eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.8هزار دنبال‌کننده
756 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حاال که کوچک است برایت زمین من بالا بمان ستاره ی بالانشین من دستم نمیرسد به بلندای تو ولی آهم که میرسد به تو ای نازنین من آغوش من رکاب گرفته برای تو اما تو رفته ای سر نیزه نگین من ای کاش مُرده بودم و از نِی نمیچکید خونابه های حلق تو روی جبین من حتی به من اجازه ی گریه نمیدهند  شد دستمال اشک من این آستین من با چه دلی به صورت تو سنگ میزنند؟! کوچکترین ستاره ی نیزه نشین من من که بدون تو سحری نگذرانده ام  طی شد بدون تو سحر چندمین من خیلی برای تشنگی ات تشنه مانده ام  شیرین زبانِ از همه تشنه ترین من من داد میزنم سر اینکه تو ساکتی  ای خنده ی تو آتش قلب حزین من   جان دادن تو جان مرا هم گرفته است با تو یکی شده پسرم اربعین من   هم جای ناخن تو و هم جای خالی ات داغی عظیم بعد تو دارم به سینه من زهرا بهشت منتظرت مانده تا خودش گهواره را تکان بدهد نازنین من @raziolhossein
بدون معجر هم می‌کند حجاب رباب ز نور فاطمه دارد به خود نقاب رباب کدام قافیه خوب است شعر مرثیه را بدون وقفه دلم داد زد رباب رباب ز داغ سینه‌ی خشکیده از عطش بی شک تمام عمر به خود می‌دهد عذاب رباب به التماس اباالفضل زیر لب می‌خواند به گوش مشک علی و به گوش آب رباب از آن زمان که به دنبال آب رفته حسین ندیده است علی را مگر به خواب رباب تمام روضه همین است: بعد از عاشورا خطاب میکندش شمر با عتاب: رباب! پس از امام که مانده‌ست پیکرش بر خاک نشسته است فقط زیر آفتاب رباب نجات بخش حسین است از جفای یزید چه کرده است در آن مجلس شراب رباب به گوش او نرسد کاش گریه‌ی نوزاد که از صداش میوفتد به اضطراب رباب (زخم حسینی) @raziolhossein
حالا که هدف گلوی اصغر شده است چشمان خود سه شعبه هم تر شده است زیر لب خود کمان چنین می گوید بیچاره رباب تازه مادر شده است @raziolhossein
از لشکر کوفه این خبر می‌آید زخم است و دوباره بر جگر می‌آید این‌بار هدف کیست؟ پدر یا که پسر؟ تیر است و به قصد سه نفر می‌آید! پرسید پدر؟ پسر؟ هدف آخر کیست؟ انگار که دل توی دل مادر نیست ای تیر! به غیر زخم بر جان رباب، حرفِ درگوشی تو با اصغر چیست؟ می‌رفت به سمت لشکر بی‌خبران می‌گفت رباب، مادرانه، نگران: خورشید! متاب بر گلوی پسرم می‌ترسم چشمی بزند زخم بر آن... شب‌هایم مهتاب ندارد دیگر مادر، بی‌تو خواب ندارد دیگر گهوارۀ خالی از تو آغوش من است گهوارۀ تو تاب ندارد دیگر گفتند بر او داغ مجسم بزنند یک تیر ولی سه زخم توام بزنند حتی گهوارۀ علی را بردند تا تیر به قلب مادرش هم بزنند حالا من و، اشک و، شب مهتابی و او لالایی خواب و، تب بی‌خوابی و او گهوارۀ کودک مرا پس بدهید من باشم و، تنهایی و، بی‌تابی و او شش‌ماهه‌ام! ای طفل کفن‌پوش رباب! جایت خالی‌ست توی آغوش رباب در من انگار، کودکی می‌گرید هر روز صدای توست در گوش رباب... @raziolhossein
افتد اگر به حشر نقاب از دل رباب خورشید میرود به حجاب از دل رباب بعد از خدا که با خبر از داغ هر دل است دارد خبر به دهر رباب از دل رباب در بزم می یزید به روی لب حسین ساغر گرفت و خواست کباب از دل رباب دندان به دل فشردن آن خسته جان که دید با خیزران گرفت جواب از دل رباب زینب که بود سنگ صبور دل همه افتاده بود در تب و تاب از دل رباب آتش شنیده ای که چه با موم میکند دلهای اهلبیت شد آب از دل رباب بعد از حسین شاد نشد خاطرش "یتیم" شادی شده است خانه خراب از دل رباب @raziolhossein
چرا تو رفته‌ای من زنده هستم سراسر از غمت آکَنده هستم برای مادری شش‌ماه کم بود نشد شیرت دهم شرمنده هستم به قربون گلوی پاره‌ی تو رباب خسته شد آواره‌ی تو شبیه اُستُنِ حنانه از هجر بنالد چوبه‌ی گهواره‌ی تو بریده حنجرم لالا لالایی علی اصغرم لالا لالایی چه جوری دل ز من کندی و رفتی نگفتی مادرم لالا لالایی تو که قربونی قحطی آبی چی می‌شه باز به روی پام بخوابی اگرچه کاکُلِ تو گشته خونی هنوزم کودک ناز ربابی مرا از پِی، چهل منزل دواندی بمیرد مادرت بی‌شیر ماندی عزیزم جای شکرش باز باقیست به زیر سُمِّ مَرکب‌ها نماندی تو که بر روی نیزه قرص ماهی به دست کوتَهِ مادر نگاهی فقط من نه همه عالم بپرسند شدی کشته به چه جرم و گناهی @raziolhossein
آه از دل رباب امان از دل رباب سوزد دل تمام جهان از دل رباب جانها رسیده اند به لب از غم حسین دلها کشیده اند فغان از دل رباب صبح و مسا به گریه ی ششماهه ی رباب خون گریه کرد امام زمان از دل رباب زینب که داشت صبر عظیمی به کربلا صبر اینچنین نداشت گمان از دل رباب در بین داغ های توانکاه کربلا داغی گرفته است توان از دل رباب توصیف داغ آن دل خونین که میکند؟ لکنت گرفته است زبان از دل رباب دانی که تیر وقت وداع کمان چه گفت؟ آهی کشید و گفت امان از دل رباب تیر سه شعبه کرد اصابت سه جا ولی اول گرفته بود نشان از دل رباب بوسید حلق اصغر و بازوی شاه دین وانگه گذشت ناله کنان از دل رباب تیر و کمان دو چشمه ی خون باز کرده است تیر از دل حسین و کمان از دل رباب زان خون که شد به چشم رباب از دلش روان یارب به چشم ما برسان از دل رباب زیرا به چشم گریه کنانش دو چشمه خون تا صبح محشر است روان از دل رباب @raziolhossein
خبر رسیده به من ای فرشته های خدا سپرده اند علی اصغر مرا به شما سپرده اند که از شیر دایه های بهشت بنوشد وبشود مرحمش که فیه شفا ولی ملائکه من مادرم دلی دارم هنوز دل نگرانم برای آن لبها هنوز دل نگرانم برای طفلی که مرا گذاشته با گاهواره اش تنها بگو فرشته که آرام تخت خوابیده است بگو که دست خدا تاب میدهد ما را شده است دست پدر حال حجر اسماعیل بگو طواف کنندش فرشته ها به دعا برای ضبح عظیمی که نظر حق کردیم گرفته ایم چه شبها به گریه اش احیا نخورده اصغر من بی وضوی من شیری نداده بوسه به او جز به نام حق بابا برای اصغر من زمزمی بجوشانید قسم به مروه شما را قسم به سعی و صفا جواب گریه ی او را خدا پسند دهید که تلخ داده جوابی به گریه اش دنیا سفارش پسرم را نمیکنم دیگر علیست زندگی ام جان او و جان شما @raziolhossein
حالا که هدف گلوی اصغر شده است چشمان خود سه شعبه هم تر شده است زیر لب خود کمان چنین می گوید بیچاره رباب تازه مادر شده است @raziolhossein
چرا تو رفته‌ای من زنده هستم سراسر از غمت آکَنده هستم برای مادری شش‌ماه کم بود نشد شیرت دهم شرمنده هستم به قربون گلوی پاره‌ی تو رباب خسته شد آواره‌ی تو شبیه اُستُنِ حنانه از هجر بنالد چوبه‌ی گهواره‌ی تو بریده حنجرم لالا لالایی علی اصغرم لالا لالایی چه جوری دل ز من کندی و رفتی نگفتی مادرم لالا لالایی تو که قربونی قحطی آبی چی می‌شه باز به روی پام بخوابی اگرچه کاکُلِ تو گشته خونی هنوزم کودک ناز ربابی مرا از پِی، چهل منزل دواندی بمیرد مادرت بی‌شیر ماندی عزیزم جای شکرش باز باقیست به زیر سُمِّ مَرکب‌ها نماندی تو که بر روی نیزه قرص ماهی به دست کوتَهِ مادر نگاهی فقط من نه همه عالم بپرسند شدی کشته به چه جرم و گناهی @raziolhossein
حالا که هدف گلوی اصغر شده است چشمان خود سه شعبه هم تر شده است زیر لب خود کمان چنین می گوید بیچاره رباب تازه مادر شده است @raziolhossein
گوید مَه و ستاره ، اَمان از دلِ رباب گوید فَلَک هماره ، اَمان از دلِ رباب زینب که داشت داغِ فراوان به سینه گفت با قلبِ پُر شراره ، اَمان از دلِ رباب با آنکه شیرخواره زبان وا نکرده بود می گفت با اشاره ، اَمان از دلِ رباب کودک به روی دستِ پدر ، رو به قبله شد کرد از همه کناره ، اَمان از دلِ رباب هم تشنه بود طفلِ رباب ، هم گرسنه بود گم بود راه چاره ، اَمان از دلِ رباب تا دید حرمله ، که علی شد دوتا ، علی لبخند زد دوباره ، اَمان از دلِ رباب اهلِ حرم ، تمام شده ، غرق در عزا از داغِ شیرخواره ، اَمان از دلِ رباب با ماه پاره ، بینِ دو راهی ، حسین مانْد می کرد استخاره ، اَمان از دلِ رباب هنگام دفنِ کودکِ خود بود ، مادرش او بود در نظاره ، اَمان از دلِ رباب دیدند در سفر ، که برای سرِ علی شد نیزه گاهواره ، اَمان از دلِ رباب @raziolhossein