ی روشن توحید بود حُب او روز جزا مایه ی امیّد بود هرکه  شد ذره ی این مهر به خورشید رسد پیروش عاقبت الأمر به توحید رسد آی فطرس به خدا قبله ی حاجات رسید خیز از جا که کنون وقت ملاقات رسید بنگر لاله ای از گلشن سادات رسید نور سبزی ز جمالش به سماوات رسید نور این مهر چراغ سحرت خواهد داد عطر این گل  ز وفا بال وپرت خواهد داد روی او آینه ی صبرو ثبات است بیا نفسش باعث احیاء حیات ست بیا در دو عالم همه را فلک نجات ست بیا بهر آزادی تو برگ و برات است بیا کائنات از دم او زنده وجاوید شوند گم رهان با نگهش پیرو توحید شوند این همان است که دل در طلبش می کوشد کوثر عشق ز انگشت پیمبر نوشد به تنش جامه ی گلرنگ شهادت پوشد این همان است که خونش همه دم می جوشد دل جبریل «وفایی» زغم او خون است این حسین است که اسلام به او مدیون است @raziolhossein
صلی‌الله علیک یا اباعبدالله امشب به کف دل درِ نایاب آمد میلاد حسین فخر احباب آمد گویید به نوکران دربار حسین خیزید و ادب کنید ارباب آمد @raziolhossein
نام او را بر زبان آور حلاوت را ببین خاکبوس آستانش باش عزت را ببین در جهان فانی ما نیست خیری بی حسین نان خور شاه شهیدان باش، برکت را ببین گر چه خیلی بی وفایی دید اما باز هم دستگیری میکند از ما مروت را ببین معصیت میگیرد و خوبی به جایش می دهد در ازای قطره اشکی، تجارت را ببین راه من سوی تباهی بود سوی او نبود ناگهان چشمم به پرچم خورد، قسمت را ببین نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود زود بانگی می رسد برگرد حضرت را ببین در جهانی که همه از پشت خنجر می زنند سِیر در سینه زنانش کن رفاقت را ببین اینقدر دریا و دشت و کوه را زیبا مخوان در حریم او قدم بگذار جنت را ببین حُرِّ بی او را تصور کن هلاکت را نگر حُرِّ با او را تصور کن شهادت را ببین روز محشر که بیاید روضه خوان او خداست اشک ریزش مادرش زهراست، هیئت را ببین تحت امرش بود باران و برای جرعه ای منت از دشمن کشید اوج مصیبت را ببین روی محتاجان همیشه باز بود آغوش او نیزه ها را هم پذیرا شد سخاوت را ببین ساربان با اینکه دیر آمد به دیدارش ولی دست پر برگشت از مقتل کرامت را ببین آه بعد از بوسه شمشیرها بر صورتش دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین @raziolhossein
دل اگر قابلتان نیست سر آماده کنم تو بکش نیشترت را جگر آماده کنم جهت پیش کشی حاضرم اعلاحضرت زیر پای تو ذبیح از پسر آماده کنم پدر و مادر و فرزند و عیالم نوکر کم اگر هست بگو بیشتر آماده کنم جهت اینکه بچرخند به دور سر تو لایقت نیست ستاره ، قمر آماده کنم پر قنداقه ی تو بال و پر فطرس شد مددی! نذر تو یک جفت پر آماده کنم جنب تمثال شهنشاهی تو بایستی دو سه تا لاله ی سبز قجر آماده کنم خبرش رفت به قرآن سگ اصحاب کهف سگ اصحاب حسینم خبر آماده کنم گرد و خاک قدمت جنس دکان های زر است از شناسای طلا رفته گر آماده کنم روز ، بی نام تو گر شب نشود خوب تر است ذکر تسبیح شبم را ، سحر آماده کنم . خبر بر سر نیزه شدنت باعث شد از همین اول ره چشم تر آماده کنم @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای در شجاعت مثلِ حیدر؛ یا أباالفضل آیینهٔ ساقیِ کوثر؛ یا أباالفضل ای مشکِ تو رؤیایِ دریایِ خروشان آقاترین سقّایِ برتر؛ یا أباالفضل دُرّ ادب شخصیَتَت را داده جلوه ای بر رکابِ شیعه گوهر؛ یا أباالفضل باب الحوائج هستی و با ذکرِ نامت آرام شد هر قلبِ مضطر؛ یا أباالفضل ای تشنهٔ عشقِ به فرزندانِ زهرا فرمانپذیرِ امرِ مادر؛ یا أباالفضل أم البنین میگفت: آقایت حسین است این را بدان تا روز محشر؛ یا أباالفضل روز مبادایِ حسینم زود بگذر- از دست و چشم و بلکه از سر؛ یا أباالفضل نانِ علی باشد حلالت جانِ مادر جان را فدایش کن سراسر؛ یا أباالفضل باید سپر باشی برای خیمه... باید- باشی علَمدارِ دلاور؛ یا أباالفضل مادر! حواست بیشتر باشد به زینب خیلی محبّت کن به خواهر؛ یا أباالفضل بر چادرش تقدیم کن هر روز، بوسه ای حافظِ ناموس و معجر؛ یا أباالفضل من آرزو دارم شوَد هر لحظه جانت قربانِ این خواهر- برادر؛ یا أباالفضل @raziolhossein
عشّاق چون به درگهِ معشوق رو کنند از آبِ دیدگان تنِ خود شستشو کنند اول قدم ز جان و سرِ خویش بگذرند در خونِ دل، تهیه ی غسل و وضو کنند قربانِ عاشقی که شهیدانِ کوی عشق در روزِ حشر رتبه ی او آرزو کنند عباسِ نامدار که مردانِ روزگار از خاکِ کوی او طلبِ آبرو کنند بی دست ماند و داد خدا دست خود به او آنان که منکرند بگو رو به رو کنند گر دستِ او، نه دستِ خدایی است، پس چرا از شاه تا گدا، همه روسوی او کنند درگاه او چون قبله ی ارباب حاجت است بابُ الحوائجش همه جا گفتگو کنند @raziolhossein
