May 11
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
رجز بخوان ، رجز بخوان ، شبیه مرتضی علی
که حیدری دگر شود دوباره سهم ما علی
برو که اولین شهید این قبیله میشوی
برو برو عزیز خانواده مرحبا علی
سوارشو به سمت خیمهگاه دشمنان برو
عقیق خون خویش را ببخش بر گدا علی
برو به فتح خیبری دوباره و تو هم بده
جواب ظلم قوم بدتر از یهود را علی
هزار بار خوردهام زمین و باز پاشدم
خودت بیا به من بگو چقدر مانده تا علی
جوان من بلند شو ، نخواب بین معرکه
بلند شو ، بلند شو ، بگو دوباره یاعلی
نه پیرهن که جوشنت شدهاست پاره یوسفم
چگونه این چنین شدی اسیر گرگها علی
هم این طرف ، هم آن طرف ، به هر طرف تو هستی و
بیابمت کجا علی ؟ کجا علی ؟ کجا علی ؟
چقدر تکه تکهای ، چقدر پاره پارهای
به قول شاعران شدی هجا هجا هجا علی
#س_کرمانی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
ز نیزه ای که ز دشمن به پهلویش جا شد
شکست پهلوی اکبر ، شبیه زهرا شد
ز کوچه ای که به قتلش گشوده شد دیدند
دوباره کوچۀ شهر مدینه پیداشد
ز ضربتی که به فرقش فرود آمده بود
سرش شکست و شبیه علی اعلا شد
ز بس که نیزه و شمشیر بر تنش آمد
تمام آن بدن پاک ،ارباً اربا شد
رسید بانگ «علیک... السّلام»چون به حسین
ز دود آه دلش،تیره آسمان ها شد
کنار آن بدن پاره پاره تا که رسید
زبان گریه ی او غرق واعلیا شد
میان لشگر دشمن ز گریه های حسین
ز فرط هلهله و خنده شور بر پا شد
رسید زینب و دید او که محتضر گشته
ز گریه در دل صحرا دوباره غوغا شد
پدر که چهره ز رخسارۀ پسر بر داشت
به پیش دیدۀ او تار کُل دنیا شد
فقط تن پسرش را گذاشت روی عبا
برای رفتن خیمه کمی مهیا شد
زمین گریست «وفایی» ازاین غم عظما
فلک به گریۀ اهل حرم هم آوا شد
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
#رباعی
چه می شد هر دو گل پرپر نمی شد؟
یکی می شد یکی دیگر نمی شد
علی اصغر علی اکبر نشد، کاش
علی اکبر علی اصغر نمی شد
#محمدمعین_پوریلان
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
پيش از اين اي يوسف ليلا نديده ديده اي
اولين بار است كه پيش پدر خوابيده اي
من كه از آغاز غصه خورده ام، غم ديده ام
اولين بار است مرگم را به چشمم ديده ام
من كه در هر سو روانه مرغ آمين كرده ام
اولين بار است كه اينگونه نفرين كرده ام
پيش چشمم پيكرت را تيرها بوسيده اند
اولين بار است كه بر اشك من خنديده اند
تيغ از بالا و پايين رفتن آخر خسته شد
اولين بار است كه با نيزه پلكي بسته شد
چند باري تا كنار پيكرت مردم علي
اولين بار است با صورت زمين خوردم علي
با نوك تير و سنان و نيزه و شمشير تيز
اولين بار است اينگونه تني شد ريز ريز
با تماشاي تنت چشمان من مبهوت شد
اولين بار است در ميدان عبا تابوت شد
من كه خود را روشناي راه مردم كرده ام
اولين بار است راه خيمه را گم كرده ام
بر لبان قاتلت ديدم تبسم آمده
اولين بار است زينب بين مردم آمده
#محسن_عربخالقی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_مدح
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
تبر بر دوش می آمد به سوی لشکر بتها
خلیل اللهی از نسل علی عالی اعلی
که بود او کعبهی نور و امید آل پیغمبر
که بود او زادهی یاسین و طه،. سدره و طوبا
تمامش مثل پیغمبر نگاهش حضرت حیدر
ابهت چون ابوفاضل صلابت حضرت زهرا
روان شد پشت پایش آل عمران آل ابراهیم
به استقبال او رفتند ناس و قدر و اعطینا
رسول الله دیگر بود یا پور ابیطالب
که میجنگید آن سان در میان لشکر اعدا
عطش آه از عطش آتش به جان پهلوان میزد
به سوی خیمه ها برگشت زیر سایهی بابا
امام عمری امانت دار احمد بود و با بوسه
به کام مصطفی پس داد آن شیر نخستین را
چنان شمشیر ها در پیکر او رفت آمد کرد
که شد هر سوی صحرا تکهای از پیکرش پیدا
چه ماند از پیکر او در هجوم خیل جراحه
علی اربا علی اربا علی اربا علی اربا
به روی دست و پا پیری اشارت میکند هر سو
علی اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا
تمام اولین ها با علی اکبر به چشم آمد
سرآخر دیده شد بین خلایق زینب کبری
#سیدمحمدحسین_حسینی
#زخم_حسینی
@raziolhossein
May 11
#حضرت_ابالفضل_شهادت
خواستم آبی رسانم در حرم اما نشد
گفته بودم مشکها می آورم اما نشد
خواستم پیش رباب این مشکِ پر آب آورم
تا نگوید تشنه جان داد اصغرم اما نشد
خواستم سیراب سازم تشنگان خیمه را
تا مگر خشنود گردد خواهرم اما نشد
خواستم بالاسر خواهر بمانم در حرم
تا نگوید وای من از معجرم اما نشد
جای دستانم سرِ راه تو ای مولای من...
خواستم بر پای تو افتد سرم اما نشد
چون دو دستم قطع شد، دستِ عالمگیری نماند
خواستم گیرم بدستِ دیگرم اما نشد
خواستم مانع شوم از غارت اهل خیام
گفتم ایدل، من امیر لشکرم اما نشد
اولین بار است، تو اِستاده، من افتاده ام
خواستم خیزم بپای رهبرم اما نشد
خواستم دستی نگیری بر کمر از داغ من
تا نخندد کس به اشکِ سرورم اما نشد
دست بر پهلو به بالینم رسیده مادرت
کاش میشد انتقامِ، مادرم اما نشد
کاش میشد از سرِ نیزه نبینم بارها
تازیانه خوردنِ اهل حرم اما نشد
تا قیامت از برایم شرم ماند و شرم ماند
خواستم تسکین بر این چشمِ ترم اما نشد
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
#حضرت_ابالفضل_مدح
#حضرت_ابالفضل_شهادت
پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است
آن دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است
عشق او راه مرا سمت خدا انداخته
بی تعارف مذهبی جز عشق باشد باطل است
ماه اگر یک بار شام چهارده کامل شده
ماه ما سی روز و سی شب ماه رویش کامل است
تو بگو یک سکه! او صدکیسه ی زر میدهد
باب العباس است اینجا،خوش بحال سائل است
گر گدا کاهل بود عباس راهش میدهد!
لطف دارد بر همه حتی کسی که کاهل است!
هرچه میخواهد دل تنگت بگو حاجت بگیر
از در این باکرم نومید رفتن مشکل است
این مطب باز است صبح و ظهر و شب هرروز سال
این طبیب محترم کارش شفای عاجل است
از حسین عباس میخواهم از عباسش حسین
قبله گاهی اینطرف گاهی به آن سو مایل است
کاش جای دست او دستان ما را میزدند
دستهای سینه زنها محضرش ناقابل است
از کنار علقمه گودال پیدا میشود
دور تا دورش صدای خنده های قاتل است
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
#شب_نهم
ابر اندوهیم و چشمی غرقِ نَم داریم ما
سالیان سال از داغ تو می باریم ما
گریه..،تنها بر مصیبات عظیمات جایز است
غیر از این گریه ز هرچه گریه بیزاریم ما
حاصل یک سال زحمت،در محرم می رسد
میوهی چشمان ما "اشک" است،پرباریم ما
خرجیِ چشمان ما را فاطمه پرداخت کرد
تا دم محشر به این مادر بدهکاریم ما
هفتپُشتم کفشدار روضههایَت بودهاند...
آبرویِ خویش را مدیون این کاریم ما
جارویِ دست مرا شاه خراسان داده است
نسل اندر نسل از خُدّام درباریم ما
دخترت هر شب مرا کُنج همین هیئت نشاند
در شلوغیها بهلطفش باز جا داریم ما
سقف هیئَتها پناه بی پناهی های ماست
سایهات را برندار آقا..،گرفتاریم ما
روضهات دارُالشَّفای دردِ بی درمانی است
هر زمان هیئت نمی آییم بیماریم ما
جان جُونات با نگاهی روسیاهت را بخر!...
بردههای پاپتیِ بین بازاریم ما
تک تک ما پرچم سبزِ اباالفضلِ توایم
در حقیقت بیرقی در دست دلداریم ما
آبروی ساقی اهل حرم با آب ریخت...
در عزایِ شرمساری اش عزاداریم ما
کاش یک جُرعه رباب از آب می نوشید..،آه...
تا ابد در حسرت مشک علمداریم ما
#بردیا_محمدی
@raziolhossein