باردیگر ساحت باغ توّلا دیدنی است گلشن ایمان به چشم اهل تقوا دیدنی است این چمن گردیده غرق لاله عباسی ، ببین دامن سرسبز گلزار توّلا دیدنی است غنچه های باغ می خندند بر روی نسیم خنده ی این غنچه های ناب وزیبا دیدنی است گوش عالم پُرشده از نغمۀ عشق وادب باچنین عشق ونشاط وشوردنیا دیدنی است می زند لبخند برروی علی عباس او گوهری شهواردرآغوش دریا دیدنی است تاعلی زد بوسه بردست پسر، جبریل گفت روز شادی وتبسم،اشک مولا دیدنی است روز میلاد گُل اُمّ البنین باید سرود دربهشت آرزو لبخند زهرا دیدنی است درلقب گرچه بود ماه بنی هاشم،ولی دربر خورشید دین این ماه  سیمادیدنی است تابه گلشن می گذارد پا تماشایی بود چون به صحرامی رود اودشت وصحرادیدنی است ازسراپایش ادب می بارد این استاد عشق هرکه می بیند ورا گوید سراپا دیدنی است روز میدان رفتنش دشمن هراسان می شود بس که هم چون برق شمشیرش به هیجادیدنی است ازادب رخسارۀ او بس که گل انداخته لعل عطشانش کنارآب دریا دیدنی است علقمه جزچشمه ای شرمنده بی عباس چیست؟ علقمه با آن گل زیبا ورعنا دیدنی است ای«وفایی»اشک شوقی ریز براین آستان هرگل اشکی که می افتددراین جا دیدنی است @raziolhossein
تو شدی دیده که آمال به جنت نکشد سرو هم چون قد زیبای تو قامت نکشد شب میلاد تو دکانِ همه تخته شده ماه در چاه فرو رفته خجالت نکشد از گدایانِ تو پرسیدم و گفتند جواب آنکه با توست دگر منت دولت نکشد میلِ نقاش ، علی بود کشید اما دید قلمش جز به روی ماه تو صورت نکشد چوبه ی پرچم تو حکم عمود است به ما گره اش وا نشد آنکس که علامت نکشد دیدنِ گنبد تو آخر دنیای من ست کار این چشم دگر تا به قیامت نکشد گفت ارباب که او هم به تو آورد پناه هر چه جز شانه ی تو بارِ امامت نکشد از همان بدو تولد به تو گفت ام بنین که محال ست تو کارت به شهادت نکشد @raziolhossein
چون مهر، نگاه زر فشان بایدکرد چون چشمه ی نوری فوران بایدکرد منظومه ی پُرستاره ای ازصلوات نذر قمر هاشمیان باید کرد .... باغ علوی را گُل دلخواه رسید عبدی که بود مطیع الله رسید درخانه ی خورشید ولایت امروز از سلسله ی هاشمیان ماه رسید @raziolhossein
ظرف خالی، دوباره پر شده است آسمان از ستاره پر شده است هر دو چشم ستاره بارانم از شعف، از نظاره پر شده است همۀ شهر گوششان امشب از اذان مناره پر شده است برگ برگ تمام دفترم از غزل و چارپاره پر شده است یادت افتاده‌ام که این گونه شعرم از استعاره پر شده است نوبت شعرخوانی من شد سالن جشنواره پر شده است من به نامت شروع خواهم کرد به مقامت خضوع خواهم کرد آسمان زیر دست دستانت ماه و خورشید، هر دو مهمانت نه فقط شیعه، ارمنی هم شد شامل سفره‌های احسانت هرکسی می‌خورد گره کارش به تو رو می‌زند، به قربانت در امان نیست دشمنت هرگز از رجز‌های تیغ برّانت عجبی نیست از دلاوری‌ات همۀ دشت گشته حیرانت به مصاف تو هر که می‌آید می‌زند جا، ز ترس  پیکانت پدر مشک، صاحب دریا السلام علیک یا سقا حس خوب پریدن پرها آسمان همه کبوترها اوج فهمیدن من و مایی ای تو بالاتر از فراترها سرو بالا بلند طوبایی باعث رویش صنوبرها حاجت پشت هر در بسته ای کلید تمامی درها گره کور مادرم با توست ای مجیب تمام مضطرها بانی سفره‌های نان و پنیر آش نذری دست مادرها از تبار دلاوران عرب از نژاد امیر خیبرها پسر ذوالفقار صفین و پدر رزم مالکْ  اشترها تیغ تو تا نیامده بخشید خاتمه بر تمامی شرها معنی لا فتایی، یا عباس دومین مرتضایی یا عباس آنقدر شان حضرتت والاست مادح تو امام عاشوراست نفسی هم قدم شدن با تو آرزوی اهالی بالاست رسم مردانگی تو مثل است ادبت هم  زبانزد  دنیاست مشک خالی تو جواب همه است لب خشک تو حسرت دریاست اذن میدان نداشتی ورنه هنر تو حماسه در هیجاست آه از آن زمان تلخی که دید ارباب دور تو بلواست بین یک مشت کوفی بی رحم سر سردار لشگرش دعواست خوش به حالت که لحظۀ آخر سر تو روی دامن زهراست آنکه می‌خواستی برت آمد فاطمه جای مادرت آمد @raziolhossein
سرو را قامتِ خوب است و قمر را رخ زیبا تونه آنی ونه اینی که هم این است وهم آنت @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